همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 58 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز سیزدهم
سلام به استاد و همسر عزیزشون و دوستان هم فرنکاسی خوبم
ما فقط میتوانیم خودمان رو تغییر بدیم و مسئول تغییر دادن کسی نیستیم تا در آن مسیر قرار نگیره و هدایت نشه نمیتونیم تغییرش بدیم
من خودم قبلا به این فکر نبودم که بخوام تغییر کنم.تا اینکه جاریم و خواهرشوهر عزیزم رو دیدم که در قانون سلامتی خیلی تغییر مرده بودند و منم به خودم گفتم پس منم میتونم تغییر کنم و هدایت شدم در این مسیر و الان ۴ماهه هست که در این مسیر هستم و به خودم گفتم پس میتونی روی افکار و ذهنت هم کار کنم تا تغییر کنم و استارتش زمانی خورد که خواهر شوهرم یه گروه تشکیل داد تا هر روز فایل های استاد عزیز رو گوش کنیم و بنویسیم و بهتر از همه این بود که شوهرش هم به گروهتون پیوست و از تجربه هاش بیشتر استفاده کردیم چون ۶ساله تو این مسیر هست من هر روز فایل ها رو زیاد گوش میدم و مینویسم و به خودم اجازه دادم که تو سایت هم کامنت بزارم و شب ها وقتی میخوام بخوابم اول سپاس گزاری مینویسم و فایل ها رو گوش میدم و صبح ها هم از خواب بیدار میشم سپاس گزاری میکنم و فایل گوش میکنم انرژی میگیرم و روزم رو با یک روز عالی شروع میکنم همه ما به یک اندازه از نعمت و ثروت و برکت دسترسی داریم فقط با ایمان و باورهایی که از خدای خوبمون رو داریم میتوانیم یک فرد ثروتمند یا فرد موفق باشیم
خدارو شکر میکنم که در این مسیر هدایت شدم و از خواب غفلت بیدار شدم تا روی افکار و ذهنم کار کنم و منفی نگرا نباشم و هر روز زیبایی های خدا رو بیشتر حس میکنم ایمانم بیشتر شده و روی خواسته هام و هدف هام بیشتر تمرکز میکنم تا به راحتی بدست بیارم و یک فرد موفق باشم و با بقیه فرق داشته باشم چون خودم دارم زندگیم رو خلق میکنم
خدا جونم عاشقتم و خالصانه تو راپرستش میکنم و ایمان دارم بهت که بهترین ها رو برام میخوام همه جوره حمایت و هدایتم میکنی
در پناه خدا شاد ثروتمند و ارامش و سعادت و سلامت باشید
ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب
بنام خدای که بی نهایت رزق میدهد.
سلام وقت بخیری دارم خدمت استاد عزیزم ، خانم شایسته نازنین و دوستان عزیزم
چیقدر این تجربه ها برای خود ما هم تکرار شده ما میخواستیم طرف را وادار به تغیر کنیم در حالیکه طرف هیچ برنامه یی برای تغیر نداشت اگر کسی قوانین جهان هستی را درک نکنه در مدار تغیر نباشه و حرکت نکنه نه اینکه ما هیچ کاری در حق آن نمیتوانیم بلکه جهان هستی نیز نمیتواند این فرد را در مسیر تغیر قرار بدهد و بالعکس اگر طرف در مدار تغیر باشد بخواهد تغیر کند ما هیچ مانع تغیر و پیشرفت آن شده نمیتوانیم چون خداوند از بی نهایت دستان خود و جهان هستی از بی نهایت طریق میتواند به این فرد کمک کنه پس ماباید تسلیم باشیم در برابر تغیر افراد چون همه ما به یک اندازه به خداوند وصلیم مثل مثال اون رستورانت را که آورده اید همه مان به یک اندازه به خوان نعمت های خداوند دسترسی داریم بعضی موقع یک رنج ، بدبختی ، خونه نداشتن خوب است برای بیداری یک فرد ولی یکی میتونه زودتر بیدار شود حرکت کند یکی میتونه دیرتر بیدار شود چون این رنج ها بالخره بیدارش میکند اون موقع در مدار درست قرار میگیرد نه اینکه ما تصمیم بگیریم کسی را در مدار درست قرار بدهیم چون با وجود به یک اندازه به خداوند وصلیم یکی بیشتر ثروت داره باید کمک کنه به فردی که کمتر دارند در این صورت ما خلاف قوانین جهان هستی حرکت میکنیم میتونه این آدم نیز بیدار شود و طلب نماید در راجع به خدمت به خلق تو تنها از طریق پیشرفت و ترقی الگو از خودت میتوانی به دیگران کمک کنی که اون زمان نتایج موفقیت هایت را میبیند ازت سوال میکند و دیدی اگر آتش یادگیری داشت برایش یاد میدهی …
چی زمان یک فرد راجع به خداوند صحبت میتواند موقع که حرف از آوردن ایمان و بخشنده گی خداوند صحبت میتواند که خودش در یافت کرده باشد وقتی خودش نتونه دریافت کنه چطور میتونه از ایمان و بخشنده گی راجع خداوند صحبت کند
اگر بتوانیم قوانین خداوند و عظمت خداوند را درک کنیم سراسر زنده گی ما شادی ، عشق، نعمت و ثروت است به صورت طبیعی ثروت و شادی و عشق را داریم تو زنده گی ما و اگر قوانین را درک نکنیم به صورت طبیعی تمام اتفاقات بدبختی را خواهد تجربه کردیم اون زمان مجبور میشویم بیدار شویم
از خداوند مهربانم میخواهم همه مارا در این مسیر عشق و آگاهی هدایت کند
از خداوند وهاب برای همه تان آرزوی عشق و ثروت و سلامتی و خیر برکت در زنده گی تان استدعا دارم
در پناه رب العالمین باشید 😍🥰
به نام الله یکتا
روز سیزدهم
استاد عزیز من هم مشابه این تجربه روبا برادر بزرگم داشتم با اینکه سالیانی که پدرم در قید حیات بود کمکش کرد و حمایت میکرد به هیچ نتیجه نرسیده
البته من الان متوجه شدم که هر چیزی باید تکاملشو بگذرونه
چند وقت پیش خیلی ناراحت از اوضاع شرایط زندگی با من حرف میزد من به پیشنهاد همسرم بهش پیشنهاد کار دادم خارج از ایران که جای خواب و حقوق مزایا بالا داشت که قبول نکرد بعد شروع کردم بهش راجب قانون صحبت کردن که اصلا به هیچ صراطی مستقیم نبود که ذهنم اخطار داد این حرفا مثل یه انرژی خوار هست برام و دیگه ادامه ندادم و متوجه شدم انقد تو انرژی منفی غرق هست که اصلا نمیفهمه داره چیکار میکنه تا خودش نهاد هیچ چیزی تو زندگیش تغییر نمیکنه و من نمیتونم کاری کنم چون خودش نمیخاد
با اینکه کار عالی و درآمد بالا داره اما همیشه غرق در گرفتاریه
نعمت برای همه ما یکسانه فقط کافی بخوایم و خدا مارو هدایت میکنه چون خدایی که مارو خلق کرده عاشقه ماهست و برای همه ما ثروت و نعمت و فراوانی و خوشبختی و سلامتی در جهان هستی گذاشته ما باید با تسلیم بودن در برابر خدا به بی نیازی برسیم
امیدوارم که من روزهای خوش و لذت بخش زندگیمو سپری میکنم بقیه آدمها هم این حس و حال عالی رو تجربه کنند
استاد عزیزم سلام و سلام به همه دوستان هم فرکانسی عزیزم
استاد یکبار هم توی یکی از فایل هاتون شنیدم که باید دست از دلسوزی کردن برای دیگران برداریم،میدونم سخته ولی باید انجامش بدید. اره استاد خیلی سخته تلاش میکنم هر بار که این دلسوزی میاد سراغم،دست بردارم ازش،چون عجیب انرژی منفی میاد سراغم،اینکه حالا چی میشه،میخوان چکار کنن .واقعا چند نفری از نزدیکانم هستند که یه جورایی نگران آینده شون هستم،حس میکنم اشتباه میکنن،ولی میگم واقعا نمیتونم کاری براشون انجام بدم،هر چند در گذشته خودم یا مامان بخاطر دلسوزی کارایی انجام دادیم ولی نتیجه ای نداشته واقعا.با گذشت زمان مجددا مسایل جدیدی ایجاد شده و نگرانی های ما بدنبالش
ولی هر بار میوفته تو این سیکل نگرانی به خودم میگم ،فرکانس های هر فردی ایه که اتفاقات زندگیش رو خلق میکنه پس کاری از دست من ساخته نیست،سعی میکنم اعراض کنم،سعی میکنم کانون توجه ام رو عوض کنم چون ایمان دارم احساس بد اتفاقات بد رو برام بوجود میاره. این رو برای خودم یادآوری میکنم این بر اساس عدل خداوندم که آدمها میتونن هر لحظه مسیر زندگیشون رو عوض کنم حتی اگه تو بدترین شرایط زندگی باشن،میتونن بهترین ها رو برای خودشون بوجود بیارن .خود استاد همیشه میگن تضادها تو زندگی افراد، باعث درک خواسته ها میشه و کمک میکنه به افراد که مسیر درست رو پیدا کنن
خود من با تضادهایی که بهش برخوردم،از جهان از خداوند خواستم کمکم کنه و هدایت شدم به سمت سایت و استاد عباس منش
واقعا اگر کسی مشتاق تغییر باشه
وقتی شاگرد آماده باشه،معلم از راه میرسه
جهان پاسخ میده به همه آدمها
همه چیز در جای درستشه
خدایا شکرت
رسیدیم به روز سیزدهم ساعت 9 و 9 دقیقه صبح یکشنبه بازم میخوام از اتفاقات دیروز بگم
دیروز ذهنم میخاست بره سمت همون افکار حرف مردم اما اگاهانه بردمش سمت خواسته ها و چیزهایی ک حالمو بهتر میکرد . از اونجا ک مهمون اومده بود خونه مامانم داشتم فکر میکردم اگه الان تو خونه خودمم راحتم دلیلش این نیس ک یه چیز طبیعیه نه این نتیجه کار کردن روی خودمه و خونه مامانم وقتایی ک تنها بودم خداروشکر میکردم از اینکه خواب راحت دارم و روزهایی که راحت بودمو تحسین میکردم تا ازشون دور شدم …( راستی الان 80 درصد عادت کردم به اینجا امیدوارم بیشترم بشه)
نکته بعد اینکه میخاستم یک همزمانی قشنگ رو بگم ک یادم رفته بود بگم چند روز پیش ک پرده میخاستن بیان نصب کنن خداروشکر من ب همسرم گفته بودم امشب اضافه کار واینستا درحالی ک خبر نداشتم ک میخان بیان و وقتی تماس گرفتن ک میان شوهرمم تو راه بود و قبل اونا رسید خونه و من خیالم راحت شد ک تنها نیستم
خب نکته دیگه اینکه دیشب کمی از اهمال کاری همسرم گلایه کردم میخوام رو این مورد کار کنم و بیخیال تر باشم اما زیاد تو اون حال نموندم ..
امروز ک بیدار شدم حرف استاد یادم اومد ک میگفت ینی زندگی اینجوریه من به هرچی فکر کنم همون میشه؟ پس به چیزای خوب فکر میکنم …. ( البته مضمونش این بود)
پس منم میخام تا جایی که میتونم به قشنگیای زندگی فکر کنم
خدایا شکرت ک الان بیدار شدم سلامتم
من همش به خونه جدیدمون ک قراره بخریم فکر میکنم دلم میخواد یک سناریو جزئی ترم براش بنویسم
خدایا شکرت که شبا راحت خوابم میبره
خدایا شکرت که میتونم کارامو خودم انجام بدم
راستی دیروز همسرم پولی رو که بابت خرید خوراکی صرفه جویی کرده بودیمو به حسابم ریخته منم میخام بزارمش تو حسابی که اضافس تا کم کم جمع کنیم ( فعلا تو این فرکانس این راهکار به ذهنم میرسه )
دیگه جونم براتون بگه که چیز دیگه ای یادم نمیاد اگه یادم اومد میام تو این یک ساعت ویرایش میگم
به نام خدای مهرگسترم
این فایل واقعا مبحث بسیار عالی داشت و چقدر بی نظیر بود – چنان چک این مسئله رو خوردم که دیگه با پوست – استخون – سلول و همه چیز درک کردم.
یعنی سه بار تلاش کردم و جهان طوری گوشم رو پیچ داده که دیگه حتی نتونم به کسی بگم که فایل چه کسی رو گوش کنم. میگم ی پادکس دارم گوش میدم و تمام.
ایتقدر که این مسئله ادم رو از مسیر دور میکنه – از بس که نشتی انرژی داره که نگو و نپرس..
کاش ی کم کتک خورم ملس نبود …
سه بار کل وقتم رو گذاشتم به نظرم حتی بیشتر از ی سال..
اینکه به کل سوالات مچ گیر اون پاسخ بدم…اگر این اینه پس این چیه؟؟؟
بابا نو نتیجه بگیر در حد بمب اگه گفت بگو فلان سایت – فلان اپ – فلان استاد و… تمام
این که تمرکزمون رو خودمون باشه در این حد که هیچ که ندونه داریم جیکار میکنیم – اهنگ گوش میکنم…
نه اینکه ی استادی هست – های ییا زندگیت رو بساز – های بیا تغییر کن …
تمرکز روی خودت و نتیجه گرفتم – الگو شدن باعث میشه که تاثیر گزار باشی…
چقدر عالی گفتن استاد که همه ما به یه اندازه به خدا نزدیکیم…
با خدا باش و پادشاهی کن..
الان ایمان اوردم که بهترین موقع هست که وارد سایت شدم – انشاالله به امید گرفت نتایج بمب در زندگیمون..
ما از تغییر دیگران ناتوانیم…
بهترین کار در جهان – ثروتمند شدن منه – سالم شدن من – الگو شدن منه – بهترین روابط منه …
توهم نزنیم – حمایت از فلان و بهمان ..
حمایت از معتادان
حمایت از ….
کمک به جهان – کمک به کیهان – با موفق شدن من در تمام جوانب..
تمام
امروز سیزدهم بهمن ماه 1401ساعت 10 و نیم صبح
این چند روز که وقفه در نوشتن کامنت ایجاد شد اتفاقات مختلفی برام افتاد همراه با احساسات مختلف و ناجالب…
دلم میخواد ریشه اون اتفاقات رو بفهمم و بدونم کجا باور اشتباه داشتم
الان اگر ادم قبل بودم میگفتم قوانین درست نیست اما الان میدونم مشکل از باور خودمه …
انقد این دو روز پیچیده بود که نمیدونم چجوری ریشه رو کشف کنم چون روز اول زیاد بد نبود و فقط انگار توقع خودم بالا بود از خودم و بعدش جواب منفی دادن به یک شخص که عذاب وجدان بهم داد و با خودم میگفتم تصمیم اشتباه گرفتم و روز بعد هم رفتن به مهمانی با حال بد و روابط نا دلخواه
با خودم میگم هر اتفاقی هم که افتاده نظر دیگران و دیدگاه اونا و تصویری که از من تو ذهنشون موند به هیچ وجه اهمیت نداره و اونا هیچ نقشی حتی کم رنگ تو زندگی من ندارن و اینکه اگر کسی موجب ازار من شده نتیجشو تو زندگیش میبینه و مشکل از خودشه و این نوع رفتارش از حماقت خودشه نه قدرتش و نه چیز دیگه …
بگذریم و بریم سراغ نکات مثبت تو این دو روز من واقعا قدرت نه گفتن رو پیدا کردم و اینکه ما وظیفه نداریم همیشه به بقیه خدمت کنیم گاهی لازمه نه بگیم و خیالمون اسوده بشه این باور من بر خلاف باور چندین ساله خانوادمه که همیشه در پی راضی کردن بقیه و حرف مردم هستن …
الان که دارم این ها رو تایپ میکنم ارامش عجیبی دارم و عزت نفسم بالاتر رفته با جود اینکه اون دو روز خوشایند نبود اما موجب این شد که من خیلی عمیق تر به درون خودم نگاه کنم و ارزش خودمو بفهمم توضیحش کمی سخته
میخام اینجا زندگی ایده ال خودم رو بنویسم از اونجا که من درونگرام دوس دارم جایی زندگی کنم که با همسرم تنها باشیم و من شغلی داشته باشم که تو تنهایی خودم باشه و تو یه شهر دور البته رو این خواسته بعد از اینکه بتونم رو نقطه ضعف های عزت نفسم کار کنم فکر میکنم
ولی این روز ها خیلی به خونه جدیدمون تو اون منطقه اروم فکر میکنم و خیلی حس خوب میگیرم و خیلی نزدیک میبینمش
قبلا با تجسم کردن حسم خوب نمیشد ولی الان بهم الهام شده که تجسم کنم هر رابطه ای رو که میخام و بقیه رو خلع صلاح کنم
من یاد گرفتم گاهی باید از خودمون تعریف کنیم و نکات منفی زندگیمونو به بقیه نگیم
به اسم اللّه
رحمن و رحیم
سلام ودرود به استاد عزیزو خانم شایسته مهربون و همه هم فرکانسی های عزیز
به به چه مساله ای مطرح شد
درود درود
موردی که در رابطه بااین مساله به ذهن من میرسه اینه که آقا جان فضولی نکن به تو ربطی نداره که کی چیکار میکنه یا نمیکنه
به تو چه آخه
تو اگه خیلی مردی کلاه خودتو توو سرت نگه دار
متاسفانه یا خوشبختانه که هرروز از این روز شمار رو میام میبینم طی چهار سال گذشته بواسطه ی شغلی که بهش مشغول بودم تجاربی در هر زمینه دارم برای گفتن و البته درس گرفتن در وهله ی اول برای خودم برای خودم
اینرو باز هم با گوشت و پوست و استخونم تجربه کردم
تمام تلاشم رو برای رشد و آموزش افرادی انجام دادم که ظرفشون گنجایش نداشت
درسته بزور بالا کشیدمشون
بهشون درس دادم، اعتماد بنفس داشتن رو آموزش دادم، براشون دلسوزی کردم که همین شد وبال گردن خودم همین دلسوزی
از رو ترحم کارهاشونو انجام دادم، بهشون مسئولیت ندادم که سختشون نباشه و این شد که برگشتن و با توقع بیش از حد و طلبکارانه
گفتن که میخواستی نکنی
بهمین راحتی بله میخواستی نکنی کی بهت گفته بود
چرا انجام دادی
مگه ما خواستیم
بله بله پس شد آنچه شد
بزرگترین تجربه که من بعد ازاین برای بچم هم فضولی نکنم و دلسوزی نکنم وقتی خودش خواست کمکش کنم نه داوطلبانه
موفق باشید عزیزان
سلام به استاد عزیزم وتمام دوستان.
این موضوع که استاد صحبت کرد در موردش نشانه امروزم بود.
یادم است که ازاین قسمت چه پشت گوشی های که نخوردم.
من همیشه از خودم می کندم وبه ذیگران می دادم تا از نظر انها ادم بهتری معلوم شوم هر چند ضربه می خوردم ولی نمی فهمیدم از کجا میخورم تا اینکه خدا با ضربه محکم تری منو بیدار کرد
من برای یک سری کارها برای کسی تضمین شدم گفتم من مسولیت این کاررا می پزیرم تا حال هم نتونستم جبران کنم بعد از اینکه ضربه را محکم خوردم دیدم که من تماما میخواهم بقیه را خوشبخت کنمکه در حالی که خودم وضعیت خوبی ندارم ولی حالا می فهمم که ضامن شدن چقدر دست پًای ادم و بسته نگه میدارد خدا را شکر کم کم در مسیرش قرار گرفتم خدا یا شکرید بابت این استاد دوست داشتنی واین خانواده اگاه ارزشمند
یک جهان تشکر استاد عزیزم
درپناه حق باشید…….
برگی از روزشمار تحول زندگی من، روز سیزدهم
بسم الله النّور
سلام استاد عباس منش و سلام مریم بانو
باید بگم این فایل انگار برای من بود، من چنین آدمی هستم و اگه دیگران رو رها می کردم و به خودم می رسیدم الان اوضاع خیییییلی بهتری رو تجربه می کردم از همه لحاظ. البته اینطور نیستم که راه بیافتم دنبال دیگران ، نه! اما وقتی خودشون بهم زنگ میزنن و باهام حرف میزنن با اینکه می دونم که راهنمایی های من رو اونا تاثیر نداره اما باز وقتم رو هدر میدم اما هنوز درس نگرفتم ! در این زمینه از خودم خیلی ناراحتم ، می دونم که ناراحتی من وضعیت رو اوکی نمیکنه اما امروز و دیروز حالم بده فقط به همین دلیل که چند روز اخیر عزیزانم به من زنگ زدن و باهام در مورد مسائلی حرف زدن . شاید بتونم ودم رو دو روز کنترل کنم اما واقعاً دوسه روز که میگذره حالم بد میشه. باید یه فکری بکنم باید به تصمیم جدی بگیرم! باید تعهد بدم! باید تعهد بدم ! اما نمی تونم! قبل از اینکه بخوام تعهد بدم باید برم دوباره فایل رو برای بارها و بارها گوش کنم ، مقاله خانم شایسته عزیز که تو صفحه سفرنامه نوشتند رو بخونم و رو اون باور ها کار کنم! البته اگه اینارو انجام بدم این خودش یعنی تعهد! انگار باید تسلیم بشم! من تعهد میدم ! من سمیه احمدی فیروزجایی الان به تاریخ هفدهم بهمن ماه 1401 در ساعت 15:11 تعهد میدم فقط و فقط روی باورهای خودم کار کنم ، حواسم به خود، و رشد خودم باشه و کاری به دیگران هم نداشته باشم ! و ثانیه ای از وقتم رو در این مورد خاص هدر ندم ! استاد اشکم در اومد ، با همین حالم تعهد میدم . الان هم میرم این تعهد رو روی کاغذ می نویسم و میذارم جلوی چشمم و تمام تمام سعی و تلاش و توانم رو برای انجام این تعهد به کار میبرم. خدایا کمکم کن! من می دونم و یقین دارم که مسیری که می رفتم اشتباه بوده ! به سوی تو برمی گردم ! کمکم خدا . این دو روزی که گذشت خیلی بهم فشار اومد . من تو این مدت سه سال آشنایی با استاد و سایت خیلی چیزها یاد گرفتم و به خیلی از آموخته هام عمل کردم ، شرایط زندگی الانم حقیقتاً خییییلی متفاوت با سه سال قبل هست . من که اینقدر تغییر کردم پس این مورد رو هم می تونم درست کنم ، می تونم کنترل کنم هر چند هم که سخت باشه . باید بتونم!
پیش به سوی روز چهاردهم سفرنامه
اللّهم ثبّت اقدامنا