همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 64
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت شما استاد عباسمنش و خانم شایستهی عزیز
خداروشکر میکنم که من حتی قبل از اینکه این مسائل رو بدونم علاقهی چندانی به وقت گذاشتن برای تغییر یا به اصطلاح کمک به دیگران برای تغییر خودشان و بهبود زندگیشان نداشتم.
چون چندباری انجامش داده بودم و هربار نه تنها اون فرد هیچ تغییری نمیکرد بلکه حتی بلافاصله بعد از صحبتهای من حرفاهای قبلی خودش رو میزد و به شیوهی خودش عمل میکرد.
این منو واقعا کفری میکرد وقتی میدیدم من اینقدر با شور و علاقه و انرژی براش وقت گذاشتم ولی حتی به اندازهی سرسوزن هم موثر واقع نشده.
برای همین تصمیم گرفتم فقط روی خودم و پیشرفت خودم وقت بگذارم ، والان با دریافت این اگاهی ها فهمیدم که من نه تنها خودخواهانه عمل نکردم بلکه طبق قوانین جهان پیش رفتم.
از خداوند یاری میخواهم در این مسیر تا بتوانم هرروز بیشتر پیشرفت کنم و با او به هماهنگی برسم.
و ایمان دارم که خداوند برای کسی که واقعا خواهان تغییر و پیشرفت است ، شرایط را فراهم میکند و به او کمک میکند.
همینطور که دارد انقدر زیبا مرا حمایت و هدایت میکند:))
با آرزوی بهترین ها❤
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
روز سیزدهم روزشمار تحول زندگیم
یادمه همیشه میخواستم به اجبار دخترخاله م و خواهرمو راهنمایی کنم و حال بدشونو خوبدشونودر حالیکه خودشون نمیخواستن. من هم هر چه تلاش میکردم فایده ای نداشت. یا همیشه میخواستم مثل یه مادر مواظب برادرم باشم و هواشو داشته باشم و خودمو فدا میکردم. در صورتیکه الان میفهمم چقدر اشتباه میکردم. بعد از فداکاری زیادی , حال خودم بیشتر بد میشد. چون بیشتر از توانم خودمو فدا کرده بودم. واقعا چه قانون خوبیه که قبول کنیم نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم. وقتی بهش فکر میکنم یه آرامشی میگیرم. آخه هر وقت به ثروت فکر میکردم میخواستم با ثروتم واسه دیگران کارای مختلف انجام بدم.انگار که بازم میخواستم خودمو نادیده بگیرم. انگار خودم نمیتونم با ثروت, خوش باشم. از این به بعد هروقت تو جمعهای خانوادگی خواستم بدون درخواست, کسی رو راهنمایی کنم باید ترمز کنم و به خودم بگم “به فکر خودت باش و خودت رو تغییر بده”. ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیز بخاطر راهنمایی هاتون.ممنونم خدای بزرگم که منو به این مسیر هدایت کردی🌷🌷🌷🌷💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
روز ١٣ از فصل اول روز شمار
سلام خدمت استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان
این فایل را باید هزاران بار بخوانم و روی ان کار کنم .اینجا دقیقا پاشنه اشیل من أست ، وابستگی عاطفی و همواره نگران بودن برای خانواده ، سعی در تغییر کسی ندارم ولی همواره نگران هستم و حس کم کاری در برابر انها دارم . مثلا اگر جایی باشم و راحت باشم و انها در سختی باشند حس عذاب وجدان بالا دارم و لذت بردن را حق خودم نمی دانم الان دقیقا در چنین وضعیتی هستم .طبق پاسخی که مریم بانو در جواب دوستی در یکی از سؤالات عقل کل دادند این مشکل هم از نبود عزت نفس من أست . برای همین فکر می کنم به دوره عزت نفس بسیار نیاز دارم .بسیار تلاش می کنم که همواره قانون بدون تغییر را به خودم یاداوری کنم ، و همواره در حس خوب باشم ، تا کمتر دچار افکار منفی بشوم ولی خیلی مواقع ناتوان می شوم ، تلاش بسیار بسیار زبادی لازم دارم ، افکار و عادتی که چندین سال وجود داشته به سادگی تغییر نمی کند . به امید الله یکتا که بتوانم موفق شوم .
طبق قانون بدون تغییر خداوند ما نمی توانیم زندگی کسی را تغییر دهیم. ولی جایگاه دعا کجاست ؟ ایا می توان در حق کسی ، مثلا برای خوب شدن کسی دعا کرد؟ بسیار در روایات و داستانها شنیده ایم پیامبران در حق دیگران دعا می کردند . ایا چنین چیزی درست أست ؟
شاد و ثروتمند باشید
به نام خدای هدایتگر وهابم
سلام به استاد نازنینم و مریم جان زیبا که دستانی از دستان خداوند هستن که در کنار هم قرار گرفتن تا با آموزههایشان ما رو به سمت مسیر الهی به خواست خداوند هدایت کنند و دانستههای درجه یکشان را در اختیار ما قرار میدهند و به پیشرفت آسودهتر ما کمک میکنند بابت وجودتان هزاران بار خدای بخشندهام را سپاسگزارم♥️
استاد عزیز این فایل بسیار زیبا بود و من در این فایل زندگی پدر و مادر نازنینم را دیدم که با شدت اوج میگرفتن و فاصله فرکانسیشان از دیگران خیلی بالاتر بود، اما همیشه چون دل به شدت مهربانی داشتند و آگاهیشان چیز دیگری بود، با پایین آوردن خودشان که دستِ دیگری و دیگر خانواده را بگیرند و همه باهم پیشرفت کنند و موفق باشن، همه در مرحله ۱۰۰ باشن یکهو به خودشان آمدن بعداز کارهای بسیار و کمک به دیگران و مهربانی کردن اشتباه و دلسوزیه نادرست، خودشان از پلهی ۱۰۰۰ به پایینترین نقطه افتادن و دیگر اعضای خانواده با این اتفاق پشت کردن و با سرعت نور ازشون فاصله گرفتن و من و خانوادهی نازنینم آدمهای بدِ شدیم، ولی خوشحالم از روزی که با سایت استاد آشنا شدیم و آگاهیهامون بیشتر شد، هرروز مدارمون تغییر کرد و متوجه اشتباهامون شدیم و خدا رو شکر هرروز داریم در این مشیر الهی آسودهتر، شادتر و موفقتر قدم برمیداریم، به گفته استاد عزیز همه
چیز باور هست و اینکه چه فرکانسی داریم، باید خودمان را در مدار درست قرار بدهیم،
فقط و فقط به خودمان و کارهای خودمان توجه کنیم و پیرفت کنیم و اجازه بدهیم هرکس راه تکاملش را طی کند.
دوستان خوبم در پناه الله یکتا، خوشبخت،سلامت، ثروتمند و عاقبت بخیر باشید♥️
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به همه عزیزان خانواده عباسمنش
خداراسپاسگزارم که به من توانایی داد که بتوانم در روز سیزدهم سفرم هم رد پایی از خود به جا بگذارم
خدارا سپاسگزارم که هروز آگاهی هایم نسبت به گذشته بیشتر میشه و به مدار خداگونه تر هدایت میشوم و هر روز نشانه های این هدایت ها را میبینم
این فایل هم مانند همه فایل های استاد عزیز خیلی پر محتوا بود برای من و همینطور همه عزیزان سایت
من همیشه کوشش میکردم که به دیگران کمک کنم در هر زمانی که مشکلی داشتن و من توانایی کمک آنها را داشتم
ولی همیشه آنها از من ناراضی بودن حتا از من شکایت هم می کردن
با این سخنان استاد فهمیدن که چقدر در اشتباه بودم من نمیتوانم به کسی کمک کنم تا زمانیکه خود اون فرد نخواهد
باید بپذیریم که هر فردی تنها خودش توانایی تغییر خودش را دارد و تا زمانی که آماده پذیرش این تغییر نشود، هر اقدامی نه تنها بیهوده است، نه تنها ما را ناامید و از مسیر اهداف مان دور می کند، بلکه آن فرد را نیز از موفقیت مدِ نظرِ ما، دورتر می سازد
سپاسگزارم خدای مهربانم
درود می فرستم به استاد عزیز و خانم شایسته گل و دوستان خوبم
امروز سیزدهمین روز از سفر من است
و من بطور فعال ۲۰ روز که توی سایت هستم قبلش فقط ثبت نام کرده بودم چقدر این روزهای تکامل زیبا وقشنگ شده جزئی از زندگیم و این قانون رو توی ذهنم نهادینه کردم احساس خوب=اتفاق خوب و میخوام به هرچیزی که درمسیر هست هرچیز فقط و فقط دنبال این باشمکه چه نکته آموزنده ای برام داره واین هارو از تضادهایی که بهشون برخوردم وناراحتم میکرد یادگرفتم وفهمیدم که حتی همین اتفاقها هم برای من بدلیل اینکه چیزی رو برام داره افتاده،
خدارو شکر خدارو هزار بار شکر که من به اینجا هدایت شدم و از خدا میخوام که هدایتگرم باشه تا تکامل خودمو طی کنم ،چون من هنوز در مسیر هستم و درحال یادگیری ،
واقعا من خودم چندماهی هست که درسایت ثبت نام کردم ولی فعال نبودم اصلا وباید خودم در زمان مناسب و به وقتش آماده میشدم تا بتونم فعالیتم رو شروع کنم کسی نمیتونست به هردلیلی من رو زودتر از موعد آماده بودنم در مسیر تکامل قرار بده فقط وفقط در زمان و وقت خودش میسر میشه
و وقت وزمانش برای من این ۲۰ روز بود ودارم خودم رو باعشق میسازم نه از اجبار نه از اندوه فقط وفقط دلم میخواد مهری جدیدو باعشق و عزت نفس وکامل باشم ، در هدایت خدای متعال باشیم 😇
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و دوستان
خیلی از ماها توی زندگیمون این تجربهی رو داشتیم که میخواستیم بقیه رو تغییر بدیم و نه تنها اون افراد هیچ تغییری نکردن حتی گاهی اوقات باعث سوءتفاهم و یا مشکلات دیگه برای خودمون میشد و خودم چندبار این موضوع رو تجربه کردم و اوایل آشنایی با سایت هم به چندتا از دوستام درمورد این موضوع گفتم و براشون بیاهمیت بود و بعد از اون هیچ وقت دراین مورد با کسی صحبت نکردم.
واقعا گاهی اوقات افراد باید توی زندگیشون به تضادها برخورد بکنن تا تغییر کنند اگه بخوایم کمکشون کنیم بیشتر داریم اونارو از هدف دور میکنیم.
فهمیدن این قانون که همهی ما به یک اندازه به خداوند و نعمت ها دسترسی داریم و نمیتونیم سرنوشت کسی رو تغییر بدیم باعث میشه که خودمون هم از مسیر دور نشیم.
ما به دیگران کمک میکنیم اما زمانی که خودشون بخوان تغییر کنند و دنبال جواب باشن.
سلام به استاد محبوب عباسمنش عزیز
و همراه و عزیز دلش مریم بانوی شایسته
و سلامی گرم در این صبح زمستانی خدمت همه دوستان عزیز عضو سایت عباسمنش دات کام
روزگاری بود من نوجوان بودم و شوری در سر داشتم ، در روستا در عالم سادگی با همولابتی ها زندگی میکردیم ، تقریبا سطح زندگی همه یکی بود با کمی اختلاف تربیتی فرهنگی انهم در اثر رفت و آمد با ادمهای خارج از روستا و تردد به شهرهای اطراف
از انجاییکه پدر من اهل تجارت و داد و ستد بود با مردمانی خارج از روستا و منطقه سر و کار داشت و تقریبا بیشتر روزها به شهر سفر میکرد و بقول معروف ادم معروف و سردیار روستا و منطقه بود ، در نتیجه کم کم سطح انتظارات و بینش و فرهنگ خانواده ما از بقیه اهالی روستا متفاوتر مینمود
وقتی کلاس دوم دبستان بودم پدر بعنوان اولین کسی بود که یک کامیون کمپرسی خرید و عمویم راننده آن بود یادم هست این کامیون بقول مردم هم آهوی بیابون بود و هم عروس خیابون ، هم سنگ و خاک و کود حیوانی برای کشاورزی در منطقه جابجا میکرد هم تقریبا هر شب افراد مریض و خانمهای باردار دم زا را میرسوند به بهداری در روستاهای دور و نزدیک و گاهی هم که عروسی در محل بود یا روستاهای همجوار همین کامیون میشد ماشین عروس ، و عروس و چند نفر خانم دیگه جلوی کامیون و مردم هم بالای کامیون سوار میشدند و به جشن و بزن و بکوب و شعر خوانی مشغول میشدند
چه روزگار ساده و پر هیجان و بی آلایشی بود ؟!!!
در اون زمان بیشتر در تابستونها من با کامیون برای حمل بار بیشتر بین شیراز و بوشهر میومدم و زرق و برق شهر و روشنایی شهر و تردد و ماشین های مختلف و مغازه ها را میدیدم و ایده هایی بذهنم میرسید، در عالم بچه گی آروزهای بزرگتر از سن خودم و متفاوتر از هم سن و سالانم داشتم ، میخواستم روستایمان را شهر کنم ، میخواستم فرهنگ ادما را تغییر بدم ، میخواستم امکانات اب و برق و جاده و خیابانهای آسفالته را به روستا بیارم ، دوست داشتم مردم روستا کت و شلوار بپوشن و خانما دامن و کت و مینی جوب ، وای خدایا چه خواسته هایی داشتم ، چه فکرهایی میکردم ، اصلا سطح انتظار و توقعات من را هیچ یک از دوستانم نمیفهمید
من در عالم رویا پردازی خودم بزرگ میشدم ولی آن اتفاق نمی افتاد ، وقتی اومدم کلاس اول راهنمایی، عمویم که افسر نیروی دریایی بود من را برد پیش خودش بندرعباس، من در منطقه منازل سازمانی نیروی دریایی در سورو که تازه اسرائیلی ها آنرا ساخته بودند درس میخوندم ، این مدرسه خیلی مدرن و دارای تمام امکانات رفاهی و تحصیلی بود ، رئیس هیات امناء مدرسه والاگهر شهریار خواهر زاده شاه و فرمانده نیروی دریایی بندرعباس بود ، خلاصه خیلی به این مدرسه میرسیدند و کلا من از یک دنیای دیگری اومده بودم که هیچ تشابهی به این دنیا نداشت
اینجا با کت و شلوار و لباس فرم و پاپیون و اونجا بعضی از بچه ها هنوز با پیجاما میومدن مدرسه ،
حالا من مونده بودم با اینهمه تفاوت در فرهنگ و پیشرفت و شهریت ، از سویی و عقب ماندگی روستا از سوی دیکر چه کنم ، بهر صورت نتوانستم برای توسعه و تغییر روستایم کاری بکنم ، هر چند در ناآگاهی اما به مرور زمان و با درس و پیشرفت خودم تغییر کردم و برای بسیاری از جوونها شدم الگوی موفقیت و پیشرفت
اما موضوع به همینجا ختم نشد ، من بعد از درس و دیپلم رفتم سربازی و بعد از دوسال که برگشتم حالا خیلی بیشتر از قبل بدنبال تحقق آرزوهای دیرینه ام هر چند اگر نه برای تغییر روستا ولی برای بالا کشیدن خانواده ام از روستا به شهر
خیلی زود وارد بازار کار و تجارت شدم و خیلی زود موفقیت های بزرگی را رقم زدم زود مشهور شدم و حالا تمام تلاشم موفقیت اعضای خانواده و دیگر دوستانم بود
نمیخواهم وارد جزئیات بشوم فقط در جهت تایید مطالب استاد عباسمنش عزیز، من واقعا تمام این اتفاقات را تجربه کرده ام
خانواده ام را اوردم ، کمک کردم درس خوندن ، حتی خواهران و برادرانم از خونه من رفتن خونه بخت ، ولی چه اتفاق افتاد، فکر میکنید عزت و احترام من بالاتر رفت پیش خونواده ام، شاید در اون زمان که بمن نیاز داشتن اینطور بنظر میرسید ، ولی وقتی به سرانجامی رسیدند ، و من پس رفت کردم ، از نگاهشان ادم ساده و خراج و پول بر باد بدهی بودم که با بی برنامگی زندگیمو از دست دادم ، یکنفر به گذشته و ایثارگری های من نگفت و محکوم هم شدم ، و همین از خود گذشتگی های بی جای من و بی توجهی بقیه به اوضاعم باعث ایجاد انتظار و توقعاتی در من شد که بین ما فاصله ها انداخت و هیچ یک از افرادیکه من به اونا کمک کردم نه تنها جانش که پیراهن تنشان هم برای من نسوخت ، ولی من تمام وجود و زندگی و جوونی خودم و همسرم را گذاشتم و نمیدانم برای چی ، و امروز کسی یادش به گذشته که نمیاد هیچ بلکه اون رفتارهای از خود گذشتگی من شاید به تمسخر گرفته میشود
استاد جان درست میفرمایید من نتونستم بکسی کمک کنم بلکه همه وجودم را گذاشتم تا خودم را به نابودی ببرم تا خودم را کوچک کنم منی که بزرگترین ، مهربانترین ،و قهرمان زندگی اعضای خانواده و بسیاری از دوستان و آشنایانم بودم منی که افراد زیادی را از زندان نجات دادم و پول دادم تا با پرداخت بدهی شان از زندان آراد بشن ، همه از من گذشتند
نتیجه:
اینکه ما نمیتونبم دیگران را تغییر بدیم و با این اشتباه خودمون را نابود میکنیم و از قافله پیشرفت عقب میمونبم ، و همان دیگران دیروز رندان امروز میشوند و تو را کوچک و نادان و گمراه میدانند و این قانون طبیعت است این قانون خداوند است ، این اشتباه و توهم است که من میتوانم من تعهد دارم من مسئول خانواده ام هستم و این در تقاضی آشکار با شعار دیگران کاشتند و ما خوردیم ، حالا باید ما بکاریم تا دیکران بخورند
نه اینطور نیست هر کسی نان از عمل خویش خورد ،هر کسی مسبب پیشرفت و پسرفت ، موفقیت و شکست ، عزت مند شدن و بی عزت شدن خودش است
استاد عباسمنش عزیز چه پیامی برای روز سیزدهم سفر من داشتی و مرا به اعماق تاریخ و اتفاقات زندگیم بردی ، تا با پوست و گوشت و استخوانم بفهمم کجای کارم اشتباه بوده و دیگران را مسبب اوضاعم ندانم
برای همه شما دوستان عزیز خوشبختی و ثروتمندی و عاقبت بخیری در پرتو الطاف خداوند خواهانم.
امید به الله یکتا مینویسم
رد پای روز سیزدهم
راستش اون پسر که شاکی شد منو یاد خودم انداخت منم تو یه دوره ایی از زندگیم یه دوست خیلی خیلی مهربونی داشتم که کاملا هماهنگ بود با قوانین و اصن اون شد وسیله آشناییم با مسیر
تو یه دوره ایی از زندگیم من به مشکل مالی خوردم و ازون کمک مالی خواستم و میگفتم پیش خودم که باید بهم بده پس دوستی واسه چ موقس و چون اون آگاه بود از قوانین به من پول نداد و من ناراحت شدم
و این کارم هم باعث شد ازون فرد فاصله بگیرم با کلی شکایت
و بعد از مدتها فهمیدم اونکه اینکارو انجام نداد باعث شد من رو پای خودم وایسم و خدا از طریق دیگ حلش کنه واسم ازون به بعد تصمیم گرفتم که دیگ به کسی اینجور کمکایی نکنم و همین حرف استادو اجرا کنم که با موفقیت خودم با ثروتمند شدن خودم به دیگران کمک کنم
خدایا شکرت بابت بودنت
خدایا شکرت بابت این صبح زیبا
خدایا شکرت که تونستم این فایل رو گوش بدم
خدایا شکرت بخاطر مسیرای زیبایی که مهم نمایان میکنی
خدایا شکرت بخاطر رابطم
خدایا شکرت بخاطر کار کردنم روی خودم
خدایا شکرت بخاطر مادرم
خدایا شکرت بخاطر امیدی که تویه دلمه
خدایا شکرت واسه گوشیم
خدایا شکرت بخاطر شغلم
خدایا شکرت بخاطر دستام
خدایا شکرت بخاطر پاهام
خدایا شکرت بخاطر چشمام
خدایا شکرت بخاطر قلبم
خدایا شکرت بخاطر تموم غذاهای خوشمزه ایی که قرار دادی واسمون
خدایا شکرت شکر شکر شکر
سلام دوستان
خداروشکر بابت این فایل
این فایل بیشتر مصداق اون روزهای اولی که با قوانین آشنا شده بودم است
میخواستم همه دوستان و اطرافیان رو تغییر بدم. وکمکشون کنم تلاش زیادی کردم و جز احساس بد و حال خرابی برام چیزی نداشت
و باور مخرب دیگری که داشتم و هنوزم دارم اما خیلی کم رنگ تر شده و روز به روز هم کم رنگ تر میشود.و اون هم اینکه مثلا ثروتمندان ویا دیگرانی که خواسته هایی که من میخواستم رو داشتند فکر میکردم که اونا بیشتر از من به نعمتها دسترسی دارند.اما خداوند عادل به همه به یک اندازه قابلیت دسترسی به نعمتها رو داده.خدایا بابت فراوانی و وفور نعمت در این جهان سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم..