همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 83 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام پروردگارم
سلام ب همه
امروز هفت فروردین 1402 و سیزدهمین روز از سفرنامه من هست
من توی زندگیم بارها از خودم گذشتم و دیگران را اولویت دادم چون اینطوری باور داشتم ک این یعنی خوب بودن و خدا اینطوری دوستم داره اما نتیجه همیشه ی چیز بود اون آدم پیشرفت میکرد و من را دیگه نمیشناخت انگار وظیفم بود ک همه را هول بدم جلو و خودم سرم بی کلاه بمونه تهشم اینطوری خودمو توجیح میکردم ک من برای خدا کردم و خدا جوابمو میده و اون آدم بد بود و فلان بود و غیره
اولین بار اینجا ب این نتیجه رسیدم و خوندم و فهمیدم من فقط مسئول زندگی خودم هستم و بقیه مسئول زندگی خودشون هنوزم کامل برام جا نیفتاده و باورم نشده اما خیلی بهتر از قبل شدم و خیلی این موضوع برام جدید و حتی عجیب بود ک تازه فهمیدم من اولویت خودمم و ترجیح دیگری بر خودم ب معنای خوب بودن نیست، چقدر من سر این موضوع تو زندگیم خودمو اذیت کردم اما گذشته ها بمن تجربه داده و شاید اگر اون تجربه ها نبود من الان اینجا نبودم و دسترسی ب این آگاهیها نداشتم و خدا منو هدایت کرد و در نهایت فکر میکنم خدا جوابمو داد
خدایا ممنونم
استاد ممنونم
دوستتون دارم
خدایا عاااااشقتم
سلام استاد عزیزم مرسی بابت فایل بی نظیرتون
من با دیدن وشنیدن این فایل چیزهای زیادی دستگیرم شد
استاد باور اشتباهی که داشتم اینکه من با سنگ صبور بودن برای دیگران میتوانم درکشان کنم چندین سال پیش مغازه لباس فروشی داشتم وبه خاطر اینکه بتوانم با مشتریهام رابطه ای صمیمانه ایجاد کنم وقتی خانومها میومدن ودر مورد مشکلاتشون در روابط عاطفی-مالی-سلامتی و000صحبت یا به قول معروف درد دل می کردن
مشتاقانه گوش میدادم با اونها همدردی ودر توهم مشاوره دادن زمانی را که در خانه بودم افکارم در تلاش برای بدست آوردن راه حل رفع مشکلاتشان صرف میشد قافل از اینکه طبق قوانین حال بد مساوی با اتفاقات بد ودعوت آنها در زندگی وواقعا خیلی از همون جنس اتفاقات در زندگی خودم پیش اومد
اما من بی خبر از این موضوع همچنان به روند قبلی ادامه میدادم یا مثلا وقتی چیزی میخواستم بخرم احساس گناه که نه خیلی ها نمیتونن حتی یادم هست که فرزند خودم وقتی براش چیزی میخریدم نمیخواستم دیگران ببینن چون شاید نتونن خریداری کنن استاد این دیدگاه زمانی در من شکل گرفت که درست کلاس اول راهنمایی بودم وچون پدرم در وضعیت مالی خوبی قرار داشت ومعمولا از لحاظ خوردوخوراک وپوشش ما در فامیل بهتر از بقیه قرار داشتیم اما به دلیل شاید فقر فرهنگی که در آنجا بود از بچگی خیلی مورد تمسخر فامیل قرار میگرفتیم چون دوست داشتیم حتی توی شب نشینیهایی که آن وقتها زیاد مرسوم بود ما بسیار شیک پوش باشیم واونجا بود که میگفتن مگه عروسیه که اینقدر لباسهای تمیز پوشیدید و……
داشتم میگفتم کلاس اول راهنمایی بودم پدرم برای من یک جفت کفش اسپرت بسیار شیک از اصفهان خریده بود که هنوز الان که من 46 سالمه دقیقا رنگهاش یادمه که توسی کمرنگ با نوارهای بنفش وزرد وسبز آبی بود بچه های مدرسه با یه نگاه حسرت به من نگاه میکردن که نگاهشون منو اذیت میکرد تااینکه یک روز یکیشون با عصبانیت جلو اومد وبا داد به من گفت چطور میتونی اینها را بپوشی خجالت نمیکشی شاید یکی نمیتونه بخره با این که گوش به حرفش ندادم وهمچنان پوشیدم اما در ذهنم احساس گناه را داشتم وخیلی از این موارد واین در من باور اشتباهی را شکل داد با اینکه من وخانواده هرگز به داشتن امکانات هرگز در برابر دیگران فخر فروشی نمیکردیم وخیلی عادی زندگی میکردیم
خلاصه اینها در بزرگسالی منو تبدیل کرد به کسی که باید به دیگران همه جوره کمک کنم ومادرم نیز دقیقا از این اخلاقها که باید به دیگران کمک کرد از هر جهت داشت وهنوز هم داره وبه فامیل به نزدیکان خودش بسیار بسیا کمکهای مختلف ومتاسفانه به شدت آدم بده وبه شدت حتی مورد بی حرمتی از طرف اونها شد زمانی که من بااین قوانین آشنا شدم والان 3سالی هست واقعا زندگیم عالی شده دوباره به داشتن روابط عالی -رشد مالی خلاصه همه چی عالی داره پیش میره دیگه میتونم احساسات خودم را به شکل عالی کنترل کنم سریع تشخیص اینکه الان افراد افتادن توی فاز منفی والان باید یا جمع را ترک یااگر امکانش نیست تمرکزم را روی زیبائیها بزارم
استاد حال دلم هر روز عالیتراز دیروز میشه وزندگی چقدر برایم لذت بخش تر از قبل میشه
استاد مرسی که بهمون یاد دادید هر کسی مسیر خودش را باید طی کنه وسازوکار جهان اینه که هرکسی بایل روند تکاملش طی بشه ومن نمیتونم دیگران را تغییر بدم یا کمکی کنم ویاد گرفتم در زندگی حواسم به دسته ی بازی خودم باشه ودوربینم را از روی زندگی دیگران بردارم وبه راه خودم ادامه بدم روی خودم کار کنم بدون پا گذاشتن روی بقیه ی خودم واجازه بدم نتایج خودشون فریاد بزنن خدا یاشکرت بابت حال خوبم خدایا شکرت بابت آگاهیهای نابی که از طرف دستان خودت بهم تقدیم میکنی خدایاااااااااااااا شکرررررررررررررررت
مررررررررسی استاد عزیز
سلام به استاد عزیز و دوستان هم فرکانسیم
چقدر زیبا توضیح میدید استاد همه چیزو وقتی در مورد باورهای اشتباهمون مارو آگاه میکنید تمام خطاهایی که در مورد اون موضوع داشتم و دارم مثل یه فیلم از جلو چشمم رد میشه.
چقد من تلاش میکردم که دیکران و تغییر بدم چقدر کارهای اشتباهی که انجام میدادم و سعی میکردم بقیه اون کارو نکنن اما فقط انرژی زیادی بود که از دست میدادم و هیچ فایده ای نداشت.
چقدر همش به فکر دیگران بودم و همش میخواستم خوبی کنم میگفتم گناه دارن من وقتی میتونم باید کمک کنم باید اینکارو بکنم.
خودم و میزاشتم تو سختی و فشار برای دیگران همش همسرم بهم میگفت بخدا اگه تو نکنی اینطوری نیست که اونا بمیرن من میگفتم نه تو خیلی بدجنسی.
چقدر به خودم ظلم کردم و نفهمیدم
اما خدارو هزاران بار شاکرم که استاد عزیزو سر راه ما قرار داد و هر روز مارو آگاه تر میکنه.
خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی
استاد عزیزم انشاالله در پناه الله یکتا همیشه سلامت و سلامت و سلامت باشید.
بنام خداوند عادل مدیر!
سلام به استاد تغییر و خود سازی.
سلام بر بانوی شایسته سایت.
سلام بر یاران قلم، سلام بر اهالی کوی بهشت، سلام بر همسفران سال جدید و راه جدید.
استاد !
هرچه از این فایل بگم کم گفتم. قبلاََ بارها و بارها این فایل گوش داده بودم ،نوشته بودم .الان که در روز سیزدهم سفر این سفر نامه هستم، تکرار شد،بسیار خوشحال شدم. ما همیشه (البته من)در شروع سال جدید در تصمیم میگیریم تا به دیگران کمک کنیم و تا جایی پیش میرویم که کار به چشم و هم چشمی و حسادت و ریا کاری می کشدو …
نکته دیگر اینکه، من ضربه های زیادی خوردم. آدم بده هم شدم. مال زیادی از دست دادم. شنیدم که گفتند؛ وظیفه ام بوده…
استادم!
من قبل از اینکه این فایل را گوش بدم؛ تصمیم گرفته بودم که این رویه را ترک کنم.
وقتی حرف های شما را گوش دادم ،با جان و دل عمل کردم و از ته قلبم پذیرفتم.
مدتهاست که این کار را تمرین میکنم. امروز جای رفتم، برای تعزیه که فرزندشان را از دست داه بودند.حال شما را خوب درک کردم زمانی که فرزندانتان از دست داده بودید. در آنجا به حرفهای شما رسیدم، ما نمی توانیم غیر از خود کسی را تغییر دهیم.
آنجا بود که تمرین باور های تاکیدی مثبت را با تسبیح انجام دادم. دیدم که آن جو سنگین را خیلی راحت پشت سر گذاشتم.
من فقط توانی تغییر خودم را دارم.یعنی هرچه به خانواده داغ دیده واطرافیان تسلیت بگوییم، آنه هرلحظه با ورود فرد جدید دوباره بیشتر وبیشتر با خود نمایی تمام در آن حال و فرکانس می ماندند و ادامه میدادند.
من به خوبی، معنی کلمه ایمان به خداوند را در پدر متوفی دیدم که بسیار آرام بود .غمگین بود ولی بیتاب نبود و خوب میفهمیدم برای کنترل خودش تلاس میکند.
من معنی روزه سکوت حضرت مریم را در آن حال سخت ، خوب درک کردم. فهمیدم که چگونه میشود جلو احساس بد را گرفت.
نتیجه،
بعد از اینکه از تعزیه آمدم کنترل احساس خودم را داشتم، حالم خوب بود و احساس بدی نداشتم.
مدتهای که به گفته استاد عمل میکنم، احساس بدی ندارم. به موفقیت های مالی خوبی رسیدهام و پسانداز نسبتاََ خوبی هم برای خودم ایجاد کردهام.
من تلاش می کنم که به موفقیت مالی مناسبی برسم. تا بعداََ نتیجه صحبت کند و من از آن نتیجه برای شما کامنت خواهم گذاشت.
البته که الان هم درآمدم ،خوب است و خداوند را بسیار بسیار سپاسگزار هستم. و از لطف خداونداست که درآمدم 3برابر شدهاست ولی جای تلاش بسیار دارد و من به خداوند اعتماد دارم به هدفی که گذاشته ام خواهم رسید.
امروز هم خداوند جهانی نو و آکبند را به من هدیه داد. من احساس خوبی داشتم وتلاش کردم 1درصد بهتر از دیروز باشم.
این رد پای سیزدهمین روز سفر نامه من است.
خدای من بینهایت ، بخشنده است.
خدای من اختیار همه جهان را دارد.
خدای من بینهایت قدرتمند است.
انشالله، شاد و ثروتمند و سلامت باشید.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
روز 13سفرنامه
از این فایل استاد این برداشت رو دارم که ما هر چه قدر که بخواهیم دیگران را تغییر دهیم یا راه درست رو به اونها نشون بدیم تا خودشون نخوان ما هیچ کاری نمی تونیم انجام بدیم پس ما بجای اینکه وقت خودمون رو بیهوده صرف این کارها بکنیم باید فقط رو خودمون کار کنیم ما فقط خودمون رو میتونیم تغییر بدیم وقتی ما نتیجه ای بگیریم با این نتیجه کسانی که بخوان میتونند از ما به عنوان الگو استفاده کنن و اونا هم رو خودشون کار کنند
از خدا میخواهم که همه ی ما رو به راه راست هدایت کنه
در پناه الله شاد وپیروز باشید.
سلام به همه عزیزانم
17 / 1 / 1402
روز سیزدهم از سفرنامه
خب به نظر من این قضیه برای من از چند زاویه میتونه نکاتی رو یاد آوری کنه :
اول اینکه نخوام اینقدر خواهرم رو راهنمایی کنم و اون همش بیاد پیشم مشکلشو بگه و من حرص بخورم . واقعا این باید ترک بشه .
دوم اینکه اینقدر نگم خب الان بابام داره فلان چیز رو گوش میده الان چه تاثیری روش میزاره این صحبت آیا به آزادی من لطمه میزنه یا نمیزنه ، آیا به نفع من میشه یا نمیشه ، نکنه حالا که فلانی فلان حرف رو زد یا من فلان کار رو کردم این طور فکر کنه و این حرفا .
یعنی من مدام نگران واکنش و ری اکشن بابام هستم که نکنه آزادی من بیشتر گرفته بشه یا اینکه نه آزادی بیشتر بهم داده بشه ؟
من باید بگم من نمیتونم بابام رو تغییر بدم و اصلا لازم نیست که تغییر بدم و من اگر خودم تغییر کنم درونم تغییر کنه نتایج هم تغییر میکنه .
«باید ناتوانیات را درباره تغییر فردی غیر از خودت بپذیری، تا به آرامش برسی.»
من قبلاً فکر میکردم میتونم روی زندگی خواهرم اثر منفی بزارم یا زندگی دیگران رو با ورود به رابطه شان خراب کنم . اما این منم که ضرر میکنم .
هر وقت خواستم زندگی کسی رو خراب کنم خودم از درون خراب و ویران شدم .
از. این به بعد باید از خودم بپرسم آیا من دارم سعی میکنم چیزی خارج از خودم رو تغییر بدم ؟
اگر نه که مسیر صحیح است
اگر آره که دارم بیهوده کاری میکنم .
و اینکه بدونم تا زمانی که خودم چیزی برای ارائه ندارم و به خواسته هام نرسیدم چجوری میتونم بقیه رو کمک کنم؟! پس کمک نکنم بهتره .
وضعیت فعلی :
یک نفر که رابطه ام با او تمام شده بود بازگشته دوباره و پیام داده ولی خب برام مهم نیست دیگه
دوره انعطاف را جلسه اولش را انجام دادم
دوره بلی را دارم پیش میبرم هر روز
یکم عاقل تر شدم و روی مهارت هام و کلا کار مفید انجام دادن بیشتر تاکید میکنم و بیشتر فهمیدم که باید مفید عمل کنم .
این سفرنامه را به حمدالله دارم پیش میبرم
سعی در پیدا کردن نکات مثبت زندگی ام دارم هر چند که گاهی غفلت میکنم و خودم را کنترل نمیکنم از لحاظ کانون توجه و افسار زندگی را دست ناکس ها میدهم …
امروز رفتم جلوی آینه و دوباره حسرت نبود م ب را خوردم
با خواهرم رابطه ام بهتر شده و امروز احتمالا با او به بازار و پاساژ برویم
با برادر کوچکم ارتباطم بیشتر شده
ولی همچنان تلفن هایم اس وجود دارد
خدایا شکرت
همین الان به من الهام شد برم در عقل کل اهمیت کار فیزیکی هم بخوانم
چون من گاهی توهم میزنم و فکر میکنم کار فیزیکی مهم نیست .
خدایا شکرت دوستت دارم خدایا
استاد جان مریم جان سایر دوستان واقعا آرزوی خوشبختی را برای شما عزیزان دارم.
به نام خدا
ما از تغییر دیگران ناتوانیم مگر اینکه خودش بخواهد
ما برای تغییر دیگران باید افکار و باورهای فرد بدونیم و چون هیچکس نمیتونه در ضمیر و افکار دیگری چی میگذره پس نمیتونه تغییرش بده
ولی ما شناخت خوبی از خودمون داریم میدونیم درباره چی فکر میکنیم باورهامون چیه و میتونیم زندگی خودمونو اونطور که میخواییم تغییر بدیم
هر کسی در هر شرایطی هست در بهترین موقعیت خودش هست چرا که افکار و باورهای آن فرد آن موقعیت براش رقم زده
اگر آن موقعیت عالیست باید تحسینش کنیم و آفرین بگیم
و اگر آن موقعیت جالب نیست دلسوزی بی مورد اشتباست و نمیتونیم تغییری در شرایطش ایجاد کنیم و باید تمرکزمون روی خودمون و رشد خودمون باشه
فراموش نکنیم همه ما به یک منبع وصل هستیم و دریافت نعمت بستگی به مدار و فرکانس افراد داره که دریافتش بکنن یا نه
مثال خورشید میزنم کسی که سولار و صفحه خورشید قوی داشته باشه میتونه بهترین دریافتی که همان انرژی خورشیدی هست از خورشید داشته باشه در حالیکه فرد دیگهای که سولار نداره هیچ دریافتی از انرژی نداره
خورشید همون خورشید هستش خدا همون خداست منتها شرایط دریافت نعمت و مدار و فرکانس ماست که میزان دریافت نعمت تعیین میکنه
اگر کسی شرایط جالبی نداره ما نمیتونیم تغییرش بدیم باید خودش شرایط دریافت نعمت فراهم بکنه
اگر نتایج ما اینقد عالی بود که درخواست کمک کرد آنوقت در مدار دریافت آگاهی هست و میتوانیم راه نشونش بدیم و این خود فرده که باید راهو بره
در غییر اینصورت آب در هاون کوبیدنه
خدایا شکرت بخاطر این فایل ارزشمند و عالی
استاد عباسمنش عزیز سپاسگذارم بخاطر نشر این اطلاعات ناب و زیبا
سلام،به
استاد دانا
وهمراهان عزیز
سفرنامه 13 من
من از این فایل اموختم که هیچ شخصی نمتونه
به کسی کمک کنه که موفق بشه یا نه
هرفرد مسعول زندگی شخص خودشه و من اگر بخوام به کسی کنم کنم که یکی دیگه ازهر لحاظ پیشرفت کنه باید خودم اول به موفقیت برسم و بشم الگو برای دیگران و اطرافیانم و دوستانم و اون موقع هست که کمک من پایدار خواهد شد برای کسی که میخواد پیشرفت کنه
اگر دقت کنیم من خودم زندگیم اینطور بوده البته ناخوداگاه هرموقع به موفقیتی رسیدم از اطافیانم الگو گرفتم الان ولی تا اونجایی که اون الگویی که دارم از اون جلوتر نزدم هیچ موقع
ولی تصمیم گرفتم بلطف الله واموزهای استاد عزیز انقدر پیشرفت کنم که دستی باشم از دستان الله بر روی زمین که هر کس زندگیم رو دید از هر لحاظی اگر ازم پرسید که سایت استاد رو براش معرفی کنم و اگرهم نه الگوی عالیی براش باشم این بههههترین کمک من به هر فردی میتونه باشه نه اینکه پول تو جیبی بهش بدم یا اینکه بشیم باهاش همدردی کنم بگم اره زندگی ماهم اینه دیگه باید بسازیم باهاش
خدایا در این راه زیبا هدایتگرو همراهم باش
یا علی
دستون دارم
سلام استاد عزیزم
روزشمار سیزدهم
خداروشکر برای حال الانم
خداروشکر برای مسیر زیبایی که طی میکنم.
از قبل میدونستم که من نمیتونم به کسی کمک کنم وفقط باید روی خودم کار کنم.
من یکسالی هست تقریبا هفته ای چند بار غذا درست میکنم وتوی خیابون میگردم وبه پارکبان ها ویا بازیافتی ها میدم.
از موقع که فهمیدم من نمیتونم به کسی کمک کنم فقط به نیت به گردش درآوردن انرژی ثروتم این کارو میکنم.
امروز هم بیشتر از قبل یاد گرفتم که در هیچ موردی به کسی کمک نکنم واجازه بدم خودش مسیرشو پیدا کنه وبا تضادها بجنگه وبه خواسته هاش برسه.
در نور وآگاهی باشین
روز دوازدهم
خداروشکز این یک گزینه را خیلی وقت یادگرفتم و انجام میدم قبلا تلاش میکردم همه ادمها نجات بدم همه اطرافیانم موفق بشن و بیان در مسیر
اما خیلی وقته دیگه یرام مهم نیست بقیه دارن اشتباه میکنن به خودم میگم بزار اشتباه کنن به من چه
و دقیقا از وقتی که گفتم به من چه
ارومم و تمرکزم روی خودمه و موفق تر قبلم