همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 98
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خالق یکتا
درود بر استادان عزیز عباسمنش و شایسته و تمام اعضای خانواده بزرگ عباسمنشی
ردپای روز سیزدهم.
همه انسانها به یک اندازه به نعمتهای خداوند دسترسی دارند فقط کافیه باورهای درست رو در جهت رسیدن و هدایت شدن به سمت این نعمتها در خودمون ایجاد کنیم.
هیچکس توانایی تغییر و تاثیر در زندگی دیگری رو نداره و تنها کاری که از دست انسان برمیاد اینه که خودش و باورهاشو اصلاح کنه.
من یک زمانی بعد از فوت مادرم خیلی نگران برادر کوچیکم بودم و یکسره حواسم بهش بود که یکوقت اتفاقی واسش نیفته یا مشکل و دردسر واسه خودش درست نکنه.ولی غافل از اینکه من کوچکترین تاثیری تو زندگیش نداشتم و ندارم.
بالاخره بعداز گذشت یک مدت فهمیدم که من مسئول زندگی خودمم هستم و بقول استاد هرکس تو هر جایگاهی هست همون جای درستشه.
برادر من نتیجه باورهای خودشو میبینه و منم نتیجه باورهای خودمو.
از یکجایی به بعد دیگه بهش کاری نداشتم و دیگه هیچی نگفتم.ولی از خدا میخام اونو هدایت کنه به مسیری که به اصلاح خودش و باورهاش ختم بشه.
انشالا خدا همه مارو به راه راست هدایت کنه.
خدایا شکرت
به نام خدا
سلام و درود به استاد مهربان وبانو شایسته عزیز
روز سیزدهم
همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیکم وبه نعمت ها دسترسی داریم
اما باید مراحل آماده شدن برای دریافت هدایت و حمایت خداوند را بگذرانیم
به همین دلیل ما نمی توانیم کسی را که نمیخواهد در هر زمینه ای تغییر کند را تغییر دهیم
پس چطور می توانیم به دیگران کمک کنیم با تغییر خود.با الگو سازی از خود در هر زمینه ای عطش تغییر در دیگران ایجاد میشود.
که این باعث میشود خودشان از شما راه های موفقیت را بپرسند
قانون=مشکلات تنها تضاد هایی هستند برای شناساندن خواسته های واقعی ما وفرصتی برای جهت دادن به اهداف زندگیمان
درد وغم وتشنگی وگرسنگی وهر رنجی که انسان در دنیا متحمل میشود نیاز است برای بیداری او
اگر این قانون رو درک کنیم هم خود از زندگیمان وپیشرفتمان لذت میبریم وهم اجازه میدیم به آن افراد تا خود با تجربه ی تضادها سریع تر به اهداف و خواسته هایشان برسند
ما بی اندازه به خداوند نزدیک هستیم ولی نهایت به نعمت ها خداوند دسترسی داریم اگر باور کنیم اگر تسلیم پروردگار باشیم اگر به او توکل کنیم پایمان داشته باشیم دریافتشون میکنیم
سلام و دروود
قسمت سیزدهم سفرنامه،بار دوم
29 مرداد ماه 1403
یادمون باشه که اجازه بدیم در زمان درست و در مکان درست هدایت بشیم و نخوایم دست و پا بزنیم.
کسی که نمیخواد بهتر بشه و حرکت کنه،کل دنیا هم نمیتونن براش کاری کنن،حتی خداوند!
بپذیریم که نه میتوانیم کسی رو به سمت خوبی ببریم،نه کسی رو به سمت بدی ببریم.
باید به حالت تسلیم بودن برسیم،تا از زندگی لذت ببریم.
اگر کسی بخواد موفق بشه،نمیتونیم جلوش رو بگیریم!
انرژیمون رو بر روی دیگران نزاریم که هم بقیه و هم خودمون رو از هدف دور میکنیم.
اگر قانون مهم جهان هستی رو درک کنیم،تمام سوالات زندگیمون جواب داده میشه که “همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم.”
در قران خداوند می فرماید که افراد خودشون به خودشون ظلم میکنند،خودشون خودشون رو محروم میکنند از نعمت،پس ما کاری براشون نمیتونم انجام بدیم.
افراد با تضاد رشد میکنند،پس اجازه ی رشد رو از افراد نگیریم.
اگر بخوایم کسی رو عوض کنیم،آخرش اون طرف عوض نمیشه که هیچ،طلبکار هم میشه!
من خودم چند بار داداشم رو با نصیحت و صحبت و هزینه کردن خودم توی چندین سال،چندین بار از مواد مخدر ترک دادم،ولی به محضی از کمپ میومد،دوباره شروع میکرد و تلاش هام و پول هایی که به زحمت بدست میاوردم و خودم با دست خودم خرجش میکردم،هدر میرفت.تا یه روز دیگه بیخیالش شدم و یه روز خودش بهم گفت میخوام ترک کنم! منم چیزی نگفتم و واکنشی نشون ندادم.
باور کنین توی خونه،بدون دارو،بدون کمپ،خودش از همون شب ترک کرد و الان چندین ساله که به لطف خدا مواد مصرف نمیکنه و پاکه.
این داستان رو یادآور شدم برای خودم،که نخوام انرژیم رو بزارم که افراد رو تغییر بدم.
باید توی عمل،حتما و حتما روی خودم کار کنم.من باید کارم رو به درست ترین و بهترین نحو ممکن انجام بدم،نگران نظر بقیه و افراد نباشم و اینکه نخوام کسی رو تغییر بدم.باید تمرکز 100 درصدم روی خودم باشه.
عااشقتونممم استادان عزیزممم.
استاد بارها این موضوع امورش دادین اما ما تا تجربه نکنیم درس نمیگیریم من خودم قبلا هم این صحبتها را شنیده بودم اما همش تلاش مبکردم بقیه را در راه درست هدایت کنم
یادمه چقدر سر تفسیر قران و… بحث میکردم چقدر سر هدایت به مثبتها بحث میکردم
اما الان یادگرفتم فقط توجه نکنم
همسرم نزدیکترین فرد به من کلا در این فرکانس ها نیست چند بار بهش گفتم اما هیج تاثیری نداشت
الانم کاری به کارش ندارم بااینکه وقتی فرکانساش بده روی منم تاثیر میزاره مثلا ماشینش خراب میشه تاثیرش برای منم هست اما من اعراض میکنم و جدیدا انقدر خوب شدم که حتی نمیپرسم
چند وقت پیش اومد گفت ماشین خراب شده من شنیدم اما چیزی نگفتم کفت شنیدی گفتم اره ولی براش مهم نیست در موردش نمبخواد صحبت کنی
چون میدونم فرکانس های خودشه و وقتی در موردش صحبت میکنه منم منفی میشم
یا اوایل هر شخصی تو خیابون میدید میکفت معتاده دزده بده و… یکبار بهش کفتم برای من تعریف نکن بزار تو ذهن خودت باشه و تمام از اون موقع حداقل من فرکانسم منفی نمیشه
و چون دید منفی داره من نمیتونم کاری کنم
و انقدر خوب شدم الان میفهمم منفی ها چطور بودن مثلا امروز داخل باشکاه داشتن حرفای منفی از دزدی و… میزدن من توجهم برداشتم توی ذهنم داشتم میکفتم ببین همین حرفا رو هم تو هم میزدی ببین چقدر منفی شدی بهشون توجه نکن در بحثشون شریک نشو سریع لباس پوشیدم اومدم بیرون،
خداروشکر دارم روزبروز بهتر میشم
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
این فایل جز فایل های هست که من خودم بار ها گوشش دادم ولی تا آلان بهش عمل نکرده بودم ، اینطور که اوایل عضو سایت بودم ، و هنوز هیج نتیجه ای در دستم نبود اعضای خانواده و دوستان خودم را به شدت نصیحت می کردم قوانین را بهشون تذکر می دادم بدون اینکه آنها سوال بکنند براشون توضیح می دادم ، علتش این بود که دستم خالی بود از نتیجه،
الان که چند تا نتیجه گرفتم، فکر می کنم خیلی ساکت تر شدم آرام تر شدم اصلا و اصلا علاقه ای ندارم باکسی در مورد قوانین صحبت کنم در عوض علاقه یی شدید دارم که همیشه با خودم صحبت کنم ، با خدای درون خودم ارتباط بگیرم با درون خودم دوست باشم و از خدای درون هدایت بطلبم این برام لذتبخش هست خودم هستم و تنها خودم و از تنهایی خودم لذت می برم ، هرموقع می رم خونه می بینم کسی نیست و تنها هستم چقدر خوشحال می شم دفترم را می آرم و شروع می کنم به نوشتن و فایل گوش دادن و هر ثانیه به ثانیه لذت می برم .
به امید پیروزی خودم و همه دوستانم در آین سایت توحیدی
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز ودوستان هم فرکانسی ام
سفرنامه روز سیزدهم
اینکه فکر کنیم میتوانیم دیگران حتی همسر و فرزندان خود را تغییر دهیم توهمی بیش نیست فقط با اینکار خودمان را آزار میدهیم هر انسانی به یک اندازه به نعمت های خداوند دسترسی دارد آنکه دریافت نمیکند به خاطر ظرف ذهنی که دارد باران همواره داره میباره و همه می توانند از آب باران استفاده کنند هر کسی اندازه ظرفی که میبره میتونه آب جمع کنه وقتی میگیم هرکسی خالق زندگی خودشه یعنی نمیتوانیم زندگی کسی را براش خلق کنیم چون هر کسی داره باورهای خودش را زندگی میکنه تا خودش هم نخواد نمیتونه شرایطش را عوض کنه ما فقط میتونیم شرایط خودمان را تغییر دهیم و الگو برای خانواده و دیگران باشیم
سپاسگزارم از استاد عزیز که هرروز به نوعی پاسخ سوالاتی که در ذهن ماست را میدهند و این همان هدایت خدواند رحمان هستش
سپاس از خانم شایسته عزیز که این سفر را شروع کردند تاآگاهی هایی را از سوی خداوند دریافت کنیم چراکه خداوند عاشق پیشرفت ماست.
سپاس ازدوستانی که دراین سفرهستند باخواندن کامنت هاشون لذت میبریم.
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
ستایش مخصوص توست ولاغیر .
کامنت شماره 24
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
این فایل نشانه من بود استاد و چقدر زیبا بود
اصلا من این نشانه ها رو دوست دارم بخاطر اینکه تو هرکدوم از این فایلا شما دارین قانون رو به ما یادآوری میکنید .
استاد من تقریبا 15تا20 روز پیش یه بحثی با پسربرادرم داشتم و بعد که طبق جلسه3 کشف قوانین پیش رفتم فهمیدم همین که من میخوام دیگران رو و زندگیشونو تغییر بدم از احساس قربانی شدن من داره نشات میگیره و من در تمام این سال ها فکر میکردم بخاطر اونا بوده که میخواستم تغییر بدم زندگیشونو اما نهههههه من داشتم احساس قربانی بودن خودم رو ارضا میکردم ، من دنبال ترحم و دلسوزی بودم ، من دنبال احساس گناه دادن به دیگران بودم و نه نجات بقیه و نه احساس مسئولیت نسبت به بقیه که حتی همینم برمیگرده به احساس قربانی شدن من
استااااد من اینارو تازه دارم میفهمم
خدا داره خیلی قشنگ برای من میچینه تا درک کنم حرفاتونو
و از وقتی که من فهمیدم این پاشنه آشیل منه دارم آگاهانه رفتارامو زیرنظر میگیرم هنوز اول راهم اما میخوام که تا حد خیلی خیلی قابل قبولی از زندگیم حذفش کنم چون که این احساس بدجور پاش تو کفش موفقیتای منه و من باید پاشو بندازم بیرون از تو زندگیم
استاد سپاسگزارتم خیلی زیاد
خدایا سپاسگزارتم که به کلام استادم جاری میشی و حرف میزنی با من و از یه زاویه دیگه به من قانون رو میفهمونی
عاشقتممم بی نهایت .
به نام خدای مهربانم
سپاسگذارم از شما استاد عزیز و مریم مهربانم
امروز روز دیگر در سفر نامه هستم
پر از درک و آگاهی بود این فایل
واقعا ما فقط میتونیم خودمون رو تغییر بدیم
و ما ناتوان هستیم از تغییر دادن دیگران
خدایا شکرت که هرچه جلو تر میرم بیشتر میفهمم
این قانون رو
اگر من میخوام به دیگران کمک کنم باید خودم نتیجه بگیرم خودم بشم یک الگو انسان موفق و ارزشمند
من من من باید فقط روی خودم تمرکز و خودم رو تغییر بدم
واین جمله که
همه ما به یک اندازه به نعمت های خداوند همه ما یه یک اندازه به خداوند وصلیم رو خیلی دوست دارم اصلا بهت آرامش میده آرومت میکنه رهاتر میکنه این جمله و تو قدم به قدم میری جلو با این باور
و میگی درزمان مناسب مکان مناسب تو به آزادی مالی و آزادی زمانی آزادی مکانی میرسی خدایا شکرت
سپاس استاد عزیزم
در پناه خداوند باشید
به نام خدای مهربانم
سپاسگذارم از شما استاد عزیز و مریم مهربانم
امروز روز دیگر در سفر نامه هستم
پر از درک و آگاهی بود این فایل
واقعا ما فقط میتونیم خودمون رو تغییر بدیم
و ما ناتوان هستیم از تغییر دادن دیگران
خدایا شکرت که هرچه جلو تر میرم بیشتر میفهمم
این قانون رو
اگر من میخوام به دیگران کمک کنم باید خودم نتیجه بگیرم خودم بشم یک الگو انسان موفق و ارزشمند
من من من باید فقط روی خودم تمرکز و خودم رو تغییر بدم
واین جمله که
همه ما به یک اندازه به نعمت های خداوند همه ما یه یک اندازه به خداوند وصلیم رو خیلی دوست دارم اصلا بهت آرامش میده آرومت میکنه رهاتر میکنه این جمله و تو قدم به قدم میری جلو با این باور
و میگی درزمان مناسب مکان مناسب تو به آزادی مالی و آزادی زمانی آزادی مکانی میرسی خدایا شکرت
سپاس استاد
در پناه خداوند باشید
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در فضای این آگاهی و چرخ زندگی که روونتر داره میچرخه ،الهی که صدهزار مرتبه شکرت
دیشب این فایل رو داشتم گوش میدادم که بعدش خوابم برد و اتفاقا باید خوابم میبرد تا از تجربه ی امروزم بنویسم زیر این کامنت
دیشب حین گوش دادن فایل خوابم برد و بعد پریدم و دوباره خوابیدم و احساس کردم یه کوچولو زیادی گرمم شده و دیگه خوابیدم ،
صب بیدار شدم و دیدم یه کوچولو فقط انگار مثلا آب دهنم کم شده و یه همچین حالتی بود و رفتم سمت اتاق مامانم دیدم یاااااااااا خداااااااااا
مامانم گف رضا تا صب نخوابیدم و دوتا پام درد میکنه و یعنی کاملا زمین گیر شده بود ،گفتم چرا ،گف دیشب که بغلم کردی دیدم بدنت خیلی داغه تو ویروس و دادی به من ،گفتم مادره من ،من که سالمم اولا ،دوما من که همیشه بدنم داغه و واقعا هم همینه و همیشه بدنم داغه ،نمیدونم چرا ، گف که نه دیشب فرق میکرد احساس کردم خیلی تب داری ،گفتم ولله من حالیم نبود و دیگه ادامه ندادم ولی خب دیدم که منم یه کوچولو انگار ویروس گرفتم ،حالا نمیدونم باشگاه یا کجا ؟؟؟ خلاصه صب سرحال تخم مرغ آب پزای خودمو خوردم و عین ایران که اسراییل و به رسمیت نمیشناسه ،انگار نه انگار که ویروس تو بدن منه ،یعنی قشنگ احساس کردم که داره بهم میگه مارو دور ننداز ،ما انقدرام به درد نخور نیستیم و جک ساختم ازش و دلم به حالش سوخت که اصن تحویلش نگرفتم و زدم با حال خوب بیرون و فقط سپاس گزاری میکردم بابت زیبایی ها ،قبلش به مادرم گفتم که تا میام خونه باید خوب شده باشیا ،خودتو به بیحالی نزن پاشو برو بیرون ….
و منم که خب چندین ساله شکر خدا نه دکتر رفتم برای مریضی نه قرص خوردم و این باور رو ساختم که بدن من به راحتی از پس هر بیماری بر میاد و با این باور هر بار با قدرت ذهنم درمان مردم خودم رو بار بعدی راحت تر شده و امروزم که بیماری که مادرمو زمین گیر کرده بود رو من اصن اثری نداشت ،فقط فک کنم سه باری عطسه کردم و اتفاقا خیلیم حاااااااااال داد ،
ظهر اومدم خونه و دیدم مادرم اصن فقط منتظر منه که ببرمش دکتر واصن افتضاح بود وضعش ،
خب هدف چیه از نوشتن این داستان ؟؟؟
اولش که مادرمو تو اون حال دیدم بد جور جوش آوردم ، بد جور ها ولی هیچ حرفی نزدم خدارو شکر
چرا جوش آوردم ؟؟؟ سره اینکه آقا تو چرا باید به این راحتی یه ویروس زمین گیرت کنه اونم این شکلی که من دیدمش اصن ترسیدم ،یه جوریم با آب وتاب و جزییات تعریف کرد که کجاهام درد میکنه و اینا که ….
یه دوش گرفتم و اونجا داشتم با خودم داستان این فایل رو مرور میکردم و میگفتم مسیر درست رفتن و کنترل احساسات چقدر سخته واقعا ،کنترل ذهن چقدر سخته واقعا ،چرا ؟؟؟
چون من میبینم که عزیز من به خاطر باورهای بیمار گونه ی خودش یه ویروس چطوری ازپا درش آورده و داره عذاب میکشه ، ولی خب طبق قانون من فقط باید اعراض کنم و اصن وارد بحث نشم ،
چون من کنترلی ندارم توی زندگی مادرم ،جهان داره به صورت مجزا به فرکانس هر شخص پاسخ میده
نتیجه فرکانس های من این شد در عرض چند ساعت سلامت شدم ،
و نتیجه فرکانس مادرم این شد که تا بعد از ظهر چندین برابر وضعش بد شده بود و تبش رفته بود بالا ،و رفت زیر سرم ،
به قول استاد : چه کنم که کسی که روی ذهنش و باورهاش کارنکرده من نمیتونم با یک ساعت و دوساعت و هزار ساعت تغییرش بدم ،
امروز از خدا ایمان بیشتری خواستم ، گفتم ببین رضا ممکنه حتی عزیز ترین کست انقدباورهای بیمار گونه داشته باشه که حتی تا سرطان خون بره جلو ،وتو بازهم کاری از دستت برنمیاد براش ،اونوخ میخوای چیکار کنی ؟؟؟دل بسوزونی ؟؟؟ سخنرانی کنی براش ؟؟؟ چیکار کنی ؟؟؟
و همیشه بعد این صحبت ها به خودم میگم ،ببین ابراهیم کی بود ؟؟؟!!!
فقط از خداوند هدایت میخوام تا در مسیر درست قدم بردارم
یک تجربه دیگه ام داشت این مریضی مادرم
اونم اینکه مادرم چون رو ذهنش تسلطی نداره ،سریع ذهنش همون اولای بیماری ،تجربه سخت بیماری قبلی رو به یادش آورده بود و ظهر که اومدم گف زود مریم دکتر مثل اون دفعه دوماه طول میکشه تا از بدنم دربیاد ……
چی بگم ؟؟؟ چی بنویسم ؟؟؟
یک اتفاق مشابه ،دونتیجه متفاوت ؟؟؟؟چی بنویسم از این نظام دقیق خداوند و کارکرد دقیق جهان ؟؟؟
چی بنویسم ؟؟؟بنویسم جهان بازتاب باورهای منه ؟؟؟خب معلومه دیگه امروز با تمام وجودم لمس کردم این قضیه رو یه باره دیگه ،
من چون روی ذهنم کار کردم و بارها و بارها با ذهنم درمان کردم خودم رو ، اول صب اولین چیزی که تو ذهنم مرور میشد ،تجربیات قبلی بود که تونسته بودم خودمو درمان کنم و هر بار این باورها قوی تر شد و امروز یک باره دیگه قوی تره قوی تر
،
به غیر از زندگی خودم و تغییر خودم من عاجزترینم در مقابل تغییر دیگران و عزیزانم
مثل تمام پیامبران الهی من عاجزترینم در مقابل تغییر دیگران ،عاجزترینم در مقابل این قانون الهی .
هر کس مسعول زندگی خودش و فرکانس های خودشه
مادرم ظهری گف توام چشات قرمز شده ها ،گفتم مادره از حدقه ام بزنه بیرون من خودمو نمیبازم
و بعده این جمله هی وسوسه شدم که نصیحت کنم و بگم توام نباید زود خودتو ببازی و انقد راحت قبول کنی مریضی و اینا ،ولی جلوی زبونمو گرفتم و حرفی نزدم ،
خدارو شکر که تا حد مطلوبی تونستم به دانسته هام عمل کنم و از خودم راضیم و انشالله هی بهتر و بهتر شم .
الهی شکرت
خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
در پناه الله یکتا .