اصل اساسی یک رابطه عاشقانه - صفحه 18

572 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیرانی گفته:
    مدت عضویت: 3050 روز

    روزشمار137تحول زندگی من ،اصل اساسی یک رابطه عاشقانه

    سلام به استادراستی ودرستی وصداقت

    سلام به یاروهمنشین استاد، استادشایسته وسلام به مومنان واهل ایمان مکتب استادعباسمنش

    این فایل منو برد به چندین سال قبل وخاطره اون زمانو برام یادداوری کرد،هرچند که هم خودم وهم دیگران از تغییراتی که توی زندگیم افتاده ودرمن ازفرش به عرش تفاوت ایجادکرده رو همیشه بخاطر دارم وسپاسگزار استادعباسمنش هستم وخواهم بود

    استاد برای من وبرای هرکسی که توی این مکتب عشقو توحید هست،پیامبری مهربان ودلسوزه که هرچه داره رو روی طبق اخلاص گذاشته تاافرادی مثل من بتونن دراین جهان زندگی بهتر وعالی تری داشته باشند

    خدایا هزاران هزاربارشکر وسپاس برای وجود چنین نعمتی(استادعزیز)و خداروشکر که من در دورانی که همزمانی شده با وجود استاد،هستم وزندگی میکنم،چون درغیراین صورت نمیدونم سر از چه راه وکجادرمیاوردم

    من چند سال پیش دقیق یادم نیس ولی از طریق خواهرزادم بااستاد آشنا شدم شرایط بد وسختی داشتم از جدل ومشاجره باهمسر ومشکلات روحی که به همین خاطر برام بوجود اومده بودوبرای اینکه کمی آرامش پیداکنم وجدابشم ازمسائل خانوادگی توی سایت استادعضوشدم وهرچندوقت از فایلهای رایگان استفاده میکردم

    واین شد شروع زندگی وتولد دوباره من(البته باتکامل:))

    من برای رهایی از شرایط اطرافم و خوب کردن حال خودم حرفای استادو گوش میکردم وخداوجهان رو از نگاه دیگه ای دیدم البته خیلی برام سخت بود چون افرادی که به گفته خودمون ودیگران، مذهبی ترهستن قبول کردن به خداوجهان ازنگاه دیگه ای  واینکه قوانینی هس خیلی خیلی کار مشکلیه چون با خدای سرشازاز عاطفه ای که در وجودم ازنسلهای گذشته ساخته بودم تغییر کردن باورهام دقیقا سیمان سفت وسختی شده بود

    من حرفهای استادو فقط گوش کردم وگوش کردم کم کم حرفهای استاد یک روشنی نوری درقلبم شد وتصمیم گرفتم با استفاده از تمرینهای رایگان وپیدا کردن الگوهایی اززندگی دیگران خصوصا افرادمذهبی فامیل ،بیشتر حرفهای استاد رو قبول وباورکنم

    باشکرگذاری نکات مثبت اطرافم شروع کردم وسعی کردم رفتارهای همسرمو نادیده بگیرم وروش زوم نکنم (واین قبلا درصورتی بود که برای تغییر همسری با اخلاقها وویژگیهای خاص،هرکاری که دوستو آشنا میگفتن انجام میدادم تا زندگیمو بتونم درست کنم ولی هرچقدر مشاوره رفتم دایره مشکلاتم بزرگو بزرگتر میشد وناتوان تر ازتغییر همسرم بیشتر…)

    حرفهای استادایمانم یاتوکل به خدارو قوی ترکرد برام و موقعی که باهم بحثی پیش میومد من با خودم میگفتم خدای من قویتر وقدرتمندتر اگه که اون بخواد هیچ اتفاقی نمیوفته ودیگه توی بحث هیچی جوابی نمیدادم و دلمو قرص ومحکم به یک فرد قوی تری میبستم و میدیدم وقتی این جوری فکر میکنم بعدش همسرم مثل فردی که به دهنش چسب بزنن نمیتونه چیزی بگه وکلا بی سروصدا خاموش میشد وحرف نمیزد

    ومن این جوری با توجه به نشانه هااعتمادم به خداوتوکل بهش زیادشد هی بیشترو بیشتر

    به حرفهای استادهم بیشتر اعتماد میکردم

    میدونید بنظرم ماها یا بهتربگم من  قرانو قبول دارم(ظاهری) ولی تا یک فردی مثل خودمون که درهمین زمان حال این مطالبو برامون به زبون ساده وتجربه خودش نَگِ ،ازته دل قبول نمیکنم

    حالا دلم قرص بود که حامی دارم وتصمیم گرفتم درددل هم باهیچ کسی نکنم چون استادقانونو گفته بودن که باعث توجه وجذب بیشتر میشه

    قدم بعد استادگفته بودن که نکات مثبت اشخاص و اطرافیانتو ببین وبنویس

    من در شکرگزاریهام نکات مثبت همسرم حتی خیلی جزئی رو میگفتم وباخودم میگفتم اگه این حرف استاددرست باشه که از روی قران هم هست که (زنان مومن با مردان مومن الطیباتو الطیبین و…)

    بااین کارم این فرد یا اززندگیم به راحتی میره یا درست میشه،البته به درست شدن زیاد اعتمادی نداشتم

    چون قبول نداشتم که من باکارکردن روی خودم بتونم شخصی مثل همسرم که خصوصیات اخلاقی خاصی داره رو تغییر بدم

    دیدن نکات مثبت باعث شد به چشم محبت به همسرم نگاه کنم وازاین دید نگاه کنم که این بیچاره داره برای ما تلاش میکنه تا ما زندگی خوبی داشته باشیم یا اینکه من نمیدونم در خانواده وکودکی این فرد چه گذشته این جوری بزرگ شده یا تربیت شد یا بهش این جوری گفتن وکم کم درست میشه وخودش متوجه میشه و…

    این جوری به خودم آرامش میدادم وبه خودم کمک نیکردگ تااحیاس بهتری نسبت به اوپیداکنم تااینکه بخوام با سروصدا یک چیزی یااشتباهی یا منظورمو بهش بفهمونم(تلاش میکردم تا از این دیداحساس خودموخوب نگه دارم ودیدمو مثبت کنم )

    وفرکانس مثبت وآرامش وحال خوبی که ارسال می کردم دقیقا رفتارهمسرم مثل یک کتری که درحال جوش باشه ویک دفعه توش آب سرد بریزن بود،همینجوری واکنش من روی همسرم بود

    روزها گذشت ومن با تمرینات آرامش بیشتری پیداکردم واگر هم اتفاق ناخوشایندی دررابطه با رفتارهای همسرم میدیدم اصلا برام مهم نبود و حال درونیم خوب بود

    وتاالان که خداروهزاران بارشکرکه ادامه داره وفامیل واطرافیانم بهم میگن شوهرت چه کتاب روانشناسی میخونه که این قدر تغییر کرده  وخونسردشده چی کاری میکنه،

    اونانمیدونن که من تغییر کردم،

    من روی خودم وشخصیتم کارمیکنم،

    من روی خداحساب میکنم،

    من استادی و راهنمایی دارم و اگر به من بگن بیا وچندین سال قبل یا بعد بیا این دنیا وبهترین زندگی رو داشته باش اما هیچی از این گفته های استاد وقوانینی که برام به طورشفاف گفته،نباشه ونفهمی یااصلا در دوران زندگی استادعباسمنش نباشی،اصلا نمیخوام باشم وتجربه این جهانو بدون استادنمیخوام من خودم دقیق متوجه میشم ک هروقت  کمی از حرفهای استاد وتمریناتم یک کوچولو دورمیشم وکم کاری میکنم دقیقا متوجه میشم که از مسیر فاصله گرفتموباید بیشتر روی خودم کارکنم

    واین به لطف استاد اتفاق افتاد استادزندگی منو بچه هامو نجات داد ودستمو از ته ته ناامیدی،جهنم وبدبختی گرفتو قلبمو با نور ایمان روشن کرد نوری که در دل تاریک من تابید وباعث شد خدا وجهان وقوانینشو از چشم دیگه ای ببینم وچراغ هدایتی برای من وفرزندانم  باشه که دردنیایی که خودم میسازم تنها خودم وخداهستیم که میتونم جهانمو اون جور که دروجودم فکر میکنم ودوست دارم بسازم

    من دروجودم آرامش وخوبی ایجادکردم واطرافیانم خصوصاهمسرم هم همونو بهم برمیگردونه

    ازخدای خودم میخوام به پیامبرم،پیام آور توحید،آرامش،صلح باخود،عمری طولانی عطاکنه تا نسلهای بعداز من هم ازاین موهبت وازاین مکتب انسان سازاستفاده کنن

    خدایا به من توانایی شکر این نعمت وشناخت بیشتر راه درست وثابت قدم بودن رو عطا کن

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    ‌‌‌🌸زهرا سلطانی🌸 گفته:
    مدت عضویت: 3038 روز

    سلام به بینظیرترین استاد دنیا

    سلام به فوق العاده ترین دست خدا مریم جان

    و سلام به دوستان همفرکانسی

    اقا امشب شب چهارشنبه سوریه و من دارم روی دوره ها و فایل استاد کار می کنم و کلا از عصر که رسیدم خونه چسبیدم به سایت

    الان که داشتم یکی از فایل های دوره روانشناسی ثروت رو گوش می کردم یه لحظه یه چیزی از ذهنم گذشت

    با خودم گفتم زهرا سال گذشته و دو سال گذشته خودتو با الانت مقایسه کن دقیقا همین شب چهارشنبه سوری رو

    زهرای سال قبل و دو سال قبل دقیقا این شب رو تنها بود و امشبم تنهاست

    ولی این تنهایی ها یه فرقی با هم داره

    امشب وقتی یه نگاه به درون خودم کردم دیدم چقدر حالم با خودم عالیه دیدم چقدر با خودم خیلی خیلی زیاد در صلحم

    و یه حس ناب و عالی درونم هست

    من پارسال دقیقا این شب رو یه ادمی بودم که درسته تنها بودم توی خونه ولی از درون چقدر با خودم درگیر بودم و مدام داشت یه نجواهایی که الان برام عجیبه درونم حرف می زد

    چی می گفت: می گفت ببین امشب رو تو تنهایی همه کنار عزیزانشون هستن همه توی جمع هستن همه توی مهمونی هستن همه دارن حال می کنن جشن می گیرن ولی تو تنها توی خونه نشستی

    نگا کن ببین اون بیرون چه خبره همه دارن خوشحالی می کنن خلاصه دیگه نگم براتون یه نجواهایی فلج کننده که داشت از درون منو تخریب می کرد و من بی خبر داشتم تاییدش می کردم و می گفتم اره راست می گی اینها به خاطر اینه که تو ارزشمند نیستی کسی تو رو دوست نداره و لایق نیستی به این خاطر تنها موندی کسی توی زندگی تو نیست و یه جوری داشتم حال خوبمو نداشتمو وصل می کردم به عوامل خارجی و شرک می ورزیدم که هر لحظه داشتم فرو می رفتم توی باتلاقی که خودم ایجاد کرده بودم

    امشب به خودم گفتم زهرا چرا اینقدر حالت خوبه تو که سال قبل داشتی غصه می خوردی

    دیدم دلیل اصلیش اینه که لیاقتهای درونمو دارم پیدا می کنم با کار کردن روی دوره احساس لیاقت من کلا به ورژن حرفه ای از خودم تبدیل شدم دیگه هیچ چیزی نمی تونه به راحتی منو نارحت کنه و اگرم ناراحت بشم خیلی سریع می شینم دوستانه با خودم حرف می زنم و با تغییر دیدگاهم حالمو حسابی عوض می کنم

    دیدم چقدر خوب تونستم حال خوب درونم پیدا کنم از عوامل خارجی از ادم ها و حتی از پولی که توی حسابم هست و این حال خوب که وصل باشه به دورنت نه به عوامل خارجی برات موندگاره

    و چقدر بارها شخصیت الان خودمو تحسین کردم و چقدر قربون صدقه خودم رفتم

    اینقدر دیدگاهم عوض شده که کار کردن روی سایت رو امشب که مثلا چهارشنبه سوریه و خیلی ها توی مهمونی هستن برام لذت بخشه که فکر کنم اگر به بزرگترین و لاکچری ترین مهمونی دنیا هم امشب دعوتم می کردن نمی رفتم چون حسی که الان با کار کردن روی سایت وفایل ها دارم حاضر نیستم با هیچ خوشی لحظه ای و زودگذری عوض کنم

    زهرایی که یاد گرفته توی هر لحظه از زندگیش با خدای خودش عشق بازی کنه و حال خوبشو وصل کنه به دورنش برام خیلی جذابه و می تونم محکم بغلش کنم خدایی که الان پیداش کردم که قبلا باهاش خیلی خیلی زیاد غریبه بودم حاضر نیستم دیگه یه لحظه ازش غافل بشم

    چون طعم بی خدا بودن رو چشیدم چون سرم اومده وقتی خدا رو توی وجودت گم می کنی چقدر دردناکه یه دردیه که خودتم نمی دونی باید با چی درمونش کنی

    اینو منی می گم که سالها حال خوبمو توی روابط با ادم هایی که وارد زندگیم می شدن جستجو می کردم ادم هایی که با اومدنشون خوشی رو به زندگی من می اوردن و با نبودنشون زندگی روی سرم خراب می شد

    وقتی به گذشته ام فکر می کنم خودش به تنهایی یه اهرم رنج و لذته برام که برای فرار کردن از اون احساسات دردناک باعث می شه جوری روی خودم کار کنم که حتی یه قدم هم عقب نرم

    چقدر سالهای سختی رو گذروندم

    خدارو سپاس گزارم که با استادی اشنا شدم که بهم یاد داد و یاد میده که فقط و فقط خودم هستم که مهمم نه هیچ کس و هیچ چیز دیگه ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فرشته اسلامی گفته:
    مدت عضویت: 501 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و تمام همکلاسی های دوس داشتنی.

    خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که بهم دادی

    خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عباسمنش و خانم شایسته گل

    خدایا شکرت بخاطر بچه های عضو این سایت بهشتی

    خدایا شکرت بخاطر این روزهای زیبا که نوید اومدن بهار رو میده

    ما چون یه باغ داریم وصل به خونه مون مثل پارادایس استاد اینا هر روز که نگاه میکنم میبینم چقدر داره تغییر ایجاد میشه چقدر درختا روز به روز دارن زنده میشن و میخوان شکوفه بدن چقدر حس فوق العاده ای هست خدایا شکرت

    خب بریم سراغ آگاهی های ناب این فایل

    این جهان کوه است و فعل ما ندا

    سوی ما آید نداها را صدا

    تمام فرکانس های غالب ما در هر لحظه به ما برمیگرده مثل اینکه بری روبه روی کوه وایستی و اسم خودتو صدا بزنی صدایی که برمیگرده فقط و فقط انعکاس صدای خودته چیز دیگه ای نیست همین و لاغیر ما توی روابطمون اگه این قانون رو درک کنیم و در هر لحظه هواسمون باشه که چی داریم به جهان تقدیم میکنیم روابطی میسازیم بقول استاد که توی رویاهامون هم حتی تصورشم نمیتونیم بکنیم وقتی وابسته نشیم به هیچکس به هیییییچکس و فقط به ریسمان الهی چنگ بزنیم خوشبخت خواهیم بود در هر لحظه

    من همیشه با خودم این مثالو میزنم که اگه روابط ما با تمام دنیاو آدمهاش مثل دو قطب موافق آهن ربا باشه و رابطمون با خداوند مثل دوقطب مخالف آهن ربا باشه روابطی صدرصد عالی و لاکچری خواهیم داشت اما ما برعکس این عمل میکنیم و چون هیچکس در این دنیا ماندگار نیست وقتی به یک شخص بچسبیم مثل همون آهن ربا دیدین که وقتی دو قطب مخالفو که به هم چسبیدن میخوای از هم جدا کنی چقدر سخته همین اتفاق هم واسه ما میفته تنها خودمون زجر میکشیم اما هر چقدر سعی کنیم فقط به خدا بچسبیم هر لحظه حس تازه بودن و آزادی بهمون دست میده

    یه چیز دیگه ای هم که هست ما همیشه میخوایم کسی که با ما در رابطه عاطفی هست فقط مارو دوست داشته باشه بیشتر از همه تا ببینیم که اون کسی که ما باهاش در رابطه عاطفی هستیم یه ذره بیشتر به کسی محبت میکنه سریع حسودی میکنیم که اون حق نداره بجز من کسی دیگه رو بیشتر از من دوس داشته باشه انگار یه قفس واسه خودمون ساختیم و اون آدم رو توی اون قفس زندانی کردیم نه اون بلکه خودمون رو هم زندانی کردیم قفسی که هیچی جز ترس از دست دادن و وابستگی و حسادت و خشم و لجبازی و بی احترامی و در اسارت بودن واسمون نداره اسمشم گذاشتیم عشق آیا این واقعا اسمش عشقه؟

    بنظرم این یه عشق فیکه عشق ناب و اصیل یعنی عشق و محبت بدون قید و شرط به هم یعنی هر کدام از طرفین بصورت جداگانه در صلح باشن با خودشون و تنها لذت ببرن از هر لحظه خودشون و همون شعر معروف که از کوزه همان برون تراود که دراوست و از هر کدام از این دو انسان جز عشق ناب چه چیز دیگه ای میتونه تراوش کنه ؟

    اگه خودمون خودمونو دوس داشته باشیم دیگه نیازی نداریم که هر لحظه از شریک عاطفیمون بپرسیم آیا منو دوس داری ؟ آیا من زیبا هستم؟ همش منتظر تایید طرف مقابل نباشیم در کل نیازمند تایید اون ادم نباشیم منتظر توجهش منتظر زنگ زدنش منتظر پیام دادنش منتظر حمایتش منتظر ابراز عشقش منتظر در آغوش کشیدنمون منتظر غیرتی شدنش نسبت به ما منتظر هوامون رو داشتن و کنارمون باشه در هر لحظه و هر جا اگه نباشه اگه کنارمون نباشه حالمون بد میشه پس خودمون چی چرا اینکارا رو خودمون واسه خودمون انجام ندیم چرا منتظریم کسی دیگه همه اینارو واسمون انجام بده تا حالمون خوب باشه …

    تنها و تنها وقتی ما به همچین عشق نابی دست پیدا میکنیم که بی نیاز باشیم از یه فرد دیگه که همه اینکارو رو واسمون بکنه ….

    با تشکر از همه شما دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    این فایل خیلی برای من مفید بود

    چقدر دیدگاه من را عوض کرد

    چقدر حال من را خوب کرد

    اینها همگی برای من فوق العاده زیبا و راه گشا بود

    این را باید من بپذیرم که تمام اتفاقات زندگی من حاصل افکار و باورهای من است

    هر جور که من فکر کنم همان جور من دریافت خواهم کرد

    هر جور که من ببینم همان جور من برداشت خواهم کرد

    پس بی شک باید من فرکانس خودم را تغییر بدهم تا بتوانم به هرچیزی که دوست دارم دست پیدا کنم

    از زمانی که من شروع به کار کردن روی خودم کردم بی شک نتایج عالی را در زندگی خودم در حال دریافت کردن هستم

    از زمانی که من می توانم خودم را دوست داشته باشم بی شک کسانی در مسیر زندگی من قرار می گیرند که من را دوست دارند

    همه اتفاقات خوب زندگی من زمانی رخ داد که من شروع کردم به تغییر دادن

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 1965 روز

    سلام به استاد عزیز و مهربونم

    دوستان عزیزم

    استاد شایسته عزیز

    فایل اصل اساسی یک رابطه یه فایل بی نظیره

    یه فایل دوس داشتنی

    یه فایلیه که همه دوسش دارن

    و همه بدون شک بهش نیاز دارن

    این جای سپاسگزاری داره که درس های استاد پیر و جوون نمیشناسه و هر آدمی در هرشکل زندگی بهش نیاز داره

    چند مرتبه سالها قبل و چند مرتبه امروز دقیقا بهش فک و گوش دادم

    دیدم جالبه این قانون

    این اصل رو شما توی ثروت

    توی سلامتی

    توی خلق هر رویایی

    حالا چی شد که هدایت شدم به این فایل بی نظیر و توحیدی

    استاد جان میدونین

    اول بگم دارم یواش یواش دارم ایمان خودمو قویتر میکنم به اینکه خدا گفت

    توی سوره شمس که

    به خورشید

    به ماه

    به ستاره ها

    به فلان

    به فلان

    قسم میخورم که خودم بهت میگم هر چی رو تو بخوای و هدایتت با منه

    صبح در اداره (دوستان من کارمند شهرداری کاشانم)

    عصر با خانمم برای خرید خوراکی از هایپر مارکت

    دچار تضاد شدم

    و جوابشو توی این فایل استاد گفتند

    دوم اینکه

    داستان از اونجایی شروع شد که از دو هفته قبل برنامه ریزی کردیم عید 1403 با خانواده بریم مسافرت و شهر انتخابی من و خانوادم ، گرگان و آستارا هست و جاهای زیبایی که در کناره دریای خزر میبینیم حد فاصل این دو شهر باهاشون تفریحمونو انجام بدیم

    مث

    نمک آبرود

    آبشار کبودوال

    پارک جنگلی سیسنگان

    جنگل و ساحل گیسوم

    اکواریوم انزلی

    یعنی اول بریم گرگان و بعد شروع کنیم این جاهای زیبا رو ببینیم

    همه کارای ماشین انجام شده

    همه برنامه ریزیا و خوراکی ها و همه و همه

    چادر مسافرتی

    پیک نیک و……

    لیست 30 قلمه از چیزایی که توی مسافرت میخوایم تا لذت ببریم

    امروز صبح مدیرم گفت نمیشه 14 روز بری مرخصی و 8 روز بیشتر بهت نمیدم

    اول سعی کردم با یک یا چند جمله راضیش کنم

    و چند جمله ای راجع به اینکه کارا رو همه رو انجام دادم و تا 14 کار خاصی نداریم

    بعد یه مرتبه تا چند جمله گفتم و مدیرم گفت نه

    همکارم وارد اتاق شد و ساکت شدم

    و گفتم باشه ممنونم بابت 8 روز مرخصی

    و هیچی

    عصر با خانمم

    خانمم گفت اگه پول لازم سفر رو فراهم نکنی من نمی یام

    منم گفتم چشم باشه خدا قول داده اوکی میکنه

    بعد یاد صحبتهای استاد عزیز در دوره توحیدی 12 قدم افتادم

    که بارها تاکید کرده بودن که هر کسی مسئولیت احساس خوبش با خودشه

    و من فقط وظیفم اینم که حال خودمو خووب نگه دارم

    خلاصه دوستان

    استاد عزیز

    این دو تا تضاد حال منو بد نکرد و بیشتر منو یاد فایل فقط روی خدا حساب باز کن انداخت

    و من چقدر نسبت به چند سال قبل تغییر کردم

    چرا

    چون بیادم اومد که در اینجور مواقع

    اولا نمیتونستم نظرمو بگم و حرفمو میخوردم

    بعد که جواب نه میشنیدم چقدر خودخوری میکردم

    بعد احساس قربانی شرایط بودن

    بعد خودمو وابسته خواستم میکردم

    یعنی باید در زمان مقرر میرفتم شمال

    اما امروز با درس های استاد نه تنها اینهمه افکار منفی رو نداشتم بلکه دیروز به خانمم گفتم اگر تمام امکانات آماده و شرایط مهیا بشه ولی به هر دلیلی نریم شمال من مشکلی ندارم

    میزاریم یه وقتی که خدا هدایتمون کنه

    و این تغییر رو مدیون خودم و خداوند و درسهای استادم هستم. و خوشحالم که نسبت به مدیرم و خانمم و بقیه موارد به راحتی میپذیرمشون

    اما رابطه اتفاقات امروزم با فایلی که خدا بهم هدایتش کرد

    فایل اصل اساسی رابطه

    استاد عزیز شما گفتین

    1 -بپذیریم اصل قانون اینه که من با افکارم این زندگی رو که دارم تجربه میکنم رو خلق کردم

    یعنی این دو اتفاق امروزم رو من خلق کردم

    2-چه فکری باعث میشه نتایج فرق کنه

    این نکته ای هست که امروز درکش کردم

    چرا

    چون وقتی نجواهای شیطان شروع شد

    که

    ببین حسام مدیرت درک نداره

    ببین اون مسخرشو درآوورده

    ببین بیخود میگه تا 14 هیچ کاری نداریم

    آخه ما که کارمون با ارباب رجوع نیس چرا من مرخصی نرم

    ولش کن آدم عقده ای هست.

    استاد عزیز

    میدونین بعد اون اتفاق تو اداره چیکار کردم

    همون لحظه که از اتاق اومدم بیرون

    الهام خداوند گفت حسام جان الان وقتشه که فایل گوش کنی و اجازه بدی که افکار مثبت داشته باشی و هدایت شدم به این فایل

    بعد وسطای فایل مدام خداوند به من میگفت

    این خوبیا رو داره مدیرم

    محل کارم این خوبی ها رو داره

    و…..

    دست آخر به خودم گفتم اون مدیره و حقشه که من اصرار نکنم برای درخواستم چون من قدرت رو ازش گرفتم و به خدا دادم .

    وبرای خانمم هم همینطور

    استاد جان این همون تغییره که قبلا احساس قربانی شرایط شدن رو داشتم

    اما امروز خالق شرایط لحظه و احساس خوبم بودم

    توی مثال قشنگتون هم‌گفتین

    چطور فلانی با بعضیا بد صحبت میکنه ولی با من خوبه صحبت میکنه

    جدیدا اکثرا وقتا مدیرم با احترام و اخلاق خوب و خنده باهام صحبت میکنه

    و من نمیتونم اونهمه خوبی رو برای یه مرخصی نادیده بگیرم

    از طرفی

    نکنه جهان با این تضاد داره ازم امتحان احساس خوب و احساس ارزشمندی میگیره

    دوستان عزیزم

    استاد گفتن

    شما دارین با افکارتون اینو خلق میکنین که افراد چطور با شما برخورد کنن

    و منم امروز افکارم نسبت به برخورد کمی نامناسب اطرافیانم خوب بود

    و از خودم راضیم

    واینو بگم

    من با این کم حرف زدن

    و گفتن درخواستم با ملایمت

    و توضیح اضافه ندادن برای اینکه چرا اینو میخوام

    و توجه به خوبی های اطرافیان

    باعث میشم آینده نزدیک اتفاقات بهتری توی روابطم بیفته

    در پایان استاد جان

    دوستان عزیز

    صبح چقدر زیبایی دیدم و در دفتر معجزاتم نوشتم

    حالا که عصر شده و یادم می یاد

    واقعا لبریز سپاسگزاری میشم

    امروز صبح

    درخواست کرده بودم شب خواب راحت و بیداری صبح پرانرژی داشته باشم

    شب بدنم گفت نیاز به خواب دارم تلویزیون رو خاموش کردم و گفتم ارزش قائلم برا بدنم

    و 10 دقیقه بعدش خوابم برد

    امروز درخواستم داده شد

    بچه ها رو با ماشین خوشکلم رسوندم و باهاش کلی حال کردم

    خانم فنایی مدیر مدرسه دخترم مرخصی دخترم رو برا مسافرت شمال داد و خوشحال شدم

    رفتم برا خرید ، به فروشگاه طرف قرار داد با شهرداری

    ما 9 رفتیم گفتند 10 باز میشه ، سعی کردم حالمو خوب نگه دارم بعد هدایت شدم به پشت فروشگاه بزرگ

    از چند صد متری فقط یه باغ پیدا بود

    بسمتش حرکت کردم

    وای استاد

    وای خدا جون قربونت برم که هرایتم کردی به جوی آب زیبا با صدای شرشر آب که نزدیک 10 دقیقه نشستم و چشمامو بستم و…… چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به باغ زیبا با درختان انار و سیب و آلوچه و ….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به 4 تا سگ خوشکل و ….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به کاه های زیبا و طلایی رنگ خوشکل برای گوسفندان ، که منظم روی هم چیده شده بود و ….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به آخور بزها و دو تا بچه بزقاله زیبا و ناز بود و ازشون عکس گرفتم و چقدر صداشون ناز و کم و ضعیف بود ….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به بوی لذت بخش آخور که عاشقشم و ….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به فروشگاه خلوت که باز شد و هیچ صفی نبود و وسایلمو خریدم و ….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی با همکارم برگشت چقد صحبت شمال رو کردیم و از خاطرات گفتیم و ….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به اینکه ببینم کارای ستا چطور به راحتی بوسیله دستانت انجام شد و من داری آسون میکنی برا آسونیا….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به اینکه مرخصی 8 روزه بگیرم در صورتی که 99 درصد نیروهای شهرداری به لحاظ خدمت به مسافران نوروزی آماده باش هستن و ….. چقدر کیف کردم

    وای خدا جون قربونت برم که هدایتم کردی به اینکه اگه من توی کلامم به خانمم گفتم نگران پول مسافرت نباش و خدا هست و ذهنمو کنترل کردم یقینا جهان به احساس خوبم واکنش نشون میده.

    دوستان عزیز عاشقتونم

    استاد عزیز عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  6. -
    محمدحسین شکوه نیا گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    بنام خالق عشق

    درود بر استاد عزیزم که مثل همیشه مسلط با فن بیان قوی و تاثیرگزار بر قلب انسان‌ها مینشیند.

    و اما عشق و مودت که هنوز موفق نشدم به خریداری‌اون اما در سال اینده یکی از اهداف من است تا با آگاهی‌های این دوره فوق‌العاده بتونم روابطم را بهبود ببخشم.

    راستش من روابط خیلی خوبی دارم دوستان زیادی دارم که حالم با اونا خوبه اما تجربه‌ای از رابطه داشتم پارسال همین موقع. ک دقیقا این مثال‌هایی که استاد زدند رو درک کردم.. اون زمان من عمیقا فرکانس‌هایی از جنس اینکه ”ما بهم نمیخوریم، من پول ندارم بیرون بریم، بهم نمیایم و مدام ترس از اینکه نکنه ناراحت بشه و عزت‌نفس بشدت پایین” باعث شد که این رابطه ک اولش خیلی با شوق و ذوق و شناخت طرفین رقم خورد.. تبدیل به جدایی با قهر و دعوا و.. بشه که انرژی و خوشحالی منو بشدت کاهش داد.

    درک کردم که موقعی که حتی بظاهر خوشحالیم اما باطنن فرکانس‌هایی ارسال میکنم از جنس کمبود و شرک.. دنیا داره کارشو میکنه و سیستم فرکانس رو تبدیل به موقعیت‌های زندگی میکنه.. موقعیت‌هایی که در اینده با اونا روبه‌رو میشیم. و من شدم و در تمام اون مدت که ناک اوت بودم که چیشده و چیکار کردم من…

    با همون آگاهی‌های فایل‌های رایگان استاد تونستم خودم رو آروم کنم و بپذیرم مسئولیت این جدایی رو .. دست از سرزنش برداشتم و روی عزت نفسم کار کردم و خودم را لایق بهترین‌ها دونستم. و تمرکزم رو از کمبود اوردم روی کارم و بهتر کردن شرایطم.

    استاد عزیزم امروز بعد از یک‌سال از اون اولین رابطه جدی و عجیب‌غریبی ک داشتم…

    یک رابطه‌ای رو تجربه میکنم نه بدون وابستگی برخلاف رابطه قبلیم هست..

    بشدت فرد فوق‌العاده‌ای که با معیارهایی که داشتم وارد زندگی‌م شده و خوشحالم از بودن در کنارش و میدونم که انقدر از نظر شخصیتی در این یکسال رشد کردم که به هر دلیلی اگر جدا بشیم.. نهایت احترام و حفظ روحیه‌م رو دارم.

    چون دیگه با خدا میبندم و میثاق با خدا جز بهترین پیمان‌هاست.

    درحال حاضر روی دوره‌ دوازده قدم کار میکنم و قدم 4م هستم. که چقدر این دوره ادم رو میسازه و از دستاورداش میخام داخل کامتای همون دوره بنویسم.

    الهی شکرت

    استاد عزیزم سپاس‌گزارم از شما️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2386 روز

    یکی از چیزای جالبی که جدیدا متوجه ش شدم اینه که تو روابط تنها چیزی که باعث میشده که من خیلی خوب و با سرعت مناسب حرکت نکنم بقول استاد پام رو ترمز باشه اینه که به خواستم اعتماد نکردم

    مثثلا خواسته ی من ازادیه

    و خب طبیعتا من باید به سمت کسی هدایت شن که اونم اینو میخواد و این ویژگی و داره

    در حالی که من چون خواسته هام نامشخص بوده

    و از قوانین بیخبر بودم

    و از تکامل هم خبر نداشتم

    این باور برام بوجود اومده که تو نمیتونی روابطتو نگه داری و همرو از دست میدی

    حالا به دلایل مختلف که برای ذهنم منطقیه

    و این خیلی جالب بوده خب تا اینجای کار برام

    این ترمز بزرگی بوده که جدیدا گیرش اووردم

    و دارم با رها بودن و هدایت خواستن از خدا حلش میکنم

    و خداوندم با هدایتش منو متوجه میکنه که چه خواسته ای باید داشته باشم و با نشونه هاشم همیشه و همیشه منو امیدوارو امیدوار تر کرده …

    خدایا شکرت

    شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2386 روز

    یکی از باورهایی که خیلی تو روابط به ادم کمک میکنه اینه که هم در خواستاتو از خود خدا داشته باشی و شرک نورزی و زندگیتو دست این و اون نبینی

    هم هر چی بهت داده میشه تو روابطو از چشم خدا ببینی و بدونی خدا برات اون درخواستو اجابت کرده …

    این باور خیلی کمک کنندست تا بتونی روابط موفق تری داشته باشی و هدایت بشی سمت چیزی که تو روابط خواستارشی نه نا خواسته ها …

    شرک نورزیدن واقعا پاییه ی همه چیزه و فقط اینجوریه که ما حالمون خوبه و در بهترین حالت خودمون قرار داریم

    وقتی که در عمل موحد باشیم جهان دست به دست هم میده تا مارو به عرش برسونه و خواسته هامونو اجابت کنه

    بقول استاد عزیزم

    به اندازه ای که سرمون پیش خدا پایینه

    به همون اندازه سرمون پیش بنده هاش بالا خواهد بود….

    این جمله واقعا طلاییه و یک باور توحیدی عمیق پشتش نهفته

    ممنونم ازتون استاد

    که دست خدا بر روی زمینید برای ما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    بنام خدای مهربان

    سلاااام ب استاد عزیزم و دوستان نازنیم

    خداروشکر میکنم بابت این همزمانی هایی ک داره برام اتفاق میفته

    و خدا خیلی ساده و راحت داره بهم میگه زکیه جان دیگه گوش دادن بسه

    باید شروع کنی ب عملی کردن آگاهی ها

    چن روزه ذهنم درگیره روابطه

    ک چراا داره برام ی الگو تکرار میشه

    و منو بهم میریزه و ی نشتی بزرگ انرژی برای منه

    و هربار منو ناامید میکنه ولی باز با ادامه دادن حسم خوب میشه وباز تکرار میشه

    خداروشکر میکنم بابت اینکه متوجه شدم دلیل این اتفاقا فقط افکار و فرکانس خودمه

    و پذیرفتم ک منم ک دارم این شرایط و برای خودم تکرار میکنم

    چون خودم دارم با افکار و کانون توجهم این شرایطو ایجاد میکنم

    پس خودم هم میتونم با تغییر باورهام

    و کانون توجهم و تغییر زاویه دیدم

    ب راحتی شرایط بهتری و برای خودم خلق کنم

    باید باخودم ب صلح برسم و قدرت و تو ذهنم ب خدا بدم و اینکه هیچ کس نمیتونه با عقاید و رفتارش رو زندگی من تاثیر بزاره

    و اون مقاومت و گارد ذهنی و قضاوت های ک تو ذهن خودم میکنم از طرف مقابلم و بیام با توجه کردن ب نکات مثبت

    دیدن زیبایی ها

    و تحسین موفقیت های شخص مقابلم کم و کمتر کنم

    من متوجه شدم ک تو ذهنم همش داشتم ب این فک میکردم ک

    بقیه هیچی نمیدونن

    چرا خلاف قانون عمل میکنن

    چرا ب نازیبایی ها توجه میکنن

    و غیبت میکنن

    و ب ناخواسته هاشون هی توجه میکنن و هرروز درمورش حرف میزنن

    و گفتگوهای ذهنی شونو با صدای بلند میگن

    مقایسه خودشون با دیگران

    و حتی مقایسه من با بقیه رو

    بیشتر داداشم و آجی بزرگم

    و فهمیدم ک من ترس دارم از شنیدن حرف هاشون و حتی از هم صحبت شدن باهاشون

    و حتی تذکر میدادم ک اینقد شیرینی جات نخورید

    و اونا هم ب من گیر میدادن

    ک تو چرا چیزی ک بقیه میخورن نمیخوری

    چرا شیرینی نمیخوری

    چرا ارتباط برقرار کردن باهات سخته

    همه ش تو خودتی

    از دین دراومدی

    و..

    خلاصه تصمیم گرفتم ک رها باشم درمورد بقیه و ذهنم و فقط بزارم روی خودم

    و بیام توجهم و بزارم رو نکات مثبتشون

    و توودلم تحسین کنم زیبای هاشون و بعد ب زبان بیارم

    درسته سخته تغییر زاویه دیدم

    ولی اشکال نداره

    من میتونم انجامش بدم و از پسش بربیام

    چون ی بار این کارو انجام دادم درمورد یکی از آجی هام و خیلی آرامشم بیشتر شد

    من میدونم با حل این تضاد وگذشتن ازش خیییلی رشد میکنم و خیلی بهم کمک میکنه

    درسته ظاهرش خوب نیست ولی ی موهبته واومده بهم کمک کنه تا خودمو بهبود بدم و برام خوبه

    پس با توکل ب خدا از امروز شروع میکنم

    قدم ب قدم و ذره ذره روش کار کردن

    من انجامش میدم

    و ازش عبور میکنم و بزرگتر میشم:)

    خدایا

    خدای قشنگم ازت خییلی ممنونم ک هدایتم کردی ب این مسیر زیبا

    و مرسی بابت رزق امروزم

    خدای عزیزم هرآنچه دارم از ان توست

    از توبهم رسبده

    من هیچی از خودم ندارم

    هیچ قدرتی

    حتی پلک زدن

    حتی فک کردن

    من فقیرم بهت من ب هرخیری از سمت شما محتاجم

    خودت هدایتم کن

    ایمانم و قوی کن

    وجودمو از شرک پاک کن

    من تسلیم توام

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخوام منو ب راه راست هدایت کن

    راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی

    ن کسانی ک ب اونها غضب کردی و ن گمراهان

    سپاسگزارم از استاد

    مریم جان و دوستان عزیزم بخاطر کامنت های ارزشمندشون

    ب خدای بزرگ میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام بر استاد جانانم

    سلام بر همه دوستانم

    این هیجده دقیقه برای من به اندازه هیجده سال و چه بسا بیشتر مفید بود

    یعنی این اگاهی های ناب رو اگر شما به این وضوح در اختیار ما نمیذاشتید،به احتمال خیلی زیاد بدون درک این گفته ها از دنیا میرفتیم

    اینکه ما خودمون با فرکانسهامون داریم دنیای اطرافمون رو میسازیم

    داریم رفتار طرف مقابل رو خلق میکنیم

    بالای هزار بار این فایل رو شنیدم

    و تو روابطم خیلی زیاد پیشرفت کردم

    دلم میخواد جوری فرکانسهام و تنظیم کنم که علاوه بر روابطم ….بتونم تو سلامتی و موفقیت همینقدر پیشرفت کنم

    اما متاسفانه فقط گفتنش آسونه و اینکه بتونی باورهای کهنه ی مالی رو عوض کنی ….جهاد اکبر میخواد

    از خداوند میخوام در سحرگاه اولین روز ماه مبارک همه ما رو به تمام خواسته هامون برسونه و تمام ترمزهای مالی و روابط و موفقیتمون رو از بین ببریم

    استاد عزیزم برای همه چی ممنونم و دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 729 روز

      سلام فرشته جان..

      خلاصه بگم که هر از گاهی با کامنتای شما روبرو میشم و میخونمشون…تابستون بود که یکی از کامنتهای شمارو خوندم که گفتین در زمینه رابطه با همسرتون به نقطه کور بی بازگشتی روبرو شدین و اون گفت طلاق میخواد و…….

      عذر خواهی میکنم اینارو اینجا میگم…اما خب نیاز دارم بشنوم که چیکار کردین..

      دوباره دو هفته پیش بود که با یک نظر توی عقل کل از شما برخوردم که گفتین با برانگیختگی و توجع به نکات مثبت تونستین رابطع با همسرتون رو به بهترین جاها برسونید

      میشه بدونم چیکار کردین ؟؟ یبخشید سرکار هستم و زود رفتم سر اصل مطلب…

      سپاس بیکران از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فرشته کوهستانی گفته:
        مدت عضویت: 1310 روز

        سلام فرزانه عزیزم

        همین الان با خودتون یه عهدی ببندید…روزی دوبار حداقل این فایل رو گوش کنید…اصلا اهمیتی نداره که بفهمید یا نه…

        مهم اینه که بعضی از اون کلمات رو ذهن ناخودآگاهتون شکار میکنه..

        و کم کم اینقدر مدارتون بالا میره کع بفهمید چی میگه

        اما درکل اگه بخوام از موفقیت خودم بگم

        در درجه اول توجه به نکات مثبت….دقت میکردم ،میدیدم شوهرم چقدر نظم داره تو کارش…چقدر تمیز تخمه میشکنه…قشنگ از وسط نصف میشه،جوری که ندیدم کسی به تمیزی شوهرم تخمه بخوره…برام چایی ریخت …و من کلی ذوق کردم و کلی سپاسگزاری کردم….

        اینکه تو هر شرایط مالی هر خوراکی بخوام برام میخره …سپاسگزاری میکنم..

        اولین و مهم ترین شخص زندگیم خودم شدم…

        هرکاری میخوام بکنم اول احساس خودم اولویته

        اولین شخص زندگیم خودم هستم

        هر عشقی که میدم یا هرکاری میخوام واسه همسرم بکنم اول احساس خودم شرطه…و اصلا توقع جبران از همسرم ندارم

        مرتب میگم من لایق دریافت عشق فراوان هستم

        وقتی از عشق بی مثال شوهرم بمن سورپرایز میشدم ،میگفتم من لیاقتش و دارم

        همیشه بیشترش و از خدا خواستم

        باور کردم که خداوند در وجود همه چیز و همه کس هست

        همونطور که شیطان هست

        پس من نیازی ندارم که دست به دامان خدا بشم که شوهرم رو به مسیری هدایت کنه که من میخوام….بلکه باور کردم من میتونم خدای درون شوهرم رو با افکار مثبت و سپاسگزاری بیرون بکشم…جوری که شیطان وجودش در برابر من ضعیف بشه

        باور کن عزیزم کنترل صد درصد رفتار اطرافیانمون دست خودمونه

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 729 روز

          سلام فرشته عزیزم…سپاس فراوان که وقت گذاشتید و جواب دادین…. خیلی برای شما خوشحالم که به این احساس خوب رسیدین…و قطعاً لایق عشق و همه قشنگی های زندگی هستین‌.

          عزیزم عذرخواهی میکنم میشه مثالهایی بزنید که چطوری اولویت اول زندگی خودتون شدید… مثلا چه کارایی انجام دادین.. مخصوصا در بحث روابط با همسرتون..

          پیشاپیش سال جدید و عید باستانی نوروز رو به شما تبریک میگم ، امیدوارم لحظه لحظه این سال براتون پر از شادی و سلامتی باشه

          قلب فراوان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            فرشته کوهستانی گفته:
            مدت عضویت: 1310 روز

            سلام عزیزدلم

            اولین شخص و مهم ترین فرد زندگیم خودم هستم یعنی اینکه

            اگه همسرم ازمن کاری بخواد براش انجام بدم….اول به احساس خودم نگاه میکنم…

            توجه میکنم ببینم آیا با انجام اون کار احساسم بد نمیشه و صرفا بخاطر رضایت همسرم دارم اینکار رو انجام میدم یا نه …

            اگر اینطور باشه …به هیچ وجه انجام نمیدم حتی اگه همسرم بخواد ناراحت بشه..

            ولی اگه با انجام اون کار اذیت خاصی نشم ،خب انجامش میدم و توقع جبران ندارم

            اولین شخص زندگی یعنی اینکه بهترین و خوشمزه ترینها رو خودم میخورم

            اولین شخص زندگی یعنی اینکه اهدافم رو دنبال میکنم بدون اینکه برام مهم باشه ،همسرم از اهدافم خوشش میاد و موافقش هست یا نه

            در واقع رها کردم و فقط به خودم چسبیدم

            بچه ام رو رها کردم و ترس از جدایی از فرزندم رو ندارم

            ترس از جدایی از همسرم ندارم

            احساس میکنم لایق پاک ترین عشق هستم و اگر به هر دلیلی همسرم خواست از زندگیم بره…اصراری به بودنش ندارم و ایمان دارم خداوند بهتر از اون رو سرراهم قرار میده

            ممنون بابت دعاهای قشنگت

            آرزو میکنم بهترین عشق رو تجربه کنی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: