رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم» - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-44.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-12 09:48:162024-06-27 06:20:54رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام،من سن 11 سالگیم رفتم ژیمناستیک ،3 ماه تابستون رفتم کلاس و شهریور ماه انعطافی داشتم که بچه های 5 ساله نداشتن!یا افرادی که از 5 سالگی داشتن ژیمناستیک کار می کردن!بچه بودم برامم مهم نبود این چیزا، فکرم نمی کردم که نمیشه ،خودمو بچه می شناختم ،اصلا انعطاف اینا سرم نمی شد??? قشنگ چرخ و فلک میزدم،نیموارو میزدم، عقب عقب خم میشدم ،پا باز میزدم ،از طناب بالا میرفتم!بعدشم که رفتم کاراته و بازم چیز خاصی واسم مهم نبود!? فقط علاقه مند بودم ک رزمی کار بشم!وقتی من رفتم چندین و چند درجه بالاتر از من سر کلاس بودن ، کسانی که سالها وقت گذاشته بودن واسه کاراته ،من در عرض 1 سال شدم شاگرد ارشد!!!حس نمی کردم نمیشه!همیشه این باورو در مورد خودم داشتم که من هر کلاسی برم بهترینم،تو وجودم بودم،توجهی به این باورم نداشتم که بخوام تو سن 12-13 سالگی رو خودم کار کنم!فقط تو وجودم بود ،مسابقاتم رفتم ،تازه اینم یادم افتاد که من که 11 سالم که بود مربی ژیمناستیک بارها بهم گفت که تا 18 سالگی باهاش کار کنم که برم دوره آموزشی ببینم و کمک مربی بشم واسش بعدش خودم مربی بشم!منم گفتم نه من مربی شدنو دوس ندارم ،بارها و بارها بهم گفته بود ،اصلا نرمش ها رو من میدادم ،یه سری کارا که مربی بلد نبودو من انجام میدادم! تو کاراته هم که استاد خودمون ک هیچ مسئول سبک استان بهم گفت که 18 سالم که شد ،یک کلاس بهم میده?بارها گفته بود ،ولی خب من هیچ وقت هدفم مربی شدن نبود ،می دونید سن اصلا مهم نیست !من اون موقع ها قانون جذب رو هم اسمشو نشنیده بودم فقط باور و احساس لیاقت داشتم،اینو میخوام تاکید کنم که احساس لیاقت داشتم هر چند ناخودآگاه.
توانایی بدن به بدن من ربط داره و بدنم به ذهنم و اینکه چطور مدیریتش می کنم!من همیشه حس می کنم بدنم حالش عالیه من این جمله رو همیشه به همه میگم یادمه یه بار داشتم غذا میدادم به قناریمون نخورد!ب بابا گفتم چرا نخورد بابا گفت اون خودش حس میکنه چی واسش مفیده وچی نیست و چی رو باید بخوره و چی رو نباید بخوره اینو به صورت غریزی می دونه!منم از اون موقع میگم من به غریزم اعتماد دارم!من پفک میخورم ،شب وروزم با چای میگذره!چندان شیر نمیخورم!گاهیم میوه می خورم کلا برنامه خاصی ندارم!فقط حسم مهمه اگ حس کنم که دوسش دارم می خورم خوراکی رو!من بر این باورم که بدن من همه چی رو می دونه و هرچیم که مورد نیازش باشه به خودش جذب می کنه مثل مامان یهو غذا رو درست میکنه،مهمونی که میریم اون ماده غذایی رو دارن… واقعا به هیچ وجه خودمو قطی کارای بدنم نمی کنم?خودش دانای کله و از طریق حسم ک من بهش میگم غریزه بهم میگه چی کنم!
من ک دیگ این فکر رو ک کارای فیزیکی مهم هست رو کوبیدم گذاشتم کنار?و در هر موردم باز آگاهی پیدا کنم میذارم کنار,کارفیزیکی یعنی تقلا کردن! من ک بارها تغییر روش ها و راه حل ها… رو امتحان کردم ب هیچی نرسیدم ولی با قانون در حد خودم ب خیلی چیزا رسیدم ,اصلا واقعا دارم چیزای فیزیکی رو دونه دونه می کوبم میندازم کنار! ب خودم میگم بابا کجای کاری دیگ,dnaرو با ذهن تغییر میدن,دیگ تو ذهن من این آخرش بود! ک ویژگی های ژنتیکی ک سلول ب سلول ظاهرت و ماهیچه و پوست کلا جسمت رو می سازه عوض میشه,حالا بیام در مورد سن صحبت کنم?! تنها دیدگاهم در مورد سن مدت زماتی هست ک تو کره زمین سکونت داشتم!?من ک کلی هدف ورزشی واسه خودم دارم,اگرم مایل باشم میرم تیم ملی کاتا بانوان,چه محدودیت سنی?! محدودیت?!!!محدودیت فقط در مورد ذهن صادقه,و بعدش ب عینیت درمیاد,من ک دیگ این حرفایی رو که از ابتدای حیاتم شندیم و هنوزم ادامه داره رو کلا ول کردم و غرق اصل قضیم!
چرا قدیم ها نه 100 سال یا500 سال پیش,چرا خیلی قبل ترها عمر نوح داشتن? واقعا چرا? چون باور ها تکامل پیدا کردن و انسان رو روز ب روز ضعیف تر کردن
از ابتدای حیات انسان باور ها شروع شدن و محدودیت ها آغاز.این باور ها در طی سالهادر جهت خودشون تکامل پیدا کردن و بیماری رو ساختن,زوال رو ساختن,تحلیل رفتن قدرت جسم رو ساختن یک نفر طبق باورش ب اینک خیر و شر وجود داره و با قدرتی ک ب شر داده بیمار شده نتونسته زنده بمونه شده اولین نشانه! یکی باور ب شر داشته بهش قدرت داده غصه و حرص خورده بدنش در وضعیت استرس قرار گرفته کورتیزولش زده بالا مقاومت بدنش کم شده بیمار شده مرده این دومین نشانه!تا کلی کلی کلی نشانه دیگ که نتیجه باورها و اعتقادات خود افراد بوده ،ولی برای کسایی که دیدگاهی نسبت به عالم فرافیزیکی ندارن شده واقعیت و حقیقت محض و غیر قابل انکار!
و هرروز دنیا دلایل بیشتری واسه ضعف وبیماری پیدا میکنه و هر روز می شنویم که فلان و فلان وفلان هم سرطان زا هستن ،هر روز نشانه های ضعف رو بیشتر نشون همدیگه میدیم،بازم تکرار می کنم دیگه به این چرندیات اعتقاد ندارم?این باور که تا یه زمانی میشه ورزش کرد و بعدش کم کم بدن افت می کنه هم از اون حرفاست!تا تو بخواهی بدنت واست مثل ساعت کار میکنه،هر روز بدنت قدرت های بیشتری پیدا می کنه ،تمرین می کنی و چیزای جدید تر یاد میگیری تجربت بیشتر میشه و هر روز بهتر میشه ، و همراه جهان هستی که در حال انبساطه به سمت خیر و توانگری تکامل و پیشرفت پیدا می کنی!در واقع برای کسانی که فهمیدن قانون چیه باید گفت هر چه سن بالاتر ،بهتر!
احساس میکنم کامنت بسیار زیبایی نوشتم?خدایا شکرت?
بسیار عالی بود مرسی از مثال هایی که زدید
سپاس گزارم از توجه شما دوست عزیزم
مرسی دوست عزیزم،ممنون از وقتی که شما گذاشتید برا خوندن نظرم
سپاس گزارم دوست خوبم
دیگاه شیرینی داشتید
بی نظیر بود ،من هم حتما میرم سراغ این کتاب ببینم چی نوشته توش ،مرسی از کامنتتون
بسیار تحسین برانگیز بود دوست عزیزم
به نکات بسیار جالبی اشاره کردید ،ممنون دوست عزیزم
مرسی که وقت گذاشتید و مطالعه کردید?