رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم» - صفحه 11

2348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد ثروتمند گفته:
    مدت عضویت: 3726 روز

    سلام خدمت خوشتیپ ترین استاد دنیا و همچنین دوستان عزیز

    خدارو شکر که باز هم مثل همیشه پر از انرژی و نشاط هستین . ماشا الله روز به روز خوشتیپ تر میشین .واقعا هر لحظه که چهره ی شما رو میبینم انگار که خداوند همه ی وجودم رو احاطه کرده و چشمه ی ایمانم جوشان تر میشود.استاد این سایت یه بهشت واقعیه واسه خودش و این فایل بسیار بسیار عالی و فوق العاده بود.دیشب داشتم تو یه سایتی تحقیق میکردم بعد به طور اتفاقی چشمم افتاد به عکس رونالدو و حسم بهم گفت گه زندگی نامه شو سرچ کنم …..امروز بعد از ظهر که وارد سایت عباسمنش شدم دیدم که مسابقه جدید رو در مورد فوتبال مطرح کردین.باز هم از زحمات شما استاد عزیز و بزرگوار و همه دوستان که واقعا جوابهای عالی دادن ممنون و سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    فاطمه جوکار گفته:
    مدت عضویت: 3182 روز

    سلام اقای امیر همتی عزیز. نظرتون را خوندم. بسیار عالی و کامل بود و استفاده کردم. منظورتون از باوری که به اون دونده دادید باور زیره؟

    اگر دیگران توانستند باشند چرا من نتوانم؟ و اگر دیگران نتوانستند من اولین نفر هستم.

    سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • ناشناس گفته:
      مدت عضویت: 3114 روز

      بانو جوکار مهربان و خوش قلب درود بر شما

      .

      کاملا زیر کانه و موشکافانه مطلب رو بیان کردید

      چقدر از دریافت این حس بی نظیر شما خوشحالم

      .

      من ساعت ها و در چند جلسه با این دونده ی ملی صحبت کردم ، از باور های قبلی اش برام گفت

      از تلقین هایی که رویش اثر گذار نبوده و ذهنش میفهمید که بی اساس است

      از دلسردی های مربی اش ، از ذهنیت محدود خانواده اش

      وقتی بحث گسترده شد ، دایم چشم هایش از تعجب گرد میشد و من صدای شکستن باور هایش را میشنیدم

      شاید گریه کرد شاید هم داشت بغضش را میخورد اما میدانم نفسی نبود که آهی بکشد و بگوید خدایا من داشتم چیکار میکردم؟

      .

      بعد از سه ماه اولین مسابقه ملی رو رکورد زد

      4 مسابقه خارج از کشور رو طلا گرفت (با اختلاف خیلی زیاد زمانی)

      1 مسابقه رکورد قبلی خودش را شکست

      و در مسابقه اخیر جام فجر برای کشور ایران باز هم طلا گرفت.

      …. 7 مدال طلا ، بدون شکست ، بدون لغزش ، بدون شک در توانایی اش

      چندی پیش صحبت میکردیم میگفت امیر من مسابقه را در ذهنم برگزار میکردم و فقط تجسم را روی نقطه رد شدن از خط پایان و فریاد شور انگیز میگذاشتم

      قبلا این کار را میکردم اما بهانه ها داشتم

      یعنی قبل مسابقه میگفتم اگر شد ، شد … اگر نه ، دفعه بعد

      اما در سری مسابقاتی که طلا گرفتم ، آنقدر مطمین بودم که در لحظه غرق بودم ، من خوشحالی آویختن مدال طلا به گردنم را بار ها تجسم کردم اما بایک تفاوت با هدف اینکه من آمده ام ماندگار شوم ، فقط و فقط اول بودن و دیگر هیچ…

      سبک بودم ، تیز بودم ، ذهنم مرا به جلو میکشاند

      در پایان گفت :

      99 درصد ذهنم تاثیر گرفت

      1 درصد تمریناتم

      و من با تایید گفتم : درود بر ذهن خدا شناست درود بر آن بوسه های عاشقانه باور های جدیدت بر جام جانت

      چندی پیش که برف اومده بود عکسی رو برام فرستاد از گوله های برفی که داشت هنگام دویدن اونا رو گاز میزد

      تپه نوردی در هوای یخ زده -6 درجه

      پایین این عکس متن جالبی بود

      شاید دیگران نتوانستند ، اما من اولین نفر هستم که انجامش میدم.

      پایدار و خوش قلب بمانید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فاطمه جوکار گفته:
        مدت عضویت: 3182 روز

        بسیار سپاسگزارم. عالی بود. واقعا حس اون دونده را وقتی صحبت های شما را میشنید و باورهاش میشکست را درک میکنم. الان منم همون حال را دارم و اشکم در اومد.

        سلامت و شاد باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • ناشناس گفته:
          مدت عضویت: 3114 روز

          فاطمه جوکار ارجمند و خوش قلب

          عاشقانه ترین مسیر دنیا رو انتخاب کردید ، من همیشه تو صحبت هام میگم : ” ایمان دارم به چیزی که میبینم و باور دارم به آن چیزی که تجسم میکنم ”

          حس زیبای شما به هنگام ایده گرفتن از متن ،

          عطش فراوان شما برای موفقیت ،

          پاکی و صداقت شما برای مهر افروزی

          ستودنی ، مقدس و زیباست

          متشکرم از اینکه به جان کلام رسیدید و این طریق باور های جدید و زیبا میسازید

          پایدار و کامیاب بمانید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رها آزادی گفته:
    مدت عضویت: 3824 روز

    با سلام به دوستان و استاد عزیزم . بیشتر از یک سال پیش ویدئویی برام اومد که مال برنامه ی من و تو بود(از اون جهت اسم آوردم که پیداش کردین حتما ببینید وگرنه همه میدونیم tv ممنوع)تو برنامه نشون میداد سن واقعی هر فرد رو با سن جسمیش مقایسه میکردن . همه افرادی که نشون میداد بسیار مسن بودن و ورزشکار در حالی که سن جسمی شون اکثرا ریز 30 سال بود و با مصاحبه بیشترشون میگفتن که ما ورزش رو در سنین پیری شروع کردیم .یه خانمی 60 و خورده ای ساله در رشته ی دو بود که سن جسمیش 20 و خورده ای بود . خانمی که در رشته ی شنا اول شد 100 و چند سال سن داشت و اگه اشتباه نکنم ورزش رو از بعد از 80 سالگی شروع کرده بود و الان سن جسمیش ریز 20 سال بود . در حالی که سن جسمی گزارشگر از سن واقعی خودش بیشتر بود.

    این بررسی علمی ثابت میکنه که فقط باورها هستن که بازدهی بدن رو تعیین میکنه نه سن . اون افرادی که میگن فقط تا 25 سالگی زمان دارن خب طبق قانون جهان دنیا باورهاشون رو به خودشون ثابت میکنه و بعد از 25 سالگی نیروی بدشون تحلیل میره . دکترا به خیلی ها گفتن چند وقت دیگه میمیری ولی مثالهای زیادی وجود داره که خیلی هاشون امید داشتن و زنده موندن .

    حتی در مورد فواید و مضرات غذها هم باور خود فرد هست . من خیلی از غذاها رو دوست ندارم یعنی از مزه شون خوشم نمیاد برام پیش اومده استخونم شکسته یا بخیه ی عمیق و بدی داشتم ولی با اینکه بهم میگفتن تو فلان چیزا رو نمیخوری خوب نمیشی من به طرز عجیبی درمان شدم در حدی که حتی جای بخیه هم نموند و بعد از چند سالی که گذشته هنوز هیچکس باورش نمیشه و میگن تو جراحی پلاستیک کردی . ولی من باور دارم خوب میشن چون پدرم تو بچگی بهم میگفت تو بدت قویه و این برام یه باور محکم ساخت . من هرچی دلم میخواد میخورم نه چاق میشم نه چیزیم نمیشه و باعث حسادت همه شده??? چون اعتقاد دارم هرچی هوس کنم برام خوبه و بدن من هرچی لازم داره خودش طلب میکنه و هرچی رو لازم نداشته باشه دفع میکنه ، به همین سادگی .

    پس جواب سوالتون اینکه فقط و فقط باورهاس که تعیین میکنه سلامتی و توانایی هر فرد در چه حد باشه.

    شاد و سالم و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      رها آزادی گفته:
      مدت عضویت: 3824 روز

      نظر قبلی رو قبل از دیدن فایل استاد نوشتم ،بعد از دیدنش دیدم استاد گفتن دلیلش تحلیل رفتن عضلات نیست . راستش خیلی کنجکاو شدم و رفتم یه سرچ کوچیک زدم و یکم در مورد شروع ورزش در سنین مختلف پیدا کردم که برام خیلی جالب بود .تاکید همه روی مسئله ی قلبی بود . در واقع طبق مطالبی که خوندم پزشکان فکر میکنن قلب بازدهی نداره در سنین بالاتر . البته در مورد سنین کودکی هم یه چیزهایی نوشته بود که بعضی حرکات رو نباید انجام بدن و دختر و پسر رو هم خیلی تفکیک کرده بودن?. در واقع بسیار بدن انسان رو محدود دیدن که یاد قضیه ی اون دونده ی معروف افتادم که قبلا میگفتن بدن انسان توان دویدن محدودی داره (ببخشید اعدادش یادم نیست اطلاعات ورزشیه کافی ندارم)ولی بعد یه شخصی تونست خلافش رو انجام بده و بعد از اون در یک سال تعداد زیادی رکوردش رو شکوندن …

      سعی کردم در مورد قلب اطلاعات کسب کنم که ببینم چرا اینقدر محدودیت براش قائل شدن راستش اطلاعاتی بدست نیاوردم . در کل این رو میدونم که باورشون در مورد توانایی های بدن بسیار محدود هست

      ممنونم از سوالتون استاد باعث شد چیزای جدیدی بفهمم . منتظر جواب هستم خیلی کنجکاو شدم

      شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    اعظم حامد گفته:
    مدت عضویت: 2731 روز

    سلام استاد گرامی

    استاد ی سوالی دارم

    امیدوارم که جواب بدید

    آیا میشه با باورمون قدمون رو بلند کنیم

    اینجوری که شما میگید هرکاری شدنیه واین موردی که من گفتم حتما میشه انجامش داد

    استاد استدعا میکنم جواب این سوالمو بدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رها آزادی گفته:
      مدت عضویت: 3824 روز

      سلام دوست عزیز . از استاد سوال کردین ببخشید من جواب میدم . با توجه به صحبتهایی که بچه ها از دوره ی عزت نفس گفتن (البته خودم هنوز تهیه نکردم) بهتره روی عزت نفستون کار کنید چون ریشه ی این خواسته تون کمبود اعتماد به نفس هست .

      در مورد قدرت ذهن هم باید بگم طبق تحقیقاتی که در این موارد شده قدرت ذهن روی دو مورد تاثیر نداشته یکیش رشد استخوان هست و دومی رو یادم نیست :) . باتوجه به تمام بررسی ها و هیپنوتیزم ها و مثال از آدمهایی که خیلی درمانها و کارهای دیگه انجام دادن ، طبق آمار هیچکس نتونسته با ذهن قدش رو افزایش بده .

      البته ممکنه یه روزی کسی انجام بده ولی فعلا که نشده به نظرم شما روی اعتماد به نفس کار کنی در زمان کمتری میتونی به آرامش برسی تا باورات رو در مورد قد اصلاح کنی ،به هر حال اختیار با خودتون هست .

      شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        اعظم حامد گفته:
        مدت عضویت: 2731 روز

        ممنون از پاسختون

        چرا تا اسم قد بلند کردن میشه همه از اعتماد ب نفس صحبت میکنن،وقتی یکی دوس داره این کارو انجام بده چ ربطی ب اعتماد ب نفس داره.

        تحقیق کنید خیلی ها تونستن این کارو انجام بدن

        چرا وقتی اطلاعات لازمشو ندارید میگید تا حالا کسی نتونسته!

        نظر استاد برام مهمه واسه همین پرسیدم

        در هر صورت ممنونم

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سمیه مصطفائی گفته:
    مدت عضویت: 3552 روز

    سلام ???

    تبریک به همه دوستان با نظرات برترشون و برنده مسابقه جناب آقای حیدری ???

    استاد ماشاالله خیلی نظرات زیاده و شما هم تند تند مسابقه میذاری خدایا زمان عطا کن همه نظرات رو بخونیم ?

    بنظرم کمتر دقت میکنیم به اطرافمون و کمتر پیش میاد که از خودمون سوال بپرسیم بخاطر تمام چیزهای که دور و برمون هست و ما رو احاطه کرده ، انگار که دچار یه روزمره گی شدیم و یه زندگی تکراری ، چه خوب میشد اگه همونطوری که تو بچگی خیلی سوالها برامون پیش می اومد و دنبال جوابش بودیم هرچه سن مون هم بالاتر میرفت به دنبال این سوال و جوابها می رفتیم اون طوری دیگه اینقدر رفتار و کارهای دیگران رو تقلید نمی کردیم .

    یه ورزشکار شاید با خودش این فکر رو میکنه که ورزشکارانی قبل اون هم بودن که در سن خاصی بازنشست شدن و حتی این سوال براش پیش نیاد که چرا نمیتونه بیشتر ادامه بده و یا همونطوری که استاد خودتون گفتین ورزشکار جوانتر در یک باشگاه پول بیشتری دریافت میکنه نسبت به ورزشکاری ک سنش بالارفته و این رفتارها در طول زمان در برخورد با ورزشکاران تکرار شده این باور رو در اونها بوجود آورده که مث قبل که جوان بودن نمیتونن برای باشگاه شون مفید باشن

    بعضی ورزشکاران از ” همون اول ” در شروع کارشون اینطوری برای خودشون برنامه ریزی کردن که تا سن خاصی فقط توانایی دارن و این محدودیت رو برا خودشون بوجود آوردن و همونو اجرا میکنن

    اون افرادی که تونستن تا سنین زیادی همچنان سرحال و توانمند به ورزش ادامه بدن بخاطر اینه که در ابتدای شروع فعالیت حرفه ایشون این برنامه رو داشتن و درواقع یه دورنمای کامل از خودشون داشتن که در سنین بالا هم بازهم ورزش میکنن و این باور رو اجرا میکنن

    یکی دیگه از دلایلش هم شاید این باشه که تا وقتی فرد جوانِ هدف های بزرگ و زیادی داره و به سرعت به سمتش حرکت میکنه اما همینکه سنش بالاتر میره و به اون خواسته هایی ک داشته رسیده دیگه هدف های بزرگتر و بهتر برای خودش در نظر نگرفته و تلاشی هم نمیکنه و به سمت زوال پیش میره

    مثل همون فضانوردانی که خودتون بارها تعریف کردین بعد رسیدن به هدفشون چون هدف بزرگتری نداشتن به انحطاط کشیده شدن

    همه این قضایا ذهنی و مربوط به باور انسان و ربطی به ضعیف شدن بدن و یا پیر شدن اعضای بدن نداره چرا که تمام سلولهای بدن دائما درحال تکثیر و تولید سلولهای جدید و جایگزین کردن اونها با سلولهای قدیمی و نابود شده اس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    مهناز مدرس گفته:
    مدت عضویت: 3217 روز

    با سلام و درود خدمت استاد ارجمند

    می توان سوال شما را کلی تر بیان کرد به این شکل که آیا می توان با ذهن و قدرت باورها روند پیری را کند کرد و عقب انداخت و بدن فرد مسن همچون یک جوان چالاک به فعالیتهای خود ادامه دهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سوگل ملک گفته:
    مدت عضویت: 3825 روز

    وای فقط خدا میدونه از دشب که مجدد داشتم بعد از مدت‌ها عقل کّل و نظرات دوستان رو تو سایت می‌خوندم تا همین الان که ساعت 18:20 به وقت آلمان هست اشکام بند نمیاد.چقدر افراد متخصص و فوق‌العاده‌ یی خدا برای هدایتم قرار داده و چقدر بی‌ منت و زیبا از هر مشاور بهتر جواب سوالات رو دادن. خدایا شکرت‌. به درستی‌ که به قول استاد همه اینها همون خداست در هزاران قالب.

    اتفاقی‌ که چند روز پیش افتاد خیلی‌ تضاد طلایی بود که باعث شد برگردم و با یه دید جدیدی تمریناتمو از سر بگیرم. حتا از خانم شایسته عزیز بی‌ نهایت سپاسگزارم که هر موقع که واقعا نیاز داشتم بهترین جواب‌ها رو با ایمیل به سرعت به من دادن . خصوصا از ایمیل آخر که تمام نظام افکارم رو بهم ریخت به سمت مثبت و انقلابی در من ایجاد شده. این مدت با موفقیتای پی‌ در پی‌ و بر آورده شدن هر چی‌ می‌خواستم در این زمان، غرق و سرگرم اون موفقیتها شده بودم و حواسم به این موضوع باور‌ها زیاد نبود.

    الان که در حال گوش کردن دقایق اول این فایل بودم، اشکم همین طور می‌ریخت و این شعر به زبونم اومد :

    آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

    ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم

    آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان

    تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم

    آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم

    آمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر برم

    گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن

    گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

    اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم

    اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

    آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند

    پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم

    گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود

    تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم

    آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد

    و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم

    در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام

    وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

    این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من

    گفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم

    خدایا من کجا بودم تا به امروز! وقتی‌ آقای عباس منش گفت که خدا همه چیزه، آتشی بود به این خرمن.

    خدایا شکرت‌ که بیدار شدم با محبتت.

    در مورد سوال آقای عباس منش من می‌خوام از تصمیم خودم بگم. من مدت هاست که ایده یی دارم که نه تنها خودم بلکه با هر کدوم از افراد تقربا مشهور در زمینه کارآفرینی مطرح کردم همگی‌ ایمان داریم که یک اتفاق بزرگ بعد از نسل فیسبوک خواهد بود. تنها عاملی که این روزا بش برخورد کردم و اینرسی ایجاد کرده یه سری باور‌هایی‌ هست که از طرف همین افراد بسیار موفق و مشهور و کار آفرین برام ایجاد شد. که از اون روز به اینور جهان مثل عین بهم ثابت کرد بیشتر و بیشتر این باور جدید رو. هر چی‌ بیشتر کار کردم نتیجه کمتر شد. حتا راستش به همین دلیل به خانوم شایسته عزیز هم ایمیل زدم ولی‌ تا برخورد به تضاد آخری پریروز شعله این انقلاب بقدر کافی‌ ایجاد نشده بود.

    اول از همه بگم که با کمک خدا یه باور وحشتناکم رو پیدا کردم و الان به این نتیجه رسیدم که که هرچی‌ آدم موفق هست لزوما دو حالت داشتن:

    1- یا از همون اول با ذهن پاک رفتن جلو و به صورت موفق شدن

    2- اون کوه یخ موفقیت ، آزمون خطا‌هاشون و اشتباهاتشون و در یک کلم تکاملش رو طی‌ کرده حالا یکی‌ در عرض چند ماه یکی‌ در عرض چند سال مهم اینه که هر کی‌ همین راه رو بره میرسه بالاخره میرسه و نتایج فعلی‌ رو نباید در معرض قضاوت ذهن منطقی‌ یا دیگران گذشته بشه. این بشدت سمّی هست.

    با قدرت باید رفت جلو و به قول جمله معروف :

    Its not over until I win !!!

    تا زمانی‌ که نتایج تغییر باورم رو ندیدم دست از کار بر نمی‌دارم.

    خلاصه تصمیم گرفتم هیچ ایده دیگه که به ذهنم الان میرسه رو انجام ندم ، هر فکری هر ترسی‌ تو ذهنم میاد رو کلا در مورد این ایده بهش فکر نکنم

    فک می‌کنم جواب این مسابقه هم یه جورایی به این اتفاق من پیوند خورده:

    باور‌هایی‌ که دیگران برای ما میسازن یا ذهن خودمون می‌سازه که بمون قدرت نمیده ، به نظرشون / نظرمون غیر ممکن هست سخت هست یا هر چی‌ ،جهان مثل آینه همین رو به صورت نمود فیزیکی‌ ثابت می‌کنه .

    این تجربه آخر خودم تو این چند روز این درس بزرگ رو به من داد که صبر کن، ایمان نصف و نیمه نساز که تو رو به مسیر‌های سخت هدایت کنه یا ناا امیدت کنه که اصلا نمی‌شه و حق با بقیه هست. من تصمیم گرفتم با شجاعت با تمام مسئولیتی که داشتم نسبت به اینوستر‌ها و اعضای تیم اعلام کنم که تصمیم خودم رو گرفتم . یک مدت بدون این که نگران قضاوت اطرافیان و اعضای تیم باشم به عنوان رهبر گروه ، برنامه‌ام رو برای زمان فشرده تمام قرار ملاقات‌هایی‌ که به سختی تمام جور کرده بودم، افرادی که برای مذاکره از بهترین‌های جهان با کلی‌ سختی جم کرده بودم رو کنسل کردم تا بتونم روی باورم سرمایه گذاری کنم. تا بتونم با قدرت باور‌های جدید خیلی‌ بیشتر از هر زمان دیگه و هر تلاش فیزیکی‌ دیگه که لزوما منجر به نتیجه یی که من می‌خوام نمی‌شه به موفقیت برسم. چون الان با همه وجود درک می‌کنم که استاد چی‌ میگفت. ذهنم هم اینطور ساکت کردم که یا موفق میشم و باور‌های جدید من رو به هر جا که می‌خوام می‌رسونه یا همین جا که هستم برای مدتی‌ هستم. هر چیز دیگه یی که بعد از ساخت اون باور‌ها به من الهام بشه ، اون خدایی که به قول استاد به شکل هر آدم دیگه (یا همین عدم‌ها )هر ایده یی هر راهکاری و هر چیز دیگه یی حتا گار غیر از این ایده من باشه به زندگی‌ و بیزینس من وارد خواهند شد و اونا قطان منو به اهدافم نزدیک تر می‌کنن. الان دیگه نگران این هم نیستم که شاید راهی‌ کاملا متفاوت از مسیر فعلی‌ و ایده فعلی‌ به من الهام بشه.

    امشب بیش از همیشه فهمیدم که من خیلی‌ آگاهی‌ داشتم ولی‌ هنوز به مرحله validation در نظام باور هام نرسیده بود . یعنی‌ ایمان نصف و نیمه یی که تا همین جای کار رو برام میسر کرده بود.

    امان از ورودی‌های ذهن. کسایی که خیلی‌ قبولشون داریم یا خیلی‌ بزرگشون می‌کنیم . کسایی به یک موفقیتی رسیدن و در مورد ایده ما اظهار نظری می‌کنن و حتا فقط یک بار یک حرفی‌ رو میگن و چنان با استدلال و منطق و آمار میگن که همون یک بار برای تبدیل شدن به باور برای خیلی از ما کافیه. من این درس رو از استاد ماه‌ها پیش شنیده بودم ولی‌ این تجربه که عملا دیدم چطور باوری که خودت یا دیگران ساختن به راحتی‌ بدون اون که حتا خود آدم حواسش باشه، باور می‌شه و فرکانسش نتایج رو در تائید همون باور ایجاد می‌کنه. هم مثبت هم منفی‌. مورد اخیر واسه من منفی‌ بود، ولی‌ دوست دارم در پایان به مورد مثبتی هم اشاره کنم که در یکی‌ از جاها که برایPitch کردن ایده رفته بودم در مراسمی، کسایی که اونجا بودن به من می‌گفتن خانوم زاکربرگ. و از اون روز به بعد اینقدر این حرف در عمق وجودم ریشه کرده که هر جا میرم هرکی‌ رو میبینم همه همین اعتقاد رو نسبت به من و ایده‌ام دارن. واقعا ممنون از خداوند به خاطر حضور استاد و تیمش و ارتش عباس منش!

    به امید این که این سفر که به جدّ برام حکم یک هجرت فکری رو داره با کمک آموز‌های استاد و اعضای عزیز سایت و نظرات فوق‌العاده‌ شما دوستان متخصص به سلامت از این مرحله به مدار‌های بالا تر صعود کنم.

    ارادتمند

    سوگل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    behzad* گفته:
    مدت عضویت: 3053 روز

    به نام خدا .

    سلام عرض میکنم خدمت دوستانم و استاد گرامی. در اول تشکر میکنم از این فایل فوق العاده که واقعا خیییلی بی نظیر بود و درک عظیم شما از این جهان بی انتها خیره کننده بود.منم به اندازه ی الانم ازش استفاده کردم و مطمعنم مثل فایل های دیگه تون چیزای خخیلی بیشتری از این فایل رو به مرور درک خواهم کرد.و اما نظر من اینکه این که فوتبالیست ها چرا در اون سن و سال نزدیک میشن به باز نشستگی بخاطر عامل درونی هست که قبول کردند و اینطوری دیدن از قبل که بقیه تو این سن و سال ها افت میکنم و بیشتر نیمک نشین میشن و کمتر بازی بهشون میرسه و این ها انقدر براشون تکرار شده شده که جزو باوراشون شده که همینه دیگه نهایت آدم بدنش تا 38و38 و بترکونه 40 نمیکشه.یادم میاد در فایلی که به نظرم اسمش الگو برداری بود در این باره صحبت میکردید که شما برای اینکه باوراتون تقویت بشه که شما هم میتونید به ثروت برسیدوباوراتونو تقویت کنید از الگو هایی که بودند مصاحبه میگرفتید از داستان افراد که چطور شد تا موفق شدند و.. میخونید تا باورتون بشه که میشودو یک مثال قشنگی زدید که گفتید اگه دقت کرده باشید کشور ایران در قبل کسی رو نداشت که که در المپیک مقامی اورده باشه و از وقتی که حسین رضا زاده تونست مدال المپیک رو به دست بیاره روند رو به رشد ایران بیشتر شد و تعداد بیشتری تونستن به المپیک برسن و مقام بیارن مثل بهداد سلیمی و … و اون الگو باعث شد تا این باور به وجود بیاد که میشود.این فوتبالیست ها هم مثله همینان منتها به صورت باور اشتباهش رو قبول کردن که کمکی بهشون نمیکنه ولی الان بازین هست که ژاپنی هست و همین الانشم داره بازی میکنه و 50 سالشه و موهاش سفید شده اما خیلی عالی بازی میکنه و هنوزم تو اوج.اون این قضیه رو باورش نکرد همین.پس نتیجه من اینکه این هامل بخاطر عامل درونی افراده. با تشکر خیلی خوشحالم که تو این جمع هستم. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    محمد رضا افضلی منش گفته:
    مدت عضویت: 2717 روز

    با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارو دوستان هم ارتعاشی عزیز به نظر من تنهاعاملی که باعث میشود که باور انها اینطور ساخته شده که وقتی سن انها از 25 بالا برود توانایی جسمی انها نیر تحلیل میرود و همین طور هم میشود و کم کم توانایی های انها کم میشود باور ها انقدر در زندگی ما تاًثیر دارند که حتی میتوانند باعث بیماری و مرگ ما شوند و تنها راه تغییر باور و زیر سوعال بردن باورهای قبلی میباشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    mohsen گفته:
    مدت عضویت: 3039 روز

    با سلام به استا د عباسمنش عزیز

    واقعا خدارو شاکرم بخاطر این آگاهی که ازطریق خودش به ما انتقال میده

    واقعا این فایل خیلی منو به فکر فرو برد تازه احساس کردم که چقدر خداوند به من نزدیکه همیشه خدارو احساس میکردم یه

    چیزی جدا از منه اما با این فایل فهمیدم تو وجودمه واقعا عالی درک کردم این موضوع رو

    در مورد مسابقه شاید باور نکنین من همیشه به این مورد فکر میکردم همیشه میگفتم که چرا همیشه گزارشگر های فوتبال افراد مطرح که به سن بالاتر میرسن مدام میپرسن شما که دیگه دوران فوتبالیتون داره به پایان میرسه می خواین چیکار کنین

    و طوری سعی می کنن که این باور رو تکرا ر کنن که دیگه تموم داره میشه و من مطمئنم که این برای کسانی که باور میکنن که دار با افزایش سننشون دورانشون تموم میشه این اتفاق سریعتر میفته و به نظرم بیشترین عامل جو و باور موجود تو فضای ورزشی هست که بیشتر ازطریق خبرنگارها هم انتقال پیدا میکنه

    این چیزی هست که من برداشت کردم با احترام کامل به نظرات تمام دوستان عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: