رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم» - صفحه 12

2348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجید صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2822 روز

    سلام دوستان گلم

    انسان می تواند با کنترل ورودیهای خود کاری کندکه ضمیر ناخودآگاه او باوری و ایمانی را در او ایجاد کند که نتیجه اش (من می توانم ) بشود – من از عهده اش بر می آیم بشود .

    باید ورودیهای ضمیر ناخودآگاه اش قوی و هم همراه با حس سوزان باشد تا اثرش باور (من می توانم ) بشود.

    اگر بنا باشد انسانهایی دور و بر خودمان را ببینیم و بخواهیم از آنها الگو برداریم آخرش آنها محدودند که در نهایت همانند آنها رفتار خواهیم کرد پس باید توانایهایمان را به قدرت الهی گره بزنیم باید سرچشمه را نگاه کنیم تا نامید نشویم راه را گم نکنیم .

    برای اینکه محدویت ها را کنار بزنیم باید خودمان را با نامحدود گره بزنیم نامحدود کیست خداوند

    باید به این باور برسیم که من خلیفه خدایم پس باید کاری خدایی کنم

    باید به این باور برسیم که برای من محدودیت معنایی ندارد قدرت من از خداست چون جانشین خدایم

    وقتی فکر قالب ما این شد که ما نامحدودیم چون خدا نامحدود است من می توانم چون از خدایم آن موقع جهان هستی فکر قالب ما رو به ظهور می رساند و همان می شود که می خواهیم .

    بگذارید یک مثالی بزنم :

    بسیاری افراد هستند در قاره افریقا که بعد از گذشت چند ماه یا یکسال بدلیل فقر غذایی از دنیا می روند چه بسا در طول هفته فقط یک روز یا دو روز غذا نداشته باشند ولی نهایتا بخاطر سوء تغذیه می میرند .

    ولی افرادی را در هندوستان می توان پیدا کرد که سالها هیچ غذا و آبی نخورده اند ولی هنوززنده هستند چرا ؟

    نمی خواهم بگویم مرتاضان هندی ، انسانهای موحد هستند و بخاطر ایمان بخدا و باور خلیفه اللهی به این درجه از توانایی رسیده اند بلکه حرفم اینست که یک چیزی در درون آنها اتفاق افتاده که توانسته اند ضروری ترین چیزها را هم به بدنشان نرسانند ولی بازم زنده باشند .

    مرتاضان ، معتقد به هر خدایی هستند ولی تنها باور آنها باعث شده است که آنها بتوانند به این درجه از توانایی برسند.

    همانطور که در سطور بالا توضیح دادم حالت ایده ال آن این است که ما خودمان را خلیفه خدا بدانیم و با باور به داشتن توانایی نامحدود ، در جهت خواسته هایمون ، پیش رویم

    پس با توجه به توضیحات فوق ، اینکه یک ورزشکار بتواند با باورهای قدرتمند خود 5 یا 10 سال بیشتر از حد معمول ادامه دهد و افتخار کسب کند کاری شدنی و امکانپذیر است فقط با باور و ایمان قوی به خود می تواند به آن برسد

    ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و مطلبم را خواندید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    فائزه رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 3416 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز، ما این روزها سفری زمستانی به بندرعباس داشتیم، و وقتی وارد شهر شدیم همش می گفتم اینجا شهری بوده ک شروع رسالت استاد بوده، اون پیاده روی ها تون و همه چیز جلوی نظرم می اومد و با خودم می گفتم اگه الان برم و ب همسایه های استاد( اون خونه ی تک اتاقتون) فیلم ها یا ویس ها تون رو بدم. اونا چ احساسی پیدا می کنن، اصلا حس و حال عجیبی بهم دست داد، امروز هم که فایل جدید تون رو دیدم با اشتیاق فراوان دانلود کردم، من عاشق این فایل ها تون هستم این فایل هایی ک نشان گر توحیده، خدا رو شکر که در این مسیر گام برمی داریم خدارو شکر ک به زبان شما با ما صحبت می کنه، خدا رو شکر ک ما رو در مسیر هدایت قرار داده، استاد عزیزم ازتون کمال تشکر رو دارم و از صمیم قلب می خوام با این فایل های توحیدی ک می ذارید و روحمون رو جلا می بخشه بیشتر بذارید، سپاس گزار خدای یکتا هستم که مرا در زمانی خلق کرد که آنقدر علم پیشرفت کرده بود که خدا رو بهتر بشناسم، سپاس سپاس و سپاس….. به امید همجوار ی همگی مون با اسوه یکتاپرستی ابراهیم عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2768 روز

      سلام دوست عزیز امیدوارم که حالتون عااالی باشه ?

      سپاسگزار خداوندم که نشانه ای در پیام شما به من داد.

      راستی منم درمورد ابراهیم خلیل الله میخوام بدونم ولی نمی خوام برم سراغ منابع نامعتبر و از استاد عزیزم درخواست دارم که درمورد ابراهیم یک فایل به خصوص تهیه کنند و پیشاپیش ازشون سپاسگزارم.

      آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه چیز میرسید.

      ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3795 روز

    جواب سوال 2

    سلام استاد خوبم، سلام دوستان هم خانواده

    خدا رو شکر میکنم که در این زمان زنده هستم و میتوانم از آموزشهای فوق العاده مردی که راه راست را تشریح میکند استفاده کنم

    برای پاسخ به سوال این قسمت به زندگی سه ساله خودم رجوع کردی که از وقتی با استاد عباس منش آشنا شدم چه تغییراتی در من شکل گرفته که نشان از تغییر باورها و تاثیر آنها است

    من دیدگاهی که خودم استفاده کردم و خیلی تاثیر در تغییر زندگیم گذاشت رو به عنوان پاسخ این سوال مینویسم

    من تصورم اینه که دو جریان بر جهان هستی حاکم هستند، اول قوانین و دوم باورها

    بخش اول: قوانین

    قوانین غیر قابل تغییر هستند و از ازل بوده اند و تا ابد خواهند بود، قوانینی که توسط خالق یکتا بر جهان حاکم شده اند

    مثل قانون جاذبه، قانون گریز از مرکز، قانون شناوری و تمام قوانینی که بر جهان فیزیکی حاکم هستند که از اول بوده و تا ابد خواهند بود

    بخشی از این قوانین به صورت متافیزیکی عمل میکنند در عین حالی که دیده نمیشوند اما بر شرایط زندگی ما تاثیر گذارند که همگی در قرآن کریم به عنوان کاتالوگ جهان هستی آورده شده است

    مثل قانون بخشش، قانون یکتاپرستی، قانون نیکو کاری و خیلی قوانین دیگر و این دسته از قوانین هم ثابت هستند و چنانچه هر بنده ای از این قوانین پیروی کند به درجات عالی در زندگی دنیایی خواهد رسید مانند پیامبران که از همین قوانین استفاده کردند و به درجات عالی رسیدند

    بخش دوم: باورها

    باورها در واقع قوانین حاکم بر شرایط زندگی هستند که قابل تغییر هستند، میتوانیم آنها را از حالتی به حالت دیگر تغییر دهیم و به طبع این تغییر شرایط ما در زندگی تغییر میکند

    نکته مهم اینه که با باور نمیشه قانون های حاکم بر جهان فیزیکی را تغییر داد یعنی نمیشه روی باورهات کار کنی و بعد از بلندی بپری با این باور که خداوند تو را از آسیب حفظ میکند این امکان ندارد اما میتوان با باور نتایج حاصل از قوانین متافیزیکی را تغییر داد

    به عنوان مثال خداوند در قرآن میفرماید انفاق کردن مانند وام نیکو داد به خداوند است و خداوند وعده جبران تا 700 برابر را داده است

    این یک قانون متافیزیکی است که میشود با باور اشتباه خود را از نتیجه این قانون محروم کرد

    به این شکل که اگر شما باور داشته باشید انفاق کردن فقط برای رفع بلاست در بهترین حالت شما مورد بلا و مصیبت قرار نمیگیرید و خود را از نتایج عالی 700 برابر انفاق دریافت کردن محروم کرده اید

    به دلیل عدم آگاهی ما از نقش باورها در زندگی روزمره متاسفانه اهمتی برای آنها قائل نشده ایم و همه ما مملو از باورهای اشتباهی هستیم که فقط ما را از برخوردار شدن از شرایط عالی در زندگی محروم میکنند

    قوانین فیزیکی قابل اجرا و غیرقابل تغییر خداوند هستند اما قوانین متافیزیکی بسته به باوری که ما داریم به شکل متفاوتی در زندگی ما نقش ایفا میکنند

    و اما در مورد باور یک ورزشکار که در سن بالا میتواند موفقیت خود را ادامه دهد یا خیر

    هیچ قانونی که انسان در چه سنی در چه وضعیتی قرار میگیرد در قرآن و از سوی خداوند مطرح نشده است

    و بارها مشاهده کرده ایم که افراد در سنین خیلی بالا حرکات و رکوردهایی ثبت کرده اند که شاید خودشان در جوانی قادر به ثبت آنها نبوده اند

    جسم ما محدودیت فیزیکی برای تجلی خواسته های ما را ندارد اما این ما هستیم که با شکل گیری باورهایمان محدودیت را برای خودمان به ارمغان می آوریم

    باورهای ما بر اساس ورودی های ذهن ما شکل میگرد، ورزشکاری که داده های پزشکی و علمی درباره ورزش کردن را معیار عملکرد خود قرار میدهد مطمئنا در سنی که از قبل برای اون تعرف شده است از ادامه کار انصراف میدهد چون باورش این است که مثلا در سن 40 سالگی پایان کار یک ورشکار در حرفه ورزشی اوست

    جهان هستی ادامه فعالیت را برای او منع نکرده است بلکه خود فرد است که با باورهای محدود کننده، خود را از ادامه روند موفقیت و کشف توانایی بیشتر خود و تجربیات بیشتر باز میدارد

    این روند در تمام جنبه های زندگی همه انسانها وجود دارد

    بسیاری از کارمندها در کشور ما باورشان این است که بعد از سی سال کار باید بازنشسته شوند، و بسیار دیده ایم افرادی با توانایی های فوق العاده فقط به خاطر داشتن این باور محدود کننده سالهای زیادی از عمر خود را به استراحت و بطالت سپری میکنند و عملا روزها را میگذرانند تا به پایان عمر خود برسند

    امیدوارم که تونسته باشم پاسخی مفید جهت یادآوری خودم و استفاده دوستان خوبم نوشته باشم

    برای بودن در این گروه فوق العاده و شاگردی استادی توانمند خدا رو شکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  4. -
    علی رضا مهربان و شاد گفته:
    مدت عضویت: 3496 روز

    سلام

    به همه دوستان عزیز و استاد گرامی و همکاران مهربان شان

    در مورد سوال به نظرم من مشکل اصلی ذهنی هست یا باورها شون

    اگر مثلا یک بازی کن فوتبال فکر کنه که تا موقعی که ذهنش خوب کار میکنه فیزیکشم خوب کار میکنه میتونه تا جایی که خودش بخواد ادامه بده و پیشرفت کنه

    ولی از اونجایی که هر بازیکنی وارد فوتبال یا هر رشته ورشی میشه از همون ابتدا به الگو های که انتخاب کردن توجه میکنن اگر ببین اون الگو مدنظرشون مثلا تا سن 35 سالگی عالی بوده و سالهای اخر فوتبالش پسرفت کرده اونها چون به عنوان الگو قبولش دارن ناخوداگاه میپذرین که توی این رشته ورزشی دیگه نهایت پیشرفت و در اوج بودن 35 سالگی هست بعد دیگه جایی برای پیشرفت نیس که هیچ چون سن میره بالا فیزیک ضعیف تر میشه بدن سستر میشه و از اینجور فکرها که کمک میکنن ذهنشون محدودیت رو قبول کنه و از اونجایی که از لحاظ سنی با الگوی خودشون فاصله دارن شاید 20 سال فاصله سنی وقتی به اون سن الگوشون میرسن چون سالیان زیادی بهش فکر کردن و تو ذهنشون مرور کردن شده یک باور فوق قوی که دیگه ذهنشون بدون اینکه خودشون بخوان اونارو تسلیم میکنه که بالاترین سن تو این رشته ورزشی 35 نه بیشتر

    خیلی ها هم هستن که الگوهاشونو دوست داشتن و از الگو هاشون تجربه یا انرژی میگرفتن و باورهای محدودیت سنی شونو از ابتدا نپذیرفتن

    نمونه ایرانیش اقای رضا عنایتی که تا 40 سالگی از یک بازیکن 20 ساله هم بهتر بازی میکرد

    نمونه خارجیش هم که استاد اشاره کردن بوفون که همچنان یکی از بهترینها هستن

    به نظرم هر بازیکنی که میاد تو رشته ورزشیش اگر از همون ابتدا روی باورهای خودش کار کنه که من هر سال که به سنم اضافه میشه عضله هام قویتر میشه نفسم بهتر و بیشتر میشه سرعتم بیشتر میشه عملکردم بهتر میشه و تا هر سنی که خودم بخوام میتونم بازی کنم خودم تعین میکنم کی بازنشست کنم و نه عوامل بیرون و نه محدودیتهای ذهنی میتونه تا 60 سالگی هم بازی که از جوان های اون رشته هم بهتر

    پس یکی چیزهای که میتونه یک ورزشکار رو محدود کنه تاثیر گرفتن از الگوی خودشه یا باورهای محدود کننده الگوش

    دو اینکه اکثرا بازیکنان هر رشته ای دوست دارن تو همون رشته مربی بشن برای همین تا یک سنی بازی میکنن

    سه اینکه دوست دارن یا فکر میکنن که باید فضارو برای جوان های اون رشته باز کنن

    یا اینکه فکر میکنن موفقیت و پیشرفت یک سن خاصی داره دیگه اون از اون سن بگذره دیگه پیر شدن

    و اغلب فکر میکنن که اگر یکی تو رشته خودش بهترین میزارن روی حساب شانس و به قول استاد تو هم روی خودت کار کنی شانس میاری

    عامل اصلی باورشونه بعد الگو بعد مربی شدن بعد جا یا فضا باز کردن برای جوانها بعدی شرایط جوی که حاکم

    ممنونم و سپاسگزارم از شما عزیزان که وقتتون رو به کامنت بنده اختصاص دادین

    سپاسگزارم از استاد عزیز و دوست داشتنی و همکاران زحمت کش ایشان

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    الهه بهروش گفته:
    مدت عضویت: 2964 روز

    خداوند مثل جریان اب اقیانوس است که همه چیز راکاملادربرگرفته، ماهی دراب غوطه وراست و با جریان اب حرکت میکند اسوده و بی تقلا… هر طرف که نگاه میکند اب را می بیند نیازی به جستجو نیس.. :)

    من در خداوند هستم. به قول منصور حلاج که میگفت “اناالحق”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2993 روز

    سلام و خدا قوتی دیگر به استاد مهربان ودوست داشتنی وهمه اعضا سایت عباس منش ویک تبریک به اقای حیدری برنده این هفته از صمیم قلب براتون بهترین ها که بهترین توصیف میشه ارزو دارم. نظرات عزیزان رووتا اونجایی که تونستم خوندم وواقعا لذت بردم وکلی اشک ریختم وبا بسیاری از اونها کلی گریه کردم. آخرین دیدگاه نظر خانم لیلا شب خیز عزیز که فوق العاده بود .

    استاد فایلتون ودیدم و باز نگاه زیباتون وعشق او رو تو تک تک حرفاتون میبینم. خدای عزیزم به شکل شما وارد زندگیم شده وبه هر شکلی که من الان تو زندگیم دارم میبینم رنگ نداره ولی همه ی رنگها خداست. واقعا دوستش دارم واقعا عاشقشم که منو اورد اینجا روزی که واسه اتفاقات به ظاهر نامناسبم از خدا گله داشتم وبا اخرین حادثه ای که واقعا عین یه معجزه به زندگی برگشتم گفتم خدا جان حکمتت چی بود منو برگردوندی قراره چه کنم. نمیدونم فقط چه بگم زبونم قفل کرده جواب تموم سوال های زندگیم و از گذشته وحال واینده واطرافمون رو داد فقط خود خودش تونست بهم بده نه هیچکس.

    ببخشید زیاد شد خواستم اول با این حسم جواب سوال مسابقه این هفته رو بدم. خداوند بی نهایت سپاسگزارم که منو آگاه کرده وتو را ه هدایت وسعادت قرارم داده.

    واما جواب سوال استاد عزیزم : من وقتی نوجوان بودم بیشتر اخبار ورزشی ومطالب ورزشی و فوتبال و والیبال ودنبال میکردم یعنی ازهمه ورزش ها خوشم میاد, چرنچورزش دوستم و واقعا میخوام چندتا ورزشو به امیدوالله واردش بشم وبرای دل خودم کار کنم توش. تجربه واردوشدن به خواسته وهدف خیلی لذت بخشه.

    بنظرم یکی از عوامل افکار وباورهای دیگر افراد است که بروی این ورزشکار ان برای ادامه روند تآثیر گذاشته. چونچشاید خودشونواین توانایی در وجودشون نمی دیدند که ادامه بدن اومدن با گفتن باورهاشون در مورد شخص خودشون این دیدگاه رو ایجاد کردن. حرف های کارشناسان ورزشی و رسانه ها وحتی بنظرم دکترهای این ورزشکاران هم این باور را در ذهنیت افراد ایجاد کند.

    این حرف هایی که در موردوعوامل هورمونی خاصی در این سن ترشح میشه وباعث انرژی وقدرت افراد میشه وهمون بحث استاد یادم افتاد که افراد خیال میکنند یه رمزووجادویی خاص تو کتاب قرانه که مثلا باید بفهمیش بری شمع روشن کنی زاویه قران روبه مدار ووافق فلان باشه واین حرفها.

    بنطرم وقتی دقت میکنم اصلا نوع نگاه وباورهای افرادوجامعه نه تنها در ورزشکاران برای ادامه موفقیتوهاشون بلکه در دید سایر افراد دیگه هم مشاهده میشه. انگار فردی که پاش از سی سا ل به بالا رفت دیگه یه سری کارها روومیبوسه میذاره کنار. انگار عدد. سی به بالا ویه سن هایی خاصه که به آدم قدرت میده یانه.

    یه جورایی وقتی در مورد سن ازت میپرسن ومیگی فلان سال. هم ابروهاشون بالا میره هم دهنشون باز ومتعجب میشن. آدم واقعا اون لحظه میگه مگه ممن چه گفتم یعنی گفتن سنم اینقدررررررررررررررررر تعجب اوره وسخت برای افراد که بعضی وقتا میگم هرچه سنم بره بالا مگه چیه خب این روند تکامل فیزیکمه ویاوهمون سنه که بهش میگن ولی آدم از درون باور داره خودشو نه عوامل بیرون.

    قشنگ این سوال استاد منو یاد اطرافیانم انداخت خدا وکیلی چه سوالی بود خندمم میگیره چون یاد قیافه های اطرافیانمو یادم میاد که با گفتن سن همش متعجب میشن ویه سری افکار وباورها دارن راجبش. احساس میکنم افرا د دوست دارند بپذیرند که ازویه سنی دیگه بازنشست باید بری وبای بای.

    انگار دوست دارن این باور محدود کننده رو بپذیرن که توانایی ها میزان لذت بردنم از زندگی و خوشی وشادی هام محدود به یه سن خاص وزمان خاصیه.

    الان که اینو نوشتم با نوشته هام که حاضر کرده بودم کلی فرق داشت تو یه جاهااییی والان یه چیزی یادم افتاد یه رقص محلی انجام میشد وبعد پیر مردهای 70٫80ساله داشتن میرقصیدن. بعد همه اطرافیان من اون بنده خداروومسخره میکردن میخندیدن بهش پیرمرد ترووچه به رقص با این سنت دلت خوشه. به طرز عجیبی ادم ها دوست دارن خوشی وتوانایی ولذت هاشون واسه یه زمان ومکان وسن خاص بذارن.

    برمیگردیم به همون نگاه جامعه وباورهاشون.

    بنظرم فشار افکار عمومی ورسانه ها ووهمه وهمه این دلایل یکیه عوامل بیرونی. یه چیزی از بیرونه.

    بازم یاد استاد و دستورالعمل ثروتش افتادم که اولین باورو از مغزم دراورد که ثروت ربطی نه به سن وجنس وتحصیلات و سرمایه ومکان نداره. اینا عوامل بیرونیه. دنبال عوامل درونی تووخودمون باشیم .

    این بهترین پاسخه اره بازم همون درون وبعد بیرون. ریشه بعد میوه .

    مممنون وسپاسگزارم که وقت کردین خوندین ولستاد عزیزم زیاد شدواما ارزشش و داشت بنویسم اونم فقط برای دل خودم تا آگاهیم زیادشه. دوستتون دارم زیااااااااد

    در پناه خدای بزرگ قدرتمند و ثروتمندم

    شااااااااد سالم وپرررروعشق و ثروتمند وسعادتمند توودنیا واخرت. یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      علی حیدری گفته:
      مدت عضویت: 3149 روز

      سلام خانم مرادی عزیز

      ممنونم برای تبریکتون

      دیدگاهتون رو خوندم، عالی بود?

      سن فقط یه عدده توی شناسنامه، دوستی دارم که حدود 6 سالی ازم بزرگتره و تقریبا 32 سالشه، بهم میگفت باور نمیکنی اگر بهت بگم تازه احساس میکنم دارم جوون میشم، اصلا قبل 30 آدم بچست ، بعد 30 تازه میره تو جوانی، باهم باشگاه ژیمناستیک میریم و تازه شروع کردیم، جالبه که انرژیش از من خیلی بیشتره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سنا سنایی گفته:
    مدت عضویت: 3570 روز

    با سلام

    خدایا شکرت، واقعا نمیتونم حسم رو هنگام گوش دادن به این فایل استاد عزیزم توصیف کنم. یه حس ناب مثل باز شدن درهای جدیدی از ایمان و آگاهی که فوق العاده برام لذت بخش بود، به یاد حدود 3 سال پیش افتادم، زمانی که برای اولین بار خیلی اتفاقی( البته منظورم از اتفاقی این هست که حتی تصورشم نمیکردم همچین استادی و همچین مباحثی وجود داشته باشه، فقط زمانی در اوج ناامیدی خدا رو صدا زدم خدایی که هیچ شناختی ازش نداشتم رابطه ای فقط بیشتر بر اساس ترس و عادت و یکسری باورهای اشتباه بود، بعدها فهمیدم آشناییم با این سایت و استاد عزیزم جواب همون روزهایی بود که خدا رو صدا زدم و خدا به وعده ی همیشگیش عمل کردم و اجابت کرد) وارد این سایت شدم و چندفایل از جمله فایلهای چگونه خدا را بهتر بشناسیم رو دانلود کردم و مثل نوری بی نهایت عظیم و روشن بود که بر قلبم و در تمام وجودم تابونده شد، خدا رو بی نهایت سپاسگذارم که الان که حدود 3 سال از اون روز میگذره باز هم با این فایل همون حس ناب و نور رو بر قلبم تابوند.خدایا شکرت و استاد عزیزم بی نهایت سپاسگذارم که اینقدر زیبا با حس عالی این فایلهارو برای ما آماده میکنید و آگاهی و ایمان مارو هر روز بالاتر و بالاتر میبرید، افتخار میکنم به شما و براتون بهترینهارو از خدا آرزو دارم.

    جواب مسابقه: واضح هست که موضوع برمیگرده به باور ورزشکاران و کلا اکثریت افراد، که باور کردند که در یک بازه سنی خاص میشه بهترین عملکرد رو داشت، علت ایجاد این باور هم مثل همه ی باورهایی که در انسانها وجود داره، ورودی هایی هست که سالهاست از طرق مختلف به انسانها از جمله ورزشکاران میرسه، مثلا همه ی ما جمله هایی مثل دوران طلایی یک ورزشکار، سن حرفه ای که حتی عدد سن رو هم میگن، رو بارها و بارها از رسانه ها، از مصاحبه های ورزشکاران، مربیان و خیلی ها شنیدیم، از طرفی شرط دوم ایجاد باور یعنی دیدن الگوهایی که اون باور رو تایید کنند هم وجود داره، اکثریت ورزشکاران که نیاز به نام بردن نیست همین روند رو دارن یعنی در یک سنی خداحافظی میکنند که اگه دقت کنیم میبینیم اکثرا در اوج هم خداحافظی نکردن یعنی دوسه سال آخر رو در تیم های ضعیفتر بودن و یا آمار ضعیفتری ارایه کردن که دیدن اینجور افراد، این باور اشتباه رو تایید و تقویت کرده و این چرخه سالها تکرار شده و تبدیل به همچین باور قوی شده، پس ورزشکاری که این باور رو داره، حتی به این فکر نمیکنه که غیر از این هم ممکن باشه یعنی خودش هم انتظار داره که بدنش طبق این باورش عمل کنه و باور تایید میشه.

    دوستای گلم خیلی خوشحالم که در همچین جو عالی قرار دارم و هربار نظراتتون رو میخونم واقعا لذت میبرم.براتون بهترینهارو آرزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2815 روز

    سلام به خانواده عزیزم.و تبریک ب اقای حیدری.

    الان حدود ساعت ده و نیمه و میخواستم بخوابم و داشتم به سوال مسابقه فکر میکردم که یه چیزی به ذهنم رسید ک احساس کردم باید حتما بگم اینو.

    دقیقا دو شب پیش با دوستم داشتیم راجب تواناییهای ذهن و تاثیر باورها حرف میزدیم که حرف از انسانهایی شد که دور از اجتماع از کودکی توی جنگل ها و…با حیوانات مختلف بزرگ شدن.کنجکاو شدم و تو نت سرچ کردم.و سرگذشت ده تا از این بچه ها ک مشهورتر بودن رو خوندم.شگفت انگیز بود!!

    کودکی که با گله آهوان وحشی بزرگ شده بود با سرعت 50 کیلومتر در ساعت میدویده ک با ماشین تونسته بودن بگیرنش.کودکی که با گرگ ها بزرگ شده بوده چشماش مثل گرگ ها میدرخشیده با دید فوق العاده در شب! کودکی که با میمونها بزرگ شده بود تنش پر از مو شده بوده و براحتی رو بلندترین درختها میپریده!!

    فقط یه لحظه فکر کنید!! ب توانایی ذهن انسان!! ک میتونه حتی سیستم بدنش رو اینجوری تغییر بده! واقعا شگفت انگیزه.ب این نتیجه رسیدم ما انسانها بی نهایتیم در همه چیز.بقول استاد عزیزمون ما هر کدوم خدا هسنیم.بی انتها.چقدر ناامید کنندس اگه با باورهای محدود کننده دست و پای خودمون رو ببندیم.و چقدر بدتر زمانی که به این آگاهی برسیم اما برای تغییر ،تلاش بنیادین و یک انقلاب درونی رو راه نندازیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: