رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم» - صفحه 29

2348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه نوری گفته:
    مدت عضویت: 3806 روز

    درود بر استاد عزیز و اعضا دوست داشتنی خانواده صمیمی عباس منش، وقت بخیر خدا قوت.

    می خوام پاسخ سوال را با دو مثال بدم. مثال اول را از خود استاد یاد گرفتم که در یکی از فایلهای آموزشی بیان کردند و مثال دوم تجربه شخصی خودم هست.

    مثال اول:

    به درستی خاطرم هست که استاد در یکی از فایلها در مورد رکورد دو یک مایل صحبت کردند. در گذشته، سالهای سال در مسابقات دو میدانی هیچ کس نتوانسته بود یک مایل را زیر چهار دقیقه بدود و دانش بشر به این نتیجه رسیده بود که به دلیل فیزیک انسان هیچ بشری نمی تواند و قادر نخواهد بود که یک مایل را زیر چهار دقیقه طی کند و اثبات کرده بود که از نظر علمی این امر امکان پذیر نیست چون فیزیک انسان به گونه ای است که اجازه نمی دهد این اتفاق بیافتد. تا اینکه شخصی بنام راجر بنیستر این باور را نپذیرفت. این اصل اثبات شده توسط علم بشر را نپذیرفت و یک مایل را در سه دقیقه و پنجاه و نه ثانیه طی کرد. بعد از آن انسانهای زیادی راجر را الگو قرار دادند و باور کردند اگر او توانسته ایشان نیز می توانند فقط کافی است مثل راجر فکر کنند و مثل او عمل کنند، لذا بعد از آن انسانهای زیادی توانستند به راحتی یک مایل را زیر چهار دقیقه طی کنند. به طوریکه امروز رکورد یک مایل سه دقیقه و چهل و سه ثانیه و سیزده صدم ثانیه است که توسط دونده مراکشی هشام الگروج به ثبت رسیده است.

    مثال دوم:

    من 37 ساله هستم. به فضل الهی از بدو تولد تا امروز همواره در سلامت کامل به سر بردم. ولی هیچ وقت ورزش حرفه ای نکرده بودم. دوازده سال پیش که قطعا سن شناسنامه ای ام از امروز کمتر بود کیلومترها پیاده روی می کردم ولی حتی حاضر نبودم صد متر بدوم. چون سریعا زانوهام درد میگرفت و اصلا از دو متنفر بودم. همیشه که برای پیاده روی می رفتیم همراهانم بخش هایی از مسیر را می دویدند ولی من حاضر بودم صد کیلومتر بیشتر از آنها پیاده روی کنم ولی یک متر هم ندوم.

    من اردیبهشت 92 صاحب فرزند شدم و زمانیکه فرزندم دو ساله بود به شدت از وضعیت جسمانی خودم ناراضی بودم و تصمیم گرفتم به طور جدی ورزش کنم و اندام ایده ال ام را بسازم و تا پایان عمر آن را حفظ کنم. الان دو سال و نیم هست که بصورت جدی و روزانه ورزش میکنم. مربی ام 8 سال از خودم کوچکتره سالهاست که ورزشکار و بدنساز حرفه ای هست. همکلاسی هام دوازده سال از خودم کوچکتر هستند و اونها هم سالهاست ورزشکاران. ولی عضلات و بدنی را که من دارم هیچ کدوم ندارند. من و مربی ام امسال هر دو در ماراتن تهران شرکت کردیم و از بین حدود دویست دونده شرکت کننده من 27 امین نفری بودم که از خط پایان عبور کردم حتی مربی خودم بعد از من از خط عبور کرد. دونده ای که قبل از من از خط عبور کرد هلندی بود و روزانه 23 کیلومتر می دوید.

    وضعیت جسمانی، توان عضلانی و بدنی را که من امروز دارم حتی در 20 سالگی نداشتم. پس اگر قرار بود با افزایش سن شناسنامه ای توان عضلانی کم بشه پس من چطور تونستم خلاف این قانون عمل کنم؟

    واقعیت اینه که همه چیز از باورهای ما نشات میگیره. اینکه چه چیزی را به عنوان ورودی پذیرفته ایم و به باور انکار ناپذیر ذهن ما تبدیل شده.

    در مورد خانوم ها مثال میزنم. اکثر دخترها از دوران ورود به مدرسه این را شنیدن حواست باشه به سن بلوغ که میرسی چاق میشی هااااا، حواست بااااااشه چااااااااااااق نشی. اول انکار کردیم که نه من چاق نمیشم. ولی بهمون اصرار کردن فلانی را ببین سه سال از تو بزرگتره رسیده به سن بلوغ رعایت نکرده چاق شده. باز ما گفتیم نه من نمی شم. دوباره برامون نفر بعدی را مثال زدن و بعدی و ……. خلاصه ما هم یواش یواش باور کردیم که بله چاقی دوران بلوغ اجتناب ناپذیره و چاق شدیم. بعد ازدواج کردیم بهمون گفتن آدم ازدواج میکنه چاق میشه حواست باشه هاااااا، ما اول انکار کردیم گفتیم نه من نمی شم ولی شاهد مثالهااااا و …….. در نهایت ما باور کردیم و چاق شدیم. بعد باردار شدیم و رسیدیم به مرحله تجربه مادری و باز هم بهمون گفتن حواست باشه ها اضافه وزن دوران بارداری می مونه هااااا. ما گفتیم نه من مستثنی هستم و اونها شاهد مثال آوردن و …… خلاصه ما باور کردیم و لذا ما هم شدیم یک مادر چاق با زانو درد و ……

    ولی کافیه همین ما بجای باور کردن این ورودی ها دنبال مثالهایی میرفتیم که این باورها را نقض می کردن. گرچه خیلی دوست داشتیم بریم و تا اولش برامون شاهد مثال آوردن شاید گفته باشیم پس چرا فلانی مستثنی است و جواب شنیده باشیم اون یک نفره دنبال استثناها نباش!!!!! ما هم تسلیم شدیم. ولی کافی بود ما فکر می کردیم اون هم مثل من یک انسان هست من با اون هیچ فرقی ندارم. ما یکسان خلق شدیم و سیستم عصبی یکسانی داریم. اگر اون موفق شده فقط باور و عمل اش با من فرق داره. کافی بود مثل همون استثنا فکر می کردیم مثل اون عمل می کردیم و نتیجه اون را می گرفتیم . و اون وقت بود که مدار و فرکانسی از جهان منتقل می شدیم که مثل اون استثنا زیاد بودن و کلی ادم می دیدیم که موفق شدن. درست مثل کارتون توربو. که توربو ابتدا در جمع حلزونهایی زندگی می کرد که باور کرده بودند و قبول کرده بودند که کند خلق شده اند. ولی توربو باور نکرد و اقدام کرد و بعد از موفقیت وارد جمع حلزونهای زیادی شد که مثل خودش فکر می کردند سریع بودند و کند بودن را باور نکرده بودند.

    در مورد سوال مسابقه هم همینه بستگی داره که اون ورزشکار حرف علم را در مورد توان عضلات باور کرده یا نه. اگر باور کرده باشه در همون دورانی که علم گفته دوران اوج اش هست عمر ورزشکاری اش به سر میرسه و بعد محکوم به فنا میشه. ولی اگر باور نکنه و بجاش باور کسانی را داشته باشه که متفاوت باور کردند و متفاوت عمل کردند، اون هم تجربه ای متفاوت از علم اثبات شده بشر را بدست خواهد اورد.

    ژاپنی ها ضرب المثلی دارن که میگن. اگر کسی موفق شده کاری را انجام بده پس حتما من هم می تونم انجامش بدم. ولی اگر کسی تا حالا کاری را انجام نداده من باید اولین کسی باشم که انجامش میدم.

    بشر قادره که مثل خدا مصداق عینی کن فیکون را محقق کنه فقط بستگی داره که چه باوری داشته باشه. اگر باور داشته باشه که همینقدر که اجازه ورود به این کره خاکی را پیدا کرده و حق حیات بهش داده شده لایق ترین موجود روی کره خاکی هست و لیاقت تجربه عالی ترین نعمات الهی را بی هیچ محدودیتی داره پس بی شک به دستش میاره و تجربه اش میکنه. ولی دلیلی که این اتفاق نمی افته ورودی هایی است که ما آنها را به عنوان باور محدود کننده می پذیریم و اون وقته که تئوریهای علمی و پزشکی و ….. میشن ملاک عمل ما و مثلا اگر علم گفته سن عضلانی ما مثلا سی سال هست و بعد اون دوران اوج ما تموم میشه و باید بریم رو به زوال پس میریم رو به زوال.

    قانون کائنات و داستان زندگی ساده تر از اون چیزی هست که ما فکر میکنیم. فقط کافیه ورودی های درست را باور کنیم و عمل کنیم اون وقته که هیچ محدودیتی وجود نخواهد داشت. شاید همه تون هزاران فیلم دیدید در مورد کسانی که سنین بالا دارند ولی همچنان توان عضلانی بالایی دارند. مثل خانوم تائو پورچون لینچ که 99 ساله هستند و مربی تمام وقت یوگا استودیو «وستچستر» نیویورک هستند.

    امیدوارم ما هم با ایجاد باورهای قدرتمند و اجتناب از باورهای محدود کننده خالق عالی ترین زندگی برای خودمون باشیم. عالی زندگی کنیم و عالی ترین حد خودمون را در دنیا تجربه کنیم تا به برکت زندگی عالی مون جهان جای بهتری برای زندگی مخلوقات پروردگار باشه.

    سپاسگزار پروردگارم که استاد عزیز و تمامی انسانهای توانمند روی کره خاکی را به عنوان مثال زنده و عینی سر راه من قرارداده تا به قدرت باورهای قدرتمند ایمان بیارم و هیچ شاهد و مثال علمی و آکادمیک را مبنی بر ناتوان بودن بشریت نپذیرم. امیدوارم همگی در پناه الله یکتا سلامت، شاد، موفق، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    محمد باباعلی گفته:
    مدت عضویت: 3282 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    با سلام خدمت شما استاد عباسمنش و دوستان گرامی

    دوستان ما در این دنیا در حال تجسم و غرق در تخیل و ساختن زندگیمان در زمین هستیم و چیزی جز این نیست مثل خوابی که سالها در اون خواب زندگی میکنیم ولی وقتی بیدار میشویم میبینیم چند ساعت گذشته.همان طور که در قرآن آمده: یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما می شمارید! (47)سوره محمد.

    و خداوند متعال بعنوان اشرف میخلوقات که روح خدا در ما هم دمیده شده این اجازه رو بما داده همانند خودش به خلق دنیای خود بپردازیم با این تفاوت که خلق و تخیل ما محدود و خلق خداوند نامحدود است.

    تمام دنیای ما تخیل و رویاپردازی در چهارچوب تخیل و مخلوقات بی نهایت خداوندیست.ما فقط اندیشه ای هوشمند هستیم(ای برادر تو همان اندیشه ای>>>مولانا) که در حال رویاپردازی در روی زمین هستیم.و تمام شرایط حتی فیزیک بدنمون رو با رویا پردازی و تخیل میسازیم.و ناخودآگاه ما با سرعت باور نکردی با توجه به تخیل ما در آن لحظه محیط رو برای ما مهیا میکند.حالا اگر باورهای غلط(اختلال در آگاهی ناخودآگاه و هم سطح نبودن بخشی از ارتعاش ما با ارتعاش جهان هستی) در ما ایجاد شود ما اون مسیری که با باور غلط مسدود کردیم نخواهیم پیمود.

    مثلا به یک مهمانی برویدو یک نوشیدنی خوش رنگ و بو روی میزی قرار داده باشند و بشما بگویند این نوشیدنی سم کشنده است.شما اگر باور کنید>>>(واقعیت برای شما) که آن نوشیدنی سم است آنرا نخواهید خورد.در صورتی که شاید آن نوشیدنی در >>>حقیقت بی ضرر باشد.

    حالا در مثال استاد باور غلط به سه زمان گذشته و حال و آینده وجود دارد (در حقیقت فقط زمان حال وجود دارد )و باور به اینکه با گذشت زمان طبیعی است که انسان ضعیف تر شود و انرژیش تحلیل رود که اگر این رو باور کنیم شیوه تخیلمان را عوض خواهیم کرد یعنی مثلا وقتی به 40 رسیدیم خود را انسانی تصور میکنیم که بخاطر گذشت زمان باید تحلیل رود و اصلا مسیرهایی که انسان در آن پرانژری و قوی هست رو هیچگاه تخیل نمیکنیم چون فکر میکنیم این مسیر وجود ندارد.در صورتی که در این دنیا آزادیم تا پایان زندگی و انرژیمون در زمین آزادانه به تخیل بپردازیم.و در 50 سالگی شخص دلخواه رو برای خودمون تخیل کنیم و نه شکلی که بما تلقین شده.

    اما بدلیل وجود 99٫9999999 در صد از افراد که سه زمان گذشته و حال و آینده رو بعنوان یک باور انتخاب کرده اند (اجداد و اطرافیان ما) و پیر شدن آنها را شاهدیم تغییر این باور در ما مشکل است.

    موفق و پیروز و برنده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    اسماعیل صابری گفته:
    مدت عضویت: 2755 روز

    با نام و یاد خدا

    سلام خدمت دوستان عزیز و استاد عباس منش گرامی

    به نظر من همان طوری که انسان هایی را می بینیم که با باور درست و سبک درست به زندگی در سنین بالا زندگی و جسم سالمی دارند< از خیلی همسالان خود که شاید دیگر در قید حیات نباشند بسیار سر زنده ترند، همان طوری که افراد زیادی را می بینیم که با سن زیاد باز هم می توانند فعالیت های بدنی انجام دهند که شاید بسیاری از افراد با سن خیلی کمتر حتی فکر انجام آنها را نکنند، بسیاری از ورزشکاران در سطح قهرمانی نیز چون باور دارند که جوانی و سن پایین عامل موفقیت آنها در امر ورزش و فعالیت جسمانی است بنابرین با بالا رفتن سن فکر و ذهن آنها باور کاهش توانایی شان را نمود داده و آنها نمی توانند آنطور که باید و شاید فعالیت قهرمانی داشته باشند. در جهان بسیارند کسانی و ورزشکارانی که با سن های بالا هم چنان فعالیت ورزشی و قهرمانی را ادامه داده اند و می دهند، مثل پائولو مالدینی، جان لوئیجی بوفون، علی دایی خودمان که تا سنین بالا می درخشید، قادر میزبانی و خیلی مثال های دیگر که شاید من نشناسم. به یاد دارم خا بیآمرز پدر بزرگم تا آخرین روزهای زندگی اش دست از تلاش و فعالیت جسمی بر نداشت علاوه بر اصرار اطرافیان که می گفتند تو دیگر سنی ازت گذشته است وفلان و بهمان و نمی توانی فلان کار را بکنی و…. ولی پدر بزگم چون همیشه می گفت و باور داشت که کار وفعالیت جسمانی جوهر جسم آدمی است ومن با فعالیت جسمی شاداب تر می شوم و همیشه فعالیت های زیاد جسمی انجام می داد که باورش برای خیلی ها سخت بود و حال آنکه در اطرافیان و آشنایان افرادی را سراغ دارم که با سن بسیار کمتر از پدر بزرگم حتی به سختی قدم بر می داشتند. پس هر چه است باور است و باور است و باور است. اینکه اگر باور و یقین داشته باشی که جوانی، در هر سنی که باشی چون جوانی خواهی بود، قلبت جوان و جسمت جوان و فکرت جوان و بسیار بیشتر از جوانی می توانی باشی چون هستی اگر باور کنی …

    سربلند و ثروتمند در پناه قادر یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    علی رضا مهربان و شاد گفته:
    مدت عضویت: 3494 روز

    سلام

    به همه دوستان و استاد عزیز و همکاران محترمشون

    استاد عزیز سلام

    من یک سوالی داشتم ازتون که شاید سوال خیلی از دوستان باشه

    من حدود دو سال هست با سایت بی نظیر شما اشنا شدم و چندتا از محصولاتتون رو هم تهیه کردم

    ??????????????????

    سوالم از شما این هست که از نظر شما این کلمات چه جایگاهی یا چه الویتی نسبت به هم دارن

    1قدرت باور

    2قدرت سپاسگزاری

    3قدرت احساسات

    4قدرت تجسم

    5قدرت توجه به نکات مثبت

    و غیر مثل بخشش 10 درصدی لذت بردن از زمان حال و خیلی از کلمات دیگه

    خوب چیزی که من از شما و محصولات شما اموختم

    پایه و احساس همه چیز باور هست

    یعنی وقت سپاسگزاری میکنیم باید باور داشته باشیم که سپاسگزاری جواب میدهد

    وقتی احساسات ما خوب میشه یا ارامش پیدا میکنیم که روی باورهامون کار میکنیم

    وقتی تجسم ما خوب جواب میده که روی باورهامون کار کرده باشیم

    وقتی ناخوداگاه کانون توجه ما روی نکات مثبت میره که روی باورهامون کار کرده باشیم

    من تو یکی از فایل های شما گوش کردم خودتون گفتین که من زمانی بود تجسم میکردم ولی جواب نمیگرفتم بعد ها متوجه شدم که باورهام ایراد داشته تا باورت درست نباشه تجسم هات هم جواب نمیده

    و سوال دیگه هم این هست که بهترین روش کار کردن روی باورها از نظر شما چیه یعنی عبارت تاکیدی ضبظ کنیم با صدای خودمون تاثیر بیشتری داره یا اینکه مثلا روزی یک ساعت با صدای بلند تو پارک عبارت تکرار کنیم

    و البته اینو میدونم که هر دو تاش بهتر که انجام بشه ولی منظورم اینکه سرعت کدوم یکی بیشتر چون من خودم موقعی که روی باورم کار میکنم میرم تو پارک 1 ساعت باصدای بلند تکرار میکنم بعد یک هفته نشونه های قوی میبینم و حالم عالی میشه و ارامش عجیبی پیدا میکنم

    ولی با ضبظ صدا شای 2 ماه طول بکشه که این نشونه های که تو یک هفته دیدمو ببینم

    چون توی یکی از فایهاتون گفتین وقتی من خودم تصمیم میگیرم روی باورم کار کنم و این کار خیلی خوب انجام میدم بعد 3 ماه جریانی از ثروت به زندگیم وارد میشه که فیزیکی شاید سالها باید کار کنم که نتیجه این 3 ماه رو بگیرم

    و سوال اینجاست که شما چه جوری روی باور هاتون کار میکنین ایا کلامی یا ظبط جملات یا نوشتن یا توی فکرتون از نظر شما کدوم قدرتش بیشتره

    ??????????????????

    جهت اطلاع دوستان عزیز من قبلا توی صفهای قبلی نظرمون ثبت کردم و این کامنت جنبه سوال از استاد رو داره

    اگر این مطالبی که نوشتم سوال شما عزیزان هم هست لطفا به این کامنت رای بدین که استاد سوال ما رو جواب بدن

    باسپاس از همه شما عزیزان

    پس سوال اول اینکه

    از نظر شما که حدود 20 سال تو این مسر قرار دارین و نتیجه های عالی گرفتین الویت و جایگاهای این کلمات نسبت به هم کجا قرار دارن

    1قدرت باور

    2 قدرت سپاسگزاری

    3 قدرت احساسات

    4قدرت تجسم

    5 قدرت توجه به نکات مثبت

    جایگاه این کلمات رو به چه صورت تو ذهنمون تنظیم کنیم که زوتر به نتیجه دلخواه برسیم

    درسته که همه اینها باید باشن و مکمل هم هستن ولی به چه ترتیبی

    سوال بعدی اینکه از نظر شما چه جوری روی باورهامون کار کنیم زوتر به نتیجه میرسیم

    ایا صدای خودمونو ظبط کنیم یا عبارت تاکیدی رو با صدای بلند تو پارک بگیم بنویسیم یا تو فکر یا دنبال نمونه عملی بگردیم وووو غیره

    پیشاپیش از اینکه به این سوالها جواب میدین سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      آرمان صالحی گفته:
      مدت عضویت: 3212 روز

      سلام بر دوست عزیزم علیرضا

      امیدوارم که همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشی

      به نظر من آنچه که بیشتر از هرچیزی تاثیر دارد باور است

      به نظرم باورها مثل ریل قطار میمونند که اکرجهت مناسبی داشته باشند ما رو به مقصد مورد نظر میرسونند و اگر نه نمیرسونند

      اما برای حرکت غیر از ریل به لوکوموتیو هم نیاز داریم حالا این موتور محرک چیه ؟

      احساسات موتور محرک است

      حالا این موتور به سوخت احتیاج دارد !و اون سوخت چیه ؟

      سپاس گزاری ،توجه به نکات مثبت ،تجسم و هرچیز دیگری که حالمون رو خوب میکند

      اما برداشت من راجع به قسمت دوم سوال شما که چه روشی باورهای قویتر میسازه

      به تظرم کاملا شخصیه و از فردی به فرد دیگر فرق دارد ممکنه کسی لمسی باشه یا بصری باشد یا سمعی باشه (توضیح کاملش در بسته تند خوانی گمانم باشد که ن تهیه نکردم ) و برای هرکسی به شیوه خودش بستگی دارد

      استاد در یکی از فایلهاشون(فکر کنم شیوه باور سازی به روش زبان آموزی )اشاره میکنند که وقتی نیخواید باور بسازید وقتی که خوابش رو ببینید یعنی دیگر خوب کار میکنید مثل وقتیکه خیلی خوب زبان میخونیم که در خواب مثلا انگلیسی صحبت میکنیم باید اینطور کار کرد

      به نظرم شاید بهترین راه باور سازی اینه که

      مثل ایمان آوردن در زمان پیامبر که با گفتن شهادتین مسلم میشدند و بر اثر عمل کردن مومن میشدند

      یعنی خود راه باورها رو قویتر میکند مثلا در جنگ بدر غلبه تعداد اندکی مسلم بر تعداد زیادی مشرک قطعا ایمان رو زیاد تر میکند

      پس ما هم با باورسازی اولیه و تایید کردن اتفاقات ساده تر مومن تر و باورمند ار میشیم

      امیدوارم بتونم به گفته هم عمل کنم

      در پناه خدا یکتا شاد و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3043 روز

    از جناب عباس منش درخواست می کنم محصول جدیدی هم در رابطه با ثروت آماده کنند.

    که مثل جلسه ات آفرینش به صورت جلسه ای باشد و بشود تکه تکه خریداری کرد.

    هر چند می گویید مطاللب به هم پیوسته است.

    من که توضیحات ثروت 3 را گوش می کردم متوجه شدم توضیحات در مورد کل رشته ها و شرایط کاری است و می توان هر رشته یا فعالیتی مثل درامد آنلاین و آفلاین یا مشاغل مختلف را جداگانه و طبقه بندی کرد که هر کسی با توجه به کارش یا رشته ای که علاقه دارد یا فعالیتی که می خواهد بکند آن را تهیه کند .نکته زمان طولانی هم دارد مثلا یکسال طول می کشد تا نتایج را ببینیم. من فکر می کنم نیازی نباشد کسی که مثلا می خواهد تجارت فروشندگی کند همه مطالب را در مورد سایر کارها مثلا تجارت اینترنتی هم یاد بگیرد .

    حالا شاید کسی دوست داشته باشد . اما من دوست دارم زمان کمتر بگذارم مثلا 3 ماه و بادیدن نتایج اگر نیاز شد جلسات بعدی اش را بخرم.

    واقعا در مورد ثروت محصولات از نظرم گران است و البته منظورم این است که اگر دوره ای تهیه کنیم و روند پیشرفت خود را ببینیم بهتر است . چون من فکر می کنم زمان خرید محصول زمانی است که از سایر محصولات یا جلسات قبلی نتایجی گرفته باشیم.

    در سایت دوره هایی وجود دارند مثل هدف گذاری که قیمت مناسبی هم دارند ولی در مورد ثروت دوره اموزشی کوتاهتری وجود ندارد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      گروه تحقیقاتی عباس‌منش گفته:
      مدت عضویت: 4008 روز

      سلام دوست گرامی

      اگر توضیحات و پرسش و پاسخ های موجود در صفحه روانشناسی ثروت3 در سایت را مطالعه نموده باشی، متوجه این موضوع خواهی شد که تمرکز استاد در این دوره و در هر دوره ای بر اصل و اساس موضوع است.

      یعنی دوره ثروت3 یک دوره آموزشی مثل فروش با اینستاگرام یا آموزش تبلیغات و هر روش فیزیکی دیگری که امروز می شود آن را انجام داد اما مدتی بعد موضوعیتش از بین می رود، نیست

      بلکه این دوره اصل و اساسی را به شما آموزش می دهد تا بتوانید پایه های کسب و کار تان را بصورت اساسی و اصولی از ابتدا بچینید.

      اصلی که همیشه هست و همیشه خواهد بود و اگر 100 سال دیگر هم هر کسب و کاری بخواهد رشد کند، قطعا از همین قوانین تبعیت می کند و به صاحبانی با چنین باورها و نگاهی و آگاه بودن آنها از این قوانین نیاز دارد تا بتواند راهش را به سمت رشد و گسترش پیدا کرده و پیش برود

      این دوره به شما می آموزد که چگونه از مسائل کسب و کارتان بزرگتر باشید که بتوانید هر مسئله ای را نه تنها حل کنید، بلکه آن مسئله را تبدیل به فرصتی برای رشد کسب و کار خود نمایید.

      این دوره به شما باور سازی برای کسب و کارتان را می آموزد، ساختن باورهایی را می آموزد که شما را در مدار راه حل ها، ایده ها، شرایط و فرصت هایی قرار دهد تا نتیجه کسب و کار شما، در عرض یک سال، حتی بهتر از بهترین نتایج 20 ساله فردی با همان کسب و کار باشد که این قوانین را نمی داند.

      برای همین اصلا تفاوتی ندارد که کسب و کار شما آفلاین است یا آنلاین

      پزشکی است یا کارخانه داری

      آموزشی است یا فنی

      یک خانم خانه دار هستید که می خواهید با استفاده از توانایی هاتان از آشپزخانه منزلتان، کسب و کار خود را شروع و رشد دهید یا فردی که می خواهد کارخانه اش را گسترش دهد

      در هر صورت تنها موضوع مهم این است که آیا شما صاحب کسب و کار خودت هستی یا خیر

      اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، گوش دادن و عمل کردن به جمله به جمله این دوره، برای شما ضروری است.

      تمام افرادی که اکنون در حال استفاده از این دوره هستند، حرف مرا تایید خواهند نمود که فراگرفتن آموزش های استاد در تک تک جلسات ای دوره برای ارتقاء، رشد و رونق هر کسب و کاری، یک ضرورت است.

      و این دوره طراحی شده تا ابتدا با ایجاد باورهای قدرتمند کننده و شیوه ساختن ثروت با کمک آن باورها، کسب و کار شما را از ابتدا در مسیری صحیح قرار دهد.

      تا شما را به سمت تصمیمات و فرصت های سود آوری هدایت کند که نه تنها مانع از تجربه ضرر و زیان های فراوان می شود بلکه موجی از رونق و برکت را وارد کسب و کارتان می کند.

      به شما نحوه فروش، بازاریابی، استخدام نیرو و … به روش قوانین کیهانی را می آموزد و بطور قطع، یک صاحب کسب و کار فوق العاده از شما می سازد.

      موفق و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    فرامرز حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 2791 روز

    بسم الله نور. سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی واقعا استاد خدا رو خوب توضیح میدی من که ناخودآگاه اشکم دراومد همین متفاوت وبهترین بودنته که کاربرهاتم نمونست زیبایی چون درونت زیباست( همه چیز باور ه ?)فقط تو این مسیر جواب سوال های کودکیم رو یافتم(خدایا به خاطر نعمت مسیر و افراد درست بینهایت شکرت)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مریم امیری گفته:
    مدت عضویت: 2760 روز

    سلام به خداوند ،سلام به استاد عزیرم وسلام به خانواده صمیمی ام،حقیقتا در حالی که در مسیر حل یه داستان هستم وپراز معجزه در این حل داستان تجربه میکنم وچه جاهایی ردپای خداوند وگارگردانی خداوندرا میبینم واز درون آروم هستم در حل این داستان واین بخاطر نوع باور جدید به خداوند هس که عامل آرامش درونیمه،دوست دارم دیدگاهمو به سوال مسابقه بگم که وقتی من تمرکزمو بر روی رسیدن به خواسته ام بذارم به (مانند ذره بین )باورم واعتماد واعتقادم وایمانم رو جاشنی رسیدن به خواسته قرار دهم کوه جلوی من ذوب میشه چه برسه به اینکه به خواستم براحتی برسم کافی من فقط بخوام( کلا نمدهااولا هااولا)در هر مسیر منفی یا مثبت قرار بگیرم خداوند مهر تایید میزنه وبرام انجام میده ،خیلی ازتون انرژی میگیرم ،خیلی دوستون دارم،الهی هممون با افکار مثبت باورهای رسیدن به خواسته هامونو تجربه کنیم ،استاد دوستون دارم ممنونم دیدگاهتون در اختیارمون میذارید همتون به الله میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3434 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    سلام به دوستان عزیز و استاد بی نظیرم

    همین طور که داشتم به جواب این سوال فکر می کردم یاد یک آزمایشی در ارتباط با این موضوع افتاد م که متاسفانه منبعش یادم نیست ولی یا توی یک کتاب خوندم یا این که از یکی از استاید موفقیت شنیدم که آزمایش خیلی جالبی در ارتباط با افزایش سن و باور به کهولت و از کار افتادگی هست ، آزمایش به این شکل بوده که یک تعدادی از محققان اومدن یکی گروه از پیرمرد و پیرزن هایی رو که در محدوده سنی خاصی حالا شاید 70 (دقیق یادم نیست ) زندگی می کردن رو به عنوان نمونه انتخاب کردن و بعد یک شهرک رو مطابق با 20 سالگی این گروه مورد نظر طراحی کردن یعنی این که شهر رو از لحاظ ساختمان ها ، مغازه ها ، نوع لباس پوشیدن و……. دقیقا مطابق با اون زمان طراحی کردن و اومدن این گروه مورد نظر رو در این شهر ک قرار دادن و اتفاق جالبی که می افته این که بعد از یک مدتی اون پیرمرد و پیرزن ها اگر چه اول خیلی براشون عجیبه و لی کم کم باور می کنن که انگار به زمان جوانیشون برگشتن و اتفاقی که می افته این که کم کم همه دردهاشون مدوا میشه ، پا درد اشون خوب میشن ، کمرهای خمیدشون راست میشه و……… و واقعا باور می کنن که جوان شدن و به 50 ساله قبل برگشتن ، در صورتی که در واقعیت سن این افراد هیچ تغییری نکرده بود و فقط همین که باور کردن که 20 سالشونه باعث شده بود مثل یک فرد 20 ساله دوبار پر انرژی و سالم بشن ……………………

    و اینجاست که سن فقط تبدیل میشه یه یک عدد بی ارزش :) که میشه به راحتی ازش عبور کرد و فقط با باور به این که ما همیشه می توانیم سالم و جوان و قوی باشیم ، می توانیم در واقعیت هم همیشه سالم و قدرتمند زندگی کنیم ……………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    حمزه نظری گفته:
    مدت عضویت: 3498 روز

    سلام خدمت شما دوستان عزیزوهم مداری واستادعباس منش

    درمورد سوالی که استادپرسیدند خب من خیلی فکر کردم چون خودمم یه جورایی با این مسئله سروکارداشتم ولی با یه آسیب دیدگی کلا ورزش روکنار گذاشتم کارومشغله زندگی ونبود وقت وآسیب دیدگی وکلی از این بهانه هایی که همه ما وقتی به مسئله برمیخوریم وخودمون رو دست کم می گیریم ودرواقعه خودمون روباور نداریم به خاطر انجام ندادن اون کار ذهن منطقی ما بهمون میگه. بزارین با یک داستان تاثیر باورهایی که میتونه مانع کارما بشه روبهتون بگم توی کشور هند مردمی که فیل پرورش میدن زیادهستن وقتی یک فیل بان میخواد یه فیل رو به یه جایی ببنده اونو با یه طناب نازک به یه جایی می بنده. خب چه اتفافی میفته که یه فیل به اون عظمت وبزرگی رومیتونن با یک طناب نازک به درخت ببندن. فیلبان ها وقتی فیل کوچیکه میان واون رو ازمادرشون جدا میکنن بعد بایک طناب پای فیلو می بندن بچه فیل اولش یه ذره مقاومت میکنه باتمام وجودش زور می زنه که خودشو ازطناب نجات بده یک روز میگذره ولی فیل باز مقاومت می کنه بچه فیل خستس ولی بازم تمام شب رو زور میزنه ولی بازم نمی تونه خودشو باز کنه یه چند روز که می گذره کم کم به این نتیجه می رسه که نمی تونه خوشونجات بده وکاری ازدستش برنمیاد این فیل بزرگ میشه بااینکه می تونه بایک تکون طناب روپاره کنه ولی هروقت این فیل رو میخوان ببندن اونو با یه طناب نازک به یه جایی می بندن ولی چون فیل باورکرده که نمی تونه کاری انجام بده دیگه هیچ مقاومتی نمی کنه اون باورکرده که اون طناب نازک ازیه فیل با اون عظمت قوی تره. فیلی که می تونه هزار کیلو رو بایک تکون جابه جا کنه تسلیم باور اینکه من ضعیفم میشه. مسئله طناب نیس ویاهرمشکلی که برای ماویایک فیل بااون عظمت پیش میاد. می خوام بگم همه ماوقتی شکست میخوریم که یه جورایی تسلیم حرفای دیگران میشم معمولا ما حرفای کسایی روبه عنوان باور می پذیریم که اونو خیلی قبول داریم وخیلی به ما نزدیک هستن وقتی ورودی های خودمنو کنترل نکنیم مطمئنا تسلیم ترموستات ذهنی میشیم هرچه قدر تلاش کنیم بازم کاری از پیش نمی بریم چون باورکردیم که من ازپسش برنمیام .به نظرمن محدودیت های که برای خودمون درنظر میگیریم کلا تحت تاثیر عوامل درونیه اینکه ما یه مسئله قبول کنیم با نکنیم به خودمون برمی گرده. همونطورکه می دونین کل بدن ما وسلول های ما هرسال عوض میشه وسلول های جدید جایگزین سلول های قبلی میشن و سن هم فقط یک مسئله ذهنیه ویک عدده واین به خودمون برمی گرده یا اونو قبول می کنیم واون مسئله زندگیمون میشه ویانه قبول نمی کنیم ومیتونیم این باورو داشته باشیم که من هرروز جوان تر میشم وخب خودتون بهتر میدونین که هرجور باورداشته باشین همونو توی زندگیمون تجربه می کنیم .موفق باشید وثروتمند دردنیا وآخرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    حامد حسيني گفته:
    مدت عضویت: 2911 روز

    با سلام مجدد خدمت استاد عزیز و همه دوستان مثبتم

    خواستم مجددا جواب سوالتونو با یه مثال دیگه بدم

    بطبع اینکه یه ورزشکار حرفه ای دوران اوج موفقیتش رو در سنین ٢٠ تا ٣٠ می بیند ناشی از افکار محدود در اثر بینش محدود است. اجازه بدین بدون طولانی کردن مطلب در مورد یه خانومی صحبت کنم که بیماری لاعلاجی گرفته بودند و مدت ٣ سال بعد از شروع عوارض بیماری زمانی که به انتهای مدت تعیین شده توسط دکترهای معالج رسیدند ماجرا رو اینجوری توصیف کردند: همه جای بدنم بخاطر مریضی مرده بود، روی تخت بیمارستان بودم، صورتم کج و کوله شده بود، زندگی من حتی از مرحله نباتی هم بدتر شده بود، لحظه ای دیدم که روح از بدنم جدا شد و بالای سرم شاهد اوضاع بود، پرستارهارو میدیدم که داشتن تجهیزات پزشکی رو از بدنم قطع میکردن، پدر و مادرم که فوت شده بودن رو میدیدم که کنار تختم نشستن، همون لحظه داداشم رو میدیدم که تو یه شهرستان دیگه خبر فوت منو بهش داده بودن و داشت سوار هواپیما میشد که برای مراسم خاک سپاری من خودشو برسونه.ولی من نمیخواستم بمیرم. میخواستم برگردم. در کنار همه این موارد بخاطر جدا شدن روح از تنم به درجه ای از آگاهی رسیده بودم که اگر برمیگشتم میتونستم با نیروی تفکرم معجزه کنم. دید من نسبت به این دنیا و قوانین حاکم بر آن قبل از جدا شدن روح از تنم به مانند وارد شدن در یک انبار تاریکی به وسعت یک کشور بود که برای دیدن اجناس دوروبرم فقط یک چراغ قوه دستم بود، پس در نهایت وسعت دیدم به اندازه برد چراغ قوه بود. حال انکه بعد از جدا شدن روح از تنم انگار یک لحظه کل چراغ های اون انبار روشن شد و من انباری که به وسعت یک کشور بود رو در یک لحظه دیدم، تازه به قدرت بعضی چیزهایی که در اختیارم بود پی می بردم،یکی از اونها نیروی تفکر خدادادی بود که من نمی دونستم.قدرت این نیرو به اندازه ای بود که بعد از برگشتن روح به جسمم تونستم در عرض ١٠ روز ٨٠ درصد بهبودی حاصل کنم. یعنی در عرض ١٠ روز با استفاده از نیروی تفکرم تونستم جسمی که در عرض ٣ سال به مرحله متلاشی شدن رسیده بود ٨٠ درصد بهبود بدم. پس نتیجه میگیریم که ما بخاطر نادیده گرفتن نیروهای داخلی خودمون که در اثر شناخت محدود و نادرست از واقعیت داتیمونه خودمونو محدود می کنیم، درست مثل این خانوم که بخاطر پیش بینی دکترها زندگی خودشو بعد از ٣ سال پایان یافته می دید.

    ببخشید اگر طولانی شد

    ممنون از لطف همه شما دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      فاطمه طاهری گفته:
      مدت عضویت: 2698 روز

      سلام خدمت همه

      یک ورزشکار که درسن 20سالگی تا22-23سالگی که پابه دوران حرفه ای خودش گذاشته به دلیل شور واشتیاق جوانی وداشتن آرزوی بهترین بودن تمام تلاش خودش را انجام می دهد تامانند بقیه ی همتیمی هایش یا رقبایش نام ورنکینگی برای خودش داشته باشد ووقتی به درجه ای ازخواسته هایش رسید یامممکن است به دلیل غرور کاذبی که اورا فراگرفته یابه دلیل کم شدن آن شورواشتیاق اولیه تلاش خود را کاهش دهدوبعد از سنین25-27سالگی بهدلیل حضور جوانانی پرشوروبا انگیزه ی بالا که تلاش بیشتری دارند فرد دچار ناراحتی وحسرت اینکه تلاش بیشتری در دوران جوانی نکرده است وفکر اینکه جوانان کم سن وسال تر ازمن بهترازمن بازی میکنند ومن دیگر آن توانایی اولیه راندارم وقدرت بدنم کم شده است کم کم دچار افت رتوانایی هایشان میشوند.

      باتشکر ازهمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: