رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم» - صفحه 31

2348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نورا گفته:
    مدت عضویت: 3192 روز

    سلام به همه جویندگان حال خوب

    برای اینکه همواره باورهای مثبت و خوب داشته باشیم در مرحله اول باید باورهای مثبت را در ذهن ایجاد و جایگزین باورهای منفی نموده و در مرحله بعد که بسیار بسیار مهم است، حتما و باید بطور دائم از این باورهای مثبت مراقبت نماییم همانند درختی که کاشته ایم و باید همواره از آن مراقبت نماییم تا دچار آفت نشود.

    بسیاری از دانشمندان تحقیقات خود را (و البته بر اساس معیارهایی که خود تعیین می نمایند) به این نتیجه ختم نموده اند که افراد از سن 25 سالگی به بعد بیشتر منطقی فکر می کنند تا احساسی . استناد برخی از آنها این است که افرادی که در سن های بالاتر از 25 سالگی ازدواج می کنند طبق آمار ازدواجشان کمتر منجر به طلاق می شود. برخی دیگر سن بین 28 تا 32 سالگی را مناسب ازدواج می دانند و دلیل آن را همین منطقی شدن افراد در این سنین عنوان می کنند. برخی دیگر سئوالاتی را طرح نموده و با نمره دادن به هر سوال طبق معیاری خاص (که بیشتر باورهای عموم مردم را تداعی می کند) میزان منطقی یا احساسی بودن افراد را تعیین می نمایند و با استناد به آن می گویند افراد بالای 25 سال منطقی تر فکر و رفتار می کنند.

    به نظر من همین منطقی فکر کردن است که ریشه و آغازگر ایجاد محدودیت در تمامی افراد مخصوصا ورزشکاران است چرا که منطق شکل گرفته در انسانها معمولا حاصل باورهای محدود کننده ای* است که دیگران و اطرافیان و محیط پیرامون به صورت (( تجربی)) در آنها ایجاد می کند. متاسفانه در ورزشکاران این مربیان هستند که با صحبتها و گاهی رفتار خود تاثیر بسیاری در منطقی فکر کردن و البته محدود نمودن ورزشکاران دارند.

    مثلا تفکر منطقی می گوید رکورد فلان ورزش ایکس است و کسی تا به حال نتوانسته آنرا بشکند زیرا طبق فلان معادلات فیزیولوژیک کاری بسیار سخت و یا حتی نا ممکن است بنابراین تو هم نمی توانی آن رگورد را بشکنی

    و همچنین ممکن است تفکر منطقی بگوید فلان رقیب شما که در رشته ورزشی شما نفر اول است روزی فلان ساعت تمرین می کند و فلان نوع تغزیه دارد و فلان مربی حرفه ای را دارد پس من که این امکانات را ندارم هرگز نمی توانم به او برسم

    و یا اینکه رشد طولی استخوانهای انسان تا سن 25 سالگی است و از آن به بعد رشد عرضی استخوانها شروع می شود بنابراین انسان سنگین تر می شود و از چابکی اش کاسته می شود.

    و هزاران صحبت های علمی گونه ای که می خواهد با ابزار منطق ثابت کند از فلان سن به بعد انسان باید افت نماید.

    بنده یک مطلبی را در یکی از سایتها مطالعه می کردم که در مورد ورزشکارانی بود که در سنین بالاتر از 50 سالگی شروع به ورزش نموده اند و به مقامات جهانی خوبی رسیده اند . مطمئنن این افراد نخواسته اند که باور کنند سن آنها سن ناتوانی است و بر باورهای محدود کننده ی خود به نوعی غلبه نموده اند.

    نتیجه اینکه منطقی فکر نمودن تولید کننده و سازنده ی باورهای محدود کننده در انسانها می باشد و جلوی خیلی از بلند پروازی ها و رویا پردازی ها را می گیرد . بلند پروازی و رویا پردازی بیشترین انگیزش را در یک ورزشکار ایجاد می کند تا برای رسیدن به رویاهایش حداکثر توان خود را بکار گیرد . منطق می گوید هر آنچه که تا به حال شده است چارچوبی است برای آنچه که از این به بعد احتمالا خواهد شدو در خارج از این چارچوب غیر ممکن است.

    از آنجا که ورزشکاران از سن 25 سالگی به بعد جنس فکر کردنشان از احساسی به منطقی به مرور تغییر خواهد نمود بنابراین به مرور نیز باورهای محدود کننده بر ورزشکاران غلبه خواهد نمود و موجب افت آنها خواهد شد.

    امید اینکه هیچ کس در تله ی منطقی فکر نمودن نیافتد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    +O گفته:
    مدت عضویت: 2942 روز

    درود به همگی

    این جمله که “دوران طلایی یک ورزشکار، بین 20 تا 25 سالگی است” صرفا یک باوره که اونقدر تکرار شده و اونقدر مطرح شده که نسل به نسل گشته و شده یک قانون تو زندگی آدمها، طوری که وقتی ورزشکاری بخواد تو سنین بالاتر شروع به فعالیت حرفه ای کنه همه میزنن تو سرش که تو نمیتونی تو تواناییشو نداری هیچکس نتونسته و هزاران دلیلی که مردم (حتی ورزشکاران حرفه ای) میارن و شونه خالی میکنن از زیر بار مسئولیت پیشرفت کردن در زندگی، این میشه که میمونن سر جاشون و حرکتی نمیکنن و راضی میشن به هر آنچه که هست و میگن دیگه همه میگن نمیشه و نبود کسی بتونه و…

    یک مثال شخصی دارم از خودم: من مدتی برای تحصیل خارج از ایران بودم و مرتب از زبون همکلاسیام میشنیدم که “انسان نمیتونه از سن 30 سالگی به بعد مثلا از کارشناسی شروع کنه و پیشرفت علمی و تحصیلی داشته باشه و به مدارج بالاتر برسه” و میگفتن که ادم مغزش طوری طراحی شده که از این سن به بعد اصلا نمیکشه که بخواد ادامه بده و باید حتما از سنین پایین شروع کرد به تحصیل وگرنه دیگه بی فایدس D:

    خوب خنده داره دیگه، هزاران نفر هست که تو سن 60-70 سالگی شروع کردن به تحصیل و با سرعت بسیار بالایی هم به نتیجه رسیدن و پیشرفت کردن و اینکه ادم نمیتونه نمیشه از فلان سن به بعد پیشرفت کنه و این حرفا میشه تخریب خود و دیگران و برنامه ریزی غلط برای آینده چون ما همگی در همه حال میخواییم سختی (ذهنی=کسب علم، فیزیکی=قهرمان ورزشی) پیشرفت رو نکشیم و آسونترین راه رو انتخاب کنیم و بگیریم بخوریم و بخوابیم و اتفاقا هم بشیم موفقترین آدم دنیا، اینجوری نیست، اصلا اینجوری نیست اگر که ما بخواییم بدون اینکه هزینه کنیم و انرژی صرف کنیم به همه چیز برسیم دنیا هم بگه بفرما نه این هیچوقت اتفاق نمیوفته تا وقتیکه مسئولیت پذیری داشته باشیم و واقعا هدفمند حرکت کنیم و آرزوهای مشخص و واضحی داشته باشیم و اینو باور کنیم که “اگر هیچکس نتونسته به این موفقیت برسه من میتونم، کاری هم به حرف بقیه ندارم”

    همینکه من بخوام واقعا به فلان هدف برسم تو هر شرایطی که باشم امکان نداره که هیچ عامل بیرونی بتونه منو نگه داره و نزاره من پیشرفت کنم چوووووووون من تصمیم قاطع گرفتم که میخوام پیشرفت کنم

    من موقعی که میخواستم از ایران برم واسه تحصیل همه و همه مخالف بودن، چرا؟ چون میگفتن و اعتقاد راسخ داشتن که من نمیتونم به زبون انگلیسی تو یه کشور انگلیسی زبان درس بخونم ، و خانواده بهم میگفتن که “اون تونست تو نمیتونی، داداشت تونست تو نمیتونی، همه میتونن ولی تو نمیتونی، بابا نمیکشی اصلا تو مغذت نمیکشه درس بخونی و…” خلاصه هزاران دلیل و برهان داشتن اطرافیانم که من نمیتونم و من بهشون گفتم من میتونم و من میخوام و اقدام کردم و رفتم و با شرایط مختلف و سخت و نفس گیر درگیر شدم و همه چالش ها رو یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم و اتفاقا بسیار موفق تر از همه اونایی شدم که همش میزدن تو سرم و همه موندن از پیشرفت های من و تعجب میکردن و میگفتن تو تونستی؟ D: باورشون نمیشد ولی بقیه باورشون نمیشد نه من ، من که 100% باور داشتم خودمو و کار خودمو انجام میدادم و کاری هم نداشتم به بقیه که چیمیگن وممکنه نشه و نتونم و شکست بخورم و سرخورده شم نههههههههههههههههههه اصلا کاری به تبعات تصمیمم نداشتم که هیچ کاملا تمرکز کردم روی تحصیلم و طوری بود که اونجا شده بودم الگو برای بقیه که درسشونو جدی بگیرن و زبان انگلیسی رو کار کنن و آموزش میدادم دوستان رو سعی میکردم تا اونجایی که میتونستم هم هل بدم بچه ها رو تا بجای وقت تلف کردن و خوش گذرونی های گذرا به هدفشون برسن که بعضی وقتا موفق شدم و بعضی وقتا هم دیگه خودشون نمیخواستن و به نتیجه نمیرسیدن و سرخورده بر میگشتن به کشورشون (دوستای صمیمیم بودن متاسفانه گوشن میکردن به حرفای من) بهرحال هر وقت من و شماهایی که 100% تصمیم گرفتیم که به فلان هدف برسیم پس پای تصمیممون میاستیم و کاری به هیچ مسئله جانبی نداریم و تمام تمرکزمون رو هم متوجه هدفمون میکنیم

    یک مطلب خیلی مهم جاموند اینکه در لحظه فقط و فقط یک هدف باید داشته باشید

    هیچوقت نمیتونید همزمان روی دو دوچرخه سوار شید و با دو دوچرخه دوچرخه سواری کنید، پس فقط باید روی یک هدف و آرزو در لحظه زوم کنید و انجامش بدید، مثلا من هدفم اینه که توی فلان آزمون قبول بشم یا به فلان کشور مهاجرت کنم یا فلان موفقیت رو در زمینه کسب علم یا کسب و کارم بدست بیارم، بهرحال هر چی هست باید فقط یک هدف و آرزو رو در لحظه زوم کنید روش و انجامش بدید و این رو هم بدونید که اصلا بهش نچسبید پیگیری کنید و انجامش بدید ولی دیگه نچسبید بهش یعنی چی؟ یعنی اینکه نشینید بگید ای خدایا اگه نشه چی میشه و هر روز بشینید فکر کنید به اینکه چجوری انجامش بدم که تهش همه چیز عالی پیش بره، اینجوری نابود میکنین هدفتونو و اصلا بهش نمیرسید، بجاش بشینید و بگید چکار کنم که همین امروز این مسئله این چالش این تمرین ذهنی یا فیزیکی رو چجوری انجام بدم که راحتتر و بهتر انجام بشه و فقط و فقط برای امروز زندگی کنید تا هدفتون باسرعت بسیار زیادتری به سمتتون جذب شه، به بیان ساده تر رها کنید آرزوتون رو و کاری نداشته باشید به ادامه مسیر چون اگه نگران فردا و روزهای آتی باشید امروزتون رو فراموش میکنید و دیگه پیشرفتی نمیکنید

    اینا تمامش تجارب شخصی زندگی خودم بود

    مرسی بابت زمانی که برای خوندنش گذاشتید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    mehdi گفته:
    مدت عضویت: 3152 روز

    بعضی موقعه ها ما با برنداشتن قدم اول کار رو خیلی سخت میکنیم ولی به محض اینکه قدم اول رو بر میداریم کارها انجام میشه اتفاقات رخ میده

    و من این رو برای خودم ساختم و خیلی بهم ارامش میده

    تمام خواسته ها و رویاهایی که میخوای الان تو زندگیت هست و تو تمامش رو داری ولی قفله و برای باز کردنشون نیاز هست قدم به قدم پیش بری

    زمانی که قدم اول رو بر می داری کلید دوم بهت داده میشه و همینطور به تمام خواسته هات میرسی

    ولی یادت باشه زمانی کلید به تو داده میشه که قدم اول رو برداری

    پس یا میتونی قدم اول رو با ایمان برداری و درهایی که قفل شده پشت سر هم قدم به قدم برات باز بشه

    یا میتونی این موضوع رو باور نکنی و اینقدر منتظر بمونی که کل زمانت به باد بره و یه زمانی از خواب بلند میشی که میبینی همه چی رو از دست دادی و تمام درها هنوز قفله

    انتخاب با خودته پاداش می گیری وقتی عمل کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3349 روز

    سلام به استاد گرامی و دوستان محترم

    برای پاسخ به این سوال این بار تصمیم گرفتم که خودم عملا مشغول پیدا کردن جواب باشم یعنی قشنگ خودم جواب را بشنوم در نتیجه از چند ورزشکار حرفه ای که در سطح کشور مقام دارند و یا خارج از کشور مقام داشتند و از اینترنت و از مقالات و از وبلاگها و یا از گروهی که خودم دارم از ورزشکاران سوال کردم و جوابها را تیتر وار می نویسم و از ذکر نام آنها هم خودداری می کنم و خیلی از جوابها طولانی بود من فقط تیتر کلی آن را می نویسم”، از کسانی سوال کردم که هم فرکانس با ما هستند و یااصلا نیستند:

    – تا سن 28 سالگی بدن سلول خودش می سازد و سوخت و ساز خیلی خوب است و مبحث آنابولیسم و کاتابولیسم را توضیح دادند و … و گفتند از این سن به بعد سلولها رشد کافی ندارند و باید از قهرمانی خداحافظی کرد.

    – در سن بالا از طراوت پوست می توان فهمید که شادی و طراوت پوست از بین می رود و ضمن اینکه جوانترها یکسره مشغول رکورد زدن هستند پس بهتر است که از قهرمانی فاصله بگیریم.

    – بستگی دارد که از ورزش چه می خواهیم اگر قهرمانی مد نظر ماست باید تا قبل از 30 سالگی حسابی و با برنامه ورزش کنیم چون استطاعت بدن در این سن ها است .

    – بله که میشه

    – یه دوست داشتم معتاد بود الان هم نزدیک چهل و اندی سالشه ، بعد از ترک اعتیادش از سن چهل سالگی خودم باهاش شروع کردم و میشه گفت استادش بودم روزای اول وقتی یه خورده فشار به پاهاش می آوردم می دیدم استخوناش صدا های غیر معلمولی داره ، به خاطر همین نرم تر باهاش کار کردم مدتی که گذشت همون نرمش های قبلی را نیز انجام میدادیم اما دیگر صدایی نمی اومد و مفاصل و زرد پی ها و ماهیچه های دور مفاصل قوی شده بود . در یک جمله اگر با کاردان شروع کنید میشود

    – بله میشه در هر سنی باشی

    – بستگی داره چه ورزشی باشه

    – مهم علاقه وپشتکاره نه سن و سال

    – بله شما تو هر سنی که باشید می توانید ورزش را شروع کنید در اول باید ببینی به چه رشته ای علاقه داری و استیل بدنی شما به آن ورزش مطابقت دارد یا نه و بعد از آن کار و تلاش و با امید به خدا می توانی موفق شوی.

    از نظر من در هر سنی که ورزش را شروع کنیم معمولا در چند سال اول، از شما انرژی و زمان زیادی خواهد گرفت ولی در سنین بالا می دانیم شما در این سن فکر میکنید فرصتی برای شکست ندارید!

    ما یکسره در رویاهای خود قهرمانی را مد نظر داریم و می توانیم با آن زندگی کنیم و می گوییم که آن چیزیکه در رویاهایم بوده را می خواهم به چشم ببینیم ؛ در جمع بندی از این تحقیقم به این نتایج رسیدم باید

    1- باور داشته باشیم که می توانیم و قدم اول را برداریم و شروع کنیم

    2- به خدا توکل داشته باشیم

    3- هیچ کار نشد نداره در هیچ جا و در هر موقعیتی که باشیم.

    4- عشق و علاقه وافر به ورزش خود داشته باشیم .

    5- باور داشته باشیم که می توانیم .

    6- از الگوهای قبلی استفاده کنیم .

    7- عضلات و فیزیک در این باور دخیل نیستند باید ذهن خود را باور پذیر کنیم که قهرمان می شویم بارها و بارها ، مثل فلانی و فلانی ؛ یعنی این کار با باورهای ذهنی ماست .

    چند نمونه اذ کسانیکه در سن بالا عنوان قهرمانی را کسب کرده اند:

    ساچل پیج : در 42 سالگی قهرمان بیس بال شد و تا 47 سالگی در عرصه ورزش خیلی فعال بود.

    میتوس: پیرمرد دنیای فوتبال است و میتوس به راحتی تا 50 سالگی بازی کرد.

    پیتون مانینگ: او ستاره رقابت‌های فوتبال آمریکایی بود و و در 37 سالگی بهترین مدافع تاریخ رقابت‌های NFL لقب گرفت.

    کلی اسلاتر: اسلاتر یک موج‌سوار آمریکایی است اسلاتر این رکورد جهانی را در سن 42 سالگی به نام خود ثبت کرد.

    در پناه خدای مجیب ، الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  5. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2771 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد ثروتمند و خوشتیپ و دوستای دوست داشتنی خودم. آقا من اعتراف میکنم که به انگیزه جایزه مینویسم چرا که نه؟! چه اشکالی داره؟! چی از این جایزه با ارزش تر؟! جایزه¬ای که میتونه به من کمک کنه تا زندگیمو متحول کنم! من باورم نسبت به این قضیه کاملا مثبته. البته چون این سوال با رشته تحصیلیم مرتبط هست بیشتر انگیزه پیدا کردم. من دانشجوی مقطع دکتری تربیت بدنی هستم. تابحال هیچوقت این مبحث سن رو انقدر دقیق و با ذهن باز نخونده بودم. یه سری مطلب از یه کتاب که یکی از منابع اصلی و جزو کتابهای برتر رشته تربیت بدنی هست و چند تا منبع دیگه براتون جمع آوری و خلاصه کردم و هر بخش از اون رو با باورهای خودم مطابقت دادم. خیلی سعی کردم مفاهیم تخصصی رو ساده بیان کنم که برای خوندنش اشتیاق داشته باشین. مطمئنم اینجا خیلی ها دوست دارن اطلاعاتشون بالا بره. خداییش دستمم خیلی درد میکنه ولی با عشق نوشتم. امیدوارم خوشتون بیاد!

    اول خوبه که با دوتا مفهوم آشنا بشین:

    سن تقویمی یا سن شناسنامه ای یا سن واقعی: همون سنیه که روز و ماه و سال دقیق تولد شمارو توی شناسنامه نشون میده.

    سن بیولوژیکی: سنی هست که بدن شما واقعا در اون قرار گرفته. یه پرسش نامه یا نرم افزار معتبری جدیدا تولید شده که یه سری سوالات رو در مورد سبک زندگی شما میپرسه در عرض 5 دقیقه میتونین سن بیولوژیکی تون رو محاسبه کنید. مثلا افرادی که از نظر بدنی فعالند و تغذیه مناسبی دارند، سن بیولوژیکی اونها کمتر از سن شناسنامه ای شون درمیاد و برعکس افراد کم تحرک با عادات غذایی غلط ممکنه سن بیولوژیکیشون چند سال پیرتر از سن شناسنامه ایشون باشه. به عنوان مثال اگر شما الان 20 سال سن داشته باشید و این نرم افزار عدد 30 سال رو برای شما محاسبه کنه این نشان از پیری زودرس در شماست و باید برای بهتر زندگی کردن و نشاط بیشتر برنامه ریزی نمائید. مثلا یکی از سوالاتش این هست:

    هر چند وقت از غذاهای سرخ کردنی یا کباب استفاده میکنید؟

    همیشه و زیاد یک بار در روز چند بار در هفته هر هفته یک بار خیلی کم و به ندرت

    از لحاظ علمی با پژوهش های بسیار زیادی کاملا ثابت شده که سبک زندگی درست چون احتمال بروز چاقی و بیماری های مرتبط با اون مثل فشار خون و دیابت رو کاهش میده میتونه میزان مرگ و میر رو پایین بیاره و برعکس.

    خب حالا ما که با قانون آشنا هستیم بعنوان یک صاحب نظر میتونیم اینطور فرض کنیم کسی که سبک زندگی درستی داره و به سلامت خودش اهمیت میده انتظار داریم که روحیات و باورهای بهتری هم داشته باشه و در نتیجه از لحاظ جسمی هم جوانتر و سالمتره.

    حالا در مورد سن رسیدن به اوج عملکرد که سوال اصلی ما هست:

    یکی از منابع اینطور گفته: یکى از روش‌هاى مطالعه اجراء مهارت‌ها در بزرگسالان، ثبت سنین قهرمانان نخبه در مسابقات هست. ورزشکاران نخبه با توجه به نوع مهارت و جنسیت بسیار باهم تفاوت دارند؛ براى مثال در یک پژوهش دامنه سنى مردان بین 14 تا 49 سالگى بود؛ شناگران و شیرجه‌روها جوان‌ترین و وزنه‌‌برداران، شمشیربازها و کشتى‌گیران مسن‌ترین قهرمانان بودند. دامنه سنى زنان بین 12 تا 38 سالگى بود؛ ژیمناست‌ها و شناگران جوان‌ترین و شیرجه‌روها و قایق‌رانان مسن‌ترین افراد این گروه بودند.

    بعضی از ورزش‌ها مانند وزنه‌بردارى براى اوج اجراء نیاز به رسیدن به اوج قدرت دارد. چون افراد در سنین 20 تا 30 سالگى به اوج قدرت مى‌رسند انتظار داریم که رسیدن به اوج اجراء در وزنه‌بردارى در سن 20 سالگى تا اوایل 30 سالگى اتفاق بیفته. در مقابل، اجراء فعالیت‌هایى مثل تیراندازى با تفنگ و تپانچه که به قدرت کمترى نیاز دارد و سال‌ها تمرین و تجربه مى‌طلبد در سنین بالاتر بهترین عملکردها بدست اومده. احتمالا قهرمانان ورزش‌هایى که نیاز به فعالیت‌هاى بدنى شدید و سرعتی دارن، از قهرمانان شرکت‌کننده در ورزش‌هایى که نیاز کمترى به فعالیت‌هاى بدنى شدید دارد جوان‌تر باشن.

    عوامل اجتماعى و فرهنگى هم احتمالاً در اجراء الگوهاى حرکتى بزرگسالان نقش دارد. بزرگسالان احتمالاً با هنجارهاى اجتماعى انطباق پیدا کردند. از جمله این هنجارها که غالباً شامل کناره‌گیرى از ورزش‌ و بازى‌ در میانسالى به‌ویژه در زنان. خب اینجا هم ما میتونیم اهمیت نقش باورها رو در گرایش این افراد به تمرین در نظر بگیریم. یعنی افراد چون باور داشتند که سنشون بالا رفته و دیگه نمیتونن مثل سابق تمرین کنن بخاطر همین هم تمریناتشون کم شده و در نتیجه نتایج ضعیفتری هم گرفتن. حالا اگه یه نفر مثل استاد عباس منش میومد و به اونها ثابت میکرد که افزایش سن برعملکرد اونها تاثیر نداره آیا واقعا باز هم تمریناتشون رو کم میکردند؟ مسلما نه.

    مطالعه قهرمانان المپیک یا قهرمانان ورزش‌هاى مختلف بر اجراءهاى حرکتى نخبگان متمرکز هست. بسیارى از قهرمانان میانسال در مسابقات رقابتى زیر سطح ملى و بین‌المللى برترى دارند و حتى بسیارى از آنها از بزرگسالان جوان بهتر هستند. کاهش میانگین اجراء در افراد میانسال و بزرگسال غالباً خیلى کم است و این افراد گاهى بهترین رکوردهاى خود را در این سال‌ها به‌دست میارن.

    یکی دیگه از منابع اینطور بیان کرده: رکوردهای ثبت شده در رشته های دو، شنا، دوچرخه سواری و وزنه برداری نشون میده که بهترین وضعیت در اواخر دهه 20 یا اوایل دهه 30 هست. هر چهار رشته رو جداگانه توضیح دادم.

    1) دویدن: عملکرد دویدن با گذشت سن کم میشه. مثلا یک آزمون دوی سرعت در 560 زن 30 تا 70 ساله نشون داده که حداکثر سرعت دویدن 5/8% در هر دهه کم میشه.

    2) شنا کردن: چون موفقیت در شنا به جز قدرت و استقامت به مهارت خیلی وابسته است، بعضی از شناگران پیشکسوت بهترین عملکرد خودشون رو در دهه چهارم و پنجم عمر خود یعنی سن 45 تا 50 سالگی نشون میدن. مثلا یک شناگر مرد در سن 20 و 50 سالگی بهترین عملکرد خودش رو بدست آورد. یعنی با وجود گذشت 30 سال به دلیل ادامه تمرینات تونست بهترین عملکرد خودش رو دوباره کسب کنه.

    کتاب اینجا نمیتونه توضیحی برای این پدیده داشته باشه و فقط میگه: اگرچه علت دقیق این پیشرفت ناشناخته است، اما میتوانیم به طور منطقی فرض کنیم که دلیل آن ترکیبی از پیشرفت در تکنیک شنا، روش ¬های تمرینی و امکانات شنا، همراه با تغییرات اندک در ظرفیت های فیزیولوژیکی او باشد.

    خب در اینجا هم نقش باور اینه که ورزشکارانی که که سنشون بالا رفته ولی روحیه ورزشی خودشونو حفظ کردن چون باور دارند که بازهم میتونن مثل سنین جوانی خودشون تمرین کنند و مسابقه بدن و قهرمان بشن دقیقا همین نتایج رو کسب میکنن و اونایی که باورشون اینه که دیگه عمر ورزشیشون تموم شده ناخوداگاه دیگه تمرین نمیکنند و نتیجه هم نمیگیرن.

    3) دوچرخه سواری: مانند سایر ورزش های قدرتی و استقامتی بهترین رکوردها در این رشته هم در سن 25 تا 35 سالگی به دست اومده. زمان اجرا از سن 20 تا 65 سالگی حدود 12 ثانیه یعنی 7/0 ثانیه در سال افزایش پیدا کرده.

    4) وزنه برداری: قدرت عضلانی بیشینه بین 25 تا 35 سالگی بدست میاد و بعد از این دوران هر سال کم میشه. اینجا کتاب اذعان میکنه که: البته مانند سایر اندازه گیریها در مورد انسان، عملکردهای قدرتی هر شخص کاملا با دیگران متفاوته. مثلا بعضی از افراد در سن 60 سالگی، قدرت بیشتری نسبت به افراد 30 ساله دارند. ولی علتش رو نتونستن پیدا کنن که ما حالا پیدا کردیم!

    بیشتر عملکردهای ورزشی به میزان یکنواختی در دوران میانسالی و کهنسالی کاهش پیدا میکنن که به خاطر کاهش استقامت و قدرت قلبی عروقی و عضلانی هست. علت تغییرات اسقامت قلبی عروقی: کاهش گردش خون محیطی و مرکزی یا کاهش حداکثر اکسیژن مصرفیه. این ها هرچقدر بالاتر باشه یعنی فرد آمادگی جسمانی بالاتر و بدن سالمتری داره. حداکثر اکسیژن مصرفی هر دهه 10% کاهش پیدا میکنه. اما مطالعه افرادی که فعالیت طبیعی داشتند نشون داده که سالمندی الزاما نمیتونه ظرفیت هوازی رو کاهش بده. وقتی شدت و حجم تمرین در سطح بالا نگه داشته بشه حداکثر اکسیژن مصرفی در سطح بالا باقی میمونه. مثلا ورزشکاران سالمندی که برنامه تمرینی خیلی شدید خودشون رو ادامه دادن و در رقابت های سطح بالا شرکت کردن، کاهش حداکثر اکسیژن مصرفی خیلی کم بوده.

    یک پژوهش دیگه هم یک گروه دونده با دامنه سنی 18 تا 25 سال یک تست اولیه دادند. 25 سال بعد هم دوباره یک تست ثانویه دادند. در این مدت 25 سال مشابه با شدت دوران جوانی تمرین کرده بودن. مقدار حداکثر اکسیژن مصرفی اونها نسبتا ثابت باقی مونده بود.

    تغییرات قلبی عروقی با افزایش سن:

    با افزایش سن حداکثر ضربان قلب و میزان پمپاژ خون از قلب کاهش پیدا میکنه که علتش سخت شدن رگهاست. یعنی رگها حالت ارتجاعی خودشون رو از دست میدن و کمتر میتونن گشاد بشن بخاطر همین فشار خون بالا میره. البته باید بگم که در این مورد هم جالبه که فشارخون ورزشکاران سالمند از مردان غیر فعال نه تنها بیشتر نیست بلکه یه مقدار کمتر هم هست.

    تشخیص اینکه آیا کاهش پمپاژ خون ناشی از افزایش سنه یا علت اون کمبود آمادگی قلبی عروقی بر اثر بی تحرکیه کار مشکلی هست. اما معمولا ورزشکاران پیشکسوت کمتر از ورزشکاران جوان مثلا 20 ساله تمرین و تحرک دارند و احتمالا این عامل بی تحرکی خیلی مهمتر از عامل سنه. که حالا ما کشف کردیم که علت این بی تحرکی هم چیزی جز باور نیست. یعنی ورزشکار چون از قبل باور داشته که اگه سنش بره بالا دیگه نمیتونه مثل جوونیاش تمرین کنه طبق همین باور رفتار کرده و نتیجه گرفته.

    سوالی که کتاب اینجا مطرح کرده اینه که آیا همه ورزشکاران میتونن با ادامه تمرینات شدید ، اثرات حاصل از سالمندی بر استقامت رو کاهش بدن؟ و این محققان گفتند که پاسخ به این سوال به وراثت و برنامه های تمرینی ورزشکار بستگی داره. البته من به عنوان کسی که با قانون آشناس، نقش باور رو مهمتر میدونم. چیزی که این محققان حتی بهش یه اشاره هم نکردند.

    تغییرات قدرت با سالمندی: قدرت با افزایش سن کاهش پیدا میکنه این به دلیل کاهش فعالیت بدنی و توده عضلانیه. همچنین ظرفیت دستگاه عصبی هم برای پردازش اطلاعات و فعال کردن عضلات کم میشه. این تغییرات عصبی- عضلانی فقط مسئول بخشی از کاهش قدرت و استقامت عضلانی هست و مشارکت فعالانه در فعالیت های ورزشی اثر منفی سالمندی بر عمکرد ورزشی رو کم میکنه. البته این به این معنا نیست که پیری بیولوژیک میتونه با فعالیت بدنی کاملا متوقف بشه بلکه نشون میده که بسیاری از اختلالات در ظرفیت کار جسمانی میتونه از طریق شیوه زندگی پرتحرک به طور قابل ملاحظه ای کم بشه.

    فشارهای محیطی و سالمندی: فعالیت بدنی در ارتفاع فشار زیادی رو بر بدن تحمیل میکنه در نتیجه ممکنه فکر کنید ورزشکارای سالمند در شرایط کم فشار ارتفاع که اکسیژن کم هست دچار مشکل بشن ولی به طور تعجب آوری دقیقا برعکسه. روایتهای بسیار زیادی از صعود موفقیت آمیز کوهنوردان سنین 70 تا 90 سال وجود داره. مثلا یک آمریکایی 52 ساله موفق شد به قله اورست با ارتفاع 8848 متر صعود کنه. درواقع سالمندی میتونه یک سری مکانیزم های حفاظتی برای جلوگیری از بیماری کوه گرفتگی حاد و خیز ریوی ایجاد کنه. جالبه که این دو تا بیماری در افراد جوان بیشتر رخ میده تا افراد مسن. ولی محققان نتونستند علت ایجاد این مکانیزم ها رو کشف کنن. شما هم مثل من معتقدید که روحیات و باورهای متفاوت کوهنوردان پیشکسوت باعث ایجاد این نتایج متفاوت در اونها شده؟

    ترکیب بدن و سالمندی: مقدار تجمع چربی با افزایش سن (معمولا از 30 سالگی به بعد) زیاد میشه در حالی که همزمان توده عضلانی و استخوانی بدن کم میشه. این موضوع تا حد بسیار زیادی مربوط به کاهش فعالیت بدنی هست نه صرفا به دلیل افزایش سن. یعنی تغییر ترکیب بدن به رژیم غذایی، عادتهای ورزشی و همچنین تا حدی به وراثت ارتباط داره. که ما الان متوجه شدیم که حتی ژن ها هم زیاد تاثیر ندارن و مهمترین عامل باوری هست که یک فرد رو به ادامه دادن یا ندادن به تمرین وامیداره.

    تمرین پذیری ورزشکاران سالمند: برخلاف این تصور که توانایی سازگاری با تمرین با افزایش سن کم میشه، اما پژوهشهای جدید خلاف این رو نشون دادند. مثلا نتایج یک پژوهش نشون داد بهبود ظرفیت قلبی عروقی در اثر تمرین در آزمودنی های مسن (60 تا 70 سال) مشابه با آزمودنی های جوان (20 تا 25 سال) بود.

    همچنین کتاب خودش گفته که به نظر نمیرسه سن بتونه بر عضله سازی و افزایش قدرت تاثیر منفی بگذاره. مثلا در یک پژوهش مردان مسن (60 تا 72 سال) به مدت 12 هفته تمرین قدرتی انجام دادند و قدرت اونها به میزان بالای 100 درصد افزایش یافت. این افزایش قدرت به دلیل افزایش توده عضلانی اونها بود. که مقدار اون مشابه با افراد جوان بود.

    کتاب در اینجا اشاره میکنه که مکانیزم های دقیقی که سبب سازگاری بدن با تمرین در در سنین مختلف میشه به طور کامل شناخته نشده اند. ولی ما کشف کردیم که فقط باورهای متفاوت این افراد باعث ایجاد این نتایج بسیار متفاوت شده.

    فعالیت بدنی منظم سهم مهمی در تندرستی افراد داره بنابراین میتونیم این پرسش رو مطرح کنیم که آیا فعالیت بدنی در سراسر دوران بزرگسالی بر طول عمر افراد اثر گذار هست یا نه؟ کتاب اعتراف میکنه که گرچه تمرین استقامتی میتونه عوامل خطرزای بیماری قلبی عروقی رو کاهش بده اما فقط اطلاعات محدودی در تایید این ادعا وجود داره که اگر میخواین عمر طولانی داشته باشین فعالیت بدنی منظم انجام بدین. پس ما الان میتونیم ادعا کنیم که این باورهای ما و در نتیجه سبک زندگی ماست که سلامتی و طول عمر ما رو تعیین میکنه. همونطور که ادعا کردیم این باورهای یک ورزشکاره که طول عمر ورزشی اونو تعیین میکنه. فقط باورها و لاغیر.

    ببخشید طولانی شد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    سارا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2845 روز

    با سلام خدمت همه اعضای این جمع گرم و دوست داشتنی

    از دیروز که یه سری از نظرات دوستان رو میخوندم بعضی از دوستان به شکستن رکورد یک مایل زیر 4 دقیقه اشاره داشتن ….

    امروز که خیلی اتفاقی داشتم تلویزیون نیگا میکردم دیدم شبکه استانی تا لحظات دیگه قراره یه فیلم سینمایی پخش کنه با عنوان ” یک مایل در 4 دقیقه ”

    با خودم گفتم این حتما یه نشونه هست باوجودی ک تصمیم گرفتم خیلی کم تلویزیون نیگا کنم و اصلاشبکه استانی رو به ندرت میبینم ولی چون تو مدارش بودم این فیلم رو دیدم

    و اما جواب سوال

    همونطوره که اکثر دوستان اشاره کردن همه چیز برمیگرده

    به باور

    ولی چیزی که هست اینه که یه سری از باورها خیلی شخصی هست و فراگیر نشده و مسلما عوض کردن چنین باوری به مراتب راحتر هس

    و یه سری باورها هستن که اونقدر عمومی و فراگیر شدن که تقریبا به شکل قانون دراومده که اکثریت جامعه قبولش کردن

    مثلا همین باور دویدن یک مایل زیر 4 دقیقه

    سالیان سال بشر براین باور بود که این امری محال است حتی پزشکان ثابت میکردند اگه کسی یک مایل( 1/6 کیلومتر )رو زیر 4 دقیقه بدود قلبش متلاشی خواهد شد !!!

    اما از میان همین پزشکان یک ورزشکار و دانشجوی پزشکی دانشگاه آکسفورد به نام راجر بنیستر برای اولین بار این رکورد را زد تا ثابت کند غیر ممکن وجود ندارد و جالبه که این رکورد تنها 46 روز دوام داشت و از آن زمان به بعد ورزشکاران بسیاری این رکورد را زدن .

    ینی وقتی یه نفر بتونه پس بقیه هم میتونند و راه برای دیگران هموار میشه

    اما باور اینکه دوران طلایی هر ورزشکار تا 25 سالگی هست هم اونقدر عمومی و فراگیر هست که تقریبا اکثریت به عنوان یک قانون قبولش کردن

    حتی اگه کسی بخواهد خلافشو ثابت کنه با یک جبهه گیری روبرو میشه

    مثلا همین علی دایی خودمون اواخر عمر بازی کردنش چقدر حرف و کنایه از عموم مردم و کار شناسان و … شنید که پیر شده باید کنار بره جاشو بده به جوونها…..

    خب یه نفر خیلی باید باورهای قدرتمندی داشته باشه و اعتماد به نفس بالایی داشته باشه که این حرفها و حاشیه ها تاثیری روی توانایی هاش نداشته باشه…..

    در پایان قسمتی از دیالوگ این فیلم رو میذارم

    حرفهایی که مربی به دونده میگه :

    ” تو یه چیزی تو قلبت داری …در عمق وجودت….که باید بهش غلبه کنی…باید با ترسها روبرو بشی…مجبوری …این سخت ترین کاریه که تو باید تو عمرت بکنی… اگه تونستی ا ن وقت زندگیت عوض میشه….

    با آرزوی تغییر مثبت برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    پوریا خوش روش گفته:
    مدت عضویت: 2740 روز

    با سلام و خداقوت به همه ی دوستان عزیز و همچنین استاد عزیز

    میخوام با یه داستانی که واسه خودم همیشه الهام بخش بوده و هست شروع کنم…

    ?????

    تا سال 1954 باور تمام مردم دنیا این بود که یه انسان نمی تونه یک مایل رو تو زمان کمتر از 4 دقیقه بدوه و طی کنه..

    اونها باور داشتن که انسان محدودیتهای فیزیکی داره که هیچ وقت نخواهد توانست یک مایل رو زیر چهار دقیقه بدود!

    یعنی همه باور داشتن که غیرممکن است!!

    تا اینکه سر و کله راجر بنستر پیدا شد

    کسی که به این باورهای محدود کننده توجهی نکرد

    و در یک مسابقه یک مایل را در کمتر از 4 دقیقه دوید .

    نکته ی خیلی جالبش اینجاست که

    از اون به بعد در عرض یکسال حدود بیست هزارنفر این رکورد رو زدند.

    و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد!!

    چه چیزی اینجا تغییر کرد ؟

    درعرض یکسال؟

    هیچ چیز به جز یک کلمه : ?”باور”?

    ?????

    من یکی از رشته های ورزشیم بدنسازیه

    چند ماه پیش تو حرکت پرس سینه رکوردی که من داشتم، 80 کیلو بود و از اون بیشتر رو به هیچ وجه نمیتونستم بزنم

    ?من این موضوع رو باور کرده بودم ?

    تو یکی از حرکت ها رفیقم به جای 80 کیلو، 90 کیلو گذاشت و به من هم نگفت. و من تو اون حرکت رو کامل با همون وزنه 90 کیلویی انجام دادم. و بعد وقتی متوجه شدم فقط خندیدم و متوجه شدم که همه چیز فقط باوره و باور من این بود که دارم وزنه 80 کیلویی رو میزنم. و موفق هم شدم.

    ?????

    و اما در مورد سوال این مسابقه،

    خب همه‌ی ما می دونیم که دلیلش باوره.

    ولی به چه شکلی و چرا؟

    چیزی که نظر خود منه اینه:

    من میام و یه ورزشی رو شروع میکنم.

    بعد چیزی که قاعدتا توجه منو جلب میکنه موفق ها و اسطوره های اون رشته ی ورزشیه.

    میام و زندگی اونها رو بررسی میکنم اینکه چه زمانی شروع کردن، چه زمان طول کشید تا حرفه ای بشن، و چه زمانی اون ورزش رو رها کردن و خودشون رو بازنشست کردن.

    و ?من به اشتباه یه سری چیزهارو باور می‌کنم?

    مثلا اگه قراره من مثل قهرمان یه ورزشی بشم، باید حتما به اندازه ی اون سابقه داشته باشم و تمرین کنم، باید حتما از سنی که اون شروع کرده شروع کنم، و بیشتر از سنی که اون کناره گیری کرد هم نمیتونم کار کنم، چون اگه میشد اون خودش اینکارو می‌کرد…

    و من به این چیزها فکر نمی‌کنم که،

    شاید من تواناییم بیشتر از اون باشه،

    شاید باور قدرتمند تری داشته باشم،

    و خیلی نکات مثبت دیگه…

    و این دامیه به نام میانمایگی و تفکر گله ای، که خیلی ها توش گرفتار میشن…

    این موضوع در مورد طول عمر و امید به زندگی هم وجود داره..

    ?????

    در صورتی که خیلی ها تو سنین بالا به موفقیت های بزرگی رسیدن و هم به خودشون هم به دنیا ثابت کردن که هیچ محدودیتی وجود نداره و همه چیز برمی‌گرده به باوری که من از خودم و خدای خودم دارم.

    مثل همون مثالی که استاد عزیزمون از اسطوره ی تنیس زد.

    و من عین همون رو تو استاد ورزشی خودم هم دیدم.

    زمانی که همه بهش گفتن دیگه باید ورزش حرفه ای رو بذاری کنار چون دیگه سنت بالا رفته،

    اون به مدت شش ماه تمرین فشرده رو شروع کرد و رفت مسابقات کشوری، و نفر اول شد!!!

    ? حرف آخر

    اعتقاد من اینه که هرچیزی که به نوعی محدودیت رو به ما نشون میده، باور نکنیم… حتی اگه اون رو از یه اسطوره شنیده باشیم.

    هر تصویری که میتونیم تو ذهنمون بسازیم رو میتونیم رقم بزنیم… حتی اگه هیچ انسانی نتونسته باشه

    همیشه باور داشته باشیم که خدا برای ما بهترین ها رو میخواد… حتی اگه تمام مردم دنیا نخوان..

    شاد و موفق و سلامت و ثروتمند باشیم ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    حامد میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 3496 روز

    سلام به همه همراهان گرامی خانواده صمیمی عباسمنش

    خدا را شاکر هستم که در چنین جمع صمیمی،آگاه و پر انرژی ای هستم که به لطف خدا روز به روز با کمک همدیگر دست به هم آفرینی میزنیم و به قول استاد،سطوح آگاهی جهان را بالاتر و بالاتر میبریم. ممنونم از همه سروران عزیز

    اما جواب سوال:

    خیلی خیلی جواب های عالی و دقیقی دوستان به سوال داده بودند و تمرکز زیادی روی باور داشتن و عده زیادی با راهنمایی که استاد در باره تاثیر باور در این روند افت بدن بعد از یک مدت معین دارد،بحث و گفتگو کرده اند و اثتنبات های بسیار عالی از نظرات دوستان به چشمم خورد.

    بنده مدتی هست که یوگا کار میکنم و اطلاعات مختصری در باره فیزیک کوانتوم دارم و دوست داشتم این سوال رو از منظر فیزیک کوانتوم و یوگا و تاثیر تمرکز و باورها بر بدن انسان توضیح دهم:

    همونطور که میدونین و استاد هم تو یکی از فایل های آرامش اشاره داشتند،بدن انسان به طور منظم در حال تکثیر سلول های جدید و جایگزینی آن با سلول های قبلی هست،و تقریبا در طول یک سال 98 درصد سلول های یک انسان،با سلولول های سال قبل او تعویض شده اند و همان سلول ها نیستند.پس بدن امسال ما،بدن سال قبل ما نیست.

    در این بین دی ان ای انسان با تکیه بر اصل حافظه سلولی و بحث های ژنتیک و وراثت (که مجال بحث در اینجا نیست) کلیه خصویات فیزیکی و کوانتومی سلول قبل را به سلول جدید انتقال میدهد.حال این میتواند اطلاعاتی ناشی از وجود بیماری ها،ناهماهنگی ها و سایر اختلالات جسمانی همچون وجود تومورهای سرطانی و سایر بیماری ها باشد که دقیقا سلول جدید را با همان بیماری ها ،متولد میکند و این امر ادامه و رشد پیدا میکند و یا میتواند انتقال دهنده حافظه روی مثبت قضیه باشد که در بر دارنده انرژی،قدرت،سلامتی و عاری بودن از هر نوع عیب و نقص در سلول باشد که در هر دو صورت،دقیقا به سلول تازه متولد شده به ارث خواهد رسید و او نیز آن را در همان شرایط رشد و گسترش میدهد و به سلول بعد از خود انتقال میدهد و این روند میشود روند رو به رشد بیماری یا سلامتی.

    حال از نظر کوانتومی موضوع را بررسی کنیم:

    کوانتوم یعنی دنیای زیر اتم که همه چیز در آن ارتعاش (فرکانس ) هست و مستقیما با فرکانسهایی که دریافت میکنند،کار میکنند و به آنها متقابلا جواب میدهند.

    کلیه حالات و خصویات یک ماده،مستقیما به نحوه ارتعاش ذرات ریز تشکیل دهنده آن بستگی دارد و نحوه این ارتعاش و تناسب آن با بٌعد زمان مکان،شکل جامعی از آن ماده را به ما میدهد.

    جالب است بدانید که مغز ما بزرگترین و قویترین منبع ارسال کننده فرکانس در جهان هست که میتواند بر همه فرکانسهای عالم اثر بگذارد و در آنها تغییر فرکانسی در ذرات داخلی ایجاد نماید که در نهایت این تغیرات داخلی به بیرون بروز میدهد و میشود تغییرماهیت خارجی آن ماده.

    بحث ثابت کردن این نظریه رو میتونین در گوگل سرچ کنین و با آزمایشات زیادی به اثبات رسیده که مشهورترین آنها نقش (کیبورد سرچ آن) آزمایش مشاهده گر در فیزیک کوانتوم هست.

    حال بعد این توضیحات که زیاد هم شد،برسیم به بحث اصلی که اکثر دوستان با اشاره ای که استاد از باور داشتن،به اون پرداختن.

    {گفتیم مغر ما فرستنده و گیرنده فرکانسی قدرتمندی هست و این فرکانس از افکار ما تولید میشود}

    هر فکری که ما میکنیم و از ذهن میگذرونیم،با توجه به بار احساسی که داره،طول موج و شدت خاصی از فرکانس رو به جهان ساطع میکنه که به سرعت در جهان پخش میشه و فرکانس همسان خود رو مجددا جذب میکنه و به ما برمیگردونه که این فرکانس برگشتی همون طور که اشاره شد در فرکانس و ارتعاش داخلی اتم های ما و جهان پیرامون ما اثر میذاره و بعد به نحوی که ما برنامه ریزیش کردیم جهانی جدید متناسب با همون فرکانس رو برای ما خلق میکنه

    حال نکته اینجاست که هسته اصلی افکار ما،باورهای ماست

    باورهای ما هستند که مشخص میکنند فرکانس ارسالی با چه خصوصیاتی ارسال شود.

    پس باور ما از شرایط و تجزیه و تحلیل ها و برداشتی که داریم،میشود فکری که به جهان ارسال میکنیم.

    در همین اصل زاد و ولد سلولی اگه باور فرد به این باشه که بیمار هست ،فرکانس ارسالی فرکانس بیماری هست و سلول جدید را هم بر پایه بیماری برنامه ریزی میکند،شاید ما ناآگاهانه این کار را بکنیم،ولی ساز و کار جهان این چنین است.هر فرکانسی بفرستی،فرکانس مشابه جذب خواهد شد.

    در زمینه عکس آن نیز صادق هست. کسانی هستند مثل دکتر دیباک چوبرای مشهور که از این اصل برای درمان بیماریهای سخت همچون ایدز،انواع سرطانها،آسم و … استفاده میکند و با باور سازی و تلقین شدید،طوری فرکانس ارسال میکنند که گویی سلول بیمار فعلی سالم هست و این تلقین و فرکانس،در سلول جدید،سلولی سالم را متولد میکند واطلاعاتی ناشی از سالم بودن سلول قدیم را ،به سلول جدید ارسال میکند و سلول جدید بر پایه همین فرکانس متولد میشود و این امر در چند چرخه زاد و ولد سلولی،بیماری را کاملا از حافظه سلولی حذف میکند و سلول های تازه متولد شده،کاملا سالم به وجود میآیند و بیماری به طور کامل محو میشود.

    این امر بارها در پلاسیبو ها و نوسیبوها که در داروها استفاده شده اند،به اثبات رسیده است میتوانین سرچ کنین.

    در باره ورزشکار ما هم این چنین باید گفت:

    باور عمومی مردم و اون چیزی که تو جامعه جا افتاده اینه که بعد از یه سن مشخصی،مثلا 30 سالگی بدن افت میکنه و رو به اوفول میرود.شنیدن پی در پی این حرف از مردم و جامعه تبدیل به باوری میشود که در ورزشکار ایجاد شده که بدن رو به پیر شدن هست و به پایان دوران اوج خود میرسد.

    در حالت عادی این ورزشکار همان باور را در قالب افکار به فرکانس تبدیل میکند و به سلول های تازه متولد شده ارسال میکند.

    سلول جدید در میابد که باید از سلول قبلی خود ضعیف تر و ناکارآمد تر باشد و این سلول با این باور و خصوصیات متولد میشود.این امر به سلول بعد او هم انتقال میابد و به همین منوال در طی چند زاد و ولد سلولی،بدن همانی میشود که در باور فرد بوده است.

    این در حالی هست که عده کمی از ورزشکاران که دوستان مثال زده اند،بر این باور هستند که همیشه جوان و قدرتمند و رو به پیشرفت هستند و این باور،سلول هایی با این خصویات در آنها متولد میکند و آنها بیشتر جوان و قدرتنمند خواهند بود.

    همه چیز به قول استاد به باور و نوع فرکانس ارسالی بستگی دارد.

    بدانیم روی چه چیز تمرکز میکنیم،چون روی هر چیز تمرکز کنیم،میشود واقعیت و باور ذهنی ما و این میشود فرکانس ارسالی ما و در نهایت با فرکانسی که هم تراز با آن دریافت میشود،دنیای ما میشود همان

    بقیه توضیحات باور رو دوستان خیلی عالی بیان فرمودند و من نمیخوام ادامه بدم.

    من فقط خواستم از نظر فیزیک کوانتومی این مورد رو شرح داده باشم.امیدوارم تونسته باشم مطلب رو ارائه بدم و منظورم رو برسونم خدمتتون

    شاد،تندرست و ثروتمند باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    سعید اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3782 روز

    به نام خدا

    سلام به خانواده صمیمی عباس منش

    خداوند رو سپاسگزارم که این فرصت رو به من داد که این دیدگاه رو با شما دوستان به اشتراک بذارم.

    باور ابزاری است که اگر بتوانیم بدرستی از آن استفاده کنیم میتوانیم به هر خواسته ای که داریم برسیم ، اگر من باور داشته باشم که می توانم فلان کار را انجام بدهم حق با من است یا اگر باور داشته باشم نمیتوانم فلان کار را انجام بدهم باز هم حق با من است ، در هر صورت حق با من است زیرا این باور برای ضمیرناخودآگاه من تعریف شده است.

    اما یکسری از باورها می توانند به رشد و پیشرفت ما کمک کنند و یکسری باورها هم هستند که مثل یک سد سر راه رسیدن به اهدافمون هستند و مانع پیشرفت میشوند.

    اکثر باورهای ما بصورت ناخواسته شکل گرفته اند بخاطر تصاویری که دیده ایم ، صداها و حرفهایی که از دیگران شنیده ایم ، تجاربی که در زندگی اطرافیانمان یا حتی در زندگی خودمان داشته ایم .

    این باور که اوج دوران طلایی یک ورزشکار بین سن 20 تا 25 سالگی است ریشه در آمار و ارقامی که منبع درستی ندارد ، حرف های بیهوده مجریان تلوزیونی و تحلیلهای غیر منطقی و غیر منصفانه و از روی بی خردی از شکست یک ورزشکاری که سن بالای 25 سال دارد و … باعث شکل گیری چنین باوری شده است .

    حالا ورزشکاری که باور دارد اوج دوران ورزشی اش فقط در بین سن 20 تا 25 سالگی است هم میتواند به او کمک کند و هم می تواند او را تخریب کند.

    کمک از این نظر که این باور می تواند محرک بسسیار قوی باشد که شخص را در بین این سالها رشد دهد و به جایگاهی والا برساند.

    تخریب از این نظر که اگر شخص نتواند در بین این سالها موفق شود بعد از سن 25 سالگی با داشتن این باور دیگر نمی تواند تحت هیچ شرایطی به موفقیت برسد یا در بین این سالها به موفقیتی دست پیدا کند بعد از سن 25 سالگی تضعیف می شود زیرا ضمیرناخودآگاه شخص این چنین برنامه ریزی شده است.

    راه کار:

    شخص برای اینکه بتواند این باور محدود کننده را با باوری قدرتمند جایگزین کند باید ضمیر ناخودآگاه اش را از طریق ضمیر خودآگاه اش دستکاری کند ، به اینصورت:

    1- باید مدام با خود این موضوع را تکرار کند که من رو به پیشرفتم و هیچ چیز نمی تواند مانع رسیدن من به هدفم بشود( این جمله ضمیر ناخودگاه شخص را قیلقلک میدهد )

    2- شخص باید به دنبال افرادی بگردد که بعد از سن 25 سالگی باز هم در ورزش حرفه ای فعالیت کرده اند و توانسته اند به موفقیتهای بزرگ دست پبدا کنند و بعضا رکورد شکنی هم کرده اند.

    3- شخص باید به این باور برسد که با داشتند سن بالاتر نسبت به رقیبانش ، بسیار قوی تر می باشد به واسطه تجارب بیشتری که دارد.

    4- شخص باید با امید و شادی به کار خودش ادامه دهد و احساس قشنگ قهرمانی رو در خودش تقویت کند.

    مایکل جردن: نمونه بارز این ورزشکار ها مایکل جردن بسکتبالیست معروف آمریکایی هستش که تازه اوج دورانش از سن 32 سالگی شروع شده سنی که اکثر بسکتبالیتها به فکر بازنشستگی هستن

    هلمت استروبل: معروف به آناتومی زنده در حال حاضر 47 سال سن دارد و بدنی فوق العاده عضلانی

    *نکته مهم این است که اگر محدودیتی باشد فقط در ذهن ماست و ما هستیم که باید ذهن خودمون رو رهبری کنیم.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    ابراهيم گفته:
    مدت عضویت: 3522 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به همه دوستان و هم فرکانسی های عزیز خصوصا استاد عباسمنش دوست داشتنی و گروه نازنینش

    چند وقت پیش توی تلگرام یه خبری دیدم که نوشته بود حداکثر تا سی سال دیگه دانشمندان روند پیری رو برعکس می کنن یعنی یه آدم پیر به جای اینکه پیرتر بشه جوانتر میشه

    دوستان یادتون نره ما اشرف مخلوقات هستیم

    قدرت خداوند توی وجود ماست

    واسه همین توی آموزه های دینیمون گفتن اگه خودت رو بشناسی می تونی به خدا شناسی برسی

    وقتی میگن مورچه می تونه چندین برابر وزن خودش رو بلند کنه به نظر من ، انسان هم می تونه

    یه روزی انسانها می فهمن که چکار کنن تا اینقد قوی بشن

    توی وجود ما نیروهای اسرار آمیزی هست که باید کشفشون کنیم و بهشون برسیم

    شاید بارها شنید باشین انسانهای لاغر و نحیفی که تو مواقع اضطراری کارهای خارق العاده ای کردن

    مثالهاش توی اینترنت پر هستش ، یادمه قدیمها تلوزیون یه مستندی نشون میداد که یه آقای آمریکایی زیر اتومبیلش داشته تعمیرات انجام میداده که جک از کار می افته و آقاهه زیر ماشین گیر میکنه و خانمش که یه زن لاغر مردنی بود و شاهد این ماجرا بود بطور خار ق العاده ای ماشین رو بلند میکنه و شوهرش رو نجات میده

    خلاصه مطلب اینکه

    دوستان شیطان و لشگریانش از اول خلقت آدم تا حالا مشغول گمراه کردن انسان ها بودند

    و به نظر من توی خیلی از این باورهای غلط دست داشته و همیشه توی تاریخ کسانی بودن که ذهن ها رو منحرف کردن تا انسانها خودش رو محدود و ضعیف ببینن ، تا بتونن از انسانها سوء استفاده کنن

    اینکه یه ورزشکار یه تایم و زمان خاصی توی عمرش می تونه حرفه ای ورزش کنه یکی از اون باورهاس و نمونه های که این باور رو نفی می کنه خیلی زیاده ، خیلی زیادن ورزشکارهای که از سن سی سال به بعد شروع کردن و اسطوره شدن

    بیاید همه باهم ذهنمون رو از افکار و باورهای که عامه مردم دارن پاک کنیم و مثل افراد خاص ، مثل اسطورها ها فکر کنیم

    ما انسانیم ، موجوداتی که بدون هیچ محدودیتی می تونن توی همه جنبه ها رشد کنن

    با آروزی موفقیت، ثروت ،سلامتی ، خوشبختی ، آرامش ، آسایش واسه همه هم فرکانسی های عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای: