رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم» - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-44.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-12 09:48:162024-06-27 06:20:54رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام مجدد خدمت استاد عزیز و همه دوستان مثبتم
خواستم مجددا جواب سوالتونو با یه مثال دیگه بدم
بطبع اینکه یه ورزشکار حرفه ای دوران اوج موفقیتش رو در سنین ٢٠ تا ٣٠ می بیند ناشی از افکار محدود در اثر بینش محدود است. اجازه بدین بدون طولانی کردن مطلب در مورد یه خانومی صحبت کنم که بیماری لاعلاجی گرفته بودند و مدت ٣ سال بعد از شروع عوارض بیماری زمانی که به انتهای مدت تعیین شده توسط دکترهای معالج رسیدند ماجرا رو اینجوری توصیف کردند: همه جای بدنم بخاطر مریضی مرده بود، روی تخت بیمارستان بودم، صورتم کج و کوله شده بود، زندگی من حتی از مرحله نباتی هم بدتر شده بود، لحظه ای دیدم که روح از بدنم جدا شد و بالای سرم شاهد اوضاع بود، پرستارهارو میدیدم که داشتن تجهیزات پزشکی رو از بدنم قطع میکردن، پدر و مادرم که فوت شده بودن رو میدیدم که کنار تختم نشستن، همون لحظه داداشم رو میدیدم که تو یه شهرستان دیگه خبر فوت منو بهش داده بودن و داشت سوار هواپیما میشد که برای مراسم خاک سپاری من خودشو برسونه.ولی من نمیخواستم بمیرم. میخواستم برگردم. در کنار همه این موارد بخاطر جدا شدن روح از تنم به درجه ای از آگاهی رسیده بودم که اگر برمیگشتم میتونستم با نیروی تفکرم معجزه کنم. دید من نسبت به این دنیا و قوانین حاکم بر آن قبل از جدا شدن روح از تنم به مانند وارد شدن در یک انبار تاریکی به وسعت یک کشور بود که برای دیدن اجناس دوروبرم فقط یک چراغ قوه دستم بود، پس در نهایت وسعت دیدم به اندازه برد چراغ قوه بود. حال انکه بعد از جدا شدن روح از تنم انگار یک لحظه کل چراغ های اون انبار روشن شد و من انباری که به وسعت یک کشور بود رو در یک لحظه دیدم، تازه به قدرت بعضی چیزهایی که در اختیارم بود پی می بردم،یکی از اونها نیروی تفکر خدادادی بود که من نمی دونستم.قدرت این نیرو به اندازه ای بود که بعد از برگشتن روح به جسمم تونستم در عرض ١٠ روز ٨٠ درصد بهبودی حاصل کنم. یعنی در عرض ١٠ روز با استفاده از نیروی تفکرم تونستم جسمی که در عرض ٣ سال به مرحله متلاشی شدن رسیده بود ٨٠ درصد بهبود بدم. پس نتیجه میگیریم که ما بخاطر نادیده گرفتن نیروهای داخلی خودمون که در اثر شناخت محدود و نادرست از واقعیت داتیمونه خودمونو محدود می کنیم، درست مثل این خانوم که بخاطر پیش بینی دکترها زندگی خودشو بعد از ٣ سال پایان یافته می دید.
ببخشید اگر طولانی شد
ممنون از لطف همه شما دوستان عزیز
سلام خدمت همه
یک ورزشکار که درسن 20سالگی تا22-23سالگی که پابه دوران حرفه ای خودش گذاشته به دلیل شور واشتیاق جوانی وداشتن آرزوی بهترین بودن تمام تلاش خودش را انجام می دهد تامانند بقیه ی همتیمی هایش یا رقبایش نام ورنکینگی برای خودش داشته باشد ووقتی به درجه ای ازخواسته هایش رسید یامممکن است به دلیل غرور کاذبی که اورا فراگرفته یابه دلیل کم شدن آن شورواشتیاق اولیه تلاش خود را کاهش دهدوبعد از سنین25-27سالگی بهدلیل حضور جوانانی پرشوروبا انگیزه ی بالا که تلاش بیشتری دارند فرد دچار ناراحتی وحسرت اینکه تلاش بیشتری در دوران جوانی نکرده است وفکر اینکه جوانان کم سن وسال تر ازمن بهترازمن بازی میکنند ومن دیگر آن توانایی اولیه راندارم وقدرت بدنم کم شده است کم کم دچار افت رتوانایی هایشان میشوند.
باتشکر ازهمه
سلام خانم طاهری عزیز
خیلی ممنونم از لطفتون
حامد جان دوست خوبم سلام.دیدگاه زیبایی بود.سپاسگزارم برای این مطلب زیبا
سلام مرتضی جان
خیلی خیلی لطف کردی که نظر بنده رو خوندی و تایید کردی
سرشار از موفقیت باشی
سلام.دوست عزیزم جناب حامدحسینی ازداستان بسیارزیبای شمالذت بردم.امیدوارم پرانرژی وشادباشید.ومنوازدعای خیرتان بی بهره نزارید.سپاسگذارم.??
سلام و عرض ادب و احترام
ممنون از لطفتون که وقت گذاشتین و ممنون از تایید شما دوست عزیزم
??????????????????????????
در مورد سوال مسابقتون /
??????????????????????????
تنها عاملی که باعث شده اینکه تا حالا هرکسی رو دیدن توی این سن از فوتبال خارج شده/
و اگر یک نفر رو ببینند که توی این سن ها حتی بالا تر بیاد و خودشو نشون بده خواهیم دید/
که هزاران نفر هم بعد اون فرد پیدا میشند و میان و میدرخشند/
??????????????????????????
چون یک الگو پیدا میکنند و باور میکنند که می شود/
و اگر میبینیم که الان کسی حتی جرعت تجسم کردن موضوع رو نداره
چون باور نداره که میشه /
چون کل دنیا میگن نمیشه بنده خدا هم باورش شده/
نمیدونه که مرم جهان هیچ نظرشون مهم نیست و فقط ایمانه باوره/
اطمینان به توانستنه – اطمینان به لیاقت خودشون و تکیه به قدرت خداشونه که مهمه
و فقط تکیه به خدا
??????????????????????????
خدا گفته
اگر خدا خیری بهت برسونه کل مردم دنیا هم نمیتونن مانع بشن تا به تو برسه
??????????????????????????
نمیخوام طولانیش کنم چون واقعا کل جواب همونیه که گفتم
ولی کسی که حوصله داره باقی شرو بخونه میخوام یکمی دقیق تر توضیح بدم
وقتی فرد عشق فوتبال پای فوتبال و اخبار میشینه دوست داره با اونم بدرخشه
اما سنش بالاست و همرو میبینه که سن شون از اون کم تره تا میاد به این موضوع
فکر کنه ذهن منطق یش میگه چرت نگو ممکن نیست ببین هیچ کسی نتونسته
??????????????????????????
اما همین جاست که یه ندایی از درون میگه میتونی برو من کمکت میکنم اما
افراد چون نتونستن رو باور کردن و اصلا این ندا هرو نمی شناسند و نمی دونن
که اومدن تا لذت ببرن به حرف ندای درونی گوش بدن دنبال عشقشون برند
نمی دونن که کل جهان رام شونه
نمی دونند که کل قدرت جهان درونشنه
نمی دونن که لازم نیست زور بزنند (از ترس سخت یودن هم بعضی ها میترسند و وارد نمی شند)
نمی دونند که فقط لازمه به خدای درونشون بسپارند و ایمان به رسیدن داشته باشند و بعد زندگی رو لذت ببرند و نمی دونند که رسیدن به هدف به همین راحتیه
??????????????????????????
مطمئنن هم نمیخوان و هرکز هم نمی تونند
فاصله بین الانت تا رسیدنت فقط یک ایمانه
بخدا دروغه تلاش کردن همه چی ایمانه
بخدا خدا کل کارارو میکنه همه چیرو میگه بهت همه مسیرارو هموار میکنه
فقط تو باید توی این مسیر سرسبر راه بری لذت ببری از درختا میوه مورد علاقتو بچینی
آواز بخونی
??????????????????????????
و از دلیل زنده بودنشون که همین لذت بردنه کیف کردنه
رسیدنه باز هم رسیدنه خبر ندارند
و فکر کردند باید زور بزنند تا زنده بمونن
نه ایمان با ایمان به راحتی برسند
??????????????????????????
در نهایت جواب یکلمه است ایمان ندارند
به لیاقت خودشون/
به خدای خودشون/
دوستان یک سوال ؟?
چجوری میشه رها و شاکر بود در لحضه؟
دیدگاه ذهن شاکر ?
همیشه لذت برد ?
و فارق از وابستگی ها شد?
??????????????????????????
دوستان جواب این سوال ?
??????????????????????????
شما در یک جنگل زیبا برای 10 روز تنهایی میخوایین سر کنید .
لطفا تجسم کنیم یک جنگل زیبا رودخانه زیبا کوه هایی در سمت شمال جغرافیایی دیده میشه
که زیرشو دشت های سبز پوشونده.
الان احساس خوبی دارین /
بعد از یک روز مشکل آب غذا سر پناه خطر حمله حیوانات وحشی و غیر شرب بودن آب وبیماری و….
ضاهر میشند .
شما اصلا اطمینان و امنیت ندارید و مدام ترس چجور به سر کردن و زنده موندن دارید.
شما مدام نگران این مواردید و دغدقه میشه این نیاز ها./
اما الان خبر میدند که نه مثل این که به شما تمام امکانات رفاهی امنیتی رو دادند و هیچ حیوان وحشی
که بشما آسیب بزنه نیست و شما به راحتی میتونید این 10 روز رو در کمال آرامش و اطمینان طی کنید
بازی کنید قدم بزنید برید بالای کوه لذت ببرید آسمونو نگاه کنید از اون بالا و با خدا حرف بزنید بلند بلند آواز
بخونید و…
??????????????????????????
من با اضافه کردن اطمینان به جمله شما رو به رهایی و لذت رسوندم.
و کل جهان به همین صورته که رهایی با اطمینان همراه .
و برای اطمینان باید باور ساخت باور همون ایمانه همون چیزی که ابراهیم داشت و حاجر رو رها کرد همون
چیزی که چاقو رو زیر گردن پسرش برد همون چیزی که توی قرآن به ابراهیم نسبت داده شد صفت شاکر
??????????????????????????
دوستان شاید تاحالا فکر کرده باشین کافر بودن خیلی خیلی بده اما من این رو فهمیدم که منافق بودن
از کافر بودن هم بد تره منافق کسیه که اطمینان نداره به قول قران یه روز ایمان داره یه روز نداره اولش خیلی برام
عجیب بود با خودم میگفتم این لا اقل یه روز ایمان داره کافره که کلا ایمان نداره اما جدیدا فهمیدم که اون منافقه
گرگی در لباس گوسفند یه چیز میگه یه کار دیگه میکنه شاید شما هم مثل من بدترین چیز توی زندگیتون نصیحت
بقیه باشه من که از نصیحت متنفرم مثلا بابایی که یک قرون نداره میاد به من روش پول در آوردن یاد بده !!
یا یکی که یک بار هم قرآن رو نخونده میاد در مورد جن و … حرف میزنه . دقت کرده باشین بیشترین ضربه رو منافق
ها میزندد .
??????????????????????????
توی زندگی هم رهایی فقط با اطمینان حاصل میشه که نتیجه این فرایند سپاس گزار بودنه
ابراهیم چاقو رو برد زیر گردن پسر اما دلش قرص از خدای درونش بود
ابراهیم حاجر رو رها اگر اما اطمینان داشت حاجر نه تنها سالم میمونه بلکه شهری زیبا ایجاد میکنه
رها شدن با ایجاد اطمینان حاصل میشه با باور کردن قدرت درونی که جهان رو شکل داده و همیشه
هدایت میکنه و مسخر شه
رهایی یعنی خدا یا اینو میخوام بعد سری بگی ممنون اجابتش کردی.
کسی رهای یه که پشتش قرصه.
??????????????????????????
رهایی رو چجوری بسازیم:
1 باور خدا قدرت مطلق جهان هستی
2 باور کافی و کار ساز بودن خدا
3 باور خدا درون منه من روح خدایم
4 باور خدا عاشق منه
5 جهان مسخر منه من هر جا برم همه چی در تعضیم منه
??????????????????????????
کسی که این حد از باور ها رو داشته باشه چاقو قدرت بریدن
رو نداره
کسی که این حد از باور ها رو داره با خدا یکیه مرده زنده میکنه
کسی که این حد از باور ها رو داشته باشه دریا رو شکاف میده
کسی که این حد از باور ها رو داشته باشه پیر رو جوون میکنه
وکسی که این حد از باور ها رو داشته باشه میکه کن پس یکون
میشه
کسی که این حد از باور ها رو داره با درونش هماهنگه با الله ش
و سپاس گزاره
??????????????????????????
برداشت غلط از رهایی اینه که چی همه چی عادی میشه دیگه قرار نیست شق القمر بشه که
رهایی این نیست
رهایی اطمینانه ایمانه سپاس گزار بودنه مطمعن بودن از رسیدنه
رها بودن ایمان به نیروی برتر وجودیه که همه قدرت دستشه پس ایمان به این که نیاز به زور
زدن و سخت تلاش کردن نیست اصلا نیاز نیست کاری بکنم ه .
رها بودن یعنی مطمعنی میرسی و مطمعنی نیاز نیست کار شق القمری بکنی و بری سراغ
علاقه هات لذت ببری از لحضه.
لطفا هرگز خواسته های خودتونو سرکوب نکنید که واقعیت اینه که بعد یک مدت عادی میشه
بله درسته عادی میشه و اتفاق خاصی هم (شق القمر)هم نمیشه اما زندگی حرکته زندگی
یعنی رسیدن هدف گزاشتن گسترش دادن و باز هم رسیدنه .
??????????????????????????
رفقا
پس رهایی اینه که از شدت اطمینان به رسیدن بریم سراغ علاقه هامون
نه این که
قرار نیست اتفاق خاصی بیفته و شق القمر نمیشه پس بزار از الان لذت ببرم
یک نکته مهم در آخر
دوستان میدونید چرا زنده اید؟
فقط یک پاسخ داره
چون لذت ببرین کیف کنین برین توی علاقه هاتون
بدونید هدف زندگی لذت بردنه
و لذت قدم زدن توی پارک با خدای خودتون
و لذت قدم زدن با همسرتون توی یک جنگل سر سبز
یکیه
??????????????????????????
و موفقیت چیزی نیست جز لذت بردن از حال
دوستان کسی هم موفقه هم به هدفاش میرسه
که ایمان داشته باشه بعد بره لذت ببره
سلام،بسیار زیبا بود.
چقدر زیبا با مثال رهایی رو توضیح دادید
متشکرم از وقتی که گذاشتید و برامون نظراتتون رو نوشتید
ممنونم از شما. عااالی بود. رهایی یعنی از شدت اطمینان به رسیدن بریم سراغ علاقه هامون. نه اینکه شق القمر نمیشه پس برم از لحظه لذت ببرم.ممنونم که اینو بهم یاد دادی
ادامه پاسخ(اگر بالا رو کامل خوندید این هم توضیح اضافه است برای دوستانی که مشتاق ترند)
??????????????????????????
باور هایی مثل :
تو پیر شدی /
عظلاتت ضعیف شده/
تو نمیتونی/
تو لایق نیستی/
هزار تا جوون تر هستن من و چه به این حرفا /
باور این که عضلات به شدت ضعیف میشند به مرور و توان تحمل ندارند/
??????????????????????????
باور فکری که هزاران بار تکرار شده باشه
این حرفا هم هزاران بار توسط رسانه ها یا کانلای دیگه دریافت میشه/
نه یک بار هزاران بار /
توی ذهن ما میکنند و ما هم باور میکنیم راست میگند/
و طبق قانون باور هرکی حقیقتشه واقعیتشه/
??????????????????????????
مثال) بیایین عاملی که باعث کنار رفتن مسی میشه رو برسی کنیم/
مسی باور های خوبی مثل این که زیرکه /
خدا همراهشه/ لایقه و هر اعتقاد مثبتی که باعث شده الان اینجا باشه رو داره/
اما یک روز توی یک مجله ورزشی میبینه قرار داد نیمار 3 برار قرداد خودشه/
بعد مسی بزرگ ترین اشتباه عمرشو میکه/
از خودش میپرسه چرا قرار داد نیمار 3 برابر منه؟؟؟؟/
ذهن ادم م که بیکار نمیشینه و سریع دنبال جواب میره /
جواب اول : حتما خوش شانه /
چون توی زمان مناسب توی مکان مناسب قرار گرفته/
باوراش میاد کمکش میکنن نه بابا منم این مبالغ بالا رو قبلا بستم /
اصلا خوش شانسی هم نبوده چون لایق بودم/
جواب دوم ذهنش : حتما پارتی داره /
باوراش میاد سراغش نه چیزی به اسم پارتی وجود نداره من یادم میاد توی 13 سالگی خودشون
اومدن دنبالم با هیچکی هم پارتی نداشتم/
جواب سوم:حتما چون جوون تره و عمر ورزشی زیادی داره هنوز/
ایندفعه باوری نداره که کمکش کنه در عوض خیلی هم توی دنیای فوتبال ستاره هایی دیده که/
بعد سن طلایی (فکر میکنه 25 سالگی دیگه سن طلایی فوتبال تموم میشه)خداحافظی کردند /
بعد میبنه اره سنش طلاییش دیگه تموم شده /
کم کم حساس میشه نجوای ذهنش میشه پیر شدن و ناکارآمد شدن /
کم کم از همسرش میشنوه فوتبال رو بزار کنار کم کم از دوستان و مربی ها و…./
این که اینها رو از دور وریاش میشنوه چون خودش به این موضوع توجه کرده /
کم کم سست میشه و واقعا ایمان پیدا میکنه که باید بره و خداحافظ/
??????????????????????????
میدونید مشکل از کجا شروع شد؟
از اون سوال اولیه مسخره؟
چرا نیمار بیشتر داره میگیره؟
از مقایسه شروع شد/
??????????????????????????
مثال دوم)مسی بهتر میدرخشه/
مسی باور های خوبی مثل این که زیرکه /
خدا همراهشه/ لایقه و هر اعتقاد مثبتی که باعث شده الان اینجا باشه رو داره/
و یک روز توی یک مجله ورزشی میبینه قرار داد نیمار 3 برار قرداد خودشه/
این دفعه به جای مقایسه میگه اااا چه جالب پس بیشتر از این ها هم میشه قرارداد بست/
نیمار تونست منم میتونم/
بعد میره دنبال الگو میگرده مثلا همینی که استاد گفت اسمشو یادم نیست/
پیداش میکنه و زندگی نامشو میخونه/
کم کم الگو های دیگه ای ضاهر میشن /
و مسی رو تشویق میکنن به حرکت /
تا این که مبلغ قرار داد هاش میشه 10 برابر /
ایمانش بیشتر میشه و باز هم رشد بیشتر/
??????????????????????????
میدونید رسیدن به هدف از کجا شروه شد؟
همون لحضه که گفت اااا نیمار تونست پس منم میتونم/
بعد از خودش پرسید /
چجوری میتونم؟
و جهان به کمک مسی اومد و کم کم راه نمایان شد/
??????????????????????????
باور چیه؟
باور چیزی که تو داری تجربه میکنی /
یعنی واقعیتته/
واقعیت یک دونده ماراتون قدرت جسمی تمرکز ذهنی بالایه/
باور یک ثروتمند فراوانی ثروته/
و…
میبینید باور همه چیزه/
و اگر شما هم باور یک ثروتمند رو بسازید ثروتمند میشید/
چون خلاف قوانینه یکی جایی که هست رو باور نکنه/
حالا جالب تر اینه که باور فقط با بودن در اون لحضه ساخته نمیشه/
بلکه باور با روش های دیگه ای مثل /
تکرار یک عبارت /
تجسم کردن/
ایمان به وقوع /
نوشتن و…/
هم به مرور ساخته میشه/
??????????????????????????
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم?? بسیار زیبا نوشتید.بله همینطوره همیشه باید خودمون رو با ورژن قبلی خودمون مقایسه کنیمنه با افراد دیگه
سلام دوست عزیز
دیدگاه و توضیحات شما بسیار خوب بود.
سلام دوست عزیز واقعا لذت بردم ممنون همیشه ازایجور جنس باور هایی رو کامنت بذار شادو موفق سلامت باشید
سلام دوست عزیز?
سپاسگذارم از دیدگاه کامل و زیباتون ??
سلام دوست عزیزم
دیدگاهتون رو خوندم، دقیقا همینطوره
هرچی میکشیم از این ذهن منطقیه که فقط میخواد بهمون بگه: تو نمیتونی
سلام اقای حیدری. بسیار بهتون تبریک میگم. انشالا در پناه خدا سالم و موفق و سعادتمند باشید.
سلام خانم عارفیان
سپاسگزارم
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم
سلام علی جون
تبریک میگم دوست عزیز برنده شدنت رو
سپاسگزارم?
به به
ممنونم از دیدگاه خوب و کاملتون
خیلی دیگه موشکافانه شما گفتین :)
عالییییی
سلام ممنونم از دیدگاهتون استفاده کردم و دقیقا همینطوره ک ایمان داشته باشیم و باور کنیم خدا همه کار ها رو واسمون هموار میکنه چون ما تیکه ای از خدایم
همیشه موفق باشید
از همه دوستانی که اظهار لطف کردن سپاسگزارم
با سلام
وقتی ما انسان ها تجارب دبگران را میبینم وقتی میبینیم که انسان ها بعد از سن خاصی بدنشان رو به افت میگزارد و همه این دلایل باعث میشود که این را با عنوان باور به اینکه بدن انسان بعد از مدتی ضعیف تر میشود بپذیریم.و وقتی چنین انتظاری هم داشته باشیم این چنین اتفاقاتی می افتد.
ولی اگر همانند زلیخا باور کنیم که میتوان دوباره جوان شد و انتظار چنین اتفاقی را داشته باشیم این اتفاق نیز رخ میدهد.به خاطر همین اصلی ترین مساله انتظار ما هست.اینکه در زندگیمان با توجه به باورهایمان ما منتظر یه سری اتفاقات هستیم.و دقیقا همان چیزی که انتظار داریم رخ میدهد.ولی اگر بر این باور باشیم که بدن ما همواره قوی هست و مکانیسم بدنمان طوری هست که کاملا سالم و قوی باشد و تفکری غیر از این را در سرمان نپرورانیم و هم چنین منتظر شواهد ودلایل این باور باشیم و از کنار دیگر شواهد که منکر باورمان باشد بگذریم و منتظر دلایل اثبات باور جدیدمان باشیم اتفاقات جدید رخ میدهد.اگر واقعا در سی سالگی یا بیشتر معتقد باشیم که بدنمان هم چنان سالم و قوی مثل بیست سالگی هست و در جست و جوی شواهد ان در زندگیمان باشیم ، شواهد ان را میبینیم و واقعا این اتفاق می افتد ولی وقتی انتظار داشته باشیم ما هم مثل بقیه در سن سی سالگی به بالا بدنمان افت کند و تمرکزمان روی دلایل و تجارب دیگران باشد این اتفاق می افتد که بدنمان افت میکند.
به نظر من جواب این است که هر فکری که در سر مان بکاریم و بعد منتظر رخ دادن ان اتفاق باشیم و در جست و جوی شواهد ان باشیم این اتفاق رخ می دهد.
موافقم
چون ما طبق قوانین میگیم ک وقتی تو ی فضای فکری قرار میگیریم
جهان کاری میکنه ک از همون جنس اتفاقات رو تو زندگیمون وارد کنیم
و جهان بیشتر و بیشتر از اون چیز رو تو زندگیمون تایید میکنه
سلام.جناب قاسمی درست میفرماید.منهم باشماموفق هستم منهم پدری دارم که سن87سالگی داردوبسیارپرشوق وبانشادوپرانرژی هست.وهمیشه خندان وسرحال هست چون ازجوانی باورزش وکارموافق بود.امیدوارم که شمادرزندگی موفق وسربلندوشاداب وپرانرژی باشید.منهم ازدعاخیرتان بی بهره نزارید.سپاسگزارم.ازمتن زیباهتان??
خواهش میکنم آقای کشوری.سپاسگزارم
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان
اولین نکته ای که باید به اون اشاره کنم اینه که در مورد قوانین جهان بگم با اینکه مدتها میگم که اتفاقات من توسط باورهای من هست اما روز به روز چیزهای جدیدی رو از زبان خداوند میشنوم که این ایمان من رو به این مقوله زیاد میکنه و روز به روز نعمتهای بیشتری به من داده میشود
قدیمی ترین سخنی که من یاد آوری میکنم به دوستان اینه که مادر بزرگ ها میگفتن که اگر ازش استفاده نکنی از دستش میدی و شاید بپرسید چه؟ آره درست فهمیدید همون مغز من بود که مادر بزرگم یاد آور میشد اما الان علم پزشکی ثابت کرده که مغز ما عظله هایی رو داره که هر چه بیشتر کار کنه بیشتر قوی میشه و بهتر عمل میکنه و همیشه قویتر میشه و عکس این موضوع نیز کاملا صادقه .
و در مورد عظله های بدن هم این موضوع کاملا واضحه و ما دیدیم که کار کردن روی غطله فیزیکی بدن هم به همین شکله و هرچه بییشتر کار شود بیشتر قویتر میشود . پس موضوع فیزیکی ما نیست که از زبان خیلیها شنیدیم که مثلا با پیری از قدرتمون کاسته میشه و اون طور که باید نمیتونیم کار کنیم ما دیدیم که یه فردی که سنی از او گذشته خیلی سرحال تر و جوان تر از فردی است که ظاهرا سن کمتری دارد . و از بغیه در مورد این موضوع سوال میکنیم جوابهایی از جنس این رو میشنویم که مثلا طرف پیر شده دیگه حوطله نداره و یا نمیتونه دیگه توی این زمینه کار کنه و وقتیکه من موضوع رو با استفاده از باور ها و قوانین موجود در جهان آمدم مورد بررسی قرار دادم دیدم واقعا اینم یه باوره و مثل همه اتفاق ها میتونیم با باور های درست این موضوع رو حل کنیم
?یه مثال میزنم در مورد اینکه چطور این باور ها در ما ایجاد میشه : فرض کنید فردی با باورهای درست در مورد جهان و نحوه کارکردش میاد و برای رسالت زندگیش میره سمتی که بهش هدایت میشه با هدایت الهی, خب این فرد رو در نظر بگیرید مثل پروفسور حسابی میشه تا آخرین ساعتی که زنده بودن به مطالعه میپردازه و اصلا سن و عواملی این چنین رو در نظر نمیگرفت و عکس یه ساعت قبل مرگش هم موجود هست(این موضوع نیز در زمینه های ورزشی نیز موجود است و کاملا میشناسید که اصلا این افراد زمین و آسمان رو به قول بعضیها خسته کردن ولی خودشون خسته نمیشن، دلیلش اینه که باور های درست توی وجود این افراد نهادینه شده و نمیتونن جور دیگری فکر کنن که عمل اونها متفاون بشه) اما بیاید عکس این موضوع رو که اکثریت مردم بالغ بر 95 درصد از اینکه بخوان روی خود کار کنند میترسن و خیلیها مسخره میدونن و اصلا سمتش نمیرن و منتظر عوامل بیرونی از جمله تلوزیون و دولت و مردم …. . هستند که اونها رو ناخود آگاه برنامه ریزی کنه که به سمتی برن که هیچ علاقه ای ندارن و لفقط از سر ناچاری و دخل و خرج دنبال کارشون باشند و همیشه در جستجوی در رو هستن که چطور شانه خالی کنند و هیچ خلاقیتی رو به خرج نمیدن (زیر بنای کج تا سریا کج میرود)
و این روند رو ادامه میدن تا وقتیکه کمی سن اونها بالا میره و سریع دنبال بازنشستگی و دست از کار کشیدن دارند و با اینکه سن بالا تری از جامعه جدید تر دارند بلافاصله این باور رو در جامعه تزریق میکنند که مقوله ای به نام از کار افتادگی یا بازنشستگی و یا در ورزش این مورد که مثلا تو نمیتونی در سن 30 سالگی بشی مسی و یا هر چیز دیگری
من یاد گرفتم که هر چیزی که به من قدرت نمیده رو نپذیرم حتی صحبت بزگترین دانشمند . یه مثال جالبی در مورد زنبور هست که میگن نسبت بال زنبور به بدنش خیلی کمه واز لحاظ قوانین آیرودینامیک نمیتونه عملا پرواز کنه اما او این قانون رو نمیدونه و کاملا زیبا پرواز میکنه و این خود نمونه باور های درست در جهان هست که میشه برخلاف تمام قوانین علمی و عملی زندگی کرد اگر خودت بخوای .
از دوستانم میخام هر آنچه که به اونها قدرت توانستن نمیده از جمله باور سن و پیری رو بذارن کنار و برای تقویت این باور برید مصاحبه پیر زنهایی رو ببینید که میگن ما از دوره نوجوانیمون هم بیشتر تفریح میکنیم و بیشتر حتی غذا میخوریم و اصلا پرهیز نداریم و روز به روز این افراد شاداب تر میشوند اینکه افراد قبول میکنند چرا ؟ اصلا موضوع پیچیده و سختی نیست به قول قرآن اکثرا ناسپاس هستند و نمیبینند که روز به روز نعمتا بیشتر میشود از وسایل و امکانات پیشرفته تا خانه های زیبا تر ماشین های لوکس تر و مثال فراوانی های بیشتر در این دنیا واضح و مشخص است که باوری که اکثریت به ما میدهد بایستی در اون شک کرد .
موفق و سربلند باشید.
سلام مجدد دوستان شعری رو در فضای توحیدی تقدیمتون میکنم :
نه مرادم نه مریدم
نه پیامم نه نویدم
نه سلامم نه علیکم
نه سیاهم نه سپیدم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمایم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته و برده ی دینم
نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده ی پیرم
نه بهر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم نه چنین است سرنوشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم
نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم:
حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به های است و نه هو
نه به این است و نه او
نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را:
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
تو اسرار نهانی همه جا
تو نه یک جای
نه یک پای
همه ای با همه ای هم همه ای
تو سکوتی تو خود باغ بهشتی
ملکوتی تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
در همه افلاک خدایی
نه که جزیی
نه چون آب در اندام سبویی
خود اویی
به خود آی تا به در خانه ی متروکه ی هر عابد و زاهد ننشینی و
به جز روشنی و شعشعه ی پرتوی خود هیچ نبینی
و
گل وصل بچینی
سپاسگزارم عالی بود مخصوصا مثال زنبور
????
درود دوست خوبم عالی بود . اون مثال زنبور عالی بود یه نکته رو گفتم بگم اینه که مطمئنم چون جهان براساس قوانینه و اینو انیشتن هم باور داشت که اینطور انقلابی در فیزیک ایجاد کرد با کشف قوانین جدید فیزیک ، مطمئنم پرواز زنبور با اون ویژگی های به ظاهر غیر ایرودینامیکی هم دلیل و قانونی داره که باید درک بشه و میشه حتی ازش در پرواز و … الگو گرفت که شکل پرواز های امروزی با هواپیما و هلی کوپتر و وسیله های جدیدی که برای پرواز انسان داره میاد رو میتونه بهتر و راحت تر کنه
سلام.بدوست عزیزم جناب علی اقای امجدیان لذت بردم وعشق کردم ازمثلهای که زده بودی.امیدوارم که همیشه سرحال وپرانرژی وسربلندوخرم باشی.به امیدپیروزی درهرکاری.منهم ازدعای خودتان بی بهرنزاری.سپاسگزارم??
سلام دوست عزیز متشکرم موفق و سربلند باشد
نظرتون عالی بود ممنون دوست خوبم آقای امجدیان ، مثال بال زنبور عالی بود بهم کمک کرد متشکرم
سلام خواهر گرامی شما لطف دارید شما
به نام خداوند فرمانروای جهانیان
بگو خداوند یکتاست
2- خدا بی نیاز است
3- نه زاییده و نه زاییده شده
4- هیچ کس همتای او نیست
سلام علیکم دوستان عزیز ، تعدادی از یهودی ها از پیامبر پرسیدن خداوند چیست و کیست به ما توضیح بده بعد چند روز پیامبر براشون سوره توحید خواند … خداوند فراتر زمان مکان خداوند منبع تمام انرژی هاست
آفرین درود برتو خداوند همه چیز است????
به نام الله یکتا و سلام بر استاد شیرین تر از عسلم
استاد عزیزم روزی که برای اولین بار با شما آشنا شدم تولد دوباه من روی این کره خاکی بود و نمیدونم چطور سپاسگزاری کنم برای این آشنایی و شاگردی
و قصه از این جا شروع شد که من چند ماه دوره یک استاد دیگه ای رو خریده بودم و فکر میکردم خدای قانون جذب شدم و خیلی اتفاقی کسی رو که اصلا نمی شناختم و اون هم من رو نمی شناخت اومدم نصیحت کنم و دوره استادی رو که میخوندم رو هم به ایشون معرفی کردم و این دوستمون گفت من استاد عباس منش رو دارم دنبال میکنم و من هر چه سعی کردم بهش بقبولونم استاد من بهتره ایشون یه جمله در آخر گفتن و اون این بود
استاد عباس منش توحیدی هستند و فرقشون با بقیه اینه
من اصلا نفهمیدم چی گفت ولی از روی کنجکاوی سایتتون رو باز کردم و به قول معرف
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد و تا این لحظه آرامگاه قلب و روح من شده روی این کره خاکی شنیدن و یادگیری از شما و نمیدونم این به خاطر نیت خیرم بود که من میخواستم کسی رو که اصلا نمیشناختم بهش کمک کنم و بر عکس اون به من کمک کرد یا سالهای سال آرزوی شاگردی کردن پیش یه استاد که واقعا بتونم باورش بکنم و قبولش داشته باشم بود…
ولی هر چه بود خدارو بی نهایت شاکرم
و با شنیدن این فایل برای چندین و چند بار تازه دارم میفهمم اون دوست غریبه چه جمله ای گفت و استاد شما توحیدی ترین استاد دنیا هستید
و با شنیدن این فایل یاد شعر زیبای مولانا افتادم و تازه درکش کردم با بیانات زیبای شما
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
حضرت مولانام این دریافت رو کرد که خدایا همه چی تو هستی و همه انسان های موحد و اولیا در آخر این راز رو فهمیدن و چقدر شیوا شما توضیح دادین استاد و هدایتی
که بر دل و جان من نشست و امیدوارم که درک کرده باشم
چقدر زیبا مثال خدا رو با طیف رنگ زدید و من چقدر لذت بردم از این مثال و چقدر تونست به درک من کمک کنه و باز به قول مولانای عزیز : :
آینه ای
رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای…..
خدا همه رنگهاست و همه رنگ ها هم نیست
خدا همه چیزه و اصلا چیزی به جز خدا نیست
و همه ذرات خداست و اصلا هر چیز خداست و هر چه هست خداست و غیری وجود نداره —-
همش خود خداست
استاد چقدر زیبا گفتید که هم آتش و هم گلستان خداست ….
اصلا خود ابراهیم هم خداست
تو اول همه قصه های بچه ها میشنیدیم و میشنویم که یکی بود یکی نبود غیر خدا هیچ کس نبود …
یعنی بزرگترین راز رو از همون بچگی میشنیدیم ولی خب درک نمیکردیم که یکی هست نه دوتا و نه چند تا و نه میلیاردها
اگرچه در ظاهر بی نهایت ماده و شکل و جرم وجود داره ولی همشون یکی هستند و همشون خداهستند و این یعنی وحدت در عین کثرت
و چقدر زیبا گفتید استاد عزیزم در باره باور که همه چیز باوره و اینو چند بار تکرار کردید
و در یافتی که من کردم از صحبت هاتون اینه :
و خداوند آینه باورماست
که ما چه ساختیم از اون در وجودمون و چه تصوری داریم ازش
همونو بهمون نشون میده….
استاد عزیزم من در این ساعت سه نیمه شب و این لحظات عالی از دل شب تازه میفهمم این همه که شما میگید باور باور باور باور یعنی چی و چرا گفتید من دیگه چیز ی نمیخونم و دنبال یادگیری چیز جدیدی نیستم و فقط دارم رو باورام کار میکنم
به خدا قسم من تازه الان فهمیدم
یعنی امیدوارم فهمیده باشم شما منظورتون چی هستش
من الان اینطور فهمیدم که یک نیروی واحد در تمام کائنات جاری هست به شکل های مختلف و ما به هر جا که بریم از شرق و غرب و تمام کهکشان ها و هر جسم وانرژی که پیدا کنیم اون خداست در اشکال مختلف و این آیه قرآن که میگه نه شرقی و نه غربی است و شرق و جهان بدان فروزانند رو تازه من الان دارم درک میکنم با فرمایشات شما
که هر کجا که برویم خدا هست و برای اینه که میگه من نزدیکم چون همه جا و همه چی خود خداست به شکل ها ی مختلف در عین اتصال و وحدت..
و همونجوری که مثال زدید بهترین تعبیر از هر انسان همون ظرف هست و تمام داستان اینه که من امین ظرف وجودم رو به شکلی دربیارم که دوست دارم و پر میشم از خدا و به همون شکلی که ساختم در میام و طراح این ظرف و دیزاینر این ظرف چیزی نیست جز باور -الله اکبر
و برای همینه که خدا میگه به محض درخواست اجابت میشه ولی من تا مادامی که ظرفم بد شکل هست انرژی خداوندی به همون شکل من در میاد و بر عکس
و این عین عدالت خداست که به شکل باور هر فرد در میاد تا نتیجه میلیون ها توجه و افکار و اعمال که ما در طی سالیان سال فرکانسش رو فرستادیم و بواسطه اونها این ظرف بی شکلمون
رو شکل دادیم در میاد و ما برآیند و نتیجه اونو به صورت کلی میبینیم و شکل کلی ظرفی که ساختیم
و تا وقتی باورهامون رو عوض نکنیم یعنی این ظرف وجود من همون قبلی هست و هر چقدر هم به زور بخوام بهش شکل بدم باز برمیگرده به همون شکل خودش و نمیشه و دلیل این همه نرسیدن به خواسته ها همین بوده چون ظرف من به شکل دریافت اون خواسته درنیومده هنوز چون من باور نکردم که میشه و به همین دلیل نشده
الله اکبر یه چیزایی دارم مینویسم که خودم دارم مست میشم از نوشته خودم و دریافتی که تو این لحظه دارم
نمیدونم شاید نتونم با کلمات منظورم رو بیان کنم و دریافتم رو ولی یه غوغای عجیبی تو وجودم به پا شده
که امین این همه به این در و اون در نزن برای دریافت خواسته هات خدا نزدیکه و خدا تویی و خدا همه چیزه و فقط کافیه تو اینو باور کنی با تمام وجود و یک چیز ببینی و وقتی میگی
اشهد ان الا اله الا الله با تمام وجودت این رو حس کنی که هیچ چیزی و هیچ انرژی و نیرویی نیست به جز خداوند و همه چیز خودشه و به هر سمت که رو کنی همونجا خداست و به هر کجا که بری خدا هست که یکی هست و نیست هیچ چیز جز او وحدهو لا شریک الی هو
خدایا شکرت برای دریافت این آگاهی
چه آرمشی که تو همه جا هستی و همه چیز تویی و همه کس تویی
یعنی هیچ غیری نیستو همه دستان تو هستند و همه تو جای درست خودشون هستند چون تو که اشتباه نمیکنی و تو آگاهی مطلق هستی و مگه میشه وقتی همه تو هستی
کسی تو جای اشتباهی باشه و من از این لحظه هر که در کنارم هست و هر که خواهد بود تو هستی و دستان تو و صورت های مختلف تو خدای مهربانم
که اومدن باورها و شکل ظرف من رو نشون بدن و من اگر میخوام جلوه هایی دیگه ببینم و چیزهای دیگه ای میخوام باید باورم رو عوض کنم تا ظرف وجودم عوض بشه و شکل دیگه ای بگیره
اون شکلی که میخوام تا دریافت به راحتی انجام بشه
خدا یا شکرت که همونطوری که در قرآن گفتی نه ترسی هست و نه غمی چون همه جا و همه چیز تویی
پس این اون چیزیه که این همه نعمت رو به سمت استادم سرازیر کرده و این اون چیزیه که دریافتش استادم رو به این جایگاه رسونده و استادم می دونن که هر چه این ظرف وجود یعنی باورشون رو بهتر و بزرگ تر کنند
دریافت های جدیدی در راهه و برای همینه استادم همیشه در حرکتند و دارن روز به روز به لطف تو ای خدای مهربانم ظرف وجودشون بزرگ و بزرگ تر میشه و دریافت ها و نتایجشون هم درخشان تر
اینو حتما هم بچه ها و هم استاد عزیزم درک میکنند که من اصلا نمیدونم چی شد اینارو نوشتم و این نتیجه گیری ها رو کردم و این دریافت ها رو
استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم و میدونم چه من از شما سپاس گزاری بکنم و چه نکنم
این گسترش آگاهی خود به خود ظرف شما رو بزرگ تر و دریافت هاتون رو بیشتر میکنه
و با این وجود حق شاگردی اینه که من مراتب قدردانی و سپاسم رو خدمتتون اعلام کنم
که نمیتونم میزانش رو با عدد یا کلمه ای بیان کنم و خدا میدونه چه آگاهی و لذتی بردم از این فایل
استاد عزیزم بازم میخوام یادبگیرم ازتون و یاد بگیرم و یاد بگیرم
مثل پیامبر که فرمودن ما عرفناک حق معرفتک
چون باز میخواستن ظرفشون بزرگ تر شه با اون همه غظمتی که داشتن
بعد از این همه خوندن و شنیدن من امشب تازه حس میکنم به مفهموم باور دارم نزدیک میشم و آرزو به یاری الله یکتا هدایت بشم به سمتی که شما و همه بندگان موحد خدا قدم گذاشتن
و روز به روز بتونم باورهام رو توحیدی تر بکنم
استاد عاشقتونم
سلام ب آقای امین عزیز
متنت سرشار از عشق و آگاهی بود ممنون از تو بخاطر نشر این آگاهی ها بهترینا رو برات آرزومندم چون اایق بهترینایی
چقد زیبا نوشتید و من چقد خوشحالم از خوندن کامنت شما🙏🙏🙏
سلام و خدا قوت به استاد عزیزم و دوستان محترم
حرفهای شما بسیار عالی بود آقای عباس منش وقتی در مورد خدا صحبت میکردید اشکام میریخت به خاطر خدا و قدرتش و مهربونیش و… مدتی هست که در قرآن تحقیق میکنم سوالی برام پیش اومده بود که مدتها ذهن منو مشغول کرده بود در این فایل جواب سوالمو گرفتم خیلی ممنون.
همونطور که همه ما میدونیم ، همه چیز باور هست. ما با باورهای خودمون زندگیمون رو میسازیم. در هر مرحله ای از زندگیمون و در هر لحظه این کارو انجام میدیم مختص به زمان و مکان خاصی نیست.
چند مثال میگم:
1٫ یکی از دوستان خانوادگی ما اوضاع مالی بسیار بسیار خوبی داره. پارسال با ایشون صحبت کردم. این شخص حدود 65 سالشه و در زمان جوانی تا سیکل درس خونده. وقتی باهاش مصاحبه میکردم میگفت: “برای یکی از ایده های کارم نیاز داشتم تا از الکترونیک چیزی بفهمم و همین 2 سال پیش رفتم دانشگاه و رشته الکترونیک رو خوندم با نمره های خیلی خوب. من هر کاری بخوام میتونم انجام بدم همه میگفتن سنت زیاده نمیتونی. توی این سن با مدرک سیکل چطور میخوای الکترونیک بخونی و… ولی من گفتم من میتونم و رفتم و درس رو خوندم. و الان خیلی چیزها بلدم که یک فارغ التحصیل الکترونیک بلد نیست.” خیلی اعتماد به نفس داشت. حرفاش باورش رو نشون مبده. این که سن آدم ، محدودیت نیست، مدرک محدودیت نیست.باورش این بود که در سن 60 سالگی هم میتونه درس بخونه و تونست. اعتماد به نفسش فوق العاده بود برای خودش بسیار ارزش قائل بود. خیلی به خودش افتخار میکرد کارهای بزرگی انجام داده بود. در شهرشون بسیار مشهور است و حرف اول رو میزنه.
2٫ یکی از اقوام ما، خانم مسن 80 ساله بود که 2 سال پیش به رحمت خدا رفت. این آدم باور داشت که قدرت بدنی خیلی بالایی داره. زمانی که برای تفریح به روستاهای اطراف میرفتن مکان طوری بود که برای افراد مسن مناسب نبود و خیلی خطرناک بود مثلا یک بار یک آبشاری در مکان تفریحی بود که 100 تا پله ی نردبانی شکل به سمت قله ی کوه داره. نوه ها میگفتن شما پایین بشینید و استراحت کنید میگفت نه منم میام خلاصه به زور، نوه ها قبول میکردن. این خانم، خیلی راحت و با سرعت حتی با سرعتی بیشتر از نوه ها به قله میرسید. همه تعجب میکردن که این چطور رفته بالا. این خانم باور داشت که میتونه در این سن هم، راه سخت رو بره و تونست.
3٫ نوشیدن نوشابه برای جوان ها خوب نیست برای افراد مسن که اصلا خوب نیست. (البته این هم یک باوره) یکی از اقوام ما، یک آقای حدود 60 ساله اس. این آقا باور داره نوشابه برای بدنش ضروریه. روزی 1 نوشابه ی 1٫5 لیتری میخوره. خودش بهم میگفت :”اگر آب بخورم معدم درد میگیره نوشابه که میخورم معده ام خوب میشه.” چندین ساله که هر روز نوشابه میخوره و بدنش هم سالمه سالمه. لاغر لاغر هم است تحرکش هم متوسطه مثل بقیه مردم. با اینکه همه ی ما میدونیم نوشابه منبع شکره و چاق میکنه . باور داره که نوشابه برای سلامتیش ضروریه.
سلولهای بدن انسان در دوره ی زمانی مشخص دوباره متولد میشن نو میشن مثل روز اول قوی و سالم و عالی. ما انسانها سلولهای بدنمون رو به همون شکلی که باور کردیم تغییر میدیم.مثلا اگر قبلا مریض بودیم و باور کردیم که دیگه مریضی خوب نمیشه زمانی که سلولها از نو متولد میشن به خاطر باور محدود کننده ، مجدد بیمار میشن. حالا، ورزشکارانی که فکر میکنند نمیتونن در سنین بالا عالی باشن به این دلیل هستش که باور دارن با گذشت زمان و افزایش سن قدرت بدنشون تحلیل میره چاق میشن ضعیف میشن. در نتیجه با این باورها اعتماد به نفسشون کاهش پیدا میکنه . سلولهای بدن این ورزشکار زمانی که از نو متولد میشه به خاطر باورهای محدود کننده مثل افزایش سن و…ضعیف میشن یعنی با این باور محدود کننده به صورت ضعیف شکل میگیرن. اما ورزشکاری که سنش رفته بالا و باور داره که میتونه در سن بالا هم ورزش کنه و مسابقه بده و قوی باشه و برنده باشه پس میتونه . باور این ورزشکار ربطی به باور دیگران نداره. خودش خواسته و باور داره که میتونه ، پس میتونه. چون سلولهای جدید بدنش رو هم با باورهای مناسب، قوی شکل داده. وقتی ورزشکار باور میکنه که در سن بالا هم میشه قوی بود میشه عضلاتی عالی داشت میشه در مسابقات برنده شد و…اون در ذهنش این رو میسازه . از طرفی ، بدن و عضلات، برای حرکت و فعالیت از مغز دستور میگیرن . در نتیجه اون باور قوی که به صورت دستور از مغز صادر میشه، به عضلات و بدن فرد منتقل میشه و فرد ورزشکار به همون صورت قوی عمل میکنه. پس کل بدن در این مثال، عضلات، تحت تاثیر ذهن قرار میگیرند. در نتیجه اون شخص ورزشکار کاری رو که دوست داره به همون شکلی که باور کرده انجام میده.
آقای عباس منش سپاسگزارم
آرامش مطلق عزیز و ارجمند
سلام و سپاس از مثال های زیبای شما
مانند میخی بر دیوار ذهن حکاکی میکند که ما نیتوانیم چون فقط غیر ممکن ، غیر ممکن است
پایدار باشید
سلام و درود بر شما
بسیار سپاسگزارم دوست عزیز
در پناه الله یکتا شاد شاد شاد باشید.
چقدر مثال هاتون جالب و آموزنده بودند
متشکرم ازتون برای نوشتن نظرتون برای ما
سلام و درود بر شما
خیلی ممنونم هانای عزیز
در پناه الله یکتا شاد شادشاد باشید.
عالی بود دوست من مثالهاتون خیلی خوب بودند سپاسگزارم
سپاسگزارم دوست عزیز
در پناه خدا شاد شاد باشید.
دوست خوبم آرامش مطلق نظرتون خیلی قشنگ درک کردین ممنونم
سپاسگزارم دوست عزیزم
در پناه خدا شاد شاد باشید.
سلام استاد عزیزم .
و همه عزیزانی. که تو این لحظه اینجا رو انتخاب کردن که باشن .یعنی دنبال بهترین ها باشن و کسی که دنبال ناب ترین چیز ها میگرده حتما بهش میرسه .هر جایی که باشه .امسال که رفته بودم شهر بزرگی که توش بزرگ شده بودم و همبشه قبل از آشنابی با سایت استاد عزیزم .ناراحت بودم که توی شهر تقریبا. کوچکی زندگی میکنم و امکاناتش نسبت به جایی که بودم خیلی کمتره .
دیدم دوستای قدیمی که باهاشون دیدار داشتم همون افکار گذشته. هیچ تغییری نکرده بودند .انسانهای. بسیار شریفی هستند ولی خودمو می دیدم .که انگاری هفت خان. رستم رو رد کردم .به درک خیلییی عمیق تری از خودم رسیدم . و در این درک کردن تکامل خودمو دارم طی میکنم .
من چند سال پیش برای تعطیلات. عید یک روز با شوهرم رفتیم یه منطقه ییلاقی باحالی. تو اون روز چون من بعد از ازدواجم بسیار دختر منفی شده. بودم .یه اتفاقی برام افتاد من پاهام پیچ خورد .شدت اش خیلی زیاد بود .
به حدی که دکتر ی بهم گفت شما دیگه نمی تونی دیگه ورزش. کنی .من در تمام سالهای عمرم ورزش کردم .
و میخوام بگم که این قضیه برام خیلییی. فاجعه به حساب می اومد .از دست شوهرم ناراحت. بودم چون اون باعث این اتفاق شده بود از دستش ناراحت بودم چون منو به موقع دکتر نبرده بود .از دستش ناذاحت بودم چون منو پبش شکسته بند سنتی بی سواد برده بود و اون تا می تونست پایی که فقط باید اتل میشد رو تا جابی که می تونست پیچوند تا به قول خودش درستش کنه .
آخرش رفتم پیش یه دکتر بهم گفت فقط پیاده روی کن فقط فقط با کفش مخصوص و مسخره ای. من فقط میخواستم از بقیه بپرسم امیدی هست .و چه کسی این اتفاق براش افتلده و تونسته به ورزش ادامه بده ِ
بعد فشنگ 10 ماه. اومدم به خودم. گفتم دختر تو چت شده. تا کی میخوای اینجوری ادامه. بدی تمومش کن .
دلم یه کفش خیلی خوشگل میخواست .برای باشگاه .شوهرم برای تولدم خرید .و من اصلا از قانون هیچ چیزی نمی دونستم .
و بعدش به خودم قول دادم هیچ وقت به مچ پام نگاه نکنم که ورم اش رو ببینم و ناراحت بشم و دیگه ورزش نکنم .و بعد از اون من کمکم ورزش رو شروع کردم و الان هیچ مشکلی ندارم .
بعد از این ماجرا من وقتی باشگاه میرفتم فضای باشگاه برام خدا بود من لحطه لحظه خدا رو شکر میکردم که می تونم ورزش کنم پیاده روی کنم زیر بارون. و برف بدون چتر راه برم و خدا رو شکر کنم به خاطر سلامتی. ام .
و الان خدا را شاکرم که توی زمان مناسب توی مکان مناسب قرار دارم .
مرسی از چشم های مهربونتون. استاد عزیزم و بقیه اعضای مهربون و دوست داشتنی این سایت بسیار با ارزش
ان شالله همیشه موفق و سلامت باشید
ممنونم صفورا جان .
امیدوارم همیشه شاد باشین
بسیار زیبا بود دوست عزیزم
ممنونم الی خانم
سلام به استاد عزیز ، تیم سایت عزیز و بچه های پر انرژی خانواده صمیمی سایت
اساس هستی اینه که «بیرون» تجلّیِ درون است و «درون» ژرفایِ (دریای) بیرون شناخته می شود. یعنی پیوستگی ظاهر و باطن.
و نکته دیگه اینکه
کلمه ”عید” از ماده عود به معنای بازگشت است. اگر کسی نگاه هستی شناسانه داشته باشد هر دم و هرلحظه عالم نو است یعنی فرو رفتن نفس، یک عید است و برآمدن نفس، عید دیگر است. پس در هر دمی دو تازگی است.
هر دم از این باغ بری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد
و هر چیزی که می رسد تازه تر از گذشته است و اگر کسی هم اهل آگاهی و شناخت قوانین و معرفت نباشد، سالی یک مرتبه این نو شدن را در طبیعت بطور آشکار می بیند که از فصل زمستان عبور کرد و الان فصل بهار و نو آغاز شده است. جهان جوان شد و تو گوئی که پیری از دست می دهد و دور دیگری آغاز می شود یعنی جوانی را از سر می گیرد. جوانی را اگر تازه دیدن و تازه فکر کردن و تازه زیستن معنی کنیم، شخص آگاه همیشه جوان است و پیری در او نیست، آیا حضرت خضر پیر شده؟ خیر. خضر یعنی سبزی و همیشه بهاری و همیشه جوان بودن و حضرت خضر پیر نمی شود و معلوم نیست کی وفاتش می رسد و چند سال هم زندگی کرده معلوم نیست.
جوان بودن، خاصیت شخص آگاه است.
خب حالا این آگاه بودن مهم هست که چه نوع آگاهی باشه ، چون همین آگاه شدن و تکرار این آگاهی باعث باور میشود و باورهای ما هستند که هر لحظه زندگی ما را میسازن .
خب در مثال ورزشکاران با این سوال شروع میکنیم که
چه زمانی اون ورزش حرفه ایی که داری انجام میدی رو کنار میذاری ؟؟؟؟
یا تا چه زمانی میخوای به این ورزش در همین حوزه ادامه بدی یعنی بازی کردن حرفه ایی ادامه بدی ؟؟؟
خب اینجا اغلب ورزشکاران برای خودشون یک سنی رو حد قرار میدن مثلا میگن تا 40 سالگی و بعضی ها هم میگن تا 45 یا 35 خب اصلا این نوع دیدگاه چجوری بهش رسیده ؟؟؟؟ عوامل زیادی هست ، مثل افکار و فرهنگ توده مردم به سن ورزشکاران یعنی اینقدر این باور تکرار شده از سالیان پیش که ته ته ته یک ورزشکار تا 40 سالگی هست برای همین خیلی از ورزشکاران اینو پذیرفتن و ذهنشون جوری تنظیم میکنند وباورهاشون جوری میسازن تا وقتی به سن 40 میرسن احساس پیر شدن عضلات و کلا جسمشون حس کنند چون گفتیم بیرون هرکسی نشان از درون اوست نشان از باورهای اوست پس اینکه عضلاتش اون حالت اولیه 20 سالگیش نداره بخاطر همینه که ذهنش اینو ساخته براش که وقتی به سن 40 میرسی باید عضلاتت فرسوده بشن. چون ما ذهن بسیار قدرتمندی داریم ذهن انسان آن قدر عظیم است که خودش را زندانی خودش میکند و در این انجماد میماند. زندانی ذهن امید رهایی ندارد. ممکن است خود را آزاد بدانم ولی در زندان ذهن باشم، آیا ملاکی هست که بفهمیم زندانی ذهن هستیم؟ اگر بتوانم در تمام عقایدی که اکنون دارم قدری شک و تردید کنم، رها میشوم ، انسانی که بتواند شک کند دیگر زندانی ذهن نیست و رها میشود. شک فقط راه رفتن را یاد میدهد و نمیگوید در این جا بمان ، رفتن راه مهم است. عبور از شک یعنی به یقین رسیدن و دوباره در آن یقین شک کردن و این مبحث از یک بخشی تازگی دیدگاه و افکار و باور ایجاد میکند و حالا از این ور مثال بزنم در مورد قدرت ذهن
تحقیق بر روی کسانی انجام شد که نیاز به جراحی مشکلات مفصل داشتند زانوهاشون فرسایش یافته بود و نیاز داشتند که مفاصلشان درمان شود برای بعضی از بیماران دکترها این اجازه رو گرفتند از خانواده هاشون که به عنوان بخشی از تحقیق فقط تظاهر کنند که جراحی را انجام میدهند یعنی به جای درمان واقعی زانو و انجام جراحی کامل به سادگی فقط بیمار را تحت بی هوشی قرار دادند و سه تا بریدگی کوچک در اطراف زانو ایجاد کردند وقتی اون بیماران بیدار شدند فکر میکردند که جراحی کامل انجام شده است و نکته مهم اینه که بعد از 2 سال از جراحی به ظاهر انجام شده بیمارانی که جراحی وانمود شده داشتند همان قدر رهایی از درد را گزارش کردند که بیمارانی که جراحی واقعی داشتند گزارش کردند . ممکن فکر کنید که بیمارانی که جراحی نشدند به این خاطر احساس درد نمیکردند که ذهن شان فریب خورده بود مسئله اصلا این نیست وقتی که دکترها زانوی شان را در طول زمان بررسی کردند توانستند بهبود واقعی حتی بدون جراحی را ببینند نتیجه گیری شان این بود که وقتی مغز انتظار داشت که زانو بهتر شود ، بهتر شد حتی بدون اینکه جراحی انجام شود ، فقط فکر کردن به اینکه زانو درمان شده و این باور ایجاد شده که درمان شده در واقع باعث شده که بدن خودش ، خودشُ درمان کنه. پس وقتی اون ورزشکاران انتظار دارند که جسمشان تا 40 سالگی کیفیتش پایین بیاید پس حتما می آید. یا رو به پیری باشه پس میشه.
بعضی از آدمها در زمانهایی از زندگیِ خود، وضعیت به ظاهر متعادل شان را رها کرده و برای پیشرفت اقدام به تغییراتی وسیع نموده یا بهتر بگویم جهادی عظیم در زندگی شان ایجاد کرده اند!!
برخی دیگر پیرو عادت های خود شده و مایلند همان وضعیت قبلی خود را حفظ نموده و تلاش می کنند تا مانع تغییر اوضاعشان شوند، زیرا به همه چیز بیش از حد عادت کرده اند! آنها گوش شان را بر روی پیغام های جهان بسته و تا مرز نابودی در برابر تغییرات مقاومت می کنند. و بعضی ها هم تغییر میکنند ولی تغییری که باورهاش توسط باورهای جامعه و …. شکل گرفته مثل همین که ته فعالیت فیزیکی حرفه ایی ورزشی تا 40 سالگی هست و به بعد نمیشه
خب این موقع باید ویژگی ساخت ، ویژگی تغییر دادنِ آگاهانه شرایط زندگی ام در “زمان مناسب” است . یعنی قبل از زمانی که جهان مرا مجبور به تغییر می کند. این ویژگی، گولِ شرایط به ظاهر ایده آل را نخوردن است
ما می توانیم انتخاب کنیم که تغییر کنیم یا اینکه مجبور به ایجاد تغییر شویم یا اینکه با مقاومت در برابر تغییر، بمیریم. زیرا جهان ما را مجبور به تغییر می کند یا مجبور به مردن خواهد نمود…
یعنی اگر تغییر در تفکراتمان در باورهایمان در اهدافمان نداشته باشیم محکوم به مرگ میشیم خب وقتی باورهایمان را نسبت به خودمون تغییر بدیم مثلا ورزشکار باورهای قدرتمند ایجاد کنه و که تا هرسنی که میخواهد ادامه بده در حوزه سلامتی و موفقیت و پیشرفت قدرتمندتر بکنه و ادامه بده این کار و پیوسته باشه واقعا میتونه تا هرجایی که میخواد پیش بره
هر چقدر که اهداف بزرگی را به تحقق رسانده باشیم، باز هم باید هدفِ بزرگتری برگزینیم.
جهان به ما یاد می دهد که روزهای زندگی ما در این دو، سپری می شود:
یا در شور و شعفِ تکاپوی رسیدن به اهداف مان هستیم
یا سرگردان و پریشان، درگیرِ مشکلاتِ بیهوده ای هستیم که جهان به خاطر نداشتنِ هدف و انگیزه برای حرکت و رشد، پیش رویمان گذارده است. مثل همین فرسایش عضلات بدن یا پایین امدن کیفیت عضلات
پس طبق توصیه قرآن:
“فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَب: پس هنگامى که از کار مهمى فارغ شدى به مهم دیگرى بپرداز”، یادمان باشد که مهم ترین قدم حتی قبل از رسیدن به هدف، تعیین گامِ بعدی و هدفِ بعدی است.
اگر فکر کنی که تمام موفقیت هارو به دست آوردی و دیگر تمامِ مرزهای ممکن را طی کردی و آنقدر موفقیت کسب کردی که دیگر چیزی بعنوانِ موفقیت بیشتر، برایت وجود ندارد. خب پسرفت میکنی چون
جهان راه خودش را دارد. همواره در حال رشد و گسترش است، برایش رکود و سکون معنایی ندارد. فرقی نمی کند چقدر موفقیت کسب کرده باشید، زیرا هدفِ او رشد و گسترشِ بیشتر است.
زیرا قوانینش می گوید، هر چقدر که موفق باشید، باز هم می توانید موفق تر باشید.
هر چقدر ثروتمند باشید، باز هم می توانید ثروتمند تر باشید.
هر چقدر شاد باشید، باز هم می توانید شادی بیشتری را تجربه کنید.
زیرا ما به دنیا آمده ایم تا رشد کنیم و با رشدِ خودمان به گسترشِ جهان کمک کنیم.
پس یا با تعیینِ هدف مان، خود را با حرکتِ جهان، هماهنگ و به رشدش کمک می کنیم یا با دستِ خود، خود را در چاهی می اندازیم که به خاطر نداشتنِ هدف، در حلقه ای از بیگاری های پی در پی گرفتار آمده و مرتباً از یک مشکل به مشکلِ دیگر، از یک نگرانی به نگرانی ای دیگر، از یک شکست به شکستی دیگر، از یک اشتباه به سمتِ اشتباهی دیگر بر خورد می کنیم…
ولی اگر ما هدفمان را بذاریم روی اینکه تا هر موقع بخوایم میتونیم ادامه بدیم و پیشرفت کنیم و موفقیتهای بیشتری داشته باشیم ، روشهای جدیدتری توی اون حوزه ورزشی ایجاد کنیم یا … میتونیم ادامه بدیم و نکته دیگه اینکه باورهای سلامتی و جوانی بسیاری بسازیم و همیشه احساسمون خوب باشه تا شاد باشیم چون وقتی اینگونه باشیم هم میتونیم جوانتر بمانیم و هم اتفاقات بهتری برامون بیفته و یک نکته دیگه اینکه الگوهایی برای خودمون توی ورزش که در سن های بالا به صورت حرفه ایی کار کردن و تونستن به موفقیت برسن قرار بدیم مثل سانتیاگو لانگه ، قایقرانِ 54 سالۀ آرژانتینی که سرطان هم داشته
سانتیاگو لانگه، قایقرانِ 54 سالۀ آرژانتینی، پس از شکست دادن سرطان با وجود از دست دادن نیمی از یک ریۀ خود، مدال طلای مسابقات قایقرانیِ بادبانیِ المپیک ریو 2016 را کسب کرد. این قهرمان آرژانتینی روز سهشنبه در رشتۀ قایقرانیِ بادبانیِ دو نفره که ورزش سنگینی محسوب میشود، رتبۀ نخست را از آن کشورش کرد. پزشکان سال گذشته به سانتیاگو اطلاع دادند که مبتلاء به سرطانِ پیشرفتۀ ریه است، اما وی که پیشتر در دو المپیک مدال برنز کسب کرده بود، شرکت در مسابقات ریو 2016 را هدف و انگیزهای برای شکست بیماری سرطان در نظر گرفت.
وی پس از کسب مدال طلا به خبرنگاران گفت: «در طول شش ماه (دورۀ درمان بیماری سرطان) روحیۀ خیلی خوبی داشتم… من در بارسلونا عمل جراحی شدم و پس از پنج روز دوچرخه سواری میکردم. یک ماه پس از عمل به قایقرانی باز گشتم
1-توی سن 54 سالگی
(طبق گفته سایت رشته سنگینی هستش) و مدال طلای المپیک بگیری
یعنی اینکه موفقیت طبق سخنان قبلی استاد عزیز هیچ ربطی به سن نداره.
2-داشتن سرطان پیشرفته ریه
ببینید چه زیبا از این سرطان پله ایی برای رشدش استفاده میکنه. همینطور که استاد قبلا گفتن مشکلات امدن تا ما پیشرفت کنیم امدن مارو قوی تر کنند
به این جمله دقت کنید :
پزشکان سال گذشته به سانتیاگو اطلاع دادند که مبتلاء به سرطانِ پیشرفتۀ ریه است، اما وی که پیشتر در دو المپیک مدال برنز کسب کرده بود، شرکت در مسابقات ریو 2016 را هدف و انگیزهای برای شکست بیماری سرطان در نظر گرفت.
سانتیاگو همچنین گفت: «این موضوع میتواند به افرادی که به مشکلاتی همچون بیماری من دچار هستند، قدرت ببخشد، اما ترجیح میدهم بر روی مسألۀ ورزشی متمرکز شوم. این بیماری هیچ ارتباطی با موفقیت ورزشی ما ندارد. این بیماری مانند سنگی در جاده بود.»
اینکه توجهی به بیماری یا سنش یا عصلاتش که پیر میشن نداشته بلکه نکته مهم دیگه تمام تمرکزش گذاشته روی هدف ورزشیش و مطمئنا برای رسیدن به اون ورزش فیزیکی انجام میده ولی این ورزش فیزیکی در حد حرفه ایی انجام دادن و مخصوصا ورزش سنگین انجام دادند حاصل باورها و شخصیتی هست که در درونش ساخته و این نیرو بهش بخشیده در بیرونش یعنی در جسمش که به این مسیر در حد حرفه ایی ادامه بده.
و در آخر باور به اینکه من هستم که سرنوشت خودم رقم میزنم ، من هستم که میتونم به هرشکلی که میخوام زندگی بسازم و تا هرچقدر که بخوام پیشرفت کنم و همه چیز به منفعت منِ و یا این باور که اگر بدن دارم پس قهرمان هستم ، پس میتونم ادامه بدم ، پس پرانرژی هستم ، پس بدنم همیشه در راستای اهداف من هست چون همه چیز خلق شده برای اینکه من به هدفم برسم و این جسم هم خلق شده که من به اهدافم برسم پس میرسه و ادامه میده تا هر سنی که بخواد.
همتون دوست دارم
لذت ببرید و موفق باشید
مثالهاتون حرف نداشت,مخصوصا جراحی مفاصل پا,براتون سیر صعودی در تمام مراحل زندگیتون آرزومندم??
سلام به دوست عزیزم آقای بردیا مددی
شما هم همیشه موفق و
خندااااااااان و شاد و ثروتمند و پرانرژی سلامت و سعادتمند باشی
سلام اقای مهرداد مرادی نظیف
کل متنتون بی نظیر بود و بهم کلی انگیزه داد توی همه ی زمینه ها مخصوصا اون قسمتی که ایه از قران اوردین…پس هنگامی که از کار مهمی فارق شدی به مهم دیگر بپرداز…این جمله خودش یه کارگاه هدفگذاری هست که خدا واسه هممون گذاشته و من یکی تا حالا نشنیده بودمش…خیلی مرسی
سلام به دوست عزیزم آقای سعید ددد
منم خیلی خوشحال شدم از انگیزه ایی که گرفتی و خودمم از متنن انگیزه گرفتم
مرسی
خندااااااااان و شاد و ثروتمند و پرانرژی سلامت و سعادتمند باشی
سلام دوست عزیز??
بسیار زیبا توضیح دادید.سپاسگزارم
سلام به دوست عزیزم خانم شیما دا
خیلی لطف دارید
ممنونم.
و ممنونم از گل زیباتون ، الان ایده گرفتم که در جواب دوستان از گل شما هم استفاده کنم ، واقعا چقدر زیبا میشه
بازم ممنونم ???
با سلام مهرداد عزیر اولش که نظرت رو دیدم خیلی طولانی بود وقتی که شروع خوندش کردم خیلی خیلی لذت بردم خیلی عالی بود .موفق وپر انرژی وتاثیر گذار باشی همیشه .باتشکر
سلام به دوست عزیزم آقای مجتبی اسکندری
منشا اثر بودن بسیار دوست دارم و خواهانش هستم
مرسی از تاییدت
خندااااااااان و شاد و ثروتمند و پرانرژی سلامت و سعادتمند باشی
سلام استادعزیزوسلام به تک تک دوستان همفرکانسی مهربانم
استادمتنی که درقالب فایل (بهترین باوردرباره خداوند)نوشته ایدبینظیراست.
احساس میکنم که جمله به جمله این کلمات اززبان خداونداست که برقلب مهربان شماجاری شده وشماآنها رابه عرصه قلم درآورده اید.
چقدرزیباگفته بودیدکه خداوندمثل آبی است که به شکل ظرف باورهای ما درمی آید،من فکرمیکنم این دقیقاپاسخ مسابقه جدیدی است که درباره ورزشکارهامطرح کرده اید.
واقعاچه هاکه نمیکندقدرت باورهاوعقایدانسان…
این باورهاهستندکه شخصی رابه اوج ثروت وتنعم وشخص دیگری رابه قعرفقرفرو میبرند.
این باورهاهستندکه شخصی رابیش ازنودسال به سلامت نگه میدارندودرعین حال شخص دیگری رادراوج جوانی به امراض گوناگون مبتلامیسازند.
این باورهاهستندکه ورزشکاری رابربالای سکوی قهرمانی برده وفردورزشکاردیگری راهنوزواردمیدان نشده ازرقابت خارج میکنند.
استاددقت که میکنم می بینم هرسوال ومسابقه ای که مطرح میکنیددرانتهامیرسیم به موضوع باور واین بارنیز پاسخ سوال شماتنهایک کلمه است وآن هم:باور!
خیلی هاجریان بچه دارشدن من رادرکامنت های قبلی ام خوانده اندامادوست دارم این موضوع رادوباره مطرح کنم تادوستان هرچه بیشتربه گفته های شماوالبته قدرت باورهاایمان بیاورند.
تقریباچهارسال پیش بودکه من وهمسرم بعدازانجام تلاش های فراوان متوجه شدیم که به بن بستی به نام ناباروری برخورده ایم.
هرگزیادم نمیرودکه وقتی دکترجواب آزمایش های مرا دیدباقباحت تمام رودر روی من ایستادوگفت که توهرگز بچه دارنمی شوی!
خندیدم…
دکترپرسیدبرای چه میخندی؟
گفتم شمافکرمیکنیدکه برجای خداوندتکیه زده ایدکه اینطورقاطعانه میگوییدکه من بچه دارنمیشوم.
خلاصه بعدازانجام یک عمل جراحی وخوردن ده هاقرص درروزنتیجه ای که حاصل نشدهیچ،بلکه وضعیت بسیار بدترازقبل هم شد.
باورکنیدتلخی داروهاازیک سو وتلخی کنایه هاوگفته های دیگران ازسوی دیگر دمارازروزگارم درآورده بود.
همسرم به کلی ناامیدشده بود.
امامن هیشه به قدرت و وهابیت خداونداعتقادویا شایدبهتربگویم امیدداشتم.
کم کم داشتم کم می آوردم که نوررحمت الهی درزندگیم نمایان شد.
خداونداززبان عباسمنش به من گفت راهی که مرابه خواسته ام میرساندازباورهایم میگذردونه دیگرهیچ.
خب حال بعداینکه به ده هاپزشک ورمال ودعانویس متوسل شده ونتیجه ای نگرفته بودم،تصمیم گرفتم از قدرت باورهایم برای حل این مسئله بهره ببرم.
شروع کردم وهرروزباهمسرم درباره بچه دلخواهمان صحبت میکردم،درتمام قنوت های نمازم خدارابه خاطر داشتن فرزندی سالم سپاسگزاری میکردم،تصویری ازبچه هایی که دوست داشتم فرزندمان شبیه آنهاباشدراروی کمدویوارخانه مان چسبانده وحتی یک شناسنامه قلابی بامشخصات دقیق فرزندم درست کرده وروی دیوارآرزوهایم چسبانده بودم.
آن روزهاهمواره کلام استادآویزه گوشم بودکه بایدروی خداحساب بازکنیم ونه کس دیگر.
متوجه شدم که درتمام مدتی که برای بچه دارشدن اقدام کرده بودیم ماروی هردکتروداروورمالی حساب کرده بودیم غیرازخدا.
این بارتصمیم گرفتم باتمام قدرت روی خداحساب بازکرده وتنهاخواسته ام راازخوداودرخواست کنم چون باورداشتم که خداوندقدرت این راداردکه بدون هیچ داروویادرمان خاصی مارابه خواسته بچه دارشدن مان برساند.
خب درآخرقدرت باورهای مابه بارنشست وخداوند بدون هیچ قرص ودارویی یک دخترزیباودوست داشتنی به من وهمسرم هدیه داد.
تمام این هاراگفتم تابگویم استادبه نظرشماباوری که این قدرت راداردکه یک شخص نابارور راازناباروری رهانده وبه خواسته بچه دارشدن اش برساند،نمی تواندیک شخص ورزشکار را برای بهره بردن ازتوانایی های خود ناتوان کند؟…
درواقع شخصی که باورداردبابالارفتن سن اش ازقدرت بدنی اش میکاهد،این شخص دیگرچگونه میتواندبا مسن ترشدن توانایی های دوران جوانی خودرابه عرصه ظهوربگذارد.
ویاورزشکاری که باورکرده اوج توانایی های انسان درجوانی نمودپیدامیکند،دیگرنمی توانددرمیان سالی ویاکهن سالی توانایی خاصی ازخودنشان دهد.
بنابراین تمام این هاخلاصه میشوددرباورانسان ها…
اگرباورکنیدکه بابالارفتن سن تان توانایی هایتان رشد خواهد،دقیقااینگونه نیزخواهدشد.
اگرباورکنیدبامسن ترشدن فیزیک بدنی تان قویترخواهد شد،یقینابابالارفتن سن تان حتی قدرت عضله هایتان هم رشدخواهدکرد.
این هاتمام آن چیزی بودکه به ذهنم رسیدتاشایدبرای دوستان انگیزه بخش ومفیدبوده باشد
ضمنااین کامنت راقبل ازدیدن فایل جدیدتان نوشتم امیدوارم که به دل تان بنشیندچون تک تک جملاتی که نوشتم ازقلب من برخواسته بود.
شادوپیروزوثروتمندالهی باشید.
ممنون
خیل آموزنده و مفید نوشتید آقای بهرامی عزیز .
واقعا تبریک می گویم به شما و همسرتان به خاطر باورهای خوب و عالی .
سلام دوست عزیز
ممنون که وقت گذاشتیدو دیدگاه منوخوندید.
سلامدوست عزیز
با خوندن کامنتتون واقعا براتون خوشحال شدم???
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز
من هم خوشحالم که دوستانی مثل شمادارم.
ممنون که به دیدگاه من توجه کردید.
سلام و درود بر شما همفرکانسی محترم
تشکر ویژه بابت متن فوق العاده و پر محتوا واقعا من ایده گرفتم و چقدر ارامش و صبوری نصیبم شد که منم میتونم از پس حل این مشکل بربیام چقدر حس خوبی بود برام که منم میتونم به این خواستم برسم، ممنون میشم بیشتر بیشتر در باورسازی این خواسته( فرزند) راهنمایی بفرمایید.
سلامدوست عزیز چقدر زیبا نوشتی از اونجا متنتون که درباره بچه وناباروری شروع کردین تا آخر متنتون موهای بدنم سیخ شد واشک در چشمان حلقه زد بازهم بهتون تبریک میگم انشاالله درپناه حق سربلند باشید
سلام دوست عزیز
ممنون ازحسن نظرشما
له دل ما که بد جور نشست دوست من
:)
سلام ممنون ازلطف شمادوست عزیز
سلام دیدگاهتون فوق العاده بود خیلی انگیزه گرفتم. در واقع جواب سوالی رو که تو ذهنم بود رو گرفتم ممنون که نظرتون رو به اشتراک گذاشتید ..
سلام دوست عزیز
من هم ازشماممنونم که وقت گذاشتیدودیدگاه منو مطالعه کردید.
چقدر تاثیر گزار و عالی نوشتید آقای بهرامی عزیز
سپاسگزارم اشکان عزیز