رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم» - صفحه 70

2348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    بنام خدای فراوانی ها 🌹

    سلام به همگی ❤️

    روز ۸۴ سفرنامه ام

    مهم‌ترین مسئله ای که تو رابطه ام با خدا باید روش کار کنم اینه که بپذیرم که خدا جهان رو طبق سیستم پیش میبره و من باید خودمو باهاش هماهنگ کنم نه اینکه جهان با من هماهنگ بشه

    اینکه همیشه به خدا با ایمان بمونم و ایمانمو تو مسیر از دست ندم

    ادامه بدم و استمرار داشته باشم

    استمرار قدرت داره

    اینکه بتونم اسن انرژی رو به شکلی که دوست دارم وارد زندگیم کنم نه به شکلی که نمی خوام

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1269 روز

    به نام الله💕

    روز ۸۴ سفر من…

    با سلام خدمت همه عزیزان

    خدا،باور و شناختی که من از خدا داشتم چیزی بود مثل یه پدر سختگیر مچ بگیر که اگه کار خوب میکردی تشویق و اگه کار بد میکردی تنبیه.

    خدایی که بیشتر جنبه ترسوندن داشت و اگه چیزی هم ازش میخواستم با ناله و زاری کردن و بیشتر ایجاد حس ترحمش نسبت به خودم بود.

    خدایی که تو خوشی هام از یادم میرفت و موقع گرفتاری یادش می افتادم.

    و تازه همه اینا با گذشت زمان رنگ باخت و از خدا فقط یه اسم تو ذهنم مونده بود.

    اما خدا نگاه دوباره ای بهم کرد و من رو به سمت خودش خوند و من نگاهم نسبت به خدا تغییر کرده،الان خدای من دوست و همراه منه،میدونم که هر باوری نسبت بهش داشته باشم همون باور خودش رو تو زندگیم نشون میده.

    در مورد توصیف خدا یاد نکته ای افتادم که تو یه جمعی بچه ها در مورد ترک سیگار صحبت میکردن و هرکس یه حرفی به اون بنده خدا که میخواست ترک کنه میدادن و من به همشون گفتم که نسخه ترک هرکس مختص زندگی خودشه،در مورد خدا هم نسخه شناخت خدا مختص هرکس هستش و مهم ایجاد ارتباط با این وجود لا یتناهی هستش.

    خدا رو سپاسگزارم بابت تغییر نگرشم نسبت خودش و سعی در شناختش.

    خداوندا کمکم کن وجودم با وجودت یکی بشه و خودم رو جدا از تو ندونم و در همه حال و همه کارها از تو مدد بگیرم،الهی آمین🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    بنام خدای ایینه ای !!

    خوشحال و سپاسگزارم که در روز۸۴ تحول زندگی هستم ..

    اولین نکته ای که میخوام بگم اینه که قانون بسیار فراره ! برای هر انسانی ، حتی برای استاد . اما با زیاد تمرکز کردن میشه که مهارت بالا کسب کرد در استفاده از قانون .چون برای خودم پیش اومده زمانهایی بود تمرکز بالایی رو شنیدن و عمل کردن گذاشته بودم و اصلا جهان و طوره دیگه ای ، ادما و اطرافمو جوری دیگه میدیدم و حس میکردم یعنی در حسم هم تفاوت محسوسی ایجاد شده بود چون فضای فکریم و افکار غالب و زمزمه های ذهنم مناسب شده بود .

    استاد درست میگن ؛ قانون تغییری نمیکنه ، مهااارت ما از استفاده ی قانون احتمالا تغییر میکنه ..

    نکته بدی ، استمراره ..جااادویی در استمرار وجود داره . فقط ادامه بده و ناامید نشو .اگه ناامید شدی باز هم ادامه بده فقط حرکت کن بااااالاخره یه روزی یه جایی اون پیک رو رد میکنی و نتایج زودتر اتفاق خواهند افتاد😉

    خودم هنوز با این باور که خدا همونجوری میشه که خودت باور داری مشکل دارم و صددرصدی نتونستم بپذیرم بخاط عقاید مذهبی که داشتم .یکیش مبحث حجاب هست که تا حدودی به باور ثروتمند شدن و عزیر شدن هم در درونم گره خورده .اینطوری فکر میکنم که هر کی حجاب کمتری داره و پولدارتره ، از راه خدا دورتره ! چون درگیر لهو و لعب و مادیات و دنیاس و از اخرت و توشه جمع کردن غافله ! اخ که چققققدر این توشه اخرت رو دوران مدرسه تو کله مون فرو بردن مغزم پر شده از این حرفها اینا ترمزهای وجودم هستن که نمیزارن سرعت بگیرم .

    با این باورایی که در حال حاضر دارم نمیتونم قبول کنم که خدا یک سیستمیه که پاسخ میده چون طی سالیان عمرم از ادما شنیدم و بااین باورها بزرگ شدم که باید این دنیا بوسیله کارهایی که مثلا خدا و ائمه گفتن گوش کنی طبق دستورات اونا و مراجع زندگی کنی تا شاید مورد عفو خداوند قرار بگیری . بنا بر این باورهام خدا باید و نبایدهایی گذاشته و اگه خط قرمزهاشو رد کنی بد میبینی ..زندگیت دست این باید ها و نباید هاست نه دست خودت ! باید قبول کنی و طبقش پیش بری وگرنه قعر جهنم فرو میری و سوسک خواهی شد .بنظرم این عدل نیست ، یک اجباره …

    باید باورامو قدرتمند بکنم 💪💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزانم

    بهترین باور در مورد خداوند

    برای من خداوند یک همراه یک دوست یک هدایت کننده اس برای من

    و من باورم الان نسبت به خداوند تغییر کرده، خدایی که اینقدر احساس نزدیکی باهاش نداشتم و اگر یکی از نمازهام قضا میشد کلی ناراحت میشدم و عذاب وجدان میگرفتم، اما الان اینقدر با خدای خودم نزدیکم و مهربان و صمیمی میدونمش که دیگه اون احساس گناه رو ندارم چون میدونم رابطه خداوند با من خیلی عاشقانه تر از این حرفهاست

    و خیلی راحتتر از خداوند درخواست میکنم و خداوند هم جواب میده خیلی بیشتر و واضحتر از گذشته. همین دو روز پیش از خداوند خواستم که خدایا من در فلان روز یک میلیون پول میخوام و خداوند اجابت کرد خیلی راحت و بدون زحمت و بسیاررررر طبیعی ،چون من باور کردم که خداوند میخواد که من ازش درخواست کنم و پلسخ هر درخواستی رو حتما میده و جوری پاسخ میده که به نفع من هست و برای من بهترینه

    همیشه کارهای خدا بهترینه مثل سوالی که به شما گفته شد

    من به این رسیدم که وقتی با 💖ایمانننن💖از خداوند درخواست کنم اجابت میشه، اما وقتی با تردید و همینطوری فقط گفتم که خدایا فلان چیز رو میخوام نشده ،

    رسیدن به هر چیزی تنها در خود من هست و خدا رو شکر میکنم که دو فصل از کتاب رویاها رو خریدم و این برای من پیشرفت و موفقیت هست که دارم تکاملی جلو میرم خدارو بینهایت شکر میکنم که خداوند من رو در این مسیر قرار داده و من رو هدایت کرده به این سایت و بهترین انسان

    هررروز ما در حالی پیشرفت و درک بهتر قوانین هستیم همین طور که من هر بار این فایل رو گوش میکنم بهتر و بهتر میفهممش و مینویسم تا برای خودم بمونه که من چه باورهایی داشتم و الان دارم و از کجا به کجا رسیدم

    به نظرم این فایل یکی از بهترینها ست

    استاد ممنونم

    خدایا بینهایت شکرت که من رو هدایت میکنی به بهترینها

    خدایا من رو هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای امین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مژگان گفته:
    مدت عضویت: 2316 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و همه دوستان

    روز هشتاد و چهارم از سفر من

    ✍🏻باورهای من در مورد خدا همیشه محدود بوده و در واقع اون رو خیلی دور از خودم میدیدم،وقتی شما میگید همه چی اونه همش تحلیل میکنم تا برام منطقی بشه

    و چقدر این باور خوبه که همه چی خداست، من قسمتی از خدام و خالق زندگیم میشم چون قدرت خدارو میدونم.

    ✍🏻کافیه باور کنم این انرژی رو و خودم رو لایق دریافت الهاماتش بدونم تا هدایتم کنه.

    خدا به همون شکلی که من باورش کنم در میاد

    من میخوام جای خدای عذاب دهنده و عصبانی رو با باور خدای آرامش و زیبایی ها بسازم

    من میخوام وجودم رو پاک کنم از هر شکی

    ❤️استادم شما تکه ای از خدایی، حال دلت همیشه خوب باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    محراب احمدی فبیل سرا گفته:
    مدت عضویت: 1396 روز

    سلام

    استاد عزیزم

    صبح ت بخیر باشه

    اینو اولین بگم که خیلی خیلی دوست دارم

    این بگم یه روز چند سال بعد حتما میام پیشت باهم حرف بزنیم حال کنیم

    امشب داشتم فایل های تون رو گوش می دادم

    ساعت 3:00 خورده ای

    من کلان از نگاه همکارانم اطرافیان خانواده

    ادم بی خیال هستم ادمیم که همین طوری یه عالمه کار انجام میده این رو هم بگم از وقتی که ایمانم نسبت رب روبوبیت بیشتر شده این ها خیلی خیلی بیشتر شده راحت تر حرف هام رو با اطرافیان می زنم تو کار فوق‌العاده پیشرفت کردم

    بقول شما این ایمان در داخل من داره بیشتر میشه روز به روز که تنها خدا فرمان روایی این جهان این هستی بی پایانه منم هروز با این جمله شما میرم بیرون وقتی کاری دارم اینو واسه خودم یاد اوری می کنم و خیلی خیلی راحت و اسوده میرم سمت کارام مذاکرات روزانم ارتباطاتم اصلا دیگه نگران این نیستم چی بگم چی کار کنم میگم این جمله مهمه که میگه تو خود پای در راه بنوه هیچ مپرس که خود به تو خواهد گفت که باید کرد. یکم بالا پایین داره دیگه همین تو ذهنم میاد همش😂

    استاد اصلا یه واعضی. من آنقدر راحت اسوده میرم پای قرارداد هام. تین جمله همش یادمه که شما گفتین که همه کارا های سخت و تمام مسیر رو خدا انجام داده ما یا من فقط باید باشیم همراهش

    انقدر انرژی خوب می گیرم که یادم میاد اینو.

    این رو هم بگم. 😄 امروز عصر واسم یه مشتری اومد(من کارم خرید فروش املاک تو شهر بندر عباس) 😊. یه واحد خیلی خوب داشتیم روش داشتم کار می کردم بیشتر تو ذهنم تو مغذم.

    مشتری اومد من فرستادمش پیش دوستم دوستم تا نشست روبه روش به من گفت بیا منم رفتم اول که مشتر یه اومده بود نمی خواستم با هاش صحبت کنم. این که دوستم گفتم بلند شدم رفتم نشستم پیششون نا خدا گاه شروع کردم صحبت کردن حرف زدیم حرف زدیم یه پنج. شیش دقیقه ای شد من اصلا هواسم به این واحد که بالا گفتم نبود. با این که کاملا شرایط با موردی که این دوستمون می خواست یکی بود خلاصه یهو خدای من اسم این واحد رو اورد تو ذهنم گفتم نشونش دادم عکس هاش رو گفت خوبه عالیه فردا بریم ببینیم. من گفتم باشه خلاصه شماره فلان. تموم شد.

    چند دقیقه پیش یهو یادم اومد صبح یه بازدید دارم داشتم یه فایل عالی از شمارو گوش می کردم کنار یه دریاچه کوچیک بودیم اسم فایله یادم نیست.

    اخرشم تصاویر یه سگ خیلی خیلی خوشگل بود بایه آهنگ فوق العاده. خلاصه بگذریم

    من تو ذهنم داشتم می گفتم فردا بیاد میریم می بینم خودش خانومش همه می گن خونه خ به نقشه عالی ساختمان عالی. ولی ( باور ها اشتباه ذهنم داشت بهم می گفت همه شون از این ساختمان خوششون میاد ولی می گن جاش خوب نیست) 😉 می گن بازم واحد ببینیم یا بعد تصمیم می گیریم از این حرف ها که معاملعه این خونه نشه. یه هو خدام بهم گفت من واست این همه مشتری فرستادم ولی من به خاطر همین یه دلیل یا باور اشتباه دقیقا این واحد رو نفروختنم.

    (امروز داشتم درمورد این چیزا با خودم صحبت می کردم راجب یه زمین)

    بعد به خودم گفتم من باور هام رو راجب مکان این واحد رو درست می کنم بعد به راحتی لطف الله می فروشمش. چون خدای من همه همه کار ها رو انجام میده همه شو جای من حرف می زنه کلمات مناسب به زبانم میاره بهترین حرکات بدن حالت صورت رو رو چهرم می نشونه. من تنها کاری باید بکنم اینه سعی کنم باور هام رو درست کنم. این روهم بگم امروز ناخدا گاه از مکان این ساختمان داشتم واسه همین مشتریم تعریف می کردم. وقتی این الهام به ذهنم رسید ناخدا گاه دنبال نوشت یا کامت گذاشتن بود چند باری تلاش کرده بودم از اتفاق های فوق‌العاده زیبا که برام افتاده بنویسم ولی نمی شد ولی الان شد 😂 من ساعت چهار صبح با صورت خندان دارم این کامنت رو می نویسم چون این باور رو دارم که خدای من رب من مشتری رسونده همه چی رو درست کرده فردا همه چی عالی پیش میره و من یه قرارداد فوق‌العاده می نویسم و همه‌ی این کار ها رو خدا کرده من همراهیش می کنم واسه همین با خیال راحت دارم می خوابم ذهنم ازاده راحت پیش به سوی فردا.

    این داستان امروز من بود که همین طوری اومد تو ذهنم و من بدمنه کوچک ترین تغییر این رو تایپ کردم و فوق العاده خوش حالم که می تون اولین کامنتم رو بزارم. از شما خیلی خیلی تشکر کنم

    من عاشق سریال زندگی در بهشتم انقد دوست دارم هروز بزاریدش یعنی هم زمان با تاریخ ضبط‌ش تو صفحه باشه شبیه یه لایو زندگی تون این فوق‌العاده دست شما عالی هستین خانم شایسته هم فوق العاده ست. من عاشق این شدم که فقط بشیم به حرف های ما به خانم شایسته گوش کنم کلمات فوق‌العاده که به هم می گین رو دو ذهنم بکار (باورشون کنم) این چند وقته هم نگهاهم نسبت به عشق یا عزیز دلی که قراره خدا وارد زندگیم کنه بهتر شده این همش به لطف شما و خانم شایسته هستش و واقعا ممنونم ازتون شما فوق‌العاده اید.

    این رو هم بگم من نگاه به شریک زندگیم فوق‌العاده بود عالی بود. یه چیزی بود که من برای کسی تعریف می کردم که همچیین کسی رو می خوام اصلا باور نمی کرد خلاصه می خندی از این چیزا 😂

    ولی الان اون دید گاه ببینیم چه چیزی فوق‌العاده تری داره میشه 😊

    انقدر خوش حال می شم که می دونم خودم دارم زندگی فوق‌العاده واسه خودم درست می کنم که نگو 😊 شاد می شم انرژی می گیرم سعی می کنم به چیزی های بهتر و بهتر و بهتر فکر کنم.

    هر لحظه خدا رو شکر می کنم که من رو داره به این مسیر فوق‌العاده هدایت می کنه

    استاد عاشقتم

    تو فوق‌العاده ای

    تو بهترین بهترین

    من به لطف رب خودم بهترین بهترین خودم می شم به بهترین چیز ها مکان های ادم ها دوستان

    کشور ها رفتار ها هدایت می شم.

    استاد دوست دارم ❤️

    باور هات فوق‌العاده ست

    من تمام شبانه روز سعی می کنم روی افکارم با ورهام کار کنم چون اینو از شما یاد گرفتم

    و خیلی خیلی تو زندگی این چند ماه من تاثیر گذاشته

    استاد فدایی داری زیاد ❤️

    اینجا که داره تازه صبح میشه 5:27

    استاد صبح فوق‌العاده داشته باشی یا کلی تجربه های با حال عشق حال روز عالی باشه روز همه ما هم توپ توپ با پیشرفت های عالی 👋👋👋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    افسانه گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    بنام خداوند عشق

    سلام به عزیزان

    روز ۸۴ از سفرزیبای منم شروع شد

    خدایاشکرت

    چقدر این فایل زیباست، فایلای توحیدی انگار توی تک تک سلولهام نفوذ میکنه چقدر استاد قشنگ توضیح دادن تحسین میکنم شما رو استاد، اینکه خدا یه جریان توی زمان حاله ،من همیشه ذهنم زیاد توی گذشته میره یا آینده و اینکه خدا الان توی لحظه ی حاله و اینکه خدا الان داره به من زندگی میده و اینکه خدا الان وجود داره و خدا توی گذشته نیست توی آینده هم نیست خدا الان هست خیلی دیدگاه قشنگیه ،خیلی عالیتر میشه که ما توی لحظه ی حال باشیم این لحظه که خدا پیش من نشسته این لحظه است که خدا حضور داره اگه ما فقط اینو درک کنیم خیلی تحولات زیاد توی زندگیمون رخ میده اینکه خدا الان نفر دوم یا سوم جمع ماست اینکه الان که هیچ کس نیست خدا هست اونم توی وجودم پس من هیچوقت تنها نیستم پس هر کاری کنم خدا حضور داره پس چرا باید بترسم وقتی خدا همه جا هست؟ از کی ترس به دلم افتاده نمیدونم ولی میخوام این لحظه ها رو از دست ندم میخوام توی لحظه ی حال پیش خدا باشم میخوام کنارت باشم یگانه معبودم.

    سپاسگذارم از استادنازنینم بابت این فایل فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ایلیا میم رام الله گفته:
    مدت عضویت: 1461 روز

    «در سالهایی که گذشته، شناختم از خدا بر این مبنا بوده که حقیقت همانطور تجربه می‌شود که به آن نگاه می‌کنیم، همانطور بر ما آشکار می‌شود که آمادگی اش را داریم و همانطور آن را می‌یابیم که امکان یافتنش را داریم. این نظریه که یکی از بنیانهای بینشی ام بوده است منشأ اندیشه‌های بسیاری شده است.

    منظورم از نگاه، چیزی فراتر از باور است. گاهی ما چیزی را باور داریم اما واجد نگاه آن نیستیم. نگاه از جنس باور نیست، از جنس تلقین نیست بلکه از جنس بینش است… ادراک و آگاهی است. در درون خود دیدن است…

    حالا که یکی از الفبای زندگی ام، اصل نگاه خلاق شد، بخشی از جهان بینی ام هم بر اساس همین اصل تغییر کرد. با این مبنا وصفی که از خدا داشته ام اینطور بوده که تجربۀ انسان از خدا متناسب است با نگاه و اندیشه‌هایی که او دربارۀ خدا دارد. نمی‌دانم که آیا از دیدگاه شریعت این نظر درست است یا خیر؟ البته ما در متن دین هم آیات و احادیثی داریم که مشابه این را می‌گوید مثلاً آنجا که می‌فرماید:‌ ای فرزند آدم من برای تو همان هستم که درباره ام می‌اندیشی یا در مواردی که در دین، انسان، پرهیز داده شده از گمان بد درباره خداوند و تشویق شده به حسن ظن درباره او. طبق اصل نگاه خلاقه، نگاه انسان به خدا هر چه باشد، خداوند همانطور بر او آشکار می‌شود. نه فقط خدا بلکه نگاه انسان به خودش، به جهان، به اشیاء، به سرنوشت و احتمالات، هر طور که باشد، این نگاه، تعیین کننده بوده و محصول تجربی مشابه خود را پدید می‌آورد

    پس اگر کسی نگاهش به خدا این باشد که خدا دعای او را مستجاب می‌کند اگر چه در یک لحظه هزار چیز را بخواهد، خداوند همانطور رفتار خواهد کرد و اگر انتظار کسی از خدا این باشد که مثلاً خداوند رابطه عمیق تری نسبت به فلان قدیس، با او داشته باشد، پس همینطور خواهد شد و خداوند به انتظار او جواب می‌دهد و این فارغ از آنست که فرد کیست، چه مذهبی باشد چه نباشد. حالا این احتمال پیش می‌آید که ممکن است نسلی از انسانها پدید بیاید که تجربۀ آنها از خدا و از هستی بسیار کاملتر و عمیق‌تر و گسترده‌تر از حتی بعضی از بزرگان و بعضی از انبیاء باشد. یا آیا ممکن است هر کسی که بخواهد معجزه گر شود چون به فرض، نگاهش به خدا همین است و او خدای خود را خدایی معجزه گر و پاسخ دهنده به دعاها می‌بیند، این اتفاق واقع شود؟ پاسخ من به این سوالات و مشابه آنها بله بود

    قانون نگاه خلاقه همۀ حدود را قراردادی فرض می‌کند بنابراین همۀ حدود و مرزها را قابل عبور می‌داند. نگاه خلاقه می‌گوید انسان می‌تواند هر طور که بخواهد خدا را تجربه کند. می‌گوید هر کس خدای خود را دارد و با این حال خدا یکی است. این اصل بیان می‌کند که ما می‌توانیم تعیین کنندۀ تجربۀ خود از خدا باشیم و تعیین کنیم خداوند چگونه در زندگی ما ظاهر شود. اما آیا شرع، چنین چیزهایی را مردود می‌داند یا تائید می‌کند؟ شریعت دارای حدود و بلکه یک وجه اصلی آن همان حدود است و برای اکثر چیزها حد کاملاً معلومی را تعیین می‌کند اما نگاه خلاقه می‌گوید همه چیز می‌تواند نامحدود باشد، هر تجربه‌ای، هر دریافتی، هر ارتباطی، هر دانش و هر قدرتی و بلکه همۀ زندگی. شریعت می‌گوید ارتباط مستقیم با خدا به انبیاء اختصاص دارد اما نگاه خلاقه می‌گوید اگر کسی بتواند همان نگاه انبیاء را به خدا داشته باشد، همان ارتباط را با خدا تجربه خواهد کرد و حتی اگر عمق و وسعت این نگاه از بینش انبیاء بیشتر باشد، پس ارتباط او با خدا از آنها هم عمیق‌تر و خوبتر است. معنای این اندیشه آن است که ممکن است هنوز هم همچنان خداوند مانند گذشته با انسانها ارتباط بسیار مستقیم و نزدیکی داشته باشد. و همانطور که با همۀ پیامبران خود در ارتباط بوده، با انسانهای دیگر هم در ارتباط مستقیم باشد. این به معنای امتداد پیامبری نیست،‌ نظر شخصی هم نیست. به این معناست که هر انسانی می تواند با خداوند، رابطه زنده و حقیقی و پاسخ یاب داشته باشد. حتی ممکن است رابطه او از رابطه بسیاری از انبیاء گذشته نیز با خداوند عمیق تر و زنده تر باشد

    نگاه خلاقه می‌گوید خداوند می‌تواند و بلکه کاملاً ممکن است همان کارهایی را که ظاهراً برای انبیاء و بزرگان دین انجام داده است برای هر انسان دیگری که آنطور خدا را نگاه کند و مانند آنان دربارۀ خدا بیندیشد تکرار کند اما شرع، آن معجزات را مختص آن بزرگان می‌داند…

    آن می‌گوید دیگر کسی قادر نیست مانند آن بزرگان باشد اما نگاه خلاقه می‌گوید هر چقدر بتوانی ببینی، همان قدر هستی، هر چه ببینی، همان هست…

    این نظریه‌های بنیادی در همۀ ابعاد زندگی و در لحظه به لحظۀ آن حرفی برای گفتن و روشی برای زیستن دارند بنابراین ممکن است در نقاط متعددی این نوع سوالات پیش بیاید، مثلاً دربارۀ انسان.

    دین تعریف مشخصی از انسان دارد اما تنوع توصیفی که نگاه خلاقه از ماهیت انسان و جهان ارائه می‌دهد آنقدر زیاد است که می‌توان گفت به تعداد نگاههای انسانها در طول تاریخ، می‌توان تعریفی از ماهیت انسان ارائه داد. شریعت می‌گوید فقط خداوند نامحدود است اما نگاه خلاقه می‌گوید اگر نگاه انسان متوجه بی نهایت شود، اگر تعریف انسان از من کیستمِ خودش نامحدود باشد، انسان هم می‌تواند نامحدود باشد، به خداوند بپیوندد و بر همۀ حدود غلبه کند…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمد شاهوردی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    درود به استاد عزیزم❤️👋

    دلیلی که باعث میشه که افراد از ۳۰ سالگی به بعد دیگه نمیتوانند ورزش رو حرفه ای مثل جوانیشون ادامه بدن این هست که از همون اول که ورزش رو مثلا توی سن ۱۸ سالگی شروع می کنند این پیشفرض رو دارن که تا سن ۳۰ سالگی خیلی حرفه ای بازی کنن و بعدش هم یا دیگه حرفه ای بازی نکنن یا کلا ورزش رو بزارن کنار.

    یا این موضوع که وقتی سن یک ورزشکار از ۳۰ سالگی میگذرد

    افراد زیادی بهش میگن که کی میخوای خداحافظی کنی و دیگه سنت بدرد این ورزش نمی خوره

    و اون شخص این حرف ها رو باور میکنه و می پذیره

    اگر هم نپذیره و اجازه بده که اون افراد با دلایل علمی بهش ثابت کنن که حرفشون درسته باز هم باور میکنه و این باعث میشه نتونه دیگه ادامه بده و نسبت به قبل کمی ضعیف تر ورزش میکنه و وقتی این ضعیف شدن و پسرفت رو می بینه باورش ضعیف میشه و به همون اندازه که باورش ضعیف میشه دوباره نتایج ضعیف تری رو تجربه میکنه و بیشتر و بیشتر باور میکنه تا جایی که از یک حرفه ای به یک آماتور تبدیل میشه.

    این موضوع شبیه به افزایش قد هست که افراد میگن بعد از سن ۱۸ سالگی صفحات رشد بسته میشه و دیگه نمیشه رشد کرد و دلایل علمی هم وجود داره👨‍🔬

    مثال های زیادی در این باره وجود داره مثلا وقتی آدم پیر میشه اعصابش ضعیف تر میشه، بالا رفتن سن خود به خود بیماری هایی رو بوجود میاره، در سن‌ پیری چشم ها ضعیف میشه، در سن پیری موهای افراد میریزه و…

    مثال های زیادی که توی فک و فامیل های همه ما مثال های بسیار زیادی ازش وجود داره.

    💚💛🧡💚💛🧡💚💛🧡💚💛🧡💚💛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    علی اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    باسلام ودرود خدمت استاد عباسمنش وهمه عزیزانی که درسایت زحمت میکشن

    خداهمونه هست که درقلب من هست خداهمونه که درزهن من است خدا عمل من است. درمورداینکه ورزشکارادیگه ازسن ۳۰به بالا تحلیل میشن قدرتشون کم میشه یه باوره چون همه شندین که از۳۰به بالا دیگه قدرت عضلات کم میشه دیگه شورشوق جوانی نداریم این مسئله درزندگی وکسب کارآدمهاهم بوضوح دیده میشه خیلی هامون هزاران بارشنیدیم اگه تا۳۰سالگی بجایی رسیدی یابرای خودت کسب کارزدی والا دیگه فرصت نداری. ولی من گشتم درهمین اطراف خودم پیداکردم کسانی راکه درسن ۴۴سالگی مثل بورددزل کارمیکنه حتابعضی وقتا ۲۴ساعت بدون استراحت یاخوردن غذا وقتی میبینمش واقعاکیف میکنم وانرژی میگیرم وبخودم میگم من هنوزخیلی جوونم پس میتوانم. خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: