رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم» - صفحه 82
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-44.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-12 09:48:162024-06-27 06:20:54رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم
جواب اون سوال که پرسیده شد.
چون اون افراد خودشون وخداوند هدایتگر رو باور ندارند ولی قانون هایی که توسط یکسری باشگاه هاوفیفا وفینا و یا کشورها وادمهای مختلف گذاشته شده رو باور کردن وچون زیاد این اتفاق رخ داده شده یک باور توی ذهن ها که من دیگه ازم گذشته و دیگه سنم به فلان رقم رسیده دیگه نمیتونم خوب بدوم،فیگور بگیرم،بازیگری کنم،شنا کنم،رانندگی کنم وهزاران مثال دیگه
خدایا شکرت که امروزهم هدایت شدم به این فایل زیبا که جواب خیلی از سوالاتم را دادی.
استاد جان واقعا که زیبا گفتین نمیشه توضیحش داد چون خدا همه چیزه،یاد اون شعری که توی روانشناسی ثروت 3 گفتین افتادم که خداوند همه چیز میشود برای هرکس که بخواهد،خدایاشکرت
شادباشیدوثروتمندوسعادتمند در دنیا و آخرت.
سلام بی پایان به بینهایت عشق
سلام بی پایان به بینهایت سلامتی
سلام بی پایان به بینهایت ثروت
سلام بی پایان به فرمانروای کائنات
امیر علی جون عالی بود.بی اختیار کامنتت اشکم را درآوردخیلی قشنگ وجود خدا را با کامنتت حس کردی بودی.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
الهامات خداوند زمانی به ما گفته می شود که ما خودمان را لایق دریافت الهامات بدانیم و باور داشته باشیم که خداوند همواره در حال هدایت ما به سمت خواستههایمان است.
خداوند به ما وعده داده است که همواره در حال هدایت ماست ما باید به سمت مسیر علایق خود حرکت کنیم و باورهای مناسب نسبت به خداوند و خودمان ایجاد کنیم در طی مسیر، الهامات به ما گفته خواهد شد.
بهترین باور توحیدی را در ابراهیم می توانیم ببینیم که خداوند در قرآن گفته که ابراهیم حنیف بود و از مشرکان نبود.
نمی توان توضیح داد که خدا چیست و توصیف آن غیر ممکن است خداوند در همه جا هست از رگ گردن به ما نزدیکتر است. به چیزی نمی توان خدا را تشبیه کرد. خدایی که در ذهن ما در طی زمان شکل گرفته بود شبیه انسان بود.
.خداوند چیز غریبی است که بدون او همه چیز غیر ممکن است. بدون او نابود خواهیم شد شبیه کردن چیزی به چیزی برای انسانها است و خداوند همان چیزی است که باعث چراها، ذهنیتها، باورها، آگاهیها، خلقها، مردنها، تولدها، نفس کشیدنها، زندگی، زمان .و بینهایت.
کمک خداوند به تو عدالت اوست که زندگی تو را به دست خودت داده است عدالتی غیر قابل تصور. زمانی که بتوان آسمانها و زمین را تعریف کرد خدا را هم می شود تعریف کرد. در باره خدا نباید فکر کرد باید احساس کرد باید در قطره اشکی او را ببینی که به یادش از چشمانت سرازیر می شود، باید در لبخندی او را ببینی که با او می خندی. خدایی که می دانم هست ولی کو کجاست ؟ در قلبت در مغزت در تک تک نفس هایت در تک تک بازدمهایت در موهای افشان زیبایت در منفذهای پوست تنت،. در نیت تو، در بوی عطر گل یاسی که استشمام میکنی و آخرش به کجا می توان رسید؟ آخری وجود ندارد همیشه شروع و شروع و شروع است شروعی با عطر خدا بوی خدا بدون پایان مگر زیبایی تمام می شود خدا هیچگاه تمام نمی شود.
وقتی در مدار درست قرار بگیریم و باورهای خود را در طی تکامل تغییر دهیم خداوند و توانایی های بی نهایت او را باور کنیم اتفاقات خوب برای ما اتفاق می افتد
خدایا شکرت
عاشقتونم
شناخت و عبادت خداوند متعال هدف خلقت جن و انسانه؛منتها این متنی که نوشتید یه اشکالی داره،انرژی و ماده اجزای جهان مادی هستند،و خداوند نعوذبالله جسم و ماده نیست؛پس نمیشه اون رو نعوذبالله ماده یا انرژی دونست و اون رو به اینجور چیز ها تشبیه کرد،این حوزه تخصصیه و باید کسی درباره حداشناسی تدریس کنه که تسلط روی علم کلام،فسلفه و منطق داره تا خدای نکرده خودش و بقیه گمراه نشن؛در ضمن اینیم که یه چنین چیزی نوشته بودین که خداوند نعوذبالله مانند آبی است که به شکل عقاید شما در می آید هم غلطه؛به این دلیل که تغیر و تنول در ذات خداوند امکان ناپذیره و خداوند شکلی نداره بهشکلی در نمی آید،و تغیر شکلی نمی ده؛
این شعر هاتف اصفهانی در مورد خداوند خیلی برای این فایل مناسبه _ خدایا هدایتم کن
ای فدای تو هم دل و هم جان
وی نثار رهت هم این و هم آن
دل فدای تو، چون تویی دلبر
جان نثار تو، چون تویی جانان
دل رهاندن زدست تو مشکل
جان فشاندن به پای تو آسان
راه وصل تو، راه پرآسیب
درد عشق تو، درد بیدرمان
بندگانیم جان و دل بر کف
چشم بر حکم و گوش بر فرمان
گر سر صلح داری، اینک دل
ور سر جنگ داری، اینک جان
دوش از شور عشق و جذبهٔ شوق
هر طرف میشتافتم حیران
آخر کار، شوق دیدارم
سوی دیر مغان کشید عنان
چشم بد دور، خلوتی دیدم
روشن از نور حق، نه از نیران
هر طرف دیدم آتشی کان شب
دید در طور موسی عمران
پیری آنجا به آتش افروزی
به ادب گرد پیر مغبچگان
همه سیمین عُذار و گل رخسار
همه شیرین زبان و تنگ دهان
عود و چنگ و نی و دف و بربط
شمع و نقل و گل و مُل و ریحان
ساقی ماهروی مشکینموی
مطرب بذله گوی و خوشالحان
مغ و مغزاده، موبد و دستور
خدمتش را تمام بسته میان
من شرمنده از مسلمانی
شدم آن جا به گوشهای پنهان
پیر پرسید کیست این؟ گفتند:
عاشقی بیقرار و سرگردان
گفت: جامی دهیدش از می ناب
گرچه ناخوانده باشد این مهمان
ساقی آتشپرست آتش دست
ریخت در ساغر آتش سوزان
چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش
سوخت هم کفر ازانو هم ایمان
مست افتادم و در آن مستی
به زبانی که شرح آن نتوان
این سخن میشنیدم از اعضا
همه حتی الورید و الشریان
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الا هو
از تو ای دوست نگسلم پیوند
ور به تیغم بُرند بند از بند
الحق ارزان بود ز ما صد جان
وز دهان تو نیم شکّرخند
ای پدر پند کم دِه از عشقم
که نخواهد شد اهل این فرزند
پندِ آنان دهند خلق، ای کاش
که ز عشق تو میدهندم پند
من ره کوی عافیت دانم
چه کنم کاوفتادهام به کمند
در کلیسا به دلبری ترسا
گفتم: «ای جان به دام تو در بند
ای که دارد به تار زَنارت
هر سر موی من جدا پیوند
ره به وحدت نیافتن تا کی
ننگ تَثلیث بر یکی تا چند؟
نام حقِّ یگانه چون شاید
که اَب و ابن و روحِ قُدْس نهند؟»
لب شیرین گشود و با من گفت
-وز شکرخند ریخت از لب قند-
که گر از سرِّ وحدت آگاهی
تهمت کافری به ما مپسند
در سه آیینه شاهد ازلی
پرتو از روی تابناک افگند:
سه نگردد بَریشَم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الا هو
دوش رفتم به کوی باده فروش
ز آتش عشق دل به جوش و خروش
مجلسی نغز دیدم و روشن
میر آن بزم پیر باده فروش
چاکران ایستاده صف در صف
باده خواران نشسته دوش بدوش
پیر در صدر و میکِشان گِردَش
پارهای مست و پارهای مدهوش
سینه بیکینه و درون صافی
دل پر از گفتگو و لب خاموش
همه را از عنایت ازلی
چشم حقبین و گوش رازنیوش
سخنِ این به آن هنیئاً لک
پاسخِ آن به این که بادت نوش
گوش بر چنگ و چشم بر ساغر
آرزوی دو کُون در آغوش
به ادب پیش رفتم و گفتم:
ای تو را دل قرارگاه سروش
عاشقم دردمند و حاجتمند
درد من بنگر و به درمان کوش
پیرْ، خندان به طنز با من گفت:
ای تو را پیرِ عقلْ حلقه به گوش
تو کجا ما کجا که از شرمت
دختر رَز نشسته بُرقَعْپوش
گفتمش: «سوخت جانم، آبی ده
و آتش من فرونشان از جوش؛
دوش میسوختم از این آتش
آه اگر امشبم بُوَد چون دوش»
گفت خندان که: «هین پیاله بگیر»
ستدم، گفت: هان! زیاده منوش!
جرعهای درکشیدم و گشتم
فارغ از رنج عقل و محنت هوش
چون به هوش آمدم یکیدیدم
مابقی را همه خطوط و نقوش
ناگهان در صوامع ملکوت
این حدیثم سروش گفت به گوش
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الا هو
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد
گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
وانچه خواهد دلت همان بینی
بیسر و پا گدای آن جا را
سر به ملک جهان گران بینی
هم در آن پا برهنه قومی را
پای بر فرق فرقدان بینی
هم در آن سر برهنه جمعی را
بر سر از عرش سایبان بینی
گاه وجد و سماع هر یک را
بر دو کُون آستینفشان بینی
دلِ هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم گر جوی زیان بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق
عشق را کیمیای جان بینی
از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی
وانچه نادیده چشم آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الا هو
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولیالابصار
شمع جویی و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شب تار
گر ز ظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق انوار
کور وَش قائد و عصا طلبی
بهر این راه روشن و هموار
چشم بگشا به گلستان و ببین
جلوهٔ آب صاف در گل و خار
ز آب بیرنگ صد هزاران رنگ
لاله و گل نگر در این گلزار
پا به راه طلب نه و از عشق
بهر این راه توشهای بردار
شود آسان ز عشق کاری چند
که بود پیش عقل بس دشوار
یار گو بالغدو و الآصال
یار جو بالعشی والابکار
صد رهت لن ترانی ار گویند
بازمیدار دیده بر دیدار
تا به جایی رسی که مینرسد
پای اوهام و دیدهٔ افکار
بار یابی به محفلی کآنجا
جبرئیل امین ندارد بار
این ره، آن زاد راه و آن منزل
مرد راهی اگر، بیا و بیار
ور نه ای مرد راه چون دگران
یار میگوی و پشت سر میخار
هاتف، ارباب معرفت که گهی
مست خوانندشان و گه هشیار
از می و جام و مطرب و ساقی
از مغ و دیر و شاهد و زنار
قصد ایشان نهفته اسراری است
که به ایما کنند گاه اظهار
پی بری گر به رازشان دانی
که همین است سر آن اسرار
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الا هو
از ملکا ذکر تو گویم همه چیز شروع شد.
بنام یکتای بی همتا.
من آرزویی دارم.
می خواهم زندگی با کیفیتی را تجربه کنم چون من قدرت خلق زندگی ام را از صاحب اختیارم و ربم و مالک و خالق جهان هستی هدیه گرفته ام.
من زندگی میکنم که تنها او را بپرستم و تنها از او یاری بجویم. او روزی رسان و قدرت مطلق زندگی من است، او تنها مالک و قدرت مطلق جهان هستی است، همه چیز از اوست و او همه چیز است، او قدرتمند است، ثروتمند است ، سلامتی از آن اوست شادی از آن اوست حال خوب از آن اوست و سرچشمه خیر و برکت اوست.
وقتی او را داری همه چیز داری کافی است او را باور کنم و اجازه دهم که قدم پر خیر و برکتش را به زندگیم آورد ، آنگاه دست به خاک میزنم طلا میشود، آنوقت در زندگیم سلامتی میشود آنوقت در زندگیم روابط با کیفیت میشود، آخر او همه چیز است و میخواهم همه چیز من شود، آخر چگونه او همه چیزم نباشد چون از آشکار و نهان ام خبر دارد، مرا خلق کرده و همین طور که هستم مرا پذیرفته و مرا جانشین خود قرار داده است ، اشتباهاتم را دیده ولی من را رها نکرده و هر وقت و بی وقت خواندمش با عشق مرا اجابت کرده او خدای من است و من بنده ی او هستم هم آنکه از رگ گردن به من نزدیکتر است در وجودم است، همان که مالک زمین و آسمان است ولی در کمتر از ثانیه مرا اجابت میکند.
دلیل آرامشم می شود وقتی او را باور کنم دلیل شادی ام و حال خوبم می شود وقتی او را باور کنم دلیل ثروت و مکنتم می شود وقتی او را باور کنم ، دلیل سلامتی و روابط مملو از عشق و آرامشم می شود وقتی او را باور کنم، نه ترسی دارم و نه غمی وقتی که او را باور کنم و اجازه دهم قدوم مبارکش را به زندگیم گذارد.
چگونه اجازه دهم ؟
کافی است به او سلام کنم و تسلیم او شوم و فقط او را بپرستم و از او یاری جویم ، فقط وقتی که به او فکر کنم و به هر چه بنگرم بدانم که اوست که به من لبخند میزند و عاشقانه من را می نگرد به هر چیز ، هر کسی، هر صدا ، هر تصویر ، هر لحظه نگاه کنم و او را ببینم و به خود بگویم که او خالق همه چیز است و همه چیز از او خلق شده است.
با تمام وجود می خواهم قلبم و وجودم را از همین لحظه از شرک خالی کنی و از توحید و خدای مهربانم پر کنی میخواهم وجودم را غرق نور کنی و از کنارت بودن و در آغوشت بودن لذت ببرم.
هر که خدا را دارد چه ندارد.
هر که خدا را ندارد چه دارد.
با افتخار بنده تو هستم.
با افتخار تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
سپاسگزارم رب و صاحب اختیارم.
بنام خداوند مهربان
سلام بر استاد توحیدی وتمام شاگردان توحیدی اش
سفرنامه84
خداروشکر بابت حضورم در این جمع صمیمی وتوحیدی
این فایل خیلی معنوی وفوق العاده ومن هر چی گوشش میدم بازم برام تازگی داره و دوست دارم که این حرفای استاد عزیز دائم توی گوشم باشه و قطع نشه چون باهاش حالم خوبه وبهم آرامش میده اولین بار که این فایلو گوش دادم مدارم خیلی پایین بود و وقتی استاد میگفت خداوند یه حشره هست نا خودآگاه میگفتم استغفرالله چون برام قابل درک نبود که خداوند را همه چیز ببینم،چون باورام درمورد خداوند ایراد داشت وخدارو هزاران بار شکر که تکاملم در حال طی شدن هست والان خیلی بهتر میفهمم که استاد چی میگن و حرفای استاد برام شیرین وقابل فهم هست وانگار که درونم با این جنس حرفا راحته ودوست داره وبابت این تکاملم خداوندم را بینهایت شاکرم هر چند که خیللللی جا داره تا درک کنم قوانین خداوند را ولی همین که کمی پیشرفت کردم سپاسگزار خداوند هدایتگرم هستم استاد این روزا وقتی فایلی را گوش میدم بعد فایل درمورد حرفاتون و قوانینی که میگین فکر میکنم طوری که همسرم میگه چته همش تو فکری ونگرانم میشه ولی من با باورها ی جدیدی که میسازم واگاهی های تازهای که دریافت میکنم حالم بسیار خوبه ودرحال فکر کردن احساس میکنم یک لحظه دریچه ای از درک آگاهی برام باز میشه که با تمام وجودم حسش میکنم ولی زود اون دریچه بسته میشه و دیگه نمیتونم خودمو تو اون حس زیبا و معنوی ببینم نمیدونم دلیل این چیه ولی خودم امیدوار هستم واین را روند تکاملم میدونم واز خداوند میخوام که بیشتر هدایتم کنه و کمکم کنه تا زودتر تکاملم طی شود چون دلم برای اون لحظه های کوتاه اما بینظییییییر تنگ میشه
استاد خیییییلی ازتون سپاسگزارم بابت این آگاهیها واین حال خوبی که از سخنان ارزشمندتون میگیریم
موفق و پیروز باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
استاد عزیزم سلام
دوستان عزیز سلام
خدایا از خودت هدایت میخوام برای بیان احساسم
خدایا ازت هدایت میخوام برای بیان انچه درک کردم
من چند روزیه دوباره گیر کردم تو این فایل
نمیتونم جلو برم
مدام گوش میدم و هر روز حس و حال عجیبی دارم
هر روز درک جدید
اینکه خدا انرژیه،یه سیستمه
اینکه هر کسی هر طور خدا رو ببینه ودرک کنه،به همون شکل تجلی پیدا میکنه براش
به خودم گفتم پونه خدا چیه؟ چجوریه؟ چطور میبینیش؟ چطور حسش میکنی؟
خدا خودش میگه من از رگ گردن بهتون نزدیک ترم
پس خدا نزدیکه
خدا درون منه
اصلا من و خدا یکی هستیم
من و کل
کل جهان هستی
توکل = تو و کل
کل جهان هستی
چه قدرتی دارم و غافل بودم
همیشه تو آسمان ها دنبال خدا بودم
درحالیکه در من هست ،جزیی از من ،تو وجودم
اصلا همین فاصله،خودش یه باوری بود که جدیدا درست شده
فاصله ای نیست ،نزدبک نزدیکه
این خودش بهم کلی آرامش میده
این جهان سراسر انرژی و فرکانسه،خدا که منبع و سرچشمه انرژی است
،افکار و اندیشه های ما انرژی است
فکرهای هایلایت میشه باور
و باورها متجلی میشن
اصلا خدا مثل یه دستگاه مبدل،فرکانس های غالب ذهن یعنی باورها رو به ماده تبدیل میکنه
هم زمانی ها اتفاق میوفته
و تو در این جهان هستی که تماما انرژی ائه،روابطت،سلامتیت،پول و دارایی ات،خونه ات و همه و همه شرایط رو خودت ساختی برای خودت.
البته تا الان هر انچه ساختی ،ناشی از دیده ها،شنیده ها و دریافتی های محیطی بوده که توش رشد کردی
الان که اگاهی
الان که ایمان داری،باورهات میسازن دنیای بیرونت رو
انچه چیزهایی رو که دوست داری،نگه دار
اگه دوسشون نداری،اگاهانه تغییرشون بده
اون چیزی رو که دوست داری،
بساز تو ذهنت و بده به دستگاه مبدل
همون چیزی که میخوای
اون رو بهت تحویل میده
یادت باشه که نترسی
نگران نباشی
اون چیزی که باعث ترس و نگرانیت میشه،
جنس فرکانسش هماهنگ نیست با فرکانس منبه
هماهنگ نیست با فرکانس خدا
ببین خدا چه خالقیه
به هر چیزی نگاه میکنی،تامل میکنی انچه میبینی
قدرته،عظمته،هماهنگیه نظمه
وقتی خدا جزئی از توئه
پس میتونی هر آنچه بخوای خلق کنی
،چون تو هم خدایی
خودت رو با احساس خوب به این جریان عظیم بسپار
و خلق کن
…
به نام خداوند زیبایی ها
84مین روز سفر نامه من
سلام به استاد عزیزم مریم جان و تمام دوستان هم مسیر و هم سفر
و خداوند که همیشه هدایت می کند به سوی زیبایی های بی پایان خدایا شکرت
قبل این که بیایم کامنت بذارم بیرون را دیدم که مهتاب به یک سرعت خییلی زود می گذشت قبل اینطوری اصلا ندیده بودم همانجا به یاد آیه از قرآن افتادم که موسی میگه خدایا تو چی هستی و خداوند در جواب کوه را به هم میزد و من دقیقا همان حس خوب را داشتم گفتم خوش به حال من و اعضای سایت که از خالق بودن زندگی مان لذت میبریم خدایا شکرت خدایا شکرت
و چقدر این دیدگاه عالیه که خداوند در همه وی است نمیشه تعریف اش کرد
خدایا شکرت خدایا شکرت
رد پای من
هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید ️
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد جان من و مریم جان مهربان و دوستان خوبم و بینظیرم
روز 84 الهی شکرت
استاد من خدای واقعی رو بعد از اتفاقات اخیری که تو ایران افتاد شناختم . همون فایلی رو که تو اینستاگرام گذاشتید و من رو آگاه کرد و بعد لایو با استاد عرشیانفر که چند بار هم گوش کردم و اونجا دیگه اوجش بود . الله اکبر
خدا هر چیزی که من بهش توجه میکنم به همون شکل برام میاد . خدا منم، خدا هر آن چیزی که تو اطرافم می بینم . خدا نه عشق مطلقه . خدا قانون هستش . و این قانون ،شوخی و پارتی بازی نداره عین آینه جواب اعمال و افکارت رو بهت برمیگردونه .
استاد نمیدونید چه دری از آگاهی به روی من باز شد با دیدن اون دو تا فایل و به خودم میگفتم :آره درسته، آره همینه ، همینه
خدایا بینهایت سپاسگزارم که من رو به این سایت هدایت کردی
استاد عزیزم چقدر شما تو این فایل چهره تون لطیف شده بود انگار تو زمین نبودید غرق حال معنوی خودتون بودید .
عاشقتونم
دوستتون دارم آرامش من