رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم» - صفحه 85
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-44.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-12 09:48:162024-06-27 06:20:54رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام رب
سلام استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و همسفرانم
خدا رو بی نهایت سپاسگزارم بخاطر اینکه لحظه به لحظه ما رو هدایت میکنه.
قدم هفت از دوره دوازده قدم رو خریدم، گوش کردم، وفکر. همونطور که استادمون میگن.
احساس نیاز داشتم به اگاهی های جدید، باور کنید الانم دارم گریه میکنم از سر ذوق که خدا اینقدر مهربونه، همه جا هست،
دیشب دلم گرفته بود. شروع کردم به شکرگزاری با صدای بلند، همونطور که استاد عزیزم گفتن، یه دفعه بخودم اومدم داشتم ترانه هایی رو که مدتها بود تمرین میکردم و جاهایشون رو ایراد داشتم عالی میخونم، بعد هم خندیدم، خندیدم،
اومدم سایت، هدایت شدم به فایل های اجرای توحید در عمل، هدایت شدم، هدایت
گوش کردم تا این ساعت رسیدم به این فایل استاد و گریه کردم. سپاسگزاری.البته قبلا دوره رو کامل گوش کرده بودم. ولی امروز برداشتهای جدید ونابتری داشتم.
دوستان عزیز
خودم رومیگم، فک میکنم ایمان دارم، توکل دارم، ولی تا تعداد مشتری ها کم میشه، بهرموعد ااره خون نزدیک میشم حالم گرفته است، اینو چند روز پیش فهمیدم، مچ خودم رو گرفتم. وباور کنید از وقتی با خودم وخدای خودم حرف زدم، کلی شرایط عوض شده، اصلش اینکه دوباره حالم عالی شده.
باید ایمان داشت که خدا هست
که حواسش لحظه به لحظه به ماست
که هدایتمون میکنه
که تنها قدرتی هست که میتونه ومیخواد بما کمک کنه.
اصلا بهترینها رو برامون میخواد بشرط توکل، ایمان، عشق، شادی، اسودگی خیال.
وای که چقدر حالم خوبه
خدایا شکرت
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
بابت بودنت، مهرت، لطفت، عشقت، عشقم، ایمانی که یه پله قویتر شد.
امروز حساب کردم استاد20ساله در این مسیرن و اینجای عالی هستن، بعد گفتم منکه 3ساله اوه……بعد به خودم گفتم ایشون استاد عباس منش رو نداشتن، ولی تو داری پس خیلی زودتر میتونی به نتایج عالیتر برسی وباز هم بشرط
استمرار در ادامه مسیر
توکل به خدا
ایمان
و انجام تمرین ها و درسهای استاد
واقعا از جایی باید قوانین رو تمرین کرد. نوع برخوردمون با تضاد ها. با این تضاد کم شدن درآمد مغازه بود که هدایت شدم به این فایلها، به کاوش در درون خودم، به اینکه دست خدا رو نباید بست در روش رزق و روزی، که باید فقط دذخواست داد و شاد بود وارام، واینکه خدا بهتر وبیشتر از من میخواد بهترینها رو برام.
بهترینها در سلامتی، شادی، ارامش، نصیب تک تکتون:
به روش خدا نه روش ما
به اراده ی خدا نه اراده ی ما
به وقت خدا نه به وقت ما.
به نام رب
سلام استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و همسفرانم
خدا رو بی نهایت سپاسگزارم بخاطر اینکه لحظه به لحظه ما رو هدایت میکنه.
قدم هفت از دوره دوازده قدم رو خریدم، گوش کردم، وفکر. همونطور که استادمون میگن.
احساس نیاز داشتم به اگاهی های جدید، باور کنید الانم دارم گریه میکنم از سر ذوق که خدا اینقدر مهربونه، همه جا هست،
دیشب دلم گرفته بود. شروع کردم به شکرگزاری با صدای بلند، همونطور که استاد عزیزم گفتن، یه دفعه بخودم اومدم داشتم ترانه هایی رو که مدتها بود تمرین میکردم و جاهایشون رو ایراد داشتم عالی میخونم، بعد هم خندیدم، خندیدم،
اومدم سایت، هدایت شدم به فایل های اجرای توحید در عمل، هدایت شدم، هدایت
گوش کردم تا این ساعت رسیدم به این فایل استاد و گریه کردم. سپاسگزاری.
دوستان عزیز
خودم رومیگم، فک میکنم ایمان دارم، توکل دارم، ولی تا تعداد مشتری ها کم میشه، حالم گرفته است، اینو چند روز پیش فهمیدم، مچ خودم رو گرفتم. وباور کنید از وقتی با خدم وخدای خودم حرف زدم، کلی شرایط عوض شده، اصلش اینکه دوباره حالم عالی شده.
باید ایمان داشت که خدا هست
که حواسش لحظه به لحظه به ماست
که هدایتمون میکنه
که تنها قدرتی هست که میتونه ومیخواد بما کمک کنه.
اصلا بهترینها رو برامون میخواد بشرط توکل، ایمان، عشق، شادی، اسودگی خیال.
وای که چقدر حالم خوبه
خدایا شکرت
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
بابت بودنت، مهرت، لطفت، عشقت، عشقم، ایمانی که یه پله قویتر شد.
امروز حساب کردم استاد20سالهدر این مسیرن و اینجای عالی هستن، بعد گفتم منکه 3ساله اوه……بعد به خودم گفتم ایشون استاد عباس منش رو نداشته، ولی تو داری پس خیلی زودتر میتونی به نتایج عالیتر برسی وباز هم بشرط
استمرار در ادامه مسیر
توکل به خدا
ایمان
و انجام تمرین ها و درسهای استاد
بهترینها در سلامتی، شادی، ارامش، نصیب تک تکتون.
بنام خدا
وقتی همه چی خودتی،همه ی کائنات خودتی،اینجا،اونجا،یا هرجایی که دیده میشه یا نمیشه هم خودتی،وقتی پول و ثروت و زیبایی و … خودتی،نازیبایی معنی نداره،همه چی زیباست،همه چی شادیه،همه چی تغییر و تفسیر و درک از بودن یا نبودنه،وقتی تو جلوه شدی در همه چی،پس اونی که از نظر من زیباست ممکنه از نظر جلوههای دیگه ات نازیبا باشه، همونطوری که من از گوشت یک گوسفند لذت میبرم، جلوه های دیگه ات منتظر لذت بردن از گوشت من هستند، پس داخل این زنجیری که بافتی،زشت و زیبا وجود نداره،خوشمزه و بد مزه وجود نداره،شادی و شیون وجود نداره،همه چی یک نوع تکامله،یک نوع حرکته،یک نوع و یک سبک از این بازیه،واقعا قشنگ کارگردانی میکنی،یعنی اصلا خیلی خوب حرکت میکنی،نمیدونم چی بگم ولی همه چی عالیه،همه چی نظم داره،همه چی حرکت داره،حالا این حرکت رو به کجاست نمیدونم ولی فکر میکنم یک حرکت دورانیه،یا شاید من اینجوری درک کردم،مثل یک قصر ماسه ای که میسازیش و خرابش میکنی،ماسه تغییری نمیکنه و فقط شکلش عوض میشه، پس تولد و مرگی وجود نداره و فقط شکلش عوض میشه،،عجب داستان جالبی،عجب بازی قشنگی
توی این مسیر در حال حرکت که حتی وقتی حس میکنی نشستی یا خوابیدی داری حرکت میکنی،پس فقط میتونم بگم از نظر من زیباست یا از نظر من نازیباست.
حالا که من و تو یکی هستیم و همه چی خودتی،خودمم،تویی،منم، حالا که خلق کردن و تغییر شکل دادن ته هنرته و از این کار نهایت لذت رو میبری،منم میخوام از دید خودم لذت ببرم، فقط این وسط یک قدرت انتخاب و اختیار بهم دادی،یا شاید اینم یکی از باز یهات یا برنامه هات باشه،میدونم میخوای مثل خودت باشم،یعنی اصلا خودتم،
مثل خودت فکر کنم خلق کنم،بسازم،تغییر شکل بدم،
مثل خودت،مثل خودم،مثل،،،
اولش فکر میکردم خیلی گیج کننده است ولی خیلی ساده است، خیلی جالبه،خیلی هیجان انگیزه،
میخوام سهم خودمو و نقش خودمو در این تغییر انجام بدم و واسه ی اینکار به یک کلید و یک جلوه ی دیگه ای ازت نیاز دارم،،،،ثروت،،،، ،ای ثروت میخوامت چون واسه ی باز کردن این در بهت نیاز دارم و نمیخوام واسه ی وارد شدن و گذر کردن،تقلب کنم و قفل رو بشکونم، پس لطفا کلید رو بفرست تا ببینم یا ببینی پشت این در چه خبره،
همونطوری که داری از این بازی لذت میبری،میخوام لذت ببرم، مگه من و تو یکی نیستیم،پس حالا که فرقی نداریم چرا وضع منم مثل خودت نباشه، میخوام به چنان ثروتی برسم که سلیمان نبی انگشت به دهان بمونه،میخوام از همه چی گذر کنم، پس حالا که درد دلمو فهمیدی و خواسته ام رو شنیدی و فهمیدی که فهمیدم، و فهمیدیم که فهمیدیم، پس ثروت رو بفرست،البته پک کاملش رو میخوام یعنی: پول،سلامتی،شادی،لذت،امنیت،زیبایی،قدرت و انرژی بالا،عمر طولانی و با عزت،آرامش و آزادی کامل مکانی،زمانی و مالی
بابت ارسال ثروت ازت بینهایت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
من حرکت و تلاشم رو چند وقتیه که شروع کردم پس ثروت رو بفرست
بابت این هدایت و اینکه منو در مدار و مسیر استاد عباس منش قرار دادی،بی نهایت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
بابت اینکه منو هدایت میکنی و باهام حرف میزنی، بی نهایت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
از شما استاد گرانقدر هم بی نهایت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
چه خوب که هستی
به نام خدایی که به تنهایی کافیست
سلام به دواستاد عزیزودوستانم در این سایت الهی
کلید :اجرای توکل در عمل رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم
تا حالا چندین بار این فایل رو گوش دادم تا زمانی که گوش می دم می فهمم حتی گریه می کنم اما وقتی فایل تموم می شه نمی دونم چی باید بگم چی بود اما از وقتی تصمیم گرفتم برا هر فایل که گوش می دم کامنت بزارم اون مطلب رو بهتر می فهمم
من هم می نویسم هر چی که همانطور که شما می گید بهم گفته بشه
چقدر قشنگ در مورد حدا حرف می زدید ولبخند می زدید تحسینتون می کنم برای این شناخت وهر بار شما رو می بینم از خدا می خوام به من هم ایمان بده تا درکش کنم تا ارام بگیرم
اره شما می گید نمی شه گفت خدا چیه چطوره خدا ان چیزی هست که تو باور کنی مثل اب شکل ظرفی رو می گیره که توی اون می ریزیمش خدا من خدا تو خدا همه کس همه چیزه
وقتی اینارو می گید با خودم می گم چون بیشترین دغدغه این روزها شوهرم وخودم ثروت هست واینکه از نظر مالی مشکلی نباشه می گم پس خدا خودش پوله ثروته مشتریه پس وقتی صبح ها در مغازه روباز می کنیم اگه ایمان داشته باشم خدا خودش ثروت هست می یاد ربطی به روز اول واخر ماه نداره اینکه یه چیز اعلام شده باشه مردم بخوان ثبت نام کنن اخه ما کافی نت داریم با خودم می گم پس نمی تونی بگی امروز بهتر مشتری هست چون اخر ماهه ومردم می خوان فیش بیمه بگیرن یا امروز ادارهها تعطیله پس کار نیست چون کار اداری نیست که مردم بیان بخوان کارمربوطش رو انجام بدن خوب خدا پوله خدا که زمان ومکان نیست هر موقع بخوام می یاد تو زندگیم به شکل مشتری به شکل کار جدید فقط باید باورش کنم باید ایمانم رو قوی کنم تا هر لحظه ببینمش اصلا شب وقتی در مغازه رو می بندیم خوب خدا خودش برام ثروت می سه از راههایی هم می ده که من فکرش رو نمی کنم وبه غیر حساب می ده پس لازم نیست حتما از راه مغازه باشه نمی دونم اگه بخوامش اون می یاد از راهی که حودش می دونه نه تینکه من راه مشخص کنم
من ارامش می خوام در طول روز استرس نداشته باشم خدا خودش ارامش هست پس اگه ارامش ندارم چون هنوز ایمانم کامل نشده چون توکل ندارم چون انچه می گم اجرا نمی کنم وگرنه خدایی که همه چیزه اصلا من هست تو وجودمه همراهمه پس چرا می ترسم
نمی دونم هزارتا چیز دیگه خدا همه اون چیزهاست وبی انتهاست کم نمی یاد کاعیه هر روز خودم رو بهش بسپارم تو وجودم حسش کنم اونوقت همه چیز می شه ولی نمی دونم چرا بعضی وقتها یادم می ره خودم رو تنها می بینم ومی ترسم
اصلا نمی دونم الان اونچه گفتم درست بود یا نه اما استاد می گه باید تکاملت طی بشه توی این مسیر شناختت تیمانت بیشتر می شه خدایا کمکم کن اصلا درخواستی که من رو به این سایت و مباحث خداشناسی هدایت کرد این بود که از خدا یه روز ایمان خواستم نه این ایمان و این اسلامی که دارم نه این اگر ایمان بود که ارامش داشتم راحت زندگی می کردم وقتی استاد رو می بینم کامنت ها رو می خونم می بینم که نه یه خدایی هست که ارامش می ده همه چیز می شه برام دیگه از تنهایی از ازینکه کسی زنگم نزده از اینکه امروز تنها تو خونم نمی ترسم چون در واقع تنها نیستم همیشه یه نیروی برتر با منه
خدایا ازت نی خوام هدایتم کنی فکر می کنم بازم شاید یک درصد از این فایل رو فهمیدم ولی گوش می دم اونقدر که بتونم هر دفعه بیشنر بفهمم
استاد از تون سپاسگزارم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا
روز 84ام و تعهد من
اینبار تنها بدون وکیل، خودم رفتم دادگاه
با باورهای جدید
با باورهای خودم
باورهایی که باعث میشه حسم خوب باشه
نگرانی و نجوا نداشته باشه
با گوش دادن به این فایل،اگه زورم به نجواها 70 درصد بود الان شد 90٪
همیشه میگفتم خدایا قاضی اینجوری بگه
اونجوری بگه
ولی با درکالان،همون قاضی خداست
همون چیزیو میگه ک من میخوام
با باورهایی ک ساختم
این فایل خیلی فاصله دارهبا مداره من
چندبار گوش دادم برای اینکه کامنت بنویسم و تعهدمو انجام بدم
رفتار این روزهای من ،نا اگاهانه طبق ابن فایل بوده
و حالا بادرک یذره ازش،میخوام تکرار کنم باورهامو تا با فرکانسام دنیای بهتری بسازمواسه خودم
همیشه وکیل ،میرفت واسه کارام
چون باور داشتم من قانونو بلد نیسم و لازمهک وکیل بیادو ازمن دفاع کنه و راهاروبره
ولی ندای الان میگه تو نگران بودی از نتیجه
احساس قربانی شدن داشتی
احساس لیاقت نداشتی برای تموم شدنه راحتو باجندادن
و همیشه گرفتار باورهای وکلا بودی ک شما هیچ دلیل قانع کننده ای نداری و باید از همه چیت بگذری
درسته الان هم از همه چی گذر کردم
ولی من نیازی به داشتن دلیل قانع کننده ای ندارم و
بعد از این همه سال درگیری،جداییه من خیلی مشهوده و من با گرفتار کردنه خودم با باورهای وکلا باعث شدم زمان زیادی ببره که از نظر قانونی تموم بشه
اما حالا باور دارم که چون درست و راست حرف زدمورفتار کردم
پس کار درست ،انجام میشه
منوط به کدوم بند قانون،اصلا مهم نیست
همون نیروی مطلق کاره منو انجام میده
مثل همون ایجنتی ک به استاد گفته نمیدونم چجوری این ملکو با این شرایط فروختن وفروشنده گفته بدیم بره تموم بشه بره
ابن خودش یه مثال منطقی برای ذهنه منه تا نزارم نجواها دوباره جون بگیرن
یعنی من عاااشق این دیدگاه هستم که قدرت دست ماست هرچی که داریمو خواهیم داشت تو روابط پول هرررچی خودمون یا با آگاهی یا ناآگاه طلبش کردیم و جهان بما داده
من حدودا 6 ماه قبل حرفای استاد رو راجب اینکه جهان یک سیستمه و خداوند انرژی شنیده بودم بدنم گر میگرفت داغ میشدم
و اصلأ خیلی برام غیر قابل پذیرش بود این دیدگاه
تازگی یکو دو هفته ای میشه این حقیقت محض رو من بهش رسیدم که بی نهایت از استاد عزیزم سپاس گذارم هر وقت این دیدگاه که تعیین کننده همه چی منم .انرژی رو من تعیین میکنم چجوری برام ظاهر شه من تعیین میکنم خدا چجوری کنارم باشه تو دلم باشه اصلأ اینکه حتی فکر خدا رو هم من تعیین میکنم راجبم چجوری باشه چنان حس سرخوشی بهم میده اینقد راحت شده وجودم که اصلأ نمی دونم چجوری توصیفش کنم فقط تنها چیزی که بی نهایت داره بهم الهام میشه
ن
ورودی هایی به ذهنم بده که خروجی های این مدلی رو دوست دارم فارق اینکه از نظر بقیه درست باشه یا نباشه مهم منم که باهاش راحت باش دوست عزیز که هنوز راجب خدا تو ذهنت گنگی و گیجی ای دارید لطفاً دفعات متعدد فایل های استاد راجب خدا رو گوش بدید باور کنید چنان ذهنیتی بهتون میده که از شدت اینکه این همه قدرت در دست خودمون هست فقط اشک از چشاتون جاری میشع
بی نهایت خداوند رو سپاسگزارم بابت این هدایتی که دریافت کردم️
با عرض سلام و احترام
خدا یه دوسته یه رفیقه موندگاره
یه انتقاد بکنم نمیدونم به جا هست یا نه
من خودم دنبال خوندن کامنت های کوتاه هستم
اخه بعضی کامنتها دو صفحه ای رو میخونم بدون هیچ نکته ای واسه افزایش اطلاعات و یادگیری
خواهشم اینه که اصل مطلب رو دوستان کامنت کنند
البته هر کس آزاده هر کار دوس داره انجام بده
سلام استاد
سلام به همه دوستان
خدارو شکر من این فایل که میکس شده بود و اهنگ گذاشته بودن بارها گوش کرده بودم ولی کامل نبود این کامل هست اگاهی کاملی رو دریافت می کنم….
استاد در زمان دیدن شما که بکگراند شما صفحه سفیدی بود من بارها بار ها هی نگاه کردم یه نوری مثل کادر بر روی شما هست این بار ها برام اتفاق افتاد حتی زمان صحبت کردن فردی که حال حاظر جلو روم حضور داشت
این نوره مثل این عکس هایی که ادیت می کنن دور شخص یک نور مانند کادرش می کنن اما این نوری بود که حسم من بهتر می کرد ارامش میداد
گفتم نور برم به زمان دیگر
اقا من مصرف کننده مواد مخدر بودم و یک روز تصمیم گرفتم برم به کمپ ترک اعتیاد هیچ فکر ایده ایی نداشتم که چه میشه پاک بشم یا نه فقط گفتم خدایا خودت کمکم کن
من شب چهارم یا پنجم بود که تو کمپ بودم درد فیزیکی جسمانی داشتم و سعی می کردم به دیگران کمک کنم تا درد خودم فراموش کنم نمیتونستم بخوابم بعد نمیدونم چطور شد که زمانی که دراز کشیدم یهو انگار هم خواب بودم و هم بیدار
چنین حسی تجربه کردم دیدم انگار دو تا دست امد من برد بالا دیدم با سرعتی که نمیشه توصیفش کنم به سمت یک نور بسیار عظیمی دارم میرم اصلا وقت زمان وجود نداشت اما در این حین من دیگه دردی در جسم بدنم حس نکردم و ترسیدم گفتم نکنه داره می میرم بعد چشام هر کاری که کردم باز نمی شد بعد دیگه وقتش که شد خود چشام بی انکه زور بزنم باز شد بلند شدم به خودم جسم نگاه کردم تمام ذهن من شد این سوال که چی بود این اتفاق
خدارو شکر حالم هی بهتر بهتر می شد این سوال از هر کی می پرسیدم جوابی براش نداشت حتی می گفتن این تاثیر مواد مخدر بوده توهم
اما این جواب ها در دلم جای نمی گرفت
امدم انجمن صحبت کردم دیگران با نگاه درک نکردن منظور شان بهم میر ساندن که من در مورد چی حرف میزنم
اما بعد کم کم وقتی فضای انجمن بودم متوجه شدم این خدا بود استاد در فایل شما میگین که یک نور یک تصویر یک صداست یک شخص میگین تو چه باوری بهش داری من چطور میبینمش من وقتی متوجه خدا شدم برای اون اتفاق نگاهم بیشتر تغییر کرد خودم عزیز تر میدونستم
یک شب من داخل شهر پیاد داشته میرفتم به بازار تو راه با خدا حرف میزدم عشق بازی می کردم
یک جا که رسیدم دیدم چرا تصاویر یک جور دیگست چرا تغییر کرد این نور چراغ های ماشین مثل گرد غبار بود درخت ها و هر چیزی که جسم فیزیک داشت انگار اینا گرد غبارن که این چیز هارو داره ایجاد می کنه این هم یک سوال شد گفتم نکنه توهم زدم باز به تصاویر چشمام توجه کردم دیدم نه این توهم نیست گرد غبار ادمها لباس ها همه همین جور بودن
بعد چند روز این به ذهنم امد که استاد در مورد یک انرژی صحبت می کنه که همه چیزه
نمیتونستم برای کسی بیان یا حرفش بزنم
یک شخصی که با شما اشنا هست و قوانین داره کار می کنه این اتفاق براش گفتم اما نتونستم کامل بیان کنم و اون گفت تو اصل رو دیدی که انرژی هست و این چیز هارو ایجاد می کنه این فهمیدم که هیچ چیزی خارج نیست شما میگین میشه به شکل ثروت میشه به شکل یک رنگ یک ادم سلامتی شمیر سنگ میشه
امید وارم بهتر درک کنم و عمل کنم که من دارم به این جریان شکل فرم میدم با ذهنییتم دنبال خارج از خودم نباشم مثل اون ادم اون ماشین اون پول
من به این جریان با باور ها دارم شکل خوب بودن یا بد بودن دارم میدم
استاد وقتی این اتقفاقات که برام ایجاد شد و تجربه اش کردم زمان این فایل انگار گفته های شما تایید کرد من می فهمیدم شما میگین که خدا نور میشه خدا انرژی هست و این که خدا هم اول هم اخر داره همین تاکید می کنه یک انرژی در جریان هست یعنی ابتدا و انتهایی نداره مثل همین جریان هوا اکسیژن کسی هم نیست ثابت کرده باشه و بگه ابتدای این هوا اینه و انتهاش هم این شکلیه
مثل اب همون شکلی در میاد که من داخل بطری یا ظرفی میریزم….
من چند سال پیش یک کلیپ دیدم که یک سری دانشمندان امده بودن ساختار فیزیک یک جسم ببینن با این چزا میکروسکپ های قوی هیولا وار که دیدن داخل این جسم فیزیکی یک سری اتم هایی هست که معلق هستن و به جایی متصل نیستن و این معلق بودن اونها همون انرژی بود که این ساختار جسم فیزیکی ایجاد کرده بود
خدارو شکر خدارو شکر بابت این فایل
خدارو شکر بابت استاد عزیزم
خدارو شکر که من بنده لایق خداوند هستم که این اگاهی این شناخت متوجه شدم تا کم بیش فهمیدم
خدای من مدد کن تا عمل کنم به این اگاهی
سپاسگزارم
روز84
من هم درک بیشتری از خدا پیدا کزدم دیشب رسیدم به سوره ال عمران بعد حضرت مریم میکفت و دقیقا رسیدم به یک حس متقاوت، تفسیرش این موضوع میکفت خدا میتونه یک بچه ایجاد کنه بدون اون رابطه که ما فکر میکنیم بعد تفسیر کننده کفت بعد اینهمه سال یک کروکودیل هم بدون رابطه باردار شد و این با ذهن ما در تضاده اما خدا وجودش متفاوته بعد عیسی بدنیا میاد بچه ای که پدر نداره نه پسر خداست نه پسر زکریاو… فقط فقط پسر مریمه و هی تکرار کرده مریم پدرش مادرش و عیسی پسر مریم بعد عیسی دستگیر میشه و بعد به صلیب میکشن و زنده هست حالا چطور یکی اینکه اون شخص صلیب شده عیسی نبوده که باز اخرش میمرده یکی اینکه خداوند از اول خودش خلقش کرده خب پس خوذشم میتونه نگهش داره وجودش از اول مثل ما نبوده و از همون اول متفاوت بدنیا اومده و متفاوت هم مرده که بعد هم خدا میگع در قران که عیسی زنده هست خب ایا با عقل جور در میاد برای عقل عوام نه اما برای منیکه با ذهنم اتفاقات خلق کردم جور در میاد مثلا من گفتم ماشین قرعه کشی ماشین برنده شدم بار اول و بعد دو ماه که همه چی تموم شده بود نه رزوی اسمم بود نه چیزی، خب این چیه این قدرت خلق ذهن من و قدرت تحقق خداونده خب پس نمیتونه مریم که بنده خیلی باایمانی بوده بهش بچه بده منکه ایمان یکه مریم هزار
جالب بود برام این همزمانی حرفهای استاد داستان حضرت مریم که اصلا یک چراغ شد توی مغزم
خدا هیچی نیست در صورتیکع همه چیزه
یعنی نمیتونی مثالش بزنی اما در هر چیزی میبینش
و معنا و تفسیر شما هم زیبا بوذ و کامل کنتده ذهن من
…
خب مسیر شغلیم
جالبه من این مسیر برای شغلم شروع کردم اما همه جنبه های وجودیم داره رشد میکنع و بلاخره ترسمو زیر پاگذاشتم با خواهرم حرف زدم
بلاخزه احساس گناهمو تموم کردم و یکروز زمان برد که از حال خوب خودم صحبت کنم نه با حال بد که این قدرت نفوذ کلامم زیادتر میکنه و باعث انرژی مثبت میشه یادگرفتم در حال بد حرف نزنم و یک روز حالم بد بود وقتی خوب شدم اروم شدم هدایت شدم صحبت کردم و تموم شد این بار گناهی که حس میکردم
این رشد منه که خودمم بعد این ماهها بهش رسیدم
مسیر شغلیمم وای عاشق خدام چند روز پیش یازده بسته بردم و ارسال کردم بعد گفتم خدایا بازم برام خلقش کن و پست که میرغتم سعی میکردم اون حس خوب تداعی کنم از انجامش لذت ببرم و امروز هم یازده بسته پستی بردم و چقدز خوشحالم چقدر حالم خوبه که من دارم انقدر پیشرفت میکنم
الان داره دو هفته میشه نزدیک سی تا بسته ارسال کزدم قدرتی که هیچوقت فکر نمیکزدم دارم قدرت فروش
نفوذ کلامم خیلب بیشتر شده دیگه خجالت نمیکشم ویس بدم دیگه ترس ندارم بهم بگن صدات بده یا…
دقیقا اولین ویسم تضادی اومد که خانمی با لحن خیلی بد بهم گفت چقدر ویسم بده من اولش ناراحت شدم بعد گفتم ساناز بزار بگن تو بزرگ میشی پس بشنو نقطع مثبتش بگیر عصبانی نشدم برعکس بهش کفتم سعی میکنم در ویس ها اینده این مدل نباشم
من شدم این ادم انقدر ثابت قدم برای تغییر
قبلش این اتفاق میفتاد کلا دیگه ویس ضبط نمیکردم و با این خانوم دعوام میشد اما من این صحبت به چشم تضادی دیدم که خدا مبخواد بهم بگه خب مردش هستی ادامه بدی با ترسهات روبرو بشی یا نه
و من اینبار محکم گفتم من اماده ام هر چی میخواد بشه تا ته ته تهش میرم
خدایا شکرت
ممنون از استاد عزیز
خدایی که قدرت وجودی منه
ساناز خانوم سلام
چه درسی میدی با این کامنت،
چه درس شجاعت و دوری از، ترس از حرف مردم، بی اهمیت بودن انتقاد های بی مورد،مهم نبودن دری وری مردم،
چقدر زیبا خودت جواب خودت رو دادی،گفتی من ادامه میدم و بهتر میشم،
اینجا اون نقطه اوج تو با اون خانومی که بهت گفت چقدر ویس بد میدی مشخص شد،
که تو توجهت به چه اصولی هست،و اون دنبال چه فرعیاتی میگرده
و تفاوت زندگی تو با زندگی اون قطعا زمین تا آسمونِ،
ما فقط و فقط با قدرت و لطف خداوند، خودمون میتونیم به خودمون کمک کنیم، ولاغیر،
اگر خودمون اقدام اصولی کردیم برا کمک به زندگیمون که برنده ایم،
اگه دنبال حرف مردن باشیم و بریم ببینیم مشتری از چه مدل حرب زدن من خوشش بیاد و اونجوری باشم،کلاهمون پس معرکه افتاده،
خدایا شکرت که داری آگاهانه،آگاهمون میکنی،
دمت گرم
شاد و ثروتمند باشید
سلام ودرود ساناز عزیز
اول ازهمه برات آرزومندم روز به روز پیشرفت کنی وثروتمند باشید
دوست خوبم بی نهایت تحسینتون میکنم که روی خودتون کارمیکنید وهرروز پیشرفت میکنید
چندروزی هست که دارم روی احساس لیاقت خودم کارمیکنم وپاشنه آشیل های خودم راپیدامیکنم که هدایت شدم به کامنت شما
منم بخاطر صدام .خیلی جاها احساس بی ارزشی کردم .صدای من ظریف نیست وهمیشه پشت تلفن دراولین برخورد فکرمیکنند مرد هستم. وخیلی بخاطر این موضوع قبلا ناراحت بودم.
خیلی وقته که این موضوع رافراموش کردم. والان که دارم روی احساس لیاقت کارمیکنم یدفعه باکامنت شما متوجه شدم من هیچ وقت ویس نمیفرستم. تابشه پیام میدم. با اینکه ویس فرستادن خیلی راحته.
واز امروز سعی میکنم روی این موضوع کارکنم. صدای خودم رادوست داشته باشم.
بی نهایت ازتون سپاسگزارم که لطف کردید وکامنت نوشتید
خدایا ممنون وسپاسگزارتم که این چنین هدایتم میکنی.
من لایق بهترین ها هستم
روز84
خدایاشکرت اگاهی و ذرکم از جهان بالا میره و الان بهتر عمل میکنم خدایاشکرت
من هم درک بیشتری از خدا پیدا کزدم دیشب رسیدم به سوره ال عمران بعد حضرت مریم میکفت و دقیقا رسیدم به یک حس متقاوت، تفسیرش این موضوع میکفت خدا میتونه یک بچه ایجاد کنه بدون اون رابطه که ما فکر میکنیم بعد تفسیر کننده کفت بعد اینهمه سال یک کروکودیل هم بدون رابطه باردار شد و این با ذهن ما در تضاده اما خدا وجودش متفاوته بعد عیسی بدنیا میاد بچه ای که پدر نداره نه پسر خداست نه پسر زکریاو… فقط فقط پسر مریمه و هی تکرار کرده مریم پدرش مادرش و عیسی پسر مریم بعد عیسی دستگیر میشه و بعد به صلیب میکشن و زنده هست حالا چطور یکی اینکه اون شخص صلیب شده عیسی نبوده که باز اخرش میمرده یکی اینکه خداوند از اول خودش خلقش کرده خب پس خوذشم میتونه نگهش داره وجودش از اول مثل ما نبوده و از همون اول متفاوت بدنیا اومده و متفاوت هم مرده که بعد هم خدا میگع در قران که عیسی زنده هست خب ایا با عقل جور در میاد برای عقل عوام نه اما برای منیکه با ذهنم اتفاقات خلق کردم جور در میاد مثلا من گفتم ماشین قرعه کشی ماشین برنده شدم بار اول و بعد دو ماه که همه چی تموم شده بود نه رزوی اسمم بود نه چیزی، خب این چیه این قدرت خلق ذهن من و قدرت تحقق خداونده خب پس نمیتونه مریم که بنده خیلی باایمانی بوده بهش بچه بده منکه ایمان یکه مریم هزار
جالب بود برام این همزمانی حرفهای استاد داستان حضرت مریم که اصلا یک چراغ شد توی مغزم
خدا هیچی نیست در صورتیکع همه چیزه
یعنی نمیتونی مثالش بزنی اما در هر چیزی میبینش
و معنا و تفسیر شما هم زیبا بوذ و کامل کنتده ذهن من
…
خب مسیر شغلیم
جالبه من این مسیر برای شغلم شروع کردم اما همه جنبه های وجودیم داره رشد میکنع و بلاخره ترسمو زیر پاگذاشتم با خواهرم حرف زدم
بلاخزه احساس گناهمو تموم کردم و یکروز زمان برد که از حال خوب خودم صحبت کنم نه با حال بد که این قدرت نفوذ کلامم زیادتر میکنه و باعث انرژی مثبت میشه یادگرفتم در حال بد حرف نزنم و یک روز حالم بد بود وقتی خوب شدم اروم شدم هدایت شدم صحبت کردم و تموم شد این بار گناهی که حس میکردم
این رشد منه که خودمم بعد این ماهها بهش رسیدم
مسیر شغلیمم وای عاشق خدام چند روز پیش یازده بسته بردم و ارسال کردم بعد گفتم خدایا بازم برام خلقش کن و پست که میرغتم سعی میکردم اون حس خوب تداعی کنم از انجامش لذت ببرم و امروز هم یازده بسته پستی بردم و چقدز خوشحالم چقدر حالم خوبه که من دارم انقدر پیشرفت میکنم
الان داره دو هفته میشه نزدیک سی تا بسته ارسال کزدم قدرتی که هیچوقت فکر نمیکزدم دارم قدرت فروش
نفوذ کلامم خیلب بیشتر شده دیگه خجالت نمیکشم ویس بدم دیگه ترس ندارم بهم بگن صدات بده یا…
دقیقا اولین ویسم تضادی اومد که خانمی با لحن خیلی بد بهم گفت چقدر ویسم بده من اولش ناراحت شدم بعد گفتم ساناز بزار بگن تو بزرگ میشی پس بشنو نقطع مثبتش بگیر عصبانی نشدم برعکس بهش کفتم سعی میکنم در ویس ها اینده این مدل نباشم
من شدم این ادم انقدر ثابت قدم برای تغییر
قبلش این اتفاق میفتاد کلا دیگه ویس ضبط نمیکردم و با این خانوم دعوام میشد اما من این صحبت به چشم تضادی دیدم که خدا مبخواد بهم بگه خب مردش هستی ادامه بدی با ترسهات روبرو بشی یا نه
و من اینبار محکم گفتم من اماده ام هر چی میخواد بشه تا ته ته تهش میرم
خدایا شکرت
ممنون از استاد عزیز
خدایی که قدرت وجودی منه