رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده‌ایم» - صفحه 95

2348 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیزم

    داشتم با خودم فکر میکردم در مورد این جهان و خداوند و اینکه چطور کار میکنه که خداوند یه ایده و مثال خیلی عالی بهم گفت

    بهم گفت که فرض کن یه منبع برق خیلی پرفشار در اختیارت هست اونقدری که میشت کل جهان رو تا ابد باهاش روشن نگه داشت

    اون قدرت کامل در اختیار تو هست

    میتونی خودت رو با اون به کشتن بدی

    یا اینکه باهاش خونت رو روشن کنی

    این انتخاب تو هست

    و در واقع این مثال نیست

    این دقیقا عین حقیقته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 652 روز

    بنام خدایی ک جان آفرید

    چقد نیاز داشتم ب شنیدن دوباره ی این فایل

    واین فایل جزو فایلای ابتدایی ک ازشما سه سال پیش شنیدم چقد اشک ریختم دوباره

    گفتم چقد درگیر روزمرگی شدم خیلی خیلی احساس تنهایی میکنم این روزها یکمدته همش احساس میکنم یک چیزی کمه مثل قبل نیس

    همش ذهن من دنبال کوچکترین نکته منفی هست مخصوصا از دخترم

    هربار ک از مسیر خارج میشم وبا دخترم رابطم بد میشه مثل بچگی خودم میشه با خانوادم ب یک جایی میرسم ک خیلی کم میارم میگم خدایا کمکم کن از شر شیطان بتو پناه میبرم من دیگه زورم ب ذهنم نمیرسه و گریه میکنم وگریه میکنم

    هربار از خدا از منبع انرژی دورشدم نشانه ها میات پشت سر هم ک باید برگردم ب مسیر

    وقتی چندماه احساس نزدیک به خدا دارم اینقد مهربون میشم پراز عشق میشم ب هرکس میرسم عشق میدم وچقد برخوردم باهمه رویایی میشه من بهترین روزهای زندگیم رو بخاطر وصل بودن ب منبع دیدم

    وبدترین روزها رو دیدم بخاطر دوری از منبع وچقدر سخت میگذره همچین روزهایی پراز تنش اضطراب دلسوزی ناراحتی عصبانیت قربانی شدن و

    واقعا چقدر عزت نفس توحیده رابطه ی ما با خداست

    زمانیکه دوره عزت نفس خریدم 4 ماه کار کردم چقد من رشد کردم چقد این رابطه خوب شد وچقدر کل روابطم بی نظیر شد که مننننن باورم نمیشد فکر میکردم اینا دارن جلوی من اینجوری خودشون رو نشون میدن حتی اوناییکه با من خیلی خوب نبودن

    الان اومدم از اول شروع کنم و رابطم رو با خدا با دخترم وهمه بهبود بدم وبهشون نزدیکتر بشم خداوند بخشنده هست وخودش هدایتم کرد ب این فایل هروقت بخام تغییر کنم نمیگه نه دیگه تو تازه یادت اومد یا چرا درگیر روزمرگی شدی

    یا بهت فلان چیزو دادم سرگرمش شدی

    همیشه میگه برگرد ب سمتم

    ومن اینمدت ب خودم ظلم کردم دیگه اون نگاه قشنگ اون نگاه لطیف پراز عشق آرامش قبلی ب دنیام نداشتم وگرنه خدا ک همان خداست

    یادم اومد دلیل اینکه ارتباطم با دخترم وهمه خوب شده بود چون نمیگفتم دخترمه یا شوهرمه

    هرروز توی دلم میگفتم این خداست دخترم شوهرم مادرم داره ب من محبت میکنه پول میرسونه

    دخترم 7 سالش بود کلی کمک می‌کرد توی خونه اگر خدا توی وجودش نبود پس چی بود

    چرا الان دخترم ک 8 سالشه حتی لباسش جمع نمیکنه خونه رو ب هم میریزه

    تمام ما دو وجه داریم یکی خوب یکی بد

    من وجه خداگونه دخترم رو برانگیخته کرده بودم ک همه تعجب میکردن هرچی بخام دخترم انجام میده حتی شوهرم همه وهمه شاید حتی خودشون خبرنداشتن دارن ب من خدمت میکنن صبح تاشب چقد دورم میچرخیدن عاشقانه بوسم میکردن وابراز علاقه

    الان خبری ازون چیزها نیس یکمدته

    اما درستش میکنم درستش میکنم

    اگر من خالق زندگیم هستم

    من خراب کردم من درستش میکنم

    میام ومینویسم تا 2 ماه دیگه واین کامنت باشه که من بیام 2 ماه دیگه بخونمش

    استاد خیر دنیا وآخرت نصیبت بشه بیشتر وبیشترازقبل

    چقد دیدگاه مارو ب خدایی ک در ذهن ما ظالم وخشمگین وسخت گیر بود عوض کردی وچقدر خاسته هایی داشتم ک قبلا یک آرزو بودن والان راحت وبدیهی دارمشون

    شکرت خدا جانم بخاطر وجود استادم واین سایت ک داعم بهم نشانه میدی مسیرم درسته یاغلط وجاهل ازین دنیا نرفتم شکرت هنوز زنده هستم وفرصت جبران دارم

    استاد عاشقتم عاشق قلب پاک خداگونه ات هستم

    درپناه حق باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 729 روز

    سلام به استادم ، به مریم جان و دوستانم در مسیری که باهم همسفر هستیم

    امروز صبح تا گوشیم رو برداشتم اومدم ببینم نشانه ی امروزم چیه ، تا اسم این فایل رو دیدم ناخودآگاه گفتم آخ جون حتما کلی پیام تو این فایل برام هست.

    اما اول رفتم پیاده روی و تصمیم گرفتم تو مسیر رانندگی از خونه به شرکت به این فایل گوش بدم.

    طبق معمول تو پیاده روی م کلی با خدا صحبت کردم و چون (طبق قانون سلامتی) در یک دوره ی فستینگ هستم واقعا حس میکردم خیلی بیشتر به خدا وصلم و با یه شعف خاص تری باهم صحبت میکردیم.

    بعد از اینکه کلی باهاش حرف زدم و دو سه تا خواسته ای که این روزا ازش دارم رو دوباره تو پیاده روی مطرح کردم و بعد رهاش کردم تا منتظر باشم که نشانه ها و هدایت ها رو دریافت کنم ، پیاده روی م رو با شکرگزاری و لذت به پایان رسوندم.

    نشستم تو ماشین و تو مسیر این فایل رو گوش کردم.

    اونجا که استاد میگفت تو در مسیر باش و ازش لذت ببر جواب ها در زمان مناسب بهت گفته میشه انگار پاسخ خودم رو دریافت کردم و دوباره حالم بهتر و عالی تر شد.

    کل فایل هم که گوش میدادم یه بار دیگه بزرگی و عظمت خدای خودم رو به یاد آوردم و کلی باهم تو مسیر عشق بازی کردیم و حرف زدیم و خودم رو به آغوشش سپردم و امروزم رو شروع کردم.

    چقدر با خدا همه چیز راحت تره و مسیر هموارتر

    خدایا از من بگیر هرآنچه که تو رو از من میگیره و دور میکنه.

    پناهم باش و یک لحظه و یک آن من رو به حال خودم رها نکن که همه امیدم و آرزوم تویی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    زری شیخی گفته:
    مدت عضویت: 280 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و همه خانواده و همراهان عزیز

    خدا رو شاکرم مرا در مسیر هدایت اللهی قرار داده و شکر میکنم هر روز درکم نسبت به جهان و قوانین جهان بیشتر میشه

    خداوند همه چیه هر چیزی که بشه تصور کرد همیشه کنارمونه باهامون حرف میزنه و هدایتمون میکنه راهو بهمون نشون میده مسیرو برامون باز میکنه فقط کافیه بخوایم و بتونیم این هدایت‌هارو به خوبی دریافت کنیم خداوند از رگ گردن هم بهمون نزدیکتره فقط باید حسش کرد باید به خوبی باهاش ارتباط گرفت باید رفیق شد و عشق اونو نسبت به خودمون دریافت کنیم

    قبل ازین آگاهی‌ها همش فکر میکردم چرا خداوند بین بنده هاش فرق میزاره چرا یکی اونقدر داره که نمیدونه با پولاش چکار کنه یکی اصلا به نون شبش هم محتاجه ولی به شکر خدا الان فهمیدم ما همه پیش ذات پاک اللهی یکی هستیم فقط نگاهمون و ذهنمون و باید درست کنیم تا همه چی تغییر کنه خداروشکر منو لایق هدایت دونستی و تواین مسی. دوست داشتنیو زیبا قرار دادی اونم با یه استاد بی نظیر خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 415 روز

    سلام استادم.

    واااای فکر کن.

    یه صبح ابری و بارونی،تو مسیر رفتن به سر کار.

    پشت فرمون،تو خیابون، خدا هدایتت کنه به این فایل و تو همینطور اشک بریزی….

    از قدرت خدا،از قدرت خودت،شوق وجود استاد .و دلت نخواد برسی مقصد.

    چون تا مقصد 35 دقیقه راهه ولی صحبت های استاد 50 دقیقه….

    خدای من الان فهمیدم مشتری خودتیا.دفتر کار خودتی.پول خودتی.همکار خودتی.همسر خودتی.عشق خودتی.بچه خودتی.بارون خودتی.بوی خاک بارون خورده خودتی‌.پرنده های اسمون خودتی.

    حالا فهمیدم تو همه چیزی.

    حالا درک کردم که چرا خدا به ابراهیم گفت پرنده های تکه تکه شده رو بذار سر کوه.چرا اتش گلستان شد.

    خدااای من.

    خدای خوب من.

    چقدددددد خوشحالم که تورو پیدا کردم.

    خدایا دیگه من هستم و تو‌.

    دوتا دوست صمیمی.

    من دیگه تو رو دارم به هیچکس و هیچ چیز نیاز ندارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    آرزو کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 505 روز

    بیرون زتو نیست آنچه در عالم است

    از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

    ●توحید توحید توحید●

    عه دخترررررر به کجا رسیدی ؛

    خدای من ؛من امروز به چه نکته ای رسیدم خدایا؛

    به اینکه آره دقیقا صد در صد من با احساسم خالق

    زندگیمم خداوند یه حسه یه حس خوب یه ناب

    یه حس آرامش آره همون احساس خوب

    که پشت بندش اتفاقات خوب میفته

    انگار بهم گفت احساس خوب همون خداست ؛

    آره احساس بد همون شیطانه

    خب چطور میشه من خالق زندگیمم ؟؟؟

    با احساس خوب و احساس بد

    عاقاااااااا بخدا همین لحظه داره میفته انگار

    رو ابرام الله اکبر (خدایا کمکم کن این حس خوبم بمونه)

    حسم خوب باشه لاجرم جهان اتفاقات خوب رو برام رخ

    میده و بالعکس

    حالا انتخابت چیه ؟؟؟؟آرزو جانم

    که درسته توی سایتی اما خیلی جاها حست بده

    نمیتونی که سر خودتو کلاه بزاری بیا رو راست باشیم

    امروز حالم خوب نبود بعد از ظهر رفتم

    (هدایت شدم) سراغ

    کامنتهای خودم و واقعا بعضی جاها حس آرامش

    توحیدی نوشته هام حال منو حس منو عالی کرد

    امروز کاملا واضح بهم گفت تا کی میخوای درصدد تغییر دیگران دربیای هان

    من واقعا ساکت بودم دیدم درسته سایتم ولییییییییی این همه مدت شنیدم من از تغییر دیگران عاجزم اما هنوز نمیخوام باورش کنم

    من زمانی میتونم بگم آرزوی توحیدی هستم

    که تحت هر شرایطی احساسم خوب باشه

    عههههههه چی فهمیدم امروز عجب روزی”

    تو بیمارستانم همراه مریض در سکوت و آرامش تمام

    برای این آگاهی که بهم داده شد و وارد مغز و تن و روحم شد میخندم شور وشوقم بینهایته

    پس خداوند یه حسه کدوم حس ؟؟؟

    همون حسه خوبه !!! که اگه من و تو هممون

    به هماهنگی با همین حس خوب برسیم ؛

    استاد عباسمنشم میزنیم جلو خخخخ

    خدای مننننننن یا خدااااااا از گوش دادن فایلهای

    توحیدی منو کشوند اینجا و بهم گفت که خودش چیه*

    عجبببببب خدایی دارم مننننن

    اونجا که میگه زندگیت برحسب آنچه که از

    پیش فرستادی رقم میخوره

    میفههمممم همون احساسه آره

    حالا من اتفاقات خوب میخام باید احساسم خوب باشه

    (همون خدا)

    اتفاقات بد میخوام احساسم بد باشع(شیطان)

    خب سوال؟؟

    در هر روز چقدر حس خوب داری؟؟

    هان !!! نمیشنوم بلند بگو خجالت نکش بگووووووو

    چشششم من تسلیمم من عاجزم در مقابلت یا رب

    العالمین

    اما من باید خودمو بشناسم تا تو رو هم بشناسم …

    معمولا حسم بده میخوام توضیح بدم

    1.همش دونبال ایراد گرفتنم

    بالاخص از همسرم و فرزندانم ؛چرا؟؟؟

    چون هنوز باورم نشده که من عاجز از تغییر دیگران

    میگم و میدونم که من مسول صددرصد زندگی خودم

    هستم اما در عمل ضعیفم

    (الان خودش گفت: در مسیر باش اما قانون تکامل هم

    یادت نره)

    غیبت بعضی جاها عجیب میچسبه

    همش دوس دارم به همسرم و دوستانم حس گناه بدم

    حس قربانی شدن

    حس تنفر از بعضی افراد عجیب لحظاتم خراب می‌کنه

    اون احساس حسادت خیلی جاها کارمو لنگ میکنه ؛خیلی

    جاها صداقت رو رعایت نمیکنم…

    به اکثر تعهداتی که میدم پایبند نیستم

    اما اما اما من دیگه راهشو بهتر از قبل

    پیدا کردم ارررررره من یافتمممممم

    من میتونم میگی چطورییییی؟؟

    اینطوری که من ذره از اون حس خوبم

    (من از خدام )پس من لایقم لایق بهترین

    زندگی بهترین تفریحات و همه چیزهای

    خوب جهان من میتونم عوض بشم

    و دقیقا مثل همون حس خوب (خدا) بشم با تمرکز بر زیبایی ها با اعراض از شرک، غیبت،حسادت،ناشکری،حس قربانی شدن؛تنفر؛عدم صداقت و تمام هر آنچه که پیامبر زمانه ام استاد عباسمنش میگه انجامش نده ،هر چند برام سخت باشه اما با عمل کردن به آموزه هاش

    جهان پاسخ میده بهم لاجرم وظیفه اشع

    پس من آرزو از امشب که حس میکنم وارد یه لول دیگه شدم ؛باید روی نوع احساسم حساس باشم و و احاطه اش کنم تا باورهای توحیدیم شکل بگیره ریشه بدوونه و منو بکشه به اوج آسمون به اونجایی

    که دیگه صاحب اراده کن فیکونی

    پروردگارم بشم

    با این باور که:

    خداوند همواره در حال هدایت بندگانشه

    به چه سمتی؟اون سمتی که خودشون بخوان

    ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدناالصراط

    المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

    غیر المغضوب علیهم والضالین

    برای تک تکتون یه عالمه حس ناب ارزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    نسرین خردی گفته:
    مدت عضویت: 286 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استاد بزرگوارم وهمه دوستانی که دراین راه هم مسیر هستند .

    خداوند بزرگ ومهربان رو شاکر هستم بابت نشونه امروزم واگاهی هایی که بدست اوردم ،درمورد صحبت های استاد عزیزم وسوالشون باید بگم که من فکرمیکنم چون اکثر مردم به این باور رسیدن که برای یک سری کارها ویک سری اهداف فقط تایک سن خاص میشه جلو رفت وبه نظرم این باورهای اشتباهه که میگن فلان ورزشکار چون جووونه وکم سن وسال نیروی بدنی بیشتری داره واگه به فلان سن برسه دیگه نمیشه ونمیتونه ،نه هستند ورزشکارهایی که تو هفتاد سالگی حتی ورزش رو شروع کردن وموفق هم هستند ،پس این باور به قدرتمند بودن تو سن پایین ونیروی جوانی یک باور اشتباهه وادم میتونه تو هرسنی ،تو هرشغلی توهر ورزشی تو هرکاری موفق باشه ،این باور که مثلا پیر بشیم دیگه مغزمون جواب نمیده دیگه فراموشی میگیریم وقدرت ذهنمون کم میشه ،یک باور مخرب واشتباهه ،خیلی دیدیم کسانی رو ک تو شصت سالگی به بالا دانشگاه شرکت کردن ،من خودم یادمه چندسال پیش یه کلیپ دیدم که ی خانم فکرکنم هفتاد هشتاد ساله دانشگاه شرکت کرده بود وقبول شده بود وچقدر من تحسینش کردم اون زمان ،پس تو هرسنی میشه موفق بود وهمه چیز بستگی به ذهن ما وباورهای های ما داره ،اینکه مثلا میگن اگه تاچهل سالگی ی چیزی شدی شدی وگرنه دیگه هیچی نمیشی ،اینم ی باوره ک اشتباهم هست ،من الان خودم یکی دوسال دیگه وارد چهل سالگی میشم والان با دوره دوازده قدم تازه بینزنسم رو شروع کردم واعتقاد پیدا کردم ک سن فقط یک عدده ،تو هرسنی میتونی بسازی زندگیتو وهیچ وقت دیر نیست ،ما تا لحظه مرگ هم میتونیم موفق باشیم ،مولد ثروت باشیم ،میتونیم با تلاش برای رسیدن به خواسته ها زندگی زیبایی داشته باشیم ، برای تمام دوستانی که دراین مسیر زیبا قدم گذاشتن ارزو میکنم موفقیت های بزرگ وپی درپی رو وسلامتی وعشق وارامش رو وبرای استاد عزیزم ارزو میکنم تنی سالم ،قلبی شاد وثروت فراوان تر رو ،دوستتون دارم وخداوند پشت وپناه تک تکتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    معصومه گفته:
    مدت عضویت: 1040 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان و هدایتگر

    سلام به استاد بینظیر و مهربانم و همه دوستان عزیزم

    این فایل نشانه روز منه

    خدایا شکرت که اینقدر شنوا و دانایی که کافیه ازت بخوام و تو راهنمایی میکنی

    استاد خدروشکر مدتیه که یکم بیشتر از قبل حضور خدا رو در زندگیم احساس می کنم

    امروز صبح در دفترم نوشتم و از خدا خواستم تا قوانین رو برام واضحتر کنه و آموزشهای شما رو در ذهن من موندگارتر کنه تا همیشه بیاد خدا و باورهای درست باشم در کل میخواستم خدا برام واضح بشه میخواستم ایمانم قوی بشه

    و وقتی به این فایل هدایت شدم بسیار خوشحال شدم چون تو این فایل شما متذکر شدین که خدا با رشد من و بالا رفتن فرکانسم واضحتر میشه,

    وقتی بیشتر فکر کنم و تلاشم رو برای شناخت خودم بیشتر کنم ،هدفم رو مشخصتر کنم هر روز هر روز چشم و گوشم رو به نکات مثبت عادت بدهم،هر لحظه سپاسگزار خدا باشم ،همه چیز آرام آرام برام واضح میشه فقط باید تلاش کنم و صبور باشم

    در مورد نظرم در مورد ویژگی خدا در ذهنم

    ،باید بگم که من خدا رو هدایتگر دیدم من خدا رو عادل دیدم مهربان و بخشنده دیدم وقتی متوجه شدم خودم خالق زندگیم هستم و هرجا خوب فکر کردم به خوبی رسیدم و هر جا به بد بختی فکر کردم دنیا روی بدش رو نشونم داده عدالت خدا را دیدم ، وقتی به زمانی فکر میکنم که مشکلی داشتم و از خدا کمک خواستم و خدا مرا هدایت کرده او را هدایتگر دیدم ،.وقتی از خدا درخواستی داشتم و خدا بهم داده خدا را بخشنده دیدم حتی زمانهایی که مشرک بودم و از خدا غافل بودم هم خدا من رو کمک کرده چون بخاطر عدل خدا حتما در همان زمان هم ناخودآگاه گاهی فرکانس بهتری فرستادم که صدام شنیده شده

    خدا دوست داره من تغییر مثبت کنم خدا دوست داره من خوب زندگی کنم خدا دوست داره من قلبم آروم باشه خدا دوست داره من آگاهتر بمیرم چون خدا مهربونه

    چون تا دو سه سال پیش من در نا آگاهی کامل به سر میبردم و الان بیشترین سپاسگزاری من از خدا اینکه به من فرصت داد تا چنین آگاهیهایی که شما آموزش می دین رو می‌شنوم و وقتی اسم خدا میاد و به خدا فکر میکنم اشکم ناخودآگاه سرازیر میشه

    خدا فقط به فرکانس من پاسخ میده همانطور که در دوره بینظیر کشف قوانین توضیح دادین فقط کافیه من درخواستی رو مشخص کنم و باورهای درست بسازم و فرکانسم رو تنظیم کنم خدا جواب میده بی شک جواب میده

    در مورد سوالی که در این فایل مطرح کردید ،به نظرم همش بخاطر باورهای بازیکنها و مربی‌ها و مسولین باشگاهها هست ،باورهایی که از شنیده هاشون ساختن ،مثلا بازیکنی که بارها از خانواده و جامعه و پزشکان شنیده که بدن انسان تا به سنی می‌تونه سلول جدید بسازه . بعد از اون دیگه رو به فرسایش می‌ره .و از مربیهای مختلف میشنونه که این ورزش تا فلان سن بازدهی داره . بعد دیگه نمیتونه موفق بشه . این شنیده ها رو باور می‌کنه . اجازه میده که تو ذهنش بارها تکرار بشه در نتیجه به سن مشخصی که میرسه احساس ناتوانی می‌کنه و به مربی ای هدایت میشه که تا سنش رو میفهمه اون رو انتخاب نمیکنه ،

    به امید رشد آگاهی بیشتر خودم . به امید دیدار شما استاد عزیزم

    در پناه خدای مهربان و بخشنده باشید

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    علی کرامتی زاده گفته:
    مدت عضویت: 388 روز

    سلام وعرض احترام خدمت شما دوست عزیز ،واستاد گرانقدر ومریم خانم عزیز

    خدارو هزاران بار شگر میکنم که در مسیر هدایت هستم و هروز دارم بهتر وبهتر میشم ،خداوند مهربان و دانا همه مارو هدایت میکند به بهترین ها

    چند وقتی هست که با خدا ارتباط خوبی دارم وهی در. کارها ازش کمک میگرم اون هم کمکم میکنه.تازه دارم مفهوم زندگی رو درک میکنم واز این که دوستان وعزیزانم مدام شرک می ورزند و روی غیر خدا حساب باز میکند حیرانم آنها درکی از خدا ندارند البته آنها هم نان باور های خودشان را میخورند از این که خدا من را در مسیر هدایت قرار داد واستاد عزیز خدای که دوستش دارم را به من نشان داد سپاسگذارم

    خدایا خودت کمکم کن که بتوانم خودت را درک کنم و به تو امید داشته باشم نه هیچ کس دیگر

    خدای من فقط تو هستی حامی ونگهدار من

    از نتایج بگم ،

    اتفاقات که روز مره برای خودم رخ میده و یا برای دیگران را دیگر مثل قبل نفسیر نمیکنم و نمی گویم کار خدا بوده یا تقدیرش نوشته شده ،حالا ذهنم خیلی سریع با قوانین جهان هستی مقایسه میکنه ،وقتی می بینم چقدر مردم خرید میکند خدارو شکر میکنم و می گویم چقدر پول زیاد هست ،تازه دیشب داشتم فکر میکردم که این پول ها در کل جهان که از این کره خاکی خارج نمیشوند و هرسال کلی هم پول چاپ میشود وفقط این پول ها جابه جا میشوند فکرش را بکن چقدر پول در زمین هست ،یا وقتی اتفاقی برایم رخ میدهد سریع به گذشته نگاه میکنم تا ببینم که کجا راه رو اشتباه رفتم درواقع راهنمای راه خودم میدونم ،خدارو شکر که چقدر نسبت به دیروز رشد کردم ونسبت به روز قبلتر وسال گذشته و تکامل رو دارم طی میکنم همیشه از خدا کمک میخوام و ار خدا میخام که کاری کند که در تمام کار ها به یاد او باشم ،هنوز خیلی راه دارم ولی راه قشنگ و زیبایست من دوست دارم از مسیر قله لذت ببرم و عشق بازی کنم ودارم کم کم به دانش خودم جامه عمل می‌پوشانم و از ترس هایم فاصله میگیرم

    چرا ورزشکاران جوان قیمتشان از ورزشکاران مسن بیشتر است ؟؟

    به نظر من چون که دانشمندان با آزمایش های که کردند و مقایسه های که انجام شده این باور را در دل جامعه ایجاد کردند

    که در ورزش فوتبال برای مثال بهترین سن 18 تا 26 سالگیست و ورزشکاران و مردم هم این باور را قبول کردند این درحالی است که من خودم گاهی سنم را فردی 18 ساله حس میکنم و واقعا هم ماننده یک جوان 18 ساله انرژی و جابکی دارم وگاهی هم فردی 40 ساله خوب اون لحظات کم بوده ولی ار نظر حسی خوب نبودم و نا امید ولی هیچگاه به این باور نیستم که سن یک عدد هست که سال به سال افزایش میابد ،من هنوز هم با کودک درونم بازی میکنم و وقتی با دختر نازنینم ،هدیه خدا برای ما بازی میکنم واقعا فکر نمیکنم که سنم چقدر هست دقیقا میشوم سن دخترم 5 ساله ،

    اصلا نمیخواستم اینها رو بگم ولی خوب کار خدا هست دیگر ،شاید باید گفته میشد

    تشکر از تمای دوستان و عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 742 روز

    1403/7/7

    روز84

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد ومریم عزیز و دوستان گل

    خدایا شکرت بخاطر یک روز بی نظیر دیگه

    چقدر تاریخ امروز زیباست 7/7

    الانکه دارم این متن و مینویسم از باشگاه برگشتم و پراز حس وحال عالی هستم پراز انگیزه و انرژی

    هوای پاییزی امروز فوق العاده است اصلا یه دنیایی که قابل توصیف نیست خدایا شکرت بخاطر این همه زیبایی و تنوع در جهان

    چقدر این فایل برام عجیب و غریب بود و حالم یجوری شد

    یادم نیست چه روزی بود اما توی هفته گذشته یه شب یه خوابی دیدم و خیلی برام عجیب بود این خواب

    وقتی که شما درمورد خدا و وجودش صحبت کردید و حضرت ابراهیم و مثال زدی که رفت تو دل آتش یهو این خوابم یادم اومد

    خواب دیدم با یه دوستی که ازقبل میشناختم مثلا داشتیم باهم نمیدونم انگار یه سفری و میرفتیم و حالت پیاده بودیم و از مسیرهایی باید عبورمیکردیم رسیدیم به یک مسیری که حالت دره ایی وغار مانند بود که ارتفاع مثلا 5یا6متری داشت اون دوستم پرید پایین توی آب چون شنا بلد بود اما من شنا بلد نبودم و میترسیدم که بپرم قشنگ توی خواب حس کردم که به خدا گفتم خدایا من میپرم و خودمو ومیسپرم دست خودت الانکه دارم اینارو میگم تمام سلول های بدنم یجوری میشه بعد من خودمو رهاکردم و پریدم پایین و چیزی که حس کردم انگاری پریدم داخل پنبه و هیچ ترس و درد و …نداشتم و راحت از آب اومدم بیرون و بعد وارد یه نمیدونم یه روستایی بود شدیم که توش کاخ و حیاط داشت مثل باغ فین کاشان

    من دقیقا موحد بودن حضرت ابراهیم و با این خوابی که دیدم و حس کردم بیشتر درک کردم

    خدایا کمکم کن تا هدایت بشم به راه راست به راه آنانی که نعمت دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: