در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه میکنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.
اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود، کاملا واضح و شفاف توضیح میدهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.
موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمیتوانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجهتان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.
استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی میکند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.
متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:
بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.
نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.
اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.
یه تجربه از خودم می گم: وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.
گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛
از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینههای زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.
از همون اول به اندازهای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.
مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.
دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگیشون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.
چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!
اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!
دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.
چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن
اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.
من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.
مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دورهها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دورههای بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.
نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟
ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.
من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،
وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜
من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دورهای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دورهای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهیها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.
بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.
به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.
محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.
توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده.
دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!
برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟
این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.
شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست
خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهجالبلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.
من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دورهها میام میگم، هر چقدر نتیجههای من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.
زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهتدهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه. به اندازهای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.
قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازهای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازهای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.
تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه
میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترسها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا
چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.
بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان
به شرطی که ایمان داشته باشی
ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!
از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟
نه، از عملکرد می فهمیم.
کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.
اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.
با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!197MB58 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD607MB58 دقیقه
- فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!51MB58 دقیقه
این رو هم اضافه کنم که صحبتهای خودتون کاملا” صحیحه
اینکه تمرکزتونو بگذارین روی کارتون بخصوص که با اشتیاق و انگیزه باشین عجله نداشته باشین و نکته مهم اینکه همزمان باورهاتونو درست کنید و نعمتهائی که به شکلهای دیگه بغیر از پول وارد زندگیتون میشه ببینید تأئید کنید و سپاسگزار باشید یه دونه نعمت یا یک نشانه ای از نعمت یا پول رو دهها بار به خودتون بگین همون یه نعمتو هی یادآوری کنین و ذوق کنین و بدین ترتیب آرام آرام فرکانسهاتونو با پول و ثروت تنظیم میکنید
سلام دوست عزیز خوشحالم که داستان کسب و کار این مرد بزرگ براتون مفید بود.
راستش در جواب سؤال شما، من که کلا” بی خیال تبلیغات شده ام خیلی هم از این حالت بیخیالی راضیم
البته من شغل خاصی ندارم فقط گهگاهی اگه حسم بهم بگه یه پستی توی اینستا میگذارم اون هم فارغ از اینکه چه نتیجه ای قراره ایجاد کنه
یجورائی فقط خودممو و خدای خودم
اصلا” کاری به آدما ندارم و هم چنین کاری به درآمد به شکل پول ندارم
اینقدر خدارو شکر فراوانی و نعمت به شکلهای مختلف وارد زندگیم میشه که واقعا” درک
میکنم نیازی نیست اول در قالب پول کاغذی یا رقم حساب بانکی باشه، بعد
به قالب نعمت در بیاد. من اینو خیلی خوب لمسش کردم و وقتی اینو با تک تک سلولهات بفهمی چقدر راحت میشی و چقدر میتونی از این لحظه ت لذت ببری.
شما فقط کاری که باید بکنی اینه که روی فهمیدن الهامات کار کن به قول یکی از دوستان ، صدای الهامتو بلند کن بهش گوش کن و عمل کن همین دیگه بقبه چیزها رو بسپار به خدا و از زندگیت لذت ببر
شاید یکدفعه یه الهامت تبلیغ کردن باشه ؛ اونجا تبلیغ کن فارغ از نتیجه فارغ از نظر آدما فارغ از اینکه بخوای برات کف بزنن
یه چیر بهت بگم
اگه الهامتو فهمیدی به الهامتم عمل کردی ولی ظاهر امر هیچی توش نبود اینو بدون که حداقلِ حداقل یه درس توش هست اون درسه رو یاد بگیر
این رو هم اضافه کنم که صحبتهای خودتون کاملا” صحیحه
اینکه تمرکزتونو بگذارین روی کارتون بخصوص که با اشتیاق و انگیزه باشین عجله نداشته باشین و نکته مهم اینکه همزمان باورهاتونو درست کنید و نعمتهائی که به شکلهای دیگه بغیر از پول وارد زندگیتون میشه ببینید تأئید کنید و سپاسگزار باشید یه دونه نعمت یا یک نشانه ای از نعمت یا پول رو دهها بار به خودتون بگین همون یه نعمتو هی یادآوری کنین و ذوق کنین و بدین ترتیب آرام آرام فرکانسهاتونو با پول و ثروت تنظیم میکنید
موفق باشی🌹
سلام دوست عزیز خوشحالم که داستان کسب و کار این مرد بزرگ براتون مفید بود.
راستش در جواب سؤال شما، من که کلا” بی خیال تبلیغات شده ام خیلی هم از این حالت بیخیالی راضیم
البته من شغل خاصی ندارم فقط گهگاهی اگه حسم بهم بگه یه پستی توی اینستا میگذارم اون هم فارغ از اینکه چه نتیجه ای قراره ایجاد کنه
یجورائی فقط خودممو و خدای خودم
اصلا” کاری به آدما ندارم
هم چنین کاری به درآمد به شکل پول ندارم
اینقدر خدارو شکر فراوانی و نعمت به شکلهای مختلف وارد زندگیم میشه که واقعا” درک
میکنم نیازی نیست اول در قالب پول کاغذی یا رقم حساب بانکی باشه، بعد به قالب نعمت در بیاد.
من اینو خیلی خوب لمسش کردم و وقتی اینو با تک تک سلولهات بفهمی چقدر راحت میشی و چقدر میتونی از این لحظه ت لذت ببری.
شما فقط کاری که باید بکنی اینه که روی فهمیدن الهامات کار کن به قول یکی از دوستان ، صدای الهامتو بلند کن بهش گوش کن و عمل کن همین دیگه بقبه چیزها رو بسپار به خدا و از زندگیت لذت ببر
شاید یکدفعه یه الهامت تبلیغ کردن باشه ؛ اونجا تبلیغ کن فارغ از نتیجه فارغ از نظر آدما فارغ از اینکه بخوای برات کف بزنن فارغ از اینکه بخوای پاسخت بدن
باید به نقطه ای برسی که بگی اینو خدا به من گفت و تماااااام
یه چیر دیگه هم بهت بگم
اگه الهامتو فهمیدی به الهامتم عمل کردی ولی ظاهر امر هیچی توش نبود اینو بدون که حداقلِ حداقل یه درس توش هست اون درسه رو یاد بگیر
موفق باشی🌹
حدود یک ماه پیش من این حرف استاد رو طی همایشی با تک تک سلولهام درک کردم. واقعیتش اینه که تا قبل از اون هر چقدر هم که روی توحیدم کار می کردم بازم احساس می کردم من باید برم دنبال تبلیغ و بازاریابی و دنبال مشتری … و این کارم می کردم
در اتاق بازرگانی اصفهان همایشهائی ترتیب میدن به نام در مسیر موفقیت و از افراد سرشناس و کارآفرین دعوت می کنن تا تجربیات کسب و کارشون رو بیان کنن و دیگران هم از داستان موفقیت اونها استفاده کنن و درس بگیرن.
این بار بیستمین رویداد برگزار شد. تصمیم قطعی به رفتن نداشتم ولی جهان نشانه هایی جلوی چشمم می گذاشت و منو به اون سمت هدایت می کرد.
آنروز از دو نفر از کارآفرینان موفق اصفهان دعوت کرده بودند که یکی از آنها آقای حسن دردشتی برند معروف فرش اصفهان بود. ایشون در تعریف زندگی و کسب و کارشون به نکته ی جالبی اشاره کردن . داستان از زبان خودشان از این قرار بود که:
در جوانی با فردی شریک شدم و با همدیگر یک کارگاه قالی بافی زدیم. بعد از 1/5 سال به دلیل اینکه من می خواستم خلاقیت های زیادی در بافت فرش ایجاد کنم و شریکم موافق نبود از هم جدا شدیم. ایشان ابتدا می خواست سهم مرا به صورت نقد بدهد ولی من قبول نکردم و بنابراین تعدادی دار قالی و نیز چند عدد فرش به من تعلق گرفت. حالا من کارم را با ساختن انواع کرک و پشم با رنگهای جدید مثل سبز، زرد، نارنجی، آبی و …. شروع کردم و در بافت فرش به کار بردم. واقعا” تا آن روز به جز چند رنگ متداول مثل لاکی و سرمه ای و سفید و غیره … چنین رنگ های متنوعی در بافت فرش به کار نرفته بود.
من به مدت 2 سال فرش های تولید شده را در انبار نگه داشتم و برای فروش به بازار نبردم
اتفاقی که افتاد این بود که پس از گذشت 2 سال، یکی از دوستانم که از ژاپن به ایران آمده بود به سراغ من آمد و تمام فرشهایم را یک جا خرید و برای فروش به ژاپن برد. پس از آن بود که سیل مشتریان ژاپنی به سوی مغازه من سرازیر شد و به این شکل فرشهای حسن دردشتی جهانی شد.
کمی بعد مشتریان مشتاق اروپائی خریدار فرش های من شدند . چندی نگذشت که از شهر ژنو سوئیس دعوتنامه ای برایم ارسال شد و من در آنجا حضور یافتم . در آن مجمع من مورد تقدیر قرار گرفته و کاپ طلا دریافت کردم.
با شهرت بیشتر تولیدات فرش من، دعوتنامه ای از کشور امریکا برایم فرستادند و مرا به ایالت نیویورک دعوت نمودند و البته نتوانستم در آنجا حضور پیدا کنم و از طرف دولت امریکا، مدال طلای مجسمه آزادی از طریق پست برایم ارسال شد و خیلی اتفاقات بزرگ دیگر و جوایز ارزشمند دیگر …
استاد گرامی و دوستان عزیز ؛ جالبه بدونین که ایشان چندین بار به این قسمت داستان زندگی شان که فرش های رنگارنگ تولید شده را برای فروش به بازار نبردند و همچنان در انبار نگه داشتند اشاره کردند و تاکید می کردند و من واقعا” احساس کردم که دارند این را خطاب به من می گویند انگار که می گفتند تو به اینجا آمده ای تا این حرف را از من بشنوی. فکرش را بکنید که اگر طرف بعد از تولید یک عدد فرش آن را روی دوش می انداخت وتوی بازار راه می افتاد و برای یک فرشی با أب و رنگ جدید و بسیار ناآشنا برای اذهان مردم به دنبال مشتری می گشت و هی در این مغازه و اون مغازه می رفت و به همه می گفت : اینو از من می خرید؟ اینو از من می خرید؟! و… ?حالا چه اتفاقی برای برند فرش اصفهان افتاده بود؟ یا سرنوشت کسب و کار ایشان چه شکل و شمایلی داشت؟
اگر ما به تاریخ اسلام نگاه کنیم می بینیم که پیامبر ما هم تا 3 سال بطور مخفیانه و کاملا” آرام و ملایم، دین اسلام رو معرفی کردند و بعد از 3 سال از طرف خداوند مأمور شدند که اسلام را به صورت علنی تبلیغ کنند که صد البته گسترش بزرگ این دین در سراسر جهان بدون اینکه هیچ رسانه ی عمومی در آن زمان وجود داشته باشه؛ دلیل واضحِ درست بودن این انتخاب و این مسیر است.
استاد گرامی سپاس از شما که تجربیات و آگاهی هاتونو در اختیار ما می گذارین
من هم به لطف خدا و آموزه های شما، آگاهی های زیادی دارم به دست میارم و خیلی دوست دارم بیشتر از اینها بیام کامنت بذارم ولی خب کمتر همت می کنم.
البته هنوز به پول نرسیدم ولی دارم می فهمم و به این درک بزرگ می رسم که رسیدن پول و ثروت به زندگی من، آسان ترین و بدیهی ترین نتیجه ی این مسیر هست. بذارین دقیق تر بگم: دادن پول به من برای خداوند خیلی راحت تره تا دریافت این آگاهی ها توسط من.
این درک و دریافت ها خیلی مهم تر و ارزشمندتر هست پس قدرشو بدونیم?
اگر به داستان حضرت آدم نگاه کنیم می بینیم که خداوند همه جوره نعمت و ثروت و امکانات و رفاه رو در اختیارشون گذاشته بود ؛ اما نقص آگاهی موجب شد که فریب شیطان رو بخورن و از همه ی اون نعمت ها و ثروتها محروم بشوند.