باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم! - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/05/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-05-20 19:05:362024-06-09 14:43:47باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکربابت این هدایت ناب. استاد عزیزم من تمام صحبت های شما تو این فایل ارزشمند رو با تمام وجودم وبا ایمان کامل پذیرفتم. من به همراه خواهرم بسته ی ارزشمند روانشناسی ثروت 3 را خریداری کردم وحدود 6 ماهه دارم روی باورهام تو این زمینه کار می کنم خدا رو شکر درآمد همسرم نسبت به قبل خیلی بهتره ولی خودم کارمندم وحقوق ثابتی دارم. از روزی که با شما هستم متعهدشدم که بنا به شرایط روحی ام، فقط تنها هزینه ی زندگیم بحث آموزش وکار کردن روی باورهام باشه وخدا رو شکر تا این لحظه خیلی خوب عمل کردم وخیلی از خودم راضی هستم. بعضی اوقات با یه تلنگری کاملا متوجه میشم چقدر در عمل به آموزش های ناب شما شخصیت من تغییر کرده وخودم متعجب میشم وایمان برای ادامه دادن این مسیر محکم تر میشه. خدا رو هزاران مرتبه شکر که خداوند من رو هدایت کرد ویکی از بهترین دستانش را تو مسیر زندگی من قرار داد. استاد عزیزم عاشقانه دوستتون دارم. 😍
به نام خدای غفور
سلام به استاد عزیز
باید شخصیتمان را عوض کنیم نه اینکه ادا دربیاوریم.
استاد تا به الان هر چه قدر که فکر کردم تا بتوم به یاد بیارم که چه زمانهایی بعد از آشنایی با سایت این کار رو انجام دادم رفتاری به ذهنم نرسید ولی هدایت شدم به این فایل یعنی این رفتار هست ولی من نتونستم پیداش کنم.
پس میام و اینجا با هر جمله ای که بهم بیشتر چشمک میزنه فکر میکنم و مینویسم برای خودم انشالله که خداوند هدایتم میکنه که بفهمم.
با ادا دراوردن و همون آدم قبلی بودن اتفاقی نمی افته
من دنبال نتایج بزرگم نتایج بزرگ یعنی دقیقا زندگی برعکس زندگی اطرافیانم یعنی پر از فراوانی ثروت و نعمت.برای همین من دارم سعی میکنم کانون توجهم رو به سمت زیبایی ها ببرم و یه تازه کار هستم خیلی جاها واقعن از بس فکر میکنم که زیبایی یک چیز یا اتفاق رو در بیارم مغزم درد میگیره و خیلی وقتام جواب نمیده.این کار واقعن سخته بخصوص اینکه من تازه شروع کردم که این کار رو انجام بدم و خب قطع ا جاهایی بوده که اون زیبایی رو پیدا کردم و تمرکز کردم روش ولی اون تمرکزه انگار زوری بوده ته دلم و اون اشتیاق خالصی رو که گاهی اوقات اشک به چشمانم میاره رو نداشته .اینم ادا در اوردنه توجیح نمیخوام بکنم تو این مورد که خیلی وقتا به نظر میومده اون زیبایی پیروز شده ولی در حقیقت نجواها بودن که بیشتر موفق بودن.
استاد گفتین زمانی که انسان شخصیتش عالی میشه اون وقته که اتفاقات عالی براش میافته:
تواین زمانی که من وارد سایت شدم تو حوزه ی مورد علاقم بیشتر و بیشتر تونستم مهارتم رو با هدایت های خداوند بیشتر کنم.از لحاظ سلامتی خداروشکر اون معده دردم که نمیتونستم هر چیزی رو بخورم کاملا محو شده بود بدون اینکه من بفهمم و چنتا ایده برای پول سازی بهم سرازیر شد که خب هنوز باورهای مالیم ایراد دان ولی همین ایده ها قبلن اصلن وجود نداشت.و به نطرم این نتایج که یه قسمت خیلی کوچیکشو گفتم باید به خاطر این باشه که من تصمیم گرفتن رو زیبایی تمرکز کنم هر چند توی چندتا موقعیت واقعن سخت بود برام این کار.
گفتین وقتی راه درست رو پیدا کردین دنبال نظر تایید کننده از طرف بقیه نبودید:
من تا به یاد دارم به من میگفتن هنوز کوچیکی وایسا بزرگتر که شدی میفهمی همه ی اینا و همه ی رویاهات چرتن و توام مثل ما میشی.این رفتار باعث شده که حتی الان من به این راه هم شک کنم و انگار منتظرم که بقیه هم این راه رو تایید کنن. تکامل میخواد برای اینکه ذره ذره بفهمم که این راه درست یا نه .
سوال برام پیش اومد که دقیقا اون ادا دراوردنه یعنی چی و خودتون ۲ ثانیه ی بعد جواب دادین که یعنی تو موقعیت های قبلی مثل دعوا هنوز همونطوری عصبانی میشه:
توی شرایط سخت من هنوزم همونطورم و الان میفهمم که خدا چیو میخواسته بهم بفهمونه.من داخل شرایط سخت خود خوری خیلی میکنم و دقیقا چند روز پیش هم همین اتفاق افتاد و زمانی که یک نفر گفت ذهنتو آزاد کن و یا این راه درست نیست این خود خوری و جواب دادن تو ذهنم به این شخص خیلی خیلی بیشتر شد و دقیقا این همون رفتار قبیله من بود که اشکالی نداره من باید حواسم باشه برای دفعات بعدی این اشتباه رو دوباره تکرار نکنم.
و یه چیز دیگم که هست استاد من خیلی زود تحت تاثیرقرار میگیرم و انگار میخوام زود تند و سریع اون کاری رو که اون شخص به هدفش تونسته توسط اون کار برسه رو انجام بدم و این باعث میشه زیر فشار روحی زودتر انجام دادن کارها قرار بگیرم دقیقا مثل تضاد چند روز پیشم.
استد گفتین که خودتون دنبال ین نبودین که به بقیه بگین که من تغییر کردم:
من یک بار این کار رو انجام دادم و مسخره شدم به خاطرش.بعد از اون ماجرا به هیچ کس حرفی نزدم و واقعا سعی نکردم که عقیده ی کسی رو تغییر بدم خئداروشکر و از اون زمان تا به الان فقط دارم روی خودم کار میکنم.
از درون کار کردین وکاری به بیرون نداشتین پس باید بقیه برن کنار و شخصیتم رو عوض کنم که این کار با هر روز تمرین کردن اتفاق میافته. اگر میخوام یک چیزی نتیجه دهد باید مدام روش کار کنم وگرنه از بین میره دقیقا مثل یک سری از باورهایی که سعی کردم بسازم با تکرار ولی این ساختن فقط دو روز انجام شده و بعد از اون رها شده.
الان فهمیدم نشانم چی بوده خدایا شکرت.
میخوام اینجا به خودم تعهد بدم چون تا به الان هر تعهدی که نوشتم رو عملی کردم.میخوام تعهد بدم این قانون رو در همه جای زندگیم در کوچکترین چیزها به کار بگیرم و عمل کنم نه اینکه اینجا بیام و فقط حرف بزنم.
درود به استاد عباس منش عزیزم.
و سلام خدمت تمامی دوستان و هم فرکانسیها.
خداروشاکرم مرا دربهترین موقعیت مکانی و زمانی قرار داد و حسم هرلحظه منو به سایت میکشوند. واقعا الهامات رو دوست دارم سپاسگذارم خدای مهربانم.
استاد جان متشکرم از اینکه انرژیهای فراوانت و الهاماتت و همچنین زیبایی های جهان رو به ما نشان میدهی و این یعنی هنوزهم زندگی قشنگی های خودشو داره.
اگر بتوانیم برخلاف اکثریت مردم زندگی رو به وشکل و دید دیگه باورش کنیم ؛ کند و کاشت شخصیتمون بیشتر بهمون کمک میکنه تا بتوانیم خودمون باشیم خدایا شکرت .
هر انسانی برای یادگیری یا تشکیل خودش هنوز هم دیر نیست و این انرژی بیشتری بهم میده که خودم رو بسازم و لذت ببرم.
استاد جان حرفهای شما بهترین مشقهای زندگی من هستند که باید در خودم پرورش دهم که حتی نقاب رو در تاریکی و تنهایی خودم برای خودم بردارم.
همه ما خالق زندگی خودمون هستیم و هرچیزی که چه مثبت چه منفی باشه در ناخودآگاه ذهنمون ثبت میشه و یروزی به واقعیت تبدیل میشه و من باید همیشه ورودی های ذهنم را کنترل کنم که ذهن و مغزم رو همیشه غذاهای خوبی بدم.
دوستتون دارم استاد گلم که اینقدر انرژی فراوان داری و به ما میگوید میشود و درنتیجه حال خوب = اتفاقات خوب ..
خداوند همیشه زمانیکه آرامش داشته باشیم باما حرف میزنه پس بیاید زندگی کنیم و لذت ببریم چون فقط یدونه از ما تو دنیا وجود داره❤
دوستتون دارم استاد جان و مریم بانو؛ هرکجای دنیا که هستید در پناه الله یکتا می سپارمتون..
هم فرکانسی های عزیزم مسیر موفقیتمون رو ادامه میدهیم تا به اوج خوشحالیا . لذت ها برسیم در پناه خدا میسپارمتون.
شاد باشید💪❤
بإسلام به إستاد عزیز ومریم مهربان ودوستان عزیزم
إستاد من ٩٧ روزه عضو سایت شما شدم و خودم رو نوزادی تصور میکنم که امروز ٩٧ روزه شده ودارم تکاملم رو میبینم ودر أین مدت با لذت تمام واشتیاق فراوان دارم روی بأورهام کار میکنم و در خیلی موارد تغییر أساسی کردم
بیشتر أوقات روز احساس خوب دارم چون أین قانون احساس خوب اتفاق خوب رو دایم مرور میکنم
خداوند رو در تمام لحظاتم حس میکنم
واز کارکردن روی قوانین حاکم بر جهان هستی لذت میبرم
با خرید دوره عزت نفس و انجام دادن تمرینات أین دوره رشد چشمگیری داشتم خداروشکر
وتغییر بأورهام به قول إستاد إیمان شجاعت وتلاش بسیار زیاد میخواد وتغییرافکاروباورهاوخردکردن غرور و خردکردن من درون ونازیبای درون کارراحتی نیست
و زمانی تغییر میکنیم که فرکانسامون تغییرکنه
وبأید هرروز روی باورهامون کارکنیم ومن اینکاربرام لذت بخش ترین کاردنیاست
اگرمیخوایم هرروز بهتر إز دیروز باشیم باید وقت بزاریم وپاشنه أشیلمون رو پیداکنیم
با داشتن استادی بینظیر چون شما من هم تلاشم رو میکنم تا دانشجوی فعالی باشم وبا نتایجی که میگیرم شمارو خوشحال کنم و خداروشکر که أین اموزهای ناب وخالص رو میبینم ومیشنوم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
درود بر استاد عزیزم و خانم شایسته پرتلاش و خلاق
خدا قوت
من از زمان بچگی تا الان همیشه رد پای خدا رو در تمام اموراتم حس کردم. همیشه سپاسگزار بودم و رفتارم با دیگران همیشه به نیکی و احترام بوده و هست.
شاید عیب بزرگم لذت نبردن از داشته ها بود که شکر خدا با رهنمودهای استاد دو سه سالیه بصورت اگاهانه به جزییات زندگیم توجه بیشتری دارم و بابت هر چیز کوچکی سپاسگزاری میکنم.
اما حس میکنم این سپاسگزاری از اعماق وجودم نیست و انگار یجورایی دارم نقش بازی میکنم. در حالی که دوست دارم واقعا از دورنم بجوشه.
مثلا وقتی یک گل زیبا میبینم، از حضورش لذت میبرم ولی در بسیاری مواقع یادم میره که شکرگزاری کنم بخاطر وجودش، و بعد که یادم میافته و به زبون میارم مثل اینه که الکی میگم که گفته باشم. در حالیکه واقعا نمیخوام با این حس اداش کنم.
حالا نکته جالب مطلب اینه که دو روزه هدایت میشم به همین فایل، بارها گوشش دادم، نکاتش رو یادداشت کردم ولی در نتیجه گرفتن هنوز مشکل دارم، نمیدونم چه خلایی در وجودم هست که داره کارو خراب میکنه…
میخوام به هر نعمت ریز و درشت خدا که میرسم بی اختیار لبخند بزنم و با تمام وجودم لذت ببرم و سپاسگزاری کنم.
لذا با توجه به اشاره ای که به کامنت این دوست خوبمون شد،دقیقا من هم مثل ایشون نتایجی مثبتی رو گرفتم بعد از تغییراتی که نتیجه تمرینها و صحبتهای استاد بوده، اما کافی نیستن. و احساس میکنم هنوز یه چیزایی رو از قلم انداختم و نتونستم اون پاشنه آشیلم رو پیدا کنم.
امیدوارم اون نکته ای که در این فایل نهفته ست رو بالاخره بفهمم.
خیلی خیلی سپاسگزارم خداوندم که دوستانِ با فکر و با باورهای درست توی خانواده ما هستن.
این اولین جمله استاد بود و برای من به طرز عجیبی جالب بود! چون به صورت نامحسوسی اشاره به این باور داشت که اعتبار موفقیتهاشون خداست و نه دیگران! گفتن که سپاسگزار خداوندم! این یعنی خداوند چنین دوستان نابی رو به سمت من هدایت کرده! شاید این جمله برای همه بدیهی باشه ولی وقتی جوری میشنوی که انگار بار اوله شنیدی، دیگه بدیهی نیست! بلکه یعنیدرکت نسبت به اون بهتر شده! چون حتی درک کردن ما هم تکاملیه!
وقتی فایل تموم شد متوجه شدم که تقریبا یک ماه پیش این فایل رو دیده بودم و امروز دوباره هدایت شدم که ببینمش! اما چیزی که برام جالب بود این بودش که، چرا من اصلا یادم نبود این فایل رو دیدم و مهم تر از همه زمانی متوجه شدم که استاد داستان درختان میوه رو تعریف کردن؟! خیلی کم پیش میاد من یه چیزی رو اینجوری فراموش کنم! یعنی من یه فیلمی از استاد دیده باشم و زمانی که بار دوم ببینم، نه تنها متوجه نشم که قبلا دیدمش، بلکه حتی جملاتش برام آشنا نیاد! این اتفاقی نیست! درجهانی که ما زندگی میکنیم هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست!
این فایل، تلنگری ناب بود ! حرفهای استاد واقعا تکون دهنده بود!
تلنگری بود تا یادمون بیاد که …
– لزومی نداره که کسی بفهمه من دارم روی خودم کار میکنم یا دارم جور دیگهای فکر میکنم!
– لزومی نداره که هر جا تو هر جمعی میرم، خواه خانوادم باشه یا خواه دوستان، بخوام در مورد چیزی اظهار نظر کنم یا از قانون حرف بزنم.
– لزومی نداره که اگه من توفیق اینو دارم با این مباحث آشنا بشم و قانون رو بشنوم، کسی که تمایلی به شنیدن این حرفا نداره رو سرزنش یا قضاوت کنم! خواه مادرم باشه!
– لزومی نداره که من حرفی از قانون، پیش نامحرم بزنم! محرم این حرفها، فقط خانوادهی من هستن. اما نه خانوادهی خونی من، بلکهخانوادهی فرکانسی من! یعنی ممکنه حتی خانوادهام محرم این حرفها نباشند! نامحرمها افرادی هستن که در مدار شنیدن این حرفها نباشن!
– لزومی نداره که وقتی میبنیم کسی از نزدیکانم داره دقیقا خلاف قانون عمل میکنه، باهاش بحث کنم!
یاد حرف استاد میفتم که توی مقدمهی دوره ی کشف قوانین زندگی و چه قشنگ میگفتن که …
قبل از شروع دوره باید تعهد بدید که در مورد این مسائل با هیچ کس صحبت نکنید و نخواید کسی رو تحت تاثیر قرار بدید! نخواید دیگران رو تغییر بدید یا اینکه به تغییر تشویقشون کنید وقتی میدونید در مدارش نیستن!
در ادامه میگفتن که …
حتی اگه دیدی کسی از نزدیکانت داره کاملا خلاف قانون عمل میکنه، نخواه که باهاش بحث کنی و بهش بگی! با بحث کردن از مسیر خارج میشی! تو فقط زبانی باید صحبت کنی که کسی نه تنها تشنه ی این حرفها باشه و ازت خواهش کنه که باهاش در این موارد صحبت کنی، بلکه بدونی طرف آمادگی شنیدن این حرفها رو داره. خودت رو یادت بیار که زمانی تغییر کردی که آمادهی شنیدن این حرفا بودی! اگه زمین نمیخوردی هدایت نمیشدی!
یعنی کسی که تمایلی به شنیدن این حرفا نداره و اتفاقا کلی هم مقاومت داره، نه تنها حرفهای تو رو نمیپذیره بلکه کلی باهات بحث میکنه و بحث کردن یعنی خروج از مسیر! وقتی برای افرادی صحبت میکنی که در مدار شنیدن این حرفها نباشن، نه تنها ارزش این حرفها پایین میاد، بلکه حرفتو هدر دادی!
مهم نیست با چه هدفی! شاید هدفت بد نباشه و بخوای به خانوادت کمک کنی اما باید بدونی با هر هدفی بخوای در جمعی که که تشنه و آماده نیستند صحبت کنی، مسیر رو گم کردی!
اما !
اما !!
اما !!!
اما داره … !
این به معنی نیست که کج فهمی ایجاد بشه و نخوایم توی سایت حرف بزنیم ها !!!
من قبلا توی همین گمراهی آشکار بودم. البته من و دوستان هم مدارم … !
ما توی سایت هیچ فعالیت نداشتیم، کامنتی هم نمیذاشتیم و چیزی نمیگفتیم و اینجوری خودمون رو توجیه میکردیم که باید عمل کرد نباید حرف زد !
در صورتی که طبق روند تکاملی قوانین …
+ مرحله اول، شنیدن قوانینه
فقط کسایی که قوانین رو میشنون که در مدار شنیدنش باش! هرکسی این مباحث رو نمیشنوه و تمایلی به شنیدنشون هم نداره!
+ مرحله دوم، درک کردن شنیده هاست
بعد از شنیدن قوانین، شنیده هامون باید به مرحله درک – یعنی پذیرش ذهن – برسه.
+ مرحله سوم، عمل کردن به درک کردههاست
ما زمانی میتونیم عمل کنیم که به درک مناسبی از قوانین رسیده باشیم.
+ مرحله چهارم، دریافت نتایج عمل کردههاست
ضامن دریافت نتایج عمل کردنه.
+ و مرحله پنجم، ادامه دادن این مسیره که باعث تغییر شخصیت و در نهایت دریافت نتایج پایدار میشه!
یعنی بین شنیدن قوانین و عمل کردن به قوانین برای دریافت نتایج، یک سدی به نام درک کردن وجود داره که تا اون سد رو پشت سر نذاری، به رودخانهی نتایج نمیرسی!
خب من و دوستان هممدارم دقیقا پشت همین سد گیر کرده بودیم و فقط فایلها رو میشندیم! انگار که داریم فیلم مستند میبینیم! در بهترین حالت ممکن نکات مهمش رو جایی یادداشت میکردیم! و قشنگ یادمه اینجوری برای خودم توجیهش میکردم که …
حرف زدن رو همه بلدن! روی ممبر رفتن رو همه بلدن! مهم اینه آدم عمل کنه! حرف نزنه و عمل کنه و بذاره نتایجش سر و صدا کنه!
این جمله منو شاید خیلی ها همین الانش تایید کنن اما ریشهی این باور نادرست، دقیقا از ناکجا آبادی به نام “فضای مجازی” در قالب عکس نوشته و … به خورد ما دادن و فکر میکنیم حقیقت محضه! در صورتی که تا اون شنیدهها رو نتونی به مرحلهی درک برسونی، امکان نداره بتونی بهشون عمل کنی تا نتایج رو دریافت کنی!
یعنی همون وضعیت گذشتهی من و دوستانی (که اتفاقا هممدار بودیم!) که این جوری خودمونو توجیه میکردیم.
از یه جایی به بعد به خودم تعهد دادم که متعهدانه روی خودم کار کنم تا زندگیم رو متحولتر کنم. یعنی روند رشدش رو سریع تر کنم! کاملا روندِ رشدِ لاک پشتیِ خودم رو حس میکردم! میخواستم سرعت بگیرم! و تضادهام منو به سمت قانون سوق دادن و گفتم من تسلیمم و هدایت میخوام! هدایتم کرد سمت نوشتن در سایت! از اسفند ۹۸ کامنت گذاشتن من رقم خورد و الان که به گذشتهی خودم نگاه میکنم فهمیدم که روندِ رشد و تغییراتِ من با نوشتن چقدر تغییر کرد! من دقیقا از زمانی که شروع کردم به نوشتن آنچه که از شنیدن فایلها درک میکردم، درکم هزار برار شد! واقعا درک من از اون آگاهیها قبل و بعد از نوشتن به اندازهی زمین تا آسمون متفاوت بود تا جایی که دیگه حتی جواب سوالاتم رو در کامنتهای خودم میگرفتم!
پس اتفاقا باید حرف بزنی، هر آنچه بلدی بنویسی، هر آنچه از هر فایلی درک میکنی بنویسی… اما دربسترش بنویسی! یعنی سایت! چرا؟! چون این نوشتن همون تمرین تو بعد از هر فایل محسوب میشه!
اگه هر فایل رو یک جلسه کلاس درسی حساب کنیم، تو بعد از اتمام جلسه میای و درک کرده هاتو به زبون خودت برای خودت روی قسمتی از تخته مینویسی. نهتنها درکت هزار برابر بیشتر میشه و با این هزار برابر شدن راه برای عمل کردن هموارتر میشه، بلکه تمرینت رو برای استاد ارسال میکنی!
چون تو فقط زمانی متونی عمل کنی و که درکشون کرده باشی! و زمانی میتونی تکامل درک کردنت رو سریع تر طی کنی که هر آنچه میشنوی، به زبان خودت بنویسی برای خودت!
تو میتونی این کارو توی دفتر شخصیت با خودکار روی کاغذ بنویسی اما اوقتی تو سایت باشه، نه تنها خیلی راحت میتونی بدون قلم خوردگی و با خوشخطی تایپ کنی، بلکه این دفتر الکترونیک همیشه همراهته! حتی سالها بعد تو به راحتی میتونی نوشته هاتو بخونی! اما ممکنه دفترهای قبلیت گم بشن.
در ضمن تو با نوشتن در سایت، بچههای هممدارت (اگه با نوشته هات هماهنگ باشن) نه تنها هدایت میشن و میخونن، بلکه کلی ایده و الهام میگیرن برای مسیر خودشون.
اما بسترش خیلی مهمه! خیلی مهمه کجا داری حرف میزنی! سایت یا شبکه اجتماعی؟! چرا سایت؟! چون هرکی تو سایته، طبق قانون مدارها آمادهی شنیدن این حرفهاست! یعنی همه محرم هستن به همین خاطر اسمش شده خانواده ی صمیمی عباس منش*! چون نامحرم نداریم! چون هرکسی نمیاد وارد سایت بشه و پروسه ثبت نام رو انجام بده و پروسه عکس و بیوگرافی درست کنه …
فقط کسی این کارو میکنه که به خاطر خواسته هاش! با لب هایی تشنه آگاهی وارد سایت میشه!
اما شبکه های اجتماعی نه! اینو به وضوح حتی در کامنتهای پستهای استاد در اینستاگرام میشه دید! این خلوص کامنتهایی که در سایت میبینیم اونجا نیست و خیلی ناخالصی های فرکانسی آدم احساس میکنه! دست خودش نیست! آدم اونجا راحت نیست!
همهی اینارو گفتم که خدای نکرده از حرف استاد بد برداشت نکنیم! به صورت کلی بگم فقط باید در بستر مناسب برای افراد صحبت کنیم و اون همین سایته!
وگرنه من زمانی که توی سایت فعایت نداشتم با باور به اینکه باید عمل کرد و حرف نزد – یعنی همون جملات کلیشه و مضخرفی که توی شبکه های اجتماعی رواج پیدا کرده – من پشت یک سدی از آگاهی مونده بودم! واقعا پشت سد! چون من فقط میشنویدم و نمیتونستم وارد مرحله دوم بشم. چون بین شنیدن با عمل کردن، یک درک کردنه! و اگه این درک کردن جا بیفته، لاجرم عمل میاد. اگه هنوز عمل نمیکنی بدون درکت کافی نیست!
به محض شروع به فعالیتم در سایت نفهمیدم چه طوری دوستان همدارم که باهم توی سایت فعالیتی نداشتیم از مدارم خارج شدن و اتفاقا هنوز در اون مدارن و هنوز خبری ازشون نمبینیم در سایت!
بشینید که نتایجتون سر و صدا کنه! والا!
استاد حرفاشون رو ادامه دادن تا یهو به این نتیجه رسیدم …
این دقیقا همون درکی هست که دیشب در موردش داشتم با عزیز دلم صحبت میکردم. (تو پرانتز بگم چه نعمت بزرگیه که عزیز دل آدم، نه تنها محرم شنیدن حرفا باشه، بلکه شاگرد ممتاز راه باشه)
گفتم که …
نمیدونم چرا تقریبا ۲۰ روزه، دقیقا از وقتی حس میکنم وارد مدار جدید شدم و عملگراتر از قبل شدم، دیگه کاری به دیگران ندارم. دوست دارم تک و تنها روی خودم کار کنم بدون قضاوت و سرزنش دیگران و صدالبته با حذف همه ی حاشیه ها! و شکر خداوندی که بهم حاشیه ها رو نشون داد و گفت اعراض کن! به قول استاد از وقتی فهمیدم که من برای موفق شدنم به هیچ کس احتیاح ندارم و هرآنچه که برای موفقیت در زندگی بخوام درون خوده منه … از وقتی که فهمیدم هر سوالی داشته باشم خودش بهشون جواب میده و هدایتم میکنه، از وقتی که به هدایت و الهامش ایمان آوردم، از وقتی که به مسیرش یقین پیدا کردم و مهم تر از همه، از وقتی که درک کردم دیگه دیگران در خاطرم کمرنگ شدن و همون الهامات حواشی راه رو نشونم داد وگفت دوری کن! تو برای موفق شدنت به هیچ کس دیگه احتیاج نداری و اگه قرار باشه کسی کمکت کنه، خودم سر راهت قرار میدم بدون اینکه تو متوجه بشی! تمام دستان من بسیج شدن برای کمک به تو در بهترین زمان! بهترین دستانم روانه ی تو هستن!
بعدش ادامه دادم و گفتم که
الان شخصیت استاد رو دارم بیشتر درک میکنم که چی شد هدایت شد سمت چنین جایی ! کیو دیدی این همه طرفدار پر و پا قرص داشته و همه رو ول کنه بره در اوج تنهایی، جایی که نه کسی میشناسش و نه کسی میدونه کیه، خودش و خدای خودش دوتایی کیف کنن!؟!
ادامه دادم …
این شخصیت از باوری نشات مگیره که میگه، افراد هم مدار و همفرکانس من، به سمت من میان!
چون ایشون از این طرف بوم هم نیفتاده بود که نخواد با هیچ کس ارتباط بگیره! اتفاقا توی تمام فایلهای مختلفش میبینم چه ارتباط خوبی با اطرافیانش داره! اما اطرافیانی که نسبت خونی و فامیلی ندارن! بلکه جهان به واسطه ی هم فرکانسی شون همدار با اون افراد قرار داده
و در زندگی در بهشت دیدیم که اتفاقا همون افراد به طور ناخودآگاه در حال اجرای قانون بودن!
استاد حرفاشون رو ادامه میدن …
در ادامه ی حرفای استاد باید بگم واقعا درک میکنم. خیلی قشنگ گفتین. اره …. اونایی که همه جا حرف میزنن هم دوست دارن تغییر کنن اما سعی میکنن ظاهرا تغییر کنن تا باطن! یعنی فکر میکنن همین که ظاهر تغییر کنه همه چی تغییر میکنه.
خود من هم این طور بودم! علتش برای من این بود که از بچگی، این باور نامناسب رو به من داده بودن که اگه ادا دربیاری واقعا اونطوری میشی! این همون جمله ی آشنایی هست که بازهم در شبکه های اجتماعی به ما داده بودن. که مثلا من ادای پولدارا رو دربیارم. وقتی میرم خرید به قیمت نگاه نکنم وهرچی میخوام بردارم، بعدش ته دلم هوری بریزه وقتی اس ام اس برداشت پول میاد! ادا دراوردن یعنی من درس نخونم، اما اداشو دربیارم. این کار زمانی که دبیرستان بودیم خیلی باب بود!
ادا دراوردن یعنی من نون ندارم بخورم بعدش بیام هرچی دارم بدم لباس مارک تنم کنم که تو در و همسایه معلوم نباشه.
ادا دراوردن یعنی نقش بازی کردن چیزی که نیستیم برای باور مخربی به نام حفظ آبرو! اصلا کی آبرو رو اختراع کرد و گفت ما داریم برای یک آبرو زندگی میکنیم؟! نمیدونم! نمیدونم کی به ما گفت آبروی ما مهم تر از همه چیه! اما هرکی گفت؛ بنده خدا نمیدونست که تظاهر به چیزی که نیستیم بدترین سم مهلک عزت نفس ماست و همیشه اضطراب و استرس رو به همراه میاره.
مثل کارمندی که همون سال اول سریع یک ماشین قسطی برمیداره که در ظاهر بگه من چیزی کم ندارم اما در باطن بیشتر از نصف حقوقش باید جای اون ماشین بره!
درسته استاد!
تغییر باورا کار سخت تریه چون به هرکی بگی زیر این زمین گنجه و اگه اینجا رو حفر کنی به طلا میرسی، مهم نیست پیر باشن یا جوان! زن یا مرد! همه و همه میان و اون جا رو به قدری حفر میکنن تا به آب برسه!
اما وقتی به همونا بگی گنج تو توی ذهنته، ۹۹ درصد میگن که ذهن چیه اصلا؟!
کار کردن روی ذهن سخت تره چون تغییر شخصیت کار سختیه! تغییر شخصیت یعنی :
حتی اگه تونستی ۴ مرحله اول رو به خوبی انجام بدی و نتیجه هم اتفاقا گرفتی، مرحله پنجم یادت نره! چون تا مرحله پنجم رو انجام ندی اون نتایج پایدار نمیشه! یعنی تا هرروز، به اندازه یادگیری یک زبان جدید، روی خودت کارنکنی، نتایجت همیشگی نمیشه و به محض اینکه رهاش کنی، یواش یواش نتایجت هم دوباره کمرنگ میشن!
.
.
.
.
.
به عنوان جمله آخر اومدم بگم امیدوارم همه علاوه بر ۴ مرحله اول، مرحله پنجم رو تا آخر عمرشون ادامه بدن که یهو دلم گفت …
هر کی در مدارش باشه، هدایت میشه و از بین هدایت شده ها هرکی در مدارش باشه، عمل میکنه و از بین عمل کرده ها هرکسی در مدارش باشه، ادامه میده! این قانونه و چه بخوای چه نخوای اینطوریه!
پس به جاش میگم …
امیدوارم هر کی در هر مداری هست، روی خودش بیشتر و متعهدانه تر کار کنه تا به مدار بالاتر بره
ممنونم یزدان عزیز واقعا سپاس برای این دستان خدا که به اینچنین اگاهیهایی میرسن و صد بارک اله که میان وسریع از این آگاهی ها ردپا می زارن تا هم باعث گسترش خودشون وهم اطرافیانشون بشه چه قدر ریز تیزبینانه آنالیز کرده بودی دقیقا من هم تمام این مراحلی رو که اینقدر زیبا بخش بندی کرده بودی رو طی کردم و کاملا با این بخش بندی فهمیدم که تو چه مرحله ای از اجرای قوانین قرار گرفتم و اون مرحله پایانی رو چه قدر زیبا خداوند بر لبانت ودهنت جاری کرد که اینجا با ما به اشتراک بزاری و گوشزد کنی که حواسمون باشه فقط نتیجه گرفتن شرط نیست باید هر لحظه ی زندگیت بهبود مستمر باشه باید هرروز یک نسخه عالی تری از خودت به جای بزاری واین روند تا آخرین دقیقه زندگیت باید ادامه داشته باشه باز هم تشکر میکنم دوست عزیز وهمفرکانسی من
سلام یزدان عزیز
کاکای(داداش ) همفرکانسی😀😀😀
خیلی منطق خوبی در حرفا ته که برای ذهن آدم قابل قبولش میکنه
برات بهترینها رو آرزو دارم
عشق من واویدیه(شدی )
سلام
کامنتتون باعث شد من بعد از چند ماه عضویت تو سایت بالاخره اولین نظرمو بذارم، چندین بار از کنار این فایل استاد گذشتم و گوشش نکردم ولی امروز یدفه ای حس کردم باید این فایل گوش کنم، بعدش کامنت شما رو دیدم به خودم جرات دادم اولین کامنت و بذارم. حالا که مضمون فایل در مورد تغییر شخصیت منم تغییر اساسی مو از این کامنت گذاشتن شروع میکنم و توکل میکنم به خدا.
بسیار سپاسگزارم از این دوست عزیز تمام گفته ها انگار از درون من بود…چقدر دقیق ،جامع و دلنشین بود
ضمنا خوشحالم که اولین کامنتم را با پاسخ به دیدگاه شما گذاشتم
شاد باشید زهرا خانم!
متشکرم که این کارو انجام دادین
پیام امروز من، همین کامنتی بود که شما برام پاسخ گذاشتین و باعث شد بعد از مدتها دوباره بخونمش تا دوباره نکاتی که از یاد بردم رو به یاد بیارم.
به یادآوری باعث میشه عملکرد من بهتر بشه
و این تغییر عملکرد، باعث میشه نتایجم هم تغیر کنه.
اولین کامنتتون مبارک☺
خدای من😍😭
یزدان عزیز😍
مرسی که دست خدا شدی واسم با این دیدگاهت جامع و عالیت
پر از هدایت و نشونه بود واسم دیدگاهت
جوری که با کلمات آخرت گریه کردم واقعا گریه کردم به حال خودم
و گریه خوشحالی که آگاه شدم از طریق دیدگاه شما دوست عزیز
من چند روز پیش پا گذاشتم رو قوانین و از کسی پول قرض گرفتم به جرأت میتونم بگم اولین بارم بود تو عمرم
و خرید کردم فقط بخاطر اینکه تو جمع پولدارای اطرافم مورد تایید باشم
و جالبه ادعا میکردم که اره حسم خوب شد خرید کردم
ولی از اون روز تا الان نتونستم ذهن خودمو جمع کنم و تمرکز کنم حتی رو فایلا
عزت نفس خودمو خرد کردم
حسمو بد کردم
فقط بخاطر تایید بقیه
من به قانون عمل نکردم و فقط ادا در آوردم
اشتباه کردم ولی خداروشکر با این فایل و با دیدگاه شما آگاه شدم و دوباره برگشتم به مسیر
و قراره از این اشتباهم درس بگیرم و برام رنجی بشه که هرگز دیگه قرض نگیرم و اینکه دنبال تایید بقیه نباشم
اینارو اینجا نوشتم که یادم بمونه خدا هدایتم کرد چون 3 روزه دارم این فایل رو گوش میدم و دیدگاها رو میخونم ولی درک نمیکردم چیزی رو
تا الان که با دیدگاه یزدان عزیز ذهنم بمباران شد
سلام به استاد عزیزم سید عزیز آقای عباس منش
استاد به خدا هر چی بیشتر مطالعه میکنم هر چی بیشتر جلو میرم بیشتر متوجه میشم که کارت درسته راهت درسته
بخدا خیلی مردی خیلی بیستی خیلی دلت بزرگه .بخدا هر چی بیشتر میگذره بیشتر عاشقت میشم بیشتر بهت ایمان میارم دلم میخواد بغلت کنم ببوسمت و بگم مرسی بگم دمت گرم
خیلی جرئت میخواد آدم تمام زندگی شو تو سایتش بزاره برای بچه ها
خیلی دل بزرگی میخواد آدم این همه آگاهی خوب رو رایگان بزاره تو سایت
اوایل اصلا ذهنیت خوبی نسبت به شما نداشتم ولی الان میفهمم که اشتباه میکردم.خدایا منو ببخش
استاد این فایل نشانه دیروز من بود
وقتی گوش دادم اصلا نابود شدم یعنی دقیقا خودم رو توصیف کردی
من مجتبی یوسفی اعتراف میکنم دارم ادا در میارم که تغییر کردم
ادا در میارم که عوض شدم
حرفهای قشنگ میزنم
جملات و کلمات قشنگ میگم
ولی از درون عوض نشدم بقول شما شخصیتم عوض نشده همون آدم قبلی هستم با کلمات جدید
تازه میخوام بقیه رو همسرم رو … هم تغییر بدم بگم اینجوری باشید یا اینجوری فکر کنید
غافل از اینکه خودم فقط نقاب قشنگ زدم ولی از درون هیچی
بخدا اشکم دراومد که خدا چی داره بهم میگه از زبان شما
از دیروز بارها و بارها گوش دادم و دارم فکر میکنم بهش
همین یک فایل کلی مطلب داره که باید روزها و ساعتها روش کار کنم گوش بدم
سبحان الله سبحان االه
خدایا شکرت
سپاس از شما استاد عزیزم و تشکر ویژه از سرکار خانم شایسته عزیز بابت بروز رسانی فایل ها
به نام خدای هدایتگرم
امروز چند بار هدایت شدم به این فایل که بابا ، باید شخصیتمون تغییر کنه نه اینکه ادا در بیاریم
سلام استاد و مریم جان سلام به شمایی که مطمئنم لاجرم هدایت میشی به این دیدگاه این قانون ِ این سیستمه
استاد میدونین یه سریال بعد از این فایل همینطور داره در ذهنم پخش میشه
سریال ِ این یکسال آشنایی با قانون
سریال ِ این یکسال عضویت در سایت
اخ نگم بگم که چه جاهایی به خودم گفتم عه عه عه ببین اینجا رو بابا میشد همه چی راحت تر اتفاق بیفته ببین اینجارو یادته استاد میگفت کاری به بقیه نداشته باش فقط روی خودت کار کن ببین اینجا اصلا داستان ، داستان مدارها بوده یه جاهایی گفتم ببین ببین انگاری کل این مسیرو حلزونی حرکت کردم چه جاهایی این درست درک نکردن متوقفم کرد چه جاهایی این درست درک نکردن مسیرم رو دورتر کرد چه جاهایی میتونستم راحت تر از زندگیم لذت ببرم اما ببین چقدر همه چی رو برا خودم سخت کردم
و … همین جوری نظاره گر این سریال ذهنم بودم که یه صدایی گفت خودت رو تحسین کن مرضیه ، یکم دقیق تر گوش دادم گفت
مرضیه عزیز خودت را تحسین کن برای جدا شدن از نرم جامعه که باری به هر جهت زندگی میکنن یکم دقیق شدم دیدم عه ببین اینو در توضیحات فایل خوش اومد گویی بهم یاد داده شده تا توی این مسیر تکرارش کنم و نذارم نجواها من رو ناامید کنند
بعد خودمو تحسین کردم گفتم هیچ اشکالی نداره تکاملتو طی کردی الان همون جایی هستی که استاد داخل فایل گفت اونجایی که فهمیدم قضیه چیه دیگه همه چی تموم شد من شروع کردم ، شروع کردم به کار کردن روی خودم گفتم بابا اگه قضیه اینه که من دارم فرکانس میفرستم پس میشینم روی خودم کار میکنم من چیکار دارم به بقیه
اخ که چقدر اصل میگه استاد این فایل
قبلا در مدارش نبودم در مدار این درک جدید نبودم اینکه بابا با خودت رو راست باش
نقش بازی نکن ، باید شخصیتت تغییر کنه نه اینکه ادا در بیاری
چه ادا هایی که اونقدر زیر پوستی بودن که فکر میکردم خود ِ عمل به قانونه
همین ، همین که وقتی استاد میگه روی خودت کار کن فلان تمرین رو انجام بده تمرکز کن بر روی نکات مثبت زندگیت
به جا اینکه باورش کنی درکش کنی برا خودت تفکر کنی که قضیه چیه این تمرکز بر نکات مثبت دقیقا چه نقشی در عمل به قانون داره ؟ میری و وارد عمل میشی میخوای در ظاهر نشون بدی داری تغییر میکنی اما چی میشه یه جاهایی حست فیکه ، اصل نیست حس اصل قلب ادم رو باز میکنه احساس ارامشه عشقه
الان متوجه شدم اگه باوری نباشه عمل پایدار نمیشه نتایجم پایدار نمیشه یا اینکه نتایج کوچک هستن
الان متوجه شدم اگه باوری نباشه تحسین کردن مثل یک عادت میشه مثل یک پیروی کردن ِ کور کورانه البته که این پیروی کردنه هم نتایج به همراه داره اما اگاهانه عمل کردن کجا و عادت به انجام یک کار کجا
الان متوجه شدم باید اگاهانه تمرین کنی
باید اگاه باشی که داری روی باورهات کار میکنی باید اگاه باشی که باورت چطور منجر به عمل میشه منجر به نتایج میشه
چی بگم از این فایل از اینکه هر چقدر قبلا گوشش دادم دیدمش الان درک جدیدتری به لطف و هدایت خدا دارم
و یاد گرفتم تا همیشه باید روی خودم کار کنم اگر نتایج پایدار میخوام باید همیشه روی خودم کار کنم
اگر نتایج پایدار میخوام باید آگاه باشم در لحظه باشم ، تازه حس میکنم اون فرکانس نابی که آگاهانه سپاسگزاری میکنیم چیه
نه اینکه چون شنیدیم باید سپاسگزار باشیم ، سپاسگزاری کنیم گفتم که اینم نتیجه خودشو داره
اما اون درک ِ سپاسگزاری کجا و این کجا
یاد گرفتم باید شجاعت داشته باشیم شجاعت اخذ تصمیم اساسی اینکه وقتی میخوام تغییر کنم پاش بایستم متعهد بشم روی خودم کار کنم نه اینکه ادا دربیارم
میدونین ادا در اوردن مثل همون کاشت صیفی جات می مونه میوه میده اما سال دیگه اگه میوه بخوای باید دوباره بذر رو بکاری و مراقبت کنی و …
اما تغییر شخصیت مثل کاشت بذر درخت می مونه درسته بهش کود و اب میدیم ازش نگهداری میکنیم و اون جوانه میزنه و درخت میوه میشه و ما دیگه هر سال تا وقتی بهش رسیدگی کنیم ازش مراقبت کنیم بهمون میوه میده
ادا در اوردن میوه اش میشه نتایج کوچک و ناپایدار
اما تغیر شخصیت مثل همون از پایه و اساس کار کردنه مثل همون پی محکم ساختمونه که میوه اش میشه نتایج پایداری که هر چقدر بیشتر کار میکنی نتایج بزرگ تر میشه و تا ابد ادامه داره
یادگرفتم باید با خودمون صادق باشیم رو راست باشیم به قول شما بقیه ای تو زندگیمون وجود نداشته باشن و فقط روی خودمون کار کنیم اینم حاصل درک تئوری مدارها و قانونه که چی ؟ اینکه دست برداریم از تغییر بقیه
تو این جهان هر کسی هر چی میگه درسته چون باورشه اعتقادشه پس ما نمیتونیم این توان رو نداریم باورهای کسی رو تغییر بدیم همونطوری که دوست نداریم کسی باورهای ما رو به اجبار تغییر بده و بخواد بهمون بگه شما اشتباه میکنی و اینی که من میگم درسته
و در اخر نتایج و تجربیات هر فردی مشخص میکنه که چی درسته و چی نادرست
پس باید روی خودمون تمرکز کنیم
میدونید متوجه شدم همون حرفی که شما گفتید خیلی ها اونقدر متعهد نمیشن و میان از ظاهر شروع به تغییر میکنند
بعد چی میشه اینو تجربه کردم
فکر میکنی داری تغییر میکنی فکر میکنی داری باور میسازی اما نه فقط داری ادا در میاری
باید باورها تغییر کنند نه عملت نه حرفت
وقتی باورها ، فرکانس ها ، افکار، گفتگوهای ذهنیت تغییر کنند اون موقع لاجرم هدایت میشی در مداری قرار میگیری که به راحتی
به راحتی به راحتی مثل نفس کشیدن
خواسته هاتو تجربه میکنی در مدار اتفاقات خوب قرار میگیری
به خودم میگم چرا من این همه راه رو برا خودم سخت کردم خوب از همون اول دندون عجله رو میکشیدم که نخوام زودتر نتایجی که چندین سال نداشتمشون رو تجربه کنم اونوقت چی میشد اونوقت اگاهانه اروم اروم از پایه و اساس باور ها رو میساختم اونوقت این نتایجی که الان هست و قبلا نبود با باور سازی و احساس خوب و لذت بردن از جایی که هستم و سپاسگزاریم به راحتی می اومدن
نمیخوام بگم سخت بود نه اتفاقا همینام خیلی راحت تجربه اشون کردم اونقدر طبیعی که خودم وقتی نگاه کردم دیدم دقیقا مدت هاست دارم تجربه اش میکنم کوچک ترینش همین هندزفری جدیدمه
اما میشد خیلی راحت تر باشه
خداروهزاران بار شکر ، بی نهایت بار شکر
بی نهایت بار شکر برای این درکی که همه به اعتبار خودشه همه همش این درکی که من درخواست کردم اما سیستم جهانم هدایتم میکنه به فرای فراتر از درخواستم چیزی که فکرشم نمیکردم
میدونین استاد اونجایی که توی فایل میگید
بابا ادامه بدید این بذر رو باید روش کار کرد
وقتی میگید خیلی خیلی دوست دارم همیشه این درخت میوه رو به یاد بیارید درون قلبم عشق می جوشه از خدایی که درونت داره باهام حرف میزنه به واسطه کلامت از این فرکانس نابی که حسش مثل یه نسیم ملایمه مثل عطر گله مثل بارون بهاریه مثل انوار خورشیده سرخوش میشم
که ببین این همه صداقت این فرکانس ناب که داره میگه دوست دارم زندگی عالی و عالی تری رو تجربه کنی میگه دوست دارم گسترش بدی جهانت رو میگه ببین این بنده منو ببین عباسمنشو این تونسته با قانون هماهنگ شده روی خودش کار کرده فرکانسش رو ارسال کرده من ِ سیستم هدایتش کردم من تمام درخواست ها رو اجابت میکنم ببین این تویی که باید دریافت کنی تو هم میتونی هر انچه میخوای رو تجربه کنی
فقط وحی منزل این حرفا رو بپذیر
خداروشکر برای نتایجی که تا اینجا گرفتم
و خداروشکر برای نتایجی که مطمئنم در حال دریافتشم
قلبم بازتر شد خداروشکر
خدایا شکرت
استاد سپاسگزارم برای این عملگراییت به الهامات خداوند برای این درک که امروز این کامنت جریان ِ همون انرژیه که یه روزی با عملگرایی شما به انچه دریافت کردید و ادامه دادنتون جاری میشه
میسپارمتون به خدا به الله به رب به سیستم به منبع انرژی
لحظه لحظه اتون سرشار از اتصال قوی به خدا
💚🌱
سلام به روی ماه دردانه ی خداوندم
من دیوانه شدم مرضیه ی قشنگم
خدای من
خدای من
من دیوانه شدم
چقدر چقدر عالی درک کردی عشق من
چقدر عالی دریافت کردی این اگاهی های ناب خداوندمون رو
اونقد دقیق و اونقد کامل نوشتی که من محو خوندنش شده بودم و هیچ نفهمیدم کی تموم شد
عاشققق این جمله ی نابت شدم عشق دل من”” تغییر شخصیت مثل همون از پایه و اساس کار کردنه مثل هموت پی محکم ساختمنونه که میوه اش میشه نتایج پایداری که هر چقدز بیشتر کار میکنی نتایج بزرگ تر میشه و تا ابد ادامه داره””
عاشقتم
عاشقتم
با تمام وجودم با تمام وجودم تحسینت میکنم عشق من
با تمام وجودم تحسینت میکنم برای این درک بی نظیرت عشق من
برای این بی نهایت اتصال و احساس ناب توی نوشته هایت
عاشقتم بی نهایت بی نظیری عشق من
با تمام وجودم بهترین های بهترین هارو میخوامم برات
افرین افرین عالی بود عشقم
الهی که هر لحظه از اینم عالی تر و بی نهایت با نشستن روی شانه های خداوندم اوج تر اوج تر بگیری عشق من
عاشقتم مرضیه ی نازنینم
استااااااد😭😭😭😭😭😭😭
دارم دیوانه میشم عین ابر بهار درون و برونم اشک میریزه
زبانم بند زبانم بنده بخدا دیوانه، وقتی شروع کردم این خدا این سیتسم به من چیزایی که گفت که به خودم گفتم یه روزی سر میذارم به بیابون
الانم همون حالم دلم میخواد فقط بزنم بیابون فقط فکر کنم
حالا حالا دارم لمس میکنم توی اون فایلت که گفتی توی بندرعباس با کتونی هایی که از مسابقات هندبال گرفته بودی اینقدر رفتی که کفشون رفت پات به زمین خوزد
و اشک از چشات گوله گوله میریخت
استااااد خداوندم مرا به خلوت دو نفره با خود دعوت کرده
استااااد زبانم قاصر از این همه آگاهی این فایل
هویت هویت هویت چه چیزی بالاتر از این هست برای انسان چه چیزی چه چیزی
از موقعی که این فایل دیشب گوش دادم
کامنت محمد امین خوندم
دروناا حس کردم که داره بهم میگه اره وقتش تو تکاملت طی کردی که اروم اروم به اینجا برسی
کی میتونه حال من الان درک کنه؟! این همونیه که خودش این شخم زندنای حسابی رو انجام داده
😭😭😭
انگتر یه نیرویی که هی بهم میگه بیاا بیا بیا بیا
خداییی من…
استاد دارم با گوشت و پوست استخوون حرفات میفهمم
تغییر بنیادین یعنی نقاب نذاری جلو چهرت
یعنی کتغذ رنگی نذاری روی باور های شرک الودت
چه حرف زیبایی زد محمد امین اگر یک ماه گذشته و تو تغییری نکردی یعنی تو اصلا باورات تغییر ندادی
خدای من هدایتم میکنه به سمت این کامنت ها همون بچهای عملگراییی که یه سریاشون اینقدر مشغول هیجانات و شوق و ذوق های رسیدن به هدف هستن که کامنت سالی یه بار میذارن
یا اونایی که اتفاقا کامنت میذارن ولی به موقع میذارن…
الله اکبر
الله اکبر
این قوانین جهانه 😭این کل قوانین جهانه 😭
این منم که اونقدر به اون زندگی و باورهای محدود و کننده پدرانم چسبیدم که فکر میکنم طبیعی بودن اینه
نه اینکه هم ثروتمند باشی هم رابطه عالی عتطفی و غیر عاطفی داشته باشی هم سلامت باشی که نخوای یه قرص بخوری
همیشه بدنت سالم باشه نه مشکل مو داشته باشی نه چشم نه معدا نه قلب نه چ ریی نه فشار
چشاممم دارن مصلح مصلح مصلح میشن
تفاوت شما با بقیه خیلی مشخص
اونا برای یه فشار بالا رفتن یه معده درد
میگن بده یه قرص بندازیم بالا و جالبه این روندم تا اخرین لحظه ادامه میدن
ولی شما میگید این بدن من خدا از پادزهر های خفن افریده
چطوره که وقتی یه انسان بیمار میشه بدنش ولش میکنه میره نه گلبول های سفید
شروع میکنن مبارزه و شکست دادن
ما گلبول های سفیدمون ضعیف کردیم بعد میگیم واااای چه بیماری های خطرناکی…
مرگ نزدیکه.. و از این حرفها
هر دو ش شما درست میگید
ولی وقتی سیستم قانون اینه آیا محاله استاد بهترینش نخواد من بهترین نخوام راحترین نخوام توحیدی تری و رها تریم نخوام
موضوع اینه که خدای خودمون باورنکردیم
وگرنه هر دارویی ساخته شده از بدن انسان گرفته شده بدن انسان فرمولش داده. پادرزهش داده
ادما یاد گرفتن از بدن انسان که چطوری پاد زهر بسازن
خدایااشکرت
من باید این شخم زدن را ادامه دهم
چون عجیب شوق و ذوقی در دلم انداخته که عین ابربهاز دازم اشک میریزم
اصلا حالم یه جوریههه
استاد عاشقتم
دارم برمیگردم به زندگی طبیعی..
..My return is coming soon
💋❤️
سلام دوستان عزیزم
میدونی استاد اون لحظه ای که گفتید این افتها ب سمت درخت بی ثمر و هرز نمیرن حتی ی بارم ندیدید، برای من چقدر اگاهی داشت این جملات ،چقد به موقع، من به شنیدن این حرف اونم ب زبان کائنات عادت کردم و اینکه شما گفتید باز هم یاداوری بازهم اگاهیهای جدید
دوست دارم ی کم مرور کنم
اولش که پامو گذاشتم تو این مسیر اصلن این وضوحی که الان بهش رسیدم برام قابل درک نبود ولی من ی رویا داشتم خیلی بزرگ بود اونقدر بزرگ که من برای اینکه خودمو ب اون حد از اعتماد بنفس و احساس لیاقت داشتنش برسونم خیلی تلاش ذهنی کردم
ولی کم کم فهمیدم میخوام هم ظرف درونم بزرگتر بشه و هم همینطور باقی بمونم ترمزم بود
از تجربه ها یا اشتباه میترسیدم. موفقیت میخواستم ب شرط اشتباه ممنوع
با اولین اشتباهم کلی بهم ریختم میدونی گفتم من یعنی این همه روخودم کار میکنم چطور شد ک اینطوری شد منم دقیقا شدم شبیه این درختی که کلی از برگاش افت زده بود بدجور اسیر نجواها شده بودم و تنها چیزی که باعث میشد تو اون زمان اسیر فرکانس بد و اشتباهات دیگه نشم ایه ای بود با این مفهوم که خدا همیشه راه حل رو درون موضوع میزاره همیشه ی راه خروج هست و من تمام امیدم ب همین بود
خیلی ممنون خدایی هستم که همیشه هست اینکه ب موقع تونستم سم پاشی کنم، اینکه تو جمع خانواده صمیمی عباسمنش هستم
فقط میخواستم بگم هر جایی اسیب دیدی کم اوردی دقیقا تو همون درخت میوه دهی ، نجواها و اشتباه ب سراغ درخت هرز نمیرن، بنظرم واسه ما ادما فرق میکنه شاید افت ها سراغ همه درخت ها نرن ولی نجواها به سراغ همه ادما میرن چون همه توانایی ثمردهیو دارن همه، اینو قبلا زیاد شنیده بودم ک هیچ وضعیتی اونقدر پرازنجوانیست ک نشه ازش سالم اومد بیرون ولی الان بهتر درکش میکنم واقعا همینه همیشه ی راهی هست
در پناه الله، شاد باشید