باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم! - صفحه 18

591 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مائده قادری گفته:
    مدت عضویت: 1644 روز

    درود برشما استاد عزیزم

    و همراهان گرامی سایت🌹

    نشانه روز ،

    استاد عزیزم مطمعنن تک تک ماها هممون این تجربه ادا دراوردن داشتیم در ابتدای شروع کار

    و به اندازه ی اشتیاق تک تک ما باعث میشه اون تغییره وجودی باشه و واقعی تغییرات را ایجاد کنیم

    تجربه ای که همیشه خودم داشتم فکر میکردم اگر موقع دعوا بحث و مذاکره اگر سکوت کنم مطمعنن ب ضرر من تموم میشه یا طرف فکر میکنه کارش درسته ولی از یه جایی ب بعد کار رو از ریشه حل کردم نمونه همین مثال

    دیگ واقعا وارد هیچ مذاکره ای در هیچ مسئله ای وارد نمیشم و تمامی تمرکزم رو روی خودم گذاشتم

    یا یادمه اوایل زیاد ب اطرافیانم پیشنهاد های خوب و حرفایه خوب میزدم و یه جایی دیدم خودم هنوز مشکل دارم چی دارم میگم ب بقیه و تازه انرژی ذهنی هم صرف میکنم ک چرا تغییر نمیکنن

    و از همونجا استاد بحث اشتیاق و شوق و علاقه نسبت ب راهی ک میریم هست

    و باعث شد شخصیت تغییر کنه و روی تک تک باورهام کار کنم

    و هنوز ک هنوزه دنبال تغییر خودم با باور هام هستم

    مراقب خودتون باشید

    عاشقتونم 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1576 روز

    بنام خداوندی ک هرللحظه درحال هدایت ماست😍

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    این فایلو اولین باره میبینم وچقدرخوشحالم ک دارم درست قدم برمیدارم وتاالان برای تغییرشخصیتم تقریبا ۵۰تا۶۰درصد موفق بودم وبقیشم ب لطف الله یکتا وهمت خودم و آموزه های شما محقق میشه وشخصیتموکامل تغییرمیدم جوری ک هیچکس نتونه باورکنه من همون آدمم

    زمانی ک من فهمیدم تغییرباور درواقع باهمون تغییرنگاه وشخصیت انجام میشه خیلی این آگاهی دروجودم نشست ولذت بردم وازهمون روز اون جهاداکبره ک برام سوال بود ینی چی روشروع کردم وخداروشکر راضیم ازخودم وهمچنان درحال کارکردنم ورهاشم نمیکنم تک تک کلماتتون رو باگوش دل شنیدم وبهشون عمل میکنم چون این راه راه راسته منی ک هپیشه دوست داشتم تودوران پیامبراباشم کنارپیامبرا بودم حالاخدا منودرعصری ب دنیاآورده ک پیامبرم هست ومنوهدایت کرده ومنوازپیروانش قرارداده منوجزئی ازخانوادش کرده هیچ چیز هیچ چیز نمیتونه منوازین مسیر درست وپاک والهی منصرف کنه وآگاهانه تلاش میکنم ک مسیراشتباه نرم

    استادجانم واقعاازتون ممنونم 💕

    درپناه الله یکتاشادپیروز وموفق باااشید😍😘🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به همه اعضا خانواده خودم

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم به خاطر نعمت سلامتی به خاطر حضور سید عزیز و اشنایی با سایت و شهر عباسمنش

    چقدر تحت تاثیر این فایل قرار گرفتم

    دیروز خواستم کامنت بنویسم ولی گفتم بزار چند بار دیگه ببینمش و ببینم چه درکی بهم میده به نظرم این فایل از اون اگاهی هاست که بار ها باید دیدش بهش فکر کرد

    دیدن این فایل و این پرسش که

    چرا کرم ها افت ها سراغ درخت میوه میرن ؟

    منو یاد این سوال انداخت چرا خداوند اجازه وسوسه به شیطان داد ؟

    واقعا چرا افت ها میرن سراغ درخت میوه

    چرا تضاد ها میرن سراغ کسانی که دارن نتیجه میگرن سراغ کسانی که میخوان بهترین ها رو رقم بزنن

    شاید برای رشد باشه شاید برای گسترش جهان باشه اگه افتی نباشه سمی نیست اگر درخت میوه ای نباشه میوه ای نیست لذت خوردن میوه نیست و هزار تا اما و اگر دیگه که با فکر کردن بهشون میتونم مساله هام رو حل کنم این کرم ها مثل تضاد هایی هستند که در راه زندگی و سعادت و خوشبختی امکان داره سر راه من بیان و با برداشتن اونها میوه های بیشتر بهتر خوشمزه تر میتونم داشته باشم اما ی چیز دیگه چرا کرم ها سراغ برگ رفتن

    چرا سراغ ریشه ها نمیرن چرا شیطان در ذهن خانه کرده و جایگاهی در دل نداره

    چرا خداوند جایگاهش قلبه چون کرم ها سراغ برگ میرن اگه من هرچی پیروی کنم از ندای درونم از قلبم و اون باورهای بنیادین رو درست طی کنم عمل کنم تکرار کنم تمرین کنم این ریشه قوی و قوی و قوی میشه و باز باید همیشه سم پاشی کنم افکار منفی رو روی خودم کار کنم و تکرار و تکرار و حتی موقع ثمر دادن مواظب نتایجم باشم

    ریشه وظیفش اب و مواد معدنی رسوندن به ساغه و تنه و شاخه و برگ هاست اما این برگ ها این نتایج بیرون و در معرض حمله افت ها هستند و راهش تکرار تمرین مستمر و هر روزه است

    خدایا شکرت که ی کامنت نوشتم خدایا شکرت که اگاهی کسب کردم که با تکرارش با تمرینش با مداومت در این خصوص میتونم ریشه های قوی برگ های زیبا و افت کشی قوی همراه داشته باشم و از تو میخوام یا رب که این اگاهی ها رو در زندگیم جاری کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1349 روز

    سلام استاد عزیزم

    کسی که تصمیم میگیره شخصیتش تغییر کنه خودش متوجه تفاوت و اون فرقی که با آدم های دور و اطرافش کرده رو میتونه متوجه بشه ، حتی اگر خودش هم متوجه نشه آدم هایی که بهش نزدیک هستند میتونن این تغییر رو متوجه بشن و حتی بهش میگن که تغییر کردی ، مثلاً از وقتی که ما تصمیم گرفتیم که زندگیمون رو تغییر بدیم کاملاً اون آدم هایی که مارو میشناختن متوجه تغییراتی توی شحصیتمون شده بودند ، مثلاً مادر من وقتی تصمیم گرفت تغییر کنه دوست ۱۰ ساله اش بهش گفت خیلی تغییر کردی!!! یا بعضی از همکارام اینو با تعجب زیاد بهم گفته بودن و اونجا من خوشحال شدم از اینکه تغییر کردم ، تازه رفتارهایی که دیگران می‌کنند برای من تعجب آوره در حالیکه همون رفتار رو من خودم قبل از تغییرم انجام می‌دادم

    خداروشکر میکنم که تو این مسیر هستم

    مرسی استاد عزیز ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    داریوش جهان مهر گفته:
    مدت عضویت: 1897 روز

    به نام خالق هستی

    سلام و درود خدمت همگی دوستان عزیزم و استاد بزرگوار و خانم شایسته ی مهربان

    اصلا مبهوت شدم….

    نظرات دوستان رو خوندم اصلا هیچی ندارم برای گفتن.

    یکی از عادت های خوب من اینه که هر روز میرم به نشانه ی امروزم. اون فایل رو یا تصویری یا صوتی ( بستگی به شرایطم داره) گوش میکنم. بعدش میرم کلی از نظرات دوستان رو در مورد اپن فایل میخونم.

    باورتون نمیشه. وقتی بعد از شنیدن صحبت های استاد میرید و نظرات بچه ها هم میخونید انگار که اون فایل رو 300 بار گوش کردید. اصلا حفظ میشید فایل رو

    استاد عزیزم و دوستان گلم: باور کنید من هر موقع هر باوری که در ذهنم ریشه زد برام معجزه میکرد. هنوزم باورهایی که خیلی روی خودم کار کردم و در ذهنم نهادینه شدن دارن نتایجی برام به بار میارن که گاهی اطرافیانم خشکشون میزنه… و میپرسن چطوری شد ؟ منم فقط یه لبخندی میزنم میگم به هرچی باور داشته باشی همون میشه. تمام….

    اصلا دیگه نه توضیح میدم، نه بحث میکنم نه سر درد واس خودم درست میکنم. چون همیشه اون حرف استاد یا م هست که گفتند نیتزی نیست سعی کنی حرفات رو به دیگران بگی و اون ها رو متقاعد کنی که حق با تو و تو داری درست میگی، اصلا نیازی نیست قانون رو بهشون بگی چون اگر باهان هم فرکانس باشن مطمئن باش از یه راهی یه جوری میان توی فرکانست.

    اصلا وقتی در مورد این قانون و تغییرات با دیگران صحبت میکنید مخصوصا اونایی که اصلا نمیدونن قانون چیه و ذهنشون با همون محدودیت های عجیب غریب پر شده. اصلا نتیجه نمیگیری هیچ، باورهای خودت هم سست میشن. وقتی هی بحث میکنی و اونا هم هی بهونه میارن بدتر اعصابت خراب میشه.

    وقتی داری تلاش میکنی که به دیگران بگی من تغییر کردم. از خودت دور میشی… از خودت فاصله میگیری و تمام فکر و ذهنت میره پیش دیگران و نظرشون در مورد خودت.

    در حالی که ما باید در درون خودمون باشید. توی افکار و دیدگاه های خودمون باشیم و نظر خودمون، در مورد خودمون برامون مهم باشه. نه دیگران…

    مثلا من به دیگران بفهمونم که یه تغییراتی کردم… خب!!!! که چی بشه ؟ حالا طرف هم یه تعریفی از من بکنه بگه واوو چه تغییر کردی!!!!

    لذت واقعی اینه که من تغییر بکنم، پیشرقت بکنم، تکامل پیدا کنم، و ابن نتایج خودش گویای همه چی باشه.

    اون موقع است که اگرم توی جمعی بشینی و مثلا یه جمله بگی که: به هرچی باور داشته باشی همون میشی… همه حرفت رو میپذیرن، چرا ؟؟ چون دارن نتایجت رو میبینن.

    پس بهترین کار اینه که، در مورد این قانون و تغییر و این مسائل با کسی بحث نکنیم. اگر گاهی نظر خودمون رو گفتیم عیب نداره. این باور منه، عقیده ی منه، دیدگاه من اینه….

    ولی نیاز نیست در موردش بحث کنیم و عی زور بزنیم به طرفمون بفهمونیم که داستان چیه…

    خدا رو شکر میکنم که من انقدر با تعهد و با پشتکار و ایمان دارم میرم جلو. و خیلی نسبت به آدمی که همین دیروز بودم بهتر شدم.

    من هر روز بهتر از دیروز رو واقعا دارم تحریه میکنم. و تنها دلیلش اینه که : من هر فایل استاد رو بارها گوش میکنم. انقدر گوشش میکنم که دیگه گاهی خودم باهاش هم خوانی میکنم حرف هاش رو …

    و کاملا آگاهانه روی خودم کار میکنم و هر چیزی که از اون فایل یاد گرفتم رو در شخصیت خودم اجرایی کنم. نظر دوستان رو میخونم در مورد اون فایل که بیشتر درک کنم.

    اما مهمترین دلیل حال خوب من، پیشرفت های من ( عمل کردن به دانسته هاست )

    وقتی ما مثلا باد میگیریم نباید اعصابمون خرتب بشه توی هیچ شرایطی، و همیشه سعی کنیم آروم باشیم. باید به این عمل کنیم. انقدر تمرین کنیم که به جایی برسیم واقعا هیچ چیزی و هیچ کسی نتونه آرامش ما رو بهم بریزه… اون وقته که ما یک پله رفتیم بالاتر

    در مورد تک تک دانسته ها و آموزش ها همینه. اول آموزش رو یاد بگیریم و بفهمیم استاد داره چی میگه، درک کنیم… و بعد عمل کنیم بهش و تبدیلش کنیم به شخصیتمون اون وقت شاهد تغییراتی میشیم که گاهی حتی اشک شوق میریزیم.

    موفق و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فائزه شاهولدی گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    به نام خداوندهدایتگرزیباوعشق که وقتی خودت راتسلیمش کنی وخالصانه ازش بخوای که راه روبهت نشون بده به سمت بهترین وناب ترین گزینه هدایتت میکنه

    سلااام خدمت شمااستادعزیزوبزرگوار وخانم شایسته ی مهربان

    نمیدونم ازکحاشروع کنم وچی بگم این اولین باری هست که دارم کامنت میذارم، تقریبامیشه گفت یکی دوسالی هست که تواین مسیرقرارگرفتم وچندماهی هم هست که عضوخانواده صمیمی استادعزیزم شدم

    تاهمین امروزهمین الان که این ویدئوروببینم فکرمیکردم دارم روی خودم کارمیکنم امادراصل اینجورنبوده به قول شمااستادعزیزداشتم ظاهرسازی میکردم یاشایددنبال تاییدیکسری افرادبودم یاهرچیزه دیگه ای نمیدونم.الان که دارم به خودم ورفتارام فکرمیکنم هیچ تغییری نکردم من کسی ام که هنوزنتونستم روخشم خودم کنترل پیداکنم، یاتوجمعی که غیبت میشه نمونم پس یعنی راهمودرست نرفتم باورام درست نبوده یابوده ولی عملابهش ایمان کامل نداشتم که نتیجه تورفتارام مشخص نیست،(البته اینم بگم توبعضی مواردمثلااگه مشکلی پیش میومدباخیال راحت میگفتم الخیرفی ماوقع حتمایه خیری توکارهست که من نمیدونم یااینکه تاخداهست هیچ اتفاقی نمیفته همه چیومیسپردم بخودش واونم به بهترین شکل برام حل میکرد) ولی اون آرامش که میخوام روندارم انگارهمش دنبال یه دلیل برای حال خوبم هستم،یاافرادرومقصرهمه چیزمیدونم،یامثلاباکوچکترین خطای دختردوسالم ازکوره درمیرم ونمیتونمم خشمم روکنترل کنم(اگه الان دارم ازفعل حال استفاده میکنم برای اینه که تاهمین الان دقیقاهمین بودم ولی بادیدن این کلیپ باخودم عهدبستم که حرکت کنم

    اول ازدرون خودم تغییرروشروع کنم واومدم اینحاکامنت گذاشتم تاخودم رومتعهدکنم وخیلییی زودبیام همینجاودوباره کامنت بذارم وازنتایج فوق العادم که حاصل کارکردن روی خودم هست بگم)

    همین تواین دوسه روز مدام میگفتم خدایامگه تونمیگی تودرخواست کن من اجابت میکنم

    مگه نمیگی من ازرگ گردن بهت نزدیک ترم پس کو؟ کجایی؟ چراهیچ نشونه ای نمیبینم

    امالان جوابموگرفتم من ایمان واعتمادکامل نداشتم وفقط ادا بوده ومیخواستم بگم اره منم هستم منم سردر میارم ولی بدون ایمان بدون عمل

    به قول شماایمانی که عمل نیاوردحرف مفت است ودقیقاکاری بودکه من انجام میدادم

    اماامروزخدابهم ثابت کردکه هست صدامومیشنوه ودرجواب خواسته هام منوبه سمت این کلیپ وصحبت هاواگاهی های ارزشمندشمااستادعزیزم هدایت کردتاجواب سوالم روازطریق شماوکامنت دوست عزیزمون بگیرم

    مشکل ازخدانبوده مشکل ازمن وباورام بوده که هیچ تغییری ایجادنمیشده

    خداروهزاران هزاربارشکرمیکنم که امروزاین اگاهی های خیلی خیلیییی ارزشمندرا ازطریق شمادراختیارم قرارداد🙏🏻😍

    عاشقتوووووونم که باعث شدیدازخواب بیدارشم وریشه ی مشکلم روپیداکنم

    دوووستوووون دارم♥♥

    ان شاءالله هرجاکه هستیدتنتون سالم باشه🤩🥰🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1990 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خداوند رو سپاسگزارم بمن فرصت دوباره داده تا بیام سمت سایت تا درکم در مورد این موضوع کامنت کنم

    تو این فایل استاد به نکات خیلی خوبی اشاره کرد

    که یه نکته استاد خیلی منو گرفت و میخوام در موردش با خودم صحبت کنم

    اینکه «عامل موفقیت تلاش فیزیکی نیست بلکه تغییر افکار هست»

    و اینکه «تغییر افکار خیلی سختر از تلاش فیزیکی هست»

    الان که دارم این موضوع رو تو زندگی واقعی خودم و زندگی دیگران بررسی میکنم بیشتر به این درک میرسم که تلاش زیاد هیچ ربطی به ثروتمند شدن نداره

    چون پدر بزرگ و همچنین پدر من از گذشته تا الان تو زندگیشون خیلی زیاد تلاش کردن و همیشه در حال دوندگی و به قول خودشون دنبال یک لقمه نون بودن مخصوصا پدر بزرگ من که تو گذشته معروف بود تو کار کردن اندازه ۱۰ نفر تلاش میکرد و خیلی زیاد همیشه در حال فعالیت بود

    ولی حالا نتیجه اون و پدر من رو میبینم نسبت به اون تلاشی که میکردن نتونستن ثروت بدست بیارن

    و تو همون دوران ادمهای بودن با همون شرایط خیلی کمتر فعالیت میکردن و الان که شرایطشون رو بررسی میکنم چند برابر پدران من ثروت بدست اوردن و همیشه و در بیشتر مواقع تفریح و لذت بردن از زندگی جزی از برنامه اونها بوده و هست

    ولی اگر از خودم اگر مثال بزنم

    من خودم حدود هشت سال سابقه کار تو معدن زغالسنگ دارم و الان خداشکر ۴ سال که از اون کار اومدم بیرون و بیزینس خودم رو دارم

    اون زمان بخاطر باورهای مخربی که از گذشتگان خودم داشتم که برای اینکه موفق بشی حتما از قبل باید کلی سختی بکشی و پدرت در بیاد و بعدش وضع مالیت خوب میشه و اون وقت که میتونی از زندگیت لذت ببری

    برای همین باورها بود من تو این همه کار موجود در دنیا هدایت شدم کار تو معدن حالا حساب کنید سخت کار کردن تو خانواده ما چقدر مرسوم بود و یک جورایی براشون افتخار بود که بخودش میبالیدن که ما شب و روزمون بهم دوختیم و داریم تلاش میکنیم و اگر کسی هم که کار نمیکرد و یا تلاش کمتری میکرد از نظر اونها خیلی مسخره میشد ‌

    و این باور رو داشتند که این مقدار پول و سرمایه‌ای که داریم بخاطر کار کردن ماست

    ولی من بعد از مدتی یه چیزی تو درون من میگفت که تو مال این شرایط و سخت کار کردن نیستی

    و بارها شده بود کار معدن رو ول کرده بودم ولی باز هم بخاطر و ترسهام و باورهای داغونی داشتم که مثلا کار نیست و از اینکه من جای دیگه کار نمیتونم پیدا کنم و درامد نمیتونم داشته باشم دوباره برمیگشتم به همون کار

    بالاخره یه روز به خودم اومدم و از خدا خواستم که

    «خدایا راه درست رو بمن نشون بده و ادمهای خوب و موفق رو سر راه من قرار بده»

    و همش داشتم خودم رو بررسی میکردم و ناراحت بودم از اینکه این جایگاه اصلی من نیست و باید کارهای بزرگتر و زندگی بهتری باید برای خودم داشته باشم

    چند روز تو همین حال و هوا بودم که خداشکرت هدایت شدم سمت انسانهایی که تو حوزه موفقیت کار میکردن البته نه در حد اندازه استاد عباس منش که این اگاهی خالص رو به اشتراک بذارن

    ولی چون اون زمان من تو مدار دریافت پایین تر بودم برای همین هدایت شدم سمت ادمهایی هم مدار من بودن و با این حال خیلی خیلی تو اون زمان بمن کمک کردن تا خودم و توانایی خودم رو بهتر بشناسم و برای خودم هدف داشته باشم و از همه مهمتر حرکت کنم و تغییر کنم

    بنابراین من اومدم تو مدت ۶ ماه با فایلهای این اساتید کار کردم و در کنارش چندین کتاب تو حوزه موفقیت هم میخوندم

    و به لطف الله بعد از ۶ ماه تصمیم گرفتم که مسیرم رو تغییر بدم و وارد کاری که حوزه علاقه‌ام باشه وارد بشم و به یکباره از کارم استعفاء دادم

    و الان که نزدیک به ۴ سال هست بیزینس خودم رو دارم و به لطف الله الان یواش یواش دارم تکامل خودم رو خوب طی میکنم بعد از اشنایی من با استاد عباس منش و اگاهی‌های فایلهای ایشون نتایج من بزرگتر شد

    هم تو دریافت اگاهی‌ها و عمل کردن بهشون فرکانسم تغییر میکنه و بهتر میشه

    نعمتها و ثروتهای بیشتری داره سمت من هدایت میشه

    این داره نشون میده من در مدار بالاتر قرار گرفتم که نعمت و ثروت لاجرم بمن برخورد میکند

    و این گفته استاد از اینکه

    «عامل موفقیت تلاش فیزیکی نیست بلکه تغییر افکار هست»

    این موضوع رو من با تک تک سلولهام درک میکنم چون مثال واقعیش خودم هستم

    که با اینکه من اون زمان خیلی سختی میکشیدم و تو گردوخاک و زیر زمین و دور از خانواده کار میکردم

    درامدم نسبت به الان زیاد نبوده

    ولی جدا از بحث مالی من از لحاظ روابط خیلی بهتر شدم چون مدت زمان بیشتری نسبت به گذشته کنار خانواده خودم هستم و کلی لذت میبرم

    و از لحاظ ازادی زمانی به لطف الله شرایط کاری من جوری شده من هر موقع و هر زمان که بخوام میتونم برم تفریح و لذت ببرم و اصلا اخر هفته و وسط هفته و تعطیلات برام مهم نیست هر موقع عشق کنم میرم مسافرت در صورتی که قبلا این شرایط رو نداشتم

    من تمام این نعمتها رو مدیون هدایت خداوند هستم که همیشه مسیر درست رو بمن نشون میده

    و از لحاظ معنویت خیلی خیلی بهتر از قبل

    خودم و توانایهام و قدرت خدای خودم رو بهتر شناختم و خیلی بیشتر به خدای خودم نزدیک شدم خیلی بیشتر سپاسگزار شدم خیلی بیشتر وجود خداوند رو در درون خودم احساس میکنم

    بقول استاد کار کردن روی خودمون با این اگاهی‌ها باید همیشه و دایمی و مستمر و ادامه دار باشه تا اخر عمر

    و این روند و این سبک زندگی باید تو پوست و خون ما نفوذ کنه

    با اینکه استاد بارها این مطلب رو گفته بود ولی متاسفانه من انگار نمیشنیدم

    اون زمان که من با استاد عباس منش اشنا شدم از قبلش با چندین استاد در ارتباط بودم و تو حوزه موفقیت تا حدودی اشنا بودم

    وقتی که با استاد اشنا شدم و دوره‌های رو تهیه کردم و شروع کردم به گوش دادن همون زمان من نتایج خوبی بدست اوردم

    ولی بعد از مدتی متاسفانه به خودم گفتم خوب چون من از قبل پیش زمینه داشتم و بلد بودم با این اگاهی‌هایی که بدست اوردم دیگه تکمیل شدم و نتایج‌ام که داره نشون میده

    و این باعث شد من کمتر روی خودم کار کنم و این روند مدت ۶ ماه گذشت و بعد از اون به خودم اومدم و دیدم من دیگه رشد نمیکنم و یک جورایی متوقف شدم و دارم ارام ارام سقوط میکنم

    و باز هم به لطف هدایت الله من خیلی زود و سریع بیدار شدم و به خودم اومدم

    و گفتم بابا تو این مسیر رو رها کردی و کمتر روی خودت کار کردی و طبق قانون به اندازه‌ای که فرکانس مثبت ارسال کردی تونستی نتایج خوبی بدست بیاری

    پس بیشتر از این نباید انتظار داشته باشی

    اینجا بود که من خداشکر دوباره بیدار شدم و الان مدت ۳ ماه هست دوباره شروع کردم به کار کردن روی خودم اینسری با ایمان و تعهد بیشتر از گذشته تمرینات رو انجام میدم و درکم در مورد هر موضوعی که استاد میگه رو تو دفتر خودم و تو سایت کامنت میکنم

    و از موقعی که اومدم این کار رو انجام دادم الان مدت ۱ ماه هست خداشکر درامدم حدود ۳ برابر افزایش پیدا کرده و از لحاظ ازادی وقت و زمان بیشتری دارم برای انجام تفریحات و لذت بردن از کارهایی که دوست دارم

    و از لحاظ مشتری و از لحاظ فروش از لحاظ دریافت نعمت خیلی خیلی بیشتر شده خداشکر

    تاکید میکنم من کار عجیبی تو کار یا بیرون از خودم انجام ندادم

    تنها کاری که من کردم این بود اومدم بصورت لیزری و تمرکز بالا و با ایمان و تعهد بیشتر از قبل اومدم روی خودم کار کردم

    که تونستم این نتایج رو بدست بیارم

    کار و بیزینس و محصول من همون چیزهای هستن که از قبل داشتم و تازه تلاش و زمانی که روی کار خودم دارم میذارم به نسبت کمتر از قبل شده و بیشتر وقتم رو خودم افکار و کنترل ذهن خودم دارم میذارم که به لطف الله و خداشکرت تونستم این نتایج خوب و عالی رو بدست بیارم

    و من اینو اویزه گوشم میکنم که برای همیشه و بصورت دائمی باید روی خودم با این اگاهی‌ها کار کنم و این روند رو همیشه تا اخر عمر باید ادامه بدم

    خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت اینکه منو هدایت کردی تا در مورد این موضوع از صحبتهای استاد بیام درکم رو از اگاهی که دریافت کردم با خودم حرف بزنم و خودم رو بررسی کنم و بهتر بشناسم از اینکه تو چه مرحله‌ای از تکامل هستم

    و مروری بشه بر نتایجی که بدست اوردم و با امید و انگیزه بیشتر بیام روی خودم و این مسیر کار کنم

    استاد بینهایت ازتون سپاسگزارم بابت اینکه این اگاهی‌های ناب و خالص رو با ما به اشتراک میذارید تا ما بهتر مسیر درست رو انتخاب کنیم و حرکت کنیم در جهت تغییر دائمی خودمون برای رسیدن به خوشبختی و سعادت در دنیا و اخرت

    فعلا

    یا حق

    🙏🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1768 روز

    سلام بر استاد عزیز و دوستان همفرکانسیم.

    من نشانه ی امروزم این فایل بود و با خودم فکر کردم چرا این فایل بعد از این همه مدت برای من نشونه اومد دوباره.

    اون اوایل این فایل خیلی برام نشونه اومد تا وقتی که اینقددرررررر برام نشونه اومد که من مقاومت ذهنیم در برابرش کمتر شد و تازه علتش رو فهمیدم که من شروع کرده بودم به حرفای خشگل زدن برای دیگران و مثل این دوستمون که استاد گفتن نصیحت میکردم و میگفتم باید اینجور باشین اونجور باشین که این صحبت هام اغلبش یا با دعوا بود یا کلنجار رفتن.

    خداروشکر اون مسئله رو تا حد زیادیش خوب کردم و نشونه گزاشتم با کمک اون دوستمون در کلاب هاوس که هر وقت اومدم بگم که نه تو باید اینطوری فکر کنی یا هر جایی که میخواستم در مورد طرز فکر یکی انتقادش کنم اون جاهایی که حواسم بود صد در صد این کار رو انجام میدم البته که خیلی جا داره بهتر بشم.

    اینبار که این فایل نشونه اومد برام با خودم فکر کردم چرا؟واین بار یک جمله ای به شدت برام پر رنگ شد.

    اینکه من به خاطر دیگران دارم تغییر میکنم که بگم به دیگران من تغییر کردم و من خوب شدم و من عالی شدم و بیاین تاییدم کنین.

    من تو سایت دنبال این که دنبال جلب توجه نباشم یا کاری رو برای دیگران انجام بدم یه کوچولو سرچ کردم ولی اون چیزی که میخواستم نبود و گفتم خدایا خودت بگو کجا؟

    و من داخل این فایل فهمیدم که من ناخودآگاه دارم این کار رو انجام میدم

    چه طوری ناخودآگاه؟مثلن اینکه دوستی میومد بعد از مدت ها با من صحبت میکرد و من اون موقع خوب زیاد حالم خوب نبود و نمیتونستم ذهنم رو کنترل کنم مثلا در مورد حالم بهش دروغ میگفتم تا بعد بهم بگه واو چه قدر تییر کردی.

    یا همش تو همون صحبت کردنا منتظر بودم یکی بیاد بگه بهم که وای خدای من تو چه قدر تغییر کردی و چه قدر خوب شدی آفرین به تو.

    یعنی گاهی اوقات به خاطر اون مهم بودن نظر یگران و جلب توجه دیگران(که هر کسی میتونست باشه )من میومدم و آگاهانه یا دروغ میگفتم ویا حرفای خوشگل بهش میزدم در صورتی که خودم درونا از همون حرفا تا به اونروزش نتیجه نگرفته بودم و فقط شنیده بودمشون.

    و البته که تو مواردی که من انتظار داشتم و داشتم به این شیوه عمل میکردم که بقیه بیان و بهم بگن واو تو چه قدر خوبی!اون افراد حتی یک بار به اندازه ی نیم ثانیه هم این موضوع رو بیان نکردن و من همیشههه منتظر بودم تازه گاهی اوقات دلخورم میشدم از اون افراد که چرا نمیان بگن تو تغییر کردی.

    حتی یادمه یه بار گفتم این موضوع رو و مسخره شدم از طرف افراد.

    که البته ذهنم تو این مورد خیلی مقاومت داره که این مسخره شدنه تقصیر خودم بوده.

    برعکسش تو موقعیت هایی که من بعد از خیلی وقت یه سری افراد رو میدیدم و اصلا برام مهم نبود که این بهم بگه تغییر کردی یا نکردی اون فرد میومد و متحیر میشد میگفتن سارا تو خیلی فرق کردی چی شده؟چی کار کردی؟

    یعنی اصلا دنبال اون جلب توجهه نبودم برامم مهم نبود و اونموقع بدون اینکه من اذیت بشم بدون اینکه اون فرد مسخرم کنه توهین کنه یا هر چیزی اون جلب توجه اتفاق میافتاد.

    اون زمان ها زمان هایی بود که من برام مهم نبود نظر دیگران در مورد خودم تو هر جنبه ای فقط فکر این بودم که از لحظم اونطوری که دارم اینجا یاد میگیرم لذت ببرم و تمریناتم رو انجام بدم.

    یعنی تمام تمرکزم رو خودم بود و کار کردن رو خودم نه بقیه.بقیه ای اون لحظات نبودن تو زندگیم.

    خداروشکر این موضوع رو فهمیدم و میخوام همونطوری که اون دوبار به توجه بودم به جلب توجه بقیه بار های زندگیم رو هم همونطوری خلق کنم.

    موضوع دیگه ای که من از همون اوایل فایل تو ذهنم چشمک زد غروری بود که من رو گرفته بود در مورد یادگیریم در حوزه ی مورد علاقم .

    من به یک مرحله ای رسیده بودم که خودم میتونستم تنهایی برم جلو اما یک راهنما اگر کمکم میکرد خیلی عالی تر و سریع تر میتونستم برم جلو اون مرحله رو چون اون راهنما تجربه ی ان کار رو بسیار داشت اما من دفعه ی اولم بود.

    من به خاطر اینکه مغرور شده بودم نپذرفتم این موضوع رو و به توصیه های اون راهنما درست گوش نکردم حتی و این موضوعات اولین بار بود که برام پیش میومد و خیلی برام سنگین بود که چرا من بازم برای اینکه جلب توجه بقیه و حتی اون راهنما رو بگیرم اومدم گفتم نه من بهترینم من هدایت درونی دارم تو نمیدونی تو افکارت محدوده.

    البته که اینا رو تو ذهنم میگفتم و به زبون نیاوردم ولی بعدش خیلی پشیمون شدم گفتم این یه دست خدایی بود که داشت کمکت میکرد وو تو به خاطر اینکه فکر میکردی دیگه چون با قانون آشنایی بهتر از اون شدی اصلا حاضر نشدی به حرفاش گوش بدی به جز یه توصیه ش که خداروشکر خداوند هم کمک کرد داخل اجراش.

    یعنی قشنگ تو ین موضوع بازم رگه های این ترمزم بود که میخواستم دیگران رو تغییر بدم و قضاوت میکردم اون فرد رو که چون تو فکرات محدود کنندست چون مثل من قانون رو نمیدونی آدم بده ای

    خلاصه که من فقط به همون توصیه ای که گوش کرده بودم عمل کردم و بعدش اون ایده ی خداوند اومد و بعدش این ترمزهایی که این بالا براتون گفتم رو فهمیدم با این اشتباهم.

    اولی این فایل من فهمیدم که وقتشه بری و آموزش ببینی در مورد این موضوع زیر نظر راهنمات.به محض اینکه من این موضوع رو فهمیدم چند ساعت بعدش یک جلسه برای آموزش گرفتم و تصمیم گرفتم که بازم مثل اوایل ورودم به سایت بیام و کامنتش رو بزارم چون ترمزم بود و اگز نمینوشتم داخل سایت یادم میرفت.

    خلاصه که اینجا اومدم برای شما نوشتم و فهمیدم من هنوزم دنبال جلب توجهم دنبال قضاوت دیگرانم دنبال نصیحت کردن افرادم چه تو ذهنم چه در صحبت کردنهام هنوزم مغرورم ولی اینبار شکلش عوض شده و خوشگل تر شده.

    یعنی دقیقا موضوع همین فایل شخصیتم تغییر نکرده بلکه دارم ادا در میارم.

    هنوزم همون سارای قبلیم که نمیخواستم باشم و فکر میکردم تغییرش دادم ولی هنوزم همون آدمم فقط توجیحاتم خوشگل تر شدن.

    البته میدونین نمیخوامم زیاد به خودم سخت بگیرم مثل قبل که زور بزنم وبگم نه باید خودت رو عوض کنی چون تو این مدت فهمیدم که تکامل میخواد همه چیز و همینکه امشب این موضوع رو فهمیدم یعنی دارم رو خودم کار میکنم وسعی میکنم بهتر بشم.

    خدایا شکرت

    امیدوارم داستان این دو هفته ی زندگی اخیر من بهتون کمک بکنه حتی یک ذره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1573 روز

    سلام به همه عزیزانم

    اینو مینویسم تا پنج سال بعد بیامو ببینم الان کجام و پنج سال بعد کجام

    اینو مینویسم تا ببینم من ادا درمیارم یا واقعا تغیر کردم

    1_من فردی بودم که حق انتخاب راه و روش زندگیمو نداشتم و یک فردی رو در زندگیم به قدری بزرگ کرده بودم که هر کسی چیزی میگفت میگفتم ببینم اون چی میگه

    من خیلی دوست داشتم تا درامدی برای خودم داشته باشم اما میگفتم خوب اون که اجازه نمیده حتی جرات گفتنش رو هم بهش نداشتم

    اماالان به راحتی نظراتمو بهش میگم و حتی قدمهای کوچکی برای رسیدن به استقلال مالی برداشتم و شکر خدای مهربونم این یعنی تغیر

    2_اون فرد هم برای من تعغیر کرده

    3_ همیشه کاری که میکردم میگفتم اگر نشه اگر فلانی بگه نه در مورد این قدمهای کوچک برای درامد زایی هر زمان ذهنم میگفت اگر بره اگر بگه نمیخوام اگر نشه اما ته ته دلم میگفتم که اگر خدا بخواهد میشود و این باعث میشد قدمهامو محکمتر بردارم و هیچ نگرانی نداشته باشم

    3_درماه امکان نداشت که من سردرد نداشته باشم اما الان شکر خدای مهربونم ماه میادو میره و سردردی نیست

    شکر خدای مهربونم که منو هدایت کرد به این مسیر و استادم رو سر راهم قرار داد

    ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سیده فاطمه روزگار گفته:
    مدت عضویت: 1666 روز

    سلام دوست عباس منشی من جناب عطار روشن واقعا فوق‌العاده بود چغدر قشنگ با تکامل زندگیتونو خلق کردید چغدر زیبا توضیح دادید واضح خالصانه من میخاستم خودمو به آتیش بزنم واسه خریدن ماشین قسطی ولی از متن شما فهمیدم باید فایل های استاد روش کار کنم تا ایده های ثروت بیان من نمی‌دونم چ کاری چ راهی من فقط یک ویزیتور هستم با حقوق ماهیانه 4 تومن ولی تونستم خداروشکر روانشناسی ثروت یک رو بخرم و میخام استارتشو بزنم و کار کنم معجزه وار به همچیز برسم من جوابمو از خداوند گرفتم چون گفتم خدایا تو بگو چجوری ماشین دلخواهم بخرم چکار کنم که این متن زیبای شما رو خوندم خدارو صد هزار مرتبه شکر سپاسگزارم از شما و پیامبر زمانمون استاد عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: