باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم! - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/05/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-05-20 19:05:362024-06-09 14:43:47باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
تشکر از فایلتون که از خودتون هم مثل همیشه مثالهایی را گفتید و برای من ملموس تر بود و قابل هضم تر-
برای تربیت کردن خودمان طبق باورهای درست ، اجازه اشتباه را به خودم نمی هم، ولی طبق عادت ، بسیار پیش می آید که یک دفعه مثل قبل عمل می کنم وفوری عمل و فکرم را اصلاح می کنم در این صورت چندین اشتباه می کنم ولی دوباره اصلاح آن را انجام میدهم یا سعی می کنم که انجام ندهم، مخصوصا در مورد باورهای مالی ، با هر بار اصلاح افکار و عملکرد خود، وقتی مغز یاد می گیره که این طوری فکر می کنه باید درستش کنه پس خود به خود ، طبق چیزی که می خواهم فکر و عمل می کند-
تربیت خود و اصلاح خود، دنیای قشنگی است و بسیار لذت بخش است وقتی که باورهای درست را در تمام جنبه های زندگی استفاده می کنم در این صورت احتیاج به هیچ کس نیست چون این قدر با خودم کار دارم که دیگر وقتی برای کسی ندارم-
این را در صحبتهای شما دیدم که از همان سختیها باید به عنوان اهرم استفاده کنیم که ما را هل بده به جلو، نه اینکه ما را در همان حالت نگه داره، هی بگوییم که ما این طوری هستیم و آن طوری و باید این طور بود و آن طور ولی باور ما هنوز مثل قبل باشه و مثل قبل فکر کنیم فقط طوری دیگر حرف بزنیم که این فایده ندارد-
در این فایل شما ، بیشتر متوجه این شدم که همیشه می گویید چیزی از باورهای خود به کسی نگویید و کسی را نخواهید که مثل خودتان کنید، این جاست که نشان می دهد وقتی می گوییم، خودمان صد در صد تغییر نکر ده ایم فقط داریم می گوییم و این فایده ای ندارد، وقتی شخصیت خودمان تغییر کرده است در این صورت نیازی به گفتن نیست چون عمل ما خودش سخن ماست-
وقتی در مورد چیزی که مد نظر دارم به نتیجه دلخواه نمی رسم، با خودم فکر میکنم کجای باورهایم و شخصیت هنوز درست نشده است و در این جاست که کلی باورهای اشتباه و رفتارهای اشتباه خود را پیدا می کنم می نویسم و اگر تکرار کنم دوباره می نویسم و یا رویش فکر می کنم و این قدر این کار را ادامه می دهم که به صورت درست، رفتار و فکر کنم-
چرا وقتی قران را می خوانیم به آن علاقمند می شویم؟ چون تمام نوشته هایش را با چیزی که هست نوشته است و د رتمام آن از قوانینی که گفته، رعایت شده است-
لا تُفسِدُوا فِی الأرضِ بَعدَ إِصلاحِهَا …» (اعراف ، 56) زمین را بعد از اصلاح ، فاسد نکنید.
پس باید باورهای درست را با باورهای غیر درست خراب نکنیم و همیشه بر استوار و آبیاری کردن باورهای درست و شخصبت درست خود کوشا باشیم
از طبیعت و از کوچکترین حرکت در طبیعت می توانیم ایده بگیریم مثل جنابعالی- خورشید از مشرق طلوع و از مغرب غروب می کند، هر روز این کار را انجام میدهد و این یعنی ما باید یک سره باورهای درست خود را آبیاری کنیم و رویش کار کنیم تا همیشه باشند-
در پناه اله یکتا، همیشه برایتان آرزوی سعادتمندی و موفقیت و ثروتمندی و شادی دارم
آنتونی رابینز:فرق آدم های موفق و ناموفق در آنچه که دارند نیست،بلکه در این است که با توجه به امکانات و تجربیات خود چه می بینند و چه می کنند
سلام آینا جان ممنونم بابت کامنت زیبات
چقدر مثال طلوع و غروب که زدی خوب بود ،اینکه طلوع و غروب هر روز تکرار میشه داره به ما یاد آوری میکنه که ما هم باید باور های درست رو هی تکرار وتکرار کنیم
من اینجا در کنار استاد و شما دوستان نازنینم یاد گرفتم اینکه میگید از طبیعت باید درس گرفت یعنی چی
اینکه خدا اینهمه در قرآن درباره روز وشب صحبت کرده و گفته نشانه ها هست برای کسانی که تعقل میکنن یعنی چی
از هزاران زاویه میشه از همین روز و شب درس گرفت که من امروز فهمیدم اگه روز و شب همیشه داره تکرار میشه باید کار کردن منم رو خودم مثل روز و شب همیشگی باشه
ممنونم ازت نازنینم
سلام خدای خوب من
سلام جانشین های خدا در زمین (باور کنید هنوز شروع نکرده ام دارم گریه میکنم)
از زمانی که من باور هایم و فرکانسم را و مدارم را تغییر داده ام به لطف رب من و بنده عزیزش ؛ عباسمنش همه چیز زندگی من تغییر کرده است و میخواهم کمکی که خدای من به من و خانواده ام کرد را بطور خلاصه برایتان بگویم
عزیزان لطف و کمک ویاری خداوند از جنس یاری و کمک این جهان نیست یاری و کمک بنده ها برای ما ممکن است فراموش شود اما لطف خداوند از جنس دیگر است حتی اگر ثانیه ای باشد و این لطف و کمک خدا تا زندگیت جاری است در زندگیت هست اصلا این لطف ویاری آنقدر قشنگ و بزرگ است که زبان وفهم قاصرند بیان کنند
نتوان وصف تو گفتن که در وصف نگنجی/ نتوان شبه تو جستن ،که تو در وهم نیایی. …..
من بارها به این فکر میکردم که در این جهان به این شلوغی ؛ آیا کسی صدای ما را و درخواست مارا میشنود و دیروز قلبم آرام و ایمانم صددرصد شد که ؛ بله من شما بندگانم را دوست دارم و پاسخ میدهم و با قلب خود دریافتم که بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا. من دیروز برای همیشه به قلبم الهام شد که درخواست تو از خداوند یعنی اینکه: درخواست یعنی ریش خداوند را گرفتن که جوابت بدهد
جناب سپهوند عزیز و بزرگوار سلام
صحبت های شما چقدر بوی صداقت می دهد و کلام با اخلاص شما بر جان ما نشست.
درک مهربانی های خداوند و درک توجه خداوند بالاترین لذتی است که می توان چشید.
مبارک وجود پر مهر و حقیقت جوی شما دوست عزیزم…
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
آقای سپهوند برادر بزرگوار و ارجمندم سلام
???
صداقت در کلامتان موج می زند ، چه قدر با خدای درونتان هماهنگ هستید ، چه قدر خوشحال و خوشبخت و سعادتمندم که برادری چون شما دارم
امیدوارم زندگیتان هر روز از هر جهت بهتر و بهتر باشد ، آرزوی قلبی بنده برای همگی شما خانواده ی دوست داشتنی ام سعادت و سلامت و بهروری است
در خدا شادوپیروزباشید
سلام
خدا همیشه همراه ما ست و خواسته های ما یکی یکی اجابت میشود
در پناه حق
خدایا شکرت
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی . . .
بنام خدای مهربان
باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم !
.
سلام خدمت همه عزیزان و استاد یکی یدونه ام .
حقیقتا اینقد حرف واسه گفتن هست که نمیدونم از کدومش بگم .
همین دیشب بود ک بخاطر سردرگمی در مسیرم از خدای توانا هدایت خاستم
امروز یهو بهم گفته شد بیا برای شروع از نشانه امروزت شروع کن .
زدم رو نشانه و ی لحظه گفتم الان یکی از سریال های مستند میاد
شاید باورت نشه استاد وقتی اسم فایل رو دیدم میخکوب شدم !
یعنی چی؟
قبل از دیدن فایل ی نگاه کردم به عقب
بعد فهمیدم داستان چیه
دقیقا همینه .
من تا قبل دوره احساس لیاقت خیلی تو در و دیوار بودم اما بعدش خیلیییی حالم بهتر بود ولی این یک هفته اخیر به طرز عجیبی باز مسیرمرو گم کرده بودم وهرچه دست و پا میزدم بدتر میشد
دیشب خودم رو رها کردم تو این اقیانوش بینهایت و از خودش خاستم که منو برگردونه به خودم.
خیلی خوشحالم که این فایل نشونه ام بود چون واقعا بعد از شنیدنش یکم دردم گرفته بود و فهمیدم داستان اینه ک من همینجوریم و درونن نمیخاستم قبول کنم .
استاد بارها به خودم قول دادم تو سایت نوشتم و هنوزم قول میدم
هبار قول دادم تعهدم بیشترشده رشدم رو دیدم
این درسته که هنوزم گاهی شوت میشم و راهم رو گم میکنم ولی اگه قبلا هفته ای یک بار بود الان چند ماه یکبار شده و این به من احساس خوبی رو میده ک فارغ از هرچیزی تو داری به اندازه توانت رشد میکنی
از وقتی هم که خودم رو مدام با بقیه مقایسه نمیکنم و فضای ذهنم رو خلوت کردمکمتر احساس گناه راجب خودم دارم و کمتر خودم رو سرزنش میکنم.
خداروصد هزار مرتبه شکر که بجای افتادن تو دره با افتادن تو ی چاله بیدار میشم
میدونم که این مسیر بی انتهاست اما واقعن از عمق وجودم میگم که فرشته حتی اگه گُنجیشکی پیشرفت کنی بازم حق نداری خودت رو با کسی مقایسه کنی
وقتی سرت تو زندگیه خودت باشه میفهمی کجای داستانی و دیگ فقط از زندگیت لذت میبری و نگران نیستی ک طلا گرون شد دلار بالا رفت و تو هنوز پس اندازی نداری(:
درمود بحث فراوانی من 4تا اصل رو خیلی تو زندگیم مهم میدونم ک اتفاقن الان ک تازه ی نوک طناب اومده دستم و برگشتم به مسیر آگاهی بازم میخام باعشق روش کار کنم مثل قبل
1 توحید
2 فراوانی
3 تکامل
4 احساس لیاقت
خداوشکر خداروشکر که خدایی دارم بخشنده و مهربان و عاشق
خداروصدهزار مرتبه شکر که میتونماین شخصیت رو تغییر بدم
من واقعن نمیتونم بگم که هیچ تغییری نکردم
اما میتونم بگم که میتونست خیلی بیشتر باشه
بهرحال وقتی این فایل نشونه من بوده برام خیلیییی مساعل رو روشن کرد
برگشتن به خودت به درونت به قلبت
امیدوارم این مسیر رو بهتر درک کنم
بیشتر سکوت کنم و بیشتر فک کنم (:
استاد گلم عاشقانه دوستت دارم .
درمورد خوردن اون برگهای میوه توسط کرمها
چون اون کرمها همون شیطان درونه و کارش آلودگی و خراب کردنه
همه ما از این کرمها درونمون داریم که اگه سم پاشی نکنیم همه وجود مارو میخوره .
این درکی بود که الان از این سوال داشتم .و اما ممکنه تغییر کنه و بهتر بشه
واقعن از خدای مهربان میخام و درخاست میکنم که کمکم کنه
من واقعن هیچی نیستم
خدایا من هیچی نیستم تنها تویی یاور من
.
بقره:107
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ
آیا نمیدانی که مُلک آسمانها و زمین از آنِ خداست و جز او شما را هیچ سرپرست و یاوری نیست؟
سلام فرشته خانوم عزیز دوسداشتنی و زیبا
امشب توی محل کارم با یه تضاد کوچولو برخورد کردم و افسار ذهنم بدجور داشتم از دستم در میرفت ،احساس غم،احساس خستگی و نامیدی ،احساس قربانی بودن و هزار احساسی که نتیجش فقط یک چیز بود احساس بد
با اینکه صب با عشق تمرین ستاره قطبی انجام دادم و تجسم کردم اتفاقات روزمو و جالب اینکه اکثرا تیک خورد و من غرق در لذت و سپاسگزاری بودم ،اما با تلفن ساده ذهنم ریخت بهم و احساسمو خیلی درگیر کرد
اومدم خونه و به مادرم گفتم بریم خونه خواهرم و خواهر زاده خوشگلمو که تازه به دنیا اومده بببنم شاید از حس بدم بیام بیرون
اما بهونه آوردن و نشد بریم ،تو اتاق نشستم گوشیمو زدم به شارژ و هنذفری گذاشتم تو گوشم و فایل گوش دادم از خداوند طلب هدایت کردم ،وقتی فایل تمام شد رسیدم به کامنت شما
حسودیم شد بهت فرشته عزیز ،اخه اینقدر توی کلامتون آگاهی بود و نسبت به چند ماه گذشته که کامنتهای شما رو میخوندم قابل مقایسه نبودیم از لحاظ مداری
قشنگ میشه حس کرد بالا رفتن مدارتونو از کلام شما ،توی کامنت شما مشخص بود خیلی زود خودتونو میبخشید ،مهربانید با خودتون و احساس لیاقت میکنید و ففط خودتونو با گذشته خودتون مقایسه میکنید ،تکامل خیلی خوب فهمیدید و عجله ای توی کارتون نیست
اینا چیزاهای بود که من از کامنت شما برداشت کردم و سعی میکنم توی زندگی خودم اجراش کنم تا مثل شما آرامش داشته باشم
کامنت شما منو آروم کرد و احساسمو عالی کرد یک دنیا ازتون ممنونم دوست عزیزم و براتون آرزوی خوشبختی و ثروت و سعادت میکنم
سلام داداش محمد عزیز
ی دنیا ازت سپاسگزارم برای نقطه آبی که برام فرستادی
واقعیتش خیلی کامنتتون قشنگ بود و حس خیلی قشنگی بهم داد واقعن ممنونم
ی موضوعی یادم اومد وقتی گفتید خودتونو زود میبخشید .
من دستام جای خطای تیغ قشنگ مونده بخاطر خودزنی هایی ک کردمزیاد نیست اما تقرییا 4 5 تایی هست
همون دختری ک تا اشتباه میکرد رومیاورد به تیغ و خودشو زخمی میکرد امشب نشسته بود تو ماشین دستای خودشو گرفته بود و مدام قریون صدقه خودش میرفت
چقدر تغییر کردم
یادمه چند شب پیش از خاب یهو پاشدم چنان خودم رو دراغوش گرفتم و توهمون خاب و بیداری یجوری قربون صدقه خودم رفتم که نگووو
ی جمله کلیدی .
*جهان همون جوری با تو رفتار میکنه که تو خودت با خودت رفتار میکنی
*به اندازه ای که باخودت مهربونی جهان با تو مهربونه
غیر از این هیچ چیزی نیست
من خیلی خوشحالم که کامنتم حال شمارو خوب کرد چون حال خودمم واقعن عالی کرد
ی سپاسگزاری دیگه میکنمازتون که یمن یاداور شدید که چقدر تغییر کردم
.
درمورد داشتن ارامش من ساعتها برای تنهاییم وقت میزارم و تنهاییم باعث میشه بیشتر به خدا وصل بشم
گاهی دورم خیلی شلوغه اما من هیچی نمیشنوم و ساکتم اونموقع ها هم دارم باخدا حرف میزنم
هرچقدر بیشتر باهاش حرف بزنی بیشتر حسش میکنی
.
یچی هم بگم همین امروز اتفاق افتاد
ی کامنتی از ی دوستی خوندم دیدم نوشته راجب نتایجش همون لحظه یکی از دوستام هم پیام داد و گفت پیشنهاد کاری بهش شده
من ی لحظه تو مغزم و قلبم این سوال پیچیده شد (خدایا پس من چی؟)
بخدا قسم همون لحظه بهم گفت هواتو دارم اروم باش
اگه اروم باشی قول میدم شرایط تغییر میکنه ولی اروم اروم بعد یادم اومد شرایط پارسالم رو و چقدر خداروشکر کردم و دیگه با خیال راحت گفتم چشم
برا همین قوت قلبی ک بهم داد منم تسلیم هستم و ارومم
چون وقتی ارومی همه چی عالی پیش میره
مرسی ازینکه هستی
دوستت دارم
درپناه خدایی باشی که هرلحظه با هممونه
سلام عزیز دل
بازم مثل هر بار دیگه با خوندن کامنتت لبخند اومد روی لبام با این تفاوت که الان من مخاطب خاص تو بودم توی این کامنت
دختر زیبا تو فوق العاده ای ،اینو از ته قلبم میگم ،چهره ساده و بی آلایشت و مهمتر از همه صداقت گفتارت زیبایتو هزاران برابر کرده
این روزا همه توی درو دیوارن مثل گذشته خود من که همیشه دنبال ظاهر بودم و این گوشت و پوست و استخوانی که خداوند به عنوان خانه ما در این دنیا برامون در نظر گرفته و یک چیز ظاهری هست رو اینقدر مهم میدونیم که فقط کارهای انجام میدیم که این ظاهر ما خوشگلتر به نظر برسه ،ولی غافلیم از این موضوع که چیزی فراتر از ظاهر داریم و اگر اون درست بشه حتی ظاهر ساده ما هم خیلی زیبا نشون داده میشه ،درست مثل صورت زیبای شما
این روزا خیلی به این موضوع فکر میکنم که چرا درون ما مهتر از ظاهر ماست و همیشه هم جهان برای درک بهتر این موضوع مثالهاشو بهم نشون میده ،چند روز پیش خواهرم که اتفاقا آرایشگر و خیلی به ظاهر خودش اهمیت میده با داداشم یه بحث کوچولوی داشت و شروع کرد به بدو بیراه گفتن بهش ،اولش خیلی شاکی شدم و ذهنم شروع کرد به نجوا کردن و دنبال این موضوع که باید ازش ایراد بگیرم ،ولی همون لحظه خدای درونم باهام صحبت کرد که ببین آدما فقط ظاهر خودشونو درست میکنن و درونن خیلی ایراد دارن و حتی نمیتونن یه احترام ساده رو نگه دارن و مایی که بجای تمرکز روی ظاهر داریم از ریشه خودمونو توی همه زمینها درست میکنیم چقدر متفاوت از بقیه هستیم
البته که نباید به بقیه خورده بگیریم و ازشون ایراد بگیریم ،چون این باورهای که اونا دارن به ما ربطی نداره و من وظیفم فقط روی خودن کار کردن و هر کسی هم نتیجه افکار و باورهای خودشو توی زندگیش میبنه و بقول شما فرشته عزیز وقتی من خودمو در آغوش میگیرم و با خودم در صلحم و به خودم عشق میدم جهان نیز همین رفتارو با من داره فارغ از نگاه هر کس دیگه ای
سپاسگزارم ازت دوست عزیزم و خیلی خیلی خوشحالم برای بودن توی این جمع از شما فرشتهای بهشتی
بازم برام بنویس دختر زیبا
بینهایت سپاسگزارم
سلام و درود
چقدر زیبا گفتید
خاهرتون ارایشگره و به ظاهرش میرسه
منم ارایشگرم اتفاقن همیشه ظاهر بشدت ساده ای دارم ولی مشتری هام اینقدر بامن ارتباط میگیرن
اینقدر بعضی هاشون قربون صدقم میرن
فارغ از زیبایی ظاهری که دارم
بخاطر زیباتر شدن درونم ادمها با من خوشبرخوردن
و منی ک هیچ مشکلی با ظاهر ساده ام ندارم
واقعن محم درون ماست
خوشحالم که دارید درونتونو زیباتر میکنید
خوشحالم که کنار شمام
خداروشکر
به نام خدای عزیز
سلام به استاد عزیز مریم جان و تمامی دوستانم
این فایل مثل پتک توی سرم خورد و انگار تمام این فایل روی صحبتش با من بود که تلنگری بهم وارد بشه
همونطور که استاد قبلا هم گفتن درهم شکستن ساختمان شخصیت یک فرد 50 ساله با شکستن ساختمان شخصیت فرد 16 ساله خیلی تفاوت داره
چون اولی 50 سال از اصل خودش دور شده و فرد دومی 16 سال..
و این برای من تلنگر بزرگی بود.منی که 16 سالمه چرا حالا که غریب به دو سال از اشنایی من و استاد میگذره شرایطم انچنان تغییری که من میخواستم نداشته..
چون شخصیتم تغییری نکرده و من همون احمق قبلی هستم منتهی با حرف های جدید و تاثیرگزار
گاها اتفاق افتاده که پیش بقیه از ارمیتایی تعریف کردم که توی رویاهام برای خودم ساخته بودم اما وقتی به اصل وجودی خودم میرسیدم همچنان همون ادم قبلی بودم و خیلی از خودم خجالت میکشیدم که چرا میگفتم انچه را که عمل نمیکردم..
باید شخصیت الانم رو خرد کنم. باید بهش یاداوری کنم که هیچ تغییری نکرده.حتی باید حسابی از درون کتکش بزنم تا به خودش بیاد و توهم تغییر شخصیتش رو نداشته باشه.
زندگی این روزها چک و لگد هاش رو بدجور میزنه تا به من ثابت کنه تغییر نکردم و من فقط گفتم چراااا روی خودم کار میکنم و نتایج تغییر نمیکنه
جواب تک تک سوالام رو توی این فایل پیدا کردم .البته که جوابم توی تمام فایل ها همیشه هست و بوده و خواهد بود.
امیدوارم به اون حالت تسلیم و سکون برسم و بیشتر به خودم ثابت کنم که تغییر نکردم تا مانع از جلوی پام برداشته بشه
اخه این فکر و توهم جلوگیری میکنه برای برداشتن قدم های بیشتر کار کردن بیشتر روی خود چون تصور میکنی عالی هستی و نیازی به هیچ تغییر خاصی نداری..
اینم اضافه کنم که هیچ فرد موفقی رو تا الان توی زندگیم ندیدم که برای دیگران زندگی کرده باشه و الان به اون جایگاه رسیده باشه.
البته گفتن این نکته هم خالی از لطف نیست که ما چقدر به دیگران فکر میکنیم..؟؟
ایا برامون مهم که چاقن یا لاغر؟؟
ایا مهمه که چی پوشیدن یا نپوشیدن ؟!
ایا مهم چه ماشین و خونه ای دارن یا نه؟!
در حد یکی دو دقیقه برامون مهمه، اما بعدش کاملا از یادمون میره و دوباره تمام تمرکز ما میره روی خودمون..
که چاقیم یا لاغر
چی پوشیدیم یا نپوشیدیم
چه ماشین و خونه ای داریم یا نداریم..
حتی مادرمون هم ته تهش به فکر خودش و زندگی و ایندشه پس از بقیه چه توقعی میتونیم داشته باشیم
ازاد کنیم خودمون رو از بند دیگران..
پس به همون اندازه که ما به دیگران فکر نمیکنیم دیگران هم به ما فکر نمیکنن
پس دیگه واقعا کلمه دیگران و مردم کمکی به ما نمیکنه
اگر همونقدر که نگران بودم دیگران راجع بهم چی میگن و فکر میکنن
نگران اینده خودم بودم الان وضعم خیلی بهتر از این حرفا بود…
مثل همیشه ازتون ممنونم که این حرف ها و اگاهی های خالص رو در اختیار ما قرار میدید استاد عباسمنش عزیزم
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خوندن کامنت زیبای شما نهایت لذت رو بردم. جواب سوالی که تو ذهنم بود رو دقیقا تو کامنت شما خوندم، اینکه حتی مادرمون هم تو فکر خودشه وزندگی وآیندشه. پس خودمون رو رها وآزاد کنیم. وبرای دل خودمون زندگی کنیم. عاشقانه دوستت دارم و بهترین ها رو برات آرزو دارم. 😍😍😍😘😘😘😘
سلام خدمت استاد عباس منش و دوستان گرامی
من تا 2 هفته پیش بیکار بودم و هیچ منبع درآمدی هم نداشتم و مدتی بود سخت دنبال کاری که مربوط به تخصصم باشه بودم.
بعد از گوش کردن بعضی از فایل های رایگان و تمرین و تمرکزی چند روزه شغلی با شرایط بسیار عالی (مثل مصاحبه بسیار راحت، ساعت کاری کم ، همکاران خوب و جای مناسب محل کار و …)، با درآمدی ماهی 3 میلیون تومان (آنچه که تصورش را میکردم و میخواستم) پیدا کردم و در حال حاضر مشغول به کار شدم.
بعد از این اتفاقات عالی 2، 3 روز از نتیجه شوکه بودم و اصلا فکر نمیکردم قوانین به این سرعت پاسخ بدهند . با این اتفاقات ایمان و باور من بسیار قویتر شد و همیشه شکرگذار خداوند هستم.
من همچنان سعی میکنم روی باور هایی مثل فراوانی، عدل ،لایق بودن و … کار کنم، دست از تلاش بر ندارم وخواسته هایم را بزرگتر و شفاف تر کنم.
امروز وقتی داشتم درباره خودم و باورهام فکر میکردم، متوجه باور محدود کننده ایی شدم که در اعماق فکر و جان من مخفیانه نفوذ کرده بود ، جا خوش کرده بود و اصلا متوجه اش نبودم.
شاید باورتان نشود اما من از ثروتمند شدن میترسم ( نه بخاطر اینکه آدم بد و خدانشناس و دزدی میشم) چون فکر میکنم کسانی که ثروتمند هستند دارای مشکلات و دردسر های زیادی هم هستند و این از ضرب المثل “هرکه بامش بیشتر برفش بیشتر” ناشی میشود که از بچگی در ذهن من نفوذ کرده است. الان که به یاد میارم میبینم یه زمانی ( در نوجوانی بیشتر ) اغلب اینو زمزمه میکردم و با بقیه دربارش حرف میزدم و حتی دلم برای آدمای ثروتمند میسوخت. اطرافیانم ، فامیلها و کسانی که واسه پول حرص و جوش میزدند رو میدیم و همیشه اعصابشون خورد بود ( الان هر کدومشون رو که به یاد میارم میبینم که یا ورشکسته شدن یا اصلا پول دار آنچنانی نشده اند). همیشه برای من مثال میزدند که دنیا آخرش مردنه این همه غصه بخوری و پی مال و منال باشی که چی؟ و از این جور صحبت ها که اتفاقا زیاد هم گفته میشه خصوصا در شهر های کوچک و قشر متوسط به پایین. الانم آدمای ثروتمند رو مثل کسانی که در فیلم های سینمایی هستند آدمای پرمشغله، پر دردسر و حرص وجوش خوری میبینم ، کسانی بدور از آرامش هستند. اما مطمئنا این باور درستی نیست و الان که این رو فهمیدم خیلی خوشحالم و میدونم باید روی چی کار کنم ، شاید پاشنه آشیل من باشه!
استاد عزیز خدا را بسیار سپاس گذارم که با شما و خانواده گرم و صمیمی عباس منش آشنا شدم. تشکر فراوان
دوستان غیر ممکنه کسی درس نخوانده بخواد به سر جلسه امتحان نمره بگیره محصولات استاد عباس منش مثل یک جزوه میمونه که شما اول جزوه رو میخونید تمرین میکند و بعد میرید سرجلسه امتحان نمره میگیره و قبول میشد به همین راحتی ولی بعضی ها باور ندارند که سر جلسه امتحان نمره میگیرند و قبول میشوند فکر میکنن که فقط باید تقلب کنند تا اخر عمرشون تا قبول بشن اگه میخوای توی امتحان زندگی قبول بشوید بیاد این جزوه ها بخرید و تمیرین کنید و عمل کنید تا نتیجه بگیرید که در دنیا و اخرت سربلند باشید یادتون نیست وقتی بچه بودید بهتون می گفتن عموجان یا کسانی دیگه بهتون میگفتنن معدل کارنامت چند شده شما محکم و سریع وبا صدای بلند جواب میداید و میگفتید 20 ..بعضی از سال ها میدونسیتد که نمره اخر سال شما بد میشه برای کارنامه گرفتن میترسیدید دست پاتون بی حس بود که برید کارنامه اخر سالتون رو بگیرد برای چی میترسیدید برای که میدونستید که نمره نمیارید دقیقا در اخرت هم همینطور است خداوند توی قران گفته برید بخوانید دوستان من محمد امین هستم 21 سالمه به قول استاد عباس منش غیر ممکنه کسی از فایل های من استنفاده کنه و بگه من کوچک ترین نتیجه رو نگرفتم حالا نتایجی که من گرفتن رو بیان میکنم ترک کردن فیلم و اهنگ چند ماهی میشه روی اوردن به خواندن قران و همیشه احسام عالیه و یادگیری سریع تر زبان انگلیسی و اصلا عصبانی نشدن توی حاشیه نرفتن فقط درباره خواسته هام صحبت کردن غیبت نکردن دوستای که توی مسیر من نیستن ترک کردن من الان بیشتر دوتا دوست ندارم اولی خدا دومی استاد عباس منش دوستان من هستن و استاد عباس منش به من یاد داد که کتاب بخوانم دارم میخونم و تمرکز کردن برروی خوبی ها و ثروت دوستان الان ارامش دارم و خیلی شاد هستم نگران نیستم بیخیال اینده هستم بحث نکردن و مهتر از همه تصمیم گرفتن و عمل کردن و دوستان خیلی تغییر کردم امروز مطمن شدم که اموزه های استاد عباس منش جواب داده وقتی استاد داشت در مورد باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم!! واقعا من خوشحال شدم دیدم هر جای غیبت میکردن زود بلند میشدم اونجا رو ترک میکردم خانواده خودم رو میگم تا زمانی که زنده هستم فایل های استاد عباس منش رو گوش میکنم و عمل میکنم
اگر خودمان را به آن راه زدیم، مواظب باشیم گم نشویم …!
دنیا متعلق به کسانی است که زود از خواب بیدار می شوند
قرآن بخوان قبل از آنکه برایت قرآن بخوانند! نماز بخوان!!!قبل از آنکه برایت نمازبخوانند!!
از تجربه دیگران استفاده کن!!قبل از آنکه تجربه دیگران شوی!!
آفرین …دنیا متعلق به کسانی است که زود از خواب بیدار میشوند!!!
با نام و یاد خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم به قهرمان داستان زندگیم سلام به تنها کسی که همیشه امید بخش بوده برام و همیشه بهم گفته میشه کسی که منو با خدا آشنا کرد کسی که منو با خودم آشنا کرد کسی که بهم یاد داد چجوری با خدا حرف بزنم و الهام بگیرم سلام استاد مهربونم ?
سپاس از این فایل زیبا و بیدار کننده تون. با شنیدن این فایل دقیقا به یاد خودم افتادم و دلم خواست تجربه خودم رو بگم برای شما و دوستان.
همسر عزیزم دوسال پیش بود منو آشنا کرده بود با سایت و من گه گاهی که حالم بد میشد میومدم گوش میدادم و میگفتم چه حرفهای خوبی ولی نمیتونستم عمل کنم فقط شنیدنش بهم احساس خوبی می داد. دوسال پیش همسرم یه شب با چندین دفتر و دفترچه زیبا که همشون جفت و دوتا بودن اومد خونه گفت هرکدوم دوست داری بردار باید شروع کنیم تمرین کردن رو خودمون از این به بعد خب من هم دوست داشتم تمرین کنم هم خیلی تنبلی میکردم و در واقع بی ایمان بودم نسبت به عمل کردن و تمرین کردن . ما نزدیک ده میلیون بدهی داشتیم و هر ماه هم یک و نیم میلیون قسط و اجاره مغازه و… میدادیم و درآمدمون هم همون یک ونیم بود که همش میرفت برای قرض و تقریبا همیشه برای خرید خونه و مخارج بهمون فشار میومد خب این ماجرا گذشت یکسال بعد رسید و اون دفترهای زیبا همونجور خالی مونده بود چون من همراهی نمیکردم فقط دو هفته اون اواسط سال تمرین سپاسگزاری رو انجام دادم و نتیجه هم واقعا تو همون دوهفته گرفتم مثلا ماشین جذب کردم. خلاصه دوباره رها کردم و چند ماه بعد که حدودا بهمن ماه میشد و دوره دستیابی عملی به رویاها اومد همسرم گفت یه محصول خریدم اسمش رو که گفت خیلی مشتاق بودم ببینمش و دیگه واقعا از شرایط زندگیم خسته شده بودم یعنی از دست خودم که بابا دیگه تا کی میخوای مقاومت کنی مگه چی میخوای از خدا راه که بهت نشون داده خب برو حرکت کن انقدر کشش نده و یه جورایی اشتیاق شدیدی پیدا کردم و تعهد دادم این دوره رو جدی بگیرم و استاد گفتن کافیه شش ماه با من همراه باشید و تلوزیون و حواشی رو جمع کنید منم شروع کردم تلوزیون و کتاب رمان و اینترنت و سریال و همه چی رو کنار گذاشتم و اون دفترهای زیبا که یکسال بازشون نکرده بودم رو آوردم و شروع کردم به کار کردن. و همچنین در عقل کل هم شروع کردم به فعالیت کردن و جالبه همون روزای اول جز برنده ها شدم و تونستم محصولات جدیدی تهیه کنم و واقعا عمل کردم خب در همون ماه اول ما یک شعبه بهمون پیشنهاد دادن حاضر و آماده با کلی جنس و اعتبار ده ساله تو محل نزدیک مغازه خودمون با قیمت بسیار عالی و ما تونستیم خیلی راحت اون شعبه رو بگیریم. و مسلما در آمدمون هم تقریبا دو برابر شد و نصف بدهی هامونم تا عید دادیم و عید هم راحت رفتیم مسافرت. تا اون فایلی که استاد برای نوروز گذاشته بودن و گفتن برید تو طبیعت رو خودتون کار کنید و اون خانمی که گفتن که دوران عید و تمام کمال رو خودش کار کرده بود و بعد از عید جریانی از نعمت وارد زندگیش شد خیلی بهم انگیزه داد و با همسرم سعی کردیم بریم بیرون طبیعت و رو خودمون کار کنیم خب ما تا 17فروردین مغازه مون بسته بود و صفر صفر بودیم 5 میلیونم بدهی باقی مونده بود که همسرم میگفت باید تو همین ماه رد کنم و امسال بدون بدهی شروع بشه همچنین مراسم ازدواج خواهرم بود نیاز به پول داشتیم برای هدیه و خرید و … و فقط 15 روز زمان باقی مونده بود که سه روزش هم همسرم معتکف شد نرفت مغازه اما الان اشک تو چشمام جمع شده بچه ها واقعا واقعا واقعا جریانی از نعمت و ثروت در همون 15 روز وارد زندگیمون شد ( به لطف خدا و استاد و عمل کردن خودمون ) ما تو همون ماه تمام بدهی هامون رو دادیم خرج عروسی هم کامل داشتیم کرایه مغازه ها و شاگردها رو هم جلوتر از موعد دادیم و باز برامون دو سه میلیون باقی موند. دقیقا بعد از عید به شدت مشتری ها رفتن بالا کلی ایده و فرصت ایجاد شد که به نفع شغل و درآمد ما بود و الان از اواسط بهمن تا امروز که تقریبا چهار ماه شد ما تمام بدهی هامون رو دادیم و در آمدمون ده برابر شد یعنی ده میلیون و رزق و روزی و نعمت تو خونمون فراوان هست و هرچی دلمون می خواد خرید میکنیم و خودم هم بیشتر هفته ها برنده عقل کل میشم و دست استاد درد نکنه با شارژ کیف پول محصولات بیشتری میگیرم و دیگه کار کردن روی باورها برام یک تفریحه و من صبح ها بدون انجام تمریناتم از جام بلند نمیشم و اون دفترها پر شدن و من با خودم میگم ای کاش که همون دوسال پیش دفترها رو باز میکردم و تعهد می دادم که تغییر کنم اما عیبی نداره حتما تو فرکانسش نبودم همینکه الان هدایت شدم و نتیجه گرفتم خیلی با ارزشه و من سپاسگزار خدای بزرگ و بخشنده هستم و سپاسگزار استاد عباس منش.
استاد الان دارید کامنتم رو میخونید میدونم و میخوام بهتون از ته قلب و با تمام سلولهام بگم ازتون سپاسگزارم ذره ای شک به حرفهای شما ندارم و امیدوارم تا آخر در این مسیر پایدار باشم . ????
هزینه خرید روانشناسی ثروت 3 هم جور شده فقط یه مقدار ناچیزی کمه امیدوارم امروز خداوند بهمون برسونه و درخواستم اینه چند روز دیگه تمدیدش کنید اگر ممکنه اگر هم نه مشکلی نیست خداوند بزرگه و فراوانی رو باور دارم فقط دوستداشتم زودتر تهیه کنم.
بچه ها و دوستای عزیز واقعا عمل کردن یه چیز دیگه است عمل کنید به خدا تو همون روزهای اول نتیجه میگیرید . این فقط نتیجه از نظر مالی بود به خدا از خیلی جنبه های دیگه هم نتیجه گرفتم که طولانی میشه بگم.
برای همه شما آرزوی موفقیت سلامتی و کامیابی دارم.
سلام شادی عزیزم
به ای نتایج بی نظیرت و عملکرد عالیت به قانون بهت تبریک میگم و تحسینت می کنم.
و برای از اینکه باهمسرت هم مسیر هستین و با هم روی باورهاتون کار می کنید تحسینتان میکنم
ممنونم که نتایج خودت رو با ما به اشتراک گذاشتی عزیز دلم
از تنها فرمانروای جهانیان بهترینها را برایت خواستارم 😘
سلام بر خداوندی که در هر لحظه از ما مراقبت کرده و همیشه هدایتمان میکند!
درود خدمت تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق تعالی ثروتمند و سعادتمند باشیم همگی!
خدا قوت آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر کادر اجرایی سایت!
بسیار فایل تاثیرگذار و مهمی بود!
به قول استاد، کامنتهای سایت واقعا عالی، فوقالعاده و آگاهی دهنده هستند!
اگر میخواهیم اتفاقات تغییر کنند!
باید باورهایمان به صورت ریشهای عوض شود!
نه اینکه اَدا در بیاوریم!
فردی که شخصیتش عوض شود، دیگر کاری به مردم و حرفهایشان ندارد!
و به قول کتاب رؤیاهایی که رؤیا نیستند (فصل ششم):
آن فرد سبک زندگی شخصی خودش را دارد!
به دور از جامعه و مردم!!!
حالا که تمام ماجرا این است که روی باورها باید کار کرد!
و اگر باورها تغییر کند، زندگی لذّت بخش میشود!
پس بیایید روی باورها کار کنیم؛ اونم با تمام توان!!!
به قول یکی از شخصیتهای فیلم راز:
اگر با خوردن یک ساندویچ کالباس، لذّت میبرید؛ خب بخاطر خدا انجامش بدهید!!
🤷🏻♂️🤓
با نقش بازی کردن فقط وقت خود را تلف میکنیم!
به هر کسی یکبار فرصت زندگی در این دنیای مادی داده میشود!
پس به نفع همه هست که درست ازش استفاده کنند!
باید جوری روی خود کار کنیم که رفتار و اعمالمان تغییر کند!
باید در این مسیر:
تعهد داشت!
باور پذیری را بالا برد!
تلاش کرد!
تا نتیجه گرفت!
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است!
مثال از خودم:
من از کلاس سوم دبستان عاشق فوتبال دیدن شدم!
به محض اینکه چند وقت پیش استاد گفتند تلویزیون رو جمع کنید و اگر هم فوتبالی هستید فقط خلاصه بازیها رو ببینید!
من فقط یکبار بعد از اون فوتبال دیدم و بعد هم کلا جمعش کردم و الان حتی نتیجهٔ تیم مورد علاقهام، خیلی خیلی برایم اهمیتش کم شده!!!
تغییرات باید درونی باشد نه ظاهری!
وقتی که توانستیم از انجام دادن کارهای غلط، اعراض کنیم!
اونوقت میتونیم بگیم:
من تغییر کردم!
تغییر افکار با تلاش ذهنی هزاران برابر سختتر از انجام کارهای فیزیکی است!
اون داستان همکارتون که تعریف کردید؛ برایم خیلی جالب بود!
نتایج تنها زمانی تغییر میکنند که ما درونمان را تغییر داده باشیم!
خیلی از مطالب سطحی نیستند و خیلی هم زیبا به نظر میآیند!
اما وقتی از لحاظ فرکانسی مورد بررسی قرارشان میدهیم!
میبینیم اصلا در حد ارسال فرکانس هم نیستند!
ما باید خیلی روی این نهال وجودی خود کار کنیم!
تا ثمرهاش را ببینیم!
کار کردن روی باورها، باید همیشگی باشد!
مثل ورزش کردن!
طبیعت، درسهای زیادی برای یاد دادن به ما دارد!
البته اگر ما چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم!
به امید خدای مهربان، بستهٔ روانشناسی ثروت ۳ را هم در یک زمان مناسب تهیه میکنم!
تا نتایج فوقالعادهاش را با ذوق و شوق برایتان بازگو کنم!
به یاد بیارید!
این جملهٔ طلاییای است!
یک هفته ای هست که با مادرم، داریم روی قرآن کار کرده و مطالعه میکنیم!
خیلی از جاها در سورهٔ بقره، خداوند تأکید میکند که به یاد بیاوریم معجزات و نعمتهایی را که در زندگی به ما عطا کرده!!!
سؤالی که استاد مطرح کردند:
چرا بین این همه درخت، کرمها فقط به سمت درخت میوه رفتند!؟
جواب از نظر من:
همیشه اساسیترین و مهمترین باورها، جز آسیب پذیرترینها هستند!
چرا که دیدگاه جامعه نسبت به آن باورها ۱۸۰ درجه تفاوت دارد!
باید مانند غذا خوردن و نفس کشیدن روی باورهای خودمان کار کنیم!
و در این کار، پایدار باشیم!
تا نتایج را ببینیم!
از همان روز اول که روی باورهای خود کار کنیم!
نتایج آرام آرام نمایان میشوند!
سعی کنیم پاشنهٔ آشیل را در باورهایمان، پیدا کنیم!
یکی از اساسی ترین باورهایی که باید روی آن کار کنیم!
باور به فراوانی است!
کمبود هرگز در جهان معنایی ندارد!
نگران نباشیم و حرص نزنیم!
همیشه، همه چیز، همه جا، هست!
تصمیم به تغییر کردن بگیریم!
۵ سال بعد از نتیجهاش خشکمان میزند!
بسیار فایل عالی ای بود و کلی درس و جای گفتگو داشت!
سپاسگزار خداوند هستم که من را به مسیر ثروت، آگاهی، خود کنترلی و به یاد آوردن نعمتها و معجزات، هدایت میکند!
ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر اعضای سایت!
در پناه خداوند متعهد، با ایمان و مقتدر باشیم همگی در دنیا و آخرت!
آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران!
من بهترین هستم؛ چون همیشه کمکها، هدایتها و مراقبتهایی که خداوند از من کرده را به یاد میآورم!!!
بدرود!
سلام استاد عزیز
لطفا چند روز دیگه بر مهلت تخفیف 50 درصدی محصول بیفزایید تا دوستان بیشتری بتوانند آن را تهیه کرده و در این دوره ی ارزشمند با شما و اعضا همراه باشند.
نکته ی خوبی اشاره کردید. از این جمله خیلی خوشم اومد که : ماجرای تغییر باورها ماجرایی همیشگی است، مثل نفس کشیدن و آب خوردن.
فقط لطفا در یک فایل جداگانه توضیح دهید که شما چگونه برای تمرکز و تغییر “یک باور” عمل میکنید و چگونه آنقدر روی آن کلیک میکنید و تمرکز و توجه میکنید تا تغییر کند.
آیا باید هر بار فقط یک باور را برای تمرکز و تغییر انتخاب کرد ؟
کی آن باور را رها کنیم و سراغ بعدی برویم ؟
چگونه و با چه تمریناتی روی یک باور آنقدر کار کنیم تا تغییر کند ؟
هر سال چند باور را میتوان تغییر داد ؟
پس از تغییر باور نتایج کی شروع میشود ؟
ممنون
روز شمار روز 96
بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
چقدر منظره ی پشت سرتون استاد سرسبزه ولی همین منظره الان با تغییراتی که توش دادین و اون هم آگاهانه حذف کردن و پاکسازی علف های هرز دورو بر دریاچه است زیباتر شده چقدر تغییر کرده واقعا نسبت به اون موقع .فکر کنم با توجه به تاریخ کامنت های قبلی ی 4 سالی از اون موقع گذشته
وقتی خوب نگاه میکنم میبینم اون علف ها و درختچه های هرز چقدر محدود کرده بودن دریاچه رو چقدر کوچکش کرده بودن ولی الان چقدر محدودش بزرگ شده بقول خودتون ظرفش بزرگ شده و بعد یاد خودم می افتم قبل از آشنایی با شما که چقدر باورهای نامناسب مثل این علف های هرز دورو بر ذهنم رو گرفته بودن و محدودش کرده بودن .
و با آشنا شدن با شما آگاهانه منم شروع کردم به حذف کردن باورهای مخربی که ذهنم رو پوشیده بودن .خیلی سخت بود اما کم کم و یواش یواش پیش اومدم اولش مثل شما میخواستم همه چیز رو از ریشه بکنم و بندازم دور اما دیدم نمیشه چون اینجوری هم خودم خسته میشدم و هم ذهنم نابود میشد و هم توان و انرژِی من رو میگرفت پس به سفارش خودتون تصمیم گرفتم بپوشونم اونها رو با باورهای مناسب .
یکی از باورهای مخرب همون باور کمبود بود که اونقدر ریشه زده بود که تمام ذهنم رو در بر گرفته بود چون سالهای سال تغذیه شده بود اما باید دست به کار میشدم و باور مخالفش رو که باور فراوانی بود رو میکاشتم توی ذهنم و ازش مراقبت میکردم تا کم کم ریشه بزنه و جوانه بزنه واسه همین تلویزیون و رسانه رو گذاشتم کنار و خودم رو بستم شبانه روز به فایل های رایگان شما به مدت 6 ماه و دیدم تاثیرات اونها و رشد کردن بذر فراوانی رو توی وجودم
هر از گاهی بادسوزان حرفهای نا امید کننده اطرافیان در محل کار و در مسیر رفتن به سر کار اون بذر تازه جوانه زده رو تهدید میکرد اما من باز هم ادامه دادم به مراقبت کردن و کم کم جهان کار رو به حایی رسوند که من ایزوله شدم دیگه به اون محل کارهای قبلی که درآمد ناچیزی هم داشت نمیرفتم ورفت و آمدی هم صورت نمیگرفت در پی ایده ای که بهم شد کارم رو از خونه خودم و از صفر شروع کردم و کم کم اوضاع بهتر شد ومن ادامه دادم و موندم توی این مسیر و این بهتر شدنه ادامه داره تا الان .
الان من در حال برآورده کردن خواسته هایی هستم که تا همین چند سال پیش آرزوی داشتنشون رو داشتم برام بزرگ بودن اما الان داشتنشون برام بدیهیه و برام کوچک هستن چون ظرف من از اونها بزرگتر شده اما هنوز هستن چیزهایی که برام بزرگ هستن چون هنوز ظرف من به اندازه اونها نشده اما میرسه روزی که ظرف من باز از اونها بزرگتر میشه و داشتنشون بدیهی و این روندیه که ادامه خواهد داشت اگر من این مسیر رو ادامه بدم روند بزرگ تر شدن روح من برای دریافت نعمت های بزرگتر و بیشتر .نعمت هایی که وجود دارن و هستن اما فعلا ظرف من گنجایش دریافت اونها رو نداره
الان دیگه خریدن کفش ومانتو و لباس و این جور چیزها برای من بدیهی شده چیزی که توی چکاپ فرکانسی قدم اول دو سال پیش نوشتم که خریدن لباس مجلسی برام سخته و …… جوری که امروز وقتی از خرید بر میگشتیم خواهر زادم گفت دیگه کم کفش بخرین جا کفشی دیگه جا نداره !!! یعنی این بچه 7 ساله هم درک کرده بود که خریدهای من نسبت به قبل بیشتر شده
اما امروز اتفاقی برای من افتاد که من متوجه شدم که هنوز خیلی جای کار دارم برای کمرنگ کردن باور کمبود و پر رنگ کردن باور فراوانی .من امروز میخواستم مانتو بخرم و کت مجلسی و با وجود اینکه پول روی کارتم داشتم اما ذهنم همش میگفت یا این یا اون !!!! که آخرش هم نتونستم بخرم
بعد که اومدم خونه و این فایل رو شنیدم و شما در موردباور فراوانی صحبت کردین یهویی به فکر فرو رفتم که چرا من امروز ذهنم همش این یا اون میکرد در صورتیکه من میتونستم هر دو تا رو بخرم ؟
و جواب چیزی جز بودن باور کمبود توی لایه های زیرین ذهنم نبود .اون چیزی که ناخودآگاه مقاومت ایجاد میکنه و نمیتونه بپذیره خرید همزمان دو چیز رو وقتی که امکانش وجود داره و این اون ترسه که مخفیه و باید شناسایی بشه و برم توی دلش .واسه همین هم تصمیم گرفتم که هر دوتارو بخرم تا این مقاومته شکسته بشه
میخوام ی چیزی بگم که شاید به ظاهر خنده دار باشه اما وقتی توش عمیق شدم باز هم ریشه باور کمبود رو در خودم شناسایی کردم و اونم اینه که من هر وقت میرم سراغ دستمال کاغذی دوقلو ذهنم میگه یکی وردار دو تا زیاده اونم با این باور که زود تموم میشه و دوباره باید بخری .اما من از وقتی که متوجه این موضوع شدم فهمیدم که اینم خودش از باور کمبود میاد بنابراین آگاهانه تصمیم گرفتم برم توی دل این باور و هر وقت میخوام ی تیکه وردارم عمدا دو تیکه ور میدارم و با خودم میگم بازم میخرم پول زیاده ثروت زیاده
اگر ریز بشیم توی مسایل زندگیمون خیلی جاها میشه ریشه این باور رو دید و تنها راهش حرکت کردن در جهت عکسشه و همین یعنی اقدام کردن و ادا در نیاوردن
سپاسگزارم استاد