قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»

این فایل را بارها و بارها تماشا کنید تا تغییری در باورهایتان در مورد ثروت ایجاد کند.

از اینکه نظرات خود را به ما اعلام می کنید سپاسگذاریم

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

724 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا احمدی» در این صفحه: 4
  1. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1779 روز

    به نام خدا

    امروز صبح در پمپ بنزین مشغول بنزین زدن بودم که حسی به من گفت:

    بنزین کمتر بزن و پولت را ذخیره کن

    حس و حالم کمی گرفته شد و این نشانه ای بود تا بفهمم شیطان چنین حرفی به من زده تا باور کمبود را د‌ر وجود من تقویت کند

    به فکر فرو رفتم و یادم آمد که من استادی همه کاره دارم که به شدت برایم کافیست و به شرط ایمان برایم همه چیز و همه کس میشود

    خدایی که معلم من است و در هر لحظه در حال تعلیم دادن به من است

    با این نیت از خدا خواستم نشانه ای برایم بفرستد تا در تقابل جبهه باور کمبود و باور فراوانی ؛ به این باور فراوانی مهمات برسانم تا احساسم بهتر شود

    تقریبا دو ساعت بعد از این درخواست من ؛ خداوند هدایتگرم یک کارگاه عملی برایم برگزار کرد.

    واقعا چه معلم مهربانی من دارم که برای تعلیم من دز کنار درس های نظری ؛ کارگاه عملی هم برگزار میکند تا درسش را بهتر به من بیاموزد🤩

    در این کارگاه عملی که معلم من خدا بود

    خدا مرا مامور کرد که واسطه ی رزقی شوم برای جمع بسیار بسیار بسیار کوچکی از مخلوقات بی شمارش

    مامور شدم که تعداد ۲۴۰۰ عدد آب معدنی از یک عمده فروش تحویل بگیرم و تحویل یک انباردار بدهم و تنها وظیفه من در این کارگاه عملی فقط چیدن این جعبه های آب معدنی در داخل ماشین بود تا آنها را به مقصد مربوطه برسانم و تحویل شخص مد نظر دهم

    وظیفه سنگینی برای من نبود و چیدمان آنها فقط در حد ربع ساعت طول کشید ولی چیدن این آب معدنی ها مرا به نفس نفس انداخت و عرق را بر پیشانی ام نشاند

    در حال رانندگی به مقصد به فکر فرو رفتم که

    من در حین چیدن آب معدنی ها خدا خدا میکردم که زودتر تمام شود ولی فراوان بود …😊

    یاد این قسمت از آیه  ۲۵۵ سوره بقره که معروف به آیه الکرسی است افتادم که میگوید:

    (وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَـٰوَ ٰ⁠تِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَـُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ)

    [سوره البقره ۲۵۵]

    در حالیکه خستگی چیدن جعبه های آب معدنی دروجودم بود با اقتباس از این آیه این عبارات زیر در ذهنم تکرار شد:

    خدایی که همه موجوداتِ در اوج آسمان و اعماق اقیانوس ها و مابین این دو را روزی میدهد و روزی دادن به آن ها برایش سخت نیست…

    اسم اقیانوس را آوردم و یاد نهنگ افتادم

    در این تامل کردم که اگر قرار باشد فقط یک وعده نهار برای یک نهنگ تهیه کنم ؛ آیا قادر هستم؟؟؟

    خب جواب معلومه دیگه😊

    خب حالا روزی دهنده او کیست؟؟؟

    چه کسی فقط همین یک موجود عظیم الجثه را در طول حیاتش روزی میدهد؟

    دقت کنیدفقط همین یک موجود را و لا غیر

    یعنی من کاری به زرافه ها و فیل ها و شیرهای جنگل های آفریقای جنوبی ندارم

    کاری به خرس های قطب شمال ندارم

    کاری به کانگوروهای دشت های استرالیا ندارم

    و….

    فقط و فقط در همین یک عدد نهنگ تامل‌کنیم

    اینجاست که باید به مانند سحره فرعون

    فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَهُ سُجَّدࣰا

    شویم

    و به مانند آنها که گفتند:

    قَالُوۤا۟ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَـٰرُونَ وَمُوسَىٰ

    [سوره طه ۷۰]

    ما هم بگوییم:

    ایمان آوردیم به فراوانی نعمت های خداوند رزاق و وهاب ؛ همان خدایی که روزی دادن به مخلوقاتش برایش آسان است

    آری برای معجزات خداوند نیاز نیست پیامبری آید و عصایش را بر زمین بیاندازد تا تبدیل به اژدهایی شود تا ما ایمان بیاوریم

    همین یک نهنگ عظیم الجثه برای ما یک معجزه است به شرط اینکه چشم ها را بشوییم و جور دیگر ببینیم ولی چه کنیم که اهلش نیستیم به تعبیر قرآن:

    (وَلَئن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَاۤءِ مَاۤءࣰ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ)

    [سوره العنکبوت ۶٣]

    اگر از ما بپرسند روزی دهنده و نازل کننده آب باران کیست؟؟

    همه ما با یقین تمام میگوییم که خداوند نازل کننده باران و روزی دهنده است

    ولی ما را چه میشود که نگرانیم و کمبود را باور میکنیم؟؟

    دلیلش عدم تفکر است به قول قرآن در همین آیه

    بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ

    آری ، او خدای فراوانی است که از سفره نعمت های او اینهمه موجود روزی میخورند و هیچ وقت هم خدا از روزی دادن خسته نشده و نمیشود و نخواهد شد و با این همه روزی دادن هیچ وقت نعمت هایش کم نشده بلکه روز بروز بیشتر شده

    زیرا همین نهنگ ها زاد و ولد میکنند و جمعیتشان هم بیشترمیشود و جمعیت بیشتر مساوی است با نعمتهای بیشتر برا آنها ، زیرا که تا اکنون ما ندیده ایم و نشنیده ایم که نهنگی بخاطر گرسنگی مرده باشد.

    حال بیاییم از خود سوال خوب بپرسیم که:

    او به یک نهنگ این همه روزی فراوان میدهد حال که من اشرف مخلوقات او هستم را فراموش میکند؟؟

    بله ؛ خدا یا بهتره بگیم سیستم خدا ما را فراموش میکنه اگر ما فراموشش کنیم به قول قرآن:

    نَسُوا۟ ٱللَّهَ فَنَسِیَهُمۡ

    [سوره التوبه ۶۷]

    خدا را فراموش کردند و خدا هم آنها را فراموش کرد

    اون نهنگ داخل اقیانوس قدرت اختیار نداره و بصورت غریزی  همواره تسلیم خداست و نشانه تسلیم بودنش این است که خدا به او دستور میدهد که حضرت یونس را رها کن و او میگوید چشم

    و خدا اینگونه فقط در یک وعده غذایی هزاران ماهی روزی او میکند

    و حالا چه شده که برخی انسان ها در طول سال یک دانه ماهی هم نمیتوانند بخورند چه برسد به هزاران ماهی؟؟؟

    دلیلش این است که ما بخاطر قدرت اختیارمان فکر کردیم دیگر بی نیازیم و یادمان رفت که طبق دستور خدا که:

    یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱدۡخُلُوا۟ فِی ٱلسِّلۡمِ کَاۤفَّهࣰ

    مثل همان نهنگ تسلیم دستورات و هدایت های خدا شویم

    و بجای چشم گفتن در برابر دستورات و هدایت های خداوند مثل شیطان منیت به خرج دادیم و نافرمانی خدا را کردیم…

    وَلَا تَتَّبِعُوا۟ خُطُوَ ٰ⁠تِ ٱلشَّیۡطَـٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوࣱّ مُّبِینࣱ

    [سوره البقره ۲۰۸]

    و  نتیجه این دنبال کردن شیطان و نافرمانی از خدا این شده که همین شیطان در وجود ما رخنه کرده تا وعده فقر و کمبود دهد و نابودمان کند

    ٱلشَّیۡطَـٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَاۤءِ

    و وعده فراوانی خدا را فراموش کردیم که میگوید:

    وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَهࣰ مِّنۡهُ وَفَضۡلࣰاۗ وَٱللَّهُ وَ ٰ⁠سِعٌ

    و حال چه کسی وفادارتر از خدا به عهدش؟؟؟

    وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ

    [سوره التوبه ١١١]

    خدایا شکرت ، شکرت ، شکرت

    اصلا من چگونه شکر تو را بجا آورم د‌ر حالیکه با هر بار که میگویم خدایا شکرت باید شکر همین کلمه “خدایا شکرت” را بجا آورم ، چونکه همین دو کلمه “خدایا شکرت” توفیقی بود از جانب تو

    خدایا فقیرم در هر زمینه ای به تو و تو بی نیازی در هر زمینه ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 134 رای:
  2. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1779 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و صد سلام بر آقا محسن نیکوکارعزیز و نازنینی که نام خانوادگی او معنی ای از اسم زیبا و قشنگ او می باشد ، اسمی که خدا هم آن را دوست دارد…

    إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ

    همانا خدا نیکوکاران را دوست دارد

    [بقره ، 195]

    و تسهیلات ویژه ای را برای افرادی که در مدار چنین اسمی هستند ، قرار داده است از قبیل…

    إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ

    همانا رحمت خدا به گروه نیکوکاران نزدیک است

    [اعراف ، 56]

    امیدوارم به شایستگی نام زیبا و قشنگتان در مدار چنین گروهی باشید و غرق در نعمت و احساس خوب باشد…

    امیدوارم به شایستگی نام زیبایتان بزرگترین نیکوکاریِ عمرِ خویش را انجام دهید بدین صورت که به چنان نتایج خیره کننده ای برسید که وجود دیگران را برانگیخته کند تا راز موفقیت شما را بیابند و شما در جواب درخواست های آنان دو لب خود را باز کنید و این آگاهی های ثروت ساز را در قالب جمله زیر به آنان بخشش کنید و جزو برترین محسنینِ این عالم باشید….

    “ببینید من انسانی مثل شما هستم و چنین کردم و به موفقیت رسیدم ، پس شما هم مثل من عمل کنید تا مثل من شوید”

    مثلا به آنان بگویید که…

    ببینید من انسانی مثل شما هستم و فقط تلاش کردم تا هم نشین کسانی نباشم که کارشان تحلیل گرانی خیار سبز از قیمت 10 هزار تومان به 11 هزار تومان است تا باور کمبود در وجود من نفوذ نکند ، پس شما هم مثل من رفتار کنید تا شاهد چنین نتایجی در زندگی خودتان باشید

    ببینید من انسانی مثل شما هستم و فقط تلاش کردم تا در یک وعده غذایی نهنگ که 1000 کیلوگرم ماهی نوش جان میکند ، تامل کنم و به قدرت برتری که روزی دهنده اوست ایمان بیاورم تا وجودم غرق در اندیشه فراوانی شود ، پس شما هم مثل من رفتار کنید تا شاهد چنین نتایجی در زندگی خودتان باشید

    ببینید من انسانی مثل شما هستم و فقط تلاش کردم تا لحظاتی را به خود اختصاص دهم جهت تفکر در این سوال که “من چه اندیشه های نازیبایی را در صفحه مقدس ذهن خود ، نصب کرده ام که مانع این شده تا بتوانم دریافت کنندهِ ثروت ، به سادگی دریافت اکسیژن گرانبها و فراوان باشم؟؟؟” ، پس شما هم مثل من رفتار کنید تا شاهد چنین نتایجی در زندگی خودتان باشید

    ببینید من انسانی مثل شما هستم و فقط تلاش کردم تا بجای اینکه سرمایه و انرژیِ تمرکزیِ خودم را صرفِ تحلیلِ شامِ مراسمِ عروسیِ پسرِ آقایِ x کنم که چرا بجای نوشابه زرد ، نوشابه مشکی نداد؟ ، صرف تمرکز بر بهبودِ شخصیت و مهارت های خودم کنم تا بتوانم در این سیاره خاکی بروز باشم و از پیشرفت جهان عقب نباشم ، پس شما هم مثل من رفتار کنید تا شاهدِ چنین نتایجی در زندگی خودتان باشید

    ببینید من انسانی مثل شما هستم و فقط تلاش کردم تا…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)

    امیدوارم که بتوانیم ایگونه جزو نیکوکاران باشیم که بزرگترین نیکوکاری ، بخششِ آگاهی به دیگران است تا بتوانند عظمت دفن شده خویش را از بین اندیشه های نازیبایی که در اثر تقلید از جامعه ایجاد شده ، پیدا کنند و…

    شایسته است که حمد و سپاس خدایی را بگویم که دوستان گذشته ام را از صفحه زندگی ام محو کرد و دوستانی شایسته و صالح همچون شما را در برابر من قرار داد ، دوستانی که از نزدیک آنها را ندیده ام و صدای آنها را هم نشنیده ام ولی چنان رابطه ای بین من و آنها برقرار است که گویا سالیان سال است که همدیگر را میشناسیم و اگر با حضور چنین دوستانی یک دورهمی شکل بگیرد ، میتوانم با خیال راحت گوش هایم را در اختیار آنان قرار دهم و با این مصراع مولانا ، متقاضیِ یک غذای مناسب برای روح و روانم باشم

    بگشای لب که قندِ فراوانم آرزوست

    آقا محسن نازنین ، بسیار بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که با این کامنتی که برای من گذاشتید ، مرا به حال و هوای آن روزی که این کامنت را نوشتم و منتشر کردم ، بردید…

    اول مهرماه سال 1401 که مصادف با روز جمعه ای بود که من مشغول خدمت سربازی در نیروی انتظامی بودم و مسوولیت رساندن مواد غذایی و آشامیدنی به انبارهای آشپزخانه ستاد مرکزی استان کرمان را برعهده داشتم و از آنجاییکه آن روزها مصادف بود با مسائلی که بخاطر فوت خانم امینی در کشور ایجاد شده بود ، نیروی انتظامی در حالتِ آماده باش بود و مسؤولیت ما دو برابر شده بود و…

    حس و حالِ لحظاتِ آن روز برای من خیلی خاص بود که بعد از تحویل آب معدنی ها نشستم و این خاطره را در قالب کلمات ثبت کردم و الان از طریق شما مرور کردم آن روز و آن لحظات را…

    باشد که بینده فراوانی های الله یکتا باشیم و دلخوش باشیم به این وعده الله یکتا که…

    وَ أللهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً

    و خدا به شما وعده آمرزش و فراوانی میدهد

    [بقره ، 268]

    آری ، دلخوش باشیم به وعده نیروی برتری که هرگز خلف وعده نمیکند

    إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ

    همانا خداوند خلف وعده نمیکند.

    [آل عمران ، 9]

    اکنون باید بنشینم و لحظاتی خود را غرقِ در این سوال کنم که…

    چرا من به وعده های یک نامزد انتخاباتی دل خوش میکنم و آرام میشوم ولی به وعدهِ فراوانیِ پادشاه جهانیان دل خوش نمیکنم و…؟؟؟

    آیا زمان آن نرسیده که یک ایمانی صادق به خدا بیاورم و در هنگام خرج کردن نگاهم به جیب خدا باشد و با احساس خوب بخرم و با خریدهاییم گسترش دهنده جهان باشم؟؟؟

    أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ…

    آیا وقت آن نرسیده است آنهایى که ایمان آورده‌اند، دلهایشان از یاد خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع شود؟ و…

    [حدید ، 16]

    باشد که قدردان خدا باشم و جزو کسانی نباشم که…

    مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ…

    و آنان ، قدردانِ خدا آنگونه که شایسته اوست نبودند…

    [حج ، 74]

    در پناه خدا باشی محسن جان عزیز…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  3. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1779 روز

    به نام الله یکتا که بخشاینده و با رحمت است…

    سلام و درود فراوان بر آقا امیر عزیز و نازنین…

    اول از همه سپاسگزارم بابتِ تمجید و تعریف و تحسینی که نسبت به متن های منتشر شده توسط من داشتی…

    و دوم از همه میخواستم بگویم که راحت باش و از هر کدام از این متن ها که خواستی استفاده کن…

    و سوم از همه از خداوندِ متعال خواستارم که چنان قدرتی بر ارتعاش کلامت ببخشد که کلامت ، همچون آبی که زمینِ خشک را سرسبز میکند ؛ وجودِ همه ما را زنده کند و باتری وجودِ ما را فول شارژ کند… ، به تعبیر قرآن کریم…

    وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَهࣰ فَإِذَاۤ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَاۤءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ وَأَنۢبَتَتۡ مِن کُلِّ زَوۡجِۭ بَهِیجࣲ

    و زمین را افسرده و خشک و خالی ببینی و چون که باران را بر آن نازل کنیم ، به جنبش دراید و رشد کند و از هر گونه گیاهان دلگشا برویاند…

    [سوره الحج 5]

    و چهارم از همه از امیر و پادشاهِ جهان خواستارم که چنان قدرتی به ارتعاشِ ساطع شده از حنجره ات عطا کند که مثل عیسی مسیح ، صاحب دمِ مسیحایی شوی و احیا کننده قلب های مرده و بی جانِ ما باشی ؛ زیرا که عیسی مسیح هم بشری بود از جنس تو و اگر او توانست پس تو هم میتوانی ، به تعبیر مولانای عزیز…

    چُو مَسیح دَم روان کن که تو نیز از آن هوایی

    و پنجم از همه از خداوند متعال خواستارم که به هر طریقی که خودش میداند یک نسخه از کلامِ زیبایت را بروی گوشی من بفرستد تا صدای زیباییت را گوش کنم و غرق در شور و عشقی شوم که به تعبیر شاعر عزیز عراقی بزرگوار

    عشق شوری در نهادِ ما نهاد…

    و ششم از همه از خدا خواستارم که مثل هادی عاملِ عزیز که با عشقِ فراوان و وصف ناشدنی ، مسابقاتِ کشتی را گزارش میکند و هیجان را به وجود همه ما تزریق میکند ، تو هم بتوانی با عشق فراوان و وصف ناشدنی ، پادکست هایی  در عرصه قرآن و خوشبختی آماده کنی و شور و عشقی وصف ناشدنی را به ما تزریق کنی

    و هفتم از همه ، امیدوارم که در تک تک لحظات زندگی ات پیروز و سربلند باشی و احساس شادی و سپاسگزاری بر تو غالب باشد تا به شایستگی نامِ زیبایت ؛ از امیرِ جهان لایق پاداش های لاکچری و فراوان باشی همانگونه که تک تک بازیکنانِ تیم ملی فوتبال قطر در مسابقاتِ جام ملت های آسیا پیروز شدند و جامِ قهرمانی را بالای سر بردند و از امیرِ قطر پاداش های لاکچری و فراوان دریافت کردند…

    در ضمن این فقط یک مثال بود تا کمی زیباتر درک کنیم و گرنه ، پاداش های امیر قطر کجا و پاداش های امیرِ جهان که به “وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّ ٰ⁠حِمِینَ”  و “وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّ ٰ⁠زِقِینَ” شهرت دارد ؛ کجا؟؟؟!!! ، به تعبیر مولانای عزیز

    دل  من گِردِ  جهان گشتُ و   نیابید مِثالش

    به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟

    و به تعبیر قرآن کریم

    …لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءࣱ…

    …هیچ چیزی شبیه او نیست…

    [سوره الشورى 11]

    و هفتم از همه ، هیچی دیگه… ، به قول هادی عاملِ دوست داشتنی…

    ◇◇◇◇◇◇

    سه ثانیه ، دو ثانیه و یک ثانیه

    تماااام ؛ تمااااااااام

    شیرِ مادر و نانِ پدر حلالت

    خسته نباشی دلاوررر ، خدا قوّت پهلووون

    تبریک عرض میکنم به تمامی یکتاپرستان عالم ، کسبِ مدالِ طلایِ قهرمانیِ مسابقاتِ  “سَابِقُوۤا۟ إِلَىٰ مَغۡفِرَهࣲ مِّن رَّبِّکُمۡ وَ…”  توسط آقا امیرِ عزیز ، دلاوری از خِطه ی….(نمیدانم اهل کجایی و خودت جای خالی را پر کن)

    ◇◇◇◇◇◇

    و در این لحظه گویا که شوقی وصف ناشدنی ،  وجودِ خدا را فرامیگیرد و رو به همان فرشتگانی میکند که در هنگامِ زمینی شدنت با ندای “أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَاۤءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ” ، اعتراض خود را به بارگاهِ او عرضه کردند…. و با افتخار تمام جوابِ خودش را به آنان تکرار میکند که…

    قَالَ إِنِّیۤ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ  [سوره البقره 30]

    حالا متوجه شدید که من در وجود امیر چیزهایی را میدیدم که شما از آن بی خبر بودید…

    و در آن لحظه تو چنان غرقِ در شادیِ وصف ناشدنی ای میشوی که آهسته و آرام با ارتعاشِ بهشتیِ کلامت ، چنین اذکاری را  زیر لب تکرار میکنی که…

    وَقَالُوا۟ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّهِ حَیۡثُ نَشَاۤءُ  [سوره الزمر 74]

    (وَقَالُوا۟ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیۤ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورࣱ شَکُورٌ ۝  ٱلَّذِیۤ أَحَلَّنَا دَارَ ٱلۡمُقَامَهِ مِن فَضۡلِهِۦ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبࣱ وَلَا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبࣱ)  [سوره فاطر 34 – ٣5]

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
  4. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1779 روز

    به نام الله که بخشاینده و مهربان است

    سلام و درود بر دو دوست توحیدی و بزرگوارم ، الهام خانم‌و آقا ابراهیم عزیز…

    خوشبحال آقا ابراهیمی که‌ الهام خانم را دارند که اسمِ زیبایشان یک نشانه از سمت پروردگار است برای الهاماتِ خداوندی که از جنسِ “فَأَلهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقوَاهَا” است…

    و خوشبحالِ الهام خانمی‌ که آقا ابراهیمی را دارند که نامِ زیبا و دل نشینشان ، نشانه ای است از بزرگمردی که الگوی یکتا پرستانِ عالم بوده و هست ، همان کسی که “وَٱتَّخَذَ ٱلله إِبۡر اهِیمَ خَلِیلࣰا”

    سپاسگزارِ لطفُ و محبتِ شما هستم بابتِ نظراتِ ارزشمندُ و انرژی بخشی که برای من میفرستید…

    و بسیار بسیار بسیار تحسین‌ میکنم وجود شما دو نفر را که پا به پای همدیگر ، جهاد‌ِ اکبری به راه انداختید در مسیرِ “مُهَاجِرًا إِلَى ٱلله” شدن ، مسیری که انتهایی بسیار بسیار بسیار زیبا دارد از جنسِ…

    (ٱدخُلُوهَا بِسَلَامٍ ءَامِنِینَ)

    در‌ حالتِ سلامت و امنیت تمام داخل در بهشت شوید

    [سوره الحجر 46]

    قطع به یقین ، شما دو نفر مصداقی از یک‌ زوجِ هم‌ فرکانس‌ هستید که در کنار‌ همدیگر ، آرامشی بهشتی  را تجربه میکنید از جنس “خَلَقَ لَکُم مِّن أَنفُسِکُم أَزوَاجࣰا لِّتَسکُنُوا۟ إِلَیهَا”

    این‌ بیتِ زیبا که از شاعری نازنین است تقدیم‌ به شما دو عزیز باد…

    آسایش دو گیتی تفسیرِ این دو حرف است

    آقا     کنارِ     بانو     ؛     بانو     کنارِ     آقا

    وقتی که‌ پیام خالصانه شما را که حاوی یک‌ سوال بود ، خواندم ؛ به فکر فرو رفتم و در گذشته خودم سفر کردم و یک سری اصولِ فراموش شدهِ زندگی ام را به خودم‌ گوشزد کردم و آن این است که…

    هیچ عبادتی برای من به پایِ تفکر‌ نمیرسد ، تفکری که با چاشنیِ قدرتِ خدا باشد…

    احساس میکنم که قدرتِ خدا همان اصلِ فراموش شدهِ زندگیِ ما انسانهایی است که در معرضِ بیماریِ فراموشی هستیم و تفکر‌ در قدرت و عظمتِ خدا ، حکمِ همان واکسیناسیونِ ما را در برابر این بیماری دارد..

    یادم می آید که روزگاری خود را مخاطب این سوال قرار‌ میدادم که احساسی زیبا را برای من به همراه داشت…

    چرا کشتیِ نوح که با تکنولوژی ساده ساخته شده بود ، توانست از یک‌ دریایِ طوفانی به سلامت عبور کند ولی کشتیِ تایتانیکی که با تکنولوژی پیشرفته ساخته شده بود ، در یک دریایِ آرام غرق شد؟؟؟!!!

    کلا هر تفکری که با چاشنیِ قدرتِ خدا باشد برای من بهترین عبادت است… ، به تعبیر حضرت صادق علیه السلام…

    أفضَلُ العِبادَهِ إدمانُ التَّفکُّرِ فی اللهِ و فی قُدرَتِه

    برترین عبادت ، اندیشیدنِ مداوم درباره خدا و قدرت اوست

    تفکر برای انسان حکمِ جهش را دارد ، جهش همان نقطهِ مقابل پله به پله رفتن را دارد ، دقیقا مثل دو دانش آموز یکی از آنها پایه به پایه درس میخواند و خود را ارتقا میدهد ولی یکی از آنها به صورتِ جهشی چندین پایه را در یکسال‌ میخواند و جهشی عظیم را در‌ مسیرِ ارتقای خود برمیدارد… ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام…

    فِکْرُ ساعَهٍ قَصیرَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهٍ طَوِیلَه

    اندیشه اى کوتاه ، برتر از عبادتى طولانى است

    همین سخن از این انسانِ صالح چقدر زیباست که یک ساعت تفکر را معادل چندین و چند سال عبادت میداند ، یعنی اگر شخصی سالیانِ سال به عبادت بپردازد شاید بتواند  به درجه ای برسد که شخصی دیگر با یک‌ساعت تفکر بدانجا رسیده است…

    حال مساله این است که سالیانِ سال عبادت که یک کارِ فیزیکی است کجا و یک ساعت تفکر که یک کارِ ذهنی است کجا؟؟؟!!!

    پس باید لحظاتی از عمر خویش را به تفکر بپردازیم… ، تفکری با چاشنیِ قدرت و عظمتِ خدا تا بتوانیم د‌ر مسیرِ تکاملی خود به سمت کمال و اخلاص ، بجای استفاده از پله هایی که بالا رفتن از آن خستگی را بر انسان چیره میکند ، سوار بر آسانسوری با امکانات مناسب شویم تا در نهایتِ آرامش یک صعودِ لذت بخش را داشته باشیم….

    آری ، فرق است بین کسی که از طریق پله ها به پنت هاوس یک برج 88 طبقه برسد با کسی که از طریق آسانسور به آنجا برسد ، هر دو نفر میرسند ولی این کجا و آن کجا؟؟؟!!!

    پس باید به همان منطقی که  به صورتِ روزانه سه وعده غذا میخوریم تا قُوّتِ بُعدِ جسمانی و فیزیکیِ ما برای کارهای روزانه مان شود ، باید لحظاتی را به خود اختصاص دهیم جهتِ تفکر در قدرتِ پادشاه عالم تا این تفکر ، قُوّتِ بُعدِ روحانی و متافیزیکیِ ما در مسیرِ هجرت به سویِ الله شود

    اگر لحظاتی را به تفکر بپردازیم و در چگونگی تبدیل شدن یک نطفه به یک انسان 70 کیلوگرمی بپردازیم ، به این جایگاه میرسیم که یک نیروی برتری وجود دارد که کارهایی که از دید ما غیر ممکن و مَحال است ، برای او آسانِ آسانِ آسان است و… ، به تعبیر مولانا…

    هر مَحال از دستِ او ممکن شود

    اگر لحظاتی را به تفکر‌ بپردازیم و خود را برویِ کرهِ مریخ تجسّم‌ کنیم که در حالِ نظاره به سیاره زمینی است که از آنجا مثل‌ یک نقطه معلوم میشود ، به این جایگاه میرسیم که آن رؤیاهایی که برای ما بزرگ است برای خدا عددی نیست که نیست ، پس نباید به بزرگی رویاهایمان بیاندیشیم بلکه باید به بزرگیِ هوشِ برتری بیاندیشیم که اسپانسر تمام رؤیاهایمان است… ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام…

    عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم…

    خداوند در نگاهِ آنان بزرگ است پس غیر او در دیدگانشان کوچک است…

    آری ، کسی که طعمِ اقیانوس را چشیده باشد ، بِرکه ها و دریاچه ها برایش ناچیز میشود…

    اگر لحظاتی را به تفکر بپردازیم و در گردشِ منظمِ زمین و سیاراتِ موازیِ با آن بیاندیشیم که نظمِ آنها‌ به گونه ای است که دانشمندانِ نجوم میتوانند لحظه سال تحویل را به ثانیه در بیاورند ، به این جایگاه میرسیم که این جهان یک مدیری دارد که کار او بسیار بسیار بسیار دقیق است و قادر است که مدیرِ زندگی من شود و زندگیِ آشفته مرا هم نظم دهد و… به تعبیر مولانا…

    کارِ مرا او چُو او کند ، کارِ دِگَر چرا کنم؟!

    اگر لحظاتی را به تفکر در یک وعده غذاییِ نهنگ اختصاص دهیم که 1000 کیلوگرم ماهی روزی او میشود ، به جایگاهی میرسیم که کمی بیشتر از قبل ، ایمانِ خود را به روزی رسانِ این عالم ارتقا بخشیم و پرهیز کنیم از همنشینی با تحلیلگرانِ نرخِ دُلار و قیمتِ خیارسبز و… ، به قولِ حافظِ شیرازی…

    حافظ قَلمِ شاهِ جهان مُقسِمِ رزق است

    از  بَهرِ  مَعیشَت   مَکُن   اندیشهِ  باطل

    اگر لحظاتی را به تفکر….(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)

    همین دیگه ، تفکر و تفکر‌ و تفکر…

    حال که بحث تفکر شد ، این اندیشهِ زیبا که برخواسته از قرآن است ، حُسنِ ختامی بر این نوشته باشد…

    (أَوَلَم یَرَ ٱلۡإِنسَانُ أَنَّا خَلَقنَاهُ مِن نُّطفَهࣲ فَإِذَا هُوَ خَصِیمࣱ مُّبِینࣱ)

    آیا انسان نمیداند که این ما هستیم که او را از نطفه ای آفریدیم اما اینک او بر علیه آفریدگار خود بلند شده و دشمنی آشکار برای او شده است؟؟؟!!!

    [سوره یس 77]

    معنی آیه حکایت از پیام هایِ موجود در آیه دارد البته به شرطِ تفکر…

    گویا در لحظاتی که خدا و قدرت بی نهایتش را فراموش میکنیم و وجودِ خدا اولویت آخر زندگی ما میشود ، خدا با لبخندی ملیح چنین میگوید که…

    این جوووجه را ببین ، زیرِ بالُ و پَرش را گرفتم و او را از یک نطفه ریزه میزه به انسانی تنومند تبدیل کردم ولی الان برای خودش کسی شده و دیگه ما رو تحویل نمیگیره و برای ما شاخ و شونه میکیشه و منم منم منم میکنه…

    گویا در لحظاتی که قدرتِ خدا در زندگی ما به فراموشی سپرده میشود و متوسل به پارتی بازی و سفارش به این و آن میشویم تا کارِ ما در فلان اداره و نهادِ حکومتی درست شود ، خدا با لبخندی ملیح میگوید که…

    این فسقلی را ببین ، ایام کودکی اش را فراموش کرده که توانایی دور کردن یک پشه را نداشت ولی من از طریق پدر و مادرش کلی به او عشق و محبت کردم ولی الان ما را فراموش کرده و به غیر از من روی می آورد….

    گویا در لحظاتی که مست و مغرور موفقیت هایِ خود میشویم و اعتبار آنها را به خدا نسبت نمیدهیم ، خداوند با لبخندِ ملیح میگوید که…

    این جوووجه را ببین که روزگاری دراز و با عشقِ تمام سیستم گردش خونِ در رگ هایش را مدیریت کرده ام و میکنم ولی یادی از ما نمیکنه که بابا یک خدایی هم داریم که اگر‌ دقیقه سیستم گردشِ خون مرا به حال خودش رها کند ، وجودم قفل قفل قفل میشود چه برسد از اینکه بخواهم مست و مغرور موفقیتی شوم که توهّم زده ام که کار من بوده است و….

    گویا در لحظاتی که وابسته به غیر او میشویم و امید به غیر او میبندیم ، خدا با لبخندی ملیح میگوید که…

    این فسقلیِ نمک نشناس را ببین، وابسته کسانی شده که چند روز دیگر آخرین بیلِ خاک را بروی پیکرِ بی جانش میریزند و او را تنهای تنهای تنها رها میکنند و میروند برای صرف نهارِ مراسم ختمِ او ولی وجودِ منی را که از رگ‌گردن به او نزدیکترم فراموش کرده و…

    گویا در لحظاتی که مینشینیم و غصه افزایش قیمت ها را میخوریم که ای بابا گران شد و بیچاره شدیم و رفت ، خداوند با لبخندی ملیح میگوید که…

    این جوووووجه را ببین ، گویا که فراموش کرده آن همه عظمت و فراوانیِ نعمت هایِ مرا که الان اینگونه به خاک سیاه نشسته و از بیچارگی ها سخن میگوید و غافل شده است از حقیقت “وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُه”…. ، به تعبیر مولانا که از زبان خدا این حقیقت را اینگونه بیان میکند که…

    آنرا که مَنم چاره ، بیچاره نخواهد شد

    گویا در لحظاتی که….(تو خود حدیثِ مفصل بخوان از این مجمل)

    همین دیگه… ، تفکر تفکر تفکر… ، تفکری با چاشنیِ قدرت خدا تا احیا کنیم وجود راستینِ خویش را…

    تفکر کنیم در وجود خدا و بفهمیم که با چه قدرتی طرف هستیم ، تفکری که ما را به این جایگاه برساند که ما در مقابل خدا عددی نیستیم تا در بارگاه اوِ فروتن باشیم و منم منم منم نکنیم و…

    تفکر کنیم در عظمت و قدرتِ خدا تا بفهمیم که چه خدایِ توانایی داریم تا بتوانیم تمامِ تمامِ تمامِ وجودِ خویش را تقدیم او کنیم و تسلیمِ محض او باشیم تا…

    شاید این پاراگراف بالا کمی برایِ ما ترسناک باشد و دستاویز نجوای شیطان شود که آخه یعنی چی؟؟!! خدایِ نامرئی را مدیرِ زندگی ام‌ کنم که چی بشه؟؟!!حالا اومدیم و به خدا اعتماد‌کردیم و تسلیمِ خدا شدیم ولی اگر این خدا بلد نباشه که زندگی مرا بچینه اونوقت چی؟؟!! و…

    گویا که در این لحظه خداوند با لبخندی ملیح میگوید که…

    جوووجه ، اولا که من نامرئی نیستم و اگر در وجودِ من شک داری دستانت را بروی نبضِ خودت بگذار و خود را مخاطب این سوال قرار بده که یعنی این  نبضُ و ضربان هایِ قلبِ من کار کی میتونه باشه؟؟؟!! ثانیا برو دوباره بندِ اولا را بارها بارها بارها مرور کن….

    جوووجه ، یعنی منی که روزگاری دراز در حال مدیریت این همه سیاره و ستاره وکهکشان و… هستم ، از پس زندگی تو بر نمیام؟؟؟!!!!

    جوووجه ، روزگاری دراز با مدیریتِ سیستمِ شنوایی و بینایی و چشایی و… ای که در وجودت گذشته ام ، قدرتم را به رُخ تو کشیدم تا با خیال راحت به من اعتماد کنی و تسلیم من شوی ، اونوقت میای میگی اگر تسلیم خدا بشم و از سر راه خدا کنار بروم و بیچاره بشم چی؟؟!!

    جوووجه ، تو با شنیدن یک سری تعریف ها از مهارت هایِ یک پزشک ، به توانایی های او اعتماد میکنی و حاضر میشوی که تو را بیهوش کند تا درمانت کند ولی آیا  اینهمه قدرتِ مرا نمیبینی تا تو هم افتخار بدی و اعتماد کنی و بیایی در درمانگاه اللهِ یکتا و بیهوش تسلیم محضِ او شوی تا درمانِ درمانِ درمان شوی؟؟؟!!!!

    جوووجه ی عزیزم ، افتخار بده و برگرد و یک یا ربِّ جانانه به منی بگو که روزگاری دراز منتظر چنین ندایی از سمت تو بودم ولی تو درگیر لیلاهای زودگذر بودی… ، به قول شاعر…

    سوختم در حسرتِ یک یا ربت

    غیرِ    لیلا   برنیامد    از   لَبَت

    آری ، برگرد و تو فقط به قدرت و عظمتِ من توجه کن و در این مسیر باش تا…

    مردِ راهم  باش  تا  شاهت  کنم

    صد چُو لیلا کُشته در راهت کنم

    همین دیگه ، تفکر تفکر تفکر… ، تفکری با چاشنی قدرت خدا… ، تفکری با چاشنی سوال ، سوالی از جنسِ…

    أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِکَافٍ عَبۡدَه؟!

    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟!

    [سوره الزمر ٣6]

    لفظ سوال به میان آمد و یاد یک خاطره از ایامی افتادم که کلاس خوشنویسی میرفتم که ذکر آن خالی از لطف نیست…

    استادی داشتم که ترکیب هنر و گوش دادن به تلاوت قرآن ، برایش حکمِ معراج را داشت به گونه ای که از ترکیب این دو ؛ چنان غرق در احساسِ لذت میشد که کاملا از چهره اش هویدا بود که حاضر نیست این حالش را با هیچ چیز دیگری عوض کند…

    منم از این فرصت استفاده میکردم و کاغذهای خوشگل و رنگی رنگی میخریدم و به استادم میدادم تا آیاتی از قرآن را با خط زیبایش برایم مکتوب کند…

    و ایشان هم با کمال میل چنین کاری را برایم انجام میداد و یکی از هدایای او به من این آیه قرآن بود که حاوی یک سوال است …

    (فَأَیۡنَ تَذۡهَبُونَ)

    پس با کجاها میروید؟؟!!

    [سوره التکویر 26]

    هیچی دیگه ، باید بروم و بنشینم و این آیه را جلوی چشمانم قرار دهم و تفکر کنم که آیا به ناکجاآباد میروم یا…؟؟؟!!!

    همین دیگه ، تفکر تفکر تفکر… تفکری با چاشنی قدرتِ خدا…

    اگر‌ قدرتِ خدا را باور کنم و این نیروی خفته و فراموش شده  را در زندگی ام فعال کنم ، دیگه‌ همه چی حله…

    اگر قدرتِ خدا را باور کنم و ارتباطم را با این نیرو به عنوانِ اولویت اصلی زندگی ام قرار دهم ، دیگر‌ همه چی تمامه… ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام…

    مَن أحَبَّ أنْ یَعلَمَ کیفَ مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّه ِ فلْیَنْظُرْ کیفَ مَنزِلَهُ اللّه ِ عِندَه…

    هر که دوست دارد بداند منزلتش نزد خداوند چگونه است، بنگرد که منزلت خدا نزد او چگونه است…

    وقتی که پادشاه عالم ، اولویت اصلی زندگی من شود ، من هم اولویت اصلی خدا میشوم…

    به به… ، چی از این بهتر؟؟!!

    وقتی هم که یاد خدا در زندگی ام فراموش شود و درگیر حواشی ای از قبیلِ تحلیلِ نرخ دلار و قیمت خیار سبز و… شوم ، بلایی به سرم می آید که…

    وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَهࣰ ضَنکࣰا…

    و هر‌ کس که از یادِ خدا رویگردان شود ، زندگی سخت و نکبت باری برای او خواهد بود…

    [سوره طه ١24]

    همین دیگه….

    مجددا سپاسگزارم از شما بابتِ پاسخی که برای من مکتوب کردید که سوال موجود در آن ، مرا به تفکر واداشت و خاطراتی را از ایام دانشگاه برای من مرور کرد و موجب یادآوری یکسری امور برای من شد که به فراموشی سپرده شده بود….

    در پناه فرمانروایِ کیهان ، غرقِ در فراوانی و نور باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 87 رای: