قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت» - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)

بنام آن که آبان آفریدست

که ماهی بهتر از آن کس ندیدست

بنام او که من را سروری داد

در آبان راه دنیایم نشان داد

*به دنیا آمدم در ماه آبان( با عشق بمناسبت زاد روز آبان ماهی های عزیز )

گل عمرم شگفت و گشت خندان

منم از ماه لطف و مهربانی

منم از ماه نیکی آسمانی

آبان بمعنای اینکه ایزد نگهبان آب . فرشته ی موکل بر آب . آب بان می باشد که مایه ی حیات هست

خدایا شکرت که به من فرصت زندگی کردن و دیدن آبانماه در این فصل زیبای پاییزی رو عطا کردی و من باید قدردان این موهبت الهیم باشم که می توانم یک روز دیگر رو از این جهان هستی در آبان ماه زندگی کنم و لذت ببرم و شاد باشم و رشد کنم

.

از اینکه دوره ی طلایی و درخشش و درخشندگی زندگیم در این ماه جدید رنگارنگ زیبای پاییزی شروع شده و شور و شوق و در اولین روز از آبان ماه برایمان آغاز شده است ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت

هم اکنون زمان درخشش و درخشندگی من است

هم اکنون زمان طلایی من برای رشد و پیشرفت های پولی و مالی و مادی و معنوی من فرا رسیده است

خدای مهربانم از اینکه دست بکار شدی و اوضاع و شرایطم را آن جوری که باید و شاید برایم بطور شایسته ای تغییر داده ای ممنون و سپاسگذارم

خدایااا شکرت از اینکه صلاح من را در آن چیزی گذاشته ای که دلبخواه و دوست داشتنی من هم هست ممنون و سپاسگذارم..

و از اینکه برایم همانی را رقم زدی که اوضاع و شرایط وفق مراد من هم هست ممنون و سپاسگذارم

خدایااا شکرت که یک فرصت زندگی دوباره و یک هدیه ی دوباره و جدید از طرف خداوند به ما عطا شده است تا با یک شروع جدید و یک ماه جدید و تازه برای تغییر و تحول باورها و شخصیتم را بمن عطا نمودی

خدایااا شکرت که با افراد جدید خوب و عالی و اوضاع و شرایط و موقعیت های جادویی جدید و عالی و پیشنهادهای جدید جادویی عالی و در جایگاه جدید و جادویی و عالی و با درآمدهای جدید جادویی عالی در زندگیم شروع شده است

سپاسگزارم ازین که منو هدایت کرده ای به گفتن آنچییزی که برای آگاهتر شدنم مناسبه

پیروزی و ظفر و پُر آوازه و بلند آوازه با اعتبار نیک و درخشش و درخشندگی و قدرت و ثروت و نعمت و برکت و توانگری وارد تجربه ی زندگیم شده و بوضوح و به روشنی بر من آشکار و پدیدار کرده ای ممنون و سپاسگذارم

ای معبود الهی من

ای نور الهی من

ای عشق الهی من

من در مدار عشق هستم

من در مدار نور هستم

من لبریز از ارتعاش عشق هستم

من خزانه ی بیکران پول و ثروت الهی هستم

 و سرشار از ایمان و یقین به خداوند

خدایاااا من اعلام میکنم ..

خدایاااا من آماده ی تغییر و تحول بینظیر رویایی و جادویی عاشقانه ی الهی ام هستم

من اجازه میدهم که به زیباترین شکل وجودمو شخصیتمو تغییر دهم

من آماده ی تغییر و تحولات الهی و معجزه آسای الهیم هستم الهی آمین

وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ ﴿٢٩﴾

و بگو: پروردگارا! مرا در جایگاهی پرخیر و برکت فرود آور، که تو بهترین فرودآورندگانی

خدایاا شکرت سپاسگزارم ازین که منو هدایت کرده ای به گفتن آنچییزی که برای آگاهتر شدنم مناسبه

صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی می خواهم

IN GOD WE TRUST

ما به خداوند اعتماد داریم

IN GOD WE TRUST

چکاپ فرکانسی دی ماه

4024/12/22. Decmber

بنام خداوند وهاب و بخشنده ی مهربان و هدایتگرم که هر آنچه دارم از آن اوست

امیدوارم حال دلتون فوق العاده عالی و حساب های بانکی تون پُر پول و ثروت باشه و بخوبی و خوشی و لذت و شادی و سلامتی در کنار عزیزان تون با عشق خوش بگذرانید و از داشته هاتون استفاده کنید و لذت ببرید الهی آمین

چکاپ فرکانسی دیماه را تا اوایل ژانویه براتون نوشتم یعنی تا 15 دیماه چون خیلی طولانی میشه برای این ماه بهتره تا همین روزم را بنویسم

اول دیماه.

صبح زود سحر گاه بیدار شدم و با عشق شکرگذاری کردم برای بیدار شدنم و دیدن یک روز شگفت انگیز دیگری که خداوند به من هدیه داده و بعدش مدیتیشن سپاسگذاری را با آن آهنگ لایت و ملو گوش دادم خدایااا شکرت و بعدش اومدم برای نوشتن ستاره ی قطبی و بدنبال آن نوشتن سپاسگذاری قسمت یازدهمین روز از نعمت کتاب شکرگذاری راندا برن را با جزییات مفصل در حدود ده صفحه ای نوشتم صبح جادویی واقعا چه واژه ی بینظیری من عاشق این صبح دل انگیزم هستم

ساعت سه بعد اظهر رفتم پیاده روی و دیدن پاساژهای جدید داخل پردیس و بعدش رفتم پاساژ بهاران که بلافاصله برق ها قطع شد و من آمدم بیرون .. آخه هر روز در ساعات معینی برق ها قطع میشه .. بعدش آمدم بیرون و پیاده روی در هوای آزاد را بیشتر از همیشه ترجیح دادم هر چند هوا خیلی سرد و سوزناک بود ولی از آن هوای لذت بخش خوشحال بودم احساس آزادی و رهایی میکردم . بعدش رسیدم میدان عدالت و رفتم داخل پاساژ ولیعصر .. آنجا هم برق ها قطع بود ولی رفتم داخل برای خرید رنگ مو دیدم آن شماره ی رنگمو منو نداشت تشکر کردم و شماره تماس گرفتم که بهشون زنگ بزنم که اگر رنگ موی مورد نظرم را آورده باشه برم بخرم … دقیقا روبروی این مغازه یک کاموافروشی و خرازی بود که من همیشه کامواهای بافتنی مو از آنجا میخرم ..رفتم داخل سلام گفتم و متوجه شدم خود صاحب مغازه آقای فراهانی نبودند ولی خانم فروشنده شون توی تاریکی با چراغ قوه مبالیش نشسته بود.. ازشون دو تا دکمه به رنگ سبز میخواستم نمونه ی بافتنی مو برده بودم که همرنگ آن دکمه پیدا کنم .. بهم گفت توی این تاریکی نمیشه پیدا کنم .. اگر خودت میتونی چراغ موبایلتو روشن کن و توی جعبه ی دکمه ها بگرد ببین میتونی پیدا کنی .. منم همین کار رو کردم و گشتم دیدم دکمه ی به رنگ سبز چمنی رو پیدا کردم خیلی خوشکل بود ولی سایز مورد نظرمو نداشت ولی پیش خودم گفتم . اشکالی ندارد فعلا همینو میخرم و یک کاریش میکنم در همین لحظات یهویی دیدم برقها وصل شد و خیلی خوشحال شدم همینکه خواستم حساب کنم چندین نفر وارد مغازه کوچولو شدند و منم بسختی از لابلای آن مشتری ها آمدم بیرون .. آه خدایااا شکرت کمی پاساژ کردی کردم و مغازه ها را نگاه کردم و احساس وفور و فراوانی و نعمت و ثروت را به ذهن و افکارم نشان دادم مغازه های قهوه فروشی که با دستگاه اسپرسو داشتند برای مشتری ها قهوه درست می‌کردند . مغازه‌های مواد غذایی .و سنتی وعطاری . مغازه‌های لباس فروشی . چقدر داخل مغازه ی خیاطی شلوغ بود چند تا مغازه ی دیگر هم تماشا کردم .

روز دوازدهم شکر گذاری راندا برن آدمهای جادویی که در زندگی من تحولی ایجاد کردند خدا رو شکر این تمرین بهم یادآوری کرد که از چه کسانی تشکر و قدردانی کنم که باید اعتراف کنم آنقدر تعدادشان زیاد بود که حد نداشت از دختر و پسرم و خواهرم و مادر خدابیامرز و دوستان و آشنایان و مغازه دار و فروشگاه و کارمندان و شهرداری و کارمندان و کارکنان شهرداری و باغداران و غیره که سه نفر از مهمترین افراد جادویی که در زندگیم تاثیر گذار بودن و تحولی در زندگیم ایجاد کردند رو نوشتم و بعد از هفت هشت صفحه شکرگذاری . یکی از کسانی که خیلی خیلی ازش تشکر کردم و توی دفترم نوشتم تشکر و قدردانی از استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم و همچنین از برو بچه های سایت و خواندن کامنت های دوستان بود که بطور مفصل با جزییات در داخل دفترم نوشتم و سپاسگذاری کردم خدا رو شکر

دخترم عصری رفت خرید و برای من قرص ویتامین و کلاژن دار خرید برای تقویت پوست و مو خدا رو شکر

روز سوم صبح اول وقت بعد از سپاسگذاری های کلامی و دیدن آن آسمان زیبا و تعریف و به به و چه چه کردن از یک صبح زیبای دیگر فوری شروع کردم دفتر های شکر گذاری مو گذاشتم روبروم . یک بالشت بزرگ دارم که بعنوان میز زیر دستم توی رختخواب استفاده میکنم و روبروی پنجره ی قدی روبروبروی بالکن می‌شینم و با احساس خوب با دفترهای سلام و احوالپرسی میکنم و خیلی با ذوق و شوق بازشون میکنم . یک دفتر سالنامه دارم که رویدادهای روزانه ام رو بصورت خلاصه و فهرست وار می‌نویسم . بعدش دفتر شکرگذاری و بهمراه کتاب شکرگذاری مو باز میکنم (روز سیزدهم ) و خط به خط با جزییات می‌نویسم و شکرگذاری میکنم و تمرینات شو انجام میدم فکر کنم تا ساعت 9 و یا کمی بیشتر مشغول این تمرینات هستم خدا یا شکرت که نعمت و قدرت شکرگذار بودن را به من عطا کردی خدایا شکرت

امروز کلی گوشت گوسفند و گوشت چرخ کرده و برنج طارم عطری از افق کوروش سفارش دادیم و پیک برامون آورد خونه داخل آسانسور گذاشت خدا رو شکرت منم نشستم کلی چاقو مو با سنگ سوهان تیز کردم و یک زیر انداز بزرگ و سفره پهن کردم سینی و تخته گوشت آماده کردم و شروع کردم به خرد کردن و تر و تمیز کردن و بسته بندی خدا رو شکر فریرزمون دیگه جایی نداره آنقدر که نعمت خدا درونش جاری شده خدایا ممنون و سپاسگذارم برای وهابیت و وفور و فراوانی نعمت هایی که همواره در زندگیم جاریست خدایا شکرت که به پول و نعمت هایم برکت بیکران بخشیدی

عصری هم رفتم دوشنبه بازار محلمون . خیلی قشنگیه خیلی جنس هاش متنوع است و بقول معروف از شیر مرغ و تا جون آدمیزاد در آنجا پیدا میشه قیمت هاش هم تفاوتی با مغازه ها نداره ولی خوبیش اینه که همه چی میتونی پیدا کنی و بخری .. همش بخودم میگفتم خدایااا شکرت که من با خرید کردنم به وسعت جهان دارم کمک میکنم به کسب و کارها و به کاسب ها به تولیدی ها و غیره کمک میکنم . همش خودمو و افکارمو با قوانین میسنجیدم بخاطر همین خیلی با خوشحالی خرید کردم چقدر لذت بخشع وقتی توی این سرمای زمستون میری خرید و آن فروشنده ها هم دارند جنس هاشون رو با صدای بلند تبلیغ میکنند کلا یک جو گرم و صمیمی ایجاد میشه .. خدایاا شکرت که منو مامور خرید کردی تا وسیله ی تو باشم برای رساندن رزق به کاسب های محله مون خدایااا شکرت

چرخ دستی نازنینم و برداشتم و رفتم دوشنبه بازار !!!

اول رفتم یک لاک قرمز نارنجی برای خودم خریدم بعدش رب انار ترش برای خاله جانم خریدم و یک سری دفتر دویست برگ و خودکار و ماژیک شب رنگ بنفش و ورقه ی کلاسور برای تمرینات دانشگاهی سایت عباسمنش دات کام !!!! البته هنوز نیازی نداشتم ولی دوست داشتم این لوازم التحریر ها رو زودتر بخرم و هر وقت این دفترهام تمام شد معطل نمونم … آخه هم خودکارام زود تمام میشه و هم دفترام ..!!!!

بعدش رفتم یک شلوار زمستونی خوشکل کرکی کرم شتری خریدم چون چند روز دیگه می‌خوام برم منزل خاله جانم گفتم شیک و پیک تازه تر بشم هر چند کلی شلوار و همه چی داشتم ولی دوست داشتم بخودم جایزه بدم و خودمو تحویل بگیرم .. یک دمپایی خوشکل طرح حوله ای لژ دار هم برای دخترم خریدم .. خدایا شکرت که به پول و ثروتم برکت بخشیدی و من توانستم کلی خریدهای مورد نیازمو انجام بدم . می‌دونم خداوند خودش جیران می‌کنه و طبق صحبت های استاد در یکی از فایل های قدیمی شون این کلام تاکیدی را گفتند .برای خرج کردن اصلا نگران نباشیم و هی حساب کتاب نکنیم و دست و دلمون نلرزه خدایا شکرت که هر مبلغی را خرج کردم و هزینه کردم صد برابرش بلافاصله بحسابم سرازیر شده البته من صبحش توی دفتر ستاره ی قطبی ام همین باورها رو نوشتم ولی گفتم هزار برابرش بحسابم سرازیر شده .. آخه برای خداوند چه فرقی می‌کنه که بگم صد برابر یا هزار برابر !!! من دست بالاشو گرفتم !!!! و همچنین نوشتم من همیشه و همیشه بهترین جنس رو با بهترین کیفیت و قیمت دریافت میکنم خدا رو شکر که همینطور هم شد موقعی که داشتم شلوارمو می‌خریدم خود آقای فروشنده موقع کارت کشیدن یک تخفیفی داد.. خیلی از خریدهام راضی هستم خیلی خوشحالم و ذوق کردم . چقدر خوبه آدم برای داشته اش اینقدر قشنگ ذوق کنه و احساس شو خوبتر و عالیتر کنه . امروز از خداوند درخواست کردم خونه و ماشین هم به همین سادگی به همین راحتی به همین آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانع به من عطا کنه که هر آنچه که دارم از آن اوستخدایااا شکرت

هر روز سعی میکنم چکاپ روزانه مو اینجا بنویسم چون می‌دونم تغییرات روزانه ام هر روز داره بیشتر میشه و چکاپ فرکانسی ماهانه ام رو رقم می‌زند خدایا سپاسگذارم

امروز روز چهاردهم از کتاب معجزه ی سپاسگذاری رو نوشتم روزی جادویی داشته باش پیشاپیش بخاطر تجربه های خوب امروزم شکرگذاری نوشتم و پیشاپیش بخاطر خبرهای خوشی که امروز بمن میرسه شکرگذاری کردم و حدودا پنج صفحه ای برای یک یک داشته هام و از بیدار شدن و خوابیدن و دیدن آسمان زیبا و طلوع خورشید و دیدن همزمان هلال ماه در نزدیکی خورشید صبحگاهی و شنیدن آواز پرندگان و رختخواب و خانه ی نرم و گرم و صدها نعمت و برکت و روابط خوب و سلامتی و تندرستی و غیره و دیدن یک صبح زیبای شگفت انگیز دیگری شکرگذاری نوشتم خدایاا شکرت. . در عقل کل فعالیت داشتم و پاسخگویی نوشتم

امروز بلطف خداوند دخترم با دختر خواهرم رفتند یک مسافرت دو سه روزه خدا رو شکر .. بقیه ی پاپوش های قرمز و سفید خوشکلمو بافتم چون مشتری های خوبی دارم و مثل اصل خارپشتی از صدها هنری که دارم در این فصل فقط به بافتن پاپوش زمستانی با رنگ های متنوع خوشکل شروع به جذب مشتری کردم خدا رو شکر.. بلطف خداوند قبض تلفن اون یکی خط مبایلمو هم پرداخت کردم ..

فردا آقای زنگنه میاد برای تعمییر آن درب راهرویی که بصورت درب مستر جدا کننده ی راهرو سرویس و اتاق خوابم هست .. داستانشو قبلاً گفتم . اینکه دستگیره ی درب موقع بسته شدن فنرش در اومد و درب قفل شد و من هم دو روز توی اتاقم بودم و دخترم آنقدر مشت و لگد زد به درب کوبید از حرصش که دوتا سوراخ تو خالی روی درب ایجاد شده . حالا این آقای زنگنه که آچار فرانسه ی همه تعمیرات زندگیم هست یکبار اومد با اسپری فوم و رنگ روغن و سیمان سوراخ را پر کرد ولی انگار جواب نداد و شوره کرد و ریخت پایین.. و چند روزی هم همینطوری ولش کرد تا مثلا خشک بشه ولی بخاطر اون فوم زیرین نرم شده و باید یک فکر اساسی دیگری براش بشه و یا راه حلی دیگری پیدا بشه.. منم همش طبق قانون دارم روی ساده تر شدن راه حل روی باورام کار میکنم و از خداوند خواستم که خودش ابزار درست و مناسب و راه حل درست و مناسب را نشان مون بده تا مثل اولش صاف و تر و تمیز در بیاد دستگیره هم باید تعمیر بشه .. فردا می‌خوام با گوشت بوقلمون فسنجان درست کنم . چون معمولا آقای زنگنه وقتی میاد کارای تعمیرات را انجام میده ناهار اینجا میمونه . خلاصه اینم از برنامه امروز و فردام ..

امروز چهارشنبه پنجم دیماه

صبح زود برای مراسم سپاسگذاری و خواندن کامنت های دوستان و همچنین نوشتن یک کامنت در قسمت باورهای ثروت ساز قسمت خارپشتی زیبایی های Moab-Utah

 نوشتم چون چند روزی روی دیدن این فایل تمرکز داشتم ولی خدا رو شکر امروز صبح زود موفق به نوشتن کامنت در آن قسمت شدم خدا رو هزاران هزار بار شکرت

آقای زنگنه امروز چهارشنبه ساعت حدودا یازده رسید با یک سری وسیله ی دیگه مورد نیازش .. درب رو بتونه کشید (یعنی همون قیمتشو) ولی کل راهرو کچ و خاکی شد !! بعدش خودش متوجه شد شیر آب گرم شیر دستشویی خیلی ضعیف هستش و پیشنهاد داد که آچار لازم بهش بدم تا شیر آلات رو باز کنه چون انگار رسوب گرفته بود و خدا رو شکر تمام آنها رو باز کرد و تر و تمیز و مرتب کرد ( هر دوتا سرویس های دستشویی و روشویی ))) . دستگیره های درب دستشویی را تعمییر کرد چون کمی سفت شده بود و ممکن بود که درب داخلی توی دستشویی خراب بشه و باز نشه و داخلش گیر کنیم و بمونیم .. خدا رو شکر این تعمیرات هم انجام شد منم شاگردش بودم و مدام وسیله ازم میخواست اینو بیار و اونو ببر .!!! خلاصه همراه کارش یک سری داستان هاشو در مورد کارش تعریف میکرد و خیلی از داستان هااشو رو دوباره. تکرار می‌کرد ومن هم چون یاد گرفتم بیشتر گوش کنم تا به نکات مثبت بیشتری توجه کنم و به ذهنم ورودی های خوب برسه در واقع با شنیدن نکات مثبت به ورودی های ذهنم کمک میکنم ..

بعد از ناهار و چای و غیره عصری آقای زنگنه اسنپ گرفت و رفت و من هم شروع کردم به تر و تمیزی و جارو کشیدن و تی کشیدن خانه و تمام لوازم آقای زنگنه رو جداگانه با زیر انداز به کناری گذاشتم تا جلوی دست و پا نباشه و برای مرحله ی بعدی در چند روز آینده … و خودمم بعد از اتمام این کارها رفتم موهامو رنگ زدم و رفتم یک دوش حسابی گرفتم و مدیتیشن سپاسگذاری هامو زیر دوش انجام دادم با آن آهنگ های زیبای مدیتیشن خودمو ریلکس کردم خدا رو شکرت .. فرداش پنجشنبه منزل خاله جانم در تهران دعوتم .. خلاصه بعد ش رفتم دفتر سپاسگذاری هامو نوشتم ؤ چند تا کامنت خواندم و نفهمیدم چطوری خوابم برد …

خدایاا شکرت و امروز پنجشنبه ششم دی ماه صبح زود قبل از سپیده دم صبحگاهی بلطف خداوند بیدار شدم و مدیتیشن و بعدش دفترهای سپاسگذاری و خواندن کامنت ها و نوشتن و تعهد و تمرین های روز شمار کتاب معجزه ی شکرگذاری را انجام دادم و کلی کارای دیگه .. کوله پشتیمو آماده کردم وسایلمو و دفتر کتابمو و غیره رو گذاشتم داخلش و بستم گذاشتم کنار درب . بعدش یک سری وسایل هم برای خاله جانم کنار گذاشتم که میخواستم براش ببرم . رب انار و ترشی لبو درست کرده بودم وووااای چقدر خوشمزه است و چقدر هم خوشرنگ و صورتی خوشکل !!! و خلاصه با کلی مخلفات دیگه. .. خلاصه با کلی نظم دادن به خانه و دید و بازدید و قفل کردن درب خانه اسنپ گرفتم و اومدم با آسانسور برم پایین که یهویی دیدم اسنپ کنسل کرده .. ولی سریع پیش خودم گفتم الخیر و فی ما وقع مهم نیست دوباره تقاضا می‌فرستم . خدا رو شکر یک سمند مشکی و تر و تمیز و براق قشنگ با یک آقای راننده مودب و تر و تمیز و خوش اخلاقی که تا منزل خاله جانم که انتهای بلوار کشاورز هستش مدام از طبیعت و باغشون که در دماوند هست و از برف و درختان میوه و غیره که فقط به نکات مثبت و پول و ثروت توجه داشت صحبت کرد و چقدر خوشحال شدم که مسافر آقای راننده ای بودم که هم مدار و هم فرکانس خودم بود و در طول مسیر فقط و فقط از زیبایی ها صحبت کردیم و از این مسیر کلی لذت بردم و شاد و خوشحال شدم خدایاااا شکرت خدایااا ممنون و سپاسگذارم

خلاصه منزل خاله جانم رسیدم و کلی صحبت و احوال پرسی و شادمانی و بعدش جاتون خالی دیدم خاله جانم چه گشنیز پلویی درست کرده و ماهی قزل آلا هم آماده بود تا با اومدن من همون موقع داخل روغن آنداخته بشه و سرخ بشه ( آخه من دوست دارم ماهی سرخ شده داغ داغ و جلیز و ولیز کنه بخورم یعنی تا این حد داغ داغ باشه!!!)

خلاصه کلی بهمون خوش گذشت و برای دو سه روزی که آنجا بودم کلی برنامه ریزی کردیم که چه کارهایی انجام بدیم .. یعنی همش دوست داشتند کنارشون باشم و بریم بیرون و پیاده روی و کلی کارهای دیگه .. من هم از فرصت های خوبی استفاده میکردم که تمرینات خودمو انجام بدم و چند تایی کامنت خواندم و بعدش متوجه شدم استاد یک فایل بسیار قشنگ و عالی و جدید بر روی سایت گذاشته کلید اجابت دعاها

و منم با اشک و شوق یک کامنت فقط برای آن قسمت که زکریا از خداوند درخواست فرزندی بعنوان وارث کرد را توانستم بنویسم . یعنی زکریا بخاطر همسر پیرش و همچنین بالا بودن سن خودش و سست شدن استخوان هایش و آن محدودیت ذهنی که داشت و یک کار غیر ممکن غیر منطقی را از خداوند درخواست کرده بود ولی برای خداوند هیچ غیر ممکنی غیر ممکن نیست و پسری بنام یحیی را پیش از اینکه اصلا وجودی داشته باشد را بشارت داد .. خدایااا شکرت فقط همین یک قسمت از کلام خداوند در قرآن برای من بشارتی فوق العاده بود توضیحات استاد عزیزم انگیزه ی دلگرم کننده را به من بشارت داد و مطمعن هستم هر آنچه را که دارم و هر آنچه را که بخواهم فقط و فقط باید از خودش درخواست کنم و به هیچ عامل بیرونی نباید دل ببندم .. خدایاااا شکرت که همیشه دست منو میگیری و میاری توی مسیر توحیدی خودت .. خدایااا شکرت که استادی توحیدی را در مسیر زندگیم بهم دادی تا رهنمود الهی من باشد و این بهترین هدیه و عطایای الهی من بوده خدایا شکرت . ..

11 دیماه آغاز سال 2025 میلادی را به همه ی دوستان عزیزم تبریک میگم

مهمترین هدیه ای که برای نامگذاری سال جدید از سایت گرفتم پروژه ی جدید گام به گام مهاجرت از مدار فعلی ام به مدار بالاتر. بوده .. وووای خدایااا شکرت یعنی اینقدر از اسم این فایل و پروژه و نامگذاری این سال جدید 2025 میلادی خوشحال شدم که در تمام کامنت هام و نوشتنی های روزانه ام بشدت از این جمله استفاده میکنم و توجه و تمرکزم کاملا روی بالا رفتن مدارم جلب شده

خانم شایسته ی عزیزم عجب نامگذاری هوشمندانه ای بود بخدا هر چقدر تحسین تون کنم بازم حق مطلب را بیان نکردم ممنون و سپاسگذارم که خداوند منو بسمت این پروژه ی بینظیر هدایت کرد تا بتونم متعهدانه در این مسیر حرکت کنم و به مدار بالاتری هدایت بشم و باید اعتراف کنم که دقیقا با پیوستن به این پروژه یعنی مدارم بالاتر رفته که در چنین پروژه ی پر محتوایی حضور دارم و باید به خودم ببالم که چنین استاد خردمند و با هوش و زکاوتی نصیبم شده تا منو بسمت پله های موفقیت بالاتری راهنمایی کند . مرسی مرسی خانم شایسته جانم که اینقدر بفکر ما دانشجویان این مسیر الهی هستید خدایااا شکرت ..

خدایااا شکرت که یک تعهد نامه ای نوشتم تا گام به گام با این پروژه همراه خانم شایسته و دیگر دوستان عزیزم هستم تا از این مدار فعلی ام بسمت مدار بالاتری مهاجرت کنم خدایاااا سپاسگذارم

خدایااا بخاطر تمام نعمت و قدرت سپاسگذاری های روز و شبم از تو ممنون و سپاسگذارم

خدا رو شکر روز چهارشنبه 11 دی ما دوباره آقای زنگنه اومد و درب مستر راهرو را دوباره بتونه صاف کشید و گذاشت خشک بشه و من هم توی این فاصله یک ماکارونی خوشمزه درست کردم و نوش جان کردیم و بعد از ناهار آقای زنگنه سومباته کشید و تر و تمیز یکی دوبار با قلتک رنگ کشید .و عصری اسنپ گرفت و رفت ..فعلا گذاشتیم تا چند روز کاملا خشک بشه تا توی هفته یک قراری بذاریم و بیاد و به امید خدا یکبار دیگه رنگ کنه و تر و تمیز و مرتب بشه ..

پنجشنبه هم وقت دندانپزشکی داشتم و رفتم و قرار شد یک کارایی روی ندانم انجام بشه که داستانشو توی چکاپ فرکانسی بعدی ام می نویسم ..

بخاطر اینکه بلطف خدای مهربانم توانستم هر روز صبح اول وقت تمرینات کتاب معجزه ی سپاسگذاری خانم راندا برن را تا این لحظه و روز بیست و چهارم عصای جادویی انجام بدم ممنون و سپاسگذارم خدایااا شکرت من می‌خوام فقط و فقط با دریافت نتایج جدید شگفت انگیز خوب و عالیم در تمام جنبه های پولی و مالی و مادی و معنوی و روابط و عزت نفس و غیرهذ و با صدای بلند اسم ترا فریاد بزنم و شکرگذارت باشم و بگم خدایااااااا شکرت بخاطر نتایج فوق العاده عالی در تمام جنبه های زندگی شگفت انگیزم که با احساس خوب و عالی و شاد و خندانم سپاسگذارترباشم و بطور مدام و لحظه به لحظه شکرگذارت باشم ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت

الهی به تمام آرزوهای قشنگ تون با عشق برسید و از مسیر زندگی تون لذت ببرید

راستی امروز فایل جدید استاد بنام مرغ همسایه غازه بر روی سایت قرار گرفت می‌خوام موقع پیاده روی این فایل رو حسابی گوش کنم و بعدش یک کامنت برای این قسمت بنویسم اینم آخرین برنامه ی امروز

ادامه ی چکاپ فرکانسی رو آخر دی ماه می نویسم

این داستان ادامه داره.

ادامه…

صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی می خواهم

IN GOD WE TRUST

ما به خداوند اعتماد داریم

IN GOD WE TRUST