پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 1

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسداله زرگوشی» در این صفحه: 13
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    به نام خداوند علیم و حکیم

    سلام و درود بر همه عزیزانم بخصوص استاد عباسمنش گرانقدر

    گاهی اوقات تغییرات شخصیتی و اتفاقات زندگی ما بگونه ای نامحسوس و زیر پوستی اتفاق میفته که به سختی بیاد میاوریم قبلآ چطور بودیم و الان چجوریم! و تلنگری همانند این فایل استاد میخواد تا وادار به فکر کردن و کند و کاو در گذشته مان شویم تا برایمان این تغییرات واضح و نمایان شود.

    این فایل با اینکه مدت زمانش کوتاه بود ولی خیلی برای من درس داشت و سر شار از آگاهی های ناب بود. بگونه ای که خودمم از تغییراتی که در این مدت کوتاه داشته ام شگفت زده شدم و امروز میخوام قبل از پاسخ دادن به سوال استاد با آوردن یک مثال ، این تفاوت ها در زندگیم را در سه حوزه خرید منزل،قرعه کشی وام و اعزام به مسابقات ورزشی بیان کنم و به باور خوش شانسی یا بد شانسی برسم.

    چطور یک آدم بدشانس تبدیل به یک آدم خوش شانس شد؟!!

    در محاورات و گفتگوهای عامه مردم میبینیم که دائما موفقیت ها و شکست ها یا اتفاقات خوب و اتفاقات بدی رو که برای خودشان یا دیگران اتفاق میفته رو به شانس ربط می دهند.

    به قول استاد یعنی ما خودمان هیچ نقشی در اتفاقات زندگیمان نداریم و مانند برگی در باد، این نسیم زندگیست که داره هر لحظه ما رو به سمتی میبره و انگار خدا برای یکی خواسته و برای یکی نخواسته!

    باور و افکار منم تا قبل از آشنایی با استاد دقیقآ همین بود. و اینگونه در برابر تضادهای زندگیم سپری فولادی ساخته بودم تا از من در برابر تضادهایم محافظت کند و اوج ایمانم این باشد که یارب من بر خلاف دیگر بندگانت از نقشم راضیم! نه به این دلیل که نقشم و دوست داشته باشم، نه. بلکه به این دلیل که تو؛ این نقشو برای من در نظر گرفتی!!

    همانطور که در فایلهای گذشته اشاره کردم من آدمی بودم که به شدت دوست داشتم ترحم دیگران و به خودم جلب کنم و نقش ثابتی که در زندگیم بازی می کردم نقش یک قربانی بود.

    جهان هم طبق قانون بدون تغییرش جدیدترین و هیجان انگیز ترین سناریوهاشو برای بازی این نقش برای من کنار میگذاشت! رزومه پر و پیمانم که دائمآ نقل زبانم بود و در هر فرصتی از آن برای تبلیغ علیه خودم استفاده می کردم؛ این نقشو در زندگیم پر رنگ تر جلوه می داد. بگونه ای که لذت زندگیم این شده بود که شاهد مثال شده بودم برای مثال زدن های دیگران!

    اینهمه تغییرات در زندگی من در این مدت کوتاه از زمانی اتفاق افتاد که پذیرفتم خودم خالق زندگی خویشم نه شانس و تقدیر و خداوند! و در دوره کشف قوانین این باور دارد روز به روز تقویت و قویتر می شود.

    بریم سراغ نمونه هایی از زندگیم تا سخنم بیشتر از این طولانی نشه.( اینم یه الگوی تکرار شونده است خخخ)

    1- خرید آپارتمان: چند سال پس از اینکه کارمند شدم تصمیم گرفتم آپارتمان نوسازی بخرم تا در آینده ای نزدیک ازدواج کنم. به همین دلیل ماشین زیر پامو فروختم و قرار روز معامله مشخص شد. (آنوقت ها اختلاف یه آپارتمان با یه ماشین اینقدر زیاد نبود). شب قبل از موعود مشخص شده قیمت مسکن رشد نجومی کرد (زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد) و صاحب ملک در روز معامله توافق رو باطل کرد و درخواست مبلغ خیلی بیشتری رو کرد که از توان من خارج بود و من عطای خرید آپارتمان رو به لقایش بخشیدم و از طرف دیگه رفتم همون ماشین قبلیمو با کیفیت کمتر و قیمتی بالاتر خریدم.(چقدر من بد شانس بودم!)

    در حالی که معامله ای که پارسال انجام دادم کاملآ هدایتی بود و از طریق دیدن نشانه ها و عمل به آن اتفاق افتاد که شرح مفصل آن در کامنتهای سفرنامه قبلآ نوشته ام. و پس از گذشت ماهه تائید کننده این مطلب بود برام که من در زمان مناسب در مکان مناسب بودم و این اتفاق به راحتی اتفاق افتاد.(چقدر من خوش شانسم)

    ادامه این کامنت رو در فضای باز و در دامن طبیعت ادامه می دهم در حالی که نسیم خنکی در حال وزیدن است و دورنمای زیبایی از شهر و کوه قلاقیران (نماد ایلام) را نظاره گرم. و چایی آتشی دلچسبی را پس از صرف نهار در کنارم دارم.جای همه عزیزانم سبز. امیدوارم این احساس خوب و انرژی مثبت به همه شما که این کامنتو میخونید سرایت کرده باشه.

    2-قرعه کشی وام: اوایل استخدامم سازمانمون قراردادی با بانک بسته بود که به همکاران وام پرداخت کند. به همین منظور قرعه کشی ای در سازمان انجام شد و از 77 نفری که در قرعه کشی شرکت کردن؛ من نفر 76 ام شدم. و جهان بازم هم در جهت تائید و تقویت باورهایم دست بکار شد.جالب اینکه این باور بدشانسی و قربانی بودن به همینجا ختم نشد و درست دو ماه قبل از رسیدن نوبت گرفتن وام، سازمانمون با استانداری ادغام شد و بطور کل صورت مساله پاک شد.(چقدر بدشانسم من!)

    بعد از آشنایی با استاد؛ سال گذشته تعاونی قرض الحسنه در سازمانمون تشکیل شد و قرار شد به همکاران وام قرض الحسنه با کارمزد 4% پرداخت شود. حالا اتفاقی که افتاد این بود که اسم من جزء نفرات اول از گوی دراومد و همه به من تبریک میگفتند که امروز روز توئه.(چقدر من خوش شانسم!)

    من این وام و دو وام دیگر رو که میتونستم استفاده کنم.بر اسا آموزه های استاد هرگز استفاده نکرده و نخواهم کرد.

    3- مسابقات ورزشی: قرار بود مسابقات فوتسال بصورت منطقه ای برگزار بشه و من که فوتبالم خیلی خوب بود و جزء نفرات منتخب آموزشگاههای استان بودم و بازی باشگاهی داشتم، فکر می کردم حتمآ برای موفقیت تیم جزء تیم خواهم بود. ولی من به علت اینکه تازه استخدام شده بودم و هنوز با کانون های قدرت در سازمان آشنایی نداشتم در کمال ناباوری دیدم کسانی رو به مسابقات برده اند که برای تفریح و آب و هوا عوض کردن رفته اند و من انتخاب نشدم.(چقدر من بدشانسم)

    هفته گذشته اطلاع دادندمسابقات کشوری کارمندان قرار است در هفته آینده برگزار شود. اداره کل ورزش جوانان استانمون در نامه ای که برای سازمانمون فرستاده بود از من و دونفر دیگر از همکارانم که در مسابقات استانی رتبه اول را کسب کرده بودیم دعوت کرده بود برای شرکت در مسابقات کشوری که در مشهد برگزار می شود. مانعی که در این میان بود این بود که از یکطرف برای اعزام ما سنگ اندازی می کردند و با بهانه های مختلف سعی می کردند ترتیب اثر به این درخواست ندهند. از طرف دیگه مهلت زمانی ثبت نام سایت وزارت ورزش بعلت های نرسیدن نامه های مربوطه تمام شده بود.طبق آموزه های استاد احساسمو بد نکردم و گفتم الخیر فی ماوقع. اگه خیر من در این سفر باشه کسی نمیتونه حق منو ضایع کنه و اگه خیریتی توش نیست که تسلیمم به رضای خدا. و سعی کردم واکنشی به صحبت هایی که به گوشم می رسید نشان ندهم.با نامه نگاری اداره ورزش و جوانان استان و پیگیری مسول رفاهمون وزارت دسترسی ای به ما داد تا اسامی خودمون رو در فاصله چند روز تا برگزاری مسابقات ثبت کنیم و دیشب مسئول رفاهمون تماس گرفت و کد ملی خواست برای گرفتن بلیط که اگه بلیط اوکی شد در مسابقات شرکت کنیم.(چقدر من خوش شانسم!)

    ===============================================

    سوال:چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط،در زندگی شما هست؟

    یکی از چیزهایی که در روابط برای من اهمیت ویژه ای دارد راستگویی و صداقت است. بگونه ای این مسئله برای من حائز اهمیت است که تمام ویژگیها و خصوصیات و معیارهای دیگرم برای روابط رو تحت شعاع خودش قرار می دهد. یعنی حاضر نیستم با کسی که همه ویژگی های خوب و دارد ولی صداقت ندارد؛ روابط نزدیکی داشته باشم. و جهان نیز افرادی رو در فرکانس من قرار میدهد (چه در دنیای واقعی و چه در فضای مجازی) که ویژگی بارزشان صداقت است.

    الگوی تکرار شونده منفی ای که مدتی هست دارم روش کار میکنم اینست که دائمآ افراد مختلفی بخصوص از طریق تلفنی از طرف موسسات خیریه برای گرفتن کمک تماس می گیرند یا آشنا و همکاری طلب قرض می کند. و این مسئله بصورت الگو دارد تکرار می شود. و ریشه این مسئله بر می گردد به کمک هایی که قبلا به آن موسسات داشته ام و این موسسات که بصورت زنجیر وار بهم وصل هستند شماره مرا در اختیار سایرین قرار داده اند و هر چند روز یکبار از شهرستانهای مختلف و حتی از تهران چنین تماس هایی دارم. یا چون قبلا به همکاری یا آشنایی قرض داده ام الان هم انتظار تکرار آنرا دارند. و من طبق آموزه های استاد درخواست همه رو رد کرده ام و تمرکزم بر تسویه وام هایمان است که به امید خدا در آینده نزدیک در مورد آنها نیز خواهم نوشت.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 272 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود خانم محسنی عزیز

    نمی دانم بگویم کامنت خوندم یا شعر یا نثر! هر چه که بود قالب نوشتنتان آهنگین و خدایی بود. هنگام خواندن کلام شیوایتا محسور و حیران بودم. موهای تنم سیخ شده بود. تا به حال تو عمرم همچین کلامی را نه شنیده بودم نه خوانده بودم. انگار یک نویسنده چیره دست دست به قلم شده باشد. آنهم نویسنده ای عباسمنشی. معلوم است علاوه بر شیوه نوشتنش جنس سخنشم متفاوت خواهد بود. هزاران آرایه ادبی میتوان از کلامت پیدا کرد. هزاران عاریه و تشبیه و هزاران تمثیل!

    انگار خداوند گفته و تو تحریر کرده ای! کلام و واژه گانم در تحسینت کم میارن و ناتوان و عاجزند.و قطعآ نخواهم توانست آنجور که شایسته توست؛ آنجور که دلم راضی شود بتوانم حق مطلب را بجا آورم.

    بارها و بارها باید بخوانمش تا بیشتر و بیشتر یاد بگیرم. کلامت برای من پر از نکته و درس بود.انگار خداوند از کلام تو با من سخن گفته باشد. شجاعتت؛ نگاه توحیدیت؛ واژگان الهیت و تلفیق کلامت با کلام خدا همه برایم درسها داشت؛ قلمت تواناتر؛ ایمانت قویتر و حال دلت و احساس قشنگت خدایی تر دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  3. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود فهیمه عزیز

    خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت احساس خوبی که دریافت کردید و با کامنتتون دوباره اون احساس قشنگ رو به من برگردوندید؛ ممنونم ازت.

    نوشته بودی عاشق کوه و طبیعتم، خواستم بگم درسته در کویر زندگی می کنید ولی کویر و استان زیبایتان هم زیبائی های خودش را دارد.نوروز 1398 مهمان استان زیبایتان بودیم. یکی از بهترین و خاطره انگیز ترین مسافرت های زندگیم بود. برایم تجسم عینی در زمان مناسب در مکان مناسب بودن بود. آن سال ایام نوروز بارندگی های سیل آسایی اومد و همه نقاط کشور را درگیر کرده بود. و به همه هشدار می دادند مسافرت نرید ولی ما انگار در ایران نبودیم و جز خاطرات قشنگ چیز دیگری تجربه نکردیم. به همین دلیل همواره عاشق استان یزد هستم با آثار تاریخی فراوان و بی نظیر و مردمانی با لهجه ای شیرین که از عسل شیرین تر است.

    ممنونم که برایم نوشتی و یکی از خواسته های امروزم و که صبح نوشته بودم تیک زدی. برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و نعمت و ثروت و حال خوب فراوان آرزومندم دوست عزیز. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود خانم سلطانی عزیز

    واقعیتش شوکه شدم گفتی همشهری هستیم! واقعیتش تصور نمی کردم از اعضای سایت کسی همشهریم یاشه ، اونم شما که از اعضای باسابقه و فعال سایت هستید.اینم از برکات این سایت الهیه.از آشنائیتون خوشبختم. ممنونم که برایم نوشتید تا بیشتر باهاتون آشنا بشم.

    داشتم فکر میکردم این کامنت میره تا آمریکا و برمیگرده به ایلام تا به دست صاحبش برسه و چقدر تکنولوژی حیرت انگیزه!.بهترینها رو برات آرزو میکنم دوست عزیز.یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود خانم حسینی عزیز

    واقعیت جامعه و فرهنگی که داریم توش زندگی می کنیم بدور از آگاهی ها و باورها و ارزشهای الهی است.به همین دلیل از خداوند دور افتاده ایم با اینکه داعیه مسلمانی داریم. این باورهای مخرب در زمینه ازدواج بیشتر از سایر جنبه هاست. به همین دلیل میبینیم نسل های دهه 50 و 60 بخاطر محدودیت های شدید و باورهای مخرب در روابط زناشویی دچار مشکل هستند.بعنوان مثال بارها شنیده ام حتی کسایی که بیشتر از لیاقتشون همسری برگزیدند باز برای اینکه به اصطلاح عامه چشم نخورند خودشون را ناراضی جلوه می دهند و میگویند:«پیشونی، منو کجا میشونی!»

    همواره تحسین میکنم کسانی که هنوز ازدواج نکردند و دارند با این آگاهی های الهی در این مسیر قدم برمی دارند.بدور از ارزش ها و باورهای عامه مردم. و نمونه این افراد کسانی مثل سید علی خوشدل هستند که تونسته با عمل به این آگاهی ها ازدواج موفقی داشته باشه.

    برای شما دوست عزیزم که دارید روی خودتون کار می کنید و خودتونو از نو میسازید که خیلی ارزشمنده؛ توفیق و رشد و موفقیت روز افزون آرزو میکنم.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود یاسمن عزیز

    ممنونم از لطف و محبتی که ابراز کردید.نمیشه کامنت شما رو جواب داد و لبخند نزد! این حس خوب دیدن لبخند پروفایلتون واقعآ مسریه؛ مرسی بابت پروفایلتون.

    به جرات میتونم بگم یکی از تغییرات بنیادین و اساسی که با آموزشهای استاد در من اتفاق افتاد همین مساله توحید و نداشتن نگاه انسانی به خداوند است. وقتی در رفتار و اعمال جامعه دقت میکنیم این نگاه انسانی به خداوند خیلی پررنگ دیده می شود. که اوج آن را در ماه مبارک رمضان میبینیم. من خودم از آن دسته افرادی بودم که شبهای احیا رو تا صبح 100 رکعت نماز میخوندم و تمام بدبختی ها و گناهانمو سعی میکردم تجسم کنم تا اشکی از چشمم بچکه و خدا بخاطر اشکام دلش رحم بیاد و پرونده سال گذشتمو مختومه کنه تا بتونم چابکتر به سمت گناهان بیشتر خیز بردارم!

    یاسمن عزیز دقیقآ حرف دل منو زدید که گفتید:ما حداقل اونقدر لیاقت داشتیم که به این استاد الهی و این سایت الهی و این دوستان الهی هدایت شدیم!

    و این لطف و عنایت رو باید قدر بدونیم و یکی از شکرگزاری های دائمی من همین هدایت خداوند و عضویت در این سایت است که سبب شده در بهشتی موازی زندگی کنیم و حال و فکر و عمل و دیدمان متفاوت از دیگران باشد.به جای آن انسان حقیر و عاجز و تسلیم سرنوشت و محتاج ترحم و بخشش به انسانی تبدیل بشیم که مثل خالقمان؛ خالق زندگی خویش باشیم و خداوند را در لحظه لحظه زندگیمان درک و احساس کنیم؛ نشانه هایش را تائید کنیم و باهاش عشقبازی کنیم!

    یاسمن جان وقتی داشتم کامنتم و مینوشتم یکی از کدهای صبحم بود که کامنتی بنویسم که جزء سه تای اول باشه! و هنگامی که بخشی از کامنتم رو بدلیل سیو نکردن از دست دادم اصلا احساسمو بد نکردم؛ یعنی اینقدر احساسم خوب بود که با این چیزا بد نمیشد و با خودم گفتم من به زمانبندی خداوند ایمان دارم و قطعآ نیاز بوده کامنت من دیرتر تموم بشه و در زمان مناسب و مکان مناسب ارسال بشه و با این احساس شروع کردم به دوباره نوشتن کامنت و وقتی کامنتها تائید شدند کامنت من آخرین کامنت تائید شده بود و همون لحظه گفتم خدایا چقدر قوانینت دارند بی نقص عمل می کنند و مطمئن شدم جزء سه کامنت برتر خواهد شد. و اینروزها این کدنویسی و قدرت خلق کنندگی رو عجیب دارم احساس و لمس میکنم که بازم جا داره از استاد و مریم جان بابت بروزرسانی این دوره کمال تشکر و امتنان رو داشته باشم.

    گاهی وقتها از دید نظاره گر عامه به خودم هنگام دیدن نشانه ها نگاه میکنم خندم میگیره و میگم اگه فیلم ازم بگیرند و نشون بدن به بقیه ،همه بر دیوانگی یا خیالاتی بودنم صحه خواهند گذاشت خخخ . ولی از برکات این سایت و استاد گرانقدر آنقدر آرامم و از درون در صلح که واکنشم فقط لبخند خواهد بود.

    ممنونم که برام نوشتید و با لبخند تمام کامنتو نوشتم؛ حال خوبت برقرار؛ آرزوهات خاطره ساز، دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود آقا رضای خوشتیپ

    به به از توصیفی که کردید؛ انگار اونجا بودم و حسش کردم. مرسی عزیزم.یاد کامنت دیروز و حال و هوای نوشتن کامنت افتادم، اون لحظه هم اینقدر غرق احساس خوب بودم که خدا گفت اینم بنویس حال خوب مسریه! و دیدم عزیزانی که هدایت شدن به این کامنت این حال خوبو دریافت کردند که خداوند را شاکر و سپاسگزارم.همانگونه که حال خوب تو به من سرایت کرد و غرق احساس زیبایی شدم که ازت ممنونم و خوشحالم که به طبیعت علاقمندی و خداوند را در این فضای زیبا بیشتر احساس می کنید. برایتان سعادت دنیا و آخرت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود خانم زمانی عزیز

    دقیقآ درست فرمودید، گاهی ما لازمه برگردیم و نگاهی به راه رفته مان بندازیم تا بتوانیم لمس کنیم چه راهی طی کردیم و چه تغییراتی داشته ایم. دلیل تاکید استاد قبل شروع دوره ها و نوشتن چکاپ فرکانسی نیز همین مسئله است.

    به قوری استیل اشاره کردید جالبه بدونید همسر من یه قوری استیل شیک گرفته که هر وقت چایی در طبیعت دم میکنیم همه میگند این قوری اگه مال ما بود فقط برای مهمونی ها ازش استفاده می کردیم و تعجب میکنند ما در این قوری چایی دم میکنیم. که فوق العاده به جان و دل میچسبه که جای همه عزیزان رو در آن لحظه سبز نگه داشتم و اون حال و حس خوبو برای همه عزیزانم آرزو کردم.

    ممنونم که وقت گذاشتید و کامنتمو خوندید و برام نوشتید. در پناه الطاف بیکران الهی باشید دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود صحرای عزیز

    خدا رو شکر به واسطه آگاهی هایی که دریافت می کنیم و بهشون عمل می کنیم حال دلمون همیشه خوب است و بودن در این سایت الهی،و دریافت پیام های دوستان الهی ای چون شما این حال خوب عالی و عالی تر می شود.

    ممنونم از لطف و محبتی که داشتید.بهتون تبریک میگم و تحسینتون میکنم که عزم خودتونو جزم کردید برای نزدیکی به خودت؛ برای شناخت بیشتر خودت و این از هر چیزی ارزشمندتره.

    همه تعارض ها؛ناملایمات؛غم ها و رنجهایی که می کشیم ناشی از فاصله گرفتن این من بیرونی از من درونی مان است. و هر چقدر من بیرونیمان را به من درونیمان نزدیکتر کنیم؛ بیشتر با خودمان و خدایمان و محیط اطرافمان در صلح قرار میگیریم و حال خوب دائمی تری داریم که به سادگی دستخوش آشفتگی های محیط بیرون قرار نخواهد گرفت.راه خودمان را خواهیم رفت و تلاش و تقلا برای تغییر دیگران نخواهیم کرد. تلاش و تقلا جهت جلب رضایت دیگران نخواهیم کرد و عقیده و نظر دیگران برایمان برایمان اهمیت زیادی نخواهد داشت و به اتفاق یا سخن یا برخوردی واکنش نشان نخواهیم داد.آرامیم و رها.

    چقدررررررر ما خوشبختیم که در این مسیر توحیدی و الهی هستیم . واقعآ نمیتوان اندازه گرفت که چقدررررررر!

    باورم اینست کسانی که به آموزه ها و آگاهی های استاد هدایت شده اند؛ جایگاه ویژه ای نزد خدا دارند و خداوند لطف و عنایت و بخششش را بر ما تمام کرده تا بتوانیم زیبا زندگی کنیم؛ زیبا عمل کنیم و خدا گونه وار خلق کنیم زندگیمان را.

    خوشحالم که با طبیعت مانوس و مونس هستید و این انرژی مثبت را که از منشا و مبدا انرژی جهان بوده، دریافت کردید و به دلتان نشسته.زیرا دل مامن و جایگاه خداست و هر آنچه از دل برآید؛ ناگزیر بر دل نشیند.

    ممنونم که برایم نوشتید و نظرت رو انتقال دادید.

    آرزو میکنم همواره با خودتان و خدایتان در صلح باشید دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    سلام و درود Cinnamon عزیز

    ممنون از کامنتی که نوشتید و تحسین می کنم نگاه زیبا بینی رو که دارید که سبب شده زیبایی هایی رو که توصیف شده را اینقدر خوب دریافت کنید.

    همواره لبریز از عشق و زیبایی و احساس عالی و انرژی لایزال خداوند باشی دوست عزیزویا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: