پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1874 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    خیلی خوشحالم که در مدار دریافت آگاهی های ناب این جلسات قرار گرفتم و این سوالات مهم باعث شدن بیشتر فکر کنم و به لایه های باوری عمیق و پنهان زیاد درونم پی ببرم الحق که توضیحات استاد عالیه اما کامنت های بی نظیر دوستان هم در این زمینه داره خیلی به من کمک میکنه.

    من خیلی به موضوع روابط فکر کردم ‌و متوجه یک سری رفتارها ‌و ویژگی هایی شدم که تقریبا در همه ی روابطم مشترک بوده.

    مثلا اغلب در روابطم آدم هایی وارد زندگیم میشن که همشون زندگیشون از هم پاشیده و به جدایی ختم شده ‌و دنبال یه راه حل میگردن دنبال کسی که بتونه بهشون دلداری بده .

    یا کسانی که معمولا مشکلات مالی دارند و همیشه یه بدبختی توی زندگیشون بوده که باید برای رفع اون تلاش کنند.

    همیشه مشتریانی وارد کسب و کارم شدند که دنبال تخفیف بودن دنبال ارزونی و اصلا کیفیت براشون مهم نبوده.

    همیشه با افرادی وارد رابطه شدم که از خودم سطح فکری پایین تر،ترسوتر،بی اطلاعات تر و ضعیف تر بودند و من همیشه از این حس برتر بودن لذت میبردم و وقتی کامنت های بچه ها رو خوندم تازه متوجه شدم که چه خودزنی بزرگی میکنم من احساس ارزشمندی و عزت نفس بسیار پایینی دارم به این دلیل هرگز نمیتونم با افراد بزرگ،از همه نظر ارتباط بگیرم به این دلیل همیشه افراد ضعیف وارد زندگیم شدن و از اونجایی که من عزت نفس نداشتم اون احساس ارزشمندی کاذب که از اون روابط میگرفتم من رو ترغیب به ادامه رابطه میکرد و من به ظاهر لذت میبردم اما در اصل هرلحظه و دقیقه و ساعت و روز و هفته و ماه و سال داشتم از موفقیت دور میشدم و تعجب هم میکردم که چرا زندگی من عوض نمیشه چرا از نظر مالی رشد نمیکنم چرا روابطم عالی نمیشه و کلی از این چراها که هیچوقت نتونستم دلیلش رو پیدا کنم تا امروز و این لحظه که این فایل ها رو دیدم و میبینم و هربار به خودشناسی میرسم.

    چرا مشتری ارزون طلب و بی کیفیت وارد زندگیم میشد؟

    چون من برای خودم ارزش قائل نبودم چون من برای کارم برای مهارتم ارزش قائل نبودم چون به خودباوری و احساس لیاقت نرسیده بودم چون باور فراوانی اندیش نداشتم چون فکر میکردم اگه به مشتری نه بگم اون میره و من از بی پولی میمیرم پس تعجب هم نباید بکنم که چرا همچین مشتری هایی وارد کسب و کار من میشن.

    چرا افرادی که توی رابطشون به مشکل خورده بودن وارد زندگی من میشدن ؟

    چون من دنبال تایید دیگران بودم(این باور غلط اونقدر در من ریشه دوونده که حتی موقع کامنت نوشتن هم در گوشم یکسره نجوا میکنه که یه جوری کامنت بنویس که هم کلی امتیاز بگیری هم همه ازت تعریف کنن و گاهی اوقات تمرکزم رو میگیره و من مجبور میشم چند ساعت وقفه بندازم بین نوشتن کامنت و فرستادن دیدگاهم) چون 4تا کتاب خونده بودم و 2تا دوره دیده بودم احساس میکردم خوب دیگه من استاد شدم و باید به بقیه درس بدم و چون خوب صحبت میکردم اونا هم کلی به به و چه چه میکردن و من سرشار از انرژی میشدم که آره بابا منم بلدم حرف بزنم حالا ریشه این تایید گرفتن کجاست؟

    در کودکی من زمانی که غرق رویاهام میشدم و همه من رو بخاطر سکوتم به باد تمسخر میگرفتن و این عقده ای شده بود در دل من و وقتی با صحبت کردن برای دیگران و گرفتن تایید اونا شاد میشدم به خودم میگفتم دیدی من چقدر بلدم خوب صحبت کنم اونایی که مسخره میکردید کجایید که ببینید من دارم چه میکنم ….

    همش بخاطر کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس و احساس عدم لیاقت عدم باور به فراوانی باعث شده که من یکسری اتفاقات مشابه در روابطم رو تجربه کنم.

    خدایاشکرت

    ممنونم استاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان ثروتمندم

    عجب فایل قشنگی ، واقعا حال کردم و لذت بردم چرا؟

    چون الان با کمی فکر کردن فهمیدم که افرادی که به مراجعه‌ میکنم در واقع یا به من کمک می کنند تا موفق شوم یا مرا تشویق میکنن که ادامه بدم

    مثلا یک نفر مربی بدنساز توی باشگاه رایگان به من داره آموزش بدنسازی میده که پیشرفتم عالیه شده

    یا وارد جمعی شدم که همه دارن تغییر می‌کنند و تلاش می‌کنند میزان اعتماد بنفس آنها بره بالا .

    خلاصه تمام افرادی که در طول روز با آنها من روابط دارم به نوعی در مسیر پیشرفت هستن و به نوعی به من هم دارن انگیزه میدن

    و از این بابت من سپاسگذار خداوند هدایتگر هستم.

    ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    اسما گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    ب نام رب

    با یادتو‌وبا هدایت تو شروع میکنم

    من ی نگاهی ب روابطی ک داشتم انداختم و متوجه شدم یک الگویی تکراری در روابطم پیداکردم اینکه:من همیشه باادم هایی در ارتباط بودم ک ب نحوی یا از من دور بودند یعنی یک استان دیگ زندگی میکردند ویا هم آدم های بودند ک من اون هارو هم لول خودم نمیدیدم و میگفتم حق من ی آدم بهتریه و یا هم اگراز کسی خوشم میومد اون رو از خودم بهتر می‌دیدم یا هم اون فعلا قصد ازدواج نداشت خلاصه هر آدمی با این قبیل ویژگی ها ب من نزدیک میشد ک اصلا رابطه جدی نمیشد یا خودم تمام میکردم یا هم وابسته میشدم اگ مطابق خواسته هام بود ک تموم میشد و سرانجامی نداشت برام (آدم های ک منو میخواستن من نمیخواستمشون وادم هایی ک من میخواستم ب جایی نمی‌رسید)

    یا اصلا خواستگار های درست حسابی نداشتم اونی ک درست حسابی بود هم ی اتفاقی میفتاد ک اصلا نیاد

    ی الگوی دیگ هم بود اینک همیشه دوست داشتم مورد توجه و تأیید قرار بگیرم ولی تو هر جمعی میرفتم انگار منو اصلا نمیدیدن هر کار فیزیکی هم مکردم ک تا حدودی ب چشم بیام منو ببیننداما مخصوصا زمان هایی ک کاری میکردم ک ب چشم بیام بدتر میشد و باز هم انگار منو نمیدیدن این خیلی تکرار میشد برام

    ی الگوی دیگ هم داشتم ک چون تو خونواده ای بزرگ شده بودم ک هیچ زن و شوهر عاشقی ندیده بودم همه زندگی عادی بدون عشق درکنار هم داشتند و حتی گاهی بی احترامی هم میکردند ب هم و از این جهت همیشه فکر میکردم اصلا پسرهاعاشق نمیشن اصلا پسرهابلدنیستندابراز عشق کنند چون چیزی ک دیده بودم زندگی های بدون عشق بود برای همین تو رابطه هم ک میرفتم (تورابطه های ماندگار زیادی نرفتم خودم کات میکردم)اما همون یکی دو مورد توجهی از طرف مقابلم نمیدیدم و ابراز عشقی اونطور ک دوست داشتم نبود هرکاری میکردم ک توجه ببینم و ب خودم این پیام رو بدم ک دوست داشتنی هستم اما خیلی کم بود

    ی الگوی دیگ این بود ک با آدم هایی سروکارداشتم ک از نظر من شغل خوبی داشتند و من کنارشون احساس کمبود و ضعف میکردم

    یا در رابطم آدم های قدرتمند و جذب میکردم ک سعی در کنترل من و اینک من رو زیر سلطه خودشون در بیارن چون پدرم آدم قدرت طلبی بود و همیشه حرف حرف خودش بود و ما حتی جرعت حرف زدن هم نداشتیم

    ی الگویی دیگ هم پیدا کردم ک ترس در من ب شدت زیاد بود مخصوصا با آدمی ک دوسش داشتم ترس از نبودنش رو داشتم وهرکاری کردم ک کنارم باشه و اما نتیجه خوبی نداد این رو هم باز ب شرایط خونوادم نسبت میدم چون ب شدت از پدرم میترسیدم و نه حرفی باهاش میزدم نه هم دوست داشتم بفهمه از کارهام چون ممکن بود بحث پیش بیاد برای همین من دوست داشتم خیلی چیزاروتجربه کنم و همیشه مخفی میکردم همه چیو از پدرم و باهاش حرف نمی‌زدم بخاطر ترس و ریشه ترس در من بسیار زیاد شده بود ب نحوی ک من تو جمع هم استرس و ترس میومدسراغم و نمیتونستم حرف بزنم

    حتی ب پارتنرم هم گاها حرف دلم رو نمی‌زدم ترس میومدسراغم و اصلا آدم شجاع و نترسی نبودم

    ی الگوی دیگ هم داشتم ک توانایی نه گفتن رو نداشتم هر موقع تصمیم می‌گرفتم بگم نه در مقابل درخواست های نامعقول امانمیتونستم وضربه های زیادی هم خوردم از وقتوانرژیم زدم برای بقیه بااینکه دوست نداشتم و مدام توذهنم جنگودعوایی ب پامیشد

    دوستانی داشتم ک روابط خوبی نداشتندومن هم می‌نشستم پای دردودلشون مدتها و اونجاهم رد پای تاییدطلبی رومیبینم اما موفق شدم اون دوستان رو گذاشتم کنار خداروشکر

    سپاس از وقتی ک گذاشتید و مطالعه کردید کامنتم رو من تا حدودی از این الگوها فاصله گرفتم و فاصلشون خیلی بیشترشده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    لیلی ‌ گفته:
    مدت عضویت: 738 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم این فایل عالی بود

    الگو تکرار شونده ای که من پیدا کردم در مورد افرادی بود که ازمن خواستگاری کردن .

    تعدادی ازاین افراد ویژگی مشترکی داشتن که ؛

    افراد ثروتمندی بودن ، ظاهرشون اصلا مورد پسند من نبود و تفاوت سنی نسبتا زیادی با من داشتند و بزرگتر بودن که برای من جالب نیست و از لحاظ ظاهری بیشتر باهاشون مشکل داشتم .

    البته همه افراد این ویژگی هارو نداشتند ولی بین سه یا چهار نفر این ویژگی های مشترک رو پیدا کردم و تااین لحظه خودم نتونستم مشکل رو در خودم متوجه بشم که چه باوری باعث حضور این افراد شده .

    چیزی که درمورد خودم وجود داره اینه که من بیبی فیس هستم و هم اینکه خودم اینو باور دارم هم اینکه دیگران دائما بهم میگن که سنم به ظاهرم نمیاد و این ویژگیمو دوست دارم نمیدونم میتونه ربطی به مسئلم داشته باشه این باور یا نه ؟

    خوشحال میشم دوستان عزیزم اگه میتونن دراین مورد کمک کنن و امیدوارم استاد عزیز هم تو فایل بعدی دراین مورد توضیح بدن

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    فرهاد و عسل گفته:
    مدت عضویت: 3704 روز

    سلام خدمت شما استاد عباس منش عزیزم

    ممنونم از فایلهای فوق‌العاده تون

    سوال

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    الگوهای تکرار شونده ی من مثل

    1. درخواست کمک داشتن و یا توقع کمک داشتن مالی و فیزیکی اطرافیانم از من که همیشه هست مثلا برای اسباب کشی خودم من توقع از کسی نداشتم و اگر هم به کسی زنگ زدم بیا کمک برای این بود که منم به اونها کمک کرده بودم و من هم متوقع شده بودم

    2.در خواست مالی هم گاهی اوقات هست که فلان قدر پول یکی دوماهه کسی درخواست میکنه و یا انتظار ضمانت بانکی از من دارند که من آگاهانه سعی میکنم هر دوش رو رد کنم و حتی برگ دسته چکهام رو داشتم پاره میکردم رفتم یک برگ چک مبلغ یک میلیون نوشتم و حساب رو خالی کردم تا چک برگشت بخوره و دیگه تا چک رو پاس نکنم عملا اصن نمیتونم ضامن بشم بنظرم برای شروع اتمام ضمانت و دسته چک ایده ی خوبیه تا افکار و شخصیت ن گفتنم قوی تر بشه

    3. افرادی که برام کار میکنن توقع دارن که از چیزی که قرارداد بستیم بیشتر بهشون پول بدم

    4. حتی برای افرادی که کار میکنم توقع دارن از چیزی که توافق کردیم کمتر پول بدن و گاهی خیلی کمتر از قیمت توافق رو پرداخت میکنن

    5. افرادی که براشون کار میکنم ویا برای من کار میکنن از نظر سن از من بزرگترن و کمترپیش میاد با افراد هم سن خودم کار کنم

    6. بنظرم چون قبلا خیلی زیادی با همه شوخی میکردم الان توی هر جمعی با من شوخی میشه حتی بعضی وقتها اگر من شوخی یا حرفی قبلش نزده باشم که توی این لحظه ی زندگیم شوخی بدنی ویا حرفی رو اصن دوست ندارم

    دوستدارم استاد عزیزم ممنون از شما بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوب خودم

    آنچه که استاد در این فایل گفتند من خودم بارهای بار در زندگی خودم آنرا لمس کرده ام و به آنها رسیده ام

    خداوند را سپاس گذارم که من را به این قوانین هدایت کرد

    همیشه تمام نگاه و فکرم به این بود که بدهی های خودم را پرداخت کنم و برای پرداخت آن همه کاری می کردم و در نتیجه نه تنها از بدهی های من کاسته نمی شد بلکه بیشتر و بیشتر هم می شد

    با استاد آشنا شدم و این سبب شد که تمرکز خودم را از روی این ناخواسته بردارم و به خودم نگاه کنم

    تمام حواس خودم را بگذارم روی داشتن حال خوب

    همین سبب شد که بتوانم براحتی و آسانی بخش زیادی از بدهی های خودم را بازپرداخت کنم

    این موضوع را در باقی نکات زندگی خودم تعمیم بدهم و سبب شد که کم کم خیلی از روابط و حال هوای من بهتر بشود

    کسب و کارم و در خواست های من بهتر بشود

    حالم بهتر بشود

    آرامش به زندگی من برگردد

    وقتی که اینجوری شدم این سبب شد که بتوانم خیلی از مشکلات زندگی خودم را براحتی حل و فصل کنم

    می دانم که همه اینها از ذهن خودم منشا می شود

    اتفاقات تکرار شونده که در زندگی من رخ می دهد

    مثل

    خسارت های مالی که از سرمایه گذاری های من برای من به وجود می آید

    دعوا و جر و بحث هایی که در سر کار برای من به وجود می آید

    ناراحت شدن هایی که از برخورد همکارانم برای من رخ می دهد

    جواب نه شنیدن هایی که از دیگران می شنوم و حالم گرفته می شود

    کارهایی که می خواهم انجام بدهم و با مخالفت دیگران روبرو می شوم

    همه اینها ناشی از همان الگوهایی است که در ذهن من رخ می دهد

    همه اینها ناشی از این است که من باورهایی غلط و اشتباه دارم که زندگی روزمره من همیشه در حال رخ دادن است

    همه اینها بر می گردد که به همان الگوهایی که همیشه در زندگی من وجود دارد ولی من آگاهانه به آنها نگاه نمی کردم و سرسری از آنها می گذشتم

    ولی با تهیه دوره کشف قوانین زندگی به این نکته و به این درس پی بردم که همه اینها مسبب آنها خودم هستم و این من هستم و این خودم هستم که با باورهای خودم آنها را رقم می زنم

    این من هستم که با افکار و باورها و ذهنیت هایی که دارم این اتفاقات را برای خودم رقم می زنم

    من خالق زندگی خودم هستم

    من اغلب کسانی که در اطراف من هستند به من احترام می گذارند و حال خوب من برای آنها مهم است

    اما خیلی اوقات هم حرف من را گوش نمی دهند

    و آنها به کمک من احتیاج دارند

    کسانی بیشتر با من برخورد می کنند که یا گرفتار هستند و یا مشکلاتی دارند که من با صحبت کردن به آنها به گفته خودشان حال آنها را خوب می کنم

    می دانم که همه اینها ناشی از افکار خودم است

    می دانم که این دوره کشف قوانین زندگی برای من واقعا مفید خواهد بود و من را به جایی خواهد رساند که می توانم به راحتی روی خودم کار کنم و حال خودم را خوب نگه دارم و به بهترین خودم تبدیل بشوم

    ممنونم استاد عزیز

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    گل گفته:
    مدت عضویت: 1836 روز

    سلام استاد عزیزم

    اول از همه سپاسگزارم بابت این کارگاه عملی فوق العاده ک راه انداختید و چقدر عالیه ک درخصوص بنیادی ترین باورها در روابط مخصصوصا بسیار بسیار ممنونم

    من خودم بخاطر تضادهایی ک در روابط برام پیش اومد کلا ب این مسیر خودشناسی هدایت شدم

    از آذر97 ب مسیر و از نیمه اول 99 ب شما هدایت شدم

    استادجان با اینکه شخصیت و روابط الان من هیچ ربطی ب قبل نداره و فاصله تضاد ها و الگوهای تکرارشونده من هرمرتبه طولانی تر از قبل هست ولی خب هنوز هست. و باید کار کنم رو عزت نفسم روی ورودی ها روی برنامه ریزی برای درآمد ساختن…

    من در رابطه با یک سری از عزیزانی ک اکثر وقتم سروکار دارم اینه ک تنها هستن و بی حوصله. همیشه از تنها بودن خودشون ناراضی هستن و دنبال دوست می‌گردن و دوست صمیمی ندارن. دنبال جلب توجه و محبت من هستن.

    ولی با بقیه ک هستن اینجوری نیستن!!! و این زنگ هشدار در من روشن کرده.. چی درون منههههه ک من این وجه شون رو برانگیخته کردم!؟؟؟؟؟

    یکسری افرادهم هستن هم با وجودی ک من کلی بیشتر از خودم مایه میذارم بی احترامی و بی محبتی بمن میکنن ک وااقعااا ناراحت میشم از بی احترامی و این الگوی تکرار شونده برای من پیش اومده چندین بار و دقیقاااا برام ثابت شده ک حتمااااا حتماااا باید برم سراغ عزت نفس خودم و صد در صدی روش کار کنم. چی درونه من هست ک لایق بی احترامی شدن میشم!؟؟؟؟ چرا و باز میرسم ب عزت نفس..‌

    در رابطه با یکسری افراد ب این نتیجه رسیدم ک بند ناف وابستگی رو قیچی کنم. و ب خودم بگم من مسعول خوشبختی شادی و حتی دوست پیدا کردن مثلا برای دخترم نیستم. و اگر بنا باشه بخاطر توجهات خودش ب تضادهایی بربخوره من نمیتونم جلوشو بگیرم و باید ب اون تضادها بخوره و خودش بخواد ک درست فکر کنه و شاد باشه بخاطر نعمت های کوچیک و بزرگی ک داره هرچند هنوز 9سالو نیمش هست و من خیلی شایدم سخت گیرهستم بهش ک این انتظارو دارم.. ولی میدونم ب نفعش هست و اینم میدونم اگر نخوام اینو بپذیرم و خودم بندازم جلو قانون اونی ک زیر چرخ چهان له میشه منم پس بهتره با خوبی بفهمم و بپذیرم ک بذارم ررس هاشو بگیرم و من براش مادری کنم و فقط مادرخوب و همراهی باهاش باشم. ️بذارم تجریه کنه.. کلییی استیکر چشم قلبی مادرانه

    استادجان خیلی جهات خودم رو بهبود بخشیدم در روابط؛ و در برخورد دیگران میبینم ک در ارتباط با من متفاوت شدن مثلا اگر قبلا دچار مشکل مالی و .. میشدن منو دخالت میدادن و انتظار داشتن و خاطرم آزرده میشد ولی الان شاید اصلا ب گوش من نرسه و در عین داشتن اون مسائل من مخاطب شنیدن اتفاقات خوب و بهبود اوضاعشون میشم و این خیلی برام با ارزشه.

    یا خیلی از مسئولیت هایی ک دیدم قدر اون کارو نمیدونن دگ تکاملی و کم کم انجام ندادم و الان اگر اون کارو با خواست خودم انجام بدم بسیار قدرشناس و سپاسگزار هستن..

    دگ خیلی وقته بیشتر برای من دگ مهم حس

    خوب خودم هست. و البته مثل خیلی از کامتتهای دوستان ک بهمون میگن تو خیلی خودشیفته شدی و تغییر کردی و خود خواه شدی و .. اینها هم میشنوم‌گاهی ک البته مهم نیست و من خودم از فرکانس خودم خبر دارم.

    استادجانم بی نهایت سپاسگزارم برای فایل های آگاه ی دهنده و بی نظیرتون ممنونم ک آنقدر برای ما ارزش قائل هستید و باوجودی ک دوره دارید آماده می‌کنید باز در این فایل های ارزشمند هدیه این‌قدر ریشه ای مسائل رو باز میکنید ک چقدر برکت و نعمت در فایل ها و همچینین کامنتها هست. سپاس از وجود باارزشتون دوستون دارم و خیلی با ارزش و در عین قدرت مهربان هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    مینو برنی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    باسلام بر استاد عباسمنش و خانم شایسته

    سلام بر همه دوستان عباسمنشی

    من تا حالا به این صورت به افراد و ادمای توی زندگیم نگاه نکرده بودم. اما این فایل باعث شد که چند روز است با دقت دارم توجه می کنم به این موضوع:

    تمام دوستان و همکاران وافراد همه وهمه مرا برای کارهایشان می خواهند . دوستان صمیمی ام همیشه از من پول قرض میخواهند . مبالغ بالا و بعد قسطی می دهند .

    همکارانم وقتی زنگ میزنند حتما کاری دارند ادرسی /شماره تلفنی / ضمانتی / مشاوره ای ….حالا به هر شکلی حتما یک چیزی می خواهند .

    البته حس بدی هم ندارم از اینکه کمکشان میکنم . وخیلی خوشحالم که گره ای از کار کسی باز میکنم .

    یکی از دوستانم به جاری اش گفته بود : مینو کار راه انداز است خیالت راحت هرچه میخواهی ازش در خواست کن .

    از لحظه ای که این فایل روی سایت امد و من گوش دادم تمام این افراد با ریزه کارهایشان جلوی چشمم امد مثل فیلم سینمایی خیلی خیلی فکر کردم تا به این ترمز رسیدم:

    من سالها پیش یک سالنامه جیبی از دوستم هدیه گرفتم روی جلد این سالنامه یک حدیث از پیامبر نوشته شده بود

    هرگاه خداوند خیری برای بنده اش بخواهد حاجات مردم را در دست او قرار می دهد رسول الله (ص)

    من بعد از پایان ان سال این حدیث را از سالنامه قیچی کردم وبر روی جلد دفترچه تلفنم که همیشه همراهم بود چسباندم

    و سالیان سال تا همین دیروز این فکر پایه واساس سبک زندگی ام بوده است

    گره گشایی از کار مردم و دریافت خیر و برکت خداوند

    سالها من اچار فرانسه دوستان وهمکاران و افراد خانواده بوده ام و همیشه ادم های گرفتار و مشکل دار در زند گی ام وارد شده اند

    یادم می اید در بچگی هم خانه ما سوپر مارکت محله بود وهر کسی هرچی میخواست (مخصوصا 3_4 تا از همسایه هایمان )

    از خانه ما قرض می گرفت .

    وحالا من تازه از خواب بیدار شده ام خودم میخواهم ادمای مشکل دار را . دوست دارم کارهای دیگران را راه بندازم که خیر خدا به من برسد .

    حالا نمی دانم صحت یا نادرستی این حدیث را ؟؟اما من سالیان سال با این تفکر روز گارم را سپری کرده ام .

    می دانم به این راحتی نمی توانم کنار بگذارم

    سعی میکنم این تفکر را در ذهنم جایگزین کنم: حاجات مردم دست خداست خدا گره گشای همه هست

    من مسوول گرفتاری و مشکلات مردم نیستم خدا خیر و برکتش را بی دلیل و بی حساب به همه میرساند

    میخواهم این جملات را با خط درشت روی کاغذ بنویسم و روی در اتاقم بچسبانم که جلوی چشمم باشد .که بعد از این نه بگویم به درخواست های دیگران .

    خدایا شکرت برای این اگاهی . خدایا شکرت برای وجود مبارک استاد عباسمنش . خدایا شکرت بابت این سایت . خدایا شکرت که هرروز هدایتم می کنی

    شنبه 10 تیرماه 1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    فاطمه آقاعلی گل گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم عزیزم من خدارو شکر میکنم که شما رو سر راه من قرار داد تا مشکلات من حل بشه من شاغل بودم از سال 97 ی بیماری برام پیش اومد که 5سال هست درگیرم سالی یکبار جراحی کردم سه با بیمارستان دولتی جراحی کردم دو بار بیمارستان خصوصی خدارو شکر الان خیلی بهتر هستم من سال 1401هدایت شدم پیش پزشک دیگه ای که اون توی بیمارستان خصوصی کارمی کرد من نیاز به 2تا جراحی داشتم که که جمعا هزینه من 150میلیون تومان میشد من مستاجر هستم اصلا پول نداشتم جراحی کنم مونده بودم چیکار کنم با خواهر زاده ام صحبت کردم گفتم هزینه من 150میلیون تومان میشه برای 2تا جراحی گفت اصلا نگران نباش خدا بزرگه تو فقط تاییدیه از دکتر بگیر که میتونه جراحیتو انجام بده پولش جور میشه دکتر گفت من انجام میدم اومدم به خواهر زاده ام گفتم اون تنهایی در عرض 10روز 50میلیون برام جور کرد و بقیشم هم خورد خورد یکی 500هزار تومان یکی 2میلیون تومان و…..و دو تا برادرهام هر کدوم 10میلیون تومن دادند وهمکارهام اداره از بیماری من کاملا مطلع بودند و از اونا هم کمک خواستم توی گروهی که من کار می کردم 12هییت علمی بود من اون موقع خیلی به خودم مغرور بودم چون قبل از بازنشستگی همشون تک به تک گفتند اگر کاری داری پولی لازم داری بگو من گفتم هیچی احتیاجی ندارم خداروشکر مشکلی نیست ولی زمانی که بهشون گفتم برای جراحی پول می‌خوام گفتن این دکتر داره پول زیاد می گیره کارش ایراد داره و چیزهای دیگه برو جای دیگه عمل کن من 3بار دولتی جراحی کردم نتیجه نگرفتم تازه بدتر شدم کلا 20میلیون به من کمک کردند بعد 20 روز اون پول رو دادند زمانی که پول جور شده بود ومن بستری شده بودم قرار بود فرداش برم اتاق عمل من خیلی روی همکاری اداره حساب می کردم ولی روی خدا حساب نکرده بودم می گفتم همکاران به من نه نمیگن من خیلی بهشون اعتماد داشتم و باز یکبار دیگه مجبور شدم به یکیشون رو بزنم گفت باشه ولی کاری نکرد اونموقع فهمیدم من نباید احساساتی باشم نباید رو حرف مردم حساب کنم فقط باید روی خدا حساب باز کنم خداروشکر جراحی دومم رو خرداد1402انجام دادم خیلی بهترم هنوز مشکلاتی. دارم ولی از نظر من اونا جزیی هستند اونم حل میشه چون ایندفعه من به خدا توکل کردم به اون ایمان دارم به خدا گفتم تو باید مشکلات منو حل کنی چجوری چطوری من نمی‌دونم. من فقط از تو می‌خوام این. همه توضیح برای این بود که روی همه آدما حساب باز نکنید اونا فقط حرف میزنند به مرحله عمل برسه خودشونو کنار می کشند طوری برخورد مینکنن که وضعشون از تو بهتره فقط به خدا امید داشته باشید من 30سال کارم رو توی محیط پزشکی کار می کردم خیلی روی دکترا حساب می کردم چون اونا حقوق خیلی خوبی تو ایران می گیرن ببخشید طولانی شد اگر خستتون کردم ممنون که وقتتون رو برای مطالعه مطب من گذاشتین همتون رو به خدا می سپارم ان شااله همیشه سالم و سلامت باشید بزرگترین نعمت در زندگی سلامتی است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    محبوبه استخری گفته:
    مدت عضویت: 1737 روز

    سلام استاد عزیز

    و

    خانم شایسته مهربان

    ودوستان خوبم در سایت

    چه نوع افرادی رو من تویی ارتباطام جذب میکنم ؟؟؟؟!!!

    بعد از چندروز فکر کردن وخوندن کامنت های دوستان و گوش دادن این فایل بیاد اوردم که من یه الگو دارم تو رابطه که افرادی رو جذب میکنم

    که ثروتمند هستند و اولش قصد کمک دارن بمن و‌لی من مقاومت شدید دارم اولش ولی بعد که کم کم راضی میشم دیگه نه حرفی نه کمکی یعنی اولش همشون میان میگن مثلا ما اینکارو میکنیم مثلا ما پول میدم این کارو کن بعدش کلن فراموش میکنن نمیدونم من چه باوری دارم دراین مورد

    یکی الگویی که برام داره از عید تکرار میشه اینه که مشترهای که دارم پولهامو نمیدن یا دیر میدن هی امروز فردا میکنن بااینکه وعضیت مالی خوبی هم دارن

    و یه سری دوستانی دارم که همشون به همسراشون خیانت میکنن البته که من سعی کردم که باهاشون رابطمو قطع کنم چون فکر من بهم میریختن و دائم میشنیدم که مثلا فلانی به همسرش خیانت کرده ولی خوب من فهمیدم که برمیگرده به این باور و کد مخربی که در ذهنم هست که همه مردها وزنها خیانت کارن و زندگیا الان جوری شده که اصلا بهم وفادار نیستن ازاین چرت پرتا ولی از وقتی سعی کردم که تغییر بدم این فکرمو خداروشکر که کمتر دیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: