پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    به نام پروردگار مهربان

    سلام به استاد عزیزم‌ و خانم شایسته

    و تمام بچه هایی که کامنت من رو میخونن

    میخواستم راجب الگو ها حرف بزنم که چقدر بهش فکر کردم

    از روزی که این فایل اومد تا همین لحظه

    تا اینکه دیروز بعد یه تضادی کاملا به جواب رسیدم

    راستش در مورد روابط تضاد های زیادی جدیدا تو زندگیم‌میاد که واقعا عجیبه

    از وقتی من فایلی که راجب ترمز های روابط بود رو شنیدم

    و قبول کردم‌که 90٪ اون ترمز هارو دارم چه تو روابط دوستانه چه عاطفی

    انگار اشغال هایی که برده بودم زیر مبل دونه دونه بیاد بیرون و من رو اگاه کنه به اینکه چقدر ضعف دارم

    در مورد الگوی تکرار شونده :

    جذب انسان های ضعیف و ترحم بر انگیز که نیاز به حمایت دارن

    این مورد خیلی پر رنگ بوده واسه من واقعا زیاد بودن ادمایی که پیش من زجه زدن پیش من خودشون رو به هزار شکل بدبخت نشون دادن و من حمایتشون کردم و تبدیل شدم به خونه امن این شکل ادما

    درسته الان خیلی خیلی کم شده اما باز هست

    مثلا یکی از فامیل هامون جالبه 10 سال از من بزرگتره سر رابطه اش هر بار شکست میخوره میاد پیش من و اصلانم به حرفای من گوش نمیکنه

    و مخ منو فقط میخوره و …

    تو رابطه عاطفی قبلیم که این مورد به شکل وحشتناکی پر رنگ بود وحشتناااااک طرف مقابلم عاشق قربانی بودن بود عاشق جلب ترحم دیگران طوری که دیگران میگفتن این چرا بدبختی هاش رو دوست داره !!!!

    الگوی تکرار شونده مورد دوم :

    من توی رابطه عاطفی و گاهی دوستانه خیلی ادمای وابسته و ضعیف رو جذب میکنم

    یعنی طرف میاد تو رابطه با من بعد از یه مدت طوری به من وابسته میشه که حالم رو بد میکنه واقعا و حس خوب و عاشقانه من رو تبدیل به انزجار میکنه و دلیل اینکه فکر میکنم رابطه ازادی ادم رو میگیره و این ترمز رو دارم این هست که تو روابطم ادما وابسته رو جذب کردم و عشق الکی اونا ازادی من رو گرفته بود

    الگوی تکرار شونده مورد سوم :

    در این مورد واقعا به قدری واسم سخت بود رو به رو شدن باهاش که اشگم قشنگ درومد واقعا فکر نمیکردم اگه جلوی یک ضعف رو انقدر بپوشونی و بزاریش یه جا که نبینی اون ضعف متوقف نمیشه بلکه رشد میکنه و هربار که مورد حمله قرار میگیره دردش بیشتره !!!!!

    منم این ضعف رو پنهان کرده بودم و هربار نشونه هاش رو ایگنور میکردم و میگفتم مشکل از دیگرانه و من باید ذهنم رو کنترل کنم و چقدر انرژی میذاشتم و میزارم واسه خوب کردن حالم

    این الگو توهین دیگران هست من از کودکی تا کنون تو روابطم به شدت مورد توهین و خشم قرار گرفتم

    تو روابط دوستانه کمتر اما خانوادگی و فامیل زیاد

    و جالبه تو روابط عاطفیم هر دوبار مورد توهین خانواده طرف مقابلم قرار گرفتم !!!!!

    و حتی افراد کوچک تر از خودم هم اینکارو با من کردن

    و یکی از پاشنه های آشیل من همین زایه شدن ها و مورد توهین قرار گرفتن ها بود

    و افراد عصبانی رو معمولا تو روابطم جذب میکنم

    حالا تمام این هارو گفتم‌ اما هیچ ایده ای ندارم که ریشه اش از کجا میاد و چطور باید درست شه

    هیچ ایده ای ندارم چی تو درونم باعث این اتفاقات شده مخصوصا در مورد سومین الگو

    البته نکه اصلا ندونم اما نمیتونم بهش استناد کنم

    ولی تا همین جای کار به شدت راضیم که تونستم به این درک و اگاهی برسم

    حالا هم میخوام از خدا درخواست کنم‌که مثل همیشه هدایتم کنه تا بتونم ریشه ای این مسائل رو حل کنم و بهترین روابط رو داشته باشم

    و یروز تو سایت از نحوه حل این مسائل صحبت کنم

    الان با این همه تضاد تو روابط فکر کنم باید تمرکز کنم‌رو ایجاد روابط عالی

    قبل از پول و هر‌چیزی

    خداروشکر میکنم به خاطر این فایل های فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1619 روز

    سلام سلام به همه دوستای گلم و به استاد عزیزمون و مریم جان خیلی عزیز

    و سلام به این روز قشنــــــــــــگ، خیــــــــــــلی قشنگ:) تو بالکن بزرگ خونه خواهرم نشستم تو یه هوای عالی و خنک تابستونی با نسیم ملایمی که پیوسته میوزه و صدای چهچه پرنده های مختلف:) خدایا هزار مرتبه شکرت

    اما سوال این فایل:

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    در مورد روابط عاطفی با جنس مخالف:

    قبلنا شاید پیش اومده بود که گاهی میشستم فکر میکردم و تحلیل میکردم که با چه جور افرادی تا حالا تو رابطه بودم، ولی اینکه بشینم الگو دربیارم نه

    و الان گفتم همینجوری که فکر میکنم و مرور میکنم هرچی کشف کردم و به ذهنم اومد همینجا بنویسم.. که البته خودافشایی میشه ولی بهرحال هدف این فایلا و این سوالا رسیدن به خودشناسی و کشف خودت و الگوهات و ترمزهات و باورهای مخفیته

    – خب اولین مورد و الگوی مشترک این که تا الان غیر از این رابطه ی آخر که تو یه کامنت دیگه هم بهش اشاره کردم که مربوط به پارسال و بعد از مهاجرتم بود، همه افرادی که باهاشون آشنا میشدم فکر کنم بدون استثنا از من کوچیکتر بودن، که به شدت هم بدم میاد از این قضیه و البته چون مواردی که میگم تقریبا همه شون، یا از تو گروهای تلگرامی بوده که توشون عضو بودم حالا مثلا برای زبان یا هرچیز دیگه ای، یا بهرحال از طریق سوشال مدیا یا بیرون بدون شناخت همو دیدن، بهرحال بدون شناخت قبلی و معرفی و اینا بوده که بتونیم سن هم رو بدونیم از قبل، و چون من ظاهرم حالا چه تو عکس چه حضوری کسی منو ببینه ظاهرم از سن واقعیم خیلی کمتر نشون میده، حداقل تا الان اینجوری بوده:) برداشتم این بود و هست که به خاطر اون اینجوری میشه

    حالا در مورد سن، وقتی میشینم فکر میکنم خب در واقع شاید خود عدد سن واقعا مهم نباشه، اما اینکه میگم من خیلی بدم میومد طرفم از من کوچیکتر باشه، درواقع اینه که بدم میاد رفتاراش، طرز فکرش و کاراش بچه سن تر از من باشه، که این درواقع ربطی به عدد سن نداره، کما اینکه تو مورد ازدواجم (که اصلا تو مثالهایی که میزنم جزو روابطم حسابش نمیکنم;)) که سالها پیش بود و طرف هم حدود 8-9 سال از من بزرگتر بود بســـــــــــیار بچه گانه و بی فکر بود تمام کاراش و طرز فکرش و همه چیش

    علت دوم هم باز هرچی فکر میکنم میبینم واقعا خودم تو ذهن خودم هم دوست دارم طرفم دو سه سالی از خودم بزرگتر باشه یا حتی چندماه یا حداقل همسن، ینی نمیدونم یه جورایی از کانسپت اینکه بزرگتر از طرفم باشم بدم میاد اما از طرفی فکر میکنم بحث حرف مردم هم هست، اینکه بگن عه خانومه تور کرده پسره رو و فلان و بهمان، یا مثلا خونواده پسره که معمولا موافق نیستن با بزرگتر بودن زن از مرد، یا اصن خود پسره این حس رو داشته باشه و خودش رو به قول معروف از من سَرتر بدونه …

    خلاصه آشناییهای قبلی همه اینجوری بودن حالا با بعضیها فقط چندروزی حرف زدم یا یه بیرونی کافه ای جایی رفتیم و تموم، کلا نذاشتم به رابطه برسه، یا دو سه تایی هم یه مدت بعضا 6-7 ماه، بعضا یکی دوسال رابطه داشتیم

    – دیگه چیزی که تو همه شون مشترک بوده، اولین چیزی که به ذهنم میاد یه مورد مثبته که خداروشکر همه شون خییییلی بهم ابراز محبت و عشق میکردن و به قول معروف باک بنزینم (نیاز به عشق و محبت و دوست داشته شدن و دوست داشتن) تقریبا همیشه پر میشد و این یه جورایی بهم اعتماد به نفس میداد که پس من خواستنی و دوست داشتنی ام و روزها و شبها و خاطرات و لحظات زیبا و شیرینی رو تجربه میکردیم. البته که با هیچکدوم قصد رابطه ی خیلی پایدار و مثلا زندگی مشترک نداشتم چون خب همون اول میدیدم که از من کوچیکترن یا یه فاکتورایی که برای زندگی باهم میخوام ندارن ولی از طرفی خیلی فاکتورای دیگه رو داشتن و درواقع قصدمون همون دوست دختر دوست پسری بود. غیر از این مورد آخری پارسال، که خب اون دقیقا برعکس از اول به قصد آشنایی و شناخت کامل هم بود برای تصمیم گیری اینکه مناسب زندگی مشترک و جدی با هم هستیم یا نه. این تنها موردی بود تو تمام این سالهای بعد از جداییم که بیشتر از دوازده سیزده ساله، که از من بزرگتر بود، البته اینم دیگه خیلی بزرگتر بود، و از اول هر دو طرف قصدمون جدی بود، و جالب این بود که من دیگه یه جورایی خودمو شناخته بودم، تقریبا میدونستم چی میخوام، واقعا اینکه چندتا تجربه داشتم خیلی خوب بود و باعث شده بود من خیلی چیزا یاد بگیرم، که البته در مورد طرفم احساس میکردم زیاد اینجوری نیست.

    چیزیکه من یاد گرفته بودم در مورد روابط و به یقین رسیده بودم این بود که دو طرف خیلی خوبه و لازمه با هم حرف بزنن، خیلی حرف بزنن، حتی و حتما قبل از اینکه وارد فاز روابط نزدیکتر بشن، راجع به خواسته های هم حرف بزنن بدونن طرفشون چی دوست داره چی دوست نداره، نه اینکه همینجوری با یه پیش فرضهایی یا با حدس و گمان یا اصن بدون فکرکردن به اینکه لازمه نظر و سلیقه ی طرف رو بدونن اکت کنن بعد ببینن عه، اون اینو دوس نداشت من اونو دوس نداشتم و …..

    که خب این مبناش اینه که دو طرف اولا کاملا صادق باشن، و دوما کاملا به صادق بودن طرفشون مطمئن باشن، که به نظر من تو سن من و همسنی های من دیگه این باید یه اصل باشه، بعضیا میبینی مثلا تو حرف زدن یا حتی رفتارها فقط میخوان مطابق میل طرف رفتار کنن که اونو جذب و راضی کنن، که خب این برای آشنایی های به قصد رابطه دائمی جواب نمیده، و اونجا اول باید مطمئن باشی طرفت واقعا خودشه، و قصدش اصلا این نیست که مطابق میل تو حرف بزنه و رفتار کنه، بعد با این پیش فرض، کلی حرف بزنین با هم تا ببینین کجای کارین و چقدر با هم تناسب دارین، صرفا از روی یه سری رفتارها یا حتی حرف ها نمیشه دلیل و فلسفه ی اون حرف یا رفتار رو خودمون برداشت کنیم و بعدم بر مبنای اون برداشت، نتیجه گیری و تصمیم گیری کنیم، باید درباره ش حرف بزنیم و ببینیم دلیل و قصد واقعی طرف چی بوده، همونی بوده که ما برداشت کردیم؟

    بدون حرف زدن واقعا نمیشه، این مورد رو من به صورت الگویی نداشتم ولی تو همین رابطه ی آخرم داشتم اونم خیلی به شدت، که طرفم برعکس من اینجوری فکر نمیکرد و دقیقا برعکس معتقد بود فقط تو رفتار و عملکرد باید همو شناخت نه حرف! که البته به نظر من درستش اینه که هردوتاش باشه، رفتار و عملکرد رو که حتما باید دید و سنجید ولی بعد باید در موردش حرف زد، بدون حرف زدن که نمیشه آشنا شد و به شناخت رسید.

    – یه مورد مشترک دیگه هم الان که دارم اینا رو مینویسم برام نمایان شد: که درواقع شاید من اصلا خودم هیچوقت دنبال رابطه خیلی جدی و زندگی مشترک طور نبودم، علی رغم اینکه ایده شو دوست دارم، ولی به خاطر یه سری ترسها (ترس به نتیجه ی خوب نرسیدن، ترس شکست خوردن، ترس از دست دادن آزادی) انگار ته دلم مطمئن نبودم اینو میخوام و در نتیجه هیچکدوم این افراد (غیر از آخری) هم نه مناسب همچین رابطه ای بودن نه درواقع خودشون هم قصدشون زندگی مشترک نبود

    – مورد مشترک بعدی اینه که همه شون کمی مغرور بودن که راستش من اینو دوست دارم، مغرور بودن به اندازه کافیش به نظرم خوبه، هم برای زن هم مرد، من از مردای ضعیف که مثلا وقتی میخوای باهاشون به هم بزنی یه جورایی خواهش کنن و خلاصه برن تو اون فازا بدم میاد، که فقط یه بار همچین چیزی رو تجربه کردم تو اولین رابطه م بعد از جداییم. همه چیز درواقع همین جوری اندازه ش خوبه، نه زیادش خوبه نه کمش، مثلا بعضی مردا یا حالا زنا، کلا هیچوقت عذرخواهی نمیکنن حتی اگه بدونن خودشون مقصرن خب اونم طبیعتا خوب نیست و منم اصلا دوست ندارم، اما ازونور هم بیفتی و مثلا چه تقصیر تو باشه چه نباشه بخوای تو عذرخواهی کنی، بعضی مردا اینجورین، این هم اصلا خوب نیست و به شدت برای من دافعه میاره. این مورد رو الان میشینم فکر میکنم مقایسه میکنم میبینم خب اولی که همونطور که گفتم ازون مردای ضعیف بود تو این جنبه ها، دو مورد از رابطه هام در حد خوب و نرمال بودن اما این آخری هم دیگه یه کمی زیادی بود:) ینی نه اینکه زیادی مغرور باشه ولی مثلا به نظرم میومد خیلی خود محوره و انگار فقط خودش و خواسته های خودش مهمه، درسته که آدم باید اول خودش رو دوست داشته باشه و خواسته های خودش در اولویت باشن، اما تو رابطه اینکه فقط به این فکر کنی که خودت چی دوست داری و بخوای طرفت اونجوری باشه و بعد یه جورایی دیفالتت این باشه که همین برای طرفت هم حتما خوب و اوکیه، بدون اینکه اصلا ازش بپرسی یا درباره ش باهاش حرف بزنی… این به نظر من میشه خودمحوری، و چیزیه که من اصلا دوست ندارم.

    – دیگه یه موردی که تقریبا میتونم بگم به صورت الگویی داشتم اینکه اکثرا طرفم برام خیلی کادو و هدیه و اینا نمیخرید، البته نه همشون، یکی از موارد قبلی تو ایران، و این مورد آخر تو کانادا خیلی از این لحاظ اونجوری بودن که من دوس داشتم. من خودم عاااااااااشق این جینگولک بازیا و به هرمناسبتی یا حتی بی مناسبت برای هم (هر دو طرف) کادو خریدن و این چیزام.

    خب فعلا همینا به ذهنم میرسه:) فکر کنم الگوهای تکراری تو زمینه های دیگه، کار و اینا رو تو یه کامنت دیگه بنویسم، امروز این کامنت رو طول روز هروقت فرصت کردم و حسش رو داشتم نشستم سرش و نوشتم، و الان میبینم خیلی شد، ساعت هم دیگه از 11 گذشته و باید برم کامنت دوره کشف قوانین رو هم بنویسم:)

    پس فعلا شب و روز همگی به خیر

    به به بازم ساعت 11:11

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سحر احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2579 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و همه دوستان

    بابت این فایل از شما خیلی ممنونم

    الگو تکرار شونده من در روابط

    1-من خیلی دنبال تایید دیگران هستم البته چند وقتی است دارم سعی میکنم حرف مردم و کارهای مردم برام مهم نباشد.بهتر شدم اما من کلا توقعم از خودم زیاد است.حدود یکسال دارم روی این موضوع کار میکنم. نسبت به قبل کمتر به حرف مردم اهمیت میدم اما هنوز خیلی خیلی جای کار دارم.

    2-کمال گرا هستم. الان میدونم این مشکل دارم و روش کار میکنم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم اما باید حالا حالا ادامه بدم.

    3-بزرگترین پاشنه آشیل . به اعضای خانواده و نیازهای آنان بیشتر از خودم اهمیت میدم. از خودم برای دیگران می گذشتم. اوایل فکر میکردم از روی عشق است اما کمی که دقت کردم متوجه شدم من از انها توقع دارم جبران کنند و وقتی جبران نمیکنند شاکی و ناراحت میشوم. چند روز به شدت تمرکزی روی این ایراد کار میکنم. مدتها است میدونم که این ایراد دارم اما از کار کردن روی ان به بهانه مختلف فرار میکردم.

    4-من رفتار بد و غلط دیگران را خیلی تحمل میکنم. براحتی آدمها را کنار نمیگذارم. اینم بخاطر وابسته بودنم است.روی این موضوع هم کار میکنم از قبل بهتر شدم ولی خیلی باید روش کار کنم.

    5-مهمترین پاشنه آشیل من .عزت نفس. است. خیلی دلم میخاد بتونم تمرین آگهی بازرگانی انجام بدم. یک بار برای یک دوست انجام دادم که بمن گفت چقد از خودت تعریف میکنی. همین باعث شد انجام این تمرین برام خیلی سخت بشود. از الان برای خودم یک تایم 10روزه میذارم که این تمرین انجام بدم. من باید عمل کنم و نگران حرف مردم نباشم و گرنه بزرگ نمیشم. این مهمترین قانون است. انشالله ده روز دیگه بیام همین جا بنویسم آگهی بازرگانی انجام دادم. مهم نیست دیگران چی میگویند و چه اتفاقی میفتد من میخام عزت نفس و احساس لیاقتم بهتر شود. پس هر اتفاقی بیفتد انجام میدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    لیلا شمس گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    سلام به استاد عزیز و تمامی دوستان همراه و هم مدار

    الگوهای تکرار شونده من در زمینه مالی با توجه به ذهنیت کارمندیم ( ذهن فقیر) این هست که همیشه تصور من اینه که من فقط از طریق گرفتن وام میتونم خونه ماشین و… بخرم واین الگو هر سری داره برام تکرار میشه( با توجه به اینکه یک سال هست که دوره ثروت 1 گرفتم واستاد تو جلسه 14 تاکید دارن که دنبال قسط قرض و وام نرید هنوز نتونستم این الگو رو از بین ببرم)و خیلی نیاز هست روی باورها کار کنم.

    تو روابط هم ذهنیت اشتباهی که دارم اینه که هر کی وارد ارتباط بامن میشه بخاطر شرایط مالی ام هست وهمیشه آدمهایی رو جذب میکنم که از نظر مالی در سطح پایینی قرار دارد و ادمهایی ضعیفی هستن ( البته این مسئله به احساس لیاقت پایین خودم هم ارتباط داره ) یا در ارتباط با جنس مخالف آدمهایی سراغم میان که فقط به منافع خودشون اهمیت میدن.

    از طرفی با توجه به اینکه در زندگی مشترک قبلی از طرف همسرم خیانت دیدم ( این مسئله رو خودم بخاطر نگرانی وترسهایی که از بوجود اومدنش داشتم جذب کردم و مسئولیت کاملش خودم می پذیرم ) در اطرافیان از این موارد رو بیشتر می بینم که اون هم برمیگرده به خودم که توجه ام روی این مسئله گذاشته ام.

    به قول استادکانون توجهتو رو ی هر چیزی بزاری از اصل واساس همونو جذب میکنی واینو من به عینه تو زندگیم دیدم ولمس کردم.

    کلا اینو بگم تو روابطم از هر جنس آدمی که خوشم نمیاد سر راهم قرار میگیرن و ناخوداگاه وناخواسته جذب میکنم که میشه همون الگوهای تکرار شونده زندگی ام.

    از استاد عباسمنش بخاطر این فایل ارزشمند که چشم منو باز تر کرد سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    روژان سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 971 روز

    سلام بر استاد و خانم شایسته عزیز

    برای من الگوی تکراری در روابط عاطفی بیش از 5 نفر متفاوت این بوده که : کم توجه بودن و به من اونطور که باید اهمیت نمیدادن انگار اینطور بور که تنها خواهان ادامه رابطه منن و انگار اضافیم / روابط و قدم برداشتن در رابطه 2طرفه نبود یعنی من فقط برای طرف مقابلم کادو میخریدم من فقط تولدشونو یادم میموند تبریک بگم من فقط حالشون رو میپرسیدم /خودخواه و خودبالاتر بینی داشتن ،نه اینکه بطور واضح بگن ولی رفتارشون اینطور بود / قبل از من یا همزمان با من بایک آدم دیگه رابطه قوی داشتن و موقع ارتباط با من یا از اون طرف صحبت زیادی میکردن ، یا طرف که از زندگیشون رفته بود برمیگشت ، یا همزمان با من اون هم در زندگیشون بود / اول من باید پیام میدادم من همچیز رو پیگیری میکردم و سراغشون رو میگیرفتم و تا من دست به کار نمیشدم ازشون خبری نمیشد / با یه عالمه دوست و رفیق به جز من بیرون میرفتن و از خودشون عکس و فیلم منتشر میکردن ( زیاد دوست داشتن )/ از یه مدت بعد از رابطمون انگار ‌کلا از زندگیم محو میشدن کلا انگار دیگه من رو نمیدیدن و انگار خسته میشدن/ همیشه اول پیشنهاد دهنده منم / کوله بار رابطه که دوطرفست همیشه برعهده من تنها بوده و من همیشه احساس تنهایی و بی ارزشی بهم دست داده .

    امیدوارم بتونم یک راه حلی براط این الگوهای تکرار شونده که در 5 یا 6 رابطه که الان یادم بود و نوشتم و بقیه الگو ها راه حل خوبی پیدا کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    آمنه جووووون گفته:
    مدت عضویت: 1008 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خیلی جالب بود برام دقیقا چند دقیقه پیش کلی گریه کردم سر این موضوع که چرا همش باید روابط سمی گیر من بیاد چرا باید ار رنج و درد کشیدن لذت ببرم چرا فقط من باید درجا بزنم چرا همش برای من این اتفاق ها میفتد بعد از گفتن این چرا ها و بعد از دیدن ساعت 11:11ی دفعه به دلم اومد که برم سایت عباسمنش دات کام به محض این که سایت رو باز کردم دقیقا چشمم خورد به این فایل کار خدا رو ببین خیلی جالب بود وقتی فایل رو گوش کردم انقدر قشنگ و آنقدر جالب توضیح داده بودین که خیلی عمیق روی من تاثیر گذاشت نمیدونم چرا ولی وقتی فایل رو گوش کردم انگار قانونی بود که من فراموش کرده بودم و حالا یادم اومده بود خیلی ممنونم شما ی هدایتگر واقعی هستین …

    چیزی که من اکثرا در روابط عاطفی ام تجربه میکنم اینه که همیشه افرادی رو جذب میکنم که سرشون خیلی شلوغه و دورشون پر از آدم هست و شخصیت خیلی جذاب و مغروری دارن مثلا اونقدر مغرور هستن که راحت ابراز احساسات نمیکنن مثلا (به زبون نمیگه دوستت دارم بلکه می‌گه تو خودت باید متوجه بشی که دوستت دارم )،یا مثلا همیشه سرشون شلوغه یعنی شغلی که دارن جوری هست که با آدم های زیادی ارتباط دارن حالا که دقیق تر فکر میکنم متوجه ی چیز عجیبی شدم آقای عباسمنش من تو خانواده پر جمعیتی زندگی میکنم که مادر و پدرم هم دقیقا همین الگو رو دارن یعنی اونا همیشه سرشون با خواهر و برادرام گرم بوده و هیچوقت کلامی محبت نمیکردن و حالا خودم با کسایی وارد رابطه میشم که از قضا اونا هم سرشون شلوغه. و هیچوقت کلامی محبت نمیکنن خیلی جالبه… چیز دیگه ای که هست اینکه اونا هیچوقت دردسترس نیستن مثل مادر و پدرم که وقتی کوچیک بودم هیچکدمشون دردسترس نبودن درواقع من در روابطی که داشتم احساس های که تو بچگی تجربه کرده بودم رو تجربه میکردم و میکنم احساس های مثل (دوست داشته نشدن ،عدم دریافت احساسات کلامی محبت آمیز،نشنیدن ی دوستت دارم ساده لز شریک احساسی ،وقت نذاشتن،بی اهمیت بودن،بی ارزش بودن،احساس این که تو نباشی بقیه هستن،مهم نبودن ،زیادی بودن،سربار بودن،بودن و نبودت فرقی نداشتن،نباشی ی نون خور کمتر ) اینا چیزای بود که الان بعد از دیدن این فایل به ذهنم اومد بازم فکر میکنم چیز بیش تری یادم اومد کامنت میذارم حالا که اینارو فهمیدیم چجوری باید درسش کنیم؟؟؟

    با سپاس..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1250 روز

      سلام آمنه عزیز

      وقتی این باگ هارو در وجود خودمون کشف میکنیم باید بشینیم فکر کنیم تا علتشو و باور پشتشو پیدا کنیم .

      استاد تو همین فایل ها بعضی مثال هارو زدن ولی قطعا راجب تمام اون رفتاها و اون باورهای مخربی که هرکدوم از ما داریم نمیتونن حرف بزنن خودمون باید کشف کنیم .

      ولی خیلی از چیزایی که گفتی به خاطر باور عدم لیاقت هست این باور تو اکثرمون وجود داره ، اکثر کامنتا رو که میخونی متوجه میشی . خودم اکثرا باگ هایی که پیدا کردم سر همین مورد هست .

      باید خیلییییی رو ارزشمند بودن خودمون کار کنیم خودمونو دوست داشته باشیم به خودمون احترام بذاریم وخودمونو لایق بهترین رفتار از دیگران بدونیم .

      در مورد همین قضیه عدم توجه استاد هم تو این فایل حرف زدن اگه اشتباه نکنم و هم تو فایل چرا با وجود تلاش فراوان به خواسته ام نرسیدم 2 . این فایلو نمیدونم دیدی یا نه حتما ببین در مورد چیزایی که نوشتی که بیشتر توضیح داده شده .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1429 روز

    ب نام خدایی ک منو خالق زندگی خودم قرار داد

    الگو های تکراری توی روابط :

    درمورد هم جنس

    بیشتر کسایی ک با من دوست میشن هم سن خودم یا کوچیکتر از خودمن، با اونا احساس راحتی بیشتری دارم

    برمیگره به احساس لیاقت ک با اونایی ک سنشون بالاتر از منه سختمه ارتباط بگیرم

    در مورد جنس مخالف:

    ارتباط با خانم های چادری تقریبا خوبه ولی

    ارتباط با اونایی ک از نظر ظاهری خیلی زیبان، موهاشون رو میریزن بیرون، زیاد آرایش میکنن، پوشش مناسب از نظر دین رو ندارند برام ب شدت سخته

    یه کد مخرب داره اجرا میشه

    یه کدی ک میگه اینا دختر های خوبی نیستن

    ب اینجا ختم نمیشه این کد جوری کار میکرد ک حتی من در مغازه ک بودم اولا خانم هایی ک سنشون بالا بود میومدن و من خیلی خیلی کم خانم جوانی رو میدیم ک دیگه باور کرده بودم که توی این صنف خانم هایی ک سنشون بالا هست میان

    و هنوز ادامه داشت

    حتی من این چنین خانم ها رو حتی توی خیابون هم نمیدیدم

    پاشنه ی آشیلم هست

     باید اونا رو  تحسین بکنم  چون ب سبکی ک بهش رسیدن زندگی میکنن نه چیزی ک  از  قبل شندیدن

    خدا رو شکر آدم هایی رو جذب نمیکنم ک نیاز ب مشاوره دادن داشته باشن و مشکل اونا رو حل کنم

    تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‌کند؛ و او به هدایت یافتگان آگاهتر است. قصص/56

    درسته ارتباط با جنس مخالف برا سخته ولی همون 2-3 تایی ک ارتباط گرفتم

    دختر های بشدت

     فوق العاده اند

    خوش برخورد

    محترم

    و زیبا بودن

    ولی اون رابطه ها جلو تر نمیرفت

    فک کنم بخاطر عزت نفسم بوده باشه

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 873 روز

    به نام خدایی که نامش آرامش است.

    سلام خدمت استاد عزیز، مریم جان و دوستان هم فرکانسی.

    اولش هرچی فکر کردم که چه الگوهای تکرار شونده ای در روابط داشتم و دارم، هیچی یادم نیومد! با خودم گفتم: ای بابا تویی که کل رفیقایی که داشتی از انگشتای دست راستتم کمتر بودن رو چه به الگو و پترن توی روابط!

    اما خوب که فکر کردم دیدم همین تنهاییام هم خودش الگویی مرتب داره که با فکر کردن بهش نظم دقیقشو پیدا کردم.

    خوب یادمه از بچگی و کلاس اول دبستان خیلی سخت میتونستم ارتباط بگیرم و اگه با یکی دوست می شدم دیگه ولش نمی کردم اما کل این دوستیا نهایت سه ماه هم طول نمی کشید!

    یادمه آخرای سال با یکی رفیق شدم و خلاصه عین کلید و قفل باهم جور بودیم اما سه ماه بعدش انتقالی گرفت و رفت!

    بعد شش سال دبستان، چنتا دوست پیدا کردم و خلاصه روزگار به کام بود تا این که من تیزهوشان قبول شدم و از اینجایی که شهرمون مدرسه سمپاد نداشت مجبور به ترکشون شدم و صبح تا ظهر مدرسه بودم و عصر هم که بر می گشتم شهرمون؛ با هزار خواهش و التماس می خواستم دور هم جمع بشیم مثل قبلا تا که بی میلی و بی انگیزگیشونو می دیدم و قشنگ معلوم بود که دلشون نمیخواد حتی با من بگردن!

    توی مدرسته جدیدم دوستیام عمر 9 ماهه داشتن! صبح تا ظهر باهاشون توی مدرسه بودم و ظهرم که سوار ماشین به سمت خونمون بودم.

    حتی هم سرویسیایی هم که پیدا میکردم آخر سال یک قضیه ای پیش میومد که یا من از اون سرویس می رفتم یا اونا کلا از مدرسه می رفتن یا انتقالی می گرفتن!!

    خلاصه عمیق ترین دوستیارو که سخت بدستشون می آوردم و میارم، خیلی خیلی راحت توسط فاصله جغرافیایی ازم گرفته می شد (آخرینش مال دو ماه پیشه!).

    الانم همین طوره تا میخوام با یکی روابط عاطفی یا حتی دوستی ساده رو برقرار کنم به محض شروع رابطه یک مرز جغرافیایی بینمون میوفته و مارو جدا می کنه.

    همیشه با خودم می گفتم که باید دوستای جدید پیدا کنم و مشکلو از درونگرایی خودم می دونستم اما مگه کم افراد درونگرا هستن که دوست و رفیق دارن؟

    استاد ازتون متشکرم الان باید بفهمم ریشش چیه. ریشه این باور که دلش نمیخواد من با یکی دوست بشم!

    صمیمانه از دوستان بابت کامنتای خفن و پر محتواشون سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    هدا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 785 روز

    سلام و درود خدمت استاد گرانقدر و خانم شایسته مهربانم و دوستان تلاشگرم

    درمورد سوال این قسمت نمیدونم دقیق چی جواب بدم اگر در رابطه با اعضا خانواده بخوام بگم همیشه هدا براشون یک آدمی که از همه مراقبت میکنه هست و بی شک تو افراد خانواده و فامیل افرادی که نیاز به مراقبت دارن اطرافم پیدا میشه همیشه و من بشدت از این موضوع اذیتم هیچوقتم درک نمیکردم که عاقا بشین ببین چرا اینجوری میشه همش چرا همیشه یکی میاد که نیاز به مراقبت داره مشکل چیه به چی فک میکنی چه باورهای داری که همش اینطور ادمها رو جذب میکنی؟!الان که دارم مینویسم یه چی تو مغز زمزمه میکنه که چون تو ایمان نداری به این که والله خیر حافظاً اگر به اینکه خدا مراقب همه اس همانطور که تو بنده ی اونی بقیه هم بندهاشن اونا رو دوست داره بهترین ها رو براشون میخواد تو کی باشی که بخوای این کارو بجا خدا انجام بدی تو مراقب افکارت باش مراقب باورهای که داری باش ببین چه باورهای داری لازم نیست مراقب کسی باشی به این باور برس خدا همه رو دوست داره و مراقب همه ما هست هوا هممونو داره ، سعی میکنم به این حرفا که میزنم عمل کنم باور درستی بسازم و این باور غلط تو ذهنم رو حذف کنم .

    مورد دیگه که یک الگو بخوام در روابط چه دوستان چه خانواده درنظر بگیرمش اینه که همیشه مورد تحسین واقع شدم همیشه برای عملکردم برای کارهای که انجام میدم موفقیتهای که کسب میکنم مورد تحسین قرار میگیرم که افرین تو اراده قوی داری تو خیلی جسوری تو زیبا هستی و… قبلتر ها همش فک میکردم بقیه مسخره ام میکنن یا کلی خجالت میکشیدم چی بگم الان و نمیدونستم چه جوابی بدم یا خودم رو ارزشمند و لایق اون حرفا نمیدونستم حس لیاقت درونم کم بود ولی وقتی که دوره عزت نفس رو کار کردم سعی کردم رو عزت نفس و خود ارزشی خودم کار کنم یاد گرفتم قبول کنم و در مقابل تشکر کنم از تحسین ها هنوز دارم کار میکنم که خود ارزشی رو تو خودم تقویت کنم و حس لیاقت رو بیشتر کنم

    مورد دیگه ای که این اواخر خیلی تکرار شد در روابط تحصیلی یا کاری همیشه کارهام به بهترین نحو ممکن که حتی تصور هم نمیکردم پیش میره یعنی یه چیزی میشه که اون لحظه مغزم ارور میده انقدر کارام سریع انجام شد ناگفته نماند همیشه قبل از هر کاری میگم خدا خودت هدایت کن و جوری هدایت میکنه که زبونم بند میاد خیلی خداروشکر میکنم که این تغییرات این اتفاقا خوب که برام پیش میاد نتیجه تغییر باورهای نادرسته هنو خیلی باید کار کنم این نتایج کوچک انقدر زیبا و لذت بخش هستند برام و گفتم بعنوان الگوهای مثبت تکرار شونده برای دوستانم بگم .

    خیلی سپاس گذار خداوند هستم که من رو به این سایت بی نظیر هدایت کرد .

    در پناه الله شاد سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مائده عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    سلام استاد گلم وقتتون بخیر

    تمرین این فایل

    +چه نوع افرادی رو در ارتباطاتم جذب میکنم؟

    هنوز وارد رابطه عاطفی نشدم و نمیدونم ولی در مورد خونوادم.فامیل. دوستام . و ارتباطات بیرون و غریبه ها

    افرادی که از بی پولی و کمبود شغل ناله میکنن

    افرادی که غر میزنن و ایراد گیر هستن

    دوست هایی وارد زندگیم میشن که به من اهمیت میدن و واقعا من رو دوست دارن و هر کاری از دستشون بربیاد برام انجام میدن و همیشه خودشون رو ثابت میکنن

    افرادی که دوست دارن همیشه پیششون باشم و بهشون توجه کنم

    ادم هایی که با بقیه دیر صمیمی میشن و ترجیح میدن دوری کنن از بقیه و پیش من بیان

    افرادی که مشکلاتشون رو فقط پیش من مطرح میکنن

    افرادی که دلشون قرصه از بودن با من

    کسایی که بهم تهمت میزنن یا راجبم بد صحبت میکنن

    در مورد افراد غریبه هم در نود درصد مواقع بهترین ها به پستم میخورن

    افراد با حوصله و خوش برخورد . مهربون

    به سمت فروشنده های خوش اخلاق و صادق هدایت میشم

    افراد دیگه هم که باهاشون برخورد میکنم غالبا همینطور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: