پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل نادی گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان هم مسیر.بله قبل از اینکه من وارد این سایت بشم هم به یکسری الگوهای تکرار شونده رامخصوصا در روابط می‌دیدم که انگار تمام انسان های که با من در ارتباط هستندتمامشان انگار که از من عاقل ترند ومیخاهند در هر کاری که من انجام میدهم یک نصیحتی بکنند و بگویند تو نمی‌فهمی ما میفهمیم وتو این کار را اشتباه انجام میدهی .

    ومن حالا که بعد از مدت های زیاد دارم نگاه میکنم و وا کاوی کردن مغذم به این نتیجه رسیدم که من خودم را بی عقل میدانم و فکر میکنم که دیگران همیشه باید به من یاد بدهند که من چیکار کنم و نیاز به یک انسان عاقل کنار خودم دارم که به من در زمینه های مختلف کار یاد بدهد.

    والان میفهمم که این الگو در رابطه هام چرا اینجوری میشود وخیلی در زمینه الگوهای تکرار شونده بهتر شده ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1879 روز

    سلام

    استاد ازشما سپاسگزارم که فایل‌های کاربردی و دقیق رو میذارید که باعث میشه فکر کنیم و به منبع آلودگی ها برسیم و مسئولیت افکار و اتفاقات زندگی مون رو بر عهده بگیریم سپاسگزارم

    الگوهای تکرار شونده من:

    تقریبا همه مثال هایی که زدید من داشتم فقط در مورد کنترل کردن،قبلن همسرم خیلی کنترلم می‌کرد الان بهتر شده و اطرافیانم هم همین طور بهتر شده

    ولی بقیه هستن

    نیاز به کمک دارن،خیلی تنها هستن و دوست صمیمی ندارن از آدمها فراری هستن دوست ندارن زیاد با افراد ارتباط بگیرن،غر غرو و عصبانی هستن،دیگران رو مقصر اتفاقات زندگی خودشون میدونن،از پذیرش اتفاقات زندگیشون فرار میکنن،نیاز به توجه و محبت و انگیزه دارن،منتظرن توی زندگی معجزه بشه و خیلی به شانس معتقد هستن،به چشم زخم و نظر معتقد هستن،همش به دنبال قضاوت دیگرانن و در مورد زندگی دیگران نظر میدن و انتظار دارن یه گونی پول بیفته پایین،همش نگران فردا و آینده هستن و دائم دارن میگن چی کار کنیم اوضاع داره بد میشه و من کاری از دستم بر نمیاد،زود رنج حساس واکنشگرا هستن،عوامل بیرونی در حالشون تاثیر داره،برای خوشحال کردن و بر آورده کردن نیازهای اطرافیان از جان مایع میگذارن،نظر مردم به شدت براشون مهمه،همیشه نیازمند پول هستن و بی پولن،برای رسیدن به خواسته ها معتقد هستن بایر زجر کشید شانس داشت،همه چی تغییر کنه تا من به خواسته ام برسم،احساس گناه و قربانی شدن شدیدی دارن،اگر اتفاق و خبری از اطرافیان بشنون به شدت ناراحت یا خوشحال میشن و دوست دارن یه کمک دهن پر کنی براش انجام بده،حالا یا مالی یا عاطفی باشه،اکثرن محافظه کار هستن،به کسی نمیتونن اعتماد کنن،همیشه به دنبال و منتظر اتفاق بد و نا خواسته ای هستن،در آدمها دنبال نقاط ضعف و کمبودها و بدهای طرف هستن،همه در لحظه زندگی نمیکنن و پر از ترس و نگرانی هستن…

    حالا که فکر کردم و نوشتم میبینم خودم همه رو دارم مخصوصا ترس و نگرانی و در لحظه نبودن رو،با اینکه نسبت به قبل خیلی متفاوت شدم و در مسائل و امور سعی میکنم راحت گیر وساده باشم و ارتباط با آدم‌های اطرافم برام مهم شده ولی اون چند نفری که هستن و ارتباط هر روزه من هستن همسر فرزند و دوست صمیمی و خانواده ام اینارو بالقوه دارن و بیشتر اینا در همسرم شدید و بولد هست کسی که ارتباط تنگا تنگی داریم و این نشون میده پاشنه های آشیل و بنیادی من تغییر نکرده و فکر کردن به این پاشنه های آشیل بیشتر منو به فکر میبره و به خودم میگم ایراد از منه و خداروشکر که‌ پیداشون کردم و میتونم تغییرشون بدم خداروشکر…

    همه شون ریشه باور لیاقت خود ارزشی باور فراوانی اعتماد به نفس و شرک، روی عقل خودم حساب کردن هستن و چقدر باید بیشتر کار کنم و دقتم رو بالا ببرم روی خودم فوکوس کنم و اصل منم منبع منم و این‌منم که میتونم درستش کنم چون همه چیز باوره …باور…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    ندا رنجبری گفته:
    مدت عضویت: 3357 روز

    سوال: چه الگوهای تکرارشونده ای درباره ی روابط در زندگی شما هست؟

    من توی دوستی بدون استثنا افرادی رو جذب میکنم که نیاز به مشاوره دارن و میخوان یکی باشه راهنماییشون کنه اما در عوض از نظر مالی اوکی تر از خودم هستن و اونا به من سرویس مالی میدن معمولا و من سرویس عاطفی و اینو اصلا دوست ندارم، یعنی دوست دارم توی روابط افرادی رو جذب کنم که هم از نظر مالی مستقل و موفق باشن و هم از نظر احساسی آدم های پر و فهمیده ای باشن و اینقدر از من مشورت و نظر و راهنمایی نخوان، قبلا حال میکردم با این موضوع اما الان برام شده اهرم رنج، قبلا این جمله ی مشترک تمام دوستی هام بود که ندا نمیدونی فلان جا فلان حرفت چقدر به من کمک کرد و نقطه ی عطف من شد و زندگیمو زیر و رو کرد، یا یکی تازه باهام آشنا شده بود خیلی به این استخاره های مجله ها و اینترنت اعتقاد داشت میگفت برام در اومده تازگیا با یه آدم فهمیده و عاقل و فرزانه دوست شدی‌که دوستیش خیلی به سودته و سعی کن دوستیت رو باهاش حفظ کنی، این آدم گفت من مطمئنم این فال منظورش توئه چون به تازگی فقط با تو دوست شدم و تو خیلی راهنماییات بهم کمک میکنه و این آدم با‌ وجود اینکه من از اون شهر رفتم تا چندین سال ول کن من نبود من دوست نداشتم دیگه باهاش ارتباط داشته باشم اما این آدم همش دوست داشت باهام ارتباط داشته باشه و یه ویژگی مشترک دیگه ی تمام دوستام اینه که دوست دارن خودشونو به من ثابت کنن و این نه تنها در دوستی در تمام اطرافیانم صدق میکنه.

    الان که خوب فکر میکنم میبینم من کلا آدمی ام که دوست دارم حامی باشم، حالا الان از نظر مالی توانش رو ندارم از نظر عاطفی که توانش رو دارم، مورد بعدی متوجه شدم که من کلا دوست دارم آدم فهمیده ای به نظر بیام واسه همین این موارد رو جذب میکنم و مورد بعدی هم اینه که من خودمم دوست دارم همش خودمو به بقیه ثابت کنم واسه همین هم همش آدمای اطرافمم دوست دارن خودشونو به من ثابت کنن و این‌ الگو در‌ تمام دوستی های من هست و من اینو به شدت از مادرم الگوبرداری کردم.

    مورد بعدی توی‌ روابطم اینه که دوستی هام معمولا دوام بالایی داره و این شاید الگوی به نظر خوبی بیاد چون همه دوست دارن دوستی های بادوامی داشته باشن اما برای من کم کم تبدیل میشه به آویزون شدن فرد، چون همش باید حامی عاطفی و حمایتگر احساسی باشم و این به شدت انرژی من رو تخلیه میکنه و تمرکزم رو از روی خودم و اهدافم برمیداره، دلیل اینم فهمیدم دلیلش اینه که من همش دوست دارم با این شکل ارتباطات، تایید درونی بگیرم‌ که من آدم ارزشمندی ام که هر کس با من‌‌ وارد رابطه میشه اسیر من میشه و دوست نداره منو از دست بده، قبل از آگاهی از قانون خیلی با این موضوع حال میکردم اما الان برام تبدیل به اهرم رنج شده، نمیدونم شایدم دوستام راست میگن و توی دوستی آدم با ارزشی ام خب خیلیا دوست دارن با یکی که موفقه ارتباط بگیرن و البته خودمم تا حدودی ارزشمندیمو باور دارم خاص بودنم رو باور دارم در کل سبک زندگیم با اطرافیانم فرق داره و موفقیتام هم زیاده اما میخوام ریزتر بررسی کنم اگر‌‌ واقعا ارزشم درونی و‌واقعی بالا رفته باشه باید طبق قانون دوستام هم لول شون بالا رفته باشه اما متاسفانه اینطور نیست شاید یکی دو مورد بهتر شده باشه یا دوستام یکی دو سطح بالاتر شده باشن اما بنیان و ریشه تغییر خاصی نداشته همونه‌ که قبلا بوده، پس من باید توی بحث عزت نفس یه تغییرات اساسی توی خودم بدم تا آدمای ارزشمند بیان سراغم کسایی که مصداق این شعر باشن: همنشین تو باید از تو به باید، تا تو را عقل و دین بیافزاید، که‌ متاسفانه در مورد من اینطور نبوده، همیشه اونا از من یاد میگیرن و اونا جز تخلیه ی امرژی برای من چیزی ندارم و البته سرویس مالی یعنی بدون اینکه من بخوام بهم پول هدیه میدن ماشین میدن دستم مشتری برام میارن و الی آخر… اما من دوست دارم از نظر مالی قوی بشم و نیازی به کمک کسی نداشته باشم یا در عین بی نیازی اینا رو دریافت کنم اونم از کسانی که حمایت احساسی نمیخوان.

    مورد بعدی که من تو دوستام جذب میکنم معمولا دوستایی هستن که چندین خواهر هستن مثلا یکیشون چهارتا خواهر داره یکیشون بازم چهار تا خواهر داره اون یکی سه تا خواهر داره اون یکی پنج تا خواهر داره و یه دوست صمیمی قدیمی هم دارم که با خواهرای ناتنی اش تقریبا هشت تا خواهر داره و حالا ربطش به من چیه؟ربط اش اینه که من یه خواهر دارم که از بچگی‌تا الان با هم انگار قهریم هیچ رابطه ای وجود نداره البته از وقتی با قانون آشنا شدم از قعر و زد و خورد رسیده به بی تفاوتی و امسال البته بعد از دوره ی عزت نفس برام یه جشن تولد عالی گرفت و این تغییرات بوده و ناسپاس نیستم اما در کل من حال میکنم که آدمایی رو جذب کنم که با وجود این همه خواهر و همدم اومدن سمت من و به دوستی من نیاز دارن انگار یه جور برد هست برای من و بهم حس قدرت میده اما جالبش اینجاست که هر بار هر کدومشون با آبجیاشون مشکل پیدا میکنن سمت من پیداشون میشه و من در مورد تمام این دوستام توی این مورد حس حسادت دارم از اینکه اونا تنها نیستن و من تنهام‌ و وقتی اونا اکیپی‌ جم میشن من ناخودآگاه جبهه میگیرم، جالبه که برای ازدواج خانواده ای جذب کردم که پنج تا خواهر شوهر دارم که همه ی اونا یه اکیپ ان که اتفاقا اصلا با من خوب نیستن یعنی همه شون یه طرف ان و من یه طرف، دلیل اینکه با من خوب نیستن هم اینه که دوست دارن منم مث خودشون رفتار کنم و زندگی کنم و من اصلا سبک زندگی اونا رو دوست ندارم.

    حتی یه دختر عمه دارم که خیلی با هم رابطه داشتیم یه بار که پیشش بودم زنگ زد تمام خواهراشو دعوت کرد و بعدش من حالم بد شد از دورهمیشون و خیلی زود بلند شدم خدافظی کردم یا یه بار خونه ی یکی از خواهر شوهرام رفتم تا رسیدم اون زنگ زد تمام خواهراشم دعوت کرد و بعد مهمونیشون از مهمون بودن من تبدیل شد به دورهمی خودشون و منم یه گوشه نظاره گر و تماشاچی صحبتاشون در صورتی که دوست داشتم یه مهمونی خلوت باشه یه حالی ازش بپرسم‌ و یه تشکری بابت یه موضوعی بکنم و بعد یه چای بخورم برگردم خونه، قبلا همش میگفتم نمیدونم چرا در مورد همه ی دوستای دخترم من این الگو رو به شدت دارم که یه جمع خواهرانه ی قوی هستن که یه جوری رفتار میکنن که در نهایت من باید بهشون حسادت کنم، اما از وقتی دوره ی عزت نفس رو خریدم و الان که استاد این صحبتا رو داره میکنه متوجه شدم که چرا داره اینطور میشه و دارم تلاش میکنم این الگو رو توی ذهنم تغییر بدم.

    این کامنت ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    نحوه برخوردباالگوهای تکرارشونده دیگران.

    سلام به استادعزیزودوست داشتنی ومریم عزیزوهمه ی دوستان.

    سوال استاد:چ نوع افرادی را تو ارتباطم جذب میکنم؟

    ازاونجایی که از اول یه حساسیت خاصی به بالارفتن سن داشتم ،باوجودبالارفتن سن خودم ،هرجاباشم باافرادی که سنشون ازخودم خیلی پایین تره،دوست میشم.

    نه که خودم برنامه بچینیم که با کی رفاقت کنم ،کلن ناخودآگاه جذب این افرادمیشم وراحت ارتباط میگیرم.

    من که متاهل هستم وبا جنس مخالف دیگه ای ارتباط نمی‌گیرم اماهر فردی که تمایل داره بامن ارتباط داشته باشه ،همه وهمه رده سنی خیلی پایین تر ازخودم هستن.

    درکل هرکسی سمتم میادخیلی جوان ترازخودمه.

    ازاونجایی که خودم خیلی خوش قول وخوش حساب هستم .

    و کسی هستم که سروقت سرقرارآماده‌میشم.

    همچین افرادی روهم جذب میکنم.

    خودم مرتب ومنظم هستم،اگه فردی هم این اخلاق رونداشته باشه،ناخودآگاه خودش ازم دورمیشه.

    ولی باافرادثروتمندتاحالاارتباط خاص ورفت وآمدی نداشتم.

    بله کسی که بودم همه ی روابطم با قشر متوسط جامعه بوده.

    نمی‌دونم چرا ثروتمندی روجذب خودم نکردم.

    درحالیکه دوست دارم این اتفاق بیفته .

    یه وقتایی فکرمیکنم شایدسختم باشه یامعظب باشم .

    زیبایی وخوش تیپ بودن وخوش اندام بودن طرف برام مهمه .

    ب همین جهت ،افرادی که این خصوصیت رو دارن جذب میکنم .

    می‌دونم ب خاطراینه که زیادبه این چیزا فکرمیکنم.

    ذهنمو به خاطر اینکه طرف ثروتمندباشه ،درگیرنکردم.

    شاید دوست داشته باشم اما چیزی نبوده که توباورهای خودم مدام بهش فکرکنم.

    عاشق هدیه دادن وهدیه گرفتن هستم .

    خداییش هم خوب هدیه میدم هم خوب هدیه دریافت میکنم.

    این اخلاق رو همیشه داشتم .بااحساس خوب وباحال خوب هدیه میدم .

    درحال حاضر،موضوعی نیست که اذیتم کنه .

    الگوهای تکرارشونده ی منفی ندارم .

    قبلاالگوهای تکرارشونده منفی داشتم امابا کارکرد این همه دوره های استاد،یکی یکی حذف شدن وجایگزینش الگوهای تکرارشونده های مثبت قرارگرفت.

    فکرمیکنم به هرچیزی که حساس باشی وبه دلیلی ازش فراری باشی،اونو جذب میکنی.درواقع بااتفاقاتی مواجه میشیم که میشه الگوهای تکرارشونده ی منفی.

    ازطرفی اگه افکارووباورهای خوبی داشته باشی ونگاهت به هرچیزی خوب باشه ،الگوهای تکرارشونده ی مثبت زیادی جذب میکنی.

    وقتی خودمون خالق هرچیزی هستیم دردوحالت خودمون باافکارمون اون موضوع روجذب کردیم .پس کسی مقصرنیست وکسی هم عامل پیشرفت مانیست.

    هرچی که هست ازجانب خودمونه.

    حتمن باکارکرددوره ی کشف قوانین زندگی ، مشکلی هم اگه باشه ،برطرف میشه.

    که مطمئنم هست .

    انصافا باکارکرد هر دوره اتفاقات خوب ونگرشهای جدید وارد زندگیم شده.

    ازاستادعزیزم ب خاطرطراحی سوالات به این قشنگی ممنون وسپاسگزارم

    استادجونم عاشقتم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1179 روز

    ب نام خدا !

    سلام ب استادبی نظیرم مریم جان عزیز!

    دراما سوالی ک پرسیدید! .در مورد ارتباطاتم بگم ک همیشه باکسایی درارتباط بودم ک یا برخوردمیکنم ک ضعیف یا وابسته ب چیزی هستن خودشون دوس ندارن اکثرن مشکل دارن واینکه هرموقع بیرون میرم برای پیاده روی وخرید باآدمایی فقیرن یا معتادن برخوردمیکنم ب طرفم میان ازم درخواست کمک دارن اوایل خیلی ناراحت میشدم بهم می‌ریختم الان سعی میکنم توجه نکنم !

    موردبعدی اینکه من بااینکه رابطه ام باهمه خوبه باهمه مهربان هستم ی مواقعی ک بهم نیاز دارن کمکشون میکنم ولی خانواده دوستان بخصوص همسرم اونطور ک باید قدرمو نمیدونن وقتی فایلای شمارو گوش دادم ب این موضوع فکرکزدم پی بردم ک من خودمو انسان باارزشی نمیدونم خودمو لایق احترام نمیدونم همیشه خودمو تحقیر کردم چطور انتظار دارم کسی قدرمو بدونه. بااینکه همیشه دوس داشتم موردتوجه همسرم وخانواده ام بقیه باشم هیچ وقت اونطور ک باید مورداحترام توجه قرارنگرفتم وجودم حرفام صحبتام چندان اهمیتی برای اطرافیانم نداره چون خودمو لایق نمیدونستم فکرمیکردم من چون چیزی ندارم ن پولی ن قدرتی ن تحصیلات آنچنانی ن شغلی ن زیبایی وووبااینکه همه چیم ظاهراخوبه ولی چنان خودمو پایین حقیرمیدونستم زیبایی وتوانایی خودم اصلا نمیدیم فقط فقط ضعف ناتوانی ازخودم نشون میدادم این افکار منفی درموردخودم اعتماد ب نفس پایین باعث شد من سالها ازخودم دورباشم واقعا ی وقتایی چنان ناراحت افسرده میشدم ب خدا شکوه شکایت میکردم از لحظاتی ک خداوند دراختیارم گداشته درست استفاده نکردم فقط ب نازیبایی ها ب زشتی ها بدبختی ها فکرمیکردم فقط مرگ ازخدامیخواستم کلا داغون بودم ازخدا واقعا خواستم کمکم کنه هدایتم کنه ب بهترین مسیرها تااینکه خداروشکر ب این سایت هدایت شدم و بااستادی توانمند چون شماآشناشدم ..استادهر صبح شب باصدای شما ازخواب بیدارمیشم میخوابم موقع صبحانه خوردن آشپزی ورزش وانجام کارهای دیگه فقط فایلای شمارو گوش میدم تمرینات شمارو انجام میدم ..خداروشکر همسرمم عاشق صحبتای شماس باهم فایلای شمارو گوش میکنیم لدت می‌بریم…استاد باتمام وجودم ازتون سپاسگزارم ک با صحبتای گرانقدرتون این مسیر برای ما لذت بخش کردین .دوستتتتتون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Afsontorbati گفته:
    مدت عضویت: 2133 روز

    سلام دوستان

    بازم یه سری الگوها یادم اومد گفتم بهتره برای تمرین هم شده بنویسم یعنی باورهارو وقتی شناسایی میکنی خودش یه قدم بزرگه و وقتی مینویسی انگاری داری سیمانهای چسبیده رو با یه چیزی میتراشی کلی احساس سبکی به ادم دست میده دیگه وای بروزی که بخای کلا از بین ببری شون دیگه غوغا بپا میشه

    یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده ی من گوش بودنمه یعنی همش یه وظیفه میدونم که به دردودل کردنا به ریز به ریز اتفاقاتی که در زندگی بقیه میوفته انگار من محکومم به گوش کردنشون وای بعضی وقتا دود از سرم بلند میشه دیوانه میشم بس که انرژی منفی از این طریق بهم میدن من هم تقصیر و میندازم گردن اونا میگم اونا من و ول نمیکنن اونا خسته م کردن من چیکار کنم و ازین حرفا با اینکه چندساله که دارم رو قوانین کار میکنم باز هم یادم میره که تقصیر خودمه که این اتفاقها می افته وقتی گوش به درد و دل میدی اونها تورو به اندازه ی خودشون میکشن پایین یعنی هرچقدر تلاش کنی باز هم تو میشی هم فرکانس اون ادم پر از مشکل و درد باورتون میشه شما اگه چندسال روی خودتون کار کنید و بشید 80 وقتی یه مدت به دردهای یه ادمی که 10یا 15 ست گوش میدید دقیقا شما رو هم اندازه خودشون میکشن پایین

    چون باورهایی که ما در طولانی مدت برای خودمون ساختیم اگه دوباره بخایم متوقفش کنیم و ورودی منفی بهش بدیم برمیگردیم به قبل میشیم همون ادم دلسوز احساساتی که هیچکاری از دستش بر نمیاد

    امیدوارم خداوند ما رو به روشنایی هدایتمون کنه بشدت احساس خلع میکنم دوست دارم نور خدا وجودم رو روشن کنه دوست دارم با الهامات و هدایت خداوند ارام و شاد باشم دوست دارم فقط یجوری واسم رقم بخوره روزهام که فقط ورودی مثبت داشته باشم دیگه واقعا خسته ام درمونده ی درمونده بعد این همه کار کردن روی باورام دوباره درموندم خدای بسیار بخشنده هدایتم کن به سمت خوبی ها شکر و سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    بنام یکتای هستی بخش…

    سلام دوستان عزیزم…

    من به یک چالشی تو روابطم برخوردم که نمیدونم چطور حلش کنم…درخواستم رو از خداوند تو دفترم نوشتم و ایمان دارم که به جوابش میرسم…همین الان بهم الهام شد که بیام اینجا مسئله ام رو مطرح کنم شاید خداوند از طریق دستانش در این سایت جواب من رو داد…

    اینکه من چندتا ترمز توی روابطم باهمسرم پیدا کردم که حالا متوجه میشم چرا طی اینهمه سال من نتونستم به تصمیم واضح و مشخصی در رابطه با دوست داشتن یا دوست نداشتن همسرم برسم…همیشه تو این دوراهی بودم و عذاب کشیدم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم که این بودن تو دوراهی و شک و تردید همیشگی به خاطر ترمز هامه اگر این ترمزهامو بردارم به وضوح میرسم که دقیقا چی میخوام…

    چندتا موردی که امروز پیداش کردم رو اینجا مینویسم تا دوستان عزیزی که اگاها در این زمینه بتونن بهم کمک کنن.

    یک اینکه هروقت میام به دوست داشتن همسرم فکر کنم سریع این فکر تو ذهنم میچرخه که تو به خاطر ترس از طلاق و مشکلات بعدشه که میخوای به دوست داشتنت همسرت فکر کنی تا اینجوری حست به همسرت خوب شه و باهاش بمونی…دوم اینکه هر وقت میام به نکات مثبت همسرم فکر کنم سریع این فکر تو سرم میچرخه که تو ترسویی و به خاطر ترس از طلاقه که میخوای به نکات مثبت همسرت توجه کنی و میخوای باهاش بمونی و داری خودتو گول میزنی…(در صورتی که من اوایل اشناییم با قانون از نوشتن نکات مثبت دیگران مخصوصا همسرم نتایج فوق العاده ای گرفتم و کلییییی رفتار همسرم نسبت به من تغییر کرد در گذشته اما نمیدونم چرا الان ذهنم برای نوشتن نکات مثبتش به شدت مقاومت میکنه و همین باعث شده رابطمون خیلی رو به سردی بره و من مدام شبانه روز بین این دوراهی موندن یا رفتن درگیرم)

    سوم اینکه هر وقت به دوست داشتن همسرم فکر میکنم یه احساس گناهی بهم دست میده و یه حسی بهم میگه اگه بخوای با همسرت بمونی خدا دوستت نداره..چون این باور تو ذهنم شکل گرفته که اکثرا افراد موفق طلاق گرفتن مثل استاد و خیلی از افراد موفق و ثروتمند که تو گوگل سرچ کردم…تو محل کارمم اکثر همکارام تقریبا طلاق گرفتن و کلا افرادی که دورو برم ان مدام از همسراشون مینالن…و بخاطر تاثیر حرفای اطرافیانم این باور هم ته ذهنم شکل گرفته که اکثر آرایشگرا طلاق گرفتن .میدونم که به خاطر افکار و باورهایی که دارم در مداری قرار گرفتم که مدام دورو برم رو افراد مطلقه گرفته یا کسایی که مدام از طلاق حرف میزنن. ولی نمیدونم سرنخ این این داستانو از کجا بگیرم و چجوری ریشه ای این مسئله رو حل کنم تا از این مدار خارج بشم و برم تو مدار عشق..یه جورایی این باور در من شکل گرفته که اگر بخوای خیلی موفق باشی باید طلاق بگیری چون مشکلاتی که بعد از طلاق برات به وجود میاد باعث میشه تو رشد کنی و بزرگ بشی…و اینجوری نشون میدی که حرف بقیه برات مهم نیست و اگر نخوای طلاق بگیری یعنی از حرف مردم میترسی و به خدا ایمان نداری…

    و جدیدا هم بعد از دیدن این فایل هر وقت میخوام به نکات مثبت همسرم فکر کنم سریع این حرف استاد میاد تو ذهنم که مگه استاد نگفت که افراد به خاطر الگوهایی و باورهایی که دارن تغییر نمیکنن و اگر تو بخوای به نکات مثبت همسرت فکر کنی یعنی میخوای که رفتار همسرت نسبت به تو تغییر کنه و این کار اشتباهیه…با اینکه ته دلم دوست دارم با همسرم زندگی کنم و دوستش داشته باشم اما به محض فکر کردن به دوست داشتنش کلی اما اگر و نشدنها و مشکلاتِ موندن با همسرم میچرخه

    این موندن تو دوراهی شک و تردید و سوالات بی جواب خیلی انرژی منو گرفته و توی تمام جنبه های زندگیم از جمله کارم آرامشم اعتماد به نفسم روابطم تاثیر گذاشته…البته اینم بگم که من دوره ی کشف قوانین رو هم تازه خریدم ولی چون به یک سری تضادهای سلامتی برخوردم هدایت شدم که اول از قانون سلامتی استفاده کنم تا انرژی و سلامتی کامل به دست بیارم بعد با انگیزه ی بالاتری دوره ی کشف قوانین رو شروع کنم…

    و از این موضوع کاملا راضیم و سپاسگذار خداوندم که اول دوره ی سلامتی رو شروع کردم…

    ایمان دارم که خداوند به من پاسخ میده حالا یا از طریق دستان پر مهر و قدرتمندش در این سایت یا از بی نهایت راه دیگه…ولی همین که بعد از سالها بالاخره تونستم این خواستم رو یکجا مکتوب کنم وبا ایمان و قدرت بیشتری درخواست هدایت کنم یک نشونه است برای من که به زودی راه برام روشن میشه…

    برای تک تکتون آرزوی بهترینهارو دارم

    لایق بهترینها هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آوید شمس گفته:
      مدت عضویت: 751 روز

      درود بر شما هم مسیر عزیز.

      من هم مثل شما در زمانی که متاهل بودم با این چالش برخورد کردم.

      یک سال این واگویه هایی که در ذهن شما نجوا میکرد در گوش منم به همین شدت شنیده میشد.

      اول اینکه باید به یه درجه ای از آگاهی برسید که ببینید آیا واقعا نه بخاطر حرف مردم یا هرچیز دیگری میتوانی با تمام خوب و بدش کنار بیای و همین شخص رو بپذیری؟

      آیا اینقدر خصوصیات مثبت داره که اون نقاط منفی از نظر شما رو خنثی کنه

      چون میدونید که ما هیچ کدوم کامل نیستیم ولی میتونیم به مرور تغییر کنیم و بهتر از ورژن قبلی خودمون بشیم.

      اینو حتما مدنظرتون باشه.

      با ندای درونتون تصمیم بگیرین که می‌خوامش یا می‌خوام جدا بشم.

      یه موضوع دیگه اینه که چون تمام توجهتون به اینه که رابطتتون دچار چالش شده قاعدتاً تمام کسانی که باهاشون به نوعی برخورد دارید هم فرکانس شما هستن،چون شما خواستین که تو مسیر زندگیتون حضور داشته باشن.

      فرکانستون عوض بشه همه این اشخاص سریع پاک میشن.

      بعد اینکه این هم که میگن اگر طلاق بدی یا طلاق بگیری موفق تری

      یا ارایشگرایی که طلاق گرفتن موفق ترن

      یا اگر طلاق بگیری موفق تری توی زندگی هم

      به نظر من صحت نداره،خیلیا هم هستن و دیدم که زندگیشون بدتر شده.(الگوهای تکرارشونده باور)

      البته خیلی ها هم از اینکه فکر میکنن اگر جدا بشن هم روزگار بدی در انتظارشون هست هم قادر به جدایی نیستن،

      (الگوهای تکرار شونده چالش)

      همه اینها بر میگرده به باور که استاد عزیزم هم زیاد درموردش صحبت کردن.

      منم هم مسیر شما هستم و الگوهای تکرار شونده بسیاری دارم

      و همه تلاشم اینه که دونه دونه بشناسم و راه حل های مناسبشو پیدا کنم.

      شاد

      پیروز

      در پناه پادشاه عالم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        صفورا کوشککی گفته:
        مدت عضویت: 1182 روز

        سلام آوید عزیز

        سپاسگذارم بابت کامنتی که برام گذاشتی…

        من این کامنت رو سه هفته پیش گذاشتم …و بعد از یک هفته به طرز باورنکردنی هدایت شدم به پاسخ سوالم…چون من کاملا فراموش کرده بودم این کامنت رو اینجا نوشتم و از خداوند درخواست کردم…یک هفته بعد از گذاشتن این کامنت من تصمیم گرفتم که به خونه مادرم برم و چندروزی رو اونجا باشم تا بتونم ذهنمو اروم کنم به خاطر یک سری تضادهایی که بهش برخورده بودم…

        و شروع کردم به دوره ی کشف قوانین…با اینکه من اصلا دوره رو با یه نیت دیگه و یه مسئله ی دیگه ام شروع کردم یه نیروی عجیبی تو من میگفت که اون مسئله رو رها کن و الان به حل این موضوع بپرداز…ذهنم به شدت مقاومت میکرد که بخوام الان رو مسئله ی روابطم کار کنم ولی اون نیروی درونیم خیلی قوی تر بود…خلاصه که شروع کردم به کار کردن رو این مسئله که چر بعد از اینهمه سال نمیتونم به یه تصمیم قطعی در مورد طلاق یا ادامه ی زندگی برسم…چندین روز همینجوری نوشتم و نوشتم صدها ترمز پیدا کردم که چندتاش خیلییی عمیق و ریشه بود و خلاصه اینقدررر ادامه دادم تا به وضوح کامل رسیدم و تصمیم قطعیم رو گرفتم…خدا میدونه که چه انرژی های حبس شده ای تو وجودم ازاد شد که اینهمه سال منو زنجیر کرده بود…

        ولی سوالی که برام پیش اومد این بود که من اصلا برای یه موضوع دیگه ای دوره رو شروع کردم چطور شد که اصلا به فکر حل کردن این مسئله افتادم…وقتی داشتم کامنت شما رو میخوندم یهو عین جرقه تو ذهنم روشن شد که تو قبلا درخواستشو داده بودی…درسته که تو فراموش کردی ولی خدا فراموش نمیکنه…چقدرررر سپاسگذارم خدام به خاطر این کامنتی که اینجا گذاشتم چون ایمان منو خیلی قوی تر کرد که خداوند همواره پاسخگو‌‌‌عه….اگر این خواسته رو مکتوب نمیکردم هیچ وقت نمیفهمیدم که محاله که درخواست کنی ولی جواب نگیری…

        این تصمیمی هم که برای ادامه ی زندگیم گرفتم با تیکه بر قلبم و ندای درونم گرفتم و شکر خدای مهربانم هر روز مسیر داره برام روشن و روشن تر میشه…

        برات ارزوی بهترین هارو دارم آوید جان

        لایق بهترینهایی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمانه بیک زاده گفته:
      مدت عضویت: 1145 روز

      سلام صفورای عزیزم

      چقدر خوبه که با خوندن کامنت های بچه ها ما نقاط منفی ونقطه ضعفمون رو پیدا میکنیم

      ممنون از کامنت زیبا و فوق العادتون که اینقدر خوب افکارتون رو به اشتراک گذاشتید.

      من هم مثل شما یه همچین دیدگاهی رو نسبت به همسرم داشتم.

      ولی دوهفته است که افکارمو وذهنم نسبت به همسرم مثبت کردم

      هرچند که خیلی همسر مثبت گرا وخوبی دارم ولی نمیدونم چرا هیچوقت

      نخواستم مثبت گرایی وخوبیش رو در ذهن خودم پرورش بدم فقط روی ریز ترین نقطه منفیش زوم میکردم.

      که واقعا درگیر ذهنی برای خودم ایجاد میکردم‌.

      ممنون صفورا جون با کامنت شما ودید ونگاهتون به همسرتون من بیشتر به خودم اومدم که چقدر افکارم نادرست بوده است.

      فهمیدم که تا روابطم وافکارمو نسبت به دنیای اطرافم وادم ها تغییر ندهم هرچقدر هم پامو رو گاز بزارم برای رسیدن به خواسته هایم به خاطر اون ترمز ذهنی وفکر مخرب منو از خواسته ام هروز دورتر میکنه.

      انشالله که با افکار زیبا تون هروز اتفاقات تازه ای رو در زندگیتون خلق کنید‌.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        صفورا کوشککی گفته:
        مدت عضویت: 1182 روز

        سلام سمانه جانم

        سپاسگذارم بابت دیدگاهی که برام گذاشتی و آرزوی قشنگی که برام کردی…

        بعد از نوشتن این کامنت خداوند منو قدم به قدم هدایت کرد….

        من مدتها بود دوره ی کشف قوانین رو داشتم ولی به دلایلی هنوز شروعش نکرده بودم…تا اینکه از دوهفته پیش شروع کردم به گوش دادن دوره و انجام تمریناش…یعنی باورم نمیشد مشکلی که من 7 سال نمیتونستم حلش کنم و نمیتونستم به یک تصمیم قطعی برسم بعد از کار کردن روی دوره کشف قوانین و شناختن ترمزهام و برداشتنشون در عرض کمتر از یکهفته من به تصمیم قطعی رسیدم…وقتی که از این سردرگمی در اومدم چنان ارامشی گرفتم که خدا فقط میدونه….موندن تو شک و تردید بدترین احساس ممکنه و بدترین فرکانسهارو ارسال میکنه…بی نهایت سپاسگذار خداوندم که تونستم به تصمیمی واضح و روشن برسم…و مسئولیت کامل تصمیمم رو به عهده گرفتم….چون تا قبلش خیلی میترسیدم از اینکه نکنه اشتباه تصمیم بگیرم و خداوند رهام کنه…بعد متوجه شدم که همین خودش یک ترمزه…و خداوند منو قضاوت نمیکنه به خاطر تصمیمم…حتی اگر اشتباه باشه اشکالی نداره …این مسیر درسهایی برای من داره که در اینده خیلی به من کمک میکنه…

        برات آرزوی بهترینهارو دارم دوست قشنگم …لایق بهترینهایی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهدي اشعري گفته:
      مدت عضویت: 1702 روز

      سلام خدمتت استاد عزیزم و خانم شایسته و خانم صفورا کوشککی عزیز

      من کامنت شمارو خوندم و به چندتا از نکاتی رسیدم که دقیقا مسئله من هم هست ولی بهتر شده و داره میشه..

      مثل این که الان خیلی واضح نمیدونم دوسش دارم همسرمو یا نه

      مثل اینجا که شما میگین قبلا با نوشتن نکات مثبت بهتر شده رابطتون با همسرتون ولی الان بشدت مقاومت داره ذهنتون برای نوشتن!

      یا اینکه دیگه جدیدا اینو استاد فرمودن که ویژگی های بارز افراد خیلی سخت تغییر میکنند ، (که البته بعد از شنیدن این صحبت فوق العاده از استاد با خودم گفتم که من حتی اگر مقداری هم قصد تغییر طرف مقابلمو داشته باشم ،دیگه قضیه اینه و تغییره سخته همونطور که تا الان خودم پاشنه های آشیلمو فقط تونستم یکم تغییر بدم )شفاف تر به این نتیجه رسیدم که تغییر افراد غیرممکن است تا زمانی که خودشون نخواهن

      و به این نتیجه رسیدم که دقیقا همون مسئله ای رو که دارم با پارتنرم رو ریشه ای روی همون کار کنم مثل استفاده از فایل ارزشمند (شیوه مدیریت انتقاد استاد) که خیلییییییی به بنده کمک کرد و دیگه از این به بعد اگر دوباره مسئله ای بود (بعد از کار کردن روی این فایل)بقول استاد پلن 2رو اجرایی کنم ، انتخاب کنم پارتنرمو با این ویژگی یا نه

      من همیشه سعی میکنم اینطوری نگاه کنم که تضادهای سر راه ما برا رشد ما میاد و خداروشکر به این فایل هدایت شدم و فهمیدم من در برخورد با انتقاد جای کار کردن روی خودم دارم

      بنده چون همسرم ویژگی های بسیار مثبت فوق العاده ای داره این فکر گاهی منو نگران میکرد که نکنه نفر بعدی بیاد و این ویژگی های عالیه ایشون و نداشته باشه !! خداروشکر اینو براش میارم که وقتی شما آدم قوی باشی حتما یه آدم قوی برا شما میاد..فکر میکنم برا همه عالیه ،، مثل کامنت نمونه این فایل از سیدعلی خوشدل دوس داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        صفورا کوشککی گفته:
        مدت عضویت: 1182 روز

        سلام مهدی جان…

        سپاسگذارم بابت کامنتی که برام گذاشتی…

        واقعا همه چیز به خود ما برمیگرده…من بعد از 7 سال زندگی مشترک تازه دارم میفهمم که من اصلا از رابطه چی میخوام…وقتی نشستم مغزمو ریختم رو دایره کلیییی ترمز پیدا کردم که برداشتن هر کدوم منو به وضوح بیشتری رسوند…مهم ترینش این بود که من ناخودآگاه هنوز خداوند رو مثل یک انسان فرض میکنم با عواطف انسانی.‌..و میترسیدم از اینکه تصمیم اشتبله بگیرم و خداوند از دستم ناراحت و عصبی بشه و منو رها کنه…وقتی به ریشه ی این مسئله پی بردم که خداوند یک سیستمه …بدون هیچ قضاوت و احساسی پاسخ فرکانسهای منو میده اونموقع با خیال راحت مسئولیت زندگیمو به عهده گرفتم و نشستم تمام جوانب رو سنجیدم و به یه تصمیم قطعی رسیدم…تا قبلش از تصمیم گیری وحشت داشتم چون میترسیدم تصمیم اشتباه بگیرم …اما اینبار گفتم حتی اگر تصمیمم اشتباه باشه مسئولیتش رو میپذیرم و قطعا این مسیر درسهای برای من خواهد داشت که دراینده به من کمک میکنه…و خداوند منو به خاطر تصمیم اشتباهم سرزنش نخواهد کرد…

        براتون آرزوی بهترینهارو دارم دوست عزیز…لایق بهترینها هستید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      معصومه مقدس گفته:
      مدت عضویت: 1698 روز

      سلام دوست عزیز

      در خصوص این جمله که الگوهایی دارید که بعد از طلاق موفق شدن

      ببینید اول اینکه بسیار الگوهایی هم وجود دارن که بعد از طلاق دچار افسردگی شدن و حتی برگشتن منزل پدری و احساس سربار بودن دارن پس نتیجه میگیریم طلاق عامل موفقیت یا عدم موفقیت نیست

      در ضمن استاد از ازدواج اول هم راضی بودن و عامل موفقیت جدایی نبود!

      دوم اینکه ما الگو افراد موفق متاهل هم داریم و شما یک الگو پیدا کن و همون هزاران بارتکرار کن!

      سوم اینکه میبینید افراد مخصوصا خانم ها بعداز جدایی موفقیت کاری و مالی بدست میارن ، چون بعد از یک شکست سنگین مجبور به تغییر شدن و دیگه اون حمایت مالی دوران متاهلی وجود نداره

      پس اصل اون تصمیم به تغییر هست،پس شما سعی در تغییر خودت داشته باش بدون اینکه چک و لگدهای محکم جهان بخوری! شما

      برا خودت الگو ساختی قبل موفقیت باید حتما شکست خورد این باور لقمه رو دور سر میچرخونه چرا میخوای گاری به خودت ببندی بعد حرکت کنی دوست عزیز!

      و یک باور دیگه اینکه دنبال چالش و سختی هستید گویا باور داریدفقط از این طریق میشه کسب تجربه کرد که برید تودل مشکلات و بعد بیاید سربلندبگید من موفق شدم چون هر چی اطرافتون ادم موفق دیدید.

      از دل شکست بیرون اومدن،چه ایرادی داره شما آدم باشی بدون سختی به موفقیت رسیدی؟شاید برای موفقیت نیاز به تایید دیگران در خودت میبینی، یکم عمیق به باورهات نگاه کن دلیل این تفکر آیا این نیست؟ که اگه دیگران نبینن از دل سختی موفق شدی شما رو موفقبه حساب نمیارن، آیا این نیست؟

      در مورد سوال اینکه توجه به نکات مثبت همسر, ببینید شما توجه به نکات مثبت بکنید باقیش بسپارید به خداوند, هماهنگی با اون هست. اگه همسرتون هم مدار باشه در کنارتون میمونه اگه نه که جهان به راحتی جدا میکنه!

      در مورد نجواهای ترس، ببینید بشینید حقیقتا رو دررو بشید با عمق درونتون آیا ترس از آبرو و جدایی دارید یا خیر بعد وقتی جواب حقیقی دادید اگه ترسی نبود ، هر زمان نجوا اومد این جواب مرور کنید، کم کم صدای نجوا کم و صدای ایمان قوی ترمیشه.

      امیدوارم که جواب ها هدایتی باشه از طرف خدا برای شما.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        صفورا کوشککی گفته:
        مدت عضویت: 1182 روز

        سلام معصومه ی عزیزم…

        واقعا قاصرم از پیدا کردن جملاتی که بتونم احساسمو بگم…

        وقتی این سوال رو اینجا مطرح کردم دوستان زیادی به من لطف داشتن و من رو راهنمایی کردن ولی جواب شما انگار دقیقاااا همون چیزی بود که من به دنبالش بودم…چقدررر عالی تونستید ضعفها و باورهای مخرب منو تشخیص بدید…دقیقا وقتی به افکار و رفتار خودم تو گذشته نگاه میکنم میبینم که من شکست رو مقدمه ی پیروزی میدونستم و باورم این بود که حتما باید یه شکست سنگین بخورم تا لایق موفقیت بشم…با اینکه استاد بارها گوش زد کرده بود این باور مخرب رو ولی انگار این باور رفته تو تار پود وجودم…

        و از طرفی هم با وجود اینکه اصرار دارم که بگم حرف و نظر بقیه برام مهم نیست ولی وقتی یه فلش بک و میزنم به رفتارا و تصمیمام توجه میکنم میبینم همش برای تایید بقیه است…حتی تصمیم به طلاق …

        دوست عزیزم سپاسگذارم که بهم تلنگر محکمی زدید از اینکه گفتید یه عالمه آدم طلاقی هستن که افسرده شدن یا برگشتن خونه ی پدرشون و احساس سربار بودن میکنن…میتونم به جرات بگم تمام افراد که دورو برم ان از جمله همکارام که اکثرا مطلقه ان اصلا از شرایطشون راضی نیستن و یه جورایی افسرده ان…ولی نمیدونم چرا تا به امروز این چیزا به چشمم نمیومد و نجواهای ذهنم اجازه نمیداد که من با چشم باز به اطرافم نگاه کنم تا ببینم طلاق عامل موفقیت نیست…

        چقدرررر دلیلتون برای ذهنم قابل قبول بود که اگر استاد موفق شده عامل موفقیتش طلاق نبوده…ایشون تو زندگی اولشون هم زندگی خوبی داشتن…

        اما من به جای اینکه تو همین زندگی سعی کنم خودم رو درست کنم و باورهامو تغییر بدم سعی داشتم که به زور از این زندگی خارج شم و به خاطر فرکانسم جهان به من اجازه ی خارج شدن رو نمیداد…

        سپاسگذار خداونم که بازم بهم فرصت داد تا به درونم برگردم و به جای تقلا زدن برای تغییر اوضاع بیرون درونمو تغییر بدم…

        از شما دوست قشنگ و مهربونم بینهایت سپاسگذارم که هدایت پرودگارم رو به من رسوندید

        براتون آرزوی بهترینهارو دارم

        چون لایق بهترینها هستید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          معصومه مقدس گفته:
          مدت عضویت: 1698 روز

          سلام به شما دوست هم مسیر و آگاهی جو عزیزم.

          ممنونم از لطفی که دارید ،تمامی حرفها هدایت خداوند بود برای شما من فقط بیان کردم.

          بله اینکه ما مقدمه هر پیروزی شکست میدونیم از باورهایی هست که نسل ها ادامه داره و به ما رسیده

          و این یکی از اساسی ترین باورهای مخرب عدم لیاقت هست

          چرا؟

          چون در خود احساس لیاقت نداریم و موفقیت درگرو شکست میبینیم و تحمل سختی فراوان،

          تا بعد بتونیم بگیم اره حالا لایقم

          چرا الان لایق شدم؟چون شکست هام پشت سر گذاشتم!!!

          این یک باور بسیار بسیار مخربه

          من همیشه وقتی یک چیزی آسون بدست میاوردم اتفاقا با افتخار میگفتم به همه که خیلی آسون بدست آوردم ،{ چون در درونم میگفتم خدا دوستم داره که راحت بهم داده!}

          این باور شاید بتونه بهتون کمک کنه در این مسیر.

          البته من در تمام جنبه ها اینطور نیستم و نتونستم در تمام بخش ها این باور ایجاد کنم.

          برای افکار مخرب طلاق هم اهرم رنج و لذت درست کنید از همون اطرافیانتون که طلاق گرفتن ،استفاده کنید تا نجواها کمتر بشه.

          و یک نکته مهم همیشه استاد گفتن از جایی که هستید شروع کنید با همون شرایط

          شما الان متاهل هستید پس از همین شرایط شروع کنید و اگه همسرتون هم فرکانس نبود که خب جهان فاصله ایجاد میکنه و اگه هم فرکانس بودن که خب دلیلی نداره آدمی که هم فرکانس و هدیه افکار مثبتتون باشه رو از زندگیتون بیرون کنید

          شما تمرکز رو خودتون بزارید خداوند جهان با شما هماهنگ میکنه.

          در آینده منتظر نتایج عالی تون هستم که بیاید بگید خیلی راحت به خواسته ها رسیدید چون خدا دوستون داشته دوست عزیز

          در پناه خالق هستی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 657 روز

    سلام بر دوستان ،

    خیلی برام جالب و دردناک بود وقتی استاد عزیزم این موضوع رو بیان کردن و ی جورایی دوزاریم تازه افتاد که ای دل غافل خودم بودم که این آدمای پوچ و تو خالی رو جذب میکردم و همیشه شاکی بودم از دست خدا که اینا کین میاری سر راه من ،، خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای استاد عزیزم و خانوم شایسته و این سایت مقدس ،،

    آقا تقریباً اکثر مثال هایی که استاد عزیزم زدن و متأسفانه من تجربه کردم و هم خوشحالم از اینکه از این زاویه تونستم ببینم این موضوع و درک کنم و هم ناراحت که خودم باعثشون بودم ،، خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای اینکه دیگه هیچ رایطه ی آزاردهنده و تکراری رو تجربه نکردم خدایا شکرت ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    علی صالحی گفته:
    مدت عضویت: 3865 روز

    به نام خالق یکتا

    درود بر استاد عزیز و مریم خانم

    و

    همه دوستان عزیز که در این راه عالی روی خودتون کار میکنید

    بنده هم مدتی هست که در رابطه هامتوجه تکرارهای خیلی مشابه شدم و اغلب آزار دهنده هستند وگاهی پیش میاد که از رابطه های خوب آدم های قدرتمند و مثبت هم فرار می کنم

    در روابط من که در صد زیادی به همکارانم محدود میشه خیلی تقاضای پول قرضی و کمک های مالی میشه یا از طریق فروش کالایی نا مرغوب تقاضای پول می کنن.

    و گاها کسی از دوستانم کالایی رو می خواد در قالب کمک گرفتن که بعدا پولش رو پرداخت کنه و پرداخت نمیشه یا خیلی دیر و پیگیری زیاد پولشو میده

    این موضوع رو به طور اتفاقی متوجه که در ایام عید به سایت سر زدم و جواب های جالبی رو دارم دریافت می کنم

    ممنون از شما عزیزان و

    تشکر از استاد عزیز

    امید وارم که در شادی و آرامش باشید

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    نفیسه کرمی گفته:
    مدت عضویت: 585 روز

    با سلام

    آدمهایی که من با آنها رابطه دارم ویا آشنا میشوم در محیط های مختلف بسیار مهربان بسیار صادق بسیار درستکار و بسیار با خانواده هستند و همه در زمینه مالی بسیار ضعیف هستند

    مسائل مالی پاشنه آشیل من است و ذهنم بسیار فقیر است و تنها مشکل من مسائل مالی است و دارم متعهدانه روش کار میکنم و به لطف خدا بهتر شدم و اتفاقات خوبی در نوروز امسال تجربه کردم

    از شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: