پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 37

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا یکتاپرست گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    بنام خدایی که هر لحظه کنارمه..استاد عزیزم و مریم بانوی گلم خدا قوت..واقعا بابت این فایل ها خیلی ممنونم و خدارو شکر میکنم..در پاسخ به این سوال باید بگم که هر فردی چه همسر چه خانواده خودم چه خانواده همسرم چه دوستان هر کسی که وارد رابطه ی من شده واقعا بهم هیچ ابراز محبتی نداره همیشه همه مشکلاتشون رو برامن میگن هیچ وقت در مورد خوشی هاشون باهام حرف نمزنن..افرادی که دور وبر من هستن همهزود عصبانی میشن مثل خودم..هنسرم همیشه سرزنش میکنه کوچکترین چیز رو هم من هم بچه هامو..حتی در مورد لباس پوشیدن من دوست داره چیزایی که اون میخواد رو بهرم بپوشم حتی رنگ مورد علاقه اون باشه..بیشتر افرادی که بامن ارتباط دارن فقط به فکر خودشونن همیشه احساس میکنم داره ازم سو استفاده میشه..همیشه حسی دارم که بهشون کمک کنم حتی کمک مالی در حالی که خودم اوضاع مالی خوبی هم نداشته باشم تو فکرمه که اطرافیانی که نیاز دارن بهشون کمک کنم فکر میکنم باید بقیه رو نجات بدم اکثرا با اطرافیان به شکل نصیحت حرف میزنم در حالی که خودم تو اون زمینه مشکل دارم الان میفهمم من چقدر عقب موندم از اموزه هام وگفته های استادم…ولی خدارو شکر الان متوجه چه چیزایی دارم میشم..همیشه افراد در مورد من وکارام نظر میدن الان فهمیدم من تراز قضاوت وتایید دیگران دارم حتی در مورد اینکه چه لباسی بخرم چی بپوشم همیشه نگرانم نکنه دیگران چیزی بگن یا تایید نشم یا کسی تو فامیل بهتر از من بپوشه..همسرم ادم خشک و زود عصبی بشو هستش میدونم اینا جذب باورهای هودمه استاد دارم هیلی تلاش میکنم که بتونم باورهاموبازسازی کنم اره من دوران کودکی پرو مادرم همیشه با هم بحث داشتن این باور رفته توذهنم که زن وسوهر دعوا میکنن ولی باز اشتی نیکنن الانم همه اطرافیانم بیشتر روابط عاطفی سطح پایینی دارن چون من تومداری نیستم که ادمهای با روبط عالی رو جذب کنم ولی باتوکل بخدا میخوام مدارم رو تغییر بدم اینجا اول بخودم وخدایم بعد به استادم تعهد میدم که هر ثانیه مراقب افکارم باشم و رو عزت نفسم که مهمترین نقطه ضعفه کارکنم..خدایاشکرت برای وجود استاد واین سایت پر بار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سوسن صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    بنام خداوند قادر مهربان

    با سلام خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته ی عزیز خیلی ممنونم بابت تهیه ی این فایل های باارزش وبا محتوا

    من تو فایل قبلی کلی از الگوهای تکرارشونده ی زندگیم و مخصوصا روابطم رو نوشتم ولی الان گفتم بیام یه سری چیزهای دیگه هم اضافه کنم تا برای خودم راه روشن باشه که الان کجام

    استاد در مورد من همه ی دوستان و حتی کسانی که تازه باهام آشنا میشن میگن اعتماد به نفس بالایی دارم و انتظارات ازم خیلی زیاده در حدی که حتی اگر من به یه موفقیتی دست پیدا کنم که واسه خودم معجزه باشه بقیه خیلی راحت ازم قبول میکنن همه یه اعتماد خیلی زیادی دارن بهم خیلی قبولم دارن مخصوصا اعضای خانواده فامیل

    استاد یه چیزی که هست یعنی یه مشکلی که دارم اینه که نمیتونم با کسی صمیمی بشم خیلی میترسم تا یکم روابطم میخواد پیش بره قطع میشه یا کمرنگ البته تا حدودی میدونم مشکل از کدوم باوره ولی از یه طرف چون واقعا از تنهایی لذت میبرم و من به شخصه دوست دارم فقط وفقط با خانواده م باشم زیاد برای حلش تلاش نکردم

    به نظر خودم چون من این باور رو دارم که هرچقدر رابطه ای پیش میره توقعات زیاد میشه و از اون جایی که من فقط مسئول رفع توقعات خودم هستم رابطه زودی تموم میشه

    یه چیزی دیگه هم اینه که چون من میخوام با یکی دوست بشم برم بیرون بگردم خوش بگذرونم و اکثر خوشگذرونیا هم پول میخواد واز اون جایی که من منبع درآمدی نداشتم علنا به درد من نمیخورد

    یه باور دیگه که هست اینه که وقتی با کسی دوست میشی همش باید باهاش در ارتباط باشی(تلفنی یاهر چی) و به درد و دلاش گوش کنی واز این جور چیزا و منم اصلا دوست نداشتم که مشکلات بقیه رو بشنوم پس هیچی

    حالا جالبش اینجا بود که همه یعنی همه با من درد و دل میکردن و منم راهکار میدم ولی هیچکی عمل نمیکرد ومن حرص میخوردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    کامران گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    با نام خداوند مهربان و وهاب

    با سلام خدمت استاد مهربان و خانوم شایسته و دوستان مهربان

    من در ارتباط عاطفی بسیار بسیار وابسته هستم و من خیلی خیلی محبت میکنم و خیلی عالی رفتار میکنم ولی طرف مقابل من احساس میکنم که این اهمیت و محبت منو نمیبینه و دقیقا بعد از ی بحث و درگیری دقیقا همین جمله رو بهم میگه تو اصلا بهم محبت نمیکنی

    و این پاشنه رو میدونم که من بسیار ذهنم درگیره نکنه بهم خیانت کنه نکنه کسی دیگه ای وارد زندگیم بشه و خیلی کنترل گر هستم و تا موبایل طرف مقابل من پیام یا زنگ میخوره من شدیدا احساسم بد میشه و خیال میکنم که ی نفری دیگه هم بهش تماس یا پیام داده و کنجکاو میشم و همین کنجکاوی باعث بحث و ناراحتی میشه

    در الگو افراد افرادی سمت من میان که خیلی شوخی های زننده ای میکنن و خیلی ادم های نا امید و خیلی ادم های اهل شکایت و مسخره کردن هستن

    یا افرادی میان که همشون از لحاظ مالی یا در حد خودم یا ضعیف تر از خودم هستن

    و الگویی که تکرار زیاد میشه اینه که در رابطه عاطفی در خانه یک اتفاق بسیار زیاد اتفاق میفته مثل گم کردن مدارک فردی و همیشه مدارکمون اون لحظه که میخوایم نیستش و الان که دارم مینویسم به ذهنم امد خوب چرا من تا الان برای این مشگل کاری انجام ندادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام بر خانم شایسته

    بیشتر افرادی را جذب میکردم که دختر خوبه خانواده بودن و بسیار به پدرو مادر و خانواده محبت داشتند اما از انها ناسپاسی میدیدند ولی بر عکس انها خواهر یا برادرهای دیگه اینقدر خوب نبودند اما بیشتر مورد توجه ومحبت پدرو مادر قرار میگرفتندحتی گله مند بودند که پدر و مادر برای نیازهای ضروریشون پولی در اختیارشان قرار نمیدادند اما به اعضای دیگر خانواده پولهای زیادی میدادند.کلاتوی محیط های مختلف با وجود خوب بودن ناسپاسی میدیدن

    جالب اینکه متوجه شدم این افراد ازقانون درخواست به علت ترس ازجواب نه شنیدن،غرور،یاترس ازمنت گذاشتن استفاده نمیکردند

    ممنون استاد خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    نشمیه بهروزی گفته:
    مدت عضویت: 715 روز

    استاد عزیزم جواب سوال این فایل من همیشه با کسی آشنا میشم احساس می کنم که می خوان ازم از مهربانی سواستفاده کنم اول ذوق دارم کمک می کنم اما بعد که کمک زیاد میشه خودم ناراحت می کنم و احساس میکنم هرکس باهام ارتباط برقرار می‌کنه براین درد دل کردن و کمک گردنه ممنونم از فایل قشنگتون سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    پویا غربی گفته:
    مدت عضویت: 3926 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و اعضای محترم سایت

    وقتیکه این فایل رو گوش دادم تازه فهمیدم که خدای من این اتفاقایی که اخیرا داره سرم میاد سر همین موضوعه…یه دوستی از دوران دانشگاه دارم که چند وقت پیش پولی رو ازم قرض گرفت با این قول که چهار ماه دیگه پولتو بر میگردونم. با اینکه من میدونستم این ادم کسی نیس که بتونه رو حرفش بمونه پولو بهش دادم و بدبختانه با این امید که شاید تو این چند سال عوض شده و حرفش حرفه. الان نزدیک هشت ماه از اون موقع گذشته و خوشبختانه اون رو همون الگوی ثابتشه و پول منو پس نداده و هی امروز و فردا می کنه..ولی درس خوبی برام شد که بدونم حتی گذر زمان هم واسه کسی که نخواد به هیچ وجه نمیتونه رو الگوهای رفتاریش تاثیر بذاره..شاید به اشکال مختلف باشه و لی اصل رفتار همونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    خیلی خوشحالم که در مدار دریافت آگاهی های ناب این جلسات قرار گرفتم و این سوالات مهم باعث شدن بیشتر فکر کنم و به لایه های باوری عمیق و پنهان زیاد درونم پی ببرم الحق که توضیحات استاد عالیه اما کامنت های بی نظیر دوستان هم در این زمینه داره خیلی به من کمک میکنه.

    من خیلی به موضوع روابط فکر کردم ‌و متوجه یک سری رفتارها ‌و ویژگی هایی شدم که تقریبا در همه ی روابطم مشترک بوده.

    مثلا اغلب در روابطم آدم هایی وارد زندگیم میشن که همشون زندگیشون از هم پاشیده و به جدایی ختم شده ‌و دنبال یه راه حل میگردن دنبال کسی که بتونه بهشون دلداری بده .

    یا کسانی که معمولا مشکلات مالی دارند و همیشه یه بدبختی توی زندگیشون بوده که باید برای رفع اون تلاش کنند.

    همیشه مشتریانی وارد کسب و کارم شدند که دنبال تخفیف بودن دنبال ارزونی و اصلا کیفیت براشون مهم نبوده.

    همیشه با افرادی وارد رابطه شدم که از خودم سطح فکری پایین تر،ترسوتر،بی اطلاعات تر و ضعیف تر بودند و من همیشه از این حس برتر بودن لذت میبردم و وقتی کامنت های بچه ها رو خوندم تازه متوجه شدم که چه خودزنی بزرگی میکنم من احساس ارزشمندی و عزت نفس بسیار پایینی دارم به این دلیل هرگز نمیتونم با افراد بزرگ،از همه نظر ارتباط بگیرم به این دلیل همیشه افراد ضعیف وارد زندگیم شدن و از اونجایی که من عزت نفس نداشتم اون احساس ارزشمندی کاذب که از اون روابط میگرفتم من رو ترغیب به ادامه رابطه میکرد و من به ظاهر لذت میبردم اما در اصل هرلحظه و دقیقه و ساعت و روز و هفته و ماه و سال داشتم از موفقیت دور میشدم و تعجب هم میکردم که چرا زندگی من عوض نمیشه چرا از نظر مالی رشد نمیکنم چرا روابطم عالی نمیشه و کلی از این چراها که هیچوقت نتونستم دلیلش رو پیدا کنم تا امروز و این لحظه که این فایل ها رو دیدم و میبینم و هربار به خودشناسی میرسم.

    چرا مشتری ارزون طلب و بی کیفیت وارد زندگیم میشد؟

    چون من برای خودم ارزش قائل نبودم چون من برای کارم برای مهارتم ارزش قائل نبودم چون به خودباوری و احساس لیاقت نرسیده بودم چون باور فراوانی اندیش نداشتم چون فکر میکردم اگه به مشتری نه بگم اون میره و من از بی پولی میمیرم پس تعجب هم نباید بکنم که چرا همچین مشتری هایی وارد کسب و کار من میشن.

    چرا افرادی که توی رابطشون به مشکل خورده بودن وارد زندگی من میشدن ؟

    چون من دنبال تایید دیگران بودم(این باور غلط اونقدر در من ریشه دوونده که حتی موقع کامنت نوشتن هم در گوشم یکسره نجوا میکنه که یه جوری کامنت بنویس که هم کلی امتیاز بگیری هم همه ازت تعریف کنن و گاهی اوقات تمرکزم رو میگیره و من مجبور میشم چند ساعت وقفه بندازم بین نوشتن کامنت و فرستادن دیدگاهم) چون 4تا کتاب خونده بودم و 2تا دوره دیده بودم احساس میکردم خوب دیگه من استاد شدم و باید به بقیه درس بدم و چون خوب صحبت میکردم اونا هم کلی به به و چه چه میکردن و من سرشار از انرژی میشدم که آره بابا منم بلدم حرف بزنم حالا ریشه این تایید گرفتن کجاست؟

    در کودکی من زمانی که غرق رویاهام میشدم و همه من رو بخاطر سکوتم به باد تمسخر میگرفتن و این عقده ای شده بود در دل من و وقتی با صحبت کردن برای دیگران و گرفتن تایید اونا شاد میشدم به خودم میگفتم دیدی من چقدر بلدم خوب صحبت کنم اونایی که مسخره میکردید کجایید که ببینید من دارم چه میکنم ….

    همش بخاطر کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس و احساس عدم لیاقت عدم باور به فراوانی باعث شده که من یکسری اتفاقات مشابه در روابطم رو تجربه کنم.

    خدایاشکرت

    ممنونم استاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    همای سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2312 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیز ودوستای قشنگم

    این‌موضوع واقعا کاربردی و لازمه اساسی برای تغییره

    من خودم روابط زیاد ومتعددی ندارم اما با دو‌تفر از افراد نزدیکم مدام یک سری الگوها تکرار میشه

    مثلا اینکه یه مدت خیلی عالی هستیم وخیلی عاشقانه و درجه یک میگذره

    یهو سر یه موضوع حتی بی ارزش یا کم ارزش یه دعوای حسابی میشه و از هم‌دورمیشیم

    یا یه چیز جالبی که من پیدا کردم اینه که من شدیدا به همسرم وابسته هستم و دوستی دارم که اونم شدیدا به من وابسته هست و هر وقت من نسبت به دوستم سردی میکنم و از دستش خسته میشم دقیقا همسرم همون رفتارو با من میکنه ولی این خیلی برام عجیبه

    من تو یه سال اخیر یه الگوی شدیدا تکراری وپیش رونده را با همسرم تجربه کردم

    روندشم این بود

    شک وتردید و بعد گیر دادن الکی و بعد بحث ودعوا و بعد فاصله گرفتن

    هربار این اتفاق شدید تر میافتاد

    به لطف خدا به خودم اومدم و دیدم واقعا که من دارم چیزایی رو جذب میکنم که یکی یکیشو توی ذهنم ساعتها تصویر سازی کردم و باهاش حالم بد شده و داغون شدم و هی اتفاق افتاده وهی بدتر شدم

    شروع قطع این چرخه خیلی برام دردناک‌وسخت بود وهست اما بالاخره یا درد تغییره یا حسرت از دست دادن زندگی که بی نهایت زیبایی داره اما تمام تمرکز من روی نا زیبایی هاش بوده

    مثلا من ادم کنترل گری هستم و اتفاقا این دوستمم شدیدا منو کنترل میکنه واجازه میده کنترلش کنم همسرمم دقیقا همینطور

    فکر میکنم در مورد روابط با افراد کم اهمییت باورهای خوبی دارم چون همیشه تو هر جمعی بودم ازم تعریف کردن و حس خوب دادن اما چون خودم عزت نفسم پایین بوده والانم بهتر شده اما هست

    همیشه میگفتم اینا دارن تعریف الکی میکنن

    وخلاصه هدف من واقعا تغییر دادن باورهای خیلی مخرب در روابطمه و به امید خدا میخوام خیلی روش کار کنم و خیلی امیدوارم که دوباره زندگیم بشه همون زندگی که واقعا همه حسرتشو میخوردن ولی من با دستای خودم داشتم خرابش میکردم

    ممنون از نگاه زیبای همه دوستان واستاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    به نام خالق زیباییها

    در روابط چه افرادی رو بیشتر به سمت خودتون جذب میکنین؟

    الگویی که من در روابطم میبینم و اذیتم میکنه اینه که آدمهایی که باهاشون ارتباط برقرار میکنم و یا حتی نزدیکانم خیلی به من وابسته میشن.و خیلی دوست دارن اوقاتشون رو با من بگذرونن

    یعنی دوست دارن هر جا میخوان برن من باهاشون برم،یا مرتب برم خونشون یا اینکه سفر میخوان برن من باهاشون برم و خلاصه انرژی من خیلی زود آدمها رو به سمتم جذب میکنه و حس خوبی میدم بهشون و به همین خاطر این حس رو از اطرافیان میگیرم که همیشه بهم نیاز دارن و اگه نباشم یا کمرنگ باشم اذیت میشن و به خاطر همین اکثر اوقات که نمیتونم وقت بذارم براشون و اولویت رو به خودم میدم عذاب وجدان میگیرم.

    البته از وقتی که روی خودم کار میکنم و طبق گفته های استاد در دوره عزت نفس که گفتن وقتی روی خودت کار میکنی و عاشق خودت میشی همه یه جورایی دوست دارن با تو باشن ولی تو دوست داری تنها باشی و با خودت بودن بیشتر حال میکنی،من هم همچین حسی دارم دقیقا

    و نمیدونم‌ با این وابستگی بقیه به من و حس عذاب وجدانش چه کنم

    البته که حتما من باورهای اشتباهی دارم که باعث ایجاد این حس در من میشه

    مثل این باور که من مسئول احساسات بقیه هستم

    یا من مسئول خوشحال کردن بقیه هستم

    اگر من نباشم کارها درست پیش نمیره

    و ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    کیمیا گفته:
    مدت عضویت: 839 روز

    سلام به بهترین و عزیزترین و تاثیرگذار ترین استاد دنیااااااا

    من به این سوال خیلی فکر کردم و هم الگو های مثبت پیدا کردم و هم الگو های منفی

    تا جایی که به ذهنم برسه مینویسمشون اینجا که هم خودم بعدا بتونم مرورشون کنم هم دوستای قشنگم بتونن بخونن:

    -اولین و مهم ترین چیز برای من توی روابط اینه که همیشه افراد وجهه خوبشونو بهم نشون میدن.اصولا ادمایی که بهم نزدیک میشن خوب ترین و مهربون ترین ورژنشونو بهم نشون میدن.من از همون دوران مدرسه توی کلاس بهترین و مهربون ترین و عالم ترین معلما میوفتادم.مدیر و ناظم مدرسه که اصولا خیلی خشک و جدی بودن با من بینهایت مهربون و شوخ طبع بودن.تمام صاحب کارایی که پیششون کار میکردم باهام راه میومدن بهم اهمیت میدادن وخیلی ازم تعریف میکردن.ادمایی بودن که شنیده بودم به شدت نامناسب و خاص هستن ولی با من طوری رفتار میکردن که هیچکس باورش نمیشد این ادم مهربون و موادب همون ادمه نا مناسبه…

    – یکی دیگه از الگو های تکرار شونده برای من اینه که معمولا آدمایی که باهاشون آشنا میشم و ارتباط برقرار میکنن باهام خیلی سنشون ازم بیشتره.تقریبا همشون بالای 5 سال ازم بزرگترن.احساس میکنم افراد همسن و سال خودمو نمیتونم درک کنم.حرفاشونو نمیفهمم…با افراد بزرگتر از خودم خیلی ارتباط خوبی دارم.مادرم و عمم که بهترین دوستام هستن جفتشون بیست سال ازم بزرگترن.همدمم دوازده سال ازم بزرگتره.یار تمرینی باشگاهم ازم 9سال بزرگتره.دوستام زمانی که توی کافیشاپ کار میکردم همشون بالای پنج سال ازم بزرگتر بودن و….

    -الگوی بعدی که کشفش کردم اینه افرادی که بهم نزدیک هستن و باهاشون رابطه عاطفی دارم اصولا سخنران های خوبی هستن.کلا زیاد صحبت میکنن…مادرم خیلی نصیحت میکنه..همدمم خیلی راهنمایی میکنه و سعی داره مدام چیزی بهم یاد بده…عمم خیلی درد و دل میکنه و ازم تعریف میکنه..و دوستام هم مدام در حال تعریف کردن اتفاقات یا شرایطشون برای من هستن .. من در رابطه با اطرافیانم اکثر مواقع شنونده هستم .

    -افرادی که با من در ارتباط هستن معمولا آدمای ثروتمندی نیستن و از لحاظ مالی توی شرایط متوسط قرار دارن .خیلی هاشونم وابستگی مالی به وام و پول پدر مادر و شوهر و دوست پسر و این چیزا دارن…کمتر کسیرو در روابطم دیدم که ثروتمند یا خودساخته باشه و وابستگی مالی نداشته باشه…

    این ویژگی هایی که نوشتم توی روابط من بیشترین میزان اشتراک رو داشته ..قطعا موارد بیشتری هست ولی الان همینا به ذهنم رسیدن.

    استاد بابت اینهمه آگاهی بی قید و شرطی که در اختیارمون میزارید ازتون خیلی سپاسگزارم

    امیدوارم حال دلتون همیشه عاااالی عااااالی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: