پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 4
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم.از خداوندم بسیار متشکرم که جواب سوال امروزم رو دریافت کردم .ای کاش بعد از پیدا کردن این الگوی تکراری بهمون یاد میدادین کع چطور باید برطرفش کنیم.از نظر من کسانی وارد زندگی من میشن که بسیار منو دوست دارن و کلی از چهرهی من تعریف میکنن.کسانی وارد زندگیم میشن که بهم دروغ میگن و در مواردی هم خیانت میبینم. دارم خوبی هاشونو میگم جنبه های منفی رو هم میگم .معمولا آقایون سن بالا دوست دارن که با من معاشرت داشته باشن و این خیلی برام عجیبه.ای کاش زودتر فایل بعدیتون استاد بیاد و من بتونم این الگوهایی که دوسشون ندارم رو زودتر تغییر بدم.ممنونم از اینکه برامون وقت میزارین و این فایلهای قشنگ رو برامون آماده میکنین.
سلام به همه دوستان عزیز
از اولین اشناییم با استاد توی 15 سالگی، 4.5 سال می گذره و این اولین کامنت من برای سایت هست و از این بابت خیلی خوشحالم و خدارو شکر می کنم.
من روز پنجشنبه کنکور دارم و از طرفی خیلی روی نشانه ها کار کردم و می دونم خیلی خوب به این سمت هدایت شدم. نشونه هارو دیدم و الان اینجام و دارم مینویسم.
من 2ساعت قبل با دوستم که اتفاقا خیلی وابسته ش بودم دعوام شد و اصلا حال خوبی نداشتم. از یه طرف می دونستم باید روی ارامشم کار کنم چون پنجشنبه روز خاصی برای منه. بهم الهام شد و گفتم میرم سایت استاد و اولین فایلی که دیدم رو گوش میدم چون میدونم جوابم توی همون فایله. چون قبلا هم از این هدایت ها خیلی زیاد داشتم وخیلی با این نشونه ها و الهام راحت شدم و واقعا برام باورپذیر شده. اتفاقا این فایل، همون فایل بود و بعد از گوش دادن قسمت 1 و 2 تمایل قلبی زیادی پیدا کردم که کامنت بزارم و واقعا الان حالم خوبه
الگو های تکرار شونده رو من خیلی زیاد توی روابط دوستیم میبینم و متوجه شدم بیشترش از ترسه. ترس از دست دادن واقعا برای من مشکلات زیادی رو به وجود اورده و همین ترس باعث میشه من خیلی سریع وابسته بشم و خیلی زیاد به طرف مقابلم محبت کنم. و باور عجیبی که به تازگی متوجه ش شدم اینه که من خیلی عمیق تمایل دارم توی روابطم قوی باشم. منظورم اینه که همیشه ناخوداگاه دوست داشتم وقتی روابطم خراب میشه خیلی سریع خودمو جمع و جور کنم وقوی باشم. نه اینکه قوی باشم، تمرکزم روی قوی بودن بعد از یه رابطه مثلا دوستیه. انگار که زجر کشیدن، شکست، ناراحتی و بعد قوی بودن رو انتخاب کنم. خیلی وحشتناکه ولی گاهی باور هایی رو داریم که واقعا خودمون از شنیدنشون تعجب می کنیم.
من خیلی زیاد به نشونه ها اعتقاد دارم و واقعا انگار نشونه بازی می کنم چون خیلی سریع نشونه هامو پیدا می کنم و همین الانشم کلی نشونه دیدم.
عادت جدیدی که برا خودم ایجاد کردم اینه که هر وقت با کسی به مشکل میخورم میشینم کلی ازش خوبی مینویسم و میشمرم ببینم چند تا خوبی برای اون ادم نوشتم. واقعا زیادن و انقدر حالم خوب میشه که میگم واو من با چه ادم خوبی ارتباط دارم و ناخوداگاه اون مشکل هم توی ذهنم حل میشه و کمرنگ میشه. همین دوستم خیلی خوبی های زیادی داره و واقعا خیلی جاها بهم کمک کرده و خیلی چیزهارو ازش یاد گرفتم. و اتفاقا اون هم مثل من ترس هایی رو داشت از روابط،که به من گفته بود و من گفتم وای خدا چرا ادم باید اینجوری روابطش بهم بریزه؟ و الان میبینم که هردومون همون ترس های خودمون رو تجربه کردیم. و من همون طوری بودم که اون ازش ترس داشت و منم میخواستم نباشم (امروز فهمیدم انتخاب کردم اونطور باشم چون سعی کردم نباشم)
براش واقعا ارزو های خوب دارم و امیدوارم بهترین موقعیت ها و روابط و دوستی ها رو تجربه کنه.
و استاد یه چیزی که خیلی دلم میخواست درموردش بنویسم این بود که من از 12 قدم هم استفاده می کنم و یه مدتی که خیلی دقیق تمرینات رو انجام میدادم، رابطه م با همین دوستم خیلی خوب شده بود و خودش یه بار گفت که نمی دونم چی شده و چرا این مدت باهات مهربون تر شدم و بیشتر باهات راحتم و احساس خوبی دارم. زندگی واقعا سراسر معجزه س. خداروبابت تموم نعمت هاش شکر می کنم.
واقعا الان احساس ارامش دارم و خیلی خوشحالم چون با اینکه این ناراحتی ممکنه داشته باشه ولی باور دارم می تونه برا هر دوی ما تجربه عالی باشه.
به عنوان اولین کامنت از اشتراک گذاشتن حرفام واقعا احساس خوبی دارم.
ممنون از وقتی که گذاشتین و تا اخر خوندین
سلام به شما استاد بینظیرم
من جدیدا متوجه یه الگو تو ادمایی که بهشون برمیخورم شدم
اینکه ادما شروع میکنن به خود افشایی پیشم
حسم به این موضوع اصلا بد نیست ولی واسم عجیبه این رفتارشون که راحت از نودشون و نوع نظرشون واسم میگن
نمیدونم شاید این برخوردشون از حس اطمینان به من میاد(چون انصافا ادم مورد اطمینانی هستم)
یا از نوع اعتماد به نفسم که خیلی زیاد جدیدا بالاتر هم رفته
یا ازین احساس من که دوست دارم ادمارو بررسی کنم و قانون تو وجودشون پیدا کنم جهانم داره بهم نشون میده قانون هارو
یه موضوع دیگه این که ادما خیلی زیاد حرفم قبول دارن و هر چی بگم راحت میپذیرن
اینو هم فکر کنم واسه قوی شدن تو اعتماد به نفسمه که هر چیزی که میگم در واقع پس ذهنم دارم به خودم میگم و تا جایی که در توانم باشه خودم اجراش میکنم
یه موضوع دیگه اینکه چقدر زمان و گذشت زمان واسه ماهایی که داریم تو این محیط سایت رشد میکنیم باعث رشدمونه من الان خودمو با قبلم میسنجم اصلا ربطی به اونموقع خودم ندارم این موضوع به وضوح خودم متوجش میشم
ادما بینهایت میخوان که واسم کار انجام بدن
ادما میخوان که نظر منو تو هر کارشون بدونن
راحت بهم اطمینان میکنن
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز
غالب افرادی که با من وارد رابطه ی عاطفی شدند روابط خانوادگی از هم گسیخته ای داشتند و پدر و مادرشان اصلا رابطه ی خوبی با هم نداشتند یه مورد پدرش به مادرش خیانت میکرد یا اصلا پدر و مادر نداشتند خلاصه همش یه خلا بزرگی در روابط خانوادگی داشتن. در صورتیکه که من دقیقا از این نظر صد و هشتاد درجه باهاشون متفاوت بودم. پدر و مادر فوق العاده ای داشتم که حتی در بین اقوام خودم نمونه بودن و همه ی بچه های فامیل آرزوشون این بود که والدینشون مثل پدر و مادر من باشن.
همه شون بلااستثنا از نظر مالی ضعیف بودن. البته من هم ثروتمند نبودم ولی اوضام از اونا بهتر بود.
غالبا از لحاظ شخصیتی انسانهای مورد اعتماد و سالم و با شخصیتی بودن.
یه ایرادی که در وجود خودم هست اینه که خواستگارهای رسمی رو که شرایط خوبی هم دارن براحتی و مثل آب خوردن رد میکنم . در واقع چون احساسی در اول وجود نداره با کوچکترین بهانه ای جواب منفی میدم و در عوض افرادی رو که شروع رابطه مون رسمی نبوده و احساس دخیل بوده و اصلا شرایط و آمادگی ازدواج رو ندارن رو مدتها در رابطه باهاشون میمونم و دیر از اون رابطه ای که سرانجامی نداره بیرون میام و اینطوری عمرم رو هدر میدم.
ممنونم استاد عزیزم بخاطر این صحبتهای ارزشمندتون که باعث میشید کنکاش عمیقی در خودمون انجام بدیم.
شاد و سلامت و سربلند باشید در پناه خداوند
سلام به استاد عزیزم و خانواده عباس منش
در مورد انرژی و احساس اول صبح متخصصان مغز و اعصاب تحقیق کردن وقتی با اخبار و انرژی منفی شروع بشه مغز تا آخر شب 27 در صد شادی کمتری خواهد داشت. دلیلش هم اینکه بدن کورتیزول یا هورمون استرس ترشح میکنه و مغز به جای اینکه با ریتم عادی به هوشیاری برسه یه دفعه و با شیوه ی بدی این پروسه رو طی میکنه. پس برای هر روزمون خیلی حیاتیه که صبح رو خوب شروع کنیم و من فایلهای شما رو انتخاب کردم.
گیر دادم به شخصیتم و الگوهای تکرار شونده….
همین پریشب برآورد کردم دیدم دو تا کار پژوهشی که دوس داشتم انجام بدم یکیشون رو شونه های منه …
یکیشون اصلا به من کاری نداره… اون که رو شونه هام بود پیاده کردم گفتم بدو برو فرزانه دیگه به کسی سواری نمیده. و از اون کار انصراف دادم به جای اینکه دائم بخوام بگم نه و تلاش کنم تفهیم کنم که وظایف من فقط این موارد نه بیشتر.
یه اتفاق جالب افتاد که به عنوان حکم تایید بود برام. من قبلا یه کارتی داشتم که پول واریز میکردن جمع میشد و به یکی هدیه می دادیم.
من اون کارت رو انداخته بودم اما حساب باز بود و یکی اومده بود رو حساب کارای قبلم برای من پول واریز کرده بود خلاصه تماس گرفتم بیاین پولتون رو تحویل بگیرین من نقدی از بانک گرفتم و حساب رو مسدود کردم. گفت نه باشه خودتون به هر کس صلاح میدونین بدین و من جواب دادم که هیچ فردی رو نمی شناسم لطفا بیاین پولتون رو تحویل بگیرین. می دونین چیه استاد همیشه میگن درک و عمل….
درک و عمل
یعنی تا پرونده و حساب یه داستان رو نبندیم بازم تکرار میشه. و این اتفاق برای من خیلی معنا دار بود که به شعار نیست من که گفتم دیگه مادر ترزا نیستم چرا حسابم رو نبسته بودم؟
معلومه چون درک کافی نداشتم که عمل دنبالش بیاد.
تو همین دو روز دو اقدام عملی انجام دادم که از فضای قبلیم فاصله بگیرم. حتی با اون فرد قرار گذاشتم اما خودم پاشدم رفتم مجتمع پارک خرید کردن و پول رو دادم که به کسی که تحویل بدن و بهشون پیام دادم من خودم نیستم.
فضای داوطلبانه کمک- دلسوزی- گوش شنوا بودن برای دعوا ها خیانت ها و انواع مشکلات، اعصاب خوردی و آدمایی هماهنگ با این فرکانس ها.
اینا چیزایی هستند که برای من بودند،
حتی طرف مولتی میلیارد، سوپر موفقه یه کاره احساس درونیش بهش میگه فرزانه گوش هستا بگو هر چی درد سر داری …
حتی دو بار پیش اومده تو همین سایت کامنتای آه و ناله دیدم و جواب دادم :)))) دیکه عمرا جواب بدم. جالبه که خودشون هم جواب کامنتارو نمیخونن نه امتیاز میدن نه جواب میدن نه نتیجه میگیرن یکی دیگه میاد امتیاز میده :))
میخوام آدمای متفاوت رو تجربه کنم. زندگی متفاوتی … کره زمین با این همه وسعت حیف نیست که نبینیم و تجربه نکنیم و سر و ته تولد تا برگشت به خونه یه زندگی خاله زنکی باشه؟!
خوشم میاد از خودم که این اواخر خیلی جدی افتادم دنبال شخصیتم. در طول این چند ماه که هستم تغییر کردم اما الان جدی ترم اصلا نه با خودم شوخی دارم نه با هیچ کس دیگه. یکی یکی دارم میرم سر وقت صفاتی که دارم و جریان زندگیم.
با تشکر از استاد، تیم تحقیقاتی عباس منش و خانواده عباس منش
در پناه رب العالمین
سلام دوست عزیز
همیشه یه سری اتفاقات اینقدر تکرار میشه تا اولا بفهمیم یه موضوعی هست ، بعدبا تمرکز بفهمیم ریشه مطلب کجاست و بعدش نیازه که جدی بشیم تا اون مطلب رو حل کنیم.
خداروشکر الان مصمم هستی که وارد یه مرحله بهتر از زندگیت بشی
سلام فرزان جان دوست عزیزم
چقد فوق العاده ای دختر
خیییلی تحسینت میکنم ولذت میبرم از عزم واراده ی قوی ک داری
وهر بار ک کامنتاتو میخونم به خودم میگم
ببین زکی ببین فرزانه چقد مصمم وقوی داره جلو میره
وخدا چقد خوب داره هدایتش میکنه
توهم مث اون باش
باقدرت ادامه بده
ک مسیرت درسته ک توهم میتونی
مرسی ازت ک مینویسی و به من انگیزه حرکت میدی وانصافا چقد خوب مینویسی و چقد سبک نوشتنت متفاوت و قوی هست
خیییلی تحسینت میکنم وبهت افتخار میکنم
مطمئنم خداوند ب زودی زود پاداش این همه تعهد وعملگرا بودنت و میده عزیزم
به خدای بزرگ میسپارمت
سلام خانم فرزانه
چقدر تحسینتون میکنم بابت این شخصیت که دارید برای خودتون میسازید
آره منم وقتی کامتتی از دوستان میخونم که دارن مشکلات رو میگن سریع ازش رد میشم (البته همه دارن باگهایی رو که دارن میگن و اتفاقا خیلی کمک کننده هست ولی بعضی از کامنت ها حالم بد میکنه )
ولی خوب من هم ایرادهایی رو دارم و سعی میکنم که درستشون کنم
باز هم بهتون تبریک میگم بابت کار کردن روی خودتون
به نام خداوند بخشاینده مهربان
پروردگارا مارا به سمت بهترین ها هدایت فرما
پروردگاراتو را سپاس به خاطر نظم در جهان هستی که همه چیز را منظم و با تعادل آفریدی ومارا خلق کردی تا در این کره زمین زیبا همچون خودت خالق وخلق کننده زندگی خودمان باشیم
مارا به بهترین ها هدایت فرما ای بهترین خالق
برزبانم وذهن وافکارم جاری باش تا همان شوم که میخواهی بهترین بهترین ها
سلام ودرود به تنها استاد توحیدی ومریم جان عزیزم
وقتی فایل قبلی را دیدم که هرروز از وقتی رو سایت اومده هرروز میشنوم فکر نمیکردم ادامه داشته باشه وخیلی خوشحال شدم که ادامه داره واین قسمت را چند بار شنیدم چون نیاز داره بارها بشنوم تا بهتر متوجه نکات باارزشی که استاد فرمودند بشوم
خیلی مرا به فکر فرو برد که چقدر الگوهای تکرار شونده منفی داشتم که به مثبت تبدیل شده والان هم باز با حرف های شما چند مورد پیدا کردم ویادداشت کردم
چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟
1-مثلاً من در زمینه روابط بین خواهر و برادر هام میبینم که به نظرات خواهرم وبرادرهام بیشتر از من توجه میشه اگر یه کار درست را من انجام بدم بقیه حسابی مخالفت میکنند ولی همین کاردرست را اگر خواهرم وبرادرم انجام بدهند همه موافقت میکنند وتایید میکنند و همیشه این سوال بود برام که چرا اینقدر به بقیه اعضای خانواده ام توجه میشه ولی به من نه یا اداره مالیات که رفتم رفتار کارمند مالیات که با لحن بد وبا عصبانیت با من رفتار شد
الان متوجه این الگوی تکراری شدم که حتی دربین خانواده همسرم یا حتی خانواده خودم وفرزندانم هم هست که احساس میکنم کمتر توجه میشه به افکار و ایده هام
مغزم داره سوت میکشه که این الگو را خودم به وجود آوردم چقدر هم با فرستادن فرکانس هام قوی تر کردم با نداشتن عزت نفس و اینکه زمانی که مطمئن باشم که انسان ارزشمندی هستم وحرف هام ارزشمند هست الگوی قوی بسازم که من لایق بهترین ها هستم تا انسانهایی که میشنوند سراپا گوش باشند نه اینکه خودم از درون قبول نداشته باشم که انسان ارزشمندی هستم خب ورودی باید درست باشه که خروجی هم درست باشه
2-از فایل قبلی من یه باگ پیدا کردم که من هر ولی را که قبلاً با سپرده یا وام بود ومیگذاستم بانک به راحتی از طریق همسرم میرفت بابت بدهی هایش بدون اینکه به مقدارش برای خودم بمونه واخیرا هم با دادن پولی که میخواستم برای مغازه بذارم که برای خودم شغلی داشته باشم صاحب مغازه بدقولی کرد ویک سال هست که هنوز هیچی تا اینکه با این فایل فهمیدم من خیلی این موضوع برام تکرار شده که پولی که جایی گذاشتم هنوز یا نداده یا به سختی پرداخت کردند واین الگو در باورهام این هست که اگر پولی را بدم به کسی بدقولی میکنه با انسانها را بدقول میبینم چون از زمان بچگی الگویی مثل پدرم داشتم که هرزمان که پولی از من میگرفت وقول میداد دیگه پس نمیداد واین ریشه از اون جا نشات میگیره
آخ باورهایم را مثل علفهای هرز پرودایس می بینم که چقدر ریشه دارند و پیچیده شدند بین درختان وبه قول استاد بزن ریشه ها را بزن
3-مثلا محافظه کار بودن که در میان انسانها میبینم
در منزل خودم همیشه محتاط بود وقفل وبند میزد ولی باز وسایل دزدیده میشد الان هم در خانه جدید که هستیم میبینم صاحبخانه چندین قفل میزنه درها را واین الگو برام داره تکرار میشه پس این یه ریشه داره که من در باورهام دارم که هرجا میرم همه محتاط هستند ومیترسند وذهن منفی دارند
خودم جذب کردم
3-یا هرکس را در روابط خانوادگی یا دوستی میبینم نیاز به کمک عاطفی دارند ونیاز به حمایت از طرف من دارند دقیقا با چهره های متفاوت ولی یه سبک تکراری
من در ناخوداگاهم از اینکه انسانها ضعیف باشند ومن کمکشون کنم لذت میبردم یا کمک مالی یا عاطفی یه الگوی تکراری
4-یا میبینم در بین اعضای خانواده ام که بدقول هستند یا از در جمع بودن دوری میکنند چون من در ناخوداگاهم از بودن در جمع خانواده فراری بودم ولذت میبردم که کسی با همسرش جایی نمیره ومیگفتم این خانم راحت هست که خودش همه جا میره ومیاد
به خدا همش از خودمون نشات میگیره هرجا از یه باوری که درست یا غلط بود راضی بودم از همون برام بیشتر میشد
این فایل ها میلیاردها میلیارد ارزش مند است
وباید بشنوم وعمل کنم وجایگزین کنم باورهای محدود کننده را با باورهای قوی که وقتی برای من یه چیزی تکرار میشه وبرای بقیه نمیشه پس مشکل از باورهای من هست چون واقعا برای بقیه نیست وفقط برای من اتفاق می افته
خدا را شکر بابت این آگاهی که از زبان استاد هدایتم کردی
باسلام به استاد عزیزم وهمه دوستان………واقعا ممنونم استاد که این فایلهای رایگان دراختیارمون قرار میدین بلکه اون باورهای سیمانی مغزمون یه ترکی بخوره…سپاس فراوان. استاد بنده دایره ارتباطی بسیار کوچکی دارم یه جورایی از صمیمیت با آدمها گریزانم کسانی که با من در ارتباط بودن یا با حرفاشون دلمو شکستن یا صرفا جهت راه افتادن کارهاشون با من تماس گرفتن واین باز هم برمیگرده به پایین بودن عزت نفسم. شما حساب کن نزدیکترین وصمیمیترین دوست دوران دبیرستان سالی یکبار زنگ میزنه ومن ذوقمرگ میشم که بالاخره دوستم زنگ زد ومیبینم یه درخواستی داره وبه خاطر اینکه کارشو راه بندازم بهم زنگ زده واون لحظه نابود میشم. احساس میکنم هیچکس دوستم نداره وهیچکس از ارتباط بامن لذت نمیبره تنها دلخوشیم اینکه استادی دارم که همچی میدونه وباهمراهیش بالاخره من هم به نقطه آرامش میرسم چنانکه تابحال به خیلی از خواسته هام رسیدم استاد این نوشته ها باعث نمیشه ما رو نکات منفیمون تمرکز کنیم؟؟؟؟
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم
من یه آدمی بودم که همیشه میخواستم حلال مسائل دیگران باشم
هرکسی هرکاری داشت به من میگفت
این مورد از وقتی کم سن و سال بودم با من بود و تا همین چند وقت پیش قبل از اینکه دوره حل مسائل رو بخرم و بفهمم ایرادم کجاست با من بود
از پدر و مادر و گرفته تا همسایه و دوست و آشنا هرکسی هر کاری داشت به من میگفت
طرف میگفت امروز میخوام برم فلان جا بچه ام رو میارم تو نگه دار
میخوام برم خرید کنم تنهام تو بیا که تنها نباشم
تو بیا برو بانک پولهام و بزار تو حساب
میخواب اسباب کشی کنم بیا
میخوام نذری بپزم بیا
میخوام خونه تکونی کنم بیا
و……….
چند سال پیش یادمه همسایه مون تلوزیونش خراب میشد و هرروز به من زنگ میزد میگفت بیا درست کن
میرفتم درست میکردم دوباره فرداش میگفت اشتباه زدم خراب شد بیا درست کن
انقدر گفت انقدر هرروز میرفتم خسته شدم آخر گفتم دیگه نمیام خودت یاد بگیر دیگه خرابش نکنی
یعنی بعضی وقتا عزت نفس نداری ولی انقدر اذیت میشی و میرسی به تهش که مجبوری عزت نفس داشته باشی
پس بهتره از همون اول این عزت نفس و تو خودت بسازی که تایم و انرژیت و هدر ندی
یه سال تابستون بعد از اینکه امتحانتم تو دوره راهنمایی تموم شد یکی از فامیلامون میخواست تو تابستون بره سرکار به من گفت بیا خونه ما بچه ام رو نگه دار من راحت برم سرکار بچه ام تورو خیلی دوست داره فقط با تو میمونه
بعد من دوست نداشتم برم ولی میگفتم زشته دیگه نرم
بعد کل تابستون رفتم خونشون موندم
استاد دیگه ببینید این حلال مسائل دیگران بودن از چه سنی با من بوده
و چقدر تو درو دیوار بودم
و چقدر در من ریشه عمیق داشت
و جالب اینجاست من اصلا نمیدونستم این بده فکر میکردم این خوبه
انقدر که شنیده بودم میگفتن ثواب داره
انقدر که شنیده بودم که باید دست دیگران رو بگیری باید کمکشون کنی و بعد میری تو بهشت
عیب نداره در عوض خدا اون دنیا بهت پاداش میده
حتی خیلی از جاها از اهداف خودم زدم به خاطر دیگران
حتی خیلی از جاها مثلا پدرم یا مادرم بهم میگفتن فلانی کار داره تو برو براش انجام بده یعنی اون درخواست برای خودشون هم نبود برای دیگران بود
و جالب اینجاست همه از من درخواست میکردن ولی من هرگز از کسی درخواست نمیکردم و روم نمیشد
با دوره حل مسائل تازه فهمیدم من این ایراد و دارم و باید روش کار کنم
وقتی تصمیم گرفتم برطرفش کنم به درخواست هایی که ازم میشد میگفتم نه
طرف زنگ زد گفت میخوام برم خرید تنهام میای ؟ گفتم نه
مادرم زنگ زد میای فلان چیز و ازم بگیری ببری برای فلانی ؟ گفتم نه
بهم زنگ میزدن میخوام برم مهمونی تنهایی روم نمیشه تو باهام میای؟ گفتم نه
پول قرض میخوام داری بهم بدی؟ گفتم نه
برای فلانی تولد گرفتم میخوام سورپرایزش کنم میای؟ گفتم نه چون برای خودم نبود برای اونی بود که میخواست سورپرایز بشه
میخواید برید مسافرت ما هم بیام ؟ گفتم نه
میری برام فلان چیز و بخری بیاری بهم بدی؟ گفتم نه
حالا خیلی هم برام راحت نبود که بگم نه ولی گفتم باید بتونی بگی نه
حتی من از وقتی ازدواج کرده بودم هیچ سال عید با همسرم نمیرفتیم مسافرت
چون باید میرفتیم دید و بازدید عید و چون پدرم ناراحت نشه که ما نمیایم چون مادربزرگم ناراحت نشه که عید بوده ولی ما نرفتیم دیدنش من برخلاف میل خودم میرفتم مهمونی
عید امسال به همسرم گفتم از روز اول بریم مسافرت
رفتیم و من اون مدت کار کردم رو دوره حل مسائل و رو خودم
بعدش که من میگفتم نه
دیگه کم کم دیدم شرایطی پیش اومد که کسی ازم درخواست نمیکنه
انگار کسی من و یادش نبود
دیدم چقدر من وقت دارم به اهدافم فکر کنم
دیدم چقدر تمرکز دارم برای اهداف خودم برای کسب و کارم
چقدر انرژی دارم که میتونم بزارم برای کارهای خودم
حتی بعضی وقتا ذهنم نجوا میکرد که نکنه از اون ور بوم بیفتی به همه داری میگی نه ؟
گفتم یه عمر اونطوری زندگی کردم خدا بهم پاداش که نداد هیچ
زندگی من و شخصیت من هرروز داغون تر شد
حالا میخوام به روش خودم زندگی کنم
میخوام برای خودم ارزش قائل باشم
میخوام وقتم رو برای خودم استفاده کنم
تو دوره حل مسائل وقتی به سوالات جواب میدادم خیلی برام درد داشت که ببینم بابا من خودم و وقف دیگران کردم
ولی
همیشه کادوی خوب برای یکی دیگه بود
همیشه عیدی بهتر برای یکی دیگه بود
همیشه غذای خوب برای یکی دیگه بود
همیشه رستوران رفتن و گردش و تفریح رفتن با یکی دیگه بود
همیشه همه چیزای خوب برای دیگران بود
و پذیرفتن این خیلی درد داشت ولی واقعیت بود
نهایتا میگفتن به به
چه دختر خوبی
چه عروس خوبی
چه نوه خوبی
چه خواهر خوبی
چه همسر خوبی
چه دوست خوبی
چه آدم خوبی
آفرین چقدر تو با معرفتی
چقدر کمک میکنی
چقدر به فکر دیگرانی
نهایت این بود نه تنها پاداشی در کار نبود بلکه مسائل و مشکلات بیشتری وارد زندگی من میشد
استاد اصلا هیچ کسی اینا رو به من یاد نداده بود
اصلا نگفته بودن اینا بده اینا ایراده گفته بودن اینا خوبه ایول آفرین
ازتون هرچقدر قدردانی کنم برای آموزشهاتون کمه
فقط میدونم خداوند هزاران برابر خیر و برکتش رو وارد زندگیتون میکنه
حالا این سوال ؟
در ارتباطاتم چه افرادی رو جذب میکردم؟
صد در صد افرادی که نیازمند کمک بودن
حتی شاید در کل افراد مستقلی بودن افراد قوی بودن
ولی به من میرسیدن نیازمند کمک بودن
حالا الان که من تغییر کردم که البته میدونم چون این پاشنه آشیلم بود باید همیشه روش کار کنم
الان رفتار آدم ها با من تغییر کرده
الان احترام به من بیشتر شده
الان ارزش قائل شدن برام بیشتر شده
الان ازم درخواستی نمیشه چون میدونن کار دارم هدف دارم
خدارو شکر میکنم به خاطر آگاهی های زندگی ساز که استاد بهمون آموزش میدن
و استاد جان من تو فایل قبلی که سوال پرسیدین فکر کردم فقط الگوی تکرار شونده در مورد درآمدم بود
ولی تو این فایل که شما مثال زدین یادم افتاد
من خیلی وسایل شخصیم خراب میشه
یعنی مثلا عینک دودی میخرم یه شرایطی پیش میاد ناخودآگاه دستش کج میشه
یا مثلا هندذفری میخرم یه اتفاقی براش میفته خراب میشه
این الگو خیلی تکرار میشه و میدونم به خاطر احساس عدم لیاقت هست که در وجود من هست
چون این احساس عدم لیاقت رو با همین فایلهای اخیر تو خودم پیدا کردم
حتی همین تکرار الگوی خالی شدن حسابم هم که تو کامنت قبلیم گفتم به احساس عدم لیاقتم برمیگرده
یا فکر کردم دیدم این احساس بیعرضه بودن و توانایی نداشتن هم در وجودم هست
و دقیقا یه شرایطی پیش میمومد و یه خراب کاری هایی میکردم که جهان بهم ثابت میکرد ببین تو بی
عرضه ای
ببین از پس هیچ کاری درست برنمیای
اینم دارم روش کار میکنم که درستش کنم
و اتفاقا تو جلسه 1 دوره حل مسائل دیشب یه کامنت نوشتم و توضیح دادم که
جاروبرقی خونمون خراب شده بود و خودم بدون کمک همسرم درستش کردم که به خودم ثابت کنم من توانایی انجام هر کاری رو دارم حتی اگه یه کار به ظاهر مردونه باشه
استاد شما راست میگین خودتون و بشناسین با خودتون رو راست باشیین به الگوهای تکراری تو زندگیتون نگاه کنید
این اصلا به این معنی نیست که من دارم تمرکز میکنم رو نکات منفی
نه
بلکه من باید بفهمم ایرادم کجاست و حلش کنم دیگه
نمیخوام خودم و گول بزنم که
مثلا من فهمیدم که من تو تحویل کارا به مشتری بدقولی میکنم
کاراشون و دیر تحویل میدم البته الان خیلی بهتر شدم و این اتفاق کمتر میفته نسبت به قبل
ولی بازم هرچی میخوام سعی کنم که به موقع کارها رو تحویل بدم یه شرایطی پیش میاد که کارا عقب میفته
و اینم باید درستش کنم
و الان دارم نگاه میکنم میبینم خودم الان چند وقته یه کیف سفارش دادم و قرار بود تا وسطای خرداد آماده بشه ولی هنوز آماده نشده
یعنی من این رفتار و دارم و نسبت به کارهای دیگران
و همین رفتار در رابطه با خودم تکرار میشه
یا مثلا این دقیقا تو ذهن من برنامه ریزی شده که نمیتونم صبح زود بیدار شم
یه مدت خوب میشم مثلا ساعت صبح 6 یا حتی 5 صبح بیدار میشم ولی بعد از یه مدت دوباره برمیگردم به حالت قبل و نمیتونم بیدار شم
اینم از مثالهای خودتون فهمیدم
یا مثلا یه مدت ورزش میکنم دوباره ولش میکنم
یا یه آموزشی میبینم نصفه رهاش میکنم
در کل این عادت و دارم که کارهام و نصفه رها میکنم یا یه کار و به طور مستمر انجام نمیدم
یا کارهام و پشت گوش میندازم
میدونم ریشه تمام این مسائل برمیگرده به عزت نفس
من باید رو عزت نفسم کار کنم
نداشتن عزت نفس بزرگترین پاشنه آشیل منه
استاد و خانوم شایسته عزیزم و دوستان خوبم عاشقتونم
در پناه خدا باشید
به نام خدا
سلام به همگی
تو دو سه روز اخیر درگیر مساله ای شدم که تا به حال توجهی بهش نداشتم اما وقتی فایل اول الگوهای تکرار شونده رو که همون روز دیدم به این نکته رسیدم که مشکل از کجاست . قبلش داشتم روی این فکر میکردم که چه عاملی تو وجودم باعث به وجود اومدن اون مساله میشه اما به لطف خدا هدایت شدم به سایت و با جزئیات برام روشن شد که مشکل کجاست ؟
این که من همیشه دوست داشتم به دیگران کمک کنم و برای دوستانم مرام بزارم که برای همین همیشه افرادی که مشکل داشتم وارد زندگی میشدن .
همیشه دوست داشتم بین دوستانم از همه قوی تر و کار بلدتر باشم برای همین افراد ضعیف جذبم میشدن چون نه زیاد شوخی میکردن نه اهل قدرت نمایی بودن .
همیشه دوست داشتم سرزبونم از بقیه بیشتر باشه و افراد ساکت و آروم رو جذب میکردم طوری که بعضی وقتا از اینکه انقدر خودم حرف میزنم خودم خسته میشدم .
افراد ضعیف جذبم میشدن چون دوست داشتم یاریگر و کمک کننده باشم . ضمن اینکه کنارشون احساس امنیت میکردم
اطرافیانم عموما اهمیتی بهم نمیدادن چون همیشه فکر میکردم اگه درگیر این باشم برام مهم میشه و اذیت میشم یا اصلا تاثیری تو زندگیم نداره .
مدتی به شدت روی برطرف کردن نیاز های فامیل و اطرافیان توجه داشتم که هر روز بی محلی بیشتری بهم میشد .
خواسته های دیگران بر خواسته های خودم ارجح بود چون سعی داشتم در برابر دیگران از خود گذشتگی کنم
از اون جنبه مثبت هم داشتم که :
آدمای با شخصیت جذبم میشدن چون خیلی به شخصیت و جنتلمن بودن اهمیت میدم
افرادی که شاد و بی غل و غشن با هم رفیق میشدن چون تو ذهنم دنبال همچین کسایی بودم
چون جوونا رو به خاطر بعضی سبک بازیهاشون گرم نمی گرفتم افراد سن بالا باهام بیشتر دوست میشدن
سلام استاد ممنونم بابت این فایل خوشکلی که رویه سایت گذاشیتم
بریم سرجواب ها خودم استاد نمیدونم چرا همیشه آدم های ضعیف را جذب میکنم دنبال اینم از قانون برا شون بگم نصیحت شون کنم این ناخود آگاه تو ذهنم هست
ج2 من همیشه دنبال جلوه توجه هستم تو روابط
ج3همینطور گفتم منم دنبال آدم های هستم که نیاز به کمک من دارم نمیدونم چطور توذهنم جا افتاده
ج4 تو دوستی اصلآ دوستی تو زنده گیم وجود نداره ک باهم باشیم بصورت دایمی خصوصا باجنس مخالف
استاد تایپ کردنم یه کم فرق داره چرا ک من افغاستان هستم
استاد خیلی خیلی ممونم بابت این سوال های خوبی که می پرسم خداوند خیر تو بده
سلام دوست عزیز سعید محمدی
من هم از افعانستان هستم
و میخوام از سایت عباس منش خرید کنم ولی نمیشه
من کیف پول رو که خودم رفتم ایران شارژ کردم
ولی از افعانستان نمیشه شارژ کنم
به سایت ایمیل زدم ولی برام جوابی ارسال نکرد
ممنون میشم منو راهنمایی کنید
دیدیم شما یه محصولات خرید کردی
چطور خرید کردی میشه توصیه بدهید
ممنون دوست عزیز