پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به خدای من ، که همیشه همیشه به من میخنده
سلام به استاد قدرتمند و توانا و
استاد راهنما خانم شایسته عزیز و آگاه و مسلط به قوانین
و همه دوستان دوره بینظیر و توحیدی عزت نفس و دوره کم نطیر فایل های پترن ها
Repetitive patterns
نگاه من اینه که این دوره
Repetitive patterns یه دوره کامله خودش و
بینظیر هست که استاد از اونجایی که باور فراوانی دارن این فایل های ارزشمند و انصافا قیمتی رو به رایگان برای وارد شدن جریان نعمت و ثروت توی زندگی شون، برای ما میزارن
خوب مثل دو جلسه قبل راجع به اینکه من چه الگوهایی رو سراغ دارم که میتونم پیدا کنم
کار خوبی که کردم خوندن کامنت دوستان هست و گلچین کردنشون توی یه فایل برای دسترسی بهتر
اما من توی فایل های قبل یه ایده بهم شد که خود تو چه پترن هایی داری
چون 90 درصد کامنت دوستان در مورد الگوهای دیگران بود منم چند تا الگو از خانواده و همکاران پیدا کردم
بعد ایده اومد که خود تو چه پترن داری؟
دیدم بابا ایول من که خودم منبع پترن هستم
در واقع اون فایل ها رو خانوآدم یا اطرافیان باید گوش کنن تا با طناب من توی چاه ترن
صداقت میگه بعضیشان بگو
مثلا
دیر رفتن سر کارم چون کارمندم اما مدیرم دیگه عادت کرده
و قول ترک سیگار به خانمم
و قول مدیریت مالی خونه به خودم که بتونم پس انداز کنم در ماه
مثلا قول به خودم برای کنترل ذهنم که به خوبیهای دیگران توجه کنم
مثلا قول به خودم برای وقت گداشتن برای خانواده حالا یه پارکی بریم حالا یه ساعتی بشینیم صحبت کنیم و…………
تا دلت بخواد پترن راجع به موضوعات متفاوت زندگیم که از طرف من داره نغز میشه
و……
راجع به این جلسه
الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟
من از 8 سالگی تا تقریبا 12 سالگی مدام خواب می دیدم بالای پشت بام از دست یه جن در حال فرار هستم.
و هر بار اون منو از لبه پشت بام هل میداد و شاید 10 دقیقه معلق بودم و جیق می کشیدم و تا میخوردم زمین بیدار میشدم
اونمال کودکیم بود
من از اون دوران تا نزدیک 2 سال پیش اغلب خوابی ندیدم که یادم باشه
الان نزدیک 2 سالی که توی سایتم من خواب می بینم که در یک مکان مذهبی حالا مسجد حالا امامزاده بوده یا خونه ای که در اون مراسم روضه بوده
خواب میبینم می رم دستشویی و دستشویی دارم و به نجاست آدما دست میزنم حالا خودم یا کسی که قبلا در اون محل دستشویی دستشویی کرده
چند بار پرسیدم یا کتاب ابن شیرین رو خوندم فهمیدم اون آدمی که اینکار رو میکنه پول خوبی گیرش میاد یا ثروتمند میشه
نمیدونم چی بگمو نظری ندارم چون مذهبی ها رو قبول ندارم و فقط استاد و قبول دارم استاد هم تا حالا فایلی گوش نکردم که راج ب خواب باشه
توی این دو سال 2 بار هم خواب استاد رو دیدم یه بار استاد با ماشینش کمکم کرد برای اسباب کشی یه بار هم برای تفریح توی خیابون میچرخیدیم
دیگه هیچ خوابی حتی یه بار هم ندیدم
سپاسگزارم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم خدا را شکر که با خرید دوره کشف قوانین معجزات زندگیم داره رقم میخورد البته که من دوره دوازده قدم را تهیه کردم و یه سالی هست دارم روی خودم کار میکنم و یکی از خواسته هام دوره کشف قوانین بود که خدا را به قول استاد به راحتی خریدم و از جایی که فکرش نمی کردم پولش تهیه شد
در مورد خوابهای تکرار که استاد عزیز گفتند من در این سال بیشتر خوابهام در مورد قوانین و گفتگوهای قوانین بوده و در کل حال خوابهام هم مثل بیداری خیلی خوب بوده این در صورتی است که قبلا هیچ خوای راحتی نداشتم این که استاد در مورد نگران ها میگوید که اگر ناراحت هستید بهترین کار همان خوابیدن است من اصلا خوابم نمی رفت بدتر وقتی سرم روی بالش می رفت بیشتر نجواها حمله می کردند تا حدی که پاهام ضعف می کرد ولی خدا را شکر از وقتی که در این مسیر الهی قرار دارم با آرامش بع خواب میروم حتی موقع خواب هم فایل های استاد را گوش می دهم خیلی انرژی بالایی دارند و کلا رها وآزاد به خواب می روم
استاد عزیزم من چند بار در خواب با شما در پردایس زندگی می کردم ولی همیشه گله داشتم که چرا من نتیجه نگرفتم یه بار استاد عزیزم به من گفت که ظرف شما کوچک است
چند وقت پیش دوباره استاد عزیزم به خوابم آمد این بار استاد آمده بود خونه ما من خیلی خوشحال بودم و من دوباره این سوال را از استاد پرسیدم که چرا من دارم کار می کنم ولی نتیجه نگرفتم به خدا قسم این بار استاد یه ظرف پر از حبوبات جلوش بود وبه من گفت که اون لیوان را بیاور ومن با ذوق رفتم و لیوان را آوردم و استاد یه مشت ازاون حبوبات داخل ظرف من ریخت نمی دونید چقدر من خوشحال شدم و با امید بیشتر به
کار کردن روی خودم ادامه دادم تا این خدا را شکر هدایت شدم به دوره کشف قوانین که به یاری خداوند وتشکر ویژه از استاد عزیزم و خانم شایسته
به زودی زود از موفقیت هایم کامنت مگذارید
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز و بقیه دوستان عزیزم
من خودم خواب زیاد میبینم ولی یکسری مسائل و موضوعات هست که تو خواب هام تکرار میشه خواب هایی که منو دچار حس ترس و یا ناراحتی میکنه
یه موضوع تکراری که سالهاست داره تو خوابم تکرار میشه اینه که خواب میبینم تو روستامون هستم و تو خواب پریشونم ناراحتم و اونجا گیر افتادم و کسی نیست منو از اونجا بیاره یا ماشین گیرم نمیاد یا هرچیزی که نتونم از اونجا برگردم و این مسئله بارها و بارها تو خوابم تکرار شده
یه چیز دیگه که بارها تو خواب هام تکرار شده اینه که دارم از دست یه چیزی فرار میکنم حالا هر دفعه ممکنه یه موضوعی باشه تو خوابم ولی یچیزی که تو این مدل خواب خیلی واسم تکرار میشه و میخوام ازش فرار کنم یا یک شخصی هست که دارم از دستش فرار میکنم و تو خیابونم از این کوچه به اون کوچه که تا جایی که میتونم ازش دور بشم یا یه سگ با جثه ی بزرگه که ظاهرش کاملا شبیه گرگه و دارم ازش فرار میکنم گاهی هم دوسه تا سگن ولی اینجا تو فضای باز نیستم همیشه یا تو یک خونم که میخواد از در یا پنجره بیاد تو و حمله کنه من سعی دارم در و پنجره رو ببندم یا تو یک ساختمون چند طبقه ای که هر طبقه فقط یه در داره به پشت بوم و من از هر دری میخوام برم این پشت دره بهم حمله میکنه
بارها شده خواب دیدم یه اتفاق خیلی هولناک افتاده یا داره میفته که هیچ راه نجاتی ازش نیست و من کنار اشخاصی حالا چه آشنا چه غریبه هستم و میگم ما دیگه میمیریم و خیلی ترسیدم مثلا یه سیل وحشتناک که میاد همه چیزو میبره اینو بارها دیدم یا چیزای دیگه مثل ریزش ساختمون که الان این میریزه رو ما یا همین چند شب پیش دقیقا خواب میدیدم تو خیابونم و رو به روم که نگاه میکنم تو فاصله ی دورتر کوه های خیلی بزرگ سرپوشیده از درخت و سرسبزی هست که یهو از بالا انگار اون جنگل ها اتیش گرفت و باسرعت به سمت ما میومد و من هراسون میگفتم الان میمیرم نمیشه فرار کنیم این آتیش میاد و ما میسوزیم و این مدل خواب ها که ممکنه هر دفعه یه اتفاقی بیفته ولی سیل رو زیاد دیدم
این مدل خواب ها که مثلا با شخصی یا اشخاصی حالا چه خانواده چه فامیل یا دوست رفتیم جایی یا داریم میریم و یهو یه اتفاقی میفته گمشون میکنم و بعد دنبالشون میگردم و یا ازشون جا میمونم یا اونا منو جا میزارن یا میدونم کجان ولی میخوام برم مسیرو پیدا نمیکنم و … هم تکرار میشه
من نمای یه شهر فوق العاده قشنگ رو بارها تو خوابم دیدم و واسم تکرار میشه حالا ممکنه اونجایی که خودم وایستادم جای خوبی نباشه قشنگ نباشه ولی اون نمای شهری که میبینم فوق العاده قشنگه، ساختمون های بلند و چرخ فلک و…که خیلی قشنگه و همیشه شب هست و همینجوری با ذوق به اونجا نگاه میکنم اکثرا رو یه پشت بوم وایستادم و حتی بارها شده شخصی تو خوابم بوده بهش گفتم بیا بریم میخوام یه جای قشنگ رو نشونت بدم بیا بیین چه قشنگه ولی هیچوقت یادم نمیاد تونسته باشم تو خواب اونجارو به شخصی نشون بدم گاهی هم خواب دیدم که تو خود شهرم تو خیابوناش یعنی فوق العاده قشنگه و پر از انواع مغازه ها و ساختمون های فوق العاده زیبا و اینجا هم همیشه شب هست ولی اکثرا از نمای دور دارم به اون شهر نگاه میکنم و تو خواب دوستدارم برم اونجا
شاید چیزای دیگه ای هم باشه ولی این چندمورد از وقتی یادم میاد بارهاو بارها تو خواب هام تکرار شده
ممنون پاسخ من رو مطالعه کردید
ب نام خداوند بخشنده مهربان خداوندی ک رحمتش همیشگی است
سلام خدمت شما استاد عزیزم
استاد عزیز شما با این فایل های تکرار شونده ک راجبش صحبت میکنید باعث شده ب ذهنمون رجوع کنیم باعث ی تلنگر شده باعث شده خیلی از اتفاق هایی ک واسم میوفته یادآوری کنیم ک از کجا اومده ک در باور ذهنی ما چ گذشته ک این الگو ها رو مبینیم از وقتی با شما آشنا شدم اینو درک کردم ک در ذهن ما باور هایی در حال شکل گرفتنه ک با ورودی هامون ب اون باور ها قدرت میدیم …قبل از اینکه با شما آشنا شم هیچ وقت انگشت اشاره ب سمت خودم نمیگرفتم همیشه دنبال این بودم ک ی عامل بیرونی مقصر بدونم
خداروشکر آشنایی با شما ب لطف الله تونستم گام بزرگی بردارم اینکه من هستم با باورهایم من هستم با افکارم من هستم با دلم من هستم با ذهنم من هستم ک اتفاق های زندگیمو رقم میزنم
…….
راجب موضوع خواب
در خواب هایی ک میبینم ن همشون چند وقت یبار پیش میاد از مدرسه یا دانشگاه جا میمونم ب موقع نمیرسم گاهی میبینم چند واحد کتاب های دانشگامو پاس نکردم اینکه اگه این واحد ها پاس نکنم مدارکمو نمیتونم بگیرم یا میخوام برم مدرسه هرچقدر در حال دویدنم ب مدرسه نمی رسم ..
یهو از خواب بیدار میشم ک همه چی ی خواب …
خواب بعدی ..من داداشامو خیلی دوس دارم وابستگی شدیدی بهشون دارم (از وقتی فایل های شما گوش میدم فهمیدم این وابستگی ک ب برادرام داشتم تا حدی ک حاضر بودم ب خاطر اونا از خیلی چیزام بگذرم خوشبختی اونا واسم اولویت بود میگم ایا این ی نوع شرک حساب میشد? با آشنایی با شما ب این نوع وابستگی شک کردم )
همش خواب میدیم اتفاق هایی واسه برادرام میوفته خواب میدیم از دستشون دادم یا تصادف کردن یا تو خواب نارحتن وقتی از خواب بیدار میشدم میگفتم خدایا شکرت ی خواب بود ولی بعد از مدت ها ک این خواب هارو میدیم یکی از برادرام تصادف خیلی بدی کرد دوسال درگیر این برادرم بودم تمام انرژیم واسش گذاشتم ک ب لطف الله پاش قطع نشد ولی میلنگه …بعد از،مدت ها داداش کوچیکم امیرحسین از این دنیا رفت و مرگش فرا رسید امیرحسین 20 سالش بود بعد مرگش خوابشو میبینم ک میگه حالم خوبه …
تشکر فراوان از شما استاد عزیز
سلام و درود به همه عزیزان عشق و صلح و استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته محترم
یک سوال مهمی که برایم به وجود آمده اینه که زمانی که روی هماهنگ کردن باورهام و خواسته های دلخواهم کار میکنم انجامش برام سختی داره ، آیا برای شما ها هم این اتفاق میوفته؟ این قانونه جهانه که تغییر باورها و پا از ترمزها برداشتن گاها سخته و وجود آدم میخواد مانع این کار بشه ؟ ولی خدا رو شکر که با هر سختی تمام تلاش خودم رو میکنم که باورهام رو با خواسته هام رو در جهت رسیدن به آنها هماهنگ کنم.
باسلام
خدمت شما استاد عزیزم
من قبل از اینکه با سایت شما آشنا بشم معنای یکسری از خوابهای خودم رو نمیفهمیدم
مثلا یکسری هشدارهایی تو خواب در مورد یکسری اتفاقات وآدمها به من داده میشد ومن همیشه به خودم میگفتم من که توانایی تغییر آنها ویا جلوگیری از اونها را ندارم چرا اونها تو خواب به من نشون داده میشه
اما از وقتی که فهمیدم من خودم دارم با ذهنم وتفکراتم دارم زندگیمو خلق میکنم هر خوابی که میبینم بهش فکر میکنم که تو روز قبل ویا چند روز قبل چه فکر ی داشتم که تو خواب داره بهم میگه
مثلا همین دیشب خواب تصادف خودم رو دیدم
صبح که ازخواب بلند شدم خیلی ترسیده بودم فکر کردم با خودم که خواب داره به من چی میگه اولش میخواستم با ماشین نرم اداره پیاده برم
اما باز باخودم گفتم اگر بدون ماشین برم ترسم قوی تر میشه
بنابراین به ترسم غلبه کردم وبه خدا گفتم توکل به تو
تو راه خیلی مراقبت تر از همیشه رانندگی کردم وسعی کردم لبخند بزنم و ذهنم رو آروم کنم تو دلم خودم رو تحسین میکردم وتو ذهنم خودم رو سالم وسلامت تو محل کارم تصور کردم
بعدش باخودم فکر کردم …
چه فکرهایی داشتم که این خواب رو دیدم بعد یادم اومد که دیروز صحنه یه برخورد یه پراید به پژو جلوم اتفاق افتاد که باعث شد من سرعتم رو خیلی کم کنم و آهسته از کنارش رد بشم
واینکه چند روز به ناخودآگاه همش حرفهای همکارم در مورد تصادف ماشینش با درب پارکینگ تو ذهنم تکرار میشد
خوابم احتمالا میخواد بهم بگه مراقب باشم
یا اینکه دارم از مسیر تفکرات مثبت وتوجه به چیزهای مثبت داره دور میشه
یا بهم میگه تمرینات رو جدی تر بگیرم
من خوابهام خیلی بهم کمک میکنه
حتی بیشتر هدایتهای خداوند رو از طریق خوابهام گرفتم
سلام استاد عزیزم
استاد شایسته عزیز
دوستان گلم
در جواب استاد من باید بگم من دقیقا این مورد را تجربه کرده ام زیاد هر شب نه ولی شاید هر یکی دوماه خواب میبینم ولی اخر اون خواب به اینجا میرسه که من احساس دلتنگی شدید پیدا میکنم به عنوان مثال پدرم اومده خونه من یا فامیل دوست و خواهر یا برادر و دارن جمع میکنن برن و من احساس شدید دلتنگی بهم دس میده جالبه تو واقعیت هم خیلی وقتها اینو تجربه کردم دقیقا نمیدونم امیدوارم استاد راهنمایی کنن خودم فکر میکنم به خاطر عدم لیاقت یا احساس گناه هست چون هر موقع متمرکز میشم رو این دو خیلی سریع پیشرفت میکنم
جالبته و بازم عصبی شدم از خوابی الان دیدم و بازم برام واضح شدن در خوابم و روابطم با همسرم چقدر حساس هستم ک ی خواب میتونه راحت منو ب چالش بکشه،میدونم این مورد بر میگرده به استرس و نگرانی و وابستگی های من،شاید دلیلش اینه باید از وابستگی به همسرم رها شم،از وابستگی به خونواده همسرم رها شم،چون از بودن همسر در شرایطی ک دوس ندارم نگران هستم در خواب هم همون جنس افراد به شکل های مختلف منو ناراحت میکنن هرچی هست میدونم باید رها شم و بسپارم خودم رو به خدایی که بی اذنش برگی از درخت نمی افته چه برسه شخصی بیاد و منو ب دردسر بندازه،خدایا از شر شیطان رجیم و وسوسه گر و خناس به خودت پناه میبرم،از خواب هایی ک منو آشفته کنند دور میشم و نشانی از استرس های درونم میدونم ک خداوند داره بهم میگه باید نترسم و نگران نباشم و خودم رو به سکان داری خداوند بسپارم که دنیا تحت کنترل و قدرتش هست و همین کلماتی که خودم به خودم میگم موجب آرامش خاطر و آسایش من میشه،خوابهایی که هنوز بیدار نشدم حضور شیطانی شیطان رو حس میکنم و کافیه من ب این افکار بها بدم اونوقت دیگه با دستان خودم خداوند رو از زندگیم دور کردم هرچند خداوند وکیل و همه کاره زندگی هست وحتی نادانی کنم و خطا کنم بهش گفتم نجاتم بده و دارم میبینم چقدر با وجود خطاهای من بازم مراقب من هست خدایا خیلی خوبی و ازت کمال سپاسگزاری رو دارم
به نام خالق بی همتا
سلام و درود بر همه عزیزان بخصوص استاد عباسمنش گرانقدر
امروز میخوام اول مروری داشته باشم به نکات کلیدی این فایل ارزشمند تا برایم مروری باشد بر قوانین بدون تغییر خداوند و سپس بپردازم به ریشه این الگوها و پترن های تکرار شونده ام در گذشته.
* جهانی که در آن زندگی می کنیم از انرژی تشکیل شده است. این به این معناست که هر آنچه داریم میبینیم، می شنویم ، لمس میکنیم ، احساس میکنیم ، تجربه می کنیم و در یک کلام هر آنچه در جهان وجود دارد از انرژی است.این از اهمیت انرژی در زندگی ما.
ساختاری که خداوند جهان هستی را بر اساس قوانین بدون تغییرش بر آن بنا نهاده اینگونه کار می کند که انرژی ای که ما با افکار،توجه ، نگاه، کلام و عملمان به جهان می فرستیم را دریافت کرده و همجنس آن افکار را همانند آئینه با قدرت و شدت بیشتری به صورت افراد، اتفاقات، شرایط و موقعیت ها به زندگیمان بر می گرداند. پس نتیجه می گیریم هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی یعنی چی؟ یعنی انرژی قابل انتقال است ما هستیم که با افکار و کانون توجهمان اتفاقات زندگیمان را رقم میزنیم!
* پترن ها و الگوهای زندگی مان نشان دهنده باورهای بنیادین ماست. اگر این الگوها مثبت باشند بیانگر باورهای مثبت من در آن زمینه است و اگر منفی باشند نشان از باورهای منفیم در آن مورد می باشد.
بعنوان مثال یکی از الگوی تکرار شونده مثبتی که دارم اینست که در مدیریت درآمدم موفق عمل میکنم و هر سرمایگذاری که انجام می دهم موفق بوده است.مسئولیت تنظیم دخل و خرج زندگی بعهده من است. این مدیریت بگونه ای تا الان پیش رفته که همه فکر می کنند ما درآمد خیلی بالایی داریم حتی افراد نزدیک زندگیمان. و بارها از ما سوال می کنند که شما چقدر درآمد دارید که هم خوب می پوشید، هم خوب می خورید، هم خوب می بخشید، هم خوب مسافرت و تفریح میرید و هم اسباب وسایلتون خوبه و هم خونه و ماشین و ملک دارید؟! و وقتی مقایسه میکنیم میبینیم ما فقط بهتر سرمایه مون رو مدیریت کردیم و نه تنها درآمد بیشتری نداریم بلکه گاهی کمتر از بقیه دریافتی داشته ایم.
الگوی تکرار شونده منفی ای که داشتم و در حال بهبود است این بود که دائمآ چه حضوری و چه تلفنی از من درخواست کمک یا قرض میشد و وقتی نشستم فکر کردم متوجه شدم ریشه این الگو در روحیه حمایتگری من قراردارد. و چون در قبال دیگران گاهی بیشتر از خودشان احساس مسئولیت میکنم و ناآگاهانه این احساس مسولیت بیش از حد سبب شده حتی گاهی آدم بده داستان من بشم و بخواهم نقش خداوند را در زندگی دیگران بازی کنم! که البته خیلی خیلی بهبود پیدا کرده و در این زمینه نسبت به قبل از آشنایی با استاد قابل مقایسه نیست.
نکته مهمی که در مورد الگوهای تکرار شونده وجود دارد اینست که ما هرگز نمی آئیم فکر کنیم که چه فکری؛ چه باوری توی مغز من داره کار میکنه که این اتفاقات و شرایط رو برایم بوجود می آورد؟! که در ادامه به پاسخ این سوال خواهم پرداخت.
الگوهای تکرار شونده چیزی هستند که عامه مردم از آن به خوش شانسی یا بد شانسی تعبیر می کنند. و اینگونه با کمک خرافات و باورهای تحریف شده دینی آنرا به خداوند نسبت می دهند و شانه از زیر بار مسئولیت خودشان خالی می کنند!
=================================================================
چه الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟
یکی از خواب های تکراری گذشته من قبل که به کررات برایم تکرار شده اینست که در خواب می دیدم که هنوز خدمتم تموم نشده و یکی دوماه از خدمتم مونده! حتی بارها در خواب دیدم که فرستادن دنبالم و انگار به من اطلاع میدن باید یکی دو ماه از خدمتم رو باید بگذرونم یا یکی دو ماه دیگه کارت پایان خدمتم و بهم میدن یا خدمتم تموم شده و از من میخوان بعنوان نیاز فرستادن دنبالم بیام خدمت کنم و مواردی شبیه این!
وقتی به دلیل و ریشه این خواب فکر میکنم میبینم ریشه این اتفاق در اینست که خیلی عجله داشتم که زود خدمتم تموم بشه و استخدام جایی بشم. و خیلی مراقب بودم که اضافه خدمت نخورم و سرگروهبان یا رئیس گردانمان برایم مشکلی پیش نیاورد یا بخواهد به طریقی اذیتم کند. چون من بعد گرفتن لیسانسم به خدمت رفتم و در ارتش خدمت کردم. که آنزمان درجه ستوان دوم که درجه بالای افسری بود بهمون می دادند و فرمانده لشکر از کادر نظامی و نیروهایش میخواست همانندیک نظامی و طبق سلسله مراتب نظامی بهم احترام بگذارند و این مساله باعث ناراحتی و ناخوشنودی کادر پادگادگان بود. و اغلب ما رو مهندس صدا می زدند. و بعضیهاشون در صدد بودند ما رو تحقیر یا به نحوی اذیت کنند. به همین دلیل روزها رو هر روز شماره می کردیم که کی تموم میشه و از این زندان خلاص می شویم.
نکته جالب اینجاست که از وقتی بااستاد آشنا شده ام این کابوس و موارد مشابه دیگه برایم تکرار نشده است! دلیلش را در ادامه اشاره خواهم نمود بعنوان نتیجهای که از این فایل گرفتم.
===========================================================
نتیجه ای که از این فایل گرفتم؟
وقتی گذشته خودم رو با اکنون و زمانی که با استاد آشنا شدم مقایسه می کردم، متوجه شدم که الگوهای منفی ام به شدت کاهش یافته و برعکس؛ الگوهای مثبتم رشد تصاعدی داشته است!
وقتی که فکر کردم که چه چیزی تغییر یافته که چنین نتایج رو هم تغییر داده به ریشه و منشاء این تغییرات رسیدم و نتیجه برایم شگفت آور بود.
بیاد آوردم که من مثل عامه مردم دائمآ منتظر خبرها و اتفاقات بد بودم. و بقول رضا عطارروشن عزیز اگرعبادتی می کردم یا صدقه و کمکی می کردم نه از روی دوستی و الفت با خدا بلکه ازین جهت بود که خداوند زیر سیبیلی ما رو رد کنه و عذابشو از ما برداره!
وقتی تمرکز ما بر نکات منفی بود جهان هم موارد مشابه و بیشتری را روانه زندگیمان می کرد طبق قانون بدون تغییرش و باورهای ما را تائید و تقویت می نمود.
ولی استاد به من آموخت که این منم که خالق زندگی خویشم.و واکنش ها و اتفاقات و شرایط زندگیم را خودم با فرکانس هایی که به جهان میفرستم خلق میکنم.
برای خداوند فرقی ندارد که من ایلام زندگی میکنم یا تهران یا کالیفرنیا یا شاخ آفریقا! برای خداوند فرقی ندارد من دین دارم یا ندارم! من مسلمانم یا مسیحی یا یهودی! خدا را قبول دارم یا ندارم! سفید پوستم یا سیاهپوستم یا رنگین پوست!
بلکه سیستمی طراحی کرده که فارغ از همه اینها، صرفآ به فرکانس من پاسخ می دهد! و من نتایج فرکانسی که میفرستم را در زندگیم تجربه میکنم! و این عین عدالت خداوند است!
این آگاهی خیلی از سوالات بدون پاسخ ذهنم را حل کرد. اینکه کی بهشت میره؛ کی نمیره؟ خداوند کی رو قبول داره کی رو نداره؟ خداوند به کی نزدیکه از کی دوره؟ خداوند دعای کی رو مستحاب میکنه دعای کی رو مستجاب نمیکنه؟ و هزاران سوال مشابه که ناشی از نگاه انسانی به خداوند بود!
وقتی متوجه این موضوع شدم اول از همه استرس و نگرانی هایم تموم شد. زیرا دیگر با ترس و خوف زندگی نمی کنم. دیگر هر لحظه منتظر یک اتفاق ناگوار در زندگیم نیستم.
برخلاف گذشته میدانم و باور دارم که هیچ چیزی، هیج اتفاقی؛ اتفاقی اتفاق نمی افتد. و زندگی اینگونه نیست که من بگم خداوند این را برام خواسته و اونو برام نخواسته! خداوند خواسته من سطح زندگیم؛ سطح ثروت و نعمتم همینی باشد که هست. و خودم را قانع کنم که تقدیرم همینه؛ رو پیشونی من خداوند از روز اول اینو نوشته و گرنه اگه دوست داشت منو پسر ترامپ می کرد!!!
و فاصله این آگاهی ها برایم:
فاصله جهنم تا بهشت است
فاصله عذاب تا نعمت است
فاصله فقر تا ثروت است
فاصله شیطان تا خدا است
و این روزها به لطف جلسه اول دوره قانون آفرینش به عینه در تجربه های زندگیم تجربه میکنم که هر آنچه را مینویسم در کمترین زمان خلق میکنم و این سیستم بدون نقص و بدون خطای الهی نه تنها به فرکانس های من پاسخ می دهد بلکه با چنان سرعتی خواسته هایم را خلق می کند که ساعتها همینجور حیرانم و هر چقدر بیشتر زندگیم را کنکاش میکنم می بینم بجای یکبار خداوند چندین بار آن خواسته مرا براورده می کند و نشانم می دهد.
حاصل این آگاهی ها رها بودن؛ در صلح بودن با خود و دیگران؛ تجربه آرامشی بی نظیر؛ حذف عمده ای از نگرانی ها و ترسها و تجربه دائمی خواسته ها و اتفاقات خوب در زندگیم هستم.
ممنون و شاکر و سپاسگزار دائمی و بی نهایت خداوندم که مرا هدایت نمود به مسیر این آگاهی ها و به این مسیر الهی. تا با کسی آشنا شوم از جنس خودش.یا حق
آقا اسدالله عزیزم …سلامی از ته قلبم به روی ماهتون …از همونجا که جایگاه خداونده …
همیشه از خداوند سپاسگزاری کردم برای این همزمانی فعالیتم در سایت …با حضور شما …
مرررسی که هستید…مرررسی که مینویسید …مرسی برای این هوش و ذکاوتتون …مرسی برای آرامشتون …مرسی برای نظمِ خط به خط کامنتتون ….
اومدم بگم بازم از آگاهی های شسته و رفته ی شما …بی نهایت استفاده کردم و این انرژی الهی که صدها برابر به شکل دلخواهتون به زندگی قشنگتون برگرده …
اومدم بگم …بارها و بارها …هرجا اسمتون رو دیدم …چند لحظه وایسادم …زوم کردم روی عکس پروفایلتون …و غرق زیبایی شدم ….
حس میکنم واقعا خدا کنار شما توی این عکس وایساده …کنار اون طبیعت زیبا …کنار یک عشق مطلق پدر دختری …
بهترین ها رو براتون میخوام …همیشه غرق نور خدا باشید…همیشه و همیشه وهمیشه …
سلام اسداله دوست ارزشمندم
خداروشکر که به کامنت ارزشمند شماهدایت شدم هر خط به خط از کامنتت که خواندمفقط به این فکر میکردم چقدر این اندازه همت وتعهد یک انسان ستودنی است وبی جهت نیست که خداوند انسان را خلیفه خود روی زمین قرار داد وروح خودش در ما دمید ازصمیم قلبم خوشحال وسپاسگزار حضورتم ممنون که هستی ومینویسی تا من هم یاد بگیرم که با متعهد بودن وپذیرفتن این قانون که من خودم خالق زندگیم هستم میتونم هرروز خواسته هایم راخلق کنم
هنور ذهنم داره این حجم از آگاهی را هضم میکنه دیگه نمیدونم میشه با کلمه ای بهتر شما را تحسین کرد فقط از رب العالمین بهترین بهترینها برات آرزو دارم در ضمن تو فایل قبلی میخواستم برات بنویسم فراموش کردم دختر ت خوشگله هزار ماشاالله وآن طبیعت زیبا وآن آرامش که من هرشب تجسم میکنم برا خودم من عاشق طبیعت ودشتم ومطمئنم خداوند در زمان مناسب در مکان مناسب مرا به خواسته ام میرسونه
درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت
سلام و درود فهیمه جان
ممنونم بابت لطف و محبت بی دریغت.خوشحالم و خداوند را شاکرم برای داشتن دوستان خوبی مثل شما که لذت هم مسیری ؛همکلاسی و همدوره ای بودن با شما عزیزانم را برای من دو چندان نموده است.
ممنونم که هستید و برایم وقت میگذارید و مینویسید تا خداوند را در کلامتان نظاره گر باشم.تا با تعهد و تلاش بیشتری از زیبائی های مسیر لذت ببرم.سایت کم نشه رفیق.یا حق
«ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»
با سلام به همه دوستان و یاران سایت الهی عباس منش
سلام استاد
سلام خواهرم مریم جان شایسته عزیز که الان که این رو نوشتم خواهرم بسیار حسودی کرده و الان داره میگه که اینو ننویس خخخ
خب بریم روی الگو های تکرار شونده خواب های من (الان خواهرم با اصرار میگه پاکش کن خخ خلاصه الان دارم این کامنت رو با حال خوب مینویسم ) من همین الان به غیر از خواب هایی که تویه یک الگو هستند دارم توجه میکنم که افکار همینطوری هم دارم و الان میفهمم سر منشأ این خواب ها و افکار چی هستند خب اما خواب و افکاری که دارم چی هستند؟من وقتی که سنم خیلی کم بود کلا از همون بچگی از نظام و جبه و کلا جنگ خوشم میومد چراکه همه الگو هایی که داشتم از یک قهرمان واقعی ،شهدا بودند و از بس تویه مسجد و پایگاه بسیج که بودیم (و البته بگم که دزفول بعد از قم دومین شهر مذهبی تو جهان تشیع هستش و ما تویه همچین فضایی بزرگ شدیم و البته که استاد شما درک میکنید که چی میگم چون خودتون هم تویه همچین فضایی بزرگ شده بودید خب ادامه داستان) من داییم نظامی بود و احترام زیادی در بین مردم داشت و داره و من هم همش تویه مسجد و بسیج بودم و همش صدا و سیما کشورمون هم که همیشه در مورد جنگ و جبه فیلم میگذاشت و از تموم دنیا نشون میداد که همه دشمنند و فقط ما آدمیم و آدمی که تویه جنگ بوده و شهید شده که بهترینه و اونیم که زنده مونده قهرمان واقعیه خلاصه که با همچین بک گراندی من بیشتر وقت ها خواب جنگ و جبه و حمله نظامی میدیم و اینکه من یک نفر رو کشتم که میخواسته مردم رو بکشه و من قهرمان شدم و جانبازم و الان که دارم روی خودم کار میکنم با دوره دوازده قدم و فایل های دانلودی هدیه دیگه دارم کمکم جلوی این افکار رو میگیرم چون وقتی آهنگی گوش میدم قبلا که فیلم زیاد میدیدم و گرده همایی یا جایی میرم که شلوغه همیشه این فکر تویه ذهنم هست که الان یکی حمله میکنه و من جلوشو میگیرم و اونو میکشم و یا اسیرش میکنم بعد یک تیر میخورم و جانباز میشم و همیشه دیگر افتخارش برام باقی میمونه و من خودم رو به خدا و مردم ثابت میکنم خلاصه که این سر منشاء رو اینطوری پیدا کردم و فکر میکردم که واقعی این یعنی یک انسان واقعی که مردم رو نجات بده و برای مردم بمیره و کسی که خودش رو فدا کنه بهترین مردمه .
از شما سپاس گذارم استاد عزیز و عالی قدر و خواهرم مریم جان شایسته عزیز که مصباح الهدای ما شدین تا از این وضعیت که لذت زندگی رو از ما دریغ میکرد در بیام و از تمام زندگیمان در همه جنبه های آن لذت ببریم همانطور که خودتون دارید لذت می برید.