پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 15
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
خوابی که من میدیدم تا همین چند وقت پیش
و خیلی هم ناراحت بودم بابتش این بود
من بعد از کار کردن روی مباحث ارتباطم با دوستان و فامیل کاملا قطع شد و اونها خودشون دیگه زنگ نزدن و منم خوشحال بودم چون اصلا خوشم نمیومد ازشون و همیشه مشکل داشتن
ولی توی خواب هام مداوم خوابشون میدیدم و من بابت این موضوع عذاب میکشیدم که من دارم روی خودم کار میکنم میخوابم که حالم بهتر بشه خواب ادم های قدیمی و روابط قدیمی مخصوصا اونهایی که خوشم نمیاد ازشون را میبینم
و هرچی دعا میکردم درست نمیشد
تا اینکه این خوابم چند وقتی است درست شده و دیگه خواب اونها را نمیبینم
و دلیلی که براش پیدا کردم این بود که من به ظاهر روی خودم کار میکردم ولی باوری خیلی ازش بدم میومد را و ترمزمم بود هیچوقت تمرکزی حل نکردم
و چند وقت پیش تمرکزی رفتم روش و جالبه
این باورها از اونجایی معلوم میشود ترمزه که وقتی روش کار میکنم احساسم خیلی خوب میشه
و از اونجایی باز میشه فهمید ترمز و پاشنه است که به این سادگی ها عوض نمیشه
بع محض اینکه حواسم پرت میشه و خیلی روش کار نمیکنم دوباره با شدت به قبل برمیگردد
اما از وقتی دارم تمرکزی و به شدت روش کار میکنم دیگه اون خواب و نمیبینم
و اینجور تفسیر کردم که شاید اون خواب میخواسته بگه باور های قبلی(با نشان دادن ادم های قبلی)
هنوز سر جاشونن و دارن کار میکنن و باهاتن
البته من این را قبل از اینکه این فایل را گوش بدم فهمیده بودم و برام جالب بود چون هیچوقت هیجا در مورد خواب ها حرف نزده بودین
و بازم بهم ثابت شد که درست فکر میکردم
درسته با دعا کردن خواب در لحظه درست نشد ولی همین که بهم الهام شد تمرکزی برو روی حل این باور در واقع خودش اجابت دعا بوده و این هم برام درس شد که گاهی دعاها اینجوری اجابت میشه ولی من انتظار دارم شب بخوابم صبح پاشم دیگه اون خوابو نبینم
بعد هگ میگم خدا نداد :))
عالی هستی ، بدرخشی
البته
سلام دوستان
خیلی عالی واقعا توضیح دادین دقیقا منم همینطور بودم هی خواب خیانت میدیدم با اینکه فکر میکردم دارم خیلی رو خودم تو روابط کار میکنم. اما وقتی خواب ها ی منفی هی تکرار میشد با خودم گفتم تکتم خانوم داری خودتو گول میزنی وایستا و باورهاتو قلبا درست کن. از تهه قلبت این فکر خیانت رو بنداز بیرون و فک کن اصلا تازه با همسرت آشنا شدی مثل همون روزا روی ویژگی های مثبتش تمرکز کن. و این شد که نمیگم عالی ولی خیلی بهتر شدم و کمتر اون خواب ها رو میبینم چون قبل خوابم سعی میکنم جملات تاکیدی بگم تا خوابم ببره.
خوش بدرخشید
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام به همه عزیزانم و سپاسی پر عشق از دوستان پر مهرم برای پاسخ های زیبا و ارزشمندشان.
همزمان که نظاره گر این فایل الهی بودم، در خاطرم داستان های یوسف ع مرور میشد، داستان خوابش در کودکی.
داستان خواب پادشاه مصر که با تأویل یوسف هم توانستند بحران های پیش روی سرزمینشان را مدیریت کنند ، هم رویای یوسف صادقه شود و عزیز مصر شود.
داستان خواب هم بندی های یوسف که عاقبت آن ها را مشخص میکند.
یاد خوابهای فرعون و پسری که سلطنتش را نابود میکند و تلاشهای بی فایده اش برای جلوگیری از به حقیقت پیوستن آن رویا.
یاد لقد صدق الله رسوله الرویا بالاحق و فتحا مبینای مکه و داخل شدن به مسجد الحرام محمد ص و یارانش.
چقدر من عاشق این سوره هستم ، همان که گویی به من هم نازل شد و خدا با آن سوره با من چه زیبا صحبت کرد و أنزل سکینهرا برای من هم محقق کرد.
برایم پیشرفت خوبیست ، تمام سعی ام این است کتاب قانون را همچون گیت ورود و خروج سر راه هر حرف و اتفاقی قرار داده و آنها را از زیر گیت قرآن رد کرده و صحت و سقمشان را از دیدگاه الهی بسنجم .
لعلکم تعقلون ،لعلکم تفکرون این اجرای امر الهی را چه زیبا به من آموزش دادید، هرچقدر سپاسگذار وجودتان باشم کم است.
میدانم لازم است جهادی اکبر به راه انداخته و چشم و گوش بسته هر حرفی را باور نکردن و قبول نکردن را با بند بند وجودم یاد گرفته و در عمل اجرا کنم.
اگر بخواهم خوابهایی که سالیان متوالی ، به صورت تکرار آن را دیده و مرا تحت تاثیر قرار داده است را عنوان کنم، خوابیست که خود را بر لبه یک پرتگاه و یک بلندی و یا پله دیده که هر آن لیز خوردن پایم را احساس میکنم و آن لحظه ای که پایم در حال لغزش و لیز خوردن است، پاهایم در دنیای واقعیت در همان حالت خواب نا خود آگاه جمع شده و مرا از خواب بیدار میکند.
سست شدن پاهایم در آن شرایط آنقدر مرا تحت تاثیر قرار میدهد ، که وقتی از خواب بیدار شده و متوجه میشوم طبق معمول خوابی بیش نبوده ، گویی همه دنیا را به من داده اند.
هرگز در خواب ندیده ام سقوط کنم و این برایم نشانه قشنگیست.
به لبه پرتگاه رسیده اما هربار قبل از لغزش و سقوط پاهایم تکانی شدید خورده و مرا از خواب بیدار میکند.
مانند واقعیت زندگی ام که هر بار به گلوگاه رسیده ، اما مشمول نجات الهی شده ام و از پرتگاه هایی که هر لحظه نزدیک بوده مرا در دره ای از آتش فرو برد نجات داده شده ام.
خوابی دیگر که هر چند وقت یکبار به سراغم آمده امتحان ریاضی در حالیست که مانند واقعیت دوران تحصیلم همه وجودم استرس هیچی ندانستن از آن فرمول ها و معادلاتیست که همیشه یادگیری اش برایم سخت ترین کار دنیا بوده است.
کافی بود ممتحن آستین ها و پاچه شلوارم را بالا زده ،تا با طوماری از تقلب ها در ساعد دست و سال پاهایم مواجه شده که در روز امتحان امیدم بهشان بود.
گرچه در عالم واقعیت همیشه به بهترین شکل از آنها استفاده کرده و هرگز کسی متوجه آنها نشد اما آن استرس ها و نگرانی از برملا شدنش همیشه همراهم بود.
از آنجا که از ریاضی بیزار بودم هرگز نتوانستم ارتباط خوبی با انتگرال و مشتق ها برقرار کرده و با آنها به صلح برسم ، تانژانت ، کتانژانتها ، سینوس ، کوسینوس ها برایم به کابوسی تبدیل شده بود که در نهایت مرا به این نتیجه رسانده بود بهتر است تقلب کرده و ریاضی را هر طور شده پاس کنم.
هنوز هم کاربرد آنها را در دنیای واقعیت نمیدانم.
از وقتی با آنها مواجه شدم پس ذهنم سوالی بود که هرگز به جوابش نرسیدم ، این فرمول ها چه کاربردی در دنیای واقعیت دارد ؟
اصلا چه لزومی دارد ذهنم را با آنها پر کنم ؟
اصلا چه لزومی دارد وقتم را برای به خاطر سپردن آنها تلف کنم؟
حال که با قوانین آشنا شده ام خوب دلیلش را میفهمم ، مسیر الهی من در یادگیری آن فرمول ها نبود ، به همین خاطر هرگز نتوانستم با یادگیری اش به صلح برسم.
باید اقرار کنم در بخش علوم ریاضی فقط ضرب و تقسیم و جمع و تفریقش است که در آن مهارت دارم.
همان اصل و حاشیه خودمان اصل را خوب یاد گرفتم و همیشه هم برایم کاربردی بوده است.
همه واحدهای ریاضی در دانشگاه و دبیرستان را به ضرب و زور تقلب پاس کرده و همین که نمره قبولی را میگرفتم گویی باری سنگین از دوشهایم برداشته میشد.
حتی سر کنکور کارشناسی هم تا جایی که توانستم تقلب کرده چون تقریبا هیچ کدام از معادلات را بلد نبودم حل کنم.
و جالب که قبول هم شدم سراسری ، هم کاردانی هم کارشناسی.
و سالهای متوالیست در خوابهایم همان استرس جلسات امتحان ریاضی را تجربه کرده و هنگاهی که از خواب بیدار شده و متوجه میشوم خوابی بیش نبوده ، همان حس بعد از دیدن نمره قبولی به من دست داده و خدا را سپاسگذار از اینکه آن روزها به اتمام رسیده و من دوباره بیدار شده و مواجه شدم خوابی بیش نبوده است.
لازم است بیشتر بررسی شان کنم ، لازم است بیشتر جدی شان بگیرم.
به گمانم خواب امتحان ریاضی نشان از واحدهای پاس نکرده زندگی ام است که همیشه از آن فراری بوده ام.
لازم است خواب لغزیدن پایم را بررسی کنم.
بارها شده خدا قبل از وقوع اتفاقی آن را در خواب به من نشان داده و هائز اهمیت بودن خوابها برایم مشخص است.
حتی در آن زمان که تمرکزی لیزری روی درک بورس نیز داشتم هم به وضوح میدیدم که در خواب سهم هایی به من گفته میشود که با خریدش سودهای خوبی کرده و هنوز با یادآوری آن خاطرات غرق شادی میشوم.
لازم است بیشتر جدی شان بگیرم.
آنقدر جدی بوده که خدا علم تأویلش را به یوسف آموخت، آنقدر جدی است که اینقدر خدا با ذکر مثال به آن اشاره کرده است.
تفکر و تعقلی لازم است تا پیغامهای الهی را در پس این خوابهای تکراری بیابم.
سلام دوست گرامی نفیسه عزیز
قبلا هم بهت گفته بودم
زندگی شما با من شباهت زیاد داشت
هفته پیش خواب دیدم یک جای بسیار بلندم و ترس افتادن داشتم
سقوط
و میدونم چرااین خواب رو دیدم
من نمیتونم چیزی رو برات توضیح بدم هرچند که اگر بخوام برات بنویسم شاید سی چهل خط بیشتر بشه اما میدونم که نباید هیچی بنویسم
چون هرکسی خودش باید تکامل را به درستی طی کنه درسها را بگیره
و پیش بره
چون قبل از موعد اگر گفته بشه چون خود شخص بهش نرسیده
اثرگذار نمیشه
فقط میتونم بگم با جدیت و تعهد مسیرتو ادامه بده استقامت کن پایداری داشته باش و من این دوران رو گذروندم و خدا واقعا واقعا واقعا از سقوط نجاتم داد
کامنت قبلی ت هم خوندم درباره همسرت که با مخالفت هاش تو رو حفظ کرد
تااینجای کار کامنت هات را که میخونم و از دو سال قبل من کامنت هات را میخوندم چون مسیر را رفتم و دارم میرم . درسته و ادامه بده
همون بخشش انفاق داشته باش تا هربار درس لازمه گفته بشه و اثار فرکانس های منفی پاک بشه
کد تطهیر بهت داده شده پاکسازی منزل درسته و اما بسطش بده به بدن و لباس و سعی کن در طهارت کامل باشی از هر گونه رجس و پلیدی
و من الرجس فاهجر
سعی کن با نماز شیطان رااز خودت دور کنی چرا که الهامات شیطان وقتی میاد که طهارت نیست وقتی که عبادت نیست
شیطان دوست دارد انسان را فریب دهد ، مخلوطی از حق و باطل را به هم میپیچد به طرزی که انسان از آن همه آگاهی فکر می کند این حتما کلام خداست و الهیست اما این شیوه کار شیطان است به هم پیچیدن حق و باطل ، و زینت دادن و بزرگ نمایی زیبایی ها تا آن چه در لابلای حق ، وارد کرد. و باطل را چسباند به حق ، به چشم نیاید و طرف …آن باطل ها را هم حق بپندارد و به مرور چنان برای آن باطل ها مدارک و شواهد در ذهن طرف فرو می کند که در نهایت آرام آرام فرد را از راه درست بیرون ببرد
همان سقوط در خواب که من دیدم
امشب نفیسه جان خدا بعد از چند روز منو اورد سایت
کامنتت رو یک نشونه دیدم که بنویسم
حتما مسیر رو ادامه بده خواب سقوط رو از خدا سوال کن بها بده انفاق و بخشش کن تطهیر کامل و عبادت و خلوت و هرچی هدایت شدی رو با تفکر در زندگی اولیاء الهی بسنج افرادی که می تونن چراغ راه باشن برای انسان هایی که در زمانهایی ممکنه در خطر سقوط قرار بگیرن
برات آرزوی موفقیت دارم
نفیسه عزیز شما همین طور ک فوق العاده هستین
چهره ی زیبایی هم دارین و این پیراهن سبز چقدر بهتون میاد
چقدر من عاشق این سوره هستم ، همان که گویی به من هم نازل شد و خدا با آن سوره با من چه زیبا صحبت کرد و أنزل سکینهرا برای من هم محقق کرد
چه جمله ی زیبایی جمله ای ک من لایقم و خدا با من حرف میزنه – داره احساس لیاقت رو فریادش میزنه
آفرین بهت
به نام خدای وهاب هدایتگرم
سلام
استادبه قول شما، مابایدهرروزرو قوانین کیهانی روخودمون کارکنیم.تکرارش خیلی برای مامهمه وبایدروالویت باشه.
اول فایل میگیدتمام اتفاقات وشرایط زندگیمون روخودمون داریم خلق میکنیم ودرادامه میگید، واکنشهای مابه اتفاقات وشرایطی که الان به دلخواه ماهست یانه، جالب هست یانه، هم خودمون داریم خلق میکنیم دیروزفایلهای سفربه دورامریکارامیدیدم وشمابه یک فروشگاه رفته بودیدوازاتفاقات خوبی که توفروشگاه براتون افتاده بودوزیبایی های که دیده بودیدبرای مخاطبان تعریف میکردیدودرادامه احساس شوروشعف کردید وسپاسگزاری کردیدوگفتیدمن اگه بازازاین شرایط توزندگیم پیش بیادبه همین میزان احساس را خواهم داشت.
بریم سراغ این فایل:استادعزیزوقتی گفتیدیکی الگوهای تکرارشونده میتونه خواب باشه، من فایل راوقتی مشغول کارم بودم وگوشیم زمین بودگوش میدادم چون اخه فایلهای که به نوعی تازه میزاریدتوسایت نمیتونم دفعه اول باتمرکزگوش بدم وازطرفی ذوق میکنم یعنی دوست دارم ببینم امروزچه فایل وچه اگاهییهای جدیدی قراره بشنوم، واینطوری فایل راگوش کردم.
همون لحظه که شماصحبت میکردیدمن هم خوابهای که میدیدم مرورکردم، جالب که من پاسخ فایل قبلی که گفتیدالگوهای تکرارشونده توروابطتون رابیایداینجابنویسیدرابعدازشنیدن این فایل، تازه پاسخش الان پیداکردم وباخودم گفتم واقعااین دوره کشف قوانین زندگی یک دوره شاهکاریه. من دردرونم میگفتم اصلاکلاگفتم دیگه توروابطم یعنی هدفی که امسال تعیین کرده بودم وچندماه دارم روش کارمیکنم، تادوسه روزپیش گفتم دیگه من ترمزندارم وتودلم گفتم میسپارم به خداوالبته، استیکرخنده این فایل وحرفهایی ازشمامسلماوصددرصدازخداست، وازشماهم متشکرکه به ندای قلبتون گوش میدیدواینطوری جلودوربین میاین وبه قولی ماراهم آگاه میکنید.
بله ادامه حرفم این بودگفتم که دیگه ترمزی ندارم ولی وقتی خوابهام رابررسی کردم، دیدم من همیشه یک خواب راخیلی میبینم، نه من حتی خواهرم هم همیشه میبینه. من توجریان ازدواج قبلی که داشتم که نمیخوام درموردش حرف بزنم خیلی اتفاقهای بدی افتاد تااین حدبگم که کلاازخانواده تردشدم ومساعلی که برای من پیش امدروخانواده تاثیرگذاشت والان هم بااینکه پیش خانواده ام هستم هنوزگاهاناخداگاه خواهرم ناراحت اون سالهامیشه وخب خداراشکرمن بعدازاشنایی باشماواین سایت، اصلابه اون سالهافکرنمیکنم ولی میخوام بگم مروراون خوابم من رابه این داشت که به قول استادچرامن این خواب رامیبنم.
من توفایل قبلی که درموردروابط بودنتونستم چیزی بنویسم،بچه های سایت خیلی ازخاطره های روابطشان مینوشتندوارتباط هایی که تجربه میکنن، ولی من گفتم الان چندسال جداشدم اصلا روابطی راتجربه نکردم، چی بیام بنویسم، یعنی اصلااصلا که نمیشه گفت، سه الی چهارمورد امدندبه خودم پیشنهاددادندومن چون دیدم اصلابه قولی اون کیسی نیست که من میخوام همانجاجواب ردمیدادم واین رابگم به فراوانی هم ایمان داشتم وهمیشه میگفتم بی نهایت ادم هست که میخوان بامن ارتباط عاطفی داشته ودرنهایت به ازدواج ختم بشه.ولی امروزباگذاشتن این فایل وگوش کردن این فایل فهمیدم من توروابطم تواین یک سال ونیم که مهاجرت کردم، اکثرروابطم حالاشغل یاحتی بگم برای یادگیری رانندگی که میرم حتی مربیم، کسانی هستند که ازهمسرشان جداشدندویا کسانی راجذب میکردم که بهشدت ازهمسرشان بدشان میامدومیخواستندجدابشندوخب جهان به توجه من پاسخ میدادواین ادمهارامیدیدم.
من استادمن ناخداگاه دردرونم بدون اینکه خودم متوجه بشم، میگفتم من میخوام ازاین ادمهابیشترببینم چون وقتی من روزی که ازهمسرم جداشدم بعدازیک سال همه یعنی فامیلهاوکلارسانه هامیگفتندخیلی آمارطلاق داریم وهمه یعنی اکثریت ازبودن باهمسرانشان راضی نیستندومیخوان هرطوری که شده جدابشند، ومن ناخداگاه این الگوهارادنبال میکردم وازطرفی میدیدم یعنی منطقی کرده بودم برای خودم، که تواین چندسال که کیس زیادی نمیادبرای پیشنهادازدواج چون من گفتم تودرونم گفتم من نمیخوام هرروزهرروزکسی بیادبه من پیشنهادبده درحالی که اصلا خیلی ازمعیارهای من رانداره ومیگفتم من نمیخوام کسی که اصلادرنهایت این آشناییها، جذب نخواهدپس نمیخوام بیان. استیکرهای خنده ولبخند
خداراشاکرم، خدای آسونی هاراشاکرم که من رابه راحتی بدون هیچ تقلای زیادی به اهدافم میرساندمن توکامنت قبلیم هم گفتم خیلی دربرابرازدواج مجدد، مقاومت داشتم وامسال وقتی این هدف رابرای خودم برگزیدم، که البته باکمک دوره روانشناسی ثروت 2جلسه اول که شماگفتید، شمابایدرویک هدف تمرکزلیزری بزارید، نمیشه همزمان چندین هدف رابرگزینیدوهدف دیگه تون که میخواهیدبه اون هابرسیدبایدکوچیک باشه…
من به لطف فایل امروزتان یک ترمزم راپیداکردم که البته البته خوابهای دیگه ایی هم میشه گفت الگوهای تکرارشونده هستن هم دارم:
اکثرمواقع خواب میبنم که بدون روسری وبدون حجاب (حجابی که توکشورمون ایران حاکمه) میرم بیرون
ازیه چیزترسناکی همیشه میخوام فرارکنم وتوخواب نمیتونم فرارکنم وازخواب بیدارمیشوم.
درپناه الله یکتاشادوسلامت باشید.
سلام استاد خسته نباشید
قبلنا بیشتر خواب میدم ولی الان که هدف دارم و روی خودم دارم کار میکنم کم تر شد ولی در هر صورت خواب های که قبلا میدم یا الان میبینم بیشتر خواب سر درگمی ،نمیفهم کجا هستم چیکار دارم میکنم اتفاق های میفته که دلیلشو متوجه نمیشم خلاصه گیج میزنم و نمیفهمم چی شده.
و یه خواب که خیلی برام تکرار میشد اون موقعی بود که تازه خدمت سربازیمو تموم کرده بودم ولی زیاد خواب میدیم که خدمتم تموم نشده و اومدم دوباره من رو بردن سربازی و دوباره باید خدمت کنم که البته خدا رو شکر این خواب دیگه اصلا نمیبینم
سلام ب استاد عزیزدل و خانم شایسنه بزرگوار و دوستان خوبم
استاد عزیزم مثل همیشه فایل هاتون بیییینظیر و درجه یکه و مثل همیشه یک چراغ راه برای من هست الهی شکر..
از کجا بگم ک گفتنی ها بسیاااار است
کلا هم جنس فایل های””الگوهای تکرار شونده””در مورد هرچیزی ،ب شکلی هست ک آدم دست خودش نیست ولی خود افشایی میکنه و هر چی داره میریزه رو دایره ، ولی خب بسیاار هم کمک کننده ست
درمورد الگوهای تکرار شونده ی خودم و زندگیم باید بگم ک”” بیشتر الگوهای من در دایره روابط و پول میگرده””البته ک درمورد بقیه هرچیزی تو زندگیم من یک الگوی ثابت و تکراری دارم ،اما نه ب اندازه بحث روابط و ثروت ،درمورد الگوهای دیگه ای ک تو زندگیم تکرار میشه خب میتونم بگم بهتر از قبل شدن و یک سری اتفاقات رو میبینم تو زندگیم ک فاصله رخ دادنشون بیشتر شده و شدتشون هم کمتر ولی ب هرحال بااازهم جای بهتر شدن و کارکردن داره تاجایی ک دیگه ب چشم نیان …
اما باورهام و افکارم و فرکانس هایی ک در رابطه با “”ثروت و روابط “”دارم دقییییقاا شرایط، اتفاقات، آدمها،رفتارها و یا هرررچیز دیگه ای رو وارد زندگی من میکنه ک به من اثبات بشه ک چه باورهایی داره تو مغز من کار خودش رو میکنه و خب کار جهان هم اینه ک بهت ثابت کنه که اون فکر و فرکانس و باوری ک داری “درسته” ،هرچند ک کاملا غلط و مخالف قوانین جهان باشه..
و اصولا زندگی خیییلییییی از آدمها و اتفاقاتی ک براشون رقم میخوره ،زیر تمامشون یک کاربُن قرار گرفته و همه چیز رو تو صفحات بعدی و تو اتفاقات بعدی حک میکنه ک خب من هم جزء همون دسته ام
اما درمورد” الگوهای تگرار شونده ،خواب” باید بگم
یک مدت خیییلییی طولانی شاید چندسال هست ک من خواب میبینم ک دارن من رو ب زور ب عقد مردی یا کسی درمیارن ک من از اون فرد تنفر دارم و وااااقعااااا انقققدر اون فرد نواقص اخلاقی داره و تو درو دیواره ک من حتی یک دقیقه هم حاضر ب هم صحبتی با اون فرد تو واقعیت نیستم ولی تو خواب بااید باهاش ازدواج کنم، یا خواب میبینم با فردی هستم ک خیلی نفرت برانگیزه و از هر نظر داغونه
و این رو بگم این خواب هارو میدیدم و میبینم ب این دلیل ک وااقعا باورهام و فرکانس هام درمورد روابط ب خصووص رابطه عاطفی خرابه و این خواب هام تکرار میشه..
اما یک خواب دیگه ای هم ک زیاد میبینم و بیشتر اوقات میبینم و خیلییییی برام لذت بخشه اما خب دلیلش رو نمیدونم این هست ک ؛ درخواب مادربزرگ مرحومم ب همراه دوخانم دیگه برام بچه میارن و میدن تو بغلم در صورتی ک من توی خواب میدونم ک نه ازدواج کردم و نه با کسی ارتباط داشتم
و من ب اون بچه شیر میدم ،جالبیش این هست ک باوجود اینکه نه اثر زایمان هست نه هیچ چیز دیگه ای اما من شیر فراوونی دارم و کلی هم خرمای شیرین و بدون هسته ک مادربزرگم توخواب بهم میگه این خرماهارو خدا از بهشت داده تا بدمشون ب تو.
و خب خوابای زیاد دیگه ای هم هست ک هر چند وقت یکبار تکرار میشن ،مثل اینکه میبینم درحال پروازم، درحال خوردن یک میوه بهشتی یا یک میوه شیرین و خوشمزه هستم، یا مثلا خواب میبینم ک دارم در مورد توحید صحبت میکنم و به دیگران میگم بیاید مثل حضرت ابراهیم و حضرت محمد باشیم، اما بقیه تو خواب ب من سنگ میزنن و به من تو مشرکی…
این چندتا خواب زیاد تکرار میشن اما خوابی ک تو بحث روابط میبینم بسیااار بسیاار بیشتر تکرار میشه ک خیلی هم برام آزار دهنده ست و وقتی از خواب بیدار میشم واقعا عصبانی هستم تا چند ساعتی ..
اما مطمئنم ک این خواب یک نشانه ست و ب نظر من انگار خداوند و جهان میخوان با تکرار این خواب ها بهمون بگن ک در مسیر درست یا غلط هستیم و اگر درمسیر اشتباهی هستیم باید اصلاحش کنیم و برگردیم تو مسیر درست تو مسیر عمل ب قانون خداوند.
دوستون دارم استاد عزیزم
انشالله همگی درپناه الله شادوسلامت و ثروتمند باشید.
به نام خداوندی که هر لحظه در حال هدایت ما به سمت درخواست هامونه
سلام استاد بزرگوارم سپاسگزارم از وجود نازنینتون که با عشق دارین این همه آگاهی عالی رو در اختیارمون میذارید.
واقعا از دیدن عنوان فایل شگفت زده شدم چون حدود یکماهی هست دارم روی الگوهای تکرار شونده ای که به محض حرکت جدی من عینا اتفاق میفته کار و تفکر میکنم ،چون میدونم اگه حل نشن پاهای منو دوباره از حرکت باز می دارن ،زنجیرهایی از ترمزهای بزرگ که اینقدر کوتاهن که در اولین قدم ها جلومو میگیرن،یکی از این موارد تکرار شونده هم خوابهایی هست که میبینم دو خواب عینا مشابه فقط هر بار با اشخاص متفاوت که در خواب بهم حس خوبی میده اما بعد از بیداری به شدت ذهنمو درگیر میکنه. خیلی دوست دارم با توضیحات بینظیر شما بتونم ریشه این خوابهارو بفهمم،البته یه حدسهایی دارم اما مطمئن نیستم احساس میکنم با توجه به اتفاقات تکراری تو زندگیم دنبال یه نقطه امن هستم بیرون از وجودم،بدنبال یک حمایت کننده از من و کمی آشفتگی های ذهنیم این روزها به دلیل تعدد ترمزهایی که هست نمیذاره انگار بتونم نشانه هارو درک کنم از خداونددرخواست هدایت دارم،درخواست میکنم که مهر از چشمانم و گوشها و قلبم برداره تا بتونم این مسائلم رو حل کنم .
خوابهای دیگه ای هم هست که شاید سالی یکبار ببینم ولی سالهاست میبینمشون مثل اینکه امتحان دارم و آماده نیستم ،یا اینکه تو خوابهام با اشخاص نزدیکم حتی کسانی که در حیات نیستن دعوای شدید میکنم، حتی یکبار که داشتم روی حل مسئله ای در درونم کار میکردم خواب اون اشخاصی که به مسئله من مربوط بودن و احساسمو بد میکردن رو دیدم که با نهایت وجودم تو خواب نفرتمو بهشون ابراز میکردم انگار که بیدار بودم،بیدار که شدم مسئله برام حل شد و با تغییر نگاهم (البته طول کشید ولی اتفاق افتاد ) وجودمو از نفرت به اونها پاک کردم و الان بیشتر از یکساله که هیچ حس بدی در این باره ندارم.
یا سالها خواب مادرمو که در قید حیات نیست رو میدیدم اما هیچ گاه حرف نمیزد الان یادم نیست چی بود ولی یه احساسی رو که در وجودم حل کردم بعد اون دیگه تو خوابهام با همون صدای زیباش حرف میزنه .
امیدوارم خداوند کمکم کنه بتونم که با فهم و درک رابطه بین خوابهام و اتفاقات عینا تکراری زندگیم زنجیر از پاهام باز کنم و بتونم که در مسیرم رو به جلو برم.
این کامنت ساده ترین کامنتی بود که تا الان نوشتم خودم باورم نمیشه انگار که دارم از قله کمالگرایی آروم آروم میام پایین خدایا شکرت
مریم شایسته عزیز از شما نازنین بانو هم سپاسگزارم که قطعا شما هم سهم زیادی در خلق این فایلها دارین صورت ماهتو میبوسم واز خداوند برای هردوی شما عزیزان درخواست بهشت دنیا و آخرت رو در والاترین درجه دارم.در پناه خداوند سرافراز و پاینده باشید
سلام استاد عزیزم و مریم خانم شایسته عزیزم.
امیدوارم عالی باشید.
والا استاد من یه مدتی الان دقیقا یادم نیست چه خوابی ولی پارسال قبل از اینکه برگردم توی این مسیر و هدایت بشوم، خیلی کابوس میدیدم و لی به لطف رب العالمین و کارکردن روی ذهنم و ساختن باورهای درست، تا الان تعداد خوابهای نامناسب خیلی کم شده، تقریبا انگشت شمار، یه خوابی دیدم از خودتون، که اصلا نفهمیدم، در هم بود، و یه خواب هم دیدم در مورد مدیر عامل شرکتی که باهاش الان به تازگی به تضاد برخوردم ولی دیگه خواب نامناسبی ندیدم.
خوابهای مثبت هم واقعا وقتی از لحاظ فرکانسی توی احساس شور و شعف درونی هستم دیدم.
یا میتونم بگم دقیقا خواب هام یادم نیست، چون الانی که دارم روی دوره 12 قدم کار میکنم اکثرا خیلی عالی میخوابم و معمولا چیزی یادم نمیمونه از اون خواب.
معمولا حسم خوبه و خدا داره کمکم میکنه توی این مسیر ادامه بدهم. مثلا یه سری اتفاقات می افته که داره به سمت مثبت میره، مثل الگوهای تکرار شونده مثبت هستش، مثل پیدا کردن وسایل، یا بیرون رفتن های کوچولو و باحال و هر روز داره شرایط بهتر از قبل میشه به حمد الله.
یه خوابی که چندین ساله میبینم ولی مثلا شاید سالی یک بار، اینه که خواب میبینم مثلا دوره سربازی یا دوره دانشگاه را دوباره دارم میگذرونم.
این تجربیات من بوده در مورد خواب.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بنام خدا
من از اون ادمایی بودم که سالهای قبلتر خیلی خواب میدیدم ودقیقا همون صحنه رو توی بیداری به چشم میدیدم نمیدونم دلیلش چی بود .بع1ی وقتا خواب میدیدم کفشامو گم کردم
وبع1ی وقتا خواب میدیم از یه بلندی دارم پرت میشم پابین وباصدای جیغ خودم از خواب میپریدم. بعضی وقتا داشتم کتاب میخوندم وتوی کتاب دنبال به چیزی میگشتم….یه بارم حواب دیدم مادرم فوت کرده و خانوادم به من نمیگن ومن با گریه از خواب بیدارشدم طوری که مادرم اومد کنارم ومن با گریه وحال بد براش گفتم خوابمو وتا صبح کنارم بود تا من اروم بخابم.
ولی از یه مدت به بعد دیگه خواب دیدنام کمتر شد و یادمه وقتی پدرم فوت کرده بود من دانشجو بودم وخیلی برام سخت بود و همش هر شب پدرمو خواب میدیدم با این مضمون که حالش خوب بود یعنی مریض نبود چون بر اثر بیماری فوت کرد و یا مثلا توی یه باغ بزرگ میوه داشت قدم میزد حتی الانم یادمه که باغ پر از درختان انگور بود و یااینکه یه ظرف میوه بهم میدادمثلا یکبار بهم انار داد . …وبعد چند سال دیگه خوابشو نمیدیدم وخیلی کم در حد چتد ثانیه که داره از جایی رد میشه ومنم اونجام و الان اصلا خوابشو نمیبینم …
تا اینکه 5سال پیش مادرم فوت کرد ومن هروقت خوابشو دیدم خیلی سرحال وجوون بود چون ایشونم بر اثر بیماری فووت کرد .
یادمه چند وقت پیش شاید حدود یکسال قبلتر خیلی با خودم در گیر بودم و دنبال راه حل میگشتم برا مسائلم مادرم به خوابم اومد وخیلی واضح به من گفت من برا ت نگرانم و این باعث شد من یکم به خودم بیام و خود خوری وسرزنش خودمو کمتر کنم وبیشتر از خدا کمک بخام.جدیدا خوابی دیدم که یه مجلس ی بود وداشتم با چند نفر حرف میزدم و اونا منو تا ئید میکردن وبینشون مادرم ویکی از برادرام بودن و خیلی جو دوستانه ای بود .
وحدود یکماهی هست که خوابهای من عمیق وارام هست وانگار توی عمرم اینجوری نخوابیدم تا حالا ووجدیدا از خوابیدن هم لذت میبرم در صورتی که فبلا برام عادی بود.با اینکه ساعت خوابم کمشده ولی لذتبخشه برام چون من از اون دسته ادمای بودم که عقربه ساعت میرفت روی 12 چشمام بسته میشد و باید 8 ساعتمو میخابیدم وشاید بیشتر وبعضی وقتام باخستگی وبزور بیدار میشدم.خدا روشکر که دیگه این حالتا رو ندارم وگاها 5 یا 6 صبح بیدارمییشم شکر گزاری هامو انجام میدم واگه بتونم دوباره میخابم چون با وجود بچه کوچیک باید در طول روز انرژی داشته باشم
به هر حال من هرروز دارم از چیزایی که فبلا واسم عادی بود لذت میبرم مثثل همین خوابیدن یا دوش گرفتن و حتی نوشیدن یه چای ساده یا یه لیوان اب .خدایا شکرت که هرروز نعمتهای بیشتری رو میبینم وحس میکنم
واین شروع یک مسیر لذت بخش از لذت بردن برای چیزایی که دارم ودر لحظه زندگی کردنه
خدایا شکرت .خدایا سپاسگزارم .سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی و مریم جون
سوال این جلسه در مورد خواب
استاد ی چیزی بگم باورش بسیار راحت ،من وقتی کوچک بودم توی خونه های بزرگ ن خیلی بزرگ، ویلایی زندگی میکردیم هروقت خاله هام دور هم جمع میشوند شروع میکردند در مورد اجنه و روح و بختک و… حرف زدن من هم عاشق این ماجرا با هیجان و ترس همیشه پای قصه های خاله کوکب و مادربزرگم میشستم . من کنجکاو ب مرور زمان دچار ی سری مسایل شدم توی دنیای واقعی آقای رو می دیدم میاد میره توی خونه ما و اصلا کاری با من نداره یا طبقه بالای خونمون عروسی سروصدا و… استاد جان در عالم واقعیت من اصلا نمی ترسیدم اما خدانکنه ک بخوابم سال ها من خواب میدیدم بختک میخواد منو بکشه یا اجنه منو ب شدت اذیت میکردند طوری شده بود که مادرم موقع خواب قرآن میگذاشت بالای سرم، پیش دعا نویس رفتنم بی فایده، حتی ب دفتر مراجع تقلید آیت اله بهجت زنگ زدم گفتم ی دعای ی چیزی بگید من انجام بدم اینها منو اذیت میکن مدتی جواب داد اما شب ها که میشد از شدت ترس نمی خوابیدم وقتی هم میخوابیدم کابوس میدم جیغ میکشیدم و خانواده نگران تا اینکه ی فایل از شما شنیدم و گفتم بیام اصلا ب این موضوع فکر کنم جن وجود ندارد و هرکسی هر تعریفی کرد توجهی نکنم استاد من سالها در عالم رویا و واقعیت زجر کشیدم اما با تغییر این باور دو سه سالی هست که نجات پیدا کردم .
ی خوابی ک من مدام میدیدم اینکه از بلندی همیشه در حال سقوطم ی عده ای دنبالم من فرار میکنم پرت میشم پایین ی جای سیاه ، همیشه وارد خونه ای میشم پر از پیچ و خم خونه های ک سرو ته نداره ی خونه ای توی جنگل روی آب، گلی ،دو طبقه همیشه من توی اون گم میشم طبقه پایینش همش تغییر میکنه این ها رو من خیلی دیدم اعدد واقعی رو نمی دونم اما پر تکرار بودند.
اماااااااا خواب خواستگار اصلا ،حداقل توی خواب نمیان شاد بشیم
حالا یکی دو بار خواب دیدم شیرینی میارن بی انصافها نشون ندادند در خونه ما یا همسایه است قاطی میکنن من دقیق متوجه نشدم
آقا سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان گُلم
خداوند را شاکریم بار دیگر فرصتی را به ما داد که بیایم و چند صباحی باهم، هم کلام باشیم
خدا قوت میگم از همین تریبون خدمت استاد عزیزم آقای عباسمنش و خانوم شایسته مهربان
در مورد سوال اساسی این بخش بریم که چند کلمهای رو راجبش توضیح بدیم
بنده به شخصه اصولاً خواب نمیبینم نمیدونم حالا شاید جالب باشه و غیر باور ولی کلا خواب نمیبینم دلیلش هم اینه که همیشه میگم که علاقه ای به دیدن خواب ندارم بیشتر دوستدارم آرامشی باشه و شب بخوابم و اگر قرار بود صبح هم بیدار بشم
اما حالا چرا من دوست ندارم خواب ببینم
در گذشته ای تقریبا میتوان گفت دور
بنده 2 نوع الگوی خواب داشتم
اولی اینکه در خیابانی که همه جا شب و تاریک بود گم شده بودم و تصور میکردم افرادی سعی در تعقیب، دزدیدن و آسیب زدن به من رو دارن
دومی که شاید کمی فان هم باشه این بود که تمام اجسام دگرگون میشدن
مثلا یک خانه به اندازه یه ریگ میشد
و یا یک صندلی به اندازه یک شهر میشد
یعنی تغییر ابعاد اجسام
اجسام بزرگ کوچک میشدن و اجسام کوچک بزرگ میشدن
و من هم کلا انگار معلق بودم در این فضا و همش به این طرف و اون طرف پرتاب میشدم
خیلی وقته البته که دیگه همه اینا رفتن و همونطور که گفتم خواب نمیبینم چون علاقه ای ندارم و خب دلیل علاقه نداشتن هم این بوده که خواب هایی که میدیدم چندان هم خوشایند نبودن.
اما به این هم اعتقاد دارم خیلی مهمه با چه ذهنیتی به خواب بریم
مثلا قبل خواب اگر فیلم ترسناکی ببینیم
فیلم هیجانی ای ببینیم
فیلم عاشقانه ای ببینیم و …
خیلی احتمالش قوی هست که خوابی از همون جنس ژانر فیلمی که دیدیم؛ ببینیم
حالا اگه بخوایم دلیل 2 نوع خوابی که دیدم رو بررسی کنیم میتونم به این نکات اشاره کنم که…
در خواب اول میتوان به افسردگی پی برد
همه جا تاریک و تیره، شما تنها و بی دفاع و مشکلات و آسیبها در تعقیب شما برای آسیب زدن بهتون (به طور ساده و مختصر)
در خواب دوم میتوان گفت
نادیده گرفتن مسائل اساسی زندگی و بزرگ کردن مشکلات کوچک
و غرق شدن و بال بال زدن برای رهایی از چهارچوبی که با بزرگ کردن مشکلات کوچک و نادیده گرفتن اساس زندگی برای خودمان ایجاد کردیم.
امیدوارم از خوندن این کامنت نهایت استفاده رو برده باشید
ممنون که با من همراه بودید
همه شما رو تا درودی دیگر به خداوند منان میسپارم
سربلند و پایدار باشید و فعلا خدانگهدار.