پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 36

660 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عظیمه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2370 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت شما استاد عزیز و مریم جان نازنین

    و خانواده صمیمی عباس منش.

    جواب سوال این قسمت:

    من اغلب خواب میبینم کسی یا چیزی یا حیوانی و معمولا اون حیوان، یک مار بزرگ است دارن دنبالم میکنن و من همیشه دارم فرار میکنم و همیشه صحنه خوابام سیاهه و همیشه استرس دارم تو خواب و همیشه انگار گناهکارم ولی نمیدونم به چه گناهی دارم فرار میکنم، همیشه مقصرم ولی نمیدونم مقصر چی و تو بیداری ام همیشه احساس گناه شدید و احساس لیاقت ضعیفی دارم.

    ممنونم استاد جان به خاطر سوالای عالیتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2835 روز

    به نام عشق بی پایان و عاشقانه

    سلام به همگی

    یکی از سوالات پر تکرار گذشته من همین خواب های تکراری بود اما از زمانی که فهمیدم نوع تفکرات و احساس های موقع خواب چقدر موثر و مهمه مثل کنترل تغذیه موقع خواب که هرچیزی حاضر نیستیم به خورد بدنمون بدیم

    واقعا چقدر قوانین جهان ساده ست اما از قدیم هممون دیدیم که یه عالمه کتاب ها ،تعبیرخواب ها و تفسیرهای پیچیده و چرندیات و خرافات در مورد خواب ها بهمون گفتند اما از وقتی خود من وارد این آگاهی ها شدم تعبیر خواب قطوری که داشتم رو هدیه دادم به یه نفر رفت و دیگه دنبال این خرافات ها نرفتم

    خیلی ساده ست جنس خواب وابسته و تفکرات همون روزها یا بخصوص تفکرات و احساس های همون روز و ساعات قبل از خوابه

    منم هرزمان میخوام بخوابم قبلش زیباترین خواسته ها و افکاری که دوست دارم برا خودم مرور میکنم وارد خواب میشم اکثرا هم خواب های دلخواهمو میبینم

    وقتی نوع خوابهامو میبینم باعث میشه در طول روز بهتر به خواسته های لذتبخشم توجه کنم

    همین تمرین ساده،رایگان،و طبیعی میتونه یه عالمه نتایج عالی برامون رقم بزنه فقط کافیه مانند اکثریت قدیمی ها فکر نکنیم و براساس کانون توجه به خواب هامون بنگریم اونوقت خودمون راحت میتونیم خواب هامون رو تعبیر کنیم.

    میشه همون ستاره قطبی و سناریو نویسی که باید با عشق رفت به خواب و با عشق هم از خواب متولد شد

    بهترین متولدهای زندگی رو برا همتون آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مرضیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    سلام استاد عزیزم

    عیدتون مبارک

    در مورد سوالتون باید بگم اتفاقا من جدیدا یه خوابی را خیلی میبینم

    چقدر خوب که این سوال رو پرسیدید

    شاید منم جوابم رو پیدا کنم

    استاد من خیلی جدیدا خواب میبینم که باردار هستم حتی تکون های جنین داخل شکمم رو هم احساس میکنم و دردناکه

    در ضمن باید بگم که من دوتا پسر شیطون هم دارم و فکر بارداری ندارم

    ولی نمی‌دونم این خواب چرا اینقدر جدیدا تکرار میشه

    شاید جوابم رو در پاسخ شما به این سوال پیدا کنم

    ممنونم از فایلهای ارزشمندتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستانم

    اول از همه استاد جان من از شما خیلیییی سپاسگزارم از زمانی که فایل الگوهای تکرار شونده رو روی سایت گذاشتین خیلیییی بیشتر به خودشناسی رسیدم حتی دیگران رو هم بهتر میشناسم و دلیل رفتاراشون رو متوجه میشم و مهمتر از همه اینها صلحیه که تمام وجودمو گرفته انگار خیلی خوب میتونم خودم و آدمها رو بفهمم و دلیل هر رفتاری رو متوجه بشم و باز مهمتر اینکه راحت متوجه میشم چطور به خودم جهت بدم و چطور با دیگران رفتار کنم خلاصه سرتونو درد نیارم حس میکنم مدارم بالاتر رفته و بهتر تونستم قوانین رو درک کنم و نسبت به قبل بهبود پیدا کردم

    در مورد خواب ها هم باید بگم که چیزی که من بهش رسیدم و دقت کردم اینه که ما افکار و اعتقاداتمون رو خواب میبینیم حتی نگرانی و ترس هامون رو هم خواب میبینم حالا هر دفعه به یک صورتی

    من قبلااا خیلی بیشتر خواب میدیدم

    مثلا :

    افتادن دندون که ریشش این بود که همش اطرافیان میگفتن اگه تو خواب ببینی دندون میفته یکی میمیره و من چون همش ترس ازدست دادن نزدیکامو داشتم توی خواب هرزگاهی میدیدم دندونم میفته و جالب اینجاست که توی بیداری بعد یه مدت واقعا یکی میمرد و وقتی رشد کردم و توی فایل های استاد درک بهتری نسبت به مرگ پیدا کردم و دیگه اذیت نمیشدم دیدن این خواب کاملا از بین رفت البته اعتقاداتم هم تغییر کرده بود دیگه افتادن دندون توی خواب رو دلیل مرگ اطرافیان نمیدونستم چون ذهنیتم عوض شده بود

    خواب مردن پدر و مادر رو هم میدیدم اونم دلیلش ترس از دست دادن بود

    خواب میدیدم از جایی میفتم و همش بلافاصله از خواب میپریدم یعنی با تکون خوردن اعضای بدنم به دلیل خوابی که میدیدم از خواب میپریدم که اون هم متوجه شدم دلیلش ترس و نگرانی و استرس بود

    هرزگاهی خواب میدیدم که توی خواب لخت هستم و کلی خجالت میکشیدم که فکر میکنم دلیلش این بود که همش بهمون از بی حجابی و عذاب بعدش میگفتن

    هرزگاهی خواب خفه شدن خودمو میدیدم که نفسم نمیومد و سریع با اضطراب بیدار میشدم

    بعضی وقتا خواب گذشته رو میدیدم کودکی پسرام ، مجردی خودم …

    بعضی وقتا خواب میدیدم اونایی که مردن، زنده هستن و باهاشون صحبت میکنم

    چیزایی که یادم اومد نوشتم و مطمئنا اگه یادم مونده یعنی این خواب ها چندین بار تکرار شده

    البته اینو هم بگم این خواب ها الان خیلی کم شده یعنی اینقدر کم که هر چی فکر کردم یادم نیومد آخرین بار کی بود

    ولی توی این چند وقت اخیر چندین بار خواب دیدم شما استاد عباس منش رو از نزدیک ملاقات کردم هر دفعه به نوعی یکبار توی سمینار توی ایران یکبار توی پرادایس یکبار در آغوش کشیدمتون و بغلتون کردم و بوسیدمتون که فوق العاده حس بی نظیری بود

    خیلی وقتا خواب های آشفته نمیبینم مثل افتادن از جایی دلیلش هم فکر میکنم اینه که شبها آروم میخوابم راحت راحت

    یعنی دیگه ترس و نگرانی ندارم که بخواد توی خواب با گریه و افتادن و آشفتگی خودشو نشون بده

    خلاصه اینکه استاد جان تا حدودی متوجه شدم که چرا خواب میبینیم و امیدوارم هر لحظه میگذره درک عمیق تری نسبت به هر چیزی پیدا کنم

    به خدای بزرگ میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا وثوقی گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    به نام خداوندی که من را انسان آفرید

    سلاممممممممم به ناب ترین استاد دنیااااااا

    امیدوارم که حالتون عالیییییییییییییییییی باشه

    سوال

    چه  الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟

    استاد جانم میدونین اصولا خواب هایی که من میبینم یادم نمیمونن:))

    یعنی خیلیییییییییییییی به ندرت پیش میاد که خوابم یادم بمونه

    به خاطر همین همش فکر کردم ببینم چه خواب تکراری میبینم بعد به خودم گفتم

    زهرا تو که اصلا خوابات یادت نمیمونه به چی داری فکر میکنی؟:)))

    که اونم خواب های هست که زیبای

    یعنی یا دارم توی حرفه م یه کاری میکنم

    یا دارم زیبایی میبینم ، آسمون زیبا ، درخت زیبا و….

    اگر خواب های خوب ببینم درموردش با دیگران حرف میزنم

    ولی اگر خوابی ببینم که دوسش ندارم به هیچ عنوان با کسی درموردش حرف نمیزنم چرا؟؟

    چون میدونم وقتی خوابم فرکانسم قطع هست ولی وقتی بیدار میشم فرکانس هم وصله:))

    ولی استاد جانم مامان من یه الگوی تکرار شونده توی خوابش داره اونم اینکه

    همش خواب آدم هایی رو میبینه که دوسشون نداره

    هرشب نه ولی توی یه بازه زمانی مشخص میبینه

    و دیدن این خواب ها بخاطر یسری افکاری هست که داره توی ذهن ما میچرخه

    که من فکر میکنم این خواب مامانم منشأش بر میگرده به اینکه مامانم در اکثر مواقع بهشون توجه میکنه

    استاد جانم عاشقتونمممممممممممممممم اونقدری که توصیف نمیشهههههههههههههههههههههههههههههه خدایاااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    خورشید گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    به نام خداوند وهابم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان هم فرکانسی خوبم

    قبل از اینکه در مورد خوابهای تکراری صحبت کنم، اینو بگم که من امروز صبح که از خواب بیدار شدم چندتا خواسته‌ برای امروزم از خدا خواسته ام و یکی از مواردی که نوشتم این بود:

    “میخوام یه اتفاق قشنگ امروز برام بیفته که از ته دلم و با تمام سلول‌های بدنم شاد بشم و شادی و آرامش رو احساس کنم.”

    بعد از جام بلند شدم‌ و آماده شدم و رفتم سرکار و

    همین که اینترنت گوشیم رو روشن کردم یه ایمیل برام اومد.

    و اما ایمیل از طرف یه مجله ای بود که‌ خیلی وقته مقاله ام رو براشون فرستاده بودم و توی ایمیل بهم اطلاع دادن که مقاله ام رو چاپ کردن. و یه خواسته ای که مدت خیلییییییییییییییییی طولانی بود که منتظرش بودم بالاخره محقق شد. دقیقا همه چیز همونطوری شد که توی دفتر خواسته هام نوشته بودم، اسمم رو که توی مقاله تصور کرده بودم، طرحی که توی تصوراتم تکرار میکردم و همه و همه دقیقا همون بود. و با این خبر از ته قلبم و با تمام وجودم و با تمام سلول‌های بدنم شاد شدم و ایمانم دوباره به قوانین بدون تغییر خداوند بیشتر و بیشتر شد. که همه چیز رو خودمون برای خودمون رقم میزنیم.

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا شکرت

    خدایا دوست دارم

    خدایا عاشقتم

    خدایا هزاران مرتبه شکرت که توی این چهار روزی که دوباره جدی‌تر دارم روی خودم کار می کنم، تو داری نشانه هات رو برام میفرستی که مسیرم درسته

    خدای خوبم، وهاب من، عاشقتم

    با تمام قلبم

    و

    اما دوستان؛

    درباره خوابهای تکراری:

    خوابی که خیلی زیاد میبینم و شاید به طور میانگین ماهی یکبار میبینم. خوابه ماره. توی خوابهای از این نوع، همیشه یه مار یا گاهی چندین مار با اندازه های متفاوت توی خونه مون هست و جایی هست که من خوابیدم یا نشستم و یا راه میرم. همیشه هم آروم هستن و نه دنبالم میکنن و نه نیشم میزنن. فقط من واهمه دارم از بودنشون در کنارم و با ترس همیشه از خواب میپرم و توی بیداری اطرافم رو نگاه میکنم و زیر پتوم رو می‌گردم که یه موقع ماری اطرافم نباشه و خودمم زیر پتو قایم میکنم که از خودم‌ بیشتر محافظت کنم و ترسم کمتر بشه. راحتر بتونم مجددا بخوابم.

    یه خواب دیگه اینه که یه نفر که از بچگی باهام رقابت داشته و الان کاملا مسیرمون از هم جدا شده و دیگه ارتباط خاصی باهاش ندارم، توی خواب می‌بینم که همه چیزش رو رها کرده و اومده جایی خیلی نزدیک به محل زندگی من زندگی میکنه و توی رشته من و یا حتی بهتر از رشته تحصیلی من، داره تحصیل می‌کنه و می‌خواد هر آن چیزی رو که من به دست آوردم رو اونم به دست بیاره و همه دارن تاییدش می‌کنن. و رقابتش با من رو دوباره شروع کرده و من توی خواب خیلی نگرانم که آرامشی که با عدم حضور اون داشتم رو دارم از دست میدم. اینقدر نگرانم و استرس‌ می‌گیرم که گاهی بعد از اینکه از خواب بیدار میشم کمی فکر می‌کنم که آیا خوابی که دیدم واقعیت داره یا نه و بعد از اینکه میفهمم همه چیز خواب بوده خیالم راحت تر میشه ولی کل روز نگرانی مربوط به اون خواب همراهم هست و زمان که میگذره آروم تر میشم.

    قبلا هم پیش اومده چندباری خواب دیدم که امتحان داشتم ولی اصلا یادم رفته که امتحان دارم و سر جلسه امتحان نرفتم و بعدش میفهمم که از امتحان جا موندم و یا اینکه امتحان دارم ولی اصلا برای امتحان درس نخوندم و هیچی بلد نیستم و سر جلسه امتحان نهایی هستم و همه هم‌کلاسی هام درس خوندن و آماده هستن ولی من هیچی نخوندم و وقتم به پایان رسیده. این تموم شدن وقت یه استرس‌ بزرگی رو با خودش برام به همراه داره

    از وقتی هم که با استاد آشنا شدم و فایلهای ایشون رو گوش میدم و روی خودم کار میکنم، چندین بار شده که خواب دیدم اینقدر قدرت و تسلط روی خودم دارم که میتونم توی ذهنم به پرواز فکر کنم و میخوام که پرواز کنم و اون لحظه از روی زمین بلند می‌شم و با آرامش و تسلط کامل به جسمم پرواز میکنم و خیلی حس خوبی رو تجربه می‌کنم، حتی صبح هم که از خواب بیدار میشم به خوابم که فکر میکنم احساس آرامش بهم دست میده.

    از وقتی هم که روی خودم کار میکنم، خیلی خیلی راحت‌تر به خواب میرم و بی خوابی و بدخوابیدن های قبل از آشنایی با استاد رو خیلی وقته که تجربه نکردم.

    خدایا شکرت

    برای همه ثروت روزافزون رو از خدای وهابم خواستارم.

    خورشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سعید گنجی گفته:
    مدت عضویت: 1806 روز

    به نام خدای دوست داشتنی که هرلحظه حواسش بهم هست

    سلام استاد سلام دوستان عزیز

    چه الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟

    استاد من خواب زیاد میبینم یه مدتی هم تحقیق میکردم که خواب چطوری میشه و خیلی تو قرآن و کتاب های روانکاو ها توی تحقیق و بررسی بودم و دوباره شروع کردم این تحقیقاتمو و شدیدا دارم اطلاعات جمع میکنم از قدیمها از بزرگان و از روانکاوهای تعبیر رویا و هنوز تحقیقاتم تموم نشده و انشالله میخوام اطلاعاتمو توی این زمینه زیاد کنم . وقتی این فایل از شما و این سوالو دیدم فهمیدم مسیر هدایتم برای تحقیقو بررسیم درسته . حالا نمیخوام زیاد از اطلاعاتم بگم چون هنوز تحقیقاتم تموم نشده . میریم برای جواب سوآلتون

    خود من خواب های تکرارشونده ای که میبینم توی مثالهای شما هم زده شده . اینکه از بلندی پام لیز میخوره زود میپرم از خواب . قبلا وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم یدفعه توی خواب میپریدم مادرم زود میگفت بسم الله خواب دیدی . جالبه بلندی هایی که میدیدم همشون توی تصوراتم بود توی واقعیت مثل بالکن خونمون مثل راه پله بدون نرده خونه خالم اینا . مثل ارتفاع ساختمون توی پشت بامون و… کلا توی واقعیت وقتی اونجاها قرار میگرفتم همیشه تجسم میکردم افتادنی چه بد میشه و همیشه توی خواب ها هم دقیقا از همون جاها اکثرا میدیدم که لیز خوردم دارم میفتم .

    وقتی از خواب میپریدم یه لذت خوبی داشت که خداروشکر خواب بوده

    ولی بیشترین خواب تکرار شونده ای که شاید میتونم بگم خیلی زیاد میبینم حتی توی این سن هستم اینه که امتحانی دارم در مدرسه یا دانشگاه ولی کلا یادم نبوده و هیچی نخوندم و دارم سریع خودمو میرسونم با استرس به مدرسه که اون امتحانو بدم . همیشه توی خواب این استرس هست که آخه چرا نمیدونستم امروز وقت امتحانمه . هربارم به شکل های مختلف میدیدم

    خواب تکرار شونده دیگه ای که میبینم خونه ی قدیمی خودمونو زیاد میبینم . هربار خوابی میبینم حالا به شکل و داستانی میبینم که توی همون خونه هستیم . ما اون خونرو خیلی وقته فروختیم چندتا هم خونه عوض کردیم ولی هربار یه خوابی ببینم که جمع شدیم یا اتفاقی افتاده من میرم توی همون اتاق اون خونه کلا خونه ای که میبینم همون خونست .

    این ها خواب های تکرار شونده من هستن .

    ممنون استاد ازت که با فایل های شما و دوره های شما من تغییرات خوبی کردم و زندگیم بهتر و آرامتر شده .

    خداروشکر که خدارو همیشه حس میکنم وقتی حسش میکنم کنارمه و حواسش بهم هست خیالم همه جوره آرومه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بهاره سعادت گفته:
      مدت عضویت: 2383 روز

      سلام دوست عزیز

      این خواب شما دقیقا خواب منم هست:

      (ولی بیشترین خواب تکرار شونده ای که شاید میتونم بگم خیلی زیاد میبینم حتی توی این سن هستم اینه که امتحانی دارم در مدرسه یا دانشگاه ولی کلا یادم نبوده و هیچی نخوندم و دارم سریع خودمو میرسونم با استرس به مدرسه که اون امتحانو بدم . همیشه توی خواب این استرس هست که آخه چرا نمیدونستم امروز وقت امتحانمه . هربارم به شکل های مختلف میدیدم)

      دقیقا همین حس استرس و ناراحتی که چرا من نمیدونستم امتحان داریم رو من هم در خواب دارم.

      امیدوارم به جواب درست هدایت بشیم هر چقدر فکر میکنم نمیدونم علتش چیه؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سعید گنجی گفته:
        مدت عضویت: 1806 روز

        سلام به شما خانم سعادت

        من توی چندماهی که تقریبا اطلاعاتی پیدا کردم تا حدودی فهمیدم که مغز انسان تصاویر و اتفاقاتی که درگزشته به عنوان یک اتفاق دیده مثل ترس نگرانی یا شادی از موضوعی که بیشتر در زندگی برامون رخ میداده رو به چیزی که بعدها اتفاق میفته اونو درخواب به همون داستان اتفاقات میبره و تکرار میکنه تا بهاون حس برسه . مثلا توی این مثال استرس

        ما که در زندگی واقعی با استرس مواجه میشیم توی خواب چون مغز استرس رو بیشتر توی دوران امتحان و درسو دانشگاه توی مقطعی حس کرده اون تصاویرو با حال امروزی ما تطابق میده . مثلا امروز استرس بخاطر مشکلی داری با اون استرس میخوابی با حس استرس و بعد توی خواب استرس بهت نمایان میشه ولی با تصاویری نه مربوط به اتفاقات حال حاظر بلکه با تصاویری در گزشته که یکیش همین استرس امتحان درس و نخوندن درس ودیر شدن امتحان .

        حس مشترکه ولی داستان و موضوع تفاوت داره

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          بهاره سعادت گفته:
          مدت عضویت: 2383 روز

          سلام بر شما دوست عزیز و همفرکانسی.

          ممنون از پاسخگویی و وقتی که گذاشتید، بله همینطور هست که شما گفتید احتمالا این سلسه خوابها ناشی از همون استرسها و نگرانیهایی هست که در طول روز تجربه میکنیم.

          در پناه ایزد منان شاد و سربلند و سعادتمند باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    منصور نصیری گفته:
    مدت عضویت: 2400 روز

    و این حال من هست در حدود شش ساعت بعد از نوشتن کامنتی که دیروز نوشتم و همین پایین ها در دسترسه… و بعد از خواندن یکی از نتایج درخشان یکی از دوستان:

    خیلی خجالت آور شاید باشه اما برای رد پا هم شده میخوام بنویسمش

    همچنین نشون دهنده مصداقیه از کامنت بالا و رفتار دو گانه… که البته فعلا تصمیم گرفتم چیزی که درونم هست رو بروز بدم تا کم کم درستش کنم به جای اینکه سرکوبش کنم و قایمش کنم فقط چون اگه بقیه بفهمن زشت میشه….

    اقرارنامه (بدون سانسور نوشتم و پیشاپیش عذرخواهم برای بعضی واژه ها):

    نتایج یکیو خوندم تو سایت

    و احساس بدبختی همه وجودمو گرفت

    و زدم زیر گریه و مدام یه جمله چرخید تو ذهنم که تو هیچ گهی نمیشی منصور….

    شبیه اینو از بچگی از اطرافیان شنیدم… مخصوصن برادرا

    میگم چرا من هر کاری هم میرم پول درست بهم نمیدن

    چرا پس نمی‌افته برام اون اتفاقی که بگم اخیشششش

    نمیدونم ناشکر شدم انگار

    بهم ریختم

    خسته شدم

    هر چی حس میکنید درسته برام بفرستید و بگید

    هر چیزی که فکر میکنید کمکم می‌کنه

    عمیقن احساس به درد نخور بودن میکنم

    من فقط دارم زر میزنم

    حرفای قشنگ

    نتیجه چرا نمیگیرمممم

    چیه گیر من!!!

    یا چرا نتایجمو مقایسه میکنم.

    نتایجمو نمی‌بینم.

    با فلان کارگردان کار کردم اما یهو میبینم اعه پس چرا خونه ندارم. چرا ماشین ندارم. چرا شیشم گرو نهمه…

    طرف تو یه سال خونه خریده

    واسه مادرش ماشین خریده

    نگرانیش اینه که بیزنس خودشو شروع کنه

    من مث احمقا منتظر نشستم چندرفاز حقوقمو بدن

    کاری که معلوم نیست کی در بیاد و چه نتیجه ای داشته باشه

    یهو میبینم اعه اعه اعه فلان ایده رو چرا عملی نکردم… اگر کرده بودم فلان میشد…

    یه الگویی تومه که انگار فرمون دست اونه…

    انگار زیادی با پرخوری قوی ش کردم

    دوست دارم فرمونم دست خدا باشه

    مسبت به حوزه مالی اینجوری ام

    نمیدونم دقیقا چی کاره ام… میگم گاهی بدجور بهم میریزم

    انگار بهم حمله شده…

    مدام نفس عمیق میکشم

    اما چه کنم که در نهایت باید پذیرا باشم و با خودم مهربون باشم و با عزت نفس رفتار کنم نسبت به این چالشها…

    فاصله کامنتی که نوشتم تا این حال بعدش شش ساعته

    الان که یک روز و نیم گذشته آرومترم و حس میکنم دلیل این حالم ترمزهای محکمیه که دارم. و عملهاییه که مطابق الهاماتم انجام ندادم

    الهی کمکم کن

    بشناسم و ببینم گره ها رو

    کمک کن هشیار بشم نسبت به الگوهای مخربم و دستم رو بگیر که دست به عمل بشم

    در من رحمتی قرار بده که تحسین کنم و کیف کنم از ته دل برای دیگران

    جراتی ببخش که از دست باورهای کودکیم که نگهک داشته رها بشم…

    و باور کنم که بله می شود…

    خیلی خجالت میکشم که این چیزارو مینویسم اما میگم به درک

    هر کی هر فکری میخواد بکنه…

    اینا نجواهامه.. با خودم درگیرم

    با خود کاذبم

    وگرنه دلیل اینکه اینجا مینویسم اینه که دوست دارم اینجا دست کم بتونم خود بودن رو تمرین کنم

    واقعی واقعی بودن رو

    بله من

    منصور نصیری

    در این تاریخ

    همین بودم که نوشتم.

    پیشاپیش شکر برای خبرهای خوب پیش رو

    امید دارم بعدها که این کامنت رو میخونم اشک شوق بریزم و بگم الهی بگردم… اون موقع نمیدونستم … الان فهمیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    الهام عزیز گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته دوست داشتنی وتمامی دوستان. من بدون مقدمه میرم سر اصل داستان وجواب به سوال استاد: یکی ازخوابهایی که من در دوران کودکی و نوجوانی سالهامیدیم وخیلی برام زجر آور بود این بود که از یه ارتفاع پرت میشدم پایین وباوجود اینکه شاید ارتفاع خیلی زیاد نبود من هرچه دست وپا میزدم به زمین نمیرسیدم وبه شدت ته دلم خالی میشد وازخواب میپریدم الآن هم هنوز هراز گاهی این خواب رو میبینم ومتوجه شدم هردو فرزندم هم هرازگاهی مثل من خواب میبینن.یکی دیگه ازخوابهایی که سالها برام تکرار میشد این بود که مثلاً یه چیزی یا یه کسی دنبالم میکرد ومن هرچه تلاش میکردم که فرار کنم نمیتونستم حتی یه قدم بردارم الآن که بزرگ شدم این خواب این‌جوری جایگزین شده که مثلاً میخوام شماره فلانی روبگیرم که کمکم کنه ولی هرچه تلاش میکنم نمیتونم شماره رو بگیرم.یه خواب دیگه که الآن باوجود اینکه بیشتر از 20سال هست که دیگه مدرسه نمیرم اینه که خواب می‌بینم که امتحان دارم وهیچی نخوندم وبه شدت استرس دارم باوجود اینکه زمان تحصلیم جز دانش آموزان رتبه اول بودم وهمیشه نمراتم عالی بود نمیدونم چرا خواب میبینم که درس بلد نیستم.یه خواب دیگه که الآن در بزرگسالی میبینم اینه که درهرجایی که هستم مثلاً خونه متوجه جن میشم وهرچه بسم الله میگم وحمد وسوره میخونم اون جن نمیره تا اینکه ازخواب بپرم.گاهی هم خواب میبینم چشمام کور شده یا اینکه پاهام سنگینه وهرکاری میکنم نمیتونم یه قدم هم بردارم….. ممنون از استاد عزیز که دلسوزانه برای بهتر شدن حال درونی وزندگی دنیا و آخرت خانواده بزرگش وقت میذاره ،️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1416 روز

    به نام خدا

    سلام بر استاد عزیزم

    استاد من چند وقته همش خواب هایی میبینم که دارم تو خواب اذیت میشم،

    تحت فشارم وفکر میکنم که یه چیزی داره منو مچاله میکنه و یهو ازخواب میپرم

    عمیقم استاد نمیتونم بخوابم وهی با نگرانی واسترس گاهی اوقات از خواب میپریدم

    یه مدت طولانی اشلا خواب نمیدیدمولی الان میبینم ولی به این شکل

    وبعضعی وقتها هم تو شلوغی ومهمونی ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: