پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 39
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله هدایتگر
سلام بردوستان عزیزم
من معمولاخواب نمیبینم واگرهم ببینم خواب های تکراری نیست وخواب های مختلف میبینم
یک نکته جالی که توی کامنت دوستمون دیدم که گفت وقتی مامعمولاخواب نمیبینیم بدنمون وروحمون درحالت اعتدال قرارداره
درکل من ادم شادی هستم وارامش دارم وارام هستم ازبچگی وهمین باعث شده الان تواین سن32سالگی زیادخواب نبینم ولی دربچگی خواب های ترس ناک زیادمیدیدم ولی الان نه
ازخدامیخوام که منم بتونم خواب هایی روببینم که به من الهام شودبرای مسیرهای زندگیم وقدم های بعدیم و راه وچاره حل مساعل به من گفته شود
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
با سلام به همه بخصوص استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
من زیاد خواب نمیبینم اما تو بیشتر خوابهام سه نفر هستن یکی مامانم که فوت شدن، دو تا هم کسانی هستن که قبلا تو زندگیم بودن و من خودم آگاهانه باهاشون قطع ارتباط کردم، هربار هم یه ماجرا تو خواب هست ولی این افراد زیاد توی خوابهام هستن و دیگه اینکه من خیییلی وقته که ندیدمشون.
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم مهربونم
من خب در کل از بچگی خوابای صادق زیاد میدیدم و همشونم جوری بودن که خودم میتونستم تعبیرشون کنم الان هم خوابای مختلفی میبینم که خیلیاشون نشونه هستن و جوابم برا سوالهایی که از خدا پرسیدم .
اتفاقا شاید باورتون نشه سه روز قبل از خدا پرسیدم خدایا چرا من یک خوابی و سالهاست میبینم و اصلا هم دلیلش رو متوجه نمیشم
سالهاست خواب میبینم امتحان دارم و من با اینکه قبلا خییلی خوندم اون لحظه که اکثرا قبل جلسه امتحانه من هیچی یادم نمیاد انگاری ذهنم پاک شده از تمام درسایی که خوندم
نمیدونم بگم چندسال اما بیشتر از هفت هشت ساله که میبینم
خیلی خیلی از خدا میخام که جوابشو بهم بده تا بفهمم کجای افکارم ایراد داره کجای باورام باعث این خواب تکرارشونده میشه
استاد ازتون خیلی سپاسگذارم بابت فایلای فوق العاده هدایتگری که میذارید واقعا خیلی وقتا که دارم گوش میدم قهقهه میزنم و میگم خدایا مگه میشه آخه اینقدر درست اینقدر واضح استاد داره حرف میزنه همه چی قابل لمسه قابل درکه
واقعا هر روز خدارو بابت هدایت کردن من به سمت شما شکر میکنم و از خدا برای همه دوستانم و استاد عزیزم و مریم بینهایت عشقم سلامتی و آرامش و شادی و ثروت بیکران آرزو میکنم
سلام سلام ب استاد عزیزم و مریم جونم امیدوارم در پناه خدا شاد شاد باشید
خودم رو متعهد کردم ک ب این سوالات الگو های تکرار شونده جواب بدم و الان ذهنم رو قانع کردم ک بیا بنویسیم ب نفع هر دوتامون هست اینقدر سرکش نباش عزیزم بیا باهم از همه چی عبور کنیم این همه وقت تو رئیس بودی و باری ب هرجهت هرچی تو گفتی من اومدم و ب هر سازی ک تو گفتی من رقصیدم ولی حالا بزار مثل دوتا رفیق مسیر استاد رو باهم بریم ک ته ته حال خوب و ته ثروت عشق و هرچی ک تو الان ازش میترسی هست پس بیا با هم پامون رو توی اینومسیر سفت و محکم کنیم
و الان قانع شده ک باهام بیاد ولی مث یه بچه تخس ولی قول داده حرف نزنه من حرف بزنم یعنی قلبم
از ذهنم سپاس گزارم و عاشقشم ک داره همراهی ام میکنه
استاد جان الان ک این الگو های تکرار شونده خوابم رو میخوام بنویسم ذهن جان این بچه تخس داره بهم چشم غرّه میره ولی خب میگم
من خوابی ک خیلییی خیلییی زیاد میدیدمش قبلا ولی از وقتی ک شما این فایل رو گذاشتین میبینم خیلی وقته تکرار نشده و اونم این بود ک خواب میدیدم سوار ماشین شدم برم خونه ولی راننده ب شدت آدم کریه و زشتی هست ک در ماشین رو قفل میکنه و من توی خواب نمیتونم نفس بکشم قبلا خیلی خیلی این خواب رو میدیدم
ولی الان یادم نمیاد از کی ندیدم این خواب رو
ولی خوابی ک هنوزم تکرار میشه اینه ک توی مسیر سیل قرار گرفتم و هر بار یه عزیزی ازم هم کنارم هست ک وقتی سیل میرسه بهم من ب هر طریقی نجات پیدا میکنم ولی اون آدم عزیزی ک کنارم بود حالا هر بار یه آدم متفاوت هست رو سیل با خودش میبره و من با جیغ و گریه از خواب بیدار میشم و سجده شکر میکنم وقتی از خواب بیدار میشم و میبینم ک فقط یه خواب بوده
و یکی دیگ هم ک خیلی تکرار میشه ولی با فاصله زمانی زیاد ولی تکرار میشه همین چیزی ک استاد جان گفتند ک یه امتحان هست ک من آمادگی اش رو ندارم و کلی استرسش رو دارم
و من خواب اینک همیشه یه اسب دارم ک از یه جایی از بیرون اومده پیش من
و خیلی خیلی خوشحالم برای داشتنش خیلی زیاد و وقتی بیدار میشم غصم میگیره چرا نیست
و آها این خوابم زیاد میبینم ک یه عالمه پول پیدا کردم یه عالمه تراول کلی توی خواب خوشحالم از داشتنشون و میگم اینو اونو فلان چیزارو میخرم کلی حال میده خوابش
اینا خواب هایی هست ک من زیاد میبینم
و سپاس گزارم ک الان ک اینارو نوشتم ذهن عزیزم از وقتی ک شرو کردم ب نوشتن رفته بود یه گوشه نشسته بود الان اومده کنارم و با ذوق ببینه چی نوشتم آخه اینو از احساس خیلی خوبی ک الان نسبت ب احساسی ک از اول نوشتن کامنت شروع کردم میگم
خیلییی خوشحالم از نوشتن کامنتم
سپاس گزارم از استاد با آگاهی های فوق العادشون و اینک من هر آنچه ک توی ذهنم بود رو ریختم بیرون
سپاس گزارم سپاس گزارم
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانس
حدود سی و دو سال از اتمام دوره دبیرستانم میگذره ولی هنوز خواب میبینم امتحان دارم و اصلا آماده نیستم بعد اتمام دبیرستان زیاد و با فاصله کم این خواب رو میدیدم ولی الان خیلی کمتر و با فاصله زمانی زیاد بین دو خواب این الگو برام تکرار میشه
پروردگارا من را به راهی روشنتر هدایت کن
.
ساعتهاست که غرق خوندن کامنت بچه ها هستم از این دوفایل پشت سرهم
.
چقدر لذت بردم چه احساس عمیقی از ایمان لابلای صحبت بچه ها هست
سپاسگزارم از همه شما بهشتی هاا
.
درباره خواب دیدن
مدتهاست خواب نمیبینم
و خواب ارامی دارم
درکل چرخه خواب درمن کمی کوتاهتر هست
و خوب خوابهای سبک من گواه این مطلب هستش.
.
درکودکی خواب زیاد میدیدم
همه مدل
همه رقم
گاهی همه بچه های فامیل تو خوابم بودن
تفربحات و گردشها رو خواب میدیدم
خونه قدیمیمون رو
.
بیشتر دلبستگی هام رو خواب میدیدم
چیزاای که دوستشون داشتم
.
مواقعی که خواب بددمیدیدم دو دلیل داشت یا شب قبل اکشن مووی دیده بودم یا اینکه شام بسیار سنگین خورده بودم
.
کلا بچگی خیلی خواب میدیدم
اما هرچه بزرگتر شدم کمتر و کمتر
اخرین خوابی هم که دیدم
کنار استاد و خانم شایسته بودم
که واقعاا خواب شیرینی برام بود هنوزم اون موتورسواری رو یادمه
طراوت هوا
سرسبزی دشتهاااا
.
.
.
دورد بر استاد عزیزم و تمام خانواده دوست داشتنی عباس منش ،خیلی سپاسگذارم برای این فایل های بسیار ارزشمند وچقدر زیبا توی هر فایل میتونیم خودمون رو کشف کنیم داشتم کامنت های دوستان رو میخوندم متوجه شدم یه بخشهایی مرتبط با احساسات ما در طول روز ،فرکانس هایی که ارسال میکنیم،ترس ها و دلهره های ما قبل از خوابه و خیلی موارد دیگه.
اولین الگوی تکرار شنونده من؛همش خواب میبینم دارن بهم حمله میکنن حالا یا میتونه توسط افراد باشه یا توسط حیوانات متفاوت .یا حتی زخمی شدن توسط اونا
2.برخی اوقات دعواهای خیلی شدیدی دارم بعضا میتونه با افراد خانوادم باشه یا فامیل.طوری که با درد از خواب میپرم.
3.خیلی خیلی خواب عروسی میبینم یا مال خودم یا مال دیگران که حتی نمیشناسم.
4.وخواب داشتن بچه اونم پسر بچه که همش در حال شیر دادن هستم.
5.خواب دزدی و خواب مرده هم گاهی میبینم.
البته از وقتی به طور جدی دارم روی خودم کار میکنم وتوی سایت هستم.این خوابها کمتر شده ولی کماکان هستن.
ب نام خدا!
سلام ب استاد توانمندم و مریم جان وسلام ب دوستای گلم !
این سوالات واقعا بی نظیره باعث میشه واقعا خودمونو زیر رو کنیم اینکه چ خوابهای تکراری میبینم .خوابهای تکراری زیادی میبینم ولی ازهمه مهمتر اینکه توخواب میبینم من درحال فرارم و ی مردی باچهره وحشتناک دنبال منه ک منو بگیره وبکشه اونقدر فرار میکنم قایم میشم خسته میشم هراسان ازخواب بیدارمیشم موقع بیداری تموم بدنم خسته کوفته اس وتپش قلبم شدید میشه تا چنددقیقه همونطوری میمونم تا کم کم ب حالت عادی برمیگردم البته این خواب هرچند ماه ی بار میبینم دلیلش برمیگرده ب این خیلی افکارم مشغول کارای روزمره اس با بعضی از آدما تودهنم میجنگم ب خصوص شوهرم ومادرشوهرم..خواب بعدیم درمورد خدابیامرز پدرم پدرمو توخواب زیادمیبینم ک زنده شده و مثل زمانیکه زنده بود میبینمش حالش خوبه بعضی وقتا میبینم حالش بده غصه میخورم وازخواب بیدارمیشم تاچندرروز فکرم درگیر میشه اینم برمیگرده ب اینکه طی روز زیاد ب پدرم فکرمیکنم خواب بعدیم اینکه میبینم خونمون چندخواب بهش اضافه شده من باتعحب یکی یکی نگاه میکنم وسایلاشو چک میکنم ببینم چی هست خوشحال میشم ..اینم برمیگرده ب اینکه من خیلی دوس دارم خونم بزرگ و حیاط دارباشه اکثرموقع ها ب اینم فکرمیکنم خواب بعدی گ میبینم امتحان دادن ک سرجلسه امتحانم هیچی بلد نیستم هی میخوام تقلب کنم نمیشه درضمن موضوع امتحانات هم فرق میکنه نگرانی واسترس تموم وجودم پرمیکنه اینم ب نظر خودم ب مهارت هایی ک میخوام یادبگیرم ولی استرس دارم مربوط میشه ..استاد وقتی فکرمیکنم میبینم ما هیچی درمورد خودمون ودلیل اتفاقاتی ک برامون میفته نمیدونستیم صحبتهای ناب شما آگاهمون کرد گ کجا داریم مسیردرست یاغلط میریم این خودش کلی ب ما کمک میکنه تامشکلات زندگی ب راحتی حل کنیم و بهتر وراحتتر قدم برداریم باآرامش ولدت بیشتری زندگی کنیم ..استاد جان پایدارسلامت باشید..
سلام بر استاد نازنین و همه دوستان عزیزم
استاد جان عجب سوالی واقعا دمتون گرم
من از فایل یکم که گفتین موردهایی که احساسات شدیدتون رو برانگیخته میکنه بگید کلی اتفاق رو نوشتم و یکم آنالیزش کردم اما اصلا به مقوله ی خواب فکر نکرده بودم تا این فایلتون که برام بسیار عالی بود.
استاد جان من هم شاید ده ها سال و یا بیشتره که خواب هایی شده خواب های متداول هرشب من که وقتی اون هارو میبینم به حدی انرژی ازم میگیره که احساس میکنم جانی در بدن ندارم
مثلا من تقریبا هرچند روز یکبار این خواب رو میبینم که امتحان دارم تو دانشگاه و من هیییییچ چیزی بلد نیستم و یا به قول شما درس اشتباهی رو خوندم و از شدت استرس دارم میمیرم و فقط دنبال یک راهم که پاس بشم انقدر این خواب ها واقعین که وقتی از خوابب بیدار میشم از اینکه امتحان ندارم خداروشکر میکنم
2_خواب دومی رو که اکثر اوقات نیبینم اینه که یه عده دنبالم هستن که ناشناسن و میخوان منو بدوزدن و من دارم از دستشون فرار میکنم استاد باورتون نمیشه اما صبح که بیدار میشم حس میکنم واقعا تمااام شب دوییدم و تمام عضلاتم دردمیکنه و کلی استرس و تنش رو تجربه میکنم
3_یا از وقتی که خونمون رو دزد زد مدام خواب میبینم که یه نفر وارد خونه شده با این آگاهی که تو خواب میدونم تمام درب هارو قفل کردم اما وقتی بیدارمیشم توحالت خواب و بیدار تپش قلب شدید میگیرم و دستام تا یک ربع میلرزه
4_یا اینکه درخواب میبینم با دوستانم و عزیزانم به مشکل خوردم و بحث میکنم و هیشکی تو خواب به من حق نمیده وهمه میگن تو مقصری با اینکه من درخواب واقعا بی تقصیر بودم وچنان استیصالی منو میگیره که خدا میدونه
استاد جانم این خواب ها سال هاس که آرامش رو از من گرفته بجز مورد دوم وچهارم شاید دلیل خواب اولم استرس زمان امتحاناتم بوده که هنوز بامنه اما مورد دوم رو نمیدونم علتش چیه و اینکه از همه مهم تر چه طور میتونم باوری بسازم که دیگه این خواب ها تکرارنشه لطفا کمکمون کنید
با سپاس فراوان از شما
سلام دوست عزیز
من هم دقیقا هرچندوقت یکبار این خواب اول شما رو میبینم یعنی خواب میبینم امتحان دارم بلد نیستم یا دیر میرسم جلسه امتحان و پشیمونم که چرا نخوندم چرا زودتر بلند نشدم، دلیل این خواب رو نمیدونم امیدوارم به جواب درست هدایت بشیم.
سلام به استاد عزیز و دوستان گلم
خدایا واقعا ممنونم
چقدر این اگاهی وفایل ها رو درست در زمانی که بهش نیاز داشتم ،دریافت کردم
همین دیروز بود ،که از خدا درخواست کردم که:خدایا به من اگاهی بده که بر ایمانم بیفزاید .
وامروز وارد سایت شدم ،اون اگاهی ناب رو تو این فایل ،دریافت کردم ،
من دیروز با خدای خودم راز ونیاز کردم و گفتم خدایا ،کمکم کن درونمو بشناسم ،بفهمم چه باور هایی دارم و چه منطقی رو برای تغییر اون باورها به ذهنم بدم ،
وباور من این بود (البته یکی از مهم ترین هاش)
که مریضی من و بچه هام ،ژنتیکیه
وبعد این ایه ی قران تو ذهنم اومد ،که (خلقکم من نفس واحد)
چقدر به ارامش رسیدم
چه باور شرک الودی داشتم به اسم ژنتیک
خداوند مارا از یه نفس واحد ویه جسم واحد مادی و روح افریده وهمه برابریم وچیزی به اسم ژنتیک ساخته ی ذهن بشره
واین باور شرک و باور به بی عدالتی خداست
اینکه بعضی رو بهتر افریده و بعضی رو بدتر (ژنتیک بدتر)
این فایل هایی که اخیرا استاد تو سایت قرارداده ،در حد یه دوره ی کامل ،منو به خودشناسی رسوند
اینکه چرا با وجود تلاش فراوان به خواسته هام نرسیدم ؟
چه ترمزهایی دارم که ،با وجود تلاش فراوان ،اجازه ی رسیدن به خواسته هامو نمیده؟
چرا از انجام کارهایی که میدونم باید انجام بشن ،فرار می کنم
دلایل تمام این سوالات رو ،من تو این فایل های بی نظیر ،دریافت کردم .
من واقعا همیشه ازین همه اگاهی استاد ،به وجد میام
تبارک الله احسن الخالقین
قبلا من تمام تلاشمو رو افزایش مهارتم درکار می گذاشتم ،ولی نتیجه تغییر نمی کرد
الان فهمیدم ،که باوجود ترمزهای مخفی ذهنم ،هرچقد که تلاش فیزیکی کنم ،به جایی نمیرسم
حرف های خدا ،همیشه برزبان استاد، که دستی قوی ،از دستان الهی هست،جاری میشه و منو یه مدار بالاتر میبره
الهی شکرت
درمورد الگوهای تکرار شونده ی خواب ،من تمام خواب هایی که استاد گفتند ،رو شاید بگم به مدت ده سال یا بیشتر ،بعد از پایان دبیرستان ،مرتب به خواب میدیدم
زمانی که ،به خاطر مشکلات مالی خانواده م ،مجبور به ازدواج بودم (مادرم بخاطر باورهای اشتباهش ،فکر می کرد تنها راه اینکه زندگی ما خوب بشه ،اینه که دختراشو زود ،شوهر بده ،چون خانواده م پرجمعیت بود ) بعد از ازدواج ،احساس می کردم ،چون ادامه تحصیل ندادم ،باوجود علاقه ی زیادم ،دیگه هیچراهی برای موفقیت نیست
دوبار کنکور دادم ،اما چون باور داشتم مگه میشه براحتی تو کنکور قبول شد ،زیاد تلاش نکردم وقبول نشدم
وسالها حسرت خوردم ،وناراحت بودم که جایگاه من ،اینجا نیست و مادرم وهمسرم رو مقصر مشکلاتم می دونستم
هرشب خواب میدیدم ،دارم از بلندی سقوط می کنم ،با یه حالت ترس شدید ،اما دلیل این خواب رو نمی فهمیدم
الان می فهمم که دلیلش ،این بود که چون ناامید شده بودم ،وتلاشمو ادامه ندادم ،از لحاظ معنوی سقوط کرده بودم
خواب بعدیم ،این بود که دارم میرم مدرسه ،اما نزدیکای مدرسه می فهمیدم ،کفش نپوشیدم وبا دمپایی اومدم
یا اینکه امتحان دارم و مداد نیاوردم یا درس نخوندم
یا اینکه ،داشتم میرفتم مدرسه و لی ،ازیه جای دیگه سر در میاوردم ،
بنظر خودم ،مداد نداشتن و یا نپوشیدن کفش ،نشان ازین میداد که من ایمانمو از دست دادم و مسیر موفقیت رو ناتمام گذاشتم
وسر درآوردن از یه جای جدید ووحشتناک ،هم بخاطر عدم ادامه ی راه و تلاش نکردن برای رسیدن به خواسته هام رو نشون میداد و من به قول قران (فی ضلال مبین) در گمراهی اشکار بودم
مورد دیگه که تقریبا هرشب خواب میدیدم ،این بود که در حال فرار بودم ،از یه حیوان ترسناک یا چند نفر ترسناک ،که نمی دیدم ،اما احساس می کردم ،پشت سرم هستند،
اون موجودای ترسناک ،که نمی دیدم ،افکارم بودند که به شرک الوده شده بودند،که چون فکر می کردم ،دیگه نمیتونم به خواسته هام برسم ومقصرشو دیگران می دونستم.
خواب بعدی این بود که خواب می دیدم ،دندونام افتادن ،مادرم اون وقتا می گفت ،هرکی خواب ببینه دندونش بیفته ،(والبته کتاب های تعبیر خواب،که مادرم بشدت بهشون اعتقاد داشت) عزیزش می میره
چقدر بیشتر ،باتعبیر این خواب می ترسیدم
دلیل این خوابو فعلا متوجه نشدم ، با خواندن کامنت دوستان ،حتما می فهمم
خواب دیگه ام ،این بود که میدیدم دارم پرواز می کردم و حس خوبی داشت
وخواب میدیدم ،همیشه دیر میرسیدم و حسش خیلی بد بود
گهگاهی ،هم خواب افراد مرده ی فامیل رو می دیدم ،که می خواستند ،یه چیزی بهم بگن ،توی خواب می فهمیدم ،اما بعد بیداری ،نمی فهمیدم بهم چی گفتند
وتمام این خوابا نشون میدیده ،چه افکار نادرستی داشتم ،که روحمو آزار میدادند و
هرشب تو خوابم ،روحم میخواست منو از درونم اگاه کنه ،اما من تو مدار درک این اگاهی ها ،نبودم
دقیقا همان موقع ،هم تو زندگی عادی ام ،بسیار مشکلات روحی و مالی داشتم
اون وقتا ،اونقدر خواب ترسناک می دیدم ،که از خوابیدن وحشت داشتم ،وقبل خواب عزا می گرفتم که الانم قراره خواب بد ببینم
وامروز بعد از گذشت این همه سال ،دراین سایت الهی و توسط بنده ی خاص الهی ،هدایت شدم به دلیل دیدن او خواب ها
چقدر من دیر اگاه وبیدار شدم و بزرگ ترین حسرت زندگیم هم همینه ،که چرا زودتر ،مثل استاد ،تو سن 20 سالگی تقریبا ،در مسیر دریافت این اگاهی ها قرار نگرفتم واز لحاظ روحی ،اماده ی دریافت نبودم
علتش افکار وباورهام بود که منو فلج کرده بودند و باورهای اطرافیان م ،که منو محدود کرده بودند ،که زن باید بشینه بچسبه به شوهر وبچه ها و مطیع باشه و خواسته ها واهد افمو فراموش کردم
اما به لطف الهی ،در مسیر قرار گرفتم وخدارو شکر می کنم که مشرک از دنیا نمیرم
بی نهایت از خداوند واستاد سپاس گذارم