پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 40

660 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه محبوبی گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    سلام استاد عزیزم ومریم عزیز

    من قبل آشنایی با سایت استاد

    همیشه خواب تکراری که یکی داره دنبالم می‌کنه فقط دارم فرار میکنم خسته میشدم تنم درد میکرد

    یکی دیگه از خوابم ک داشتم سقوط میکردم از یه بلندی یا کوه پرت میشدم یهو بلند میشدم تپش قلب داشتم

    یکی دیگه از خوابم توی یه تونل مثل لوله تنگ ک داشتم خفه میشدم بااینکه دارم رانندگی میکنم ماشینم هرچی گاز میدم حرکت نمیکنه یا بعضی موقع ترمز ندارم نمی‌دونم معنیش چی میشه

    بحث ترمز وگاز خلاصه کلا خوابهام از موقعی با استاد آشنا شدم دیگه نمی‌بینم

    خدایا شکرت بابت استاد عزیزم عباس منش ک به لطف خدا پیامبر زمان من شده

    من قبل از استاد با استادهایی که کلاسشون می‌رفتم و همچنین اینترنتی تو کانال شون بودم هیچ کس مثل اسنادنبود و نمیشه

    منوبعد از خدا فقط استاد عباس منش هرچی بگه انجام میدم تعهد میدم که فقط به تمرینات استاد به آنچه گفته انجام بدم سپاس گذارم از استاد عزیزم

    خدایا به استاد طول عمر عطا کن شاد و تندرست باشه انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    استاد عزیزم مریم خوش قلبم هر روز بابت وجودتون توی زندگیم هزاران بار خداروشکر میکنم الهی همینطور که قوت قلب من شدین امید من شدین منو رشد دادین تا این لحظه خداوند ثانیه به ثانیه زندگیتون و پر از نور و برکت امید کنه.

    استاد جان من چندین سال خوابی رو میدیدم که توی خونه ایی که بچگیام توش گذشت و زندگی کرده بودم یه خونه متروکه قدیمی .

    خواب میدیدم که هواپیمای آمریکایی و جت های جنگده بالای سر اون خونه قدیمی هستن و میخوان بمب بندازن تو اون خونه همش در حال پناه گرفتن و راه فرار بودماز شدتت تپش قلب از خواب میپردم.

    یا اینکه توی خوابهام این بود که از یه موقعیت میخواستم فرار کنم جیغ بزنم اما تو خواب هر کاری میکردم صدای جیغم در نمیومد انگار لال بودم تو خواب از صدای تلاش کردن اینکه جیغ بزنم از خواب میپریدم استاد حال عجیب و غریب سخت و ناراحتت کننده اییه این خوابا برام فکر هم میکنم بهشون اشکم درمیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مهدی کاشفی گفته:
    مدت عضویت: 2841 روز

    سلام به همگی،الگویی که من همیشه توی خوابم

    دارم،قبلاً این بود که همیشه تو مسیر برگشت به

    خونه گم میشدم و خونم رو پیدا نمی‌کردم ولی

    تازگی توی خواب همیشه می‌خوام یه جای خیلی

    مهمی برم ولی هر چه قدر میگردم اون مکان خاص

    رو پیدا نمیکنم،و چیزی که همیشه تکرار میشه اینه

    که انگار تمام محیط هر بار تغییر میکنن وهیچ چیز شبیه قبل نیست.این الگوی منه بیشتر اوقات توی خوابم

    خواب دیگه ای که همیشه تازگیا تکرار میشه اینه همیشه خواب میبینم سر کارم و همیشه محیط کارم رو توی خواب میبینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شاسیته ی عزیز و دوستای خوبم

    الگو های تکراری خواب

    این خواب هایی ک مینویسم مال قبلا هست

    الان این خواب ها رو نمیبینم – الان اینقدر کم، خواب میبینم و تازه چشمام رو ک باز میکنم فراموش میکنم ک چه خوابی دیدم

    من خواب میدیدم دارم از یه بلندی پرت میشم

    و توی هوا در حال پایین اومدنم

    دیگه از یه جایی ب بعد میفهمیدم ک این خوابه، سعی میکردم قبل اینکه ب زمین بخورم بیدارشم

    جالبیش اینجاست ک هیچ وقت هم  یادم نیست زمین خورده باشم

    خواب میدیدم خودم تنهایی ب یه مکان عجیب و ترسناک میرم

    از این جاهایی ک جم جمه انسان هست

    چند شب پشت سر هم دیدم طوری ک شبهای بعدش این مکان برام آشنا بود

    خواب میدیدم اصلا جای دیگه هستم و اینقدر درگیر یه موضوعی اونجا  بودم ک این دنیا رو فراموش کرده بودم 

    تا چند ثانیه بعد از بیدار شدن هم فکر اون موضوع بودم

    خواب میدیم ک دارم از حیوونی فرار میکنم

    یکی از اونا این بود ک یه ورزشگاه بزرگ رو تصور کن

    ک همه از یه در برن بیرون

    و در اون در یه خرس یا گرگ بزرگی وایستاده

    و همه هینجوری آروم آروم خارج میشن

    ولی من ک از جمعیت خارج میشم و یه جایی قایم میشم ولی بعد از چند دقیقه میبینم اون حیوونه جلومه

    و داره منو نگاه میکنه

    خواب میدیم گرگا و سگا شهر رو بدست گرفتن و من توی خونه قایم شدم و یواشکی بیرون رو نگاه میکردم ک اونا نباشن و من برم کارم رو انجام بدم

    توی بیداری بعضی وقتا هم بخاطر فیلم های جنایی ک دیده بودن

    مثلا خونه نشسته بودم یه زره باد میاد و در تکون میخوره

    ولی تفسیرش برای من اینه ک یه نفر داره میاد داخل

    دورو ورم رو نگاه میکنم چه وسیله ای هست ک از خودم دفاع کنم

    خودکار

    چنگال

    و…

    الهی شکرت از وقتی به این مسیر هدایت شدم دیگه خبری از این خواب ها نیست

    انگار ذهنم آشوفته بوده و همیشه در حال فرار ، سقوط ، ولی الان تا حدودی این آرامشه برقرار شده و دیگه اون خواب ها رو نمیبینم

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمد کوچکی گفته:
    مدت عضویت: 787 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو عزیز و تمامی دوستان.

    استاد من بچه که بودم خواب میدیدم خب ولی زیاد تکرار نمیشد میشه گفت تقریبا زیر 5 بار ولی خب به یه سنی که رسیدم تقریبا بگم از سن 12 یا 13 سالگی تا الان وقتی میخوابم همه چی سیاهه و در عرض چند ثانیه صبح میشه.

    و خیلی هم آرومو راحته!

    ولی خب تک توک هم خواب میبینما ولی بیشتر تاریکیه تا خواب دیدن مثلا 90% تاریکیه 10% خواب دیدن.

    تا الانم دلیل اینو نفهمیدم استاد که چرا هیچ چیز خاصی نیس و همش سیاهو تاریکی چند ثانیه ایه تا صبح ولی کلی آرامش حس خوب داره واسم وقتی از خواب بلند میشم.

    ممنونم بابت نگاه های زیباتون و خواستم باهاتون به اشتراک بزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    ویدا گوهری گفته:
    مدت عضویت: 2717 روز

    سلام سلام چند روز پیش یه کامنتی گذاشتم روی یکی از فایل های الگوهای تکرار شونده .منی که فکر میکردم همه ی فایل های الگوهارو دیدم غافل از ماجرا کامنتی گذاشتم از خواب تکرار شونده ی خودم و امروز میبینم که ای دل غافل فایلی هست کاملا برای تو ….

    حالا از خواب های تکرار شونده م میگم

    خوابی که در این 35 سال به تکرار زیاد حدودا هرماه 3 4 بار دیدم این بوده که یا برای فرار یا دیر رسیدن یا حتی راه رفتن معمولی در یک مسیر هموار مشکل راه رفتن دارم و باید چهاردست و پا پنجه بکشم و راه برم و احساس درموندگی زیاد .وتلاش برای مسیر

    خواب های دیگم که تکرار شده و میتونم بگم توی 5 سال اخیر که مهاجرت کردم و زندگی در شهر دیگه و دور از خانواده تجربه میکنم کمتر شده این بود که با پدرم یه دعوای عجیب و شدید کردم و کتک کاری و گریه…..

    بعدی ترس از عنکبوت باعث شده تو خوابم ترس شدید وبیدار شدن یهویی ایجاد میکنه و احساس حضور روح و جن در محیطی که هستم که من به بقیه میگم اون ها هستن و فقط منم که میبینمشون(دومورد آخر مربوط میشه به خونه ای که هشت سال از کودکی زندگی کردم و این ترس ها رو اونجا زندگی کردم و هر شب این خوابهارو میدیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    بهاره سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2381 روز

    سلام به استاد عزیز، مریم جان و همه دوستان عباس منشی

    یک خوابی که هرچند وقت یکبار من به شکلهای مختلف میبینم این هست

    خواب میبینم امتحان دارم ولی انگار پشت گوش انداختم و تازه چندساعت مونده به امتحان تازه فهمیدم امتحان داشتم و وقت را از دست رفته میبینم و تو خواب خودمو سرزنش میکنم که چرا پیگیر نبودم و نپرسیدم امتحان کی هست؟و حسرت میخورم

    یا اینکه همین خواب را به این شکل میبینم که فکر کردم مثلا امتحان ریاضی داریم اما سرجلسه فهمیدم امتحان یه درس دیگه است و من هیچی بلد نیستم.

    یا اینکه دیر میرسم سرجلسه و به جلسه راهم نمیدن. یا هیچی یادم نمیاد و نمیتونم جواب سوالاتو بدم و حسرت میخورم

    دایم تو خواب احساس میکنم از بقیه عقبم و انها همه امتحانشون را خوب دادن

    دلیل این خواب رو نمیدونم چیه؟ ذهنم خیلی درگیر امیدوارم خدا مرا به جواب درست هدایت کنه.

    از دوستان ممنون میشم اگر کسی بتونه راهنمایی کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    هادی صدقی گفته:
    مدت عضویت: 1192 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت شما استاد عزیز و دوستان

    من از خیلی سال پیش دیگه خواب نمیبینم یعنی خواب میبینم ولی صبح که بیدار میشم هیچی یادم نمیاد

    خیلی هم دوس دارم یادم بیاد چه خوابی دیدم ولی متاسفانه یا خوشبختانه یادم نمیاد

    ولی در بچگیم دقیقا مثل شما تقریبا هر شب یه خواب رو میدیدم

    خواب میدیدم که دوتا مشت یعنی دستی که مشت شده تو یه جای کاملا تاریک دارن به هم نزدیک میشن و من خودمو مثل یه موی نازک وسط این دوتا مشت میدیدم که دارن به من فشار میارن .و اینقدر فشار میوردن که از خواب بیدار میشدم و میرفتم زیر لحافت ننم میخوابیدم و شب دیگه مرگم بود که بخوابم چون باز میدونستم قراره اون دوتا مشت منو فشار بده و این خوابی بود که تا مدتها من رو اذیت میکرد

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    ساحل خورشیدی گفته:
    مدت عضویت: 724 روز

    به نام خداوند عشق

    درود به همه دوستان عزیزم و خداروشکر بابت وجود تک تک شما و بخصوص استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که به لطف خداوند این شرایط رو ایجاد کردن تا انسانهای هم فرکانس با هم هم فکری کنیم و بهترین هارو برای خودمون بسازیم

    من خوابی که تا یکی ئو سال پیش مدام میدیدم این بود که پشت فرمون ماشین هستم و هر چی گاز میدم ماشین حرکت نمیکنه و هر بار یه مدل تحت فشار بودم مثلا گاهی خیلی عجله داشتم و هر کار میکردم ماشین تکون نمیخورد یا اینکه مثلا یکی دنبالم بود و میخواستم فرار کنم اما ماشین حرکت نمیکرد یا اینکه یکی منو گرفته بود و هر کار میکردم نمیتونستم از دستش فرار کنم انگار هیچ زوری نداشتم و با با فریاد از خواب میپریدم اما معناشو نمیدونم . البته کم شباهت نبوده به زندگیم که هر چی مدوئم باز هم عقبم اینهمه روی خودم کار میکنم اما نمیدونم چرا پاشنه اشیلم پیدا نمیکنم .

    امید که بتونم پیداش کنم

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    سلام استاد جان وهمه دوستان عزیز

    خوابی که من سال های سال هست که هر چند وقت یکبار میبینم این هست که من میخوام به جایی برم ولی دلایل و مسائل مختلف باعث میشن من نرسم و هی اضطراب وفشار رو تو خواب تجربه میکنم مثلا یه نمونش اینکه میخام برم مدرسه سرویس دم در منتظره ولی من هنوز دارم مقنعمو پیدا میکنم دوباره هی پشت هم دردسر تا بلاخره سرویسم میره

    یا مثلا میخواستم برم عروسی شب شده بود ومن هنوز هیچکاری نکرده بودم و هرچی تندتند کارهامو انجام میدام نمیتونستم برسم به مقصد و باورتون نمیشه تو این خواب های این مدلی چه فشااااار واضطرابی رو تحمل میکنم و همیشه خیلی دوست داشتم دلیلش رو بدونم الان که این هارو نوشتم احساس میکنم شاید دلیلش اینه که تو واقعیت هم احساسم اینه که هر چی میدوام نمیرسم به اون جایی که فک میکنم اون شرایط وموقعیتی رو که میخوام بهش نمیرسم وهی مشکلاتی سد راهم میشن.

    خیلی وقتا علت نرسیدنمم کماگراییام هست مثلا تو خواب با اینکه میبینم سرویس منتظره بعد پیداکردن مقنعه به فکر اتو کردنشم توی اون اعصاب خوردی وعجله

    جالب بود که نوشتنش اینجا این ایده رو به ذهنم آورد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: