پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 43
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد خوبم
من زیاد خوابهای اشفته ای نمیبینم یا الان یادم نمی اید اما یکی دو مورد که به خاطر دارم با حالت ترس و نگرانی جیغ و داد از خواب بیدار شدم
خواب دیر رسیدن به مدرسه که سالی یکبار شاید میبینم با اینکه شاگرد خوبی بودم و همیشه به موقع میرسیدم اما نمیدونم چرا این خوابو میبینم
خوابی که به مدت طولانی دیدم خواب نان بود هر وقت شب خواب نان میدیدم روز بعد به طور غیر منتظره پول دستم میرسید وهمیشه بعد دیدن این خواب خیالم راحت بود پولی دستم میرسد هر چه تعداد نانها زیادترو باکیفیت تربود پولهای بیشتر و با کیفیت تری دستم میرسید،حدود 10سال،این خواب رو در فواصل زمانی متفاوت میدیدم
بعد از این مدت دیگه ندیدم چند سال از این ماجرا گذشت از خدا حواستم دوباره این خواب را ببینم که چند بار دیدم اما دیگه اتفاق نیفتاد واقعا خوابهای بسیار شیرینی برام بود
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
من تقریبا از 30 سال پیش تا الان تقریبا محور خوابهایم یکی بوده ولی تکرار آنها زیاد؛
*وقتی شبها تصمیم به خواب میگیرم و به رختخواب میرم
بیشتر وقتها یهویی یک خواب چند دقیقه بسیار بسیار سنگین و عمیق میروم و خوابهای بسیار ترسناک رو میبینم در عرض همین چند دقیقه و بطور ناگهانی از ترس شدید بیدار میشم و تا حدود نیم ساعت تا یکساعت در جا خشکم میزند بطوری که قادر نیستم حتی یکی از انگشتام رو تکان بدهم و زمان که گذشت آروم ا روم حرکت میکنم وترسم کنار میرود بعد خواب اصلیم رو میرم که معمولا بعدش خواب کمتر میبینم ویا به شدت این خواب نیست تاصبح، خوابهای که تو این شرایط میبینم اکثرا دارم از ترس جیغ میزنم ولی توی خودم و صدام در نمیاد وهر چه تلاش میکنم صدایی جیغم در بیاد و دیگران متوجه شوند یا خو دم دادمو بشنوم موفق نمیشم واز خواب به شدت بیدار میشم و یا اینکه دنبال کردن توسط یک گروه من دارم تو کوه وتپه ها و بیابان دنبال پناهگاه میگردم و یا میخو اهن بهم تیر بزنند یک عده
(شش ماه پیش که با سایت آشنا شدم این الگو دیگه نبود ولی یک ماهی هست دوباره کم وبیش میاد)
* یک حالت دیگه از خوابم اینکه از خواب بیدار میشم اگر کسی پیشم باشه رو بیدار میکنم و اشاره میکنم به دیوار که تابلویی چه باشه چه نباشه من ان و میبینم و احساس میکنم که میخواد بی افته روی سرم یا افتاد ه در خواب و یاا شاره به اسمان میکنم ستارهایاهرچیزی در اسمان هست رو به کسی که پیشم هست نشان میدم میگم افتادداره میافته و بعد میخوایم
و جالب اینکه آن فرد فرداش بهم میگه کاملا یادمه چکار کردم
یا همون موقع میفهمم چکار کردم و تایید میکنم و معمولا آنها میترسن مثلا همسرم میگه خیلی ترسیدم وقتی بیدار م کردی
*یا اخیرا هم زیاد شده اینه دنبال کفشهایم هستم تپه بیابان کوه یا هرجایی همش ساعتها دارم دنبال کفشهایم میگردم بعضی وقتها یک لنگه کفش و بعضی وقتها دو تا رو اخیرا دو تا شده قبلا یکی بود
ودوماهی هست که خیلی واضح واشکار اسم
بیماری ….رو بهم میگن یا نام آن رو بهم نشان میدن( نا گفته نماند از یکسال پیش اوضاع جسمی به طور عجیبی بهم ریخت و خداروشکر با سایت و فایلهای دانلودی وکشف قوانین بی نهایت خوب شدم که واقعن فقط تغییر باورها بود )
اینکه دیرسر جلسه امتحانی رسیدم یا اینکه خانه بچگی هام خواب زیاد میبینم یا اینکه 30 سال پیش دانشجو بودم خانه ای که اجاره کرده بودم با دوستانم رو خیلی خواب میبینم که باز دارم انجا تنها زندگی میکنم وحسم خوب نیست تو خواب
بخصوص بعد از خرید کشف قوانین دوباره زیاد شدن
یا اینکه بعضی افراد مثل خواهر برادرهایم که مشکلات اختلافاتی شخصیتی با هم داریم ( دنبال یکسری کارهای نا جالب دعا و..هستند ) والان باهاشون ارتباط ندارم چون خیلی آزارم میدادن قبلا
یا بعضی خواستگاران سالهای قبل که دارند گله میکنن و یا همکاران قبلی و محل کارهایم
و حسرت نبودن من در زندگیشان در خواب احساس میکنم
ویا الان زیاد افرادی که از این دنیا رفتن مثل بابام 15 سال پیش و بعضی همسایه ها که چند ماه پیش فوت کردند رو زیاد خواب میبینم که فقط دارند با من حرف میزنن وبا دیدن من خو شحال میشن (.من حدود 20 سال است دیگه این همسایه رو ندیده بودم شهر دیگه بودم ولی می شنیدم که مشتاق دیدنم بودند) بعد از تمرینات کشف قوانین این مورد زیاد شد
چیزی که الان تو ی این چند ماه اخیر دارم تجربه میکنم خیلی از خوابهایم اتفاقات روز بعد م هست
واز خیلی چیزا تو خواب مطلع میشم وبعد اتفاق میافته حتی کارهای خیلی کوچک نمیدونم چه جوری توسط کی ولی بهم اطلاع داده میشه
مواردی هم که توی توضیحات این بخش گفته شده از سایت همشون رو دارم.
بنام پروردگار جان و خرد
با سلامی نو خدمت استاد عزیزم ودوستان عزیزم
استاد چقدر خوبه که اون قسمت مقدمه همش تکرار میشه واقعا هرباری که گوشش میدم به الگوهای تکرارشونده بیشتری پی میبرم و بیشتر فکر میکنم و چقدر مثالهای جدیدی برام ایجاد میشه
همین دیروز که کلی مهمون داشتیم متوجه شدم که اکثر افراد دورمون افرادی هستن که همه چیز رو مخفی میکنن حتی اونایی که ما همه چیزمون رو بهشون میگم پس حتما یه جای کار میلنگه من قبلا فکرمیکردم فقط منم که تو خانواده روابطش مشکل داره الان که دقت کردم می بینم همه مشکل داریم
استاد فایل فوق العاده ی مدیریت انتقادها رو کلی گوش کردم و بازهم متوجه شدم که با اینکه فکرمیکنم آدم انتقادپذیری هستم از انتقادات بقیه (بی جا) خوشم نمیاد واصلا نمیتونم سکوت کنم ولی مطمئنم میتونم کار کنم تا بهتر بشه و میشه
استاد چقدر زیبا در مورد خواب ها اشاره کردین و من که داشتم کامنت های دوستان عزیزم رو میخوندم چقدر زیبا نوشته بودن که ( انسان در حالت اعتدال معمولا خواب نمیبینه اون الهام هست)و اینکه (اکثر مردم از بس دنبال تعبیرخواب رفتن خواب نما شدن) واقعا خیلی خوشم اومد خداروصدهزاربارشکر
در مورد خودم بخوام بگم استاد عزیزم منم مثل بعضی از دوستان از زمانی که باشما آشنا شدم خواب نمی بینم خیلی خیلی به ندرت ولی قبل از شما من همیشه خواب میدم تویه یه جنگل هستم تاریک تاریک همش میرسم به دو راهی و اصلا راه رو پیدا نمیکنم و یا اینکه از خونه زدم بیرون تو شهر هستم ولی نمیتونم برگردم یه حادثه ای رخ داده (سیل زلزله …) یا اینکه مسیر کوتاه بی نهایت برام طولانی میشه
استاد یه نکته ای که خیلی برام عجیبه اینه که من همیشه یعنی بالای 90 درصد زمانی از خواب بیدارمیشم که تو خواب خودم میفهمم که خوابم وهر لحظه که اراده کنم میتونم بیدارشم پس بیدار میشم یا خودم به خودم میگم که اگر این خوابو دوست نداری عوضش کن حالا دلیلش چیه یا قضیه چیه نمیدونم و زمانی که خواب افرادی رو میدیدم که فوت شدن من میدونستم (تو خواب) که اینا زنده نیستن ولی اکثرا نمی ترسیدم
استاد عزیزم مرسی مرسی بابت تهیه ی همچین فایل های فوق العاده ای که ما رو از درونمون آگاه میسازن خداروصدهزار بار شکر بابت هدایتم به این سایت توحیدی و داشتن استادی مثل شما
در پناه حق
به نام الله یکتا
سلام به همه ی عزیزان
سپاسگزار استاد و مریم جان هستم که وقت میزارن این فایلهای رایگان رو با عشق در اختیار ما قرار میدن .
این فایل های الگوهای تکرارشونده ما رو وادار به فکر میکنن که بتونیم به اون جنبه از وجودمون که باعث تکرار اونها شده بیشتر و دقیق تر و موشکافانه نگاه کنیم و بتونیم باورهای اشتباهمون رو پیدا کنیم و در جهت رفع اونها تلاش کنیم .
وقتی که این فایل رو دیدم تازه فهمیدم که این خوابهای تکراری هم مثل اتفاقات تکراری ، میخوان یه چیزی رو به ما یادآوری کنن که بیشتر دقت کنیم .
چند سالی میشه که دورهمی هامون با فامیل به دلایل مختلف از جمله شیوع ویروس اسمشو نبر ، دوری مسافت ، اختلافات خانوادگی با بعضی از اونها و شاید شرایط اقتصادی ایران و … ارتباطمون کم شده و توی چند سال اخیر بارها خواب دورهمی های پر جمعیت خونه ی پدربزرگ رو دیدم .
که وقتی به تعبیرش نگاه کردم متوجه شدم احتمالا احساس دلتنگی و شاید احساس گناه بخاطر کدورت که با 2نفرشون دارم و رابطه ام رو باهاشون قطع کردم و قلبی و واقعی اونها رو نبخشیدم و ازشون دلگیرم ، باعث تکرار این خواب شده .
یه خواب دیگه هم که این چند سال تکرار میشه خواب بستگان مرده است.
خواب امتحان داشتن و آماده نبودن یا دیر رسیدن به جایی .
اینها خوابهای تکراری من بودن .
امیدوارم در پناه خداوند بخشنده و مهربان ، شاد ، سلامت و سعادتمند باشید.
با سلام خدمت دوستان هم فرکانسی عزیزم
واقعا فکر نمیکردم که این الگو تکرار شونده در خواب هایمان هم وجود داره
الگوی تکرار شونده ی من در خواب
اینکه من همیشه خواب مکان هایی رو میبینم که در گذشته اونجا زندگی کردم .مثلا اتفاقات جدید رو در مکان های قدیمی میبینم
طبقه ای که ما قبلا اونجا زندگی میکردیم یا خونمون قبل از بنایی و بازسازی
یا
خونه ی مادربزرگم قبل از بازسازی
الگوی تکرار شونده ی من در خواب دیدن اتفاقات روزمره در مکان های قدیمیه
بنظرتون چی باعث این تکرار میشه؟؟؟؟
درود بر استاد عباسمنش عزیزم ، دست پرقدرت و آگاه ارباب جهانیان
1. من چندین ساله که گهگداری خواب آزار دهندهی حضور در جلسه امتحان مدرسه، دانشگاه و … را می بینم که در اون اصلا آماده نیستم و از بین کل سوالها فقط تونستم فقط به یک یا دو سوال، جواب نصف و نیمه بدهم و وقت جلسه هم رو به اتمامه و من آنچنان غرق استرس این رویا می شوم که اون را واقعی واقعی می بینم تا وقتی که یهویی از خواب بیدار میشم و خوشحال از اینکه همش خواب بود.
2. خواب تکرار شونده بعدی در طول این سالها اینه که به طرز عجیبی در رویاهام سنگین می شوم و به زحمت و جان کندن می تونم در یک مسیر صاف راه برم انگاری لباسهام 100 کیلو وزن دارند و من را فلج کرده!
3. خواب تکرار شونده بعدی پرواز کردنه، شاید اگر اغراق نکنم به تعداد موهای سرم :)) این خواب پرواز کردن را دیده باشم. بعضی وقتها خیلی لذت بخشه و بعضی وقتها هم آزار دهنده به خصوص وقتی بخوام از دست یک موجود جانی! فرار کنم و موتور پروازم روشن نشه! و هی رو زمین مجبور بشم بدوم و از دستش فرار کنم. بعضی وقتها هم حالت طنز پیدا می کنه! چون شاید نصف کره زمین را بدون خستگی از دستش فرار می کنم و اون همچنان ول کن ما نیست! :))
4. خواب تکرار شونده بعدی که خیلی آزار دهنده تر از بقیه هست دعوای شدید، احساس قربانی شدن و مظلومیت دارم با مادرم!! از دستش شدید عصبانی می شوم، با اینکه من مادرم را خیلی دوست دارم. به حدی این خواب روی من تاثیر میذاره که وقتی از خواب بیدار میشم تا یک ساعت حالت بدی نسبت به مادرم پیدا می کنم تا وقتی که ببینمش و در آغوشش بگیرم و باهاش صحبت کنم و این حالت ذهنی منفی از وجودم خارج بشه.
همین خوابها در خاطرم خیلی پررنگتر از بقیه بود.
استاد عباسمنش من خیلی خیلی زیاد از آموزشها و آگاهیهای شما استفاده می کنم
بیش از تصورم از آموزشهای شما نتیجه گرفتم…خــــــــــــــیلی خـــــــــیلی زیاد.
دوستون دارم :)
بنام خدایی که هر ثانیه هدایتگرم هست..سلام به همه دوستان خانواده عزیزم..سلام خدمت استادعزیز و مریم جان…خدایا شکرت که باطی کردن تکاملم الان اینجا تو سایت عباسمنشی ها هستم…همیشه دو تا الگو تو خوبهای من تکرار میشن…یکی اینکه خواب میبینم دارم امتحان میدم سر جلسه هستم وخیلی استرس دارم ووقتی که از خواب بیدار میشم یه نفس راحت میکشم که خداروشکر خواب بوده و اروم میشم..دومین خوابم که برام تکرار میشه اینه که همیشه تو یه جمعی هستم که همسرم هم اونجاست و من نگران توجه اون به دیگرانم این خواب برام تکرار میشه حتی تو خواب هم بیتوجهی همسرم ولم نمیکنه ومن خودم میدونم که این خوابها از افکار و باورهای روزمره ی منه چون حتی شب موقع خواب ذهنم در گیر این مسایله پس تو خواب هم الگوها برام تکرار میشن…خدارو شکر که استاد عزیز را سر راهم قرار داده و من متوجه این افکار و باورهام میشم والان دارم با اراده روی این باورهای اشتباهم کارمیکنم که ایمان دارم من خالق جهان خویشم..استاد عزیزم ومریم بانوی گل دوستتون دارم
به نام خدا
سلام
من معمولا قدیما بیشتر خواب میدیدم و همچنین قبلنا بیشتر خواب هارا یادم میموند بعد از اینکه بیدار مشدم.
اما الان یا خواب نمیبینم یا اگر هم میبینم یک مدت کوتاه بعد از بیدارشدن یادم میمونه. حتی خواب هایی را که قبلا دیدم بیشتر یادم مونده مثلا تو بچه گی خواب هیولای یک چشم را که دیدم خیلی خوب یادمه کمی هم خوابش معنا دار بود این خواب به وضوح 80 درصد یادمِ
جدیدا فقط یک خواب دیدم که یادم مونده واون هم خوابی الهام وار بود که خواب دیدم پدرم داره یک کاری را انجام میده و بعد از چند روز اون کار را انجام داد
شاید اتفاقی افتاده که فقط خواب های الهامی یادم بمونه!!!
اما در کل زیاد خواب نمیبینم
خواب هام هم شاید الهامی باشه اما صحنه ای نیست مثلایک سکانس ازاینده نمی بینم که عینا اتفاق بیوفته
(این مدل خواب ها را خواهر بزرگترم می بینه)
خواب های الهامی من بیشتر پیام اور هستش
و این را هم در اخر بگم که خوابی که مکرر تکرار بشه را هم به اون صورت نداشتم فقط تو کودکی زیاد میدیم که لولو وهیاولا زیاد دارن منا می خورن#
سلام به همه دوستان عزیز
من هر چند وقت یک بار اتفاقی میافته که ورشکست یا بدهکار میشم و تا در میام دوباره چند وقت دیگه این اتفاق میافته
بعد ازین همه کار کردن هیچی هم ندارم نه ماشین ، نه خونه ، نه یه تیکه زمین هیچی با اینکه 20 ساله دارم کار میکنم
به نظرتون مشکل میتونه چه نوع باور هایی باشه ؟
سلام دوست عزیز
من فکر میکنم خودتون بهتر از هرکسی جواب این سوال بدونید
دنبال کامنت یکی از دوستان میگشتم اتفاقی کامنتی از شما سال 98 دیدم که از موفقیت هاتون گفته بودید
نگاه به گذشته و فکر کردن به روند موفقیت های قبلی قطعا جواب سواله شمایی که قبلا ی پله ای رو با ترقی طی کردید قطعا پله های بعدی کار سختی نخواهد بود.
سلام استاد عزیزم
وقتی اسم این فایلو دیدم خیلی خوشحال شدم میدونستم که قراره یه چیز بزرگ رو درونش پیدا کنم
چون من خلی خواب میبینم
وقتی که با دقت فایل رو گوش دادم فهمیدم تا حالا برام پیش نیومده که یک خواب تکراری رو ببینم
و یا موضوع که به صورتهای مختلف تکرار میشه تجربه کرده باشم
و یا حتی فکر نمیکردم که تا حالا به موضوعات خوابم اصلاً توجهی کرده باشم
اما درونم میدونست که حتماً باید یه ربطی بین خوابهای من و الگوهای تکراری زندگیم وجود داشته باشه
وقتی که بیشتر تامل کردم فهمیدم که این مقاومت ذهنم بود که نمیذاشت به حقیقت پی ببرم خوابهامو کنار هم چیدم
من اکثراً خوابهایی میبینم که درونم احساس استرس و اضطراب شدیدی رو به وجود میاره
طوری که وقتی از خواب بیدار میشم خدا روشکر میکنم که یه خواب بود
توی خوابم همه چی واقعاً حقیقی به نظر میرسه
قدم اولمو برداشتم از تعداد خوابهای زیادی که دیده بودم چند تاییشو یادم بود اونا رو کنار هم گذاشتم
1. مثل وقتی که داشتم از یه بمب بارون فرار میکردم
2. و یا وقتی که دختر بچه رو گم کرده بودم و هراسون داشتم دنبالش میگشتم
3. و یا داشتم خواهرم رو از یه خطر به سمت جای امن میبردم
4و یا حتی وقتی توی خواب داشتم از دست دادن یه نفر رو تجربه میکردم
5.و آخرین خوابم که دو تا مار بزرگ وقتی که ترسیدم دور من پیچیدن
وقتی همه اینها رو کنار هم چیدم رسیدم به یه موضوعی به نام
(( ترس))
توی ذهنم جرقه روشن شد من واقعاً توی خوابم دارم ترسیدن رو تجربه میکنم به خاطر همینه که حس اضطراب و استرس بهم دست میده
همین تازگیا شما درباره گربه چکمه پوش فایلی گذاشتید
دقیقاً پی بردن من به ترس و دیدن این انیمیشن ارتباط نزدیکی به هم داشتن
این درخواست من بود همیشه از خدای خودم میخواستم که بهم بگه علت دیدن خوابهای متعددم که همشون بد بودن چیه
بعد از اینکه به این نتیجه رسیدم واقعا تعجب کردم !!
چون فکر میکردم ترس برای من یه موردی بود که همیشه سعی میکردم بهش حمله کنم !!
مثلاً
1. توی دانشگاه وقتی برای اولین بار قرار بود از کارهامون دفاع کنیم هیچکس جرات نمیکرد اولین دفاع رو داوطلبانه انتخاب کنه
نمیدونستیم چی در انتظارمونه من که این موقعیت رو دیدم تصمیم گرفتم بترسم حمله کنم و اولین دفاع رو خودم بردارم.
2. و یا وقتی میخواستم پولی که دارم رو تو مسیر یادگیری علاقهام خرج کنم
شک نکردم
چون دو راه داشتم یا باید اون پول رو خرج علاقم میکردم و یا باید شهریه پرداخت میکردم رفتن به سمت علاقم و ترس از عدم پرداخت شهریه به سراغم اومد ولی من بهش غلبه کردم به سمت علاقم رفتم و گفتم خدا شهریه رو جور میکنه و دقیقاً هم جور شد
3. وترس از رانندگی توی سربالایی های تند ک هرجور شده بود تنهایی انجانش دادم
و مثال های دیگه ای اگه بگمکامنتم طولانی میکنه اما همرو یادآوری کردم به خودم…
باز هم فراتر که رفتم فهمیدم که از بچگیم دقیقاً وقتی که خیلی بچه بودم ترسهای شدیدی داشتم ترس از تاریکی ترس از تنهایی حتی ترس از آمپول…
این ترس درون من ریشه داره و دقیقاً پاشنه آشیل منه..
تااینجا هدایت شدم از اینجا به بعد هم میدونم خدا هدایتم میکنه.
میدونم که باید مداوم روش پاشنه آشیلم کار کنم( باید بیشتر کار کنم)
دوستون دارم
همه ی اینهایی که نوشتم الهاماتی بود که فقط به من گفته میشد و من مرور میکردم با خودم …
هدایت اینجوریه
میاد میشینه تو قلبت تو ذهنت
میگه بیا درستش کنیم
تو از پسش بر میای .