پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)

660 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3906 روز

    سلام بر استاد نازنین و همه دوستان عزیزم

    استاد جان عجب سوالی واقعا دمتون گرم

    من از فایل یکم که گفتین موردهایی که احساسات شدیدتون رو برانگیخته میکنه بگید کلی اتفاق رو نوشتم و یکم آنالیزش کردم اما اصلا به مقوله ی خواب فکر نکرده بودم تا این فایلتون که برام بسیار عالی بود.

    استاد جان من هم شاید ده ها سال و یا بیشتره که خواب هایی شده خواب های متداول هرشب من که وقتی اون هارو میبینم به حدی انرژی ازم میگیره که احساس میکنم جانی در بدن ندارم

    مثلا من تقریبا هرچند روز یکبار این خواب رو میبینم که امتحان دارم تو دانشگاه و من هیییییچ چیزی بلد نیستم و یا به قول شما درس اشتباهی رو خوندم و از شدت استرس دارم میمیرم و فقط دنبال یک راهم که پاس بشم انقدر این خواب ها واقعین که وقتی از خوابب بیدار میشم از اینکه امتحان ندارم خداروشکر میکنم

    2_خواب دومی رو که اکثر اوقات نیبینم اینه که یه عده دنبالم هستن که ناشناسن و میخوان منو بدوزدن و من دارم از دستشون فرار میکنم استاد باورتون نمیشه اما صبح که بیدار میشم حس میکنم واقعا تمااام شب دوییدم و تمام عضلاتم دردمیکنه و کلی استرس و تنش رو تجربه میکنم

    3_یا از وقتی که خونمون رو دزد زد مدام خواب میبینم که یه نفر وارد خونه شده با این آگاهی که تو خواب میدونم تمام درب هارو قفل کردم اما وقتی بیدارمیشم توحالت خواب و بیدار تپش قلب شدید میگیرم و دستام تا یک ربع میلرزه

    4_یا اینکه درخواب میبینم با دوستانم و عزیزانم به مشکل خوردم و بحث میکنم و هیشکی تو خواب به من حق نمیده وهمه میگن تو مقصری با اینکه من درخواب واقعا بی تقصیر بودم وچنان استیصالی منو میگیره که خدا میدونه

    استاد جانم این خواب ها سال هاس که آرامش رو از من گرفته بجز مورد دوم وچهارم شاید دلیل خواب اولم استرس زمان امتحاناتم بوده که هنوز بامنه اما مورد دوم رو نمیدونم علتش چیه و اینکه از همه مهم تر چه طور میتونم باوری بسازم که دیگه این خواب ها تکرارنشه لطفا کمکمون کنید

    با سپاس فراوان از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      بهاره سعادت گفته:
      مدت عضویت: 2383 روز

      سلام دوست عزیز

      من هم دقیقا هرچندوقت یکبار این خواب اول شما رو میبینم یعنی خواب میبینم امتحان دارم بلد نیستم یا دیر میرسم جلسه امتحان و پشیمونم که چرا نخوندم چرا زودتر بلند نشدم، دلیل این خواب رو نمیدونم امیدوارم به جواب درست هدایت بشیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    ب نام خدا!

    سلام ب استاد توانمندم و مریم جان وسلام ب دوستای گلم !

    این سوالات واقعا بی نظیره باعث میشه واقعا خودمونو زیر رو کنیم اینکه چ خوابهای تکراری میبینم .خوابهای تکراری زیادی میبینم ولی ازهمه مهمتر اینکه توخواب میبینم من درحال فرارم و ی مردی باچهره وحشتناک دنبال منه ک منو بگیره وبکشه اونقدر فرار میکنم قایم میشم خسته میشم هراسان ازخواب بیدارمیشم موقع بیداری تموم بدنم خسته کوفته اس وتپش قلبم شدید میشه تا چنددقیقه همونطوری میمونم تا کم کم ب حالت عادی برمیگردم البته این خواب هرچند ماه ی بار میبینم دلیلش برمیگرده ب این خیلی افکارم مشغول کارای روزمره اس با بعضی از آدما تودهنم میجنگم ب خصوص شوهرم ومادرشوهرم..خواب بعدیم درمورد خدابیامرز پدرم پدرمو توخواب زیادمیبینم ک زنده شده و مثل زمانیکه زنده بود میبینمش حالش خوبه بعضی وقتا میبینم حالش بده غصه میخورم وازخواب بیدارمیشم تاچندرروز فکرم درگیر میشه اینم برمیگرده ب اینکه طی روز زیاد ب پدرم فکرمیکنم خواب بعدیم اینکه میبینم خونمون چندخواب بهش اضافه شده من باتعحب یکی یکی نگاه میکنم وسایلاشو چک میکنم ببینم چی هست خوشحال میشم ..اینم برمیگرده ب اینکه من خیلی دوس دارم خونم بزرگ و حیاط دارباشه اکثرموقع ها ب اینم فکرمیکنم خواب بعدی گ میبینم امتحان دادن ک سرجلسه امتحانم هیچی بلد نیستم هی میخوام تقلب کنم نمیشه درضمن موضوع امتحانات هم فرق میکنه نگرانی واسترس تموم وجودم پرمیکنه اینم ب نظر خودم ب مهارت هایی ک میخوام یادبگیرم ولی استرس دارم مربوط میشه ..استاد وقتی فکرمیکنم میبینم ما هیچی درمورد خودمون ودلیل اتفاقاتی ک برامون میفته نمیدونستیم صحبتهای ناب شما آگاهمون کرد گ کجا داریم مسیردرست یاغلط میریم این خودش کلی ب ما کمک میکنه تامشکلات زندگی ب راحتی حل کنیم و بهتر وراحتتر قدم برداریم باآرامش ولدت بیشتری زندگی کنیم ..استاد جان پایدارسلامت باشید..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 926 روز

    پروردگارا من را به راهی روشنتر هدایت کن

    .

    ساعتهاست که غرق خوندن کامنت بچه ها هستم از این دوفایل پشت سرهم

    .

    چقدر لذت بردم چه احساس عمیقی از ایمان لابلای صحبت بچه ها هست

    سپاسگزارم از همه شما بهشتی هاا

    .

    درباره خواب دیدن

    مدتهاست خواب نمیبینم

    و خواب ارامی دارم

    درکل چرخه خواب درمن کمی کوتاهتر هست

    و خوب خوابهای سبک من گواه این مطلب هستش.

    .

    درکودکی خواب زیاد میدیدم

    همه مدل

    همه رقم

    گاهی همه بچه های فامیل تو خوابم بودن

    تفربحات و گردشها رو خواب میدیدم

    خونه قدیمیمون رو

    .

    بیشتر دلبستگی هام رو خواب میدیدم

    چیزاای که دوستشون داشتم

    .

    مواقعی که خواب بددمیدیدم دو دلیل داشت یا شب قبل اکشن مووی دیده بودم یا اینکه شام بسیار سنگین خورده بودم

    .

    کلا بچگی خیلی خواب میدیدم

    اما هرچه بزرگتر شدم کمتر و کمتر

    اخرین خوابی هم که دیدم

    کنار استاد و خانم شایسته بودم

    که واقعاا خواب شیرینی برام بود هنوزم اون موتورسواری رو یادمه

    طراوت هوا

    سرسبزی دشتهاااا

    .

    .

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    سلام سلام ب استاد عزیزم و مریم جونم امیدوارم در پناه خدا شاد شاد باشید

    خودم رو متعهد کردم ک ب این سوالات الگو های تکرار شونده جواب بدم و الان ذهنم رو قانع کردم ک بیا بنویسیم ب نفع هر دوتامون هست اینقدر سرکش نباش عزیزم بیا باهم از همه چی عبور کنیم این همه وقت تو رئیس بودی و باری ب هرجهت هرچی تو گفتی من اومدم و ب هر سازی ک تو گفتی من رقصیدم ولی حالا بزار مثل دوتا رفیق مسیر استاد رو باهم بریم ک ته ته حال خوب و ته ثروت عشق و هرچی ک تو الان ازش میترسی هست پس بیا با هم پامون رو توی اینومسیر سفت و محکم کنیم

    و الان قانع شده ک باهام بیاد ولی مث یه بچه تخس ولی قول داده حرف نزنه من حرف بزنم یعنی قلبم

    از ذهنم سپاس گزارم و عاشقشم ک داره همراهی ام میکنه

    استاد جان الان ک این الگو های تکرار شونده خوابم رو میخوام بنویسم ذهن جان این بچه تخس داره بهم چشم غرّه میره ولی خب میگم

    من خوابی ک خیلییی خیلییی زیاد میدیدمش قبلا ولی از وقتی ک شما این فایل رو گذاشتین میبینم خیلی وقته تکرار نشده و اونم این بود ک خواب میدیدم سوار ماشین شدم برم خونه ولی راننده ب شدت آدم کریه و زشتی هست ک در ماشین رو قفل میکنه و من توی خواب نمیتونم نفس بکشم قبلا خیلی خیلی این خواب رو میدیدم

    ولی الان یادم نمیاد از کی ندیدم این خواب رو

    ولی خوابی ک هنوزم تکرار میشه اینه ک توی مسیر سیل قرار گرفتم و هر بار یه عزیزی ازم هم کنارم هست ک وقتی سیل میرسه بهم من ب هر طریقی نجات پیدا میکنم ولی اون آدم عزیزی ک کنارم بود حالا هر بار یه آدم متفاوت هست رو سیل با خودش میبره و من با جیغ و گریه از خواب بیدار میشم و سجده شکر میکنم وقتی از خواب بیدار میشم و میبینم ک فقط یه خواب بوده

    و یکی دیگ هم ک خیلی تکرار میشه ولی با فاصله زمانی زیاد ولی تکرار میشه همین چیزی ک استاد جان گفتند ک یه امتحان هست ک من آمادگی اش رو ندارم و کلی استرسش رو دارم

    و من خواب اینک همیشه یه اسب دارم ک از یه جایی از بیرون اومده پیش من

    و خیلی خیلی خوشحالم برای داشتنش خیلی زیاد و وقتی بیدار میشم غصم میگیره چرا نیست

    و آها این خوابم زیاد میبینم ک یه عالمه پول پیدا کردم یه عالمه تراول کلی توی خواب خوشحالم از داشتنشون و میگم اینو اونو فلان چیزارو میخرم کلی حال میده خوابش

    اینا خواب هایی هست ک من زیاد میبینم

    و سپاس گزارم ک الان ک اینارو نوشتم ذهن عزیزم از وقتی ک شرو کردم ب نوشتن رفته بود یه گوشه نشسته بود الان اومده کنارم و با ذوق ببینه چی نوشتم آخه اینو از احساس خیلی خوبی ک الان نسبت ب احساسی ک از اول نوشتن کامنت شروع کردم میگم

    خیلییی خوشحالم از نوشتن کامنتم

    سپاس گزارم از استاد با آگاهی های فوق العادشون و اینک من هر آنچه ک توی ذهنم بود رو ریختم بیرون

    سپاس گزارم سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2125 روز

    با سلام به همه بخصوص استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    من زیاد خواب نمیبینم اما تو بیشتر خوابهام سه نفر هستن یکی مامانم که فوت شدن، دو تا هم کسانی هستن که قبلا تو زندگیم بودن و من خودم آگاهانه باهاشون قطع ارتباط کردم، هربار هم یه ماجرا تو خواب هست ولی این افراد زیاد توی خوابهام هستن و دیگه اینکه من خیییلی وقته که ندیدمشون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام بردوستان عزیزم

    من معمولاخواب نمیبینم واگرهم ببینم خواب های تکراری نیست وخواب های مختلف میبینم

    یک نکته جالی که توی کامنت دوستمون دیدم که گفت وقتی مامعمولاخواب نمیبینیم بدنمون وروحمون درحالت اعتدال قرارداره

    درکل من ادم شادی هستم وارامش دارم وارام هستم ازبچگی وهمین باعث شده الان تواین سن32سالگی زیادخواب نبینم ولی دربچگی خواب های ترس ناک زیادمیدیدم ولی الان نه

    ازخدامیخوام که منم بتونم خواب هایی روببینم که به من الهام شودبرای مسیرهای زندگیم وقدم های بعدیم و راه وچاره حل مساعل به من گفته شود

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    ساحل خورشیدی گفته:
    مدت عضویت: 727 روز

    به نام خداوند عشق

    درود به همه دوستان عزیزم و خداروشکر بابت وجود تک تک شما و بخصوص استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که به لطف خداوند این شرایط رو ایجاد کردن تا انسانهای هم فرکانس با هم هم فکری کنیم و بهترین هارو برای خودمون بسازیم

    من خوابی که تا یکی ئو سال پیش مدام میدیدم این بود که پشت فرمون ماشین هستم و هر چی گاز میدم ماشین حرکت نمیکنه و هر بار یه مدل تحت فشار بودم مثلا گاهی خیلی عجله داشتم و هر کار میکردم ماشین تکون نمیخورد یا اینکه مثلا یکی دنبالم بود و میخواستم فرار کنم اما ماشین حرکت نمیکرد یا اینکه یکی منو گرفته بود و هر کار میکردم نمیتونستم از دستش فرار کنم انگار هیچ زوری نداشتم و با با فریاد از خواب میپریدم اما معناشو نمیدونم . البته کم شباهت نبوده به زندگیم که هر چی مدوئم باز هم عقبم اینهمه روی خودم کار میکنم اما نمیدونم چرا پاشنه اشیلم پیدا نمیکنم .

    امید که بتونم پیداش کنم

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    هادی صدقی گفته:
    مدت عضویت: 1194 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت شما استاد عزیز و دوستان

    من از خیلی سال پیش دیگه خواب نمیبینم یعنی خواب میبینم ولی صبح که بیدار میشم هیچی یادم نمیاد

    خیلی هم دوس دارم یادم بیاد چه خوابی دیدم ولی متاسفانه یا خوشبختانه یادم نمیاد

    ولی در بچگیم دقیقا مثل شما تقریبا هر شب یه خواب رو میدیدم

    خواب میدیدم که دوتا مشت یعنی دستی که مشت شده تو یه جای کاملا تاریک دارن به هم نزدیک میشن و من خودمو مثل یه موی نازک وسط این دوتا مشت میدیدم که دارن به من فشار میارن .و اینقدر فشار میوردن که از خواب بیدار میشدم و میرفتم زیر لحافت ننم میخوابیدم و شب دیگه مرگم بود که بخوابم چون باز میدونستم قراره اون دوتا مشت منو فشار بده و این خوابی بود که تا مدتها من رو اذیت میکرد

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    محمد کوچکی گفته:
    مدت عضویت: 790 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو عزیز و تمامی دوستان.

    استاد من بچه که بودم خواب میدیدم خب ولی زیاد تکرار نمیشد میشه گفت تقریبا زیر 5 بار ولی خب به یه سنی که رسیدم تقریبا بگم از سن 12 یا 13 سالگی تا الان وقتی میخوابم همه چی سیاهه و در عرض چند ثانیه صبح میشه.

    و خیلی هم آرومو راحته!

    ولی خب تک توک هم خواب میبینما ولی بیشتر تاریکیه تا خواب دیدن مثلا 90% تاریکیه 10% خواب دیدن.

    تا الانم دلیل اینو نفهمیدم استاد که چرا هیچ چیز خاصی نیس و همش سیاهو تاریکی چند ثانیه ایه تا صبح ولی کلی آرامش حس خوب داره واسم وقتی از خواب بلند میشم.

    ممنونم بابت نگاه های زیباتون و خواستم باهاتون به اشتراک بزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شاسیته ی عزیز و دوستای خوبم

    الگو های تکراری خواب

    این خواب هایی ک مینویسم مال قبلا هست

    الان این خواب ها رو نمیبینم – الان اینقدر کم، خواب میبینم و تازه چشمام رو ک باز میکنم فراموش میکنم ک چه خوابی دیدم

    من خواب میدیدم دارم از یه بلندی پرت میشم

    و توی هوا در حال پایین اومدنم

    دیگه از یه جایی ب بعد میفهمیدم ک این خوابه، سعی میکردم قبل اینکه ب زمین بخورم بیدارشم

    جالبیش اینجاست ک هیچ وقت هم  یادم نیست زمین خورده باشم

    خواب میدیدم خودم تنهایی ب یه مکان عجیب و ترسناک میرم

    از این جاهایی ک جم جمه انسان هست

    چند شب پشت سر هم دیدم طوری ک شبهای بعدش این مکان برام آشنا بود

    خواب میدیدم اصلا جای دیگه هستم و اینقدر درگیر یه موضوعی اونجا  بودم ک این دنیا رو فراموش کرده بودم 

    تا چند ثانیه بعد از بیدار شدن هم فکر اون موضوع بودم

    خواب میدیم ک دارم از حیوونی فرار میکنم

    یکی از اونا این بود ک یه ورزشگاه بزرگ رو تصور کن

    ک همه از یه در برن بیرون

    و در اون در یه خرس یا گرگ بزرگی وایستاده

    و همه هینجوری آروم آروم خارج میشن

    ولی من ک از جمعیت خارج میشم و یه جایی قایم میشم ولی بعد از چند دقیقه میبینم اون حیوونه جلومه

    و داره منو نگاه میکنه

    خواب میدیم گرگا و سگا شهر رو بدست گرفتن و من توی خونه قایم شدم و یواشکی بیرون رو نگاه میکردم ک اونا نباشن و من برم کارم رو انجام بدم

    توی بیداری بعضی وقتا هم بخاطر فیلم های جنایی ک دیده بودن

    مثلا خونه نشسته بودم یه زره باد میاد و در تکون میخوره

    ولی تفسیرش برای من اینه ک یه نفر داره میاد داخل

    دورو ورم رو نگاه میکنم چه وسیله ای هست ک از خودم دفاع کنم

    خودکار

    چنگال

    و…

    الهی شکرت از وقتی به این مسیر هدایت شدم دیگه خبری از این خواب ها نیست

    انگار ذهنم آشوفته بوده و همیشه در حال فرار ، سقوط ، ولی الان تا حدودی این آرامشه برقرار شده و دیگه اون خواب ها رو نمیبینم

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: