پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 46
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد قشنگم
چقد واقعا این فایل ببشتر منو به خودم آورد
من چند مدتی بود خیلی زیاد رو این موضوع توجه داشتم که خیلی بع شدت خواب میبینم
استاد یعنی من دوتا دنیا دارم انگار
یکیش اینه که هستم و زندگی میکنم
و یکیش دنیای خوابم …
اکثر اوقات هم خواب بد میبینم
و خواب های خوبم خیلی کمه
ولی تموم خواب هام چه خوب چه بد طولانی هستن
عین تومار
یعنی من چندین ساعت مثلا3 ساعت خواب میبینم یک تیکه
جواب سوالی که پرسیدین …
1. من خیلی خواب مادر بزرگم و یا عمه مادرم یا دایی پدرم رو میبینم (ادم هایی که فوت شدن و تو این دنیا نیستن) و همش اینجوریه که فقط دارم ازشون خواهش میکنم بمونین لطفا بمونین پیشم ..من نمیخام شما برین و دنیا با وجود شما قشنگه بعد اونا میان.. یه حرفی به من میزنن انگار جواب یه سری سوال هامه بعد مثل هوا و اکسیژن جلوم محو میشن … و حتی یه سری وقتا یه سری از رفیقام یا پارتنرم که ازم خیلی دورن این خواب میبینم که همش دارن میرن… و من هی میگم صبر کنین کجا میرین و فلان ولی انگار صدای منو نمیشنون
2.وقتایی که احتی 1 هفته بعد امتحان دارم از همون 1 هفته قبل این خواب رو میبینم که همه رفتن سر کلاس امتحان دادن من جا موندم نرفتم… یا همش میرم سر کلاس میبینم وای امتحان گرفتن و تموم شده و من نرفتم یا یه سری استاد های دانشگاه دارم که سخت گیرن و من هنیشه سر کلاسهاشون دیر میرسم … و این خیلی حس بدی میده بهم
3.خواب اینو میبینم که عروسیمه … بعد خیلی شادم خوشحالم اصلا یه جوریه که میگم وای همینو میخاستم از خدا اینجوریه که میگم چقد خوبه من عروسیم رو خیلی دوس دارم( با این که من کلا به ازدواج و … حتی فکر هم نمیکنم )
4.خواب میبینم که یه نفر تو خواب عاشق منه و ب شدت ب من علاقه داره و همش مواظب منه این خواب و خیلی دیدم یه بار یه شخصی بود که ب شدت عاشقم بود ولی من همش تو خواب میگفتم من پارتنر دارم من عاشق اونم … یا باز خواب دیدم که یه فردی خیلی دوسم داره و با مهربونی جوابم میده بعد من میگم نه من پارتنر دارم… و همش تو فکرم چجوری به پارتنرم بگم که مثلا اینا منو دوست دارن در صورتی که ب من ربطی نداره و حس اوناست… و اکثر اوقات که پارتنرم میفهمه ناراحت میشه ولی میگه عیبی نداره…
4.این خواب رو من به شدت میبینم استاد ب شدتتتتت
این خوابه که: یه جایی هستیم حالا با بر اثر (زلزله .طوفان. حتی حمله آدما . تانک . و بلاهای زمینی ) زمین به هم ریخته … و خونواده من هم هستن و من همیشه دارم ب اونا کمک میکنم همش دارم خونوادم رو نجات میدم میگم شما برین شما فرار کنین من میام .. حدود 4 بار این خواب رو دیدم که آدما (پلیس..یا این ادم های که تو دنیا هستن ..یا اینایی که با تانک دشمنن) به شهر حمله کردن و من فقط دارم خونوادم رو نجات میدم… و اصلا از این که اتفاقی برای خودم بیوفته نمیترسم همش به فکر اینم من هیچیم نمیشع ولی اونا انقد مثل من قوی نیستن
5.خواب میبینم که دارم از دست یه آدمی فرار میکنم و تا میان در رو ببندم یا پنجره رو ببندم یا هرچی در یا اون چیزایی ک میخام ببندم کوچیکه ( خودم از خوابام خندم میگیره) یا در کاملا بسته نمیشع انگار در رو درست نساختن که من بتونم ببندم چارچوب بزرگ و در کوچیک :/// بعد من خب ؟ دومیدانی کار میکنم و دوییدنم خیلی سریع و تند بعد تو خواب از دست اون ادم که میدوه دنبالم اصلا نمیتونم بدو ام دارن میدو ام هااا ولی انقد آرومه که انگار سوال تردمیلم و تکون نمیخورم و خیلی زور میزنم که برسم …و نمیرسم و نمیشه
6. یه خوابی هم که 4 بار برام تکرار شده خب؟ اینه که خیلی میبینم پیامبر یا خدا یا حیوانات ولی صدا دارن حرف میزنن و نقش خدا هستن همه شون باهام صحبت میکنن و مثلا همین چن وقت پیش خواب دیدم که خدا بود که داشت صحبت میکرد البته بهم گفت ادامه بده قطعا میرسی و گفت نتیجه پیشرفت هات توی ادامه دادنته
7. راستی استاد من خواب شما رو هم زیاد میبینم … همش به این صورت که فقط من و ابجیم که تو این مسیر هستیم شما رو میشناسیم بعد شما انقد تو خواب من خوشحالین که من شما رو میبینم همش میگم وای دیدمتون خدای من دیدم شما رو و شما انقد خوشحالین که منو دیدین و چقد خوشحالین که من چقد تغییر کردم اینو خیلی دیدم یه بار تو یه خونه دیدمتون یه بار تو رستوران یه بار یه جایی بود عین پرادایس و اونجا همو دیدیم و همش دارم اشک شوق میریزم و اینو میگم من در اون حد مدارم بالا نرفته که شما رو ببینم پس این یه لطف از طرف خداعه…
ولی استاد اون خواب عشق رو که گفتم خب ؟ خیلی حسش عمیق یا خواب ترس هام حسشون عمیق
من خوابی خوراکی و فلان هم میبینم ولی هیچ بو و طعمی نداره
ولی خواب هایی که با احساس همراه
اصلا انگار کلا حسش میکنم …
سلام
3
خواب های که طی این مدت به واضح یادم هست
موقعی که توی خواب میخوام خرید کنم و میرم مکان های رویایی هی به حساب بانکی الآنم نگاه میکنم و احساس پوچی همون لحظه تجربه میکنم و روی خودم توی همون تایم کار میکنم که راحت برو و خرج کن با اینکه چند سال از این اتفاق میگذره باز هم داره رخ میده و خرج کردن توی خواب و کمبود پول مواجه شدن
و تایم خیلی لذت بخشی رو درخواب با اطرافیان که فقط برای اونجا هستن میگذرونم سفر میرم غذا میخوریم میخندیم و رابطه خیلی خوبی رو اونجا دارم و هر وقت هوا خیلی خوبه ترجیح میدم بخوابم و اونجا باشم
آرامش خیلی خوبی رو تجربه میکنم و یه ویژگی مشترکی که دارن اینطوریه که با افرادی و توی تایمی دارم زندگی میکنم که بهترین استفاده رو ازش دارم میبرم و کلی لذت میبرم از اون شرایط که داخلش هستم و کلی کیف میکنم و حسش خیلی آشناست
و خواب های جدیدم اینطوریه که دارم برای کارگاهم وسایل میخرم و فروش دارم پک ها رو بسته بندی میکنم و اون حس رسیده توی خواب خیلی برام لذت بخشه و کلی ازش کیف میکنم و عاشقشما بسکه شیرینه
————–
و اینطوری اونجا برام انگار خیلی رسیدن به خواسته هام راحت و هرچی که بخوام بشدت زود برام فراهم میشه و ارتباطات که اونجا هست خیلی صمیمی و دوستداشتنه و پاشنه آشیل م توی این دنیا اینکه باورم ضعیفه که همه کار هارو خیلی راحت میشه انجام شد و اینطوریم که کار هارو میسپرم به خدا و نمیدونم خودم باید چیکار کنم و نجوا میاد که من نباید هیچ کاری انجام بدم و یا کاری که بهم الهام میشه مثل نه گفتن اولش یکم برام بد یا ساخته ولی آخر کار که نتیجه رو مشاهده میکنم میگم ایول و خوشم میاد و ذهن هی منو میبره سمت چگونگی و این موضوع باعث شده من به خواب وابسته بشم و دنبال هر فرستیم که بخوابم
به نام خداوند خوبی ها
سلام خدمت استاد عزیزم
در مورد سوال این جلسه که چه خواب هایی طی سال های زیادی دیدم به این نتیجه رسیدم بیشتر مضمونشون گم شدن ،سردرگمی و اضطراب هست که یه جایی رفتم نمیدونم کجام و هیچکس ندارم و خودم تنها هستم
بسم الله الرحمان الرحیم
پیدا کردن الگوهای تکرار شونده
قسمت سوم: خواب:
سوال این قسمت:
چه الگوهای تکرار شوندهای را میتوانی در خوابهای خودت پیدا کنی؟
بعنوان مثال فرد میتواند بگوید:
من خواب میبینم در حال فرار هستم. یکبار از دست یک حیوان وحشی، یک بار از یک آدم یا یک موقعیت که میخواهد مرا به دردسر بیاندازد، من خواب میبینم باید در زمان مقرر در جایی باشم اما دیر میرسم. من خواب میبینم امتحان مهمی دارم اما برایش آماده نیستم و این خواب به شیوههای مختلف تکرار میشود. من خواب میبینم یک جای جدید را در خانهام کشف کردم. یک بار اتاق جدید؛ یک بار در مخفی؛ من خواب میبینم در یک تله یا باتلاق گیر افتادهام و به شدت برای بیرون آمدن تقلا میکنم تا این که از خواب بیدار میشوم. من خواب می بینم راهم را گم کردهام و تقلا میکنم تا راه برگشت را پیدا کنم و این الگو به شیوههای مختلف در خوابهای من تکرار میشوند. و…
اما! من درباره خوابهای خودم این دیگاه را دارم:
من به جد و با جرئت میتوانم بگویم که بالای 80 الی 90 درصد خوابهایی که در این اواخر و طی ماههای اخیر میبینم، مستقیما مربوط میشود به اوکی شدن رفتن ما و من میبینم که عملا میرویم و در حال حرکت هستیم. نکته جالب قضیه این است که خانم من هم دراین زمینه با من همنوا و هم مدار است. او هم میگوید: من هم بیشترین خوابهایم این گونه هست که یا در حال خداحافظی هستیم، یا در حال رفتن هستیم و یا هم حرکت کردهایم و این در حالی است که من هم ههمین دیدگاه و همین نگاه را دارم.
حتی در عالم خواب و بیداری و گه گاهی در عالم بیداری، آن هم به صورت ناخودآگاه، گفتگوهای درونی من و خانم من، مستقیما به همین سمت و سو میرود و یکباره وقتی به خودمان میآییم، میبینیم که درباره رسیدنم و تحقق لذت بخش خواسته معنوی مهاجرت مان با خودمان (دنیای درونی مان)، حرف میزنیم و تصویرسازی های لذت بخش مینماییم. این مورد تقریبا برای ما ناخودآگاه رخ میدهد.
تاجایی که یاد میآید و ذهن من برای من یاریام مینماید، یادم نیست که در خوابهای خودم در باره خواسته معنوی مهاجرتم تمرکز و توجه و یا هم محور این خوابها، روی نشدن و مشکلات ناشی ازاین خواستهام بشود؛ من چنین جیزی را یاد نمیآید و چنین چیزی را نداشتهام و ندارم. خدایا! شکرت.
پس من با یقین کامل و آنچه که برای من لطف خدایم و هدایتهای اوهست، از خوابهای شیرین خودم که این خوابها برای من، یکی از نشانههای معنوی و امیدوار کننده تحقق عالی خواسته معنوی مهاجرت خودم هست، این گونه برداشت که میکنم که من باید همین مسیر را ادامه بدهم و سعی کنم که حالم را خوب کنم و ایمانم را قوی نمایم و اجازه بدهم که خدایم کارهای معنوی مهاجرتم را برای من بکند و به این خوابها و نتایج الهام بخش اینها، توجه نمایم و اهمیت زیادی قایل بشوم و احساسم را خوب نمایم.
از خواب دو شب پیش خودم میگویم. گرچه من همه شبها خوابهای زیادی میبینم ولی بعضی از خوابها واقعا برای من معنوی و الهام بخش هست و حتی درهمین خواب دوشب پیش خودم، برای من در خواب گفته شد که پاشو و این خواب خودت را بنویس! من هم در همان لحظه از خواب بیدار شدم و خواب معنوی خودم را برای خودم مکتوباش نمودم. اما! نکته جالب داستان این خوابهای معنوی و تکرار شونده برای من این است که بیشتر این خوابها در حوالی نزدیک به صبح (همان زمانی که خواب سنگین و شیرین میشود)، برای من رخ می دهند و یا هم یعضی از خوابهای من که خلی هم امیدوار کننده هستند در لحظات پایانی شب و هنگام بیداری رخ میدهند که سبب میشوند من بیدار شوم و با انگیزه خیلی خوبی روزم را شروع نمایم. و حتی شیوه این خوابها دراین اواخر این گونه هست که ما میرویم و ما حرکت مینماییم.
حالا که این مورد را مینویسم که همین هم برای من هدایت و رهنمایی الهی هست و من به گونه هدایتی امروز صبح برای عملی نمودن این جلسات دهگانه الگوهای تکرار شونده هدایت شدم و حال من خیلی خیلی هم خوب هست و از خدای خوب خودم رازی هستم و سپاس گذارش هم هستم، از همین کارکردن خودم هم لذت میرم و این نشانهی است برای این که همین مسیر را بروم و این مسیر معنوی برای من جواب میدهد.
دو شب قبل خواب دیدم که یک خانم 45 الی 50 ساله با چهره سفید رنگش که موهای هایلات گونهاش دوتا کارت بدستم داد که البته یکی را بدست من داد و دیگری را بدست یکی از دوستان قدیمیم که دراین خواب در کنار من بود داد و به من گفت که این خروجی شماست. چون همه کارهای ما در ایران اوکی شده و ما فقط منتظر خروجی گرفتن مان هستیم. بعد همان خانم از ظاهر من سوالاتی را پرسید و من هم جواب دادم و… این گونه خوابها را زیاد دیدهام که بعداز چند روزی خبری بسیار خوشحال کننده برای من دادهاند. و ما باز یک قدمی بزرگ دیگری برای رسیدن عملی به خواسته مان را برداشتهایم. ما؛ خود مان نه! بلکه خداوند همه این کار ها را برای ما انجام داده و ما را به خودش، با این نوع خوابها نزدیک کرده است.
حتی موضوع دیدن و اتفاق افتادن خوابها هنگام سحری، موضوعی است که خانمم میگوید برای من هم در همین زمانها اتفای میافتند. و این روند برای ما هنوز هم ادامه دارد و من از این روند رازی هستم.
این خوابها برای من نشانه های تحقق خواستهام هستند و من این موضوع را به وضوح میبینم و به آن پی بردهام. چون جنس خوابهایی که میبینم همه شان تقریبا یکی است و در مسیری است که من آنرا میخواهم. من بیشترین این خوابهای خودم را نوشتهام و هر وقتی که تصمیم میگیرم روی خودم با جدیت کار کنم، رخ دادن و اتفاق افتادن این خوابهایی که الگوی شان برای من یکی است و نشانه تحقق خواسته من هستند برای من زیاد و زیاد میشوند.
خدایا! سپاس کذارت هستم.
با سلام خدمت همه دوستان و استاد گرامی و مریم عزیز
من سالهاست یکسری خوابهای متفاوت ولی با یک حس مشترک میبینم، که در همشون قراره به لذتی برسم و براش ذوق دارم، مثل رفتن به سفری و یا میهمانی و جشنی، ولی در آخرین لحظات موانعی سر راهم قرار میگیره و با نرسیدن به اون لذت از خواب بیدار میشم. البته مدتی که روی خودم کار میکنم تعدادشون خیلی کمتر شده و خواب آرامتری دارم. اما برام سوال بود که چرا هنوز هستن؟! تا اینکه دیروز من این فایل رو دیدم و دوباره شب اینچنین خوابی رو دیدم و صبح زودتر از زنگ ساعتم بیدار شدم و خیلی برام جالب بود که بعد از بیدار شدن آگاهی هایی بدست آوردم و دونه به دونه نمود این خواب توی زندگیم برام واضح و روشن شد و حتی مسائلی که فکر میکردم مقصر کسی دیگر است رو فهمیدم که به همین الگو برمیگرده..
الگوی ذوق و امید داشتن برای رسیدن به لذتی ولی در آخرین لحظات به تعویق افتادن به خاطر اینکه خودم رو لایق نمیدونم.
و از امروز تصمیم گرفتم که خودم رو لایق رسیدن به اون لذتی که میخوام بدونم و با عنوان صبور بودن و منتظر بودن، مدام به عقب نیاندازم..
خدایا ازت ممنون و سپاسگزارم که لحظه به لحظه هدایتم میکنی
دوستون دارم
در مورد این سوال باید بگم که یه اتفاق خنده دار برای من میفتاد که من توی بچگی خواب زیاد میدیدم و البته کابوس های زیاد و شبهایی خواب میدیدم و یه لحظه بیدار میشدم و ادامه اون خواب رو توی لحظات اولی که بیدار میشدم و هشیاری کامل نداشتم ادامه میدادم یادمه یه شب خواب دیدم پرده ی خونمون آتش گرفته و من بیدار شدم و داشتم پرده رو از جا میکندم تا اتیشو خاموشش کنم یا خواب دیدم کتاب و دفترمو گم کردم و بیدار شدم و داشتم زیر مبل دنبال دفترم میگشتم….
ولی الان که بزرگتر شدم زیاد خواب نمیبینم نمیدونم چرا شاید توی ماه یکی دو بار خواب ببینم
سلام به استاد عزیزم
استاد من قبلا خواب امواتم رو میدیدم خیلی زیاد ولی فک کنم سالهاس چندین کیک خامه ای رو میبینم که تعبیرش عالیه
ی خوابیم هس ک بارها دیدم ولی خب زیاد تکرار شونده نیست که خواب عروسیمه و من مجردم
مرررررسی استاد عزیزم بابت این فایل هاتون که خدا میدونه این تفکر ما چه نتیجه ی فوق العاده ای رو در نهایت به همرا داره
سپاسگزارم از شما و تیم حرفه ایتون
باسلام این فایل الگوهای تکرار شونده که من دیدم ولذت بردم الگوهای از خودم پیدا کردم که تقریبا از وقتی وارد کار ودرامد شدم
این بود که من همیشه توی هر مراسمی پولم صفر میشد
واین قضیه با توجه به شنیدهایم از این فایل سالی
شده یعنی یک سال وفور نعمت دارم یک سال دیگه نه یک الگوی دیگه داشتم که هر وقت ماشین عوض میکردم این وقبول کرده بودم که حتما باید سه بار تصادف میکردم یعنی طوری بود که منتظر بودم ویادم میاد که سه تا تصادف کوچک میکردم با خودم میگفتم آخیش خدارو شکر این سه مورد با خسارت حداقل تمام شد
استاد من دوسالی هست که دارم روی باورهای کارمیکنم ولی اون اتفاق قشنگیه که منتظرش هستم هنوز نیافتاده با دیدن فایلهای شما فهمیدم چرا چون من ادامه نمیدادم
میدونید الان فهمید چرا مثالی که بزنم اینه اگر یک حد صفری باشه بالای صفر وزیر صفر مشخص شده باشه من آنقدر زیر صفر بودم که الان شاید تازه رسیدم به صفر پس باید ادامه بدهم صفر را رد کنم وناامید نشوم
خدارو شکر که توی این دوسال خواب تکراری دیگه نمیبینم قبلاً خوابهای تکراری من این بود به هر نوعی یکجا گیر میکردم و میخواستم که فرار کنم پاهام یاری نمیکرد و وقتی بیدار میشدم احساس ناتوانی توی پاهام داشتم
تنها تورا میپرستیم وتنها از تو یاری میجوییم
این فایل های الگو های تکرار شونده را من قبلا یک بار دیدم و وقتی که این الگو ها را دیدم باعث شده بود که به خودم راجعه کنم وببینم که الگویی هست که در گذشته در من اثر گذاشته باشه و همیشه داشته باشه تکرار بشود دیدم بله یک الگو دارم که این حدود شانزده ساله که با منه اونم الگوی شروع از اوله همیشه یک سال به جلو حرکت میکنم بعدش یهو با کله میخورم زمین و این هر سال برای من اتفاق می افته زمان دبستان اینطور بود که همیشه میگفتم که باید دیگه درس بخونم و همین باعث میشد که همیشه هر چند موقع برم و یک کتاب یا دفتر نو بخرم و با خودم عهد ببندم که دیگه تمام این تو بمیری از اون توبمیری ها نیست و باید شروع کنم ای چند وقته که دارم روی روانشناسی ثروت کار میکنم خیلی کم کاری میکنم اما از اونجایی که جهان کاری میکنه که یا پیشرفت یا مرگ من مثل یویو شدم یو یویی که هر بار از قبل پایین تر میره و الگوی تکرار شونده من این بود که نمیشه و باید همیشه از نو شروع کنم یعنی این که فکر کنم از این باور نشئت بگیره که اگه مثلا یه اتفاقی مثل این باشه که پولتو از دست بدی دیگه بهت بر نمیگرده و دیگه مثل سابق نمیشوی مگه این که از صفر شروع کنی مثل روانشناسی ثروت و دوازده قدم که من چند ماه هست خریدم و لی استفاده نمیکنم و وقتی که مشکل مالی یا دیگر مشکلاتی که دارم سراغشون میرم ولی خب الان خدا یه تضاد بزرگ جلو گذاشته که واقعا اگه حلش نکنم دیگه تمومه فکر نکنم بتونم از بعد این تضاد دیگه اون آدم سابق بشم ولی الان چنان حس خوبی دارم که نگو از جلسه دوم روانشناسی الان بیشتر از ده میلیون پول ساختم و این تضاد اومده که این الگو تکرار شونده که هیچ وقت پول ندارم و همیشه باید از سر اول شروع کنم رو از ریشه بکنه
در حد توانم تونستم ردپا بگذارم
عاشقتونم
در پناه حق
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و همه دوستان هم فرکانسی ام
چه نشانه قشنگی بود امروز برای من که باعث شد بیام بعد از مدت های طولانی بنویسم و رد پایی از خودم بگذارم
جونم برات بگه که من کلی نتایج خوب و عالی داشتم تا زمانی که دیگه کم کم از مسیر اصلی و دوره هام دور شدم و دیگه کم تر روی خودم کار میکردم از اون موقع بود که دیگه رفتم توی در و دیوار و با کله خوردم زمین بدم خوردم زمین :))))
خلاصه من شروع شد خواب های بد هر شب و کابوس همیشگی و دیگه به مرحله ای رسیده بودم که میترسیدم از خوابیدن چون پرشده بودم از احساس بد و تمرکز روی ناخواسته ها و همه اون دستاورد ها هم کم کم از دست رفت.
با مقاومت فراوان که نمیررم دکتر به اصرار خواهرم و دوست هم فرکانسیم رفتم دکتر که یکم ذهنم آروم بشه و بتونم برگردم به قبل
به قول استاد عزیزم که همیشه میگفت حال خوب و نتایج ما تا زمانی هست که روی خودمون کار میکنیم ووقتی رها کنی بر میگردی به قبل
ولی باز خوبیش اینه که به محض اینکه حالت خوب میشه نتایج هم عالی میشه
دیگه بخودم قول دادم بتونم همیشه تو این مسیر بمونم از اول شروع کردم دوره 12 قدم و با شروع کار کردن روی خودم هدایت شدم به کاری که با شرایط فعلی توی خونه بتونم انجام بدم و درامد داشته باشم
از وقتی شروع کردم روی کار کردن روی خودم دیگه اون خواب های تکراری آزار دهنده از بین رفته
خواب هام همش یه شکل و یه مفهموم داشت دعوا با پدرم
اینم بخاطر نبخشیدنم بود که از وقتی بخشیدم و تمرکزم روی خودم اومد دیگه خواب نمبینم
خدا رو شاکرم که دوباره دراین مسیر خوب قرار گرفتم
عاشقانه دوستتون دارم .