پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 25

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محجوبه گفته:
    مدت عضویت: 2133 روز

    سلام سلام

    رد پای 16 از تعهد 40 روزه

    خدای من چقدر تو فایل گوش دادن برام همزمانی رخ میده.چند روزه دارم فکر میکنم که ورودی پول برام خیلی کم شده دنبال جواب بودم که امروز رسیدم به فایل جلسه های 27 و 28 روانشناسی ثروت 1

    از صبح دارم فکر میکنم من روزا از 7 صبح پامیشم تا 12 شب دارم کار میکنم.

    خونه داری میکنم.سرویس بچه ها هستم.غذا برای همسر جان درست میکنم میفرستم.کارهای سایتم رو انجام میدم.و هر از گاهی خیاطی هم میکنم مثلا هفته یا هر 10 روزی هم یه چیزی میدوزم.

    خوب امروز خیلی فک کردم من اینهمه کار میکنم چرا حقوق ثابت ندارم؟البته دو یا سه ماه حقوق از همسرم گرفتم تا اینکه سایتمون رفت برا اپدیت و الان حدود 1 ماه طول کشید هر چند تو این مدت بی‌کار نبودم و بالخره یک کارایی براش انجام دادم ولی چرا من که اینهمه زحمت میکشم چرا حقوق ندارم یا حقوقم کمه؟

    گشتم و گشتم فکر کردم و وقتی این فایل رو شنیدم به یه چیزی رسیدم.من همیشه یه ترمز توی ذهنم دارم اونم اینکه من خیلی به کارم که سئوی سایت هست علاقه دارم.ولی به خاطر کارهای خونه و بچه ها و اشپزی از این کار عقب میمونم.چند روزه همزمان دارم فایلهای الگو های تکرار شونده رو هم گوش میدم متوجه شدم اره واقعا کار خونه منو عقب میندازه بعد با خودم گفتم باید یه نیروی کمکی بگیرم یا اینکه بقیه اعضای خانواده کمکم کنن که دیدم اونام اکثر اوقات یا نیستن یام اگر باشن دیر میان خونه.

    پس باید یه راه حل دیگه پیدا میکردم.

    میمونه گزینه کارگر.اره باید کارگر بگیرم ولی پولش چی؟منکه درامد ثابت انچنانی هنوز ندارم!

    چرا میشه باید یکم صرفه جویی کنم باید اول هفته که خرجکرد خونه رو از همسرم میگیرم پول کارگر رو کنار بزارم.

    و کلا از حسابم جداش کنم.مطمئنم رزق و روزی اون ادم رو خدا خودش میرسونه.

    مگه نه اینکه ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست پس من اگر ثروتمند بشم میتونم سعادتمند بشم.برا ثروتمند شدن باید کار کنم و بعد به خودش توکل کنم و کار به هیچی نداشته باشم.

    پس کاریکه این هفته انجام میدم و جلوی این ترمز بزرگ ذهنیمو میگیرم اینکه:

    1.پول کارگر رو برا اخر هفته، همین اول هفته کنار بزارم تا بتونم کارگر بگیرم تا به کار های سایت برسم.

    2.این باور رو در خودم تقویت کنم که هیچ چیز و هیچ کس نمیتونه جلوی پیشرفت و پول دراوردن منو بگیره.پس باید برا از بین بردن هر مشکلی که پیش میاد فکر کنم و راه حلشو پیدا کنم.

    همونطور که خیلی از مسائل رو قبلا حل کردم بعدی ها رو هم میتونم.

    3.باور خانه دار بودن نباید موجب بشه من درامد نداشته باشم.من لایق بهترینا هستم خدا منو خلق نکرده که فقط خدمات بدم.

    خدا من رو زن افریده که خدمات بگیرم تا بهترین زندگی رو داشته باشم.

    منننننن یککککککک زنممممممم.

    یک فرشته که باید رو شونه های خدا بشینه و خدا بهش بهترین مسیرها و راه ها رو نشون بده.

    من میتونم بهترین زندگی رو داشته باشم اگر خودم بخام.

    4.اگر میخام که موفق بشم باید خیلی راحت نه بگم.امروز مادرشوهرم زنگ زد بنده خدا گفت نهار بیا اینجا و این در حالی بود که من یک لیست از کارهام نوشته بودم و باید تا شب انجامشون میدادم.مونده بودم چی بگم ولی یه آن با خودم گفتم اگر برم اونجا تا شب علاف میشم و کلی از کارام میمونه.بهانه کلاس بچه ها رو اوردم و نرفتم.(هر چند که نباید بهانه میاوردم و باید به راحتی میگفتم من امروز تو خونه خیلی کار دارم معذرت میخام نمیتونم بیام اونجا)

    ولی به هر حال نرفتم.و کلی از کارهای عقب افتاده ام رو انجام دادم.اخر شب به خودم گفتم ایول ببین اگه میرفتی این همه کار عقب میموند.

    پس دارم کم کم یاد میگیرم که بگم نه.الهی شکرت.

    راستی خبر خوب اینکه در مورد دخترم خیلی ارومتر شدم.هر موقع نجواها میاد تو ذهنم سریع میگم خوب میشه هنوز 18 سالشه.هنوز بچه اس.

    و دیگه خیلی کمتر حرص میخورم از کاراش.و میگم درست میشه مطمینم درست میشه.

    و بعد امروز هم اومد با کمک خودم یک پارچه برش زد و شروع کرد به دوخت یک پیراهن مجلسی.اولین پیراهن مجلسیش.

    الهی صدهزاااار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    حسین شفیقیان گفته:
    مدت عضویت: 1413 روز

    حسن شفیقیان

    باسلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی

    بنده در شرایط استرس زا یا این که اتفاقات بدی برام می افتد. سریع دنبال مقصر هستم و داد و بیداد و فحش و دعوا و احساس قربانی شدن دارم.

    روزی هزاران بار بابت این سایت و شما عزیز دلم خداوند را شاکرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    حسین موحد گفته:
    مدت عضویت: 1015 روز

    سلام به عشق خودم یعنی استاد بی نظیرم سید حسین عباس منش

    الگو های من در شرایط چالش زا را هرچی فکر کردم دیدم چیزی نمیتونم پیدا کنم ولی یه حسی بهم گفت اول رو کاغذ بنویس و منم نوشتم و مسئله ام حل شد خدایا شکرت

    .

    .

    .

    الگوی تکراری من در:

    شرایط استرس زا اینست که فقط بخدا توکل میکنم و انگار منی دیگر وجود ندارد که فکر کند و راه چاره بیابد، چون اینکارو نکنم قلبم از جاش درمیاد بخار استرس زیاد

    در شرایط نامناسب و ناراحت کننده معمولا یا همیشه به آینده و رویایی که دارم فکر میکنم و با خودم میگم اگه به اون نقطه برسم درست میشود

    در شرایط سخت فکرم قطع میشه یعنی نمیتونم فکر کنم و تمرکز کنم و اکثرا بعدش مسیر برام باز میشه یا بهم گفته میشه

    در شرایطی که مشکل است ولی راه حل نیست معمولا خودارضایی میکنم یا احساس قربانی شدن میکنم

    .

    .

    .

    هیچوقت فکر نمیکردم اینا الگوی تکراری من باشد، چه خوب است که آدم خودش را بشناسد اونموقع اصلا لازم نیست به بیرون خود وقت بگذارد

    ممنونم از شما بابت این فایل های بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    میثم معصومی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز ودوستان

    این روزا دوره عشق مودت در روابط شروع کردم و دارم خیلی برا بار دوم کار میکنم دوره را و همزمان این فایل ها را شما میزارین باعث شده خیلی خودم بشناسم که چه ادمی هستم شناخت خودم نسبت به خودم بیشتر بشه ازتون و خدا داره چواب سوالایی منو از طریق شما استاد عشق بهم میده خدا را شکر میکنم واز شما سپاسگذاری میکنم استاد.

    جواب سوال وقتی که به یه شرایط به شدت استرس زا بر میخوریم چه واکنشی نشون میدیم؟

    من وقتی به شرایط استرس زا و سخت بر میخورم اکثرا با خدا صحبت میکنم که خدا برطرف کنه مشکلم

    و خیلی میخوابم که بهش فکر نکنم

    و سعی میکنم ذهنم کنترل کنم چون ارتعاش منفی نمیخوام بفرستم صدرصد نمیتونم ذهنم کنترل کنم بهش فکر نکنم ولی انصافا خیلی سعی میکنم مثلا تو زمانهایی که ذهنم بشدت درگیره برا مشکلی که پیش امده به خودم میگم الان چی اطرافم هست که بخاطر از خدا سپاسگذارم

    ویچی دیگه که باعث شده از دیگران کمک نگیرم یا خیلی صحبت نکنم فایلهای رضا عطار بود اونجا که گفت من از خدا خواستم که قرضهای منو بده اصلا بعد از اون روز به محضی از خدا میخوام مشکلم حل میکنه

    قبلا به همه میگفتم یه همچین مشکلی دارم یا پول میخوام شما بهم بدین

    ودر اخر استاد ازتون سپاسگذاری میکنم یه همچین فایلهای را رایگان در اختیار ما میزاری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    به نام خدای اجابت کننده درخواست ها به سادگی

    سلام به استاد عزیز و ی سوال جذاب دیگه

    دیدم بعضی از دوستانم در مورد این سوالات چیا نوشتن ولی ما واقعن خیلی خیلی از این سریال سوالها لذت بردن

    فهمیدم از جامعه فاصله گرفتم فهیمدم چقد عالی شدم

    که از خیلی از این چالش ها زندگی ندارم

    و زندگی هر روز هر لحظه داره بهشت میشه برام

    جواب سوال

    خداروشکر خیلی نمیشه اتفاغی بی افته که بی قرار عصابی باشم

    چیزی که یادمه موقعه هایی که بی حوصله پکر میشم فایل های زیادی از استاد عزیز و مریم عزیز لطف کردن اماده کردن اونهارو داخل هارد دارم میبینم

    درصد حال بدم خیلی کمه عصابنیتم خیلی کمه واقعن نمیدونم چی باید بگم خداروشکر جوابی ندارم برای این سوال نمیدونم کنترل کانون توجهم شاید خیلی به این موضوع کمک کرده اینقد قرق دوره دوزاده قدم هستم که اصلن همه چیزم عالی در زندگی خدایاشکرت

    عاشقتم استاد عزیز امیدوارم قدر شمارو بدونم قدر هدیه ای که خداوند بدون منت بهم داد تا این همه حالم خوب بشه و این اطلاعات بدست بیارم

    وقتی صدای سخنرانی سیمناری جایی دعوت میشم میرم میام میفهم استاد عباسمنش کیه و چقد باید شکرگزارش باشم و گفته هاش فقط عمل کرد

    خدایا شکرت برای این هدیه ای که بهم دادی

    آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    سلاااام عاشقتونم

    من وقتی با شرایط استرس زا مواجه میشم، حالتهای سبک و قابل تحمل تر رو زودی به خودم مسلط میشم و حالم رو خوب میکنم، ولی تو حالتهای شدید و سخت،همه ش دنبال مقصر میگردم،پیداش میکنم، محاکمه ش میکنم و در آخر به سزای اعمالش می‌رسونم!! اونم با فحش و بد و بیراه هوایی که تو ذهنم میگم و تقریباً یک روزم رو این انرژی بد، نابود می‌کنه!

    یکی نیس بگه جم کن خودتو مرد حسابی! اینم شد کار؟!!

    ولی همیشه همین آشه و همین کاسه. باوجودیکه در شرایط عادی و نرمال، ایرادات عالم و آدم رو گردن میگیرم، وقتی شرایط خیلی استرس زا هست، دنبال مقصر میکردم و عمرا گردن نمی‌گیرم!!

    یعنی این حجم از ایمان راسخ در وجودم، منو سورپرایز کرده! عجب موزماری هستم! اسباب خجالت.

    عجب حکایت عجیبی!

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    S گفته:
    مدت عضویت: 729 روز

    خب سلام مجدد

    من میخوام از ترس هایم بگم؟

    خیلی خودمونی

    خیلی راحت بدون طفره رفتن

    من حدودا اول راهنمایی بودم در جایی ویلایی کوهستانی زندگی میکردیم که سگ بود یه روز در زمستان گرگ ساعت 6:30 صبح بهم حمله کرد که واقعا اونجا خدا خواست من زنده ماندم به قدری من قلبم طپش میکرد و حالم بد که تا اخر دوران همون سال تحصیلم صبح ها با کلی ترس و لرز از خونه بیرون میرفتم تا دیگه از سگ کلا ترسیدم از سگ های بزرگ و جثه ای تا این ماجرا گذشت من حتی کابوس شبانه ام خواب سگ دیدن و حمله کردن بود تا این ماجرا بعد حدودا 15 سال مجددا در زمستان حدودا ساعت 6 خرده ای صبح در جایی دیگه تکرار شد به همین راحتی سه تا سگ خرناسه کنان بهم حمله باز خدا خواست جون سالم به در ببرم چرا؟ چون اونجا واقعا از ته قلب خدا رو صدا زدم نه از ترس مردن از ترس تنهایی و بی پناهی حتی مردن!

    و بعدش باز ترس… تا رفتم دکتر دیدم اگر بعد این همه سال باز نتونم بار ترسم کنار بیام این ریشه دار میشه فردا روزی کم کمش با زن و بچه ام سگ بهم حمله و مجبورم خودم از ترس فرار کنم

    دکتر منو با سگ روبرو کرد با یه نژاد ژرمن و دوبرمن و… رفتم اول ترس داشتم ولی کم کم نزدیک شدم دیدم باید با زبان خودش باش حرف زد تا لمست کنه الان براشون گاهی غذا میبرم و دیگه خیلی نمیترسم و سعی کردم یعنی دارم میکنم باشون دوست بشم ناگفته نماد پدرمم تو کارخانه مشهدش سگ نگهبان داره که اگر برم دیگه میخوام باش راحت باشم چون اوایل ترس داشتم ولی اون واقعا حتی وحشی هم میشد چون میدونست پدرم منو دوست داره کاریم نداشت

    ترس بعدی من واقعا بهش رسیدم اینکه به هر چی بچسبی ازت میگیرنش واقعا هست! من چند روز پیش کیفمو زدن تو کیفم دوتا چیز با ارزش بود یکی گوشی که یه عزیز برام خریده بود نه به خاطر گوشی به خاطر بو اون عزیز بهم میداد دومی کتابی که من سالها داشتمش خاطرات برام بود هر زمان حالم بد بود اونو میخوندم شاید 500 بار خونده بودمش ولی چرا ترس؟ چه رابطی اصلا داشت؟ همیشه ترس از دست داشتن این دوتا داشتم تو مترو میرفتم میگفتم ازم نزنند تو خیابون هزار بار عقب و این ور و اون ور میدیدم که کسی مشکوک کنارم نباشه اخرش در نهایت باز حوالی ساعت 6 خرده ای صبح این اتفاقم رخ داد پس یعنی وقتی فرکانست منفی باشه همه اینا ساعت 6 خرده ای در طی چند سال با عناوین مختلف رخ میده چون وقتی دایم با ترس زندگی میکنی اونم عین سایه دنبالت میاد دقیقا در جایی که عین یه جوش باید سر باز کنه تو زندگیت در خوشی ترین لحظه قهوه زهر مار تلخ بهت مینوشه چه بخوای چه نخوای به همین راحتی

    وقتی خانه سالمندان میریم میپرسیم چرا اینجایی 70 درصد اگر ذهنشون یاری بده میگن از اول ترس از تنهایی داشتم

    بخش سرطان میریم میپرسیم میگن از اول ترس از مریضی ناعلاج گرفتار شدن داشتم

    حتی یه قاتل دم اعدام هم میگه ترس از کشته شدن یا کشتن داشتن

    ببینید چه قشنگ چرخ و فلک روزگار جلو پامون وامیسته و ما رو به همون دوری که خودمون میخوایم سوار میکنه حالا فرکانس منفی خلاف عقربه های روزگار فرکانس مثبت در جهت عقربه ها

    قشنگ کسی پولداره میگی چرا اینجا رسیدی میگه از اول میدونستم جیب های من برازنده پولدار شدنه

    ووووو

    حالا قشنگ بچه ها ببینید فارغ از حس نیاز مالی که یه بچه خیلی درک نداره مثلا بهش میگی کدوم شغل انتخاب میکنی پولدار شی میگه مثلا پزشک یا پلیس یا معلم یا هر چی بهش میگی پول توش هست میگه نمیدونم بابام بهم اونو میده ولی چه قشنگ فارغ از مالی میاد شغلی که بهش تجسم باور داره رو انتخاب و اسباب بازی اون شغل رو برمیداره

    حالا چرا این رخ میده چون باور داره چون تو باور هاش دنبال چرا جویی سخت و راحتی یا شدن و نشدن نداره

    خیلی راحت تجسم میکنه دکتر هست یا نانوا هست یا پلیس و خیلی شغل ها

    این مثال زدم که کودک درون ما هنوز زنده هست باید باش دوست بود

    باید باش رفیق بود

    باید گاهی بهش بها داد براش وقت گذاشت

    اگر نذاریم طرد بشه بیرون از وجودمون بره میشه یه ادم افسرده یه ادم بد که سبب میشه ما هم با خودش غرق کنه حکایت همون شعر رشته ای بر گردنم افکنده دوست میکشد..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    به نام تنها فرمانروای جهان و جهانیان

    سلام ودرود

    خدا را بینهایت سپاسگزارم که در این مسیر الهی هستم و پا بر جا

    وقتی قانون را بدونی دیگه با برخورد به تضاد به دنیای اطرافت مثل قبل واکنش بد نشون نمیدی ، احساست را تا می تونی به حالت خوب می بری و نگهش میداری و اگر واکنش نشون بدی یعنی قانون را نمی دونی

    استاد جونم من خیلی با شما حال می کنم اصلا دوستتون دارم الهی قربونتون برم خود خودم

    اونقدر استاد جون شما قانون را برای من ساده ، روان و شفاف کردی که دیگه تضاد چیه بابا بگو راه حل میاد خودش میگه بله بفرمایید در خدمتم

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    امروز کولرماشینمون خراب شد و همسرم برد تا درستش کنه و ماشین نداشتیم تا از سرکار بریم خونه .. خب تضاد .حالا واکنش ..من می خندیدم و به همسرم نازنینم گفتم بریم لذت ببریم؟؟ گفت بریم سوار تاکسی شدیم تا خونه اونقدر با هم خندیدیم و لذت بردیم که خدا می دونه… چه راننده هایی را باهاشون صحبت کردیم چقدر خوش اخلاق و خوش برخورد بودند خدا را شکر این مثال ها را من خیلی دارم که اگر بخواهم بگم چند صفحه میشه

    وقتی قانون را بدونی و تمرین کنی دیگه غصه ای نداری والا به خدا

    …………………..

    یا اینکه من تضاد بزرگی که داشتم اینکه …من هر چی دوست و رفیق داشتم زود از دستش می دادم و همیشه خدا تنها بودم و در بیشتر مواقع گریه میکردم و با اون فرد یا افراد زیادی قهر بودم شاید به سالها هم طول می کشید و اومدم روی این فکر کردم و دیدم کاملا درسته

    الان خدا را صد هزار مرتبه شکر خیلی بهتر شدم چون باز هم به همون واکنش من نسبت به اون تضاد بود که با هیچ کسی دوست و رفیق نبودم

    و الان خدا را شکرخیلی با همه و همه حال میکنم چون خودم را خیلی دوست دارم و همیشه با دیگران که هستم سعی میکنم به حرف های شخص مقابلم گوش کنم و سریع نخواهم حرف خودمو به کرسی بنشونم و بگم فقط حرف من درسته و شما داری اشتباه میگید، بلکه اون فکری که دارم که درسته را برای خودم نگهش می دارم و می بینم اون شخص آیا در مدار خوبی هست یا نه که من باهاش صحبت کنم و بعد از تمام شدن حرف هاش من هم صحبت میکنم آگاهانه و در بیشتر مواقع حرف را به جهت مثبت و خوب می کشونم

    دیدگاه من این هست که خداوند در هر بشر و بنده ای یه خلاقیت یه هنر گذاشته که من می تونم با دوستی با اون بنده حالا هر کسی می تونم از اون استفاده کنم و ازش کمک بگیرم در جهت خواسته و خواسته هام مثلا یه دوستی دارم ایشون در بیشتر مواقع قیمت زمین و ملک را میدونه و هر موقع بهش بگم قیمت ها را می دونه و بهم میگه یا خواهرم در زمینه لوازم آرایشی تمام مارک ها را می دونه ، برادرم در زمینه درس اون برادرم در زمینه گل و گیاه خیلی اطلاعات داره و هر موقع یه گیاهی را ازش بپرسی میدونه و اطلاعات زیادی را بهم میده

    پس نتیجه ام از روابط پایدار اینکه من می تونم با در نظر گرفتن فکر مثبت در مورد افراد روابط خوبی را برقرار کنم

    ……………………………….

    من همسرم وقتی به شرایط استرس زا بر می خوره که من هم از ایشون خیلی یاد گرفتم خودش را به بی خیالی می زنه مثال علی بی غم بودن را خیلی استاد در دوره ها گفتن ایشون هم همین طوریه و خیلی احساس آرامش به من هم میده این حالت و یا اینکه سکوت می کنند که این را هم از ایشون یاد گرفتم که در بعضی مواقع سکوت کنم و چیزی نگم نه در همه ی شرایط بلکه شرایط را بسنجم و سکوت کنم چون در بعضی از شرایط باید حرف زد و اون سکوت باعث سرخوردگیت میشه بیشتر

    خدایا شکرت

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 984 روز

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیز

    من قبل از اینکه با این سایت و این اگاهی ها اشنا بشم وقتی به یه شرایط استرس زا بر میخوردم بسیار زیاد واکنش نشون میدادم و عصبانی میشدم و خودم رو سرزنش میکردم که چقدر مو بی لیاقت کم دست و پام که هیچ کاری نمیتونم بکنم یا از همه عقبم و برای اینکه خالی بشم دادو بیداد میکردم میخاستم یه چیزی رو خورد کنم و از اونجا میومدم بیرون میرفتم یه جایی که هیچکس نباشه سعی میکردم بهش فکر نکنم و ذهنم رو اروم کنم

    اما از وقتی با این برنامه ها اشنا شدم دیگه تا اونجایی که میتونم و قوانین یادم بیاد واکنش نشون نمیدم و خیلی راحت از کنارش رد میشم و ذهنم رو کنترل میکنم و به زیبایی ها توجه میکنم

    خداراشکر میکنم که با شما اشنا شدم و این قوانین رو یاد گرفتم تا بتونم برای بهتر شدن و زیباتر و لذتیخشتر و شادتر شدن زندگیم استفاده کنم سپاسگذار خداوند باشم که میتونم بر خلاف همه مردم دنیا ذهنم رو کنترل کنم و تمرکزم رو بزارم روی زیبایی ها

    خدایا شکرت به خاطر هدایتهایی که مهم داری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 973 روز

    سلام به همگی

    مینویسم برای آنان که مثل من نیازی به خواندن داشتند که کلمات در ذهنم خلق شدن تا پاسخ این نیاز باشند

    قبلا در شرایط استرس زا دچار حملات وحشتناک پنیک میشدم یک سیاهی عمیق و عرق شدن درونش…

    اما 9 ماه از بزرگترین چالش عیر منتطره زندگیم میگذره چالشی که به طرز باور نکردنی من رو دچار حملات نکرد…

    نیاز به سخن گفتن رو در من ایجاد کرد و من به تمام کسانی که مشابه همین چالش رو تجربه کرده بودن زنگ زدم و حرف زدم و از این بین یک نفر شما و این سایت رو بهم معرفی کرد و اومدم و یاد گرفتم

    الان در برابر چالش ها شروع میکنم با خداوند صحبت میکنم و میگم میدونم تو میدونی من دوست دارم لذت ببرم پس من به این چالش نگران کننده نگاه نمیکنم تو خودت بهترین نتیجه رو رقم میزنی و بعد شروع میکنم تمام داشته های در لحطه ام رو مرور میکنم و خدا رو شکر میکنم و حال خودم و خوب نگه میدارم و باور کنین همه چیز مثل یک معجزه در کمترین زمان ممکن حل میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: