پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 32
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-07 06:28:452024-02-14 06:17:49پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و صد سلام به همه عزیزان مخصوصا استاد عزیز و عزیز دلشون …
همه این شرایطو زیاد تجربه میکنیم و خیلی جالبه واکنش های بدن …
من معمولا تو این شرایط فعالیت مغزم میره بالا و یک احساس بیقراری و تپش قلب سراغم میاد .. به هیچ عنوان نمیتونم بخابم و به بدترین سناریوهایی ممکن فکر میکنم و هواسم همیشه پرته .. بدنم وارد موضع دفاعی میشه انگار میخان چاقو بزنن بهش …
خیلی دوست دارم این الگو من اصلاح شه چون واقن اذیت میشم …
سپاسگذارم اول از خداوند ک منو در این مسیر قرار داد … و از شما که زحمت میکشید دستی از دستان خداوند باشید ..
سلام و عرض ادب
خدمت استاد گرانقدر و خانم شایسته مهربان و دوستان تلاشگرم
درمورد واکنشم به موقعیت های استرس زا میتونم بگم بسته به شرایط و موقعیت واکنش های منم فرق میکنه
در مواقعی که استرس زیاد باشع خیلی هوشیارانه عمل میکنم از خواب خوراک میزنم تا دنبال راه حلی باشم همه چی امتحان میکنم که بتونم چالش رو حل کنم
بعضی موقعه ها زیاد میخوابم هرچند خواب بدتر میکنه بنظرم ولی مغزم از شدت فکر کردن زیاد خسته میشه حالت خواب آلودگی بهم میدع
بعضی وقتا که چند وقته این عادتو ول کردم ناخود آگاه میرفتم سراغ خوراکی ولی چون انقدر میخوردم معده ام اذیت میشد دیگه سعی کردم کنترل کنم این عادتو
تو مواردی هم شده میرم باشگاه با تمرینات سنگین بهتر میشم
دیگه گاهی هم اگر موقعیت نباشع برم بیرون هنزفری میزارم گوشم و صدا اهنگ رو بلند میکنم بازی کامپیوتری یا دیدن فیلم سریال هم کمی کمک کنه
و گاهی اوقات هم عصبانی میشم و از کنترل خارج میشم که این بدترین حالت ممکنه .
ممنون از استاد عزیزم برای مطرح کردن سوالاتی که بتونیم به خودشناسی بیشتر برسیم
در پناه الله شاد سلامت باشید.
سلام استاد عزیزم
وقتی یک موقعیت استرس زا تو زندگی من به وجود میاد، معمولا من به دنبال مقصر در بیرون می گردم وپیشخودم آنقدر فکر می کنم تا حس گناه و عذاب وجدان برای خودم ایجاد کنم وبعد به دنبال استعفار کردن وگریه و زاری میرم تا مثلا خدا گناه من را ببخشه اگر مثلا گناهی داشتم بخشیده بشه
استاد می دونم که هر اتفاقی یا چالشی که توی زندگی ما می افته فرکانس های خودمون هستش ویا این چالش هاباید در مسیر رشد وپیشرفت ما باشه تا تغییر ایجاد بشه اما نمی دونم چرا همش دنبال مقصر در بیرون میگردم ؟ چرا برای یک دفعه هم که شده به درون خودم رجوع نمی کنم؟
من باید این باور را در خودم ایجاد کنم که تمام اتفاقات برای بیداری من وتغییر فرکانس هایم وبه نفع من هستش تا بلکه بتونم دست بردارم از سر دیگران
چالش ها باعث می شوند تا ما بتونیم باورهای مخرب درونمون را شناسایی کنیم، بعد از آگاهی باید به دنبال اصلاح وتغییر باورهامون بریم وبرای داشتن زندگی عالی باید افکار ها وباورها به سمت افکارهاو باورهای مثبت وسازنده برن، انشالله
به امید ایجاد باورهای مثبت وسازنده وعالی
با سلام
جواب سوال
وقتی با مساله خاصی مواجه میشم یه مقدار آشفته میشم اما تلاش برای راه حل هم دارم مثلا مشورت می کنم
راه ها رو بررسی می کنم
هزینه اون ناخواسته را در ذهنم محاسبه می کنم
الان با این دوره های استاد خیلی بهتر شدم
راحتتر خودمو کنترل می کنم
چون مقداری با قانون و این مباحث آشنا هستیم
اشفتگیم کمتره
ترسهام مقداری بهتر کنترل میشه
سلام به همه هم سفران (◍•ᴗ•◍)
عاشق همتونم . یه چیزی که تو این چند روز برام جالب بود . داشتم تو اینترنت فایلی نگاه میکردم که یک نفر خلاصه مسیر زندگیشو میگفت و گفت که چطور شد یه انیماتور و هنرمند شد . توضیحاتش خوب بود . فقط یه بخشیش توجهمو جلب کرد.
اول گفت من اولین کامپیوترمو گرفتم و شروع کردم به همکاری به عنوان داوطلب تو پروژه ها و بصورت رایگان با بقیه تا تجربه کسب کنم . تو تصویر هم نشون داد از اینترنت و اینا منظورشه .
من اینو دیدم و تو ذهن خودم یه چیزایی ساختم . به خودم میگفتم تو اینترنت کسایی هستن دنبال متخصصایی مثل منن . به دوستان گفتم همچین چیزی وجود داره و اینقدر با اطمینان حرف میزدم که اینگار طرف تو کامپیوترم نشسته منتظر منه . واقعا هنوز هیچ چیز تو اینترنت ندیده بودم . ولی اینقدر دربارش حرف زدم که ، باورم شد همچین جایی وجود داره .
تا اینکه چند وقت پیش به سایتی برخورد که تمام درباره کاره نیمه وقت بود . از موسیقی اهنگساز ، طراح عکاس ، وب و هر چی میخواستی بود . و جالب اینکه از سطح صفر تا بالا سطح خودتت رو انتخاب میکردی . برا همه سطحی کار بود . خیلی راحت و اسون واقعا عالی . خیلی راحت هم درامدت پرداخت میشه . بعد کار های جالبی بود . بعضی ها از کشور های مختلف دعوت میکردن یکی بیاد با زبون کشورش حرف بزنه . فک کنم اموزش زبان بود . کسب درامد از این راحت تر ؟
عکس از طبیعت و هر چی فکرشو بکنی. تو اینترنت به اینگلیسی سرچ کنید برای کار نیمه وقت سایت های زیادی هست .
فوق العاده . الان راحت میتونم برم و پروژه دلخواهم پیدا کنم و درخواست همکاری بدم . فقط چیزی رو درخواست میکنم که دوس دارم .
واقعا عالیه .
در باره جواب سوال استاد . که میگن در شرایط سخت چکار میگنی؟
بستگی داره اگه کسی ناراحتم کنه . فقط سی ثانیه اول . یا داد میزنم نه خیلی زیاد . یا میتونم خودمو نگه دارم . تمام زمان بعدش دیگه کنترل دستمه و اگاهانه ذهنمو منحرف میکنم . مثلا اهنگ میسازم . البته هی ذهنم دربارش حرف میزنه و من سعی میکنم جلوشو بگیرم .
اگه مثلا خبر بدی باشه . کاملا ساکت و بیحرکت میشم و از درون منفجر میشم . من کلا حتی در شدید ترین ترس هام جیغ نمیزنم . از درون میریزم پایین. موجی تو شکمم ایجاد میشه تو بدنم پخش میشه . عرق میکنم شدید. میچکه از تمام بدنم . تو ذهنم میگم دیگه تموم شد . همش همینه . دیگه کاری نمیشه کرد این دیگه روال زندگیته از این به بعد و باید عادت کنی چون دست تو نیس . جالبه تو کامنت قبلیم گفتم همچین چیزهایی رو تو خوابم میدیدم.
لحظات اول اینطوره . یه یروز بعدش با شدت بیشتری به فایل های استاد گوش میدم و با تعهد بیشتری ادامه میدم و با سرعت مناسبی دوباره خودمو جمع و جور میکنم .
الان هم مسئله ای ذهنمو درگیر کرده بود . و همون اظطراب و اینا رو در من بوجود اورده بود . سعی کردم و میکنم قضیه رو کنترل کنم . اول از همه نیاز به منطق دارم . کافیه بدونم مسیرم درسته دیگه هرچی بشه اروومم .
الان نشستم و کلی فایل نگاه کردم و به منطق رسیدم که اولا انتخاب کردن رو سخت نکن تصمیم بگیر و مهم تر از اون تصمیم انجام درستشه.
حالا که تصمیم گرفتی انجام دادنش بهتر از غصه خوردنه . پس الان این مسیری که انتخاب کردی کار درست تو اینه که ادامش بدی.
و خیلی ها مسیری مثل تو رفتن و ازش با کلی خاطره خوب یاد میکنن . اصلا اینطور بهش نگاه کن که هرچی بشه سراسر تجربس. در ضمن کلی خاطره خوب برات رقم میزنه .
این مسئله مربوط به دانشگاه رفتنمه . اومدم رو کاعذ اوردم برم یا نه . با توجه به هدایت خداوند و شرایط خودم . تصمیم گرفتم برم . خیلی منافع برام داره .
دیگه الان باید تصمیمی که گرفتمو عملی کنم . به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنم . این کار درستمه . با این منطقی که برا خودم ساختم براحتی تنش رو از خودم دور میکنم و با ایمانی روز افزون جلو میرم.
بنظرم بهترین راه حل پیدا کردن منطق درسته که ارامش واقعی رو براتون به ارمغان میاره .
همتونو دوس دارم .
هر چی که شد فقط بدونید حس و حال خوب فقط واقعیه و بقیش الکیه .
(◍•ᴗ•◍)
به نام خدای مهربان،سلام به استادعزیزم ومریم خانم وبچه های گل سایت
الگوی تکرارشونده من درمواجه باموقعیت سخت واسترس زا:
وقتی شرایط سختی برام پیش میاد عموما سه تارویکرددارم عصبانی میشم ،همش درموردمشکل پیش اومده حرف میزنم ومتمرکزم روش،ودرآخرم حسابی گریه میکنم
متوجه شدم این تمرکزروی مشکل باعث میشه قدرتمندتربشه وبیشترانرژیموبگیره پس شروع کردم برداشتن تمرکزم ازروی مشکل مثلاقدم بزنم،آهنگ وفایل گوش کنم ومهمترازهمه باخودم حرف میزنم نفس عمیق میکشم وبه خودم میگم آروم باش دخترچیزی نیست حل میشه،بچه ها ممنون که علاوه برالگوهاازراهکارهاتونم میگیدکامنتهاتون فوق العاده است شادوپیروزباشید
سلام به استاد عزیز
سلام به خانم شایسته
سلام به دوستان خوب سایت عباسمنش
همیشه واکنشهای یکسانی نداشتم بسته به شرایط،موقعیت و یا موضوع استزس زا واکنش های متفاوتی داشتم
بعضی مواقع خواب میرفتم نه اینکه اگاهانه بخوام بخوابم ان استرس یک حالت خواب الودگی بهم میداد و بعد از خواب یک حس بهتری داشتم و میتونستم مسئله رو حل کنم
گاهی مولقع اگه شرایط جور بود پیادروی میکردم و از محیط استرس زا دور میشدم
گاهی اوقات با دوستی تماس میگرقتم با شوخی وخنده مسئله را فراموش میکردم
گاهی مواقع با ورف زدن مجللات تصویری ،تماشای فیلم مستند و یاانجام کارهای هنری حسمو خوب میکردم
گاهی اوقات دنبال مقصر میگشتم و نجواهای ذهنی خیلی خوب همراهی ام میکردند
گاهی مواقع عصبانی میشدم و داد و بیدادراه می انداختم که بعدش خیلی پشیمان میشدم که من این همه صبور بودم چرا این باربرخورد درستی نداشتم
مواقعی که در مسئله ای شکست خورده بودم از یک لحظه بعد شروع میکردم به برنامه ریزی و شروع دوباره کار و امید دادن به خودم و حسمو خوب میکردم
اعلب سعی میکردم در مورد مسئله یاچالش و شکستی که برام پیش امده با کسی صحبت نکنم یا اصلا کسی متوجه نشودچون میدوستم اگر در ارامش باشم بهتر میتونم ان مسئله را حل کنم و دوست نداشتم کسی کمکم کند و یا اینکه از ترس تحقیر و سرزنش شدن چیری نمی گفتم
امامیدانم اغلب مواقع مسکن وار رفتار میکردم
و مسئله را حل نمیکردم یعنی به قول استاد اشغالها رو زیر مبل میگذاشتم و هرچند وقت یکبارمثل دمل چرکی سربازمیکرد و اینجا بود که داد و بیدادهای من شروع میشد
خدا را شکر از ان روزی که با استاد اشنا شدم چالشهای کمتری را تجربه میکنم واگر هم برخورد کنم با نوشتن حسموخوب میکنم، باورهای خوبی درمورد حل کردنش میسازم ،فایلهای استاد گوش میدم،خیلی باخدا صحبت میکنم ،به خودم ارامش میدم و باخودم مرور میکنم که کجاهاو چقدر ساده و راحت با الهامات خداوند مسئله از ریشه برایم حل شد
ممنونم استادخوبم مشتاق دیدار
بنام خدایی که همیشه بامن است..سلام استاد عزیز ومریم جانم…خداقوت بابت این اگاهی های نابی که با ما به اشتراک میگذارید..من با دوتا بچه هفت ساله و یک ساله شاید اونطور که دلم میخواد نمیتونم وارد سایت بشم یا اون مدت زمانی که دوست دارم فایل گوش بدم ولی هر زمان که فرصت پیدا کنم میام و رو باورهام شخم میزنم…
یه باور محدود کننده تو حرفم بود الان متوجه شدم من هر روز میگم وقت کم میارم خوب این باور باعث شده صبح تا شب با بچهها سرو کله بزنم حتی شب هم راحت نخوابم چون بچه کوچیکم شیر میخواد تند تند بیدار میشه..اره این منم که این باور رو دارم پس همین طور هم میشه..پس مادرایی که حتی بیشتر از من بچه دارن ولی کاملا بابرنامه و موفق پیش میرن چی اگه کسی تونسته پس منم میتونم با وجود این دوتا فرشته با برنامه و با باورهای قوی عالی پیش برم.. خدایا شکرت که این ترمز رو پیدا..اینبار من میخوام با توکل بخدا در کنار فرشته هام از فرصت هایی که دارم استفاده کنم…
استاد شما در مورد این پرسیدین که وقتی بایه شرایط چالش زا برخورد میکنم واکنش من چیه..وای خدای من شکرت که با این سوال استادم من به فکر کردن وادار کردی اره من همیشه یه الگو رو پیش میبرم تو این مورد حالا هر چی میخواد باشه یه بحث با کسی یا یه بیماری برا عزیزانم یا هر اتفاق دیگه ای من فوری گریه میکنم طوری که تو فامیل دیگه همه میدونن من زود گریه میکنم همیشه تو ذهنم از خدا میپرسم چرا این اتفاق برا من افتاده چرا این مشکل برا من پیش اومده تو اون شرایط انگار ایمانم کمتر میشه در حالی که اگه عمل گرا باشم باید تو همون شرایط ایمانم رو به خودم ثابت کنم وتوحیدی باشم..
البته همیشه دنبال یه مقصر هم میگردم تو ذهنم واقعا اگه امکانش باشه عصبانیت خودم رو سر مقصر بدجور خالی میکنم دادو بیداد میکنم باهاش بد رفتاری میکنم.قهر میکنم… من تو شرایط استرس زا اشتهام کور میشه چیزی از گلوم پایین نمیره اره همیشه این الگو ها برام تکرار میشن و من الان دارم بهشون از این زاویه درست نگاه میکنم باید دنبال ریشه این باورهایی بود که منو به این حال میندازه…مادرم وقتی بچه بودم با هر اتفاقی زود گریه میکرد و تو سر خودش میزد همیشه کفر میگفت که نمیمیرم راحت بشم با ما اطرافیان هم بد جور رفتار میکرد حالا من باید اینو به ذهنم حالی کنم که اون مادر من رود از هیچ آگاهی و قانونی خبر نداشت باید بامنطق باورهای جدید برا این ذهن چموشم بسازم..
خدای من شکرت که دارم کم کم خودمو میشناسم تا شاید بتونم تو رو هم بشناسم واقعا الان دارم کم کم درک میکنم که وقتی میگن از خود شناسی به خدا شناسی میرسیم یعنی چی..استاد واقعا از خدا برا وجود پر انرژی و تاثیر گذار شما سپاسگزارم..دوستان گلم از همه بابت کامنت هامتشکرم من شبها آخر وقت کامنت میخونم و واقعا خیلی چیزها یاد میگیرم امید واذم فقط بتونم عمل کنم به آموخته هام و مسیر زندگیم رو تغییر بدم واز همین الان دارم لذت میبرم که من زهرا دارم برای خودم کاری میکنم و وقت میزارم تا خودم را بازسازی کنم …عشق همتونم
بنام رب العالمین
سلام استاد عزیزم امیدوارم مثل همیشه فوق العاده باشین و خداقوت
واای خدای من این مجموعه فایلها حسابی منو دست به قلم کرده و هربار گوشش میکنم انگار یه چیزهای جدیدی تو ذهنم باز میشه شکرت
استاد درمورد الگوهای تکرارشونده که اینبار گوشش دادم یاد فامیل های نزدیک مون افتادم اونا به هرکسی که اعتماد میکنن و یه چیزی رو به نامش میکنن پولشونو بالا میکشه و اینا کلی دادگاه و پاسگاه میرن آخرم هیچ با اینکه کلی شخص هست تو فامیل دورمون که اعتماد کردن وزندگیشون کل بنام کسی دیگه س و کلی هم پولدار شدن
استاد در مورد رو به رو شدن با چالش زندگی من به شخصه برخوردهای متفاوتی دارم و این برخوردهام بسته به نوع چالش فرق میکنه اکثر اوقات آهنگ گوش میکنم و باخودم پلن میریزم که چیکار میتونم بکنم و یا با خانواده در موردش صحبت میکنم نمیدونم چرا ولی وقتی شخص دیگه ای عصبی بشه من عصبانیتم یا استرسم از بین میره واکنش بعدیم اینه که مصمم میشم به حل مسئله
ولی استاد عزیزم از زمان آشناییم با شما خیلی خیلی به ندرت به همچین موقعیتی برمی خورم به همین دلیله که عاشقتونم و خداروشکرمیکنم بابت حضورتون
در پناه حق
سلام و درود
استاد گرامی و مریم جان سلام
این فایل امروز نشانه من بود
و چقدر قشنگ هست
این گزینه فایل که مرا به سوی نشانه ام هدایت کن الان شده برام یه فان
اکثر روزها نگاه میکنم
اما هر زمان چالشی باشه حتما اولین کاری که میکنم اینکه بیام و این گزینه رو بزنم و هدایت خدا را بطلبم
و چقدر عالی آرام میشوم چقدر عالی راه حلی و اعتماد به خدا و امید به او در من بیشتر نقش میبندد
زمان قبل آشنایی با استاد
من تو روابط کلا خیلی مسله ندارم جز با فرزندانم
البته کم بود ولی وقتی بود فقط غر میزدم
که خودم خسته میشدم و رها میکردم
الان نهایت یه جمله بگم و برم یا همون هم میگم
اما مسائل مالی ترس وجودم رو می گرفت و اینکه قرض میکردم
و این چالش همیشه بدهکار بودن را دارم
ولی یه ایده
دوستمون گفت از وقتی با شما آشنا شده دیگه قرض نمیگیره و این صبوری راهها رو باز کرده
منم میخوام تعهد بروم و میدانم عجیب راهها باز میشه
و مطلب دیگه من وقتی مسله پیش میومد به اونطرف نمی گفتم ولی خودم بعد تو خیالم حرف میزدم و اون طوری که اون شخص مقصر بود
الان متوجه شدم باعث میشدم حس برانگیختگی رو فعال کنم
و تمرین کردم اولش ذهن مقاوم بیشتر اون موضوع رو یادآوری میکرد ولی کم کم وقتی چیزی باشه با حس خوب و اینکه اون شخص الان به انرژی مثبت من نیاز داره و دعا کردن رها میشه
کلا زندگی خیلی قشنگ تر شده و بابت این زیبا یی و خالق بودن خدا رو سپاسگزارم
از همه دوستان بابت کامنتها ی عالیتون سپاسگزارم
خدای رزاق و وهاب همواره یاورتان باشد
شاد موفق و ثروتمند باشید