توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7
تکرار اشتباه
این فایل های آموزشی مباحثی است که در دوره ی کشف قوانین زندگی. استاد آموزش داده اند و من چقدر خوش شانس بودم که به این فایل های ارزشمند هدایت شدم خدایااا شکرت
درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیزم و تمام ساکنین این سایت بهشتی و الهی
سوال این قسمت
چه اشتباهاتی هست که شما زیاد بارها و بارها تکرارش میکنید؟
میدونید این کار اشتباهه ولی همیشه باز هم تکرارش میکنید؟
در واقع چه باورها و چه الگوهایی در ذهن مون هست که مدام این اشتباهات تکرار میشه؟؟
پترن هایی که استاد به آنها اشاره کردن را لیست وار اینجا نوشتم از قبیل اینکه…
1ـ ممکنه در عقب انداختن کارها باشه و یا اینکه به لحظه ی آخر کشیده میشه و تمام وقت و زمان و انرژی رو هدر میدید و به لحظه ی آخر کشیده میشه و موکول میشه به بعد و بعد حالا بعدااا و بعدااااا و بعداااا
پاسخ من میتواند اینگونه باشد .. از وقتی با استاد آشنا شدم در همه ی زمینه های زندگیم خیلی خیلی تغییر کردم خدا رو شکر من سعی میکنم اول لیست کارهای روزانه ام رو با شکرگذار بودن حتما بنویسم و بعدش از خداوند کمک و هدایت میطلبم تا انجام دادن آن کار را برام آسان و راحت کند تا با موفقیت به اتمام برسانم
در واقع سعی میکنم برای انجام کارهایم تقسیم کار کنم و یا کارهامو ریز ریز انجام بدم و تا توانایی انجام آن کار را داشته باشم
مثلا برای انجام اتاق تکونی هیچوقت این فکر رو نمیکنم که همین امروز به هر قیمتی شده تمامش کنم… بلکه اول برنامه ریزی میکنم که چه کارهایی باید انجام بدم مثلا اول از داخل کمدهام شروع میکنم کشوهامو تر و تمیز و مرتب و پاکسازی میکنم آن هم دانه به دانه . مهم نیست که چقدر زمانبر است بلکه مهم این است که با حوصله و با احساس خوب انجامش بدم و بعدش کمی بخودم استراحت میدم و مثلا برای استراحت میام توی سایت چندتا کامنت میخونم و یک چایی و یا قهوه درست میکنم و یا کمی میوه خرد میکنم و یا کمی میرم روی بالکن هوای تازه تنفس کنم و به آسمان خیره میشم و پرواز پرندگان رو تماشا میکنم و از صدای آواز لذت بخش گنجشکها لذت میبرم و بعدش دوباره میام بقیه ی کارهامو انجام میدم .. شاید برای اتمام اتاق تکونی ام دو سه روز زمان بذارم ولی مطمعن هستم که تمام تمرکزم رو گذاشتم برای اتمام آن کار … و یا اینکه وقتی تصمیم گرفتم روی سری فایل های بخصوصی مثل همین سری فایل های ده گانه ی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده بصورت تمرکزی کار کنم.. اول از همه یک تعهدنامه ی سه ماهه برای خودم نوشتم (از نوزدهم بهمن شروع کردم ) و هر روز به تعهدم فکر میکنم و همین تمرکز باعث شده که به لطف خداوند تا به امروز به قسمت هفتم این سری از فایل های دهگانه پیدا کردن الگوهای تکرار شوند هدایت شوم و باورهای درست و مناسب و قدرتمندی را برای هریک از آگاهی های فایل ها بسازمو تمرکز کنم و افکار و باورهای محدود کننده و ترمزهامو پیدا کنم و با تکرار مداوم و مستمر آنها ؛ باورهای جدیدی رو برای خودم بسازم البته با خواندن کامنت دوستان هم کمک میگیرم.
پترن بعدی..
2ـ و یا در مدیریت مالی اشتباه میکنید و توی سیو پول ها مدیریت ندارید و هیچوقت پساندازی نمیکنید و در حفظ پول مدام اشتباه میکنید و بازم میگیم بعدااا و بعداا بعداا
باید اعتراف کنم در این زمینه خیلی منظم نبودم یعنی همیشه برای خرج کردن پول هام از قبل چاله شو میکندم و بنحوی تا آخرین ریال خرج میکردم یعنی یک باور بسیار اشتباه ..
یعنی باورها و بهانه های زیادی داشتم که پول برای خرج کردنه !!! توی این دوره زمونه نمیشه پول پس انداز کرد !! و یا پول بی ارزشه با این پول ها نمیشه چیزی خرید و یا پس انداز کرد و الا کلی باورهای اشتباه که مدام تکرار میشد
و یا اینکه بقول همون ضربالمثل قدیمی پول چرکه دسته از اینور میاد از اونور میره!!
خلاصه کلی باورهای مخرب در مورد پول داشتم و هنوز هم بصورت ناخودآگاه در پس زمینه ی افکارم وجود داشته و همچنان دارم.
ولی مدتی هست که تمرکزی روی این باورهای پولی و مالیم دارم کار میکنم و اقدام هم کردم و نتیجه هم گرفتم ..
چه جوری!؟؟؟!
پیش خودم گفتم من باید و باید و حتما بتونم یک پولی رو همیشه سیو داشته باشم . این اولین تصمیم و اقدامی بود که به ذهنم خطور کرد و براش صفحه ها نوشتم و باورسازی ها انجام دادم و تکرارش کردم .. اقدام بعدی اینکه گفتم میخوام یک کارت اعتباری داشته باشم که به هیچ عنوان بهش دست نزنم و هر پولی اضافه ای که بدستم رسید فوری در آن کارت سیوش کنم .. که داستان دریافت کارت پاسارگاد رو فایل باورهای ثروت ساز نوشتم
abasmanesh.com
… بعد از تمرکز بر این تصمیمات واقعی روی ذهنم شروع تغییرات من ایجاد شد !!!
چرا میگم واقعی ؟؟؟؟ برای اینکه خیلی توی ذهنم میچرخید . خیلی بهش فکر میکردم … خیلی تمرکزم روش فکوس شده بود!!! اینکه چرا من هیچوقت پس اندازی ندارم و یا چرا هیچوقت نمیتونم مثل خیلیها پس انداز مالی و پولی داشته باشم؟؟؟
خداوند هم این عزم و جزم منو دید . و به راههایی هدایتم کرد که انگار بطور زنجیر وار و جادویی بهم وصل بودند !!
چه جوری!؟؟؟؟
الان بهتون میگم!!!
از آنجایی که دوست داشتم پول بیشتری بسازم علاوه بر حقوق بازنشستگی و یارانه و یا کمک دخترم در خرج و مخارج زندگی .. شروع کردم به بافتن سِت پاپوش های خوش رنگ و زیبا و کلاه و یقه شالی..
اولش فقط چند تا پاپوش های خوشکل بافتم که یهویی دخترم گفت اینا چقدر خوشکلن!! ! و بعد گفت من اینا رو میخوام (دختری که از همه چی دنیا فقط نازیبایی ها رو میبینه و همیشه هم برای همه چی غر میزنه تعجب آور بود))) اون چند جفتی رو که بافته بودم رو بهش دادم !!! بعدش سِت کاملشو برای خودم بافتم به رنگ سبز و کرم رنگ خوشکل و زیبا .. بعدش دیدم دخترم زیر چشمی بهشون نگاه میکنه !!!! انگار خیلی خوشش اومده بود!!!
وقتی دیدم اولین متقاضیم دخترم هست این ایده بهم الهام شد که از این به بعد فقط برای فروش ببافم !! بهش گفتم از این به بعد میخوام کلی پاپوش ببافم برای فروش !!! فوری رفتم کاموا سرخ آبی خوشرنگ خریدم و همچنین از باقی مانده ی کامواهای قبلیم چند تا پاپوش های رنگاوارنگ خوشکل بافتم !!!! یک شب دخترم داشت میرفت پیش یکی از دوستاش بهم گفت پاپوش هاتو میفروشی !!؟ گفتم آره میفروشم .. از این به بعد فقط پاپوش میبافم و میفروشم!!! گفت چند تا بافتی؟؟ .. گفتم توی این هفته دو جفت بافتم!! گفت چند میفروشی گفتم جفتی 250 تومان !!
اولش فکر کردم میخواد به دوستاش نشون بده و برام مشتری بگیره .. برای همین خیلی راحت قیمتشو بهش گفتم!!
بعد از چند روز فهمیدم که بعنوان کادوی تولد برای دوستش از من خرید !! خیلی خوشحال شدم پیش خودم گفتم آخ جون !!!! قانون عمل میکنه !! مشتری دست بنقد بغل گوشم خودمه !!! خداوند منو بسمت این مسیر هدایت کرد که از این طریق پول بسازم!! شاید مبلغ زیادی نباشه ولی برای من خیلی خیلی ارزشمند هستش که چیزی رو خلق میکنم که ارزشمنده و افراد حاضرند براش پولی پرداخت کنند !!! و همچنین برای خودم و کارم ارزش بیشتری قایل باشم
پس برای کارم خیلی ارزش قایل شدم .. قبلنا هر چی میبافتم فقط به اینو اون هدیه میدادم و به چشمشون هم نمی یومد و فکر میکردن ارزش زیادی نداره !!
ادامه ی داستان رو بگم ..
بعد از آن یک کاموای قزمز و سفید خوشرنگی که از قبل داشتم رو دوباره پاپوش بافتم و کنار گذاشتم .. دوباره دخترم اومد و بهم گفت اون پاپوش قرمزه رو میخوام برای دوستم ببرم داره میره کانادا . اونجا هوا خیلی سرده .. میتونی کلاه شو هم ببافی ؟؟؟
گفتم : باشه میبافم
خلاصه نشستم شروع کردم به بافتن کلاه .. یک کلاه خاص و ویژه !! کلاهی که دوتا منگوله ی سفید و قرمز خوشکل بالای سرش بافتم و همچنین یک ماسک صورت به وسیله ی دو تا دکمه ی خوشکل به کلاه وصل کردم که هم بصورت ماسک در فصل سرد میتونه کار ساز باشه و هم میتونه بعنوان یقه استفاده بشه و هم بعنوان هد بند روی پیشونی . در واقع یک کلاه سه کاره است!!!! اون کلاه هم به قیمت 350 تومان به پاپوش اضافه شد !! (( در واقع از همون چیزهایی که داشتم استفاده کردم ))))
آهان یک چیز خیلی جالبی یادم اومد … یادمه همین پاییز گذشته وقتی داشتم اتاق تکونی میکردم (همراه با پروژه ی گام به گام خونه تکانی خانم شایسته جانم)))) توی کمدم یک جعبه ی بزرگ از کامواهای رنگاوارنگی رو دیدم که وقتی بهشون نگاه کردم همونجا به کامواها گفتم .. میخوام تمام این کامواها رو ببافم و تمامشون کنم ا!! انگار یک کار نیمه کاره ای باقی مانده بود و صدای منو شنیدن که باید به اتمام میرسوندمشون !!!!
خدا رو شکر یکی دیگر از کارهای نیمه کاره ام به سرانجام رسیده و الان چیز زیادی از آن کامواها باقی نمونده . همشون تبدیل به سِت پاپوش و کلاه و یقه های رنگاوارنگ خوشکل شدند و مهمتر از آنکه تبدیل به پول فوق العاده خوشحال کننده ام شدند خدایاااا شکرت
بعد از چند روز دوباره بفکرم رسید که اون لوازم و اجناسی رو که درون کارتن ها گذاشته بودم برای فروش رو توی سایت دیوار آگهی بذارم و بفروشم که اون هم داستانش طولانیه که البته در کامنت روز بیست و پنجم مصاحبه با استاد در قسمت گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر خانم شایسته جانم نوشتم))) خلاصه تغییر باورهای من واقعا کارساز شده و با تغییر باورهام مشتری ها و خریداران درست و مناسب بسمت من هدایت شدند ..منظورم همون فروش پلوپز بدون درب و قابلمه است که قبلاً نوشتم.
abasmanesh.com
خدا رو شکر روز گذشته جمعه . خواهرم و دختر خواهرم تماس گرفتند که از کرج آمدند تهران و رفتند غرفه یرنمایشاه یکی از بستگانشون و قرار شد یک سری هم بیان پردیس پیش من ..
خیلی خوشحال شدم .. وقتی آمدند پیشم کلی برای من و دخترم کادویی و پیشاپیش عیدی دادن انواع و اقسام خوراکی های خوشمزه آورده بودند … آخه تولد دخترم سیزدهم بهمن بود برای دخترم کلی کادویی های گرانقیمت از عطر و غیره آورده بودند .. برای منم که دیگه نگم براتون که چه چیزهایی آورده بودند .. از عطر مورد علاقه ام گلادیاتور . کرم های جوان کننده و تقویت کننده . غیره .. گردوی درشت و خوشکل . زرشک . زعفران . هل . آلو خورشتی . شکلات تلخ . قهوه و کافی میت . پاپوش پلنگی !!!! یک بسته چای عطری بلوط !!
از غرفه ای که رفته بودند یک شیشه بادام زمینی اورکانیک و یک شیشه شیره ی چهار کاره خرما و انجیر و توت و انگور !!! وووااای خدای من چقدر خوشحال شدم .
تازه بعدش که فهمیدند لوازم فروشی دارم کلی وسایل و لوازم ازم خریدن!!!! باورتون میشه ؟؟؟؟
باورتون میشه مشتری دست بنقد خوب و عالی مناسب خودشون زنگ بزنند و خودشون بیاین و بخرند ؟؟؟
باورتون میشه خواهرم رفت از روی کارت پاسارگادم عکس گرفت که برام پول بریزه !!؟؟؟
آخه کارت پاسارگادم رو بهمراه همون کارت پستالی که از مقبره ی کورش کبیر بود و از طرف بانک برام فرستاده بودند رو دقیقا توی سالن روی میز گذاشته بودم که مدام ببینمش !!!!
باورتون میشه قانون داره همینطوری برام کار میکنه !!!
وووای خدای وهاب و رزاق و بخشنده و مهربان و هدایتگرم سجده ی شکر بجا میآورم که تو بهترین مهربانان هستی خدایاا شکرت
تا اینجای داستان رو بخاطر بسپارید که حالا میخوام از نحوه ی سیو کردن پول براتون بنویسم .. میدونم کامنتم خیلی طولانی شده ولی باید اعتراف کنم که اصلا نمیشه از این کوتاهتر و مختصرتر کامنت بنویسم چون داستان هدایت من به سمت سیو شدن پول از همینجا ها شروع شد و میخوام ردپایی از خودم در این سایت امن الهی بنویسم و شاید برای شما دوست عزیزی که حوصله بخرج دادی و با اون چشمهای خوشکلت داری کامنت منو میخونی نشانه و هدایتی باشه باور کنید من خودم دو روزه دارم این کامنت رو بصورت تمرکزی مینویسم البته تا به الان دو روز شده !!!
بعد از تمام این کارها و ایده ها برای پول ساختن بسمت مدیریت برای سیو کردن پول هدایت شدم که دوست داشتم یک کارت اعتباری جدید و خوبی داشته باشم تا فقط و فقط برای ساختن پولهام باشه و خیلی بصورت هدایتی به این کارت به اصطلاح خوش قدم سرمایه گذاری ام هدایت شدم داستان جالبی داشت که در قسمت فایلهای دانلودی باورهای ثروت ساز نوشتم اینم لینکش
abasmanesh.com
پترن بعدی…
3ـ و یا در مورد غذا خوردن درست و مناسب باشه
4ـ و یا در مورد ورزش کردن و پیاده روی کردن باشه و یا در مورد خوابیدن درست و بموقع و با کیفیت باشه
خدا رو شکر برای خوابیدن بموقع و بیدار شدن سپیده دم صبحگاهی ام فوق العاده ارزش قایل هستم و همچنین پیاده روی های مداوم و گوش دادن به فایلهای استاد الگوی تکراری مثبت زندگیم شده و در این زمینه شب و روز برای این سیستم زندگیم از خداوند تشکر و قدردانی میکنم خدا رو شکر
ولی برای غذا خوردن های درست و مناسب هنوز نتونستم بسمت قانون سلامتی هدایت بشم . ولی در یک حدی مواظب هستم . بخصوص شبها اصلا دوست ندارم بعنوان شام چیزی بخورم. ولی همیشه هم نمیتونم این قانون رو رعایت کنم
پترن بعدی که استاد مطرح کردن ..
5ـ در مورد صحبت کردن درست و مناسب و تاثیر گذار باشه یعنی در جایی که باید صحبت کنیم ساکت میشم و در جایی که نباید صحبت کنم مدام حرفهای بیهوده میزنیم و بارها مورد سوءاستفاده قرار گرفتیم و ضربه خوردیم … خدا رو شکر در این زمینه خیلی خیلی روی خودم دارم خوب کار میکنم و سعی میکنم هر حرفی را بیموقع بر زبان نیازم و از خداوند هم کمک خواستم که کلام زبانم باشه . و همچنین اگر صحبتی میکنم تاثیر گذار باشه .. خدا رو شکر خیلی بهتر شدم
پترن بعدی…
6- آیا خیلی زود عصبانی و عصیانگر میشید و برای هر چیز کوچکی فوری سر و صدا به پا میکنید با اینکه میدونید نباید این عکس العملی رو نشان بدید ولی باز هم این اشتباه رو تکرار میکنید و در روابط ضربه میخورید….
خدا رو شکر و خدا رو هزاران هزار بار شکر که آدم فوق العاده صبوری هستم و خیلی دیر از کوره در میرم .. که البته با همون قانون الخیر و فی ما وقع سعی میکنم برای هیچ چیزی عصبانی و عصیانگر نباشم . و هر اتفاقی را بنفع خودم میدونم و این صلح با درون خودمو مدیون آموزش ها و آگاهی های تدریس استاد عباسمنش عزیزم میدانم
7ـ و یا در مورد بی توجهی به سلامت جسمانی هست
در این زمینه ی سلامتی خیلی خیلی بهتر شدم و بیشتر از همیشه به سلامتی ام اهمیت میدم بخصوص صبح ها اول وقت برای سلامتی و شادابی روز افزونم مدام مدیتیشن های خویشتن دوستی و صلح درون رو به همراه ورزش های نرمشی در همون رختخوابم اول صبح انجام میدم و از اعضای بدنم تشکر و قدر دانی میکنم خدا رو شکر
پترن بعدی..
8 ـ اینکه در مورد قول و قرار و تعهد و عهد و پیمان متعهد بودن باشه حالا در مورد کسب و کار و شغل و یا پول باشه و یا در روابط با کار و اطرافیان و مشتری و غیره باشه
پاسخ این پترن .. در مورد قول و قرار خیلی متعهد هستم البته تا جایی که امکان داشته باشه سعی میکنم خوش قول باشم ولی اگر توانایی آن تعهد را نداشته باشم خیلی راحت میگم قول نمیدم خبر میدم .. و بهش فکر میکنم .. با این موضوع اوکی هستم
پترن بعدی..
9ـ آیا وقت و انرژی رو در شبکه های مجازی و دیدن سریال ها و چرخیدن در فضای مجازی و سرگرم شدن با گوشی و چت کردن و تلف کردن وقت میگذرانید و غیره ..
خدا رو شکر در این زمینه خیلی خیلی بهتر شدم بخصوص چت کردن رو کاملا ترک کردم چون افراد زیادی رو کنار گذاشتم و من کارهای خیلی مهمتری دارم که باید براشون وقت و زمان و انرژی بذارم !!!
پترن بعدی …
10- و آیا با یادگیری و آموزش چیزهای جدید مقاومت دارید و زود خسته میشین و فوری از ادامه ی کار منصرف میشوید و فکر میکنید هیچ چیزی رو یاد نمیگیرید ؟؟؟؟
خب خدا رو شکر من در این زمینه با یادگیری چیزهای جدیدی که دلبخواهم باشه مقاومتی ندارم . مثلا همیشه توی یوتیوپ بدنبال مدل های جدید و قشنگ بافتنی و پاپوش و کلاه هستم .. اتفاقا یک شال و یقه ی سرهمی زیبا توی یوتیوپ پیدا کردم که باید نحوه ی بافتشو یاد بگیرم و میخوام بعنوان کادوی تولد دختر خواهرم که در آخرین روز از اسفند ماه هست سِت کاملشو با پاپوش و دستکش ساده بدون جای انگشت ببافم . چند رو پیش کامواشو خریدم ولی باید برم قلاب سایز کاموا رو بخرم و بعدش میخوام با همکاری خداوند برای دختر خواهر قرتیم ببافم …
خدایا شکرت که امشب هم یک فرصت دیگه ای بهم عطا بخشیدی تا به تعهدم در این بخش عمل کنم .. خدایا خودت هدایتم کن تا بدرستی بیاد بیاورم و بدرستی تشخیص دهم و بدرستی بنویسم چون برای پاشنه ی آشیل ها باید بتونی پَته ی ذهن تو بریزی رو آب .. باید بتونی خود افشایی کنی .. باید مسولیت کارها و اعمال خودتو بپذیری. … باید توانایی شناخت خودت را داشته باشی .. باید مثل آینه خودتو درونش ببینی واضح و آشکار .. باید زخم هاتو ببینی … باید بفهمی از کجا شروع شد و یا چطوری زخمی شدی .. و بعدش تلاش برای ترمیمش کنی . این کالبد شکافی سبب میشه درد رو پیدا کن و نگاهش کنی و مرحم زخم هایت را شناسایی کنی!!
خدایاااا خودت کمکم کن. خودت قدرت تشخیص بده .. خودت به من نیرو بده .. خودت حامی و پشتیبان من باش تا بتونم. با خودم روبرو بشم .. با خودم روبرو شدن خیلی خیلی بمراتب سخت تر از روبرو شدن با دیگری است .. چون طبق قانون تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء توسط باورهای مان خلق می شود. وقتی ذهن مرتبا در معرض یک ورودی قرار بگیرد، آن جنس از وردی کم کم در ذهن نهادینه شده و تبدیل به باور می شود. سپس آن باور خودش را در تجارب زندگی مان نشان می دهد
خدایااا کمکم کن تا محدودیت ها وترمزهای مخفی که الگوهای تکرار شونده برام شده را در ذهنم شناسایی کنم . و بفکر ترمیم الگوهای تکرار شونده ی منفی ذهنم باشم
ساختن باورهای مناسب وقت میخواد انرژی میخواد تعهد میخواد ..
ومن دارم انجامش میدم ..
خدایا تمام جنبه های زندگی من نیاز به ترمیم و بهبودی کامل و با کیفیت و معجزه های الهی تو را دارد پس با معجزاتت بی نیازم کن و من را در جهت رسیدن به خواسته ها و آرزوها و رویاهایم هدایتم کن
خدایااا کمکم کن که بتونم بیشتر از همیشه در این قسمت فعالیت و تلاش ذهنی داشته باشم تا بتونم الگوهای تکرار شونده ی منفی و مخربی که سالیان سال با من همراه بوده را شناسایی و در ادامه ی مسیرم بنفع خودم تغییرشون بدم الهی آمین
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت. و نعمت و برکت می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
با درود و سلام خدمت شما آقای مرادی عزیز
امروز توسط یکی از دوستان در قسمت ایمیل ها به این کامنت شما دوست عزیز هدایت شدم .با اینکه من همیشه کامنت های زیبا و پر محتوای شما رو می خوندم نمیدونم چطور شد این کامنت فوق العاده عالی شما رو ندیده بودم جا داره اول از همه بخاطر این آیه های قرآن که سرچ می کنید و آنالیز می کنید تشکر و قدردانی کنم واقعا ممنون و سپاسگذارم برای این کار ارزشمندتون سپاس..
اینکه در مورد آقای عباس برزگر اینقدر قشنگ توضیح دادید و اینکه در مورد مادر موسی و حضرت یوسف مسایل رو آنقدر دقیق توضیح دادید واقعا جای تعقل و تفکر داشت و باید چندین بار این کامنت شما رو بخونم ..واقعا از چه ایمان و یقین باید صحبت کرد که با اون شرایط اصلا تصور کردنش هم غیر ممکنه یعنی واقعا کسی می تونه در اون شرایط بحرانی در زمان فرعون بچه اش رو بندازه توی رود نیل و تازه دقیقا آب بچه رو ببره دقیقا توی دهان شیر یا همون فرعونی که دستور قتل تمام نوزادان پسر رو صادر کرده بود؟؟؟ واقعا با هیچ منطقی جور در نمیاد فقط یک قلب با ایمان و یک قلب خدایی می تونه چنین کاری رو بکنه تازه اون هم یک مادر .. که دیگه اصلا غیره ممکنه یک مادر چنین حرکتی رو بکنه ..
نکته ی دیگه در مورد حضرت یوسف .. اینکه چند روز پیش به یک پیجی برخوردم که فیلمی از آن چاهی که حضرت یوسف در آن بود رو دیدم . جایی در فلسطین بنام جلیل که یک دشت سرسبز وسیع و بزرگی بود که حالا نمیدونم آن زمان ها هم سرسبز بوده یا بیابان خشکی بوده ؟؟ .. و روی آن چاه یک دریچه ی فلزی میله ای روی آن گذاشته بودند و یک چهار چوب آلاچیق مانند بالای سر این چاه بود و بالای دیواره ی آن اسم یوسف رو نوشته بودند . قطر و طول این چاه رو نوشته بودند فکر کنم حدودا 4 متر عمقش بود . خلاصه خیلی کنجکاو شدم ببینم این چاه چطوری بوده ؟؟ و یا مثلاً چطور ی یوسف در اون قرار گرفته بود… آهنگ فیلم یوزارسیف رو هم دام داراممممممم دام داراممم هم روی این فیلم با تصاویری از فیلم یوزارسیف روش ادیت کرده بودند!!! خلاصه از روی کنجکاوی رفتم کامنت های اونجا خوندم که ببینم تفکر مردم در مورد این فیلم چیع .. آنقدر خنده ام گرفته بود که حد نداشت .. یکی نوشته بود خب از کجا معلوم که این همون چاهی بوده که یوسف توش بوده؟؟؟؟. اون یکی جواب میداد !! خب از آهنگش دیگه!!!!
یکی دیگه می گفت .. وووواااای اون که توی مصر بود توی فلسطین چی کار می کرد !!!؟
یکی می گفت این چاه اگر توی ایران بود کلی نامه توش می انداختن و ازش پول در می آوردند .. خلاصه هر چی گشتم ندیدم که کسی ی چیز درست و حسابی و یا آگاهی راجب این داستان نوشته باشه. .. خلاصه آقای مرادی عزیز می خواستم بگم همین فیلم کوتاه کلی منو بفکر فرو برد .. اینکه واقعا قدرت خداوند چقدر فهمیدنش سخته ..یعنی با این مغز محدود خودم مقایسه کردم … یعنی توی اون دشت وسیع و یا بیابانی که هیچ پرنده ای پر نمیزنه و هیچ نور امیدی نیست که شاید گذر آدمی به اونجا بیوفته. که با فاصله ی زمانی خیلی زیاد شاید !!! و یا ماهی و یا سالی کسی اونورا گذر کنه … و یا چطوری میشه که یک کاروان از اونجا بگذره و بخواد از اون چاه آب برداره و آونوقت یوسف در دل اون تاریکی چاه زنده بمونه و بعدش نجات پیدا کنه؟؟?
واقعا وقتی به این قدرت خداوند فکر می کنم مغزم سوت می کشه .. که بقول استاد پس می شود یعنی همه چیز از قدرت خداوند می تواند بشود فقط باید آنقدر ایمان داشته باشیم که از طرف خداوند هدایت شویم و یا ما را بسمت خواسته هایمان هدایت کند . پس همه چی شدنی است .. بخدا الان یکی بیاد به من بگه ی اتفاق غیرممکن انجام شده و و یا هر چیزی رو بگه باورم میشه واقعا همه چی شدنی است و ای کاش در مورد خودمون هم چنین تصوری رو داشته باشیم و به این درک برسیم که همه چی انجام می شود و بقول استاد پس می شود … الهی آمین
آقای مرادی عزیز یک نکته ی جالب دیگری که اینجا مطرح کردید این بود که چهار چیز از اسباب سعادت و چهار چیز از اسباب شقاوت است اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته و مرکب خوب است.
و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است
این نکته ای که گفتید یعنی واقعا کسی که اینها رو داره چقدر باورهای قدرتمند فوق العاده عالی وفور و فراوانی و و ثروت و باورهای توحیدیش می تونیه قوی باشه مثل استاد عباسمنش که همه چیرو با هم در یک پکیچ داشته باشه .. خدایا خودت ما رو به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت و برکت و ثروت و روابط خوب و عشق و سلامتی و تندرستی کامل رو دادی .
خدایاااا خودت ظرف وجودمون رو عمیقتر و وسیع تر ش کن
ممنون و سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم