پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.


و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “

سوال:

چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار می‌کنید؟ یعنی با اینکه فهمیده‌اید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام می‌دهید؟ 
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
  • من انجام کارهای ضروری‌ام را مرتب به تعویق می‌اندازم
  • من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام می‌دهم
  • من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار می‌کنم
  • من همیشه غذای نامناسب می‌خورم با اینکه هر بار از این کار ضربه می‌خورم
  • من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت می‌کنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خورده‌ام
و…
نکته: در فایل صوتی و تصویری، مثالهای بیشتر با جزئیات توضیح داده شده تا مفهوم سوال را بهتر درک کنید و پاسخ‌های دقیق‌تری برای این سوال بنویسید
توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید. سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعيده رضايى» در این صفحه: 6
  1. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم، مریم جان گلم و همه دوستان عزیزم که هر کدوم قطعه ای از پازل دنیای تکاملی من هستند. بابت حضورم در بین همه شما بزرگواران خدا رو بی نهایت سپاسگزارم.

    امروز سعی کردم نسبت به این فایل خیلی دقت بیشتری به خرج بدم و انگشت اشاره تمام کلمات و جملاتش رو مستقیم به سمت خودم نشونه برم.

    از خدای لطیفم درخواست کردم منو در این جهاد با نفس یاری کنه و چشمم رو روشن به حقایق وجود خودم، قلبم رو مومن به حق کلام الهی که از قرآن و از کلام استاد جاری میشه، و گوشم رو شنوا به هر ندایی که از اعماق ضمیرناخودآگاهم میاد بکنه.

    الهی شکر بارانی از رحمت بر من بارید و چون در موقعیتی بودم که بایستی یک سری کارهای منزل و فرزندم رو انجام می دادم و زمانی براای نوشتن ذهنیاتم نداشتم با خودم تکرار کردم که حافظه ای که خداوند حسابگر به من داده از هر قلمی میتونه پررنگتر باشه. من به این نعمت الهی تکیه می کنم و اون رو کوچک و ضعیف فرض نمی کنم. پس همه چیز مثل ثانیه اولی که صاعقه وار به ذهنم رسید همونجور تازه باقی مونده و دارم مینویسم.

    چیزی که داشت باورم می شد با افزایش سن و زیاد شدن مسئولیت ها داره کمرنگ میشه و من باید برای تقویت حافظه کار خاصی بکنم. ولی با جدی تر گرفتن آموزش های استاد و بیشتر باور کردن حرفهاشون متوجه اشتباه بودنش شدم و قبول کردم حافظه نه تنها ضعیف نمیشه بلکه با استفاده بیشتر ازش، قویتر هم میشه. (این از باور اشتباه اول)

    در مدتی که عضو سایت بودم ولی درست به قوانین و تمرینات عمل نمی کردم متوجه نمی شدم که چرا نتیجه نمی گیرم. تا اینکه واقعا رنج درجا زدن و حتی پسرفت کردنم به حدی رسید که نتونستم اینهمه دوری از اصل خودم رو تحمل کنم.

    متوجه شدم هرجا به اندازه کافی رنج نکشیدی و خرخره ات تنگ نشده همچنان به قول قرآن دست از هوی برنمی داری.

    وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا

    الله زیبای من به چه زیبایی این عبارات رو در کنار هم چیده. شسته و رفته بیان کرده که:

    نفس خودت رو شکیبا کن (تقوا کن، کنترل ذهن کن) همراه کسانی که صبح و شب برای فقط و فقط رضای پروردگارشون، برای جلوه گری پروردگار در زندگیشون رب رو صدا می زنند. و چشمت دنبال زینت دنیا که در دست عده ای هست نباشه، غبطه نخور به آنچه که هرکسی داره از زینت و جمال دنیا. اگر باور داری وجه الله، آن روی الهی هر چیزه که به تو آرامش و عزت و رشد میده پس نباید به دستاوردهای دیگران با دیده حقارت و غبطه نگاه کنی.

    و دنباله روی اون کسی نباش که بخاطر تبعیتش از هوی، از اونچه به لذت زودگذرش عادت کرده، از اون اشتباهات تکراری که نمی دونه داره به قعر نابودی می کشوندش، خودم قلبش رو مهر و موم کردم که دیگه به یاد من هم نیفته. از ذکر من غافل بشه چون انقدر در این اشتباه زیاده روی کرده که دیگه باورش نمیشه اصل ذاتش چیز دیگه ای بوده. نمی دونه چقدر از من دور شده. تو از اونها نباش.

    الله حکیم من داره میگه خدا رو تکرار کن در قلبت که از اشتباه کردن خلاص بشی.

    این اصل اصل اصل توحیده. الله اکبر از این آگاهی.

    حافظه عزیزم یاری کرد و به یاد آوردم سخن پیامبر رو که فرمود:

    حاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا ، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأکْبَرِ

    پیش از آن که مورد حسابرسى قرار گیرید، خود به حساب نفستان برسید و پیش از آن که سنجیده شوید، خود نفستان را در ترازوى سنجش بگذارید و براى آن حسابرسى بزرگ آماده شوید.

    بله درسته. هوشمندانه تر اینه که قبل از اینکه چشم باز کنی و ببینی افتادی توی هچل، خودت هر روز به حساب خودت رسیدگی کنی. دونه دونه کارهای روتین روزمره ات رو بسنجی ببینی از چه باوری نشأت گرفته و این دقیقا کاریه که استاد خودشون انجام میدن و ما رو هم دارن بهش تشویق می کنن. ممنونم استاد گرانقدرم.

    این الگوی تکرار شونده اشتباه کردن رو در تمرین انجام دادنم تشخیص دادم.

    دیدم در مدتی که مثلا فایل گوش می دادم ولی دلم هماهنگ نبود در واقع تمرینات رو جدی انجام نداده بودم.

    دوباره حافظه یاری کرد و گفت می بینی که مریم شایسته عزیز بعد از اینهمه سال کار کردن روی باورهاش و نتیجه ساختن چطور

    همچنان شاگردی می کنه؟

    مثلا در جلسه 3 دوره شیوه حل مسائل میاد میگه من تمام فایلهای مربوط به اهرم رنج و لذت استاد رو چندین و چند بار دوباره گوش دادم تا این مفهوم رو به تمرین تبدیل کنم.

    یا اینکه در یک آن به خاطر میاره که در فلان جلسه از فلان دوره این مفهوم توضیح داده شده. چرا؟ چون بیش از حد یک انسان معمولی تمرینات رو عمقی تکرار کرده. اینه که نتیجه رقم میزنه.

    بعدش به خاطر آوردم که دوستم جمیله تنها کسی بود که در دوران لیسانس تمام تمریناتی که استاد می داد رو حل می کرد و سر کلاس اولین نفر داوطلب حل مسائل میشد.

    هیچوقت یادم نمیره رفته بودیم اردوی دانشجویی شب توی خوابگاه بودیم و همه داشتن خوش می گذروندن ولی جمیله سر ساعت 11 طبق روال همیشگیش از خستگی بیهوش شد و خوابید چون عادت داشت 6 صبح بیدار شه و آدم منظمی بود.

    نتیجه اینکه ارشد دانشگاه تهران قبول شد و دکترا هم دانشگاه آلابامای امریکا پذیرش گرفت. و الان استاد دانشگاه ملی یک ایالت دیگه هست.

    این تعهدها به من یاد داد که همیشه اول تمرین انجام بدم بعد حرف بزنم. اول روی نظمم کار کنم بعد انتظار تغییر داشته باشم.

    پس ساعت خوابم رو تنظیم کردم. الان انرژی روزانه ام فوق العاده بهتر شده. برنامه ریزی هام دقیقتر و کاراتر شده و اعتماد بنفسم افزایش پیدا کرده.

    ورزش منظمم رو تثبیت کردم. جسمم سالمتره، گرفتگی عضلانی دیگه ندارم و وزنم کمتر شده.

    کنترل ورودیها رو جدی تر گرفتم و اجازه نمیدم چشمام چیزی ببینه یا گوشهام چیزی بشنوه که دقیق حس می کنم برام سمه.

    حتی وقتی ناخواسته این اتفاق میفته در ذهنم باور درست رو تکرار می کنم که اثرش کمرنگ بشه.

    اما در مساله کسب و کار که دو سال هست دارم درموردش فکر می کنم، قدم بر می دارم و تلاش می کنم به تازگی متوجه شدم که باگ کجاست.

    مشخص شد اهرم رنج و لذتم رو درست تدوین نکرده بودم و اشتباه تکراریم اکتفا کردن به گوش دادن محض فایلها بوده.

    قبلا هم گفتم از اول امسال این رویه غلط رو تغییر دادم و نوشتن تمرینات و ذهنیاتم رو جدی انجام دادم.

    در چند مورد ازجمله کنترل ورودی ها، روابط، ورزش منظم و ساعت خواب جواب داد ولی در شروع کسب و کار هنوز نه.

    بیشتر دقت کردم دیدم اشتباهم همچنان ادامه داره. من باید بیشتر و بیشتر فایل گوش بدم. بیشتر به عمق خاطرات کودکیم نفوذ کنم و ریشه باورهام رو پیدا کنم. باید بیشتر باورهای درست رو به زبون تکرار و در عمل پیاده کنم.

    پس شروع کردم به اسکن کردن هر رفتار کوچیکی که ازم سر میزنه.

    دائم دارم از خودم سوال می پرسم چرا این حرف رو زدی؟

    چرا این کار رو به این شکل انجام دادی؟

    چرا توی جمع با اینکه نظر داشتی حرف نزدی؟

    چرا از گفتن نظر مخالفت ترسیدی؟

    چرا کاری که دوست نداشتی انجام بدی رو قبول کردی؟

    چرا این پول رو خرج این کالا کردی؟

    چرا این پول رو خرج اون کالای باکیفیت تر نکردی؟

    چرا هر حرف یا نظریه ای مطرح شد احتمال نمیدی از ریشه غلط باشه؟ چرا شک نمی کنی؟

    چرا با اینکه می دونی روغن مایع برای سلامتی مناسب نیست باز هم سیب زمینی سرخ می کنی؟

    چرا تمرین امروزت رو انجام ندادی؟

    چرا پاسخ کامنت فلانی رو نوشتی؟

    چرا کامنت ننوشتی؟

    چرا اهرم رنج و لذتت رو به این شکل نوشتی؟

    چرا فایل رو دوباره و چندباره گوش ندادی تا تمرینت رو کاملتر و موثرتر انجام بدی؟

    و چرا چرا چراهای خیلی زیاد دیگه….

    این چراها داره تراوش ذهنیم رو در مورد باورهای بنیادیم بسیار راحت تر میکنه.

    دارم بیشتر پیدا می کنم در ذهنم چه خبره. وقتی واضح دیده میشن پس رفعشون برام آسونتر میشه. اون موقع هست که راه حلهای متفاوت به ذهنم می رسه که تا بحال اصلا نمی دیدمشون ولی همیشه همینجا جلوی چشمم بودن.

    برای مثال فهمیدم که تا زمانیکه اینهمه باور اشتباه در مورد کار کردن و پول درآوردن دارم مسلمه که شروع یا ادامه کسب وکار با اینکه بهم الهام شده بود انجامش بدم برام اینقدر سخت شده. پس باید روی چه باورهایی کار کنم تا بالاخره پام از روی ترمز برداشته بشه.

    از دو سال پیش تا الان چندین کار رو امتحان کرده بودم ولی ادامه نداده بودم نه به این دلیل که علاقه یا تواناییشو نداشتم بلکه چون باور اشتباهی در جنبه های مختلف موضوع کسب و کار داشتم. ولی خودم نمی دونستم مشکلم در باورهاست. و همش در حال بکسوات کردن بودم. امسال دیدم اندازه یه خونه زیر پام گود شده از بس دور درجا زدم. و سعی کردم از این به بعد هوشمندانه تر عمل کنم . حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا مشکل رو تشخیص بدم رفعش کنم، کسب و کار راحت راه میفته.

    چه جمله زیبایی گفت خانم لوییز ال هی در کتاب شفای زندگی: وقتی خودت رو سرزنش می کنی تصور کن کودک 4 ساله درونت رو گذاشتی جلوی چشمت و داری با فریاد بهش توهین می کنی. چه انتظاری ازش داری وقتی ترسیده و پناهی نداره بتونه کار درست رو انجام بده؟

    پس متوجه شدم تمام این سالهایی که خودسرزنشی می کردم داشتم به اشتباه خودم رو ضعیفتر و سرخورده تر میکردم. و وقتی دست از این کار برداشتم خدا می دونه به چه صلح بزرگتری با درون خودم رسیدم که نتیجه هاش داره بهم هر روز لذتها و نعمتهای بیشتری میده.

    چند روزه هدایت شدم به فایلهای آرامش در پرتو آگاهی. الله اکبر از اینهمه عظمت و آگاهی این فایلهای سوپر ارزشمند.

    با برکت این فایلها بیشتر متوجه شدم که هروقت گرفتار عجله و تقلا شدی داری اشتباه میری. باید باید باید دلت با فطرت الهیت یکی بشه. ذهن منطقیت تسلیم نور وجودی الهیت بشه تا الهامات رو دریافت کنی. بخدا زور زدن فایده نداره….

    پس برای اینکه به خودم اثبات کنم که میتونم مثل شاگردان درجه یک این مکتب باشم اول این فایل رو چند بار گوش دادم و نوشتم و بعد شروع کردم به تمرین ضبط صدای خودم. حالم که خوب شد اومدم سراغ کامنت نوشتن. اشتباه تکراریم عجله در نوشتن کامنت بود. در صورتیکه انجام هزارباره تمرین اصل، و ابرازش فرع هست.

    الهی شکر برای هدایت های امروزم…

    بشنو و تجربه کن.

    بیا از پیش داوری‌ها و حتی قضاوت‌ها رها شویم و فقط گوش کنیم. بیا باور کنیم که لزومی ندارد همیشه از خودمان دفاع کنیم.

    بیا گوش دادن ساده را تجربه کنیم و رها شویم از قضاوت، رها شویم از هرگونه قبیله و طبقه‌، رها از باورهایمان و پاک از همه قالب‌هایی که محدودمان می‌کنند و تنها رها و آرام است که می‌شنود.

    آرامش این برکه سبز را تجربه کن، بیا تا فقط گوش بدهیم و تجربه کنیم.

    قلبت را پاک کن، اتفاقات خوب تنها وقتی از راه می‌رسند که قلبت را پاک کرده‌ای.

    تو پاره‌ای از خدایی.

    تو فراتر از جسمت و فراتر از ذهنت، آگاهی هستی و آگاهی تو اصل توست. خود حقیقی توست. خود متعالی توست.

    تو لایتناهی هستی و مقدس

    آگاهی تو پاره‌ای از آگاهی همه جهان است…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  2. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    به نام الله آسانیها

    سلام منو از زیر کولر و در شرایطی ایده آل پذیرا باشید.

    اولا که لذت بردم از نحوه تفکر کردنتون در مورد آیات قرآن. وقتی دل رو به دریا بسپری و بخوای که از چیزی که داری می خونی واقعا معنی برداشت کنی نور چشمت زیاد میشه و همون نگاهی که ممکنه یک دقیقه قبل از درخواستت به خداوند داشتی رو داری میندازی ولی یه بصیرتی توش قرار می گیره که اصلا از خود انسانیت انتظار نداشتی.

    جنس صحبتهای استاد دقیقا همینه. داره نگاه میکنه، گوش میده، میخونه ولی به منظور دیدن پشت دیوار. اصلا دیوار براش شیشه ای میشه. در حالیکه مثلا من بارها و بارها قرآن یا جوشن کبیر یا ابوحمزه ثمالی رو خوندم اشک هم ریختم ولی اون دریافت رو نداشتم.

    این دقیقا به خاطر تفاوت درخواست کردنمون هست. که شما هم بهش اشاره کردید. وقتی در مورد یه مساله تکراری و به ظاهر ساده و معمولی سوال می کنی که چرا؟ در حالیکه تمام عمرت به ذهنت نرسیده که بپرسی اصلا چرا؟ اون وقته که جوابها برات عین یه پروانه خوشگل میاد میشینه روی دستت. هم از دیدنش لذت می بری، قلبت باز میشه و هم بهت آگاهی میده. ایمان برای انجام متعهدانه الهاماتت بهت میده.

    وقتی از خودت سوال درستی پرسیدی که چرا باید تو هوای شرجی کاپشن بپوشم یعنی ذهنت به این آگاهی رسیده که کل قضیه از بیخ مشکل داره پس حواست جمع میشه به ریشه. نه اینکه حالا چیکار کنم شیفتم سبک شه یا از این اداره منتقل بشم به اون اداره. بلکه خدا به دلت میندازه (نظر منه البته) بشی وارد کننده تجهیزات آتشنشانی. یا مدرس بشی و بری دنبال مدرک گرفتنهای بیشتر یا مطالعات متنوعتر و به روز دنیا در مورد علایقت از جمله هوانوردی و ایمنی و آتشنشانی.

    پس همونطوری که خودم هم در این مسیر تکاملی بهش رسیدم و متوجه شدم شما هم دنبال همین اصل هستی باید یاد بگیریم متفاوت از گذشته خودمون سوال بپرسیم. از پرسیدن نترسیم چون ممکنه جوابش نیاد. نه. خدایی که خودش میگه : لاتاخذه سنه و لا نوم همیشه قربونش برم استندبای ایستاده تا با عشق سوالات من و شما رو جواب بده. اونم نه با تاخیر. بلکه به طرفه العینی. چون سریع الاجابه است.

    اگر اون فایل شهود و الهام الهی رو ندیدی حتما برو ببینش. اگر دیدید هم که شاید دوباره دیدنش خالی از لطف نباشه.به من که خیلی چسبید. خیلی در پیدا کردن ریشه افکارم کمکم کرد.

    abasmanesh.com

    همینطور فایلهای آرامش در پرتو آگاهی. بی نظیره.

    البته شما به اندازه کافی آگاه و پرسشگر هستید که به همه سایت احاطه پیدا کرده باشید. منم دلم گفت بنویسم و نوشتم.

    همیشه دلشاد و تندرست و سرشار از یگانگی با الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    آقای بساطیان عزیز و دوست داشتنی سلا م به قلب مهربونتون

    همیشه از طبع شاعرانه شما و ردیف های فوق العاده تون استفاده می کنم و حظ می برم.

    شما خیلی روح لطیف و چشم زیبابینی دارید که اینقدر زیبا و شیوا می نویسید. متشکرم از اینهمه لطف و محبتتون به من.

    دقیقا از زمانی که خدا رو برای خودم پررنگتر کردم و سعی کردم ذکر رب العالمین رو آگاهانه بیشتر و بیشتر ورد زبانم کنم، و از طرفی به تمریناتم متعهدتر شدم، قبول کردم که هر فرد یک آموزگار برای منه و باید به دیده آموختن به نوشتههاش نگاه کنم. حتی کسی که حرفی برای گفتن نداره به من درس میده باید بتونم مثل استاد باشم و از هر مساله ای نکته ای برای آموختن کسب کنم.

    متشکرم از حسن توجهتون. دلشاد و کامروا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    سلام به نجمه عزیزدلم

    خیلی خیلی ممنونم از نگاه مهربونت. خیلی به من لطف و محبت داری

    خدا رو شکر می کنم اگر به لطف الله چیزی نوشتم که تلنگری بوده و نکته خوبی رو در ذهن شما بولد کرده که میتونه کمکتون کنه.

    ما همه سلول های یک بدن هستیم که داریم با هم هماهنگ میشیم و به همدیگه کمک می کنیم.

    الهی شکر که در این فضای بهشتی در کنار هم هستیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    سلام و عشق و ارادت به سعیده نازنین پروانه ای من….

    بوسه تمام فرشته ها روی دستات که باهاشون سلامتی و عشق و آرامش تزریق می کنی به بیمارا.

    دمت گرم و دلت پرنور باشه که داری نور الهی رو با آینه قلبت منعکس می کنی به همه دنیا.

    ماه کم میاره جلوی این انعکاس. چون ماه از خورشید نور می گیره ولی دل تو از نور الله.

    سعیده جان قشنگم چه زیبا گفتی که استاده که داره فرکانسهای توحیدی قویتری ارسال میکنه که سایتش هم داره بازتابش رو نشون میده. منم دقیقا دو سه روزه چشمام تیز شدن به همین مساله. وقتی کامنتهای 4 سال پیش رو با الان مقایسه می کنم می بینم هم تعداد حرفهای توحیدی بیشتر شده هم عمقشون از زمین تا آسمون فرق کرده.

    اصلا بچه ها همون بچه هان ولی به مراتب پخته تر شدن. تکامل کار خودش رو کرده. الهی شکر که دارم هر روز نور بیشتری از این کهکشان دریافت می کنم.

    سعیده گلم این روزها و هفته های اخیر هرچه بیشتر به کنکاش خودم می پردازم، از هر زاویه ای که خودم رو مورد هدف قرار میدم آخرش دفترم خیس از اشک توحید میشه.

    دارم اهرم رنج و لذت می نویسم می رسم به توحید.

    دارم از عزت نفس می نویسم میرسم به توحید.

    دارم از خاطرات کودکی و ریشه باورهام می نویسم می رسم به توحید….

    دارم از باور فراوانی و لیاقت جذب ثروت می نویسم باز هم می رسم به توحید…

    مثل تک تک رودخونه هایی که آخرش به دریا ختم میشن. اصلا یه وضع عجیبی. تو عمرم به اندازه این چند ماه گریه نکرده بودم. ولی عاشق این تپش قلبم وقتی میرم سمت قفسه قرآنم. عاشق اون هیجان لحظه باز کردنشم تا ببینم از کدوم رود هدایتم میکنه به دریا.

    عاشق اون لحظه ترکیدن بغضم چون داره خاشعترم میکنه. داره قلبمو غبارروبی میکنه.

    خوشحالم که در مداری هستم که شما و استاد و اینهمه ستاره درخشان دیگه هم هستن و به من نور می تابونن.

    بدرخشی ای الماس کمیاب!

    نوش جوووووونت اون آسانیها که تعریف کردی. بیشتر و بیشتر بشن واست. می بوسمت!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    ای جانم دوباره شعر و ردیف و قافیه!

    سلام دوست خوب و نازنینم. سید بزرگوار…

    وااااای منو در دریای احساست خوب و عزت نفس غرق کردید. نه غرق نشدم حس می کنم شناور شدم روی یه قایق کوچولوی خوشگل چوبی دارم رو به آسمون فقط به خدا لبخند میزنم. وقتی اینجوری قشنگ برام می نویسید و محبت و عشق الهی رو انتشار میدید چاره ای جز انرژی مثبت و حس عالی الهی ندارم…

    می خواستم برم فسنجون بذارم بپزه تا فردا نهار قشنگ گردوهاش روغن بندازه که بهو دلم گفت سایت رو چک کن و پیام شما رو دیدم.

    روزگارتون به خوشمزگی فسنجونای بی نظیر خودم!!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: