توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
خدای من مگه میشه اینقدر دلیل مشکلات من جلوی چشمم بوده باشه و من هربار جاهلانه از کنارشون براحتی رد میشدم و آشغال ها رو میزاشتم زیر مبل و فکر میکردم با شستن مبل و تمیز کردن مبل میتونم از بوی نامطبوعی که آشغال ها تولید میکنن جلوگیری کنم اما این فقط یک مسیر اشتباه بود چقدر استاد در فایلهای دانلودی و در دوازده قدم و در روانشناسی ثروت توضیح داد و تکرار کرد که بچه ها همه چیز باوره دنبال هیچ چیز دیگه ای نباشید و من در مدار فهمیدن این اصل مهم و این جمله ارزشمند نبودم که نبودم که نبودم…
فرض کن دکتر میخواد یه پای زخمی رو جراحی کنه اون اول میاد زخم رو شستشو میده بعد با یک تیغ جراحی اون لایه های سیاه و نکروز و کثیف رو از روی زخم برمیداره و زخمرو به اصطلاح به خون میندازه تا خون تازه با گلبول های تازه نفس بیان و زخم رو درمان کنند بعد هم پماد های مخصوص رو روی زخم میزنه و در نهایت اون رو پانسمان میکنه و منتظر میمونه که بدن خودش خودش رو خوب کنه این روال رو من در مورد کارکردن روی خودم دقیقا برعکس انجام میدادم…
یعنی یک خواسته ای در من شکل میگرفت(در مثال زخم دوست داشتم زخمم خوب بشه)
من به جای اینکه بیام ببینم چه باورهایی دارم درباره اون خواسته و به اصطلاح چه ترمزهایی دارم و پام روی چه ترمز هایی هست (مثال زخم به جای برداشتن لایه ها و بافت های مرده)
از اول شروع میکردم به پماد مالیدن و برنداشتن اون لایه های مرده بعد هم میگفتم چرا زخمم خوب نمیشه چرا من به خواستم نمیرسم ؟!؟!؟!
من که هرروز سپاسگزاری میکنم
من که هرروز تجسم میکنم
من که هرروز روی خواسته هام تمرکز میکنم
من که دارم عبارت های تاکیدی مربوط به خواسته ام رو انجام میدم پس چرا به خواسته ام نمیرسم؟
چون یک اصل اساسی مهم رو فراموش کرده بودم اون هم این بود که عزیزم میخوای ماشین حرکت کنه خوب پات رو از روی ترمز بردار بابا موتور داره میاد پایین از بس داری گاز میدی و پات روی ترمزه به این دلیل من تا درآمد صد میلیونی هم رسیدم اما پایدار نبود چون ترمز ها کار خودشون رو داشتن انجام میدادن اون کارهام هم کاملا درست بودا
سپاسگزاری کاملا درسته
تجسم خیلی خوبه
تمرکز روی خواسته خیلی خوبه
عبارت های تاکیدی سوخت مسیر هست
اما
من یه چیزی رو فراموش کرده بودم اون هم اینکه من ترمزها رو فراموش کرده بودم اونقدر حواسم روی گاز دادن بود که کلا یادم رفته بود یه پام روی ترمزه…
عجله و عجله و عجله به خدا این عجله سمه یه سممهلک که میتونه انسان رو از پا دربیاره …
من یه دختر 6 ساله دارم در واقع باید بگم یه استاد 6ساله دارم از اونجایی که روح بچه ها خیلی با اصلشون یعنی خداوند درارتباطه و هنوز لوح وجودشون با لکه های سیاه و باورهای نامناسب کثیف نشده میشه ردپای خیلی از قوانین رو در رفتار بچه ها مشاهده کرد به این دلیل من گاهی میشینم و کاملا به رفتارها و حرف ها و بازی های بچه ام بدون اینکه خودش متوجه بشه دقت میکنم و کلی درس یاد میگیرم مثلاً در مورد همین عجله دیشب یه رفتار جالب ازش دیدم و کلی درس گرفتم
این شب ها هوا خیلی سرده طوری که وقتی دم و بازدم انجام میشه اون بخار نفس با غلظت بالا مشخصه دیشب همسر و دخترم خونه یکی از اقوام بودند و من با ماشین رفتم دنبالشون بخاری ماشین رو تا آخر روشن کرده بودم و همسرم هم چون هوا سرد بود سریع سوار شد اما دخترم فارغ از سرد بودن هوا و فارغ از اینکه ما منتظریم داشت با بخار دهنش بازی میکرد و کلی لذت میبرد و اصلا براش مهم نبود که یه ماشین با بخاری گرم منتظرشه و میتونه سریع سوار بشه و گرم بشه و لذت ببره اون داشت از همون سرما هم لذت میبرد یعنی لذت سرما و گرما براش فرقی نداره اون فقط لذت میبره حالا چه با سرما چه با گرما اما ما به اصطلاح و به سن آدم بزرگ ها برای همه چی اسم گذاشتیم و همه چی رو قضاوت میکنیم
سرما بده و حال آدم رو میگیره
گرما خوبه و به آدم حال میده
الان پراید دارم این بده
اگه بنز بخرم دیگه لذت میبرم
الان خونه ام کوچیکه فایده نداره
هروقت خونه 1000 متری خریدم اونوقت از زندگی لذت میبرم
و هزارتا مثال از این قبیل که لذت بردن رو به تعویق میندازیم و هرروز فقط میدویم و میدویم و میدویم هرروز عبارت های تاکیدی رو تکرار کن هرروز تجسم کن بجنب دیر شد تو تا فلان تاریخ باید به فلان خواسته برسی بعد به خودت میای میبینی نه تنها به خواسته ات نرسیدی بلکه لذت زندگی کردن در لحظه لحظه زندگی ات رو هم از دست دادی لذت هاااا کردن توی سرما لذت بازی کردن با بچه ات لذت هم صحبتی با همسرت و هزاران هزار لذت دیگه بعد کم کم وارد مدار زشت ناسپاسی میشی بعد وارد مدار زشت عجله کردن میشی و اینطور گام به گام از دستورات شیطان پیروی میکنی و وقتی به خودت میای میبینی ای دل غافل من توی قعر جهنم زندگی میکنم و همه چیز از همون عجله کردن از همون در لحظه زندگی نکردن شروع شد از همون لذت نبردن از بخار دهن شروع شد ولی یادمون باشه خدا هم توی قرآن گفته از گام های شیطان پیروی نکنید
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَىٰ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
ای مؤمنان! از گام های شیطان پیروی نکنید؛ و هر که از گام های شیطان پیروی کند [هلاک می شود] زیرا شیطان به کار بسیار زشت و عمل ناپسند فرمان می دهد؛ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدی از شما [از عقاید باطل و اعمال و اخلاق ناپسند] پاک نمی شد، ولی خدا هر که را بخواهد پاک می کند؛ و خدا شنوا و داناست.
چون شیطان یکدفعه بهت نمیگه دزدی کن یا ناسپاسی کن بلکه کم کم تورو میکشونه وسط ماجرا میگه حالا گیرم که توی سرما هااا کردی که چی؟تو عبارت های تاکیدی ات رو تکرار نکردی بجنب سریع سر بچه داد بکش بگو بابا زود بیا سوار شو من کار دارم…اینجا تو دنباله رو شیطان شدی چون گولش رو خوردی و از لذت لحظه محروم شدی و گام اول پیروی رو برداشتی جالبه که پیش خودت هم میگی به به من چقدر به فکر رسیدن به خواسته هام هستم که دارم به بچهمیگم سریع سوار شو من باید برم به رویاهام برسم …
غافل از اینکه خدا در لحظه است در لحظه اکنون نه در گذشته و نه در آینده:
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
آگاه باشید که قطعاً دوستان خدا، نه ترسى دارند و نه اندوهگین مىشوند.
ترس از کجا میاد؟
از آینده
غم از کجا میاد ؟
از گذشته
پس دوستان خدا کسانی هستند که در لحظه اکنون زندگی میکنند
حالا میخوام این قضیه رو ربط بدم به داستان ترمزها:
به نظرم کسی که روی ترمزهاش کار میکنه داره در لحظه زندگی میکنه پس دوست خداست پس مشمول رحمت الهی است چرا؟
چون میگه من فلان خواسته رو دارم و میخوام به فلان خواسته برسم الان چه باورهایی نسبت به این خواسته دارم یعنی اول ترمزها رو پیدا میکنه بعد پاش رو از روی ترمز برمیداره حالا دیگه احساسش هم خوبه چون میدونه قطعا به خواسته اش میرسه چون خدا بهش قول داده چون میدونه خالق زندگیشه حالا دیگه چون ترمزی نداره با یه نیش گاز به مقصد میرسه حالا دیگه سپاسگزاری جواب میده حالا یه خدایا شکرت میگه سریع پاسخش میاد حالا یه تجسم میکنه و در کمترین زمان بهش میرسه این یعنی کارکردن روی خودت نه اون کارهایی که من انجام میدادم و یا نتیجه نمیداد یا نتیجه میداد اما مثل آب خوردن نتیجه نابود میشد…
خدا بده برکت چه مقدمه ای شد به خدا من فقط نوشتم و هیچ ایدهای نداشتم خدا گفت بنویس و من فقط نوشتم…
اما درباره سوال این قسمت:
چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار میکنید؟ یعنی با اینکه فهمیدهاید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام میدهید؟؟؟
من همیشه با تأخیر به محل کارم میرسم بارها شده مورد سرزنش رئیسم قرار گرفتم و جلوی جمع بهم توهین کرده بارها شده از حقوقم بابت تاخیرها کم شده و جریمه شدم اما بازهم این رفتار رو تکرار میکنم یه همکاری دارم همیشه بهم میگه من توی کارتو حیرون موندم تو به هرچی بخوای میرسی(نتیجه ام رو از قانون سلامتی و لاغری عالی ام رو دیدن)چطور نمیتونی این قضیه دیراومدنت رو درست کنی!!!
همیشه با آدم های سطح پایین تر از خودم از هرجنبه ای ارتباط برقرار میکنم و بارها از این قضیه ضربه خوردم اما باز هم تکرار میکنم به قول معروف دوست دارم بزرگ جمع کوچیکا باشم تا کوچیک جمع بزرگا
همیشه وزن ایده آلم رو از دست میدم با اینکه خیلی خوب خودم رو لاغر میکنم و کلی زیباتر و پرانرژی تر میشم اما بازهم به پرخوری رو میارم و براحتی وزنم میره بالا و دوباره باید کلی تلاش کنم که وزنم رو پایین بیارم.
همیشه در جایی که باید نظرم رو بیان کنم سکوت میکنم بعد ضربه میخورم و بعد خود خوری و سرزنش خودم شروع میشه.
یه وسیله ای که داره آلارم میده (موتور یا ماشین یا وسایل خونه) و باید تعمیر بشه تا خراب نشه و از کار نیفته تعمیر نمیکنم و همیشه پشت گوش میندازم
میدونم باید تغییر کنم میدونم باید متفاوت رفتار و عمل کنم اما باز هم همون رفتارها و کارهای قبلی رو انجام میدم و میخوام نتیجه متفاوت بگیرم!!!
بارها شده یه تصمیم گرفتم مثلاً زبان یاد بگیرم یا سریال نبینم یک هفته خوبم اما باز هم برمیگردم به تنظیمات یک هفته قبل و درجا میزنم کلی هم ضربه خوردم اما بیدار نشدم
میدونم کارنکردن روی باورها دلیل تمام نتیجه نگرفتن هامه اما باز هم این کار رو انجام نمیدم مشتری زیاد میشه بیخیال میشم مشتری کم میشه بدو بدو دنبال کارکردن روی باورهام میرم.
با اینکه میدونم غیبت کردن چقدر کار بد و زشتیه اما باز هم غیبت میکنم و ضربه میخورم
میدونم قضاوت کردن آدم ها خیلی کار نادرستیه اما باز هم آدم ها رو قضاوت میکنم
میدونم عجله کردن کار ناپسندی اما باز هم عجله میکنم باز هم دروغ میگم باز هم نمیرم توی دل ترس هام و ثابت میمونم و راکد هستم و این بزرگترین ایراد و پاشنه آشیل من هست
یه جاهایی هست که کل درونم فریاد میزنه اینجا همون جایی که باید قوانینی که یاد گرفتی رو پیاده کنی اما بازهم میگم نه فعلا نه بزار برای بعد و باز هم طبق معمول چک و لگد جهان نصیبم میشه…
خدایا شکرت همین که دارم میفهمم ایرادم چیه یه دنیا برام ارزش داره چون وقتی بفهمم مسیر چیه راحت تر میتونم حرکت کنم.
ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل زیبا
ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.