توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم.
داشتم فکر میکردم که براتون چیو بنویسم که هم پاسخ به کامنتتون باشه و هم یه راه حل عملی که بتونید مسائل رو حل کنید.
به ذهنم رسید مفهوم استقامت رو در قرآن رو سرچ کنم ، چهار مورد آورد، یکی شون رو براتون مینویسم: «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» ﭘﺲ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻲ ﻛﻦ; ﻭ ﻧﻴﺰ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﻣﻜﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰﺩﻫﻴﺪ، ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ.(هود١١٢)
خداوند ما رو خلق کرده و خودش از این احوال درونی ما اگاهه بخاطر همین قبل از اینکه من و شما درخواست کنیم خداوند بهمون پاسخ رو گفته. دیدین یه دستگاهی رو خریداری میکنید و توی کاتالوگ دستگاه نوشته در صورت بروز فلان خطا این کار رو بکنید.
ببینید خواهرم، شرک در وجود ما سالها و سالها ریشه دوونده، در مورد من 35 سال این شکلی بودم. الان فقط یکساله دارم سعی میکنم شرک رو از بین ببرم و بجاش نهال توحید رو بکارم. هنوز ریشه های شرک هست. در اعماق ذهن من وجود داره هر جایی که اونقدر بهم فشار میاد که کم میارم تازه پیداشون میکنم. ببینید یه وقتایی که کم میارم میگم خدایا من با ذهنم تقلا میکنم که به نتیجه برسم ولی میفهمم که دارم گره رو کور تر میکنم.، خدایا من نمیفهمم تو بهم بگو. خدایا من میدونم شرایط سخت الان نتیجه اعمال خودمه، خودم به خودم ظلم کردم، مسئولیتش بر عهده خودمه. ولی به دو تا موضوع ایمان دارم. یکی اینکه تو رو درست انتخاب کردم تو بهترین هدایتگر و بهترین سرپرست هستی، دومی اینکه درسته من مثل پیامبرانت نیستم، ولی تو همونی که نوح رو از طوفان عبور دادی، ابراهیم رو از آتش، اسماعیل رو قربانگاه ، موسی رو از دریا و …
همه مون میدونیم که خدا رو درست انتخاب کردیم و باید مسئولیت زندگی فعلی مون رو بپذیریم. جریان هدایت و حمایت خداوند هیییییییییچوقت قطع نمیشه، فقط ما بخاطر اضطراب و استرس و عجله نمیذاریم با قلبی آرام هدایتها بیاد. باید آرام باشید. باید احساستون آروم و مثبت باشه. وقتی احساس تون منفیه فقط نجوای شیطان میاد سراغ تون.
از خداوند درخواست کنید، طبق قوانین خودش. خداوند بر خودش واجب کرده که به شما پاسخ بده. خداوند با دیدگاه انسانی رفتار نمیکنه، آدمها بدقولی میکنن، دروغ میگن، فراموش میکنن، ولی خدا نه . به هیچ وجه. خدا عین یه سیستم عمل میکنه ، اگه کلید یک رو بزنی چراغ یک روشن میشه کلید دو رو بزنی چراغ دو. سیستم هیچوقت نمیگه نه من ازت خوشم نمیاد تو کلید یک رو بزنی من بخاطر اینکه حالتو بگیرم دو رو روشن میکنم.
میگه فارغ از اینکه دین و مذهب و عقیده و باور شما چی باشه هر عملی انجام بدی عین یک آینه همون رو بهت نشون میدم.
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﻦ ﻧﺰﺩﻳﻜﻢ ، ﺩﻋﺎﻱ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻰﻛﻨﻢ ; ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻋﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ، ﺗﺎ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﺑﻨﺪ(بقره 186)
ببینید این دعا همون درخواست های ماست. از کوچکترین درخواست تا درخواست های بسیار بسیار بزرگ. وقتی میگه دعوتم رو بپذیرید ، یعنی از غیر خدا امید نداشته باشید، از خودم بخواید، و ایمان داشته باشید که من بهتون پاسخ میدم.
یه زمانی من میگم خدایا یه دوچرخه میخوام. الان سطح من 10 اون دوچرخه سطحش 12. خدا درخواست من رو اجابت میکنه و میگه اکی دوچرخه میخوای، این کارو بکن، از این مسیر برو رسیدی فلانجا من دستی از دستانم رو میفرستم تا تو این دو پله رو بری بالا. و از 10 برسی به 12 . وقتی من این دو پله رو برم بالا این باور در من شکل میگیره که خدایی که دوچرخه رو بهم داد چیزای دیگه هم میتونه بده.
درخواست بعدی من چیه منی که تازه به 12 رسیدم، میگم خدایا تو که دوچرخه رو دادی سری بعدی یه BMW سری 7 میخوام. سطحش چنده؟ مثلا 100 . خب من یه مدت صبر میکنم یه کارهایی میکنم از 12 میرسم به 16 ولی چون هنوز به درخواستم نرسیدم ناامید میشم و رها میکنم. ولی یادم میره سیستم همیشه به درستی عمل میکنه. یادم میره که همه چیز با تکامل قابل دست یافتنه. من خواستم نیست نسبت به گذشته 6 پله اومدم بالاتر، ولی چون هنوز به درخواستم نرسیدم میگم این قانون کار نمیکنه و رهاش میکنم. و حواسم نبود که باید تکاملم رو طی کنم.
خداوند از طریق بینهایت دست و زبان به ما کمک میکنه تا به خواسته مون برسیم، انتظار و استقامت یعنی از دست ندادن اشتیاق در مسیر حرکت, اینکه مطمئن باشیم خداوند به درخواست ما پاسخ رو داده. فقط پاسخ نمیاد توی مدار ما. ما باید بریم توی مدار پاسخ. چطوری ؟ با کار کردن روی خودمون و باورهایی که داریم. باورهای غلط گذشته مون رو عوض کنیم و ذره ذره و آروم آروم تغییر کنیم. تغییر ناگهانی آسیب میزنه به آدم. آروم آروم ، هر روز کمی بهتر از دیروز ، کمی شکرگذار تر از دیروز، کمی صبور تر ، کمی آرام تر. اگه هر روز توی سایت 5 تا فایل میدیدم، بکنم روزی 6 تا نکات طلایی که استاد میگه رو یادداشت کنم. از نشانه روزانه تون کمک بگیرید. یه وقتهایی هست من یه سوالی دارم بعد میرم سراغ نشانه روزانه دقیقاً استاد عباس منش جواب سوال منو میده. یه وقتایی میرم سراغ نشانه ، میبینم مثلاً یه فایل زندگی در بهشت میاد، استاد رفته درختها رو هرس کنه. ذهنم میگه این که چیزی نداره، ولی میگم نه یه کم صبر کن، فایل رو ببین، همیشه یه پاسخ هست. بعد میبینم آخر فایل استاد میگه آره این ابزار رو خریدیم برای هرس کردن درختها بعد اینجوری شد اینجوری شد. این درختهای هرز شبیه باورهای شرک آلود ذهن ماست هر کدوم رو میکشی کلی باور دیگه همراهش میاد، اینو بزنی اونو بزنی کلی درخت هرز دیگه همراه خودش از بین میبره. و بعداً فضا باز میشه برای دریافت.
میگم آره آره ، خودشه ، این همون پاسخی بود که من باید دریافتش میکردم.
روی خودتون کار کنید، باورها رو پیدا کنید، نکات رو یادداشت کنید، کامنت بنویسید، درخواست ها رو بنویسید، ستاره قطبی رو بنویسید ، ولو هر روز یه چیز تکراری.
استاد میگه چیزهای معقول و منطقی رو درخواست کنید، اگه هم چیزی رو درخواست کردین بدونید ذره ذره اعداد داره میره بالا و بالاتر. بقول استاد توی دوازده قدم: مگه میشه آب رو به صد درجه رسوند بدون اینکه به پنجاه برسه؟
هر جایی به درگاه خداوند تسلیم بشیم و ازش درخواست کنیم درها باز میشه. ما باید آگاهانه درخواست کنیم و انتخاب کنیم و اجازه بدیم تا خداوند هدایت مون کنه.
اینها چیزی بود که به تجربه بهم ثابت شده. امیدوارم این کامنت مفید واقع بشه. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ»
ﻭ ﺑﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺁﺯﺍﺩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ، ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﺳﺮﻭﺭ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ . ﻭﻟﻲ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻥِ ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺳﺮﻭﺭﺵ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺍﻭ ﺑﺮﺩ ; ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪ .(4٢ یوسف)
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به مرد بزرگ ، آقا سید علی جان خوشدل. الهی که حال دلتون عالی و توحیدی و مثبت باشه و در هر لحظه به رب العالمین وصل باشی.
کجایی مرد بزرگ؟ خیلی کم پیدایی ستاره سهیل…
امروز خیلی اتفاقی هدایت شدم به کامنت شما زیر این فایل که تاپ امتیازات هست. و از خوندنش کلی لذت بردم، با اینکه قبلاً هم خونده بودمش ولی خب باز هم برام نکات طلایی داشت. و یه حسی گفت برات بنویسم…
اول بگم کجایی دلمون برات تنگ شده پسر… ؛ و اینکه تحسینت کنم بخاطر همه آگاهی توحیدیت و همه موفقیت ها و نتایج طلاییت ؛ هم اینکه درسهای فایل و کامنت شما رو توی ذهنم پابرجا تر کنم.
از طرفی دوست داشتم برداشت خودم از آیه رو هم بنویسم. و دیدم چقدر این شرکهای خفی رو منم توی وجودم دارم. و البته بقول شما حتی پیامبران هم از یه سری خطاها مبرا نبودن.
—————————————————————————
توی آیه 42 یوسف به دوستش میگه: «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ»
پیش اربابت اسم منو بگو ، و ماجرا رو تعریف کن دیگه، بگو که من الکی قربانی شرایط شدم. (شوخی، بخدا من بچه خوبی بودم، اون زنیکه ایکبیری لباسمو کشید…)
و عبارت «فَأَنْسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ» یه حسی بهم میگه معنی دووجهی داره، هم این معنی رو داره که بقول شما ایناروس فقید که یادش میره پیش اربابش اسم یوسف رو بیاره و بقول امروزیها پارتی بازی کنه…
و هم میتونه منظورش به خود یوسف باشه که شیطان با نجوای کمبود یاد خدا رو از ذهن یوسف برده و یوسف ذکر رب خودش رو در اون لحظه فراموش کرده و فکر کرده غیر خدا میتونه کمکش کنه (نجوای کمبود نجوای عجله ، که بدو همین یه فرصته، پاشو خودت باید یه کاری زود انجام بدی براش) و در هر دو صورت یه نتیجه اتفاق افتاده…
در هر دو صورت شرک اتفاق افتاده و بزرگوار «فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ» شده. یه چند سالی بیشتر موندگار شده.
در ادامه در توضیح آیه 43 شما نوشته بودی «نکته قشنگ داستان اینه که فرض کنیم یوسف اصلا به واسطه کمک اون آدم میمود چی میشد؟ تهش این میشد که آزاد شده؛ و این خوابگزاری و عزیز مصر شدن پیش نمیومد» کلی بهش فکر کردم. و ضمن اینکه تحسینت میکنم بخاطر این زاویه از دیدگاه که ممکن بود اصلا بهش توجه نکنم ، یه چیزی ذهنمو به خودش جلب کرد. فکرشو بکن با تعبیر خواب یه نفر به عزیز مصری برسه …
فقط با یه تعبیر خواب …
کی فکرشو میکنه خداوند با تعبیر خواب یکیو از زندان آزاد کنه، ولی نه فقط یه آزادی و عفو مشروط … بلکه بی گناهیش ثابت بشه، اون شخصی که تازه از زندان آزاد شده هیچی نداره، دستش خالیه ولی عزت نفس و احساس لیاقت داره، با دست و جیب خالی اومده بیرون ، خودش رو پرزنت میکنه و توی آیه 55 میگه : «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺍ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻦ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺩﺍﻧﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻢ) ، یهو میشه وزیر خزانهداری؛ چقدر احساس لیاقت داشته، چقدر خودش رو باور داشته. چقدر ذهن و روحش در یک راستا بوده که به محض اینکه این جمله رو گفته سمت مورد نظر رو بهش دادن. بقول استاد توی فایل سرمایه اصلی شما چیست؟ سرمایه واقعی یوسف پول و ثروت نبوده، سرمایه واقعیش امانتداری و علیم بودن و عزت نفس و احساس خود ارزشمندیش بوده.
(فایل سرمایه اصلی شما چیست؟
abasmanesh.com )
من به خودم نگاه میکنم 11 سال توی شغل آتشنشانی سابقه کار دارم (نه فقط سابقه گذر زمان، که سابقه کار فعال، اونقدر فعال که مدتها مدرس آموزش بودم و اینقدر که به مهارتام باور داشتم) ولی وقتی میرم فلان پتروشیمی، ایستگاه آتشنشانی اونجا رو میبینم میگم اینجا خیلی پیشرفته است، افرادی که اینجا کار میکنن، خیلی کارشون درسته من لایقش نیستم اینجا سمت افسر عملیاتی رو بگیرم. و جهان هم به افکار و باور من پاسخ مثبت میگیره ، و میگه: «بعله فرزندم حق با شماست ، واقعاً شما لایقش نیستی، من اینقدر ابر و باد و مه و خورشید فلک رو اشتباهی چیدمان کردم برات که بیای اینجا و ببینی لایق نیستی» همکار من، که روز اول کاریش کارآموز من بوده، (16-17 نفر بودن) با 5-6 سال سابقه کار رفت آتش نشانی یکی از پتروشیمیها شد افسر عملیات. که یک پنجم اطلاعات و مهارت های منو نداشت. ولی من بخاطر عدم عزت نفس و عدم لیاقت و خود ارزشمندی مسیر خودم رو مسدود کردم. (یه توضیح اضافی بدم ؛ توی پارس جنوبی ، بچههای مجتمع گاز که سابقه کار خوبی دارن و مهارتشون بالا باشه ، میرن استخدام مجتمع پتروشیمی میشن و حقوق و دستمزد دو سه برابری رو تجربه میکنن)
به قرآن که نگاه میکنم میبینم هر بار هر پیامبری به هر چیزی هدایت شده و هر نتیجه ای رو کسب کرده با استعداد ها و توانایی ها و شرایط اون لحظه خودش موفق شده. لازم نبوده بره یه کار بزرگی رو انجام بده خدا ازش نخواسته بره یه دوره آموزشی رو سپری کنه و بعداً بیاد مسئولیتی رو بر عهده بگیره. مثلا بگه یوسف آزاد شدی ، برو پیش کاهن اعظم دوره شش ماه تعبیر خواب، موسی تو رو مبعوث میکنم یه سر برو تا چین توی معبد شائولین فنون رزمی مبارزه با عصا رو یاد بگیر. ابراهیم با اسماعیل با هم برید فلان سرزمین ، روشهای مدرن معماری و شهرسازی رو یاد بگیرین …
احتمالاً نوح رو هم باید میفرستاد کشتی سازی بندرعباس برای یادگیری ساخت کشتی.
نه به هیچ وجه. از همون شرایط از همون مهارتها، هدایتها اومده و اونها حرکت کردن.
—————————————————————————
خداوند رو شاکر و سپاسگزارم بخاطر این مسیر توحیدی؛
ازت متشکرم سیدعلی جان. بخاطر کامنت فوق العاده ت. بینهایت تحسینت میکنم.
از استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار هم قدردانی میکنم برای این فایلها و این بروز رسانی ها روی سایت. و همچنین از همه دوستان نازنینم توی سایت که از آگاهی های توحیدی کامنت ها شون کلی درست یاد میگیرم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»