پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 26

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خدای مهربان

    دوست داشتم درمورد یک الگو تکرار شونده “تکرار اشتباه” که متوجهش شدم صحبت کنم تا اینجا بنویسم و یه شفافیت راجع بهش برسم و بتونم راحت حلش کنم

    یک جورایی هرچی ما شفاف تر بشیم به اشتباهاتی که داریم انجام میدیم و اونارو بنویسم و باز کنیم و شرحش بدیم راحتتر میتونیم حلش کنیم دقیقا مثل مسائل که هرجی شفافیت اون مسئله رو بیشتر کنیم به راه حل های بهتر و اسان تر هدایت میشیم اشتباهی که میخوام بنویسم درواقع میشه اشتباه 17 ام من که توی این فایل در خودم پیدا کردم

    17.کنترل نکردن تغذیه

    خیلی وقت ها من میدونم که نباید فلان غذا رو بخورم یا مثلا میدونم خوردن فلان چیز یک لذت کوتاهی داره اما تاثیر بدی روی تمرکزم و وقتم میزاره و اینو تجربه کردم و بارها و بارها دیدم پرخوری نباید توی موضوعایتی انجام بدم اما باز تکرارش کردم یعنی و از چند جنبه این موضوع به من ضربه میزنه

    اولا چون به بدنم استراحت نمیدمو همش بهش ورودی میدم باعث میشه زود خسته بشه و تمرکزش از بین بره

    همچنین وقتم رو میگیره چون همش به فکر خوردنم

    (البته به امید خدا که دوره قانون سلامتی رو اگر تهیه کنم این مشکلات در عمل به فانون سلامتی کامل حل میشه اما تا حدودی با اگاهی های دوره آشناییت دارم)

    خوردن انگار شده عادتم

    وقتایی که یکم ذهنم شلوغ میشه یا هرچیزی به خوردن پناه میبرم و این دقیقا تبدیل شده به عادت من یعنی یک جورایی از اون فکر ها میخوام اینطوری فرار کنم با چشیدن لذت خوردن از اون جنس افکار فرار کنم

    ازطرفی وقتایی که خیلی سبک بودم و ورودی کمتری به بدنم دادم کاملا حس میکردم که خیلی لطیف تر شدم و احساس بهتری دارن در طول روز

    تازه وقتی که ورودی کمتر میدم به بدنم خیلی وقتم صرفه جویی میشه چون به فکر خوردن نیستم دیگه و البته که خیلی کمک میکنه تمرکز بیشتری داشته باشم

    حتی خوردن یک چیز کوچولو هم وعده به حساب میاد و من سعی میکنم از این به بعد کمترین وعده رو در طول روز به خودم بدم (حداقل یک وعده و حداکثر دو وعده) و هیچی ما بینش نخورم تا تمرکز و. وقت بیشتری داشته باشم

    البته بارها ازش ضربه خوردم اما هعی تکرارش میکردم اما همین نوشتن توی بخش کامنت های این بخش خیلی بهم کمک میکنه اشتباهاتم رو تکرار نکنم

    سه روز گذشته از وقتی که این فایل رو شروع کردم به انجام دادن تمریناتش و نتایج تغییر شخصیتی بینظیری بوده

    یک مورد اشتباه دیگه ام که مرتکب میشم الان میخوام درموردش صحبت کنم که از اشتباه 12 ام من یعنی کمال گرایی میاد،، کمال گرایی خودش باز کلی “ریز اشتباه” رو در دل خودش جای میده که من میخوام درمورد یکیشون صحبت کنم اینطوری هست که من بعضی اوقات دنبال رند شدن ساعت برای شروع کردم هستم

    اینو یعنی امروز متوجه شدم یک روشی هست برای کار کردن تمرکزی اینطوری هست که شما 50 دقیقه زمان میزاری کار میکنی و ده دقیقه هم استراحت میکنی حالا من مثلا ساعت 14:15 دقیقه اگر ساعت بود میگفتم اوکی باشه از ساعت 3 دیگه جدی این 50 دقیقه هارو شروع کنم و تایم زیادی رو امروز همینطوری شد و البته که الان که دارم مینویسم همین اگاهی باعث شده که فردا رو پر قدرت تر پیش برم و این اشتباه رو حداقل الامکان دیگه تکرار نکنم همچنین حواسم به تغذیه ام هم باشه

    خیلی وقت ها این اشتباه تغدیه از باورهای اشتباه نسبت به سبک تغذیه میاد که از دور و وری ها توی ذهن ثبت شده اینکه حتما باید سه وعده بخوری یا از بس دیدیم هرچیزی رو هرموقع رسید همه میخورن فکر کردیم عادیه دیگه ولی خب عادی نیست و من میخوام این موضوع رو حل کنم و البته منطق های خوبی هم از فایل های اگاهی های دوره قانون سلامتی متوجه شدم که کمکم میکنه که خیلی جدی تر بگیرم این سبک زندگی رو

    خداروشکر میکنم که بازم فرصتی شد تا دوباره درمورد اشتباهاتم بنویسم

    این کار کردن روی الکو های تکرار شونده اشتباه رو مشتاق هستم که ادامه بدم و اشتباه ادامه ندادن که دومین اشتباهم بود رو توی این موضوع و هیچ موضوع دیگری تکرار نکنم و حتی شده روزی فقط خوندن لیست اشتباهات باشه برای یم اقدام عملی در راستا این موضوع اونو انجام بدم

    خداروشکر میکنم تا الان 17 تاالگو تکرار شونده اشتباه پیدا کردم و کلی اصلاح در شخصیتم داشتم

    خدایااا شکرت

    خیلی روزام بهتر داره سپری میشه با اگاهی نسبت به این اشتباهات

    خداروشکر!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خدای مهربان

    به لطف انجام تمرینات همین یک فایل و سوال من خیلی رشد های فوق العاده رو در درونم فقط در طی دو روز تمرکزی کار کردن دارم احساس میکنم

    حتی من قبلا از اشتباهاتم فراری بودم و ازشون فرار میکردم در نتیجه باز تکرارشون میکردم اما الان خیلی رفتار های خودم رو موشکافانه تر دارم بررسی میکنم و. اتفاقا با پیدا کردن اشتباهاتم خیلی خوشحال میشم چون باز یک پله قرار هست رشد کنم

    مثل تفاوت افرادی هست که مسئله و تضاد رو فرصت میبینند با افرادی که فرار میکنن از تضاد ها و مسائل و من خیلی خوشحالم که این تغییرات مثبت در من رخ داده

    •کلی از کارهای عقب افتاده ام رو شروع کردم به انجام دادن

    •دیگه جا نمیزنم و با تمام وجودم ادامه میدم و موقعیت هایی که قبلا باعث ناامیدی من شده و باعث میشد مسیر رو رها کمم الان با جهت دهی گفتگو های ذهنیم و دیدن اون مسئله از جنبه دیگه پا پس نمیکشم

    •زمان های بیشتری رو برای کار کردن رو خودم و البته توی کارم سپری میکنم و این خیلی برام عالیه

    •روز هام حسابی هدفمند شده و افتادم روی غلتک

    •خیلییی بهبود گرا تر شدم یعنی از هر فرصتی برای رشد و انجام تمرین ها استفادع میکنم

    •تمرین هارو به صورت عملی انجام میدم و دنبال نتیجه هستم تا حرف های قشنگ

    خیلیی اتفاقات و پیشرفت های فوق العاده ایی رو دارم تجربه میکنم و زندگیم خیلی انگار روان تر شده

    باورم نمیشه اینهمه تغییرات مثبت فقط توی دو روز در من رخ داده و اینا همش بخاطر ادامه دادن و درست انجام دادن تمرین این جلسه و از این شاخه به اون شاخه نپریدن هست که اتفاقا همه این شخصیت ها بعد از انجام تمرین این جلسه حسابی تقویت شد!

    و شخصیتم خیلی قوی تر شده و قدرتمند تر شده و البته هنوزم دارم روی این موضوع کار میکنم و هر فرصتی مثل الان گیر بیارم میشینم روی خودم کار میکنم

    خداروسپاسگزار هستم

    الان میخوام برم و دوباره لیست این الگو تکرار شونده رو بخونم و یاداوری کنم منطق هایی برای عدم. تکرار اون اشتباه رو تا با این تکرار شخصیتم قوی تر بشه

    خدایا شکرتتت بخاطر این همه بهبود گرایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام

    اومدم درمورد یک اشتباه دیگه ایی که تکرارش میکنم و میخوام روندش رو قطع کنم صحبت کنم اکا قبلش اینو بگم

    به طرز فوق العاده ایی بهبودگرا تر شدم

    یکسری از کارهای عقب موندم رو بعد از اولین اشتباهی که در خودم پیدا کردم یعنی “به تعویق انداختن کارها” شروع کردم به انجام دادن

    نتیجه دو روز کار کردن روی الگو های تکرار شونده عالی بوده

    یک اشتباه دیگه که توی مورد دوم اشتباهاتم بود اونم ادامه ندادن خیلی حس میکنم بهتر شده چون هرموقع توی هرچیزی که ناامیدی میاد سراغم که ادامه ندم حسابی گفتگو های ذهنی میاد که نه ادامه بده همه چی خوب میشه اگر ادامه بدی و…

    و حسابی دارم لذت میبرم از این نسخه خودم و بعد از کشف اشتباهات و کارکردن روشون حسابی شخصیت فوق العاده ایی در من ساخته شده و خیلب دارم کیف میکنم

    اما یک اشتباه دیگه ایی که میخواستم درموردش صحبت کنم و درواقع میشه اشتباه 16 که در خودم پیدا کردم و میخوام با شوق اصلاحش کنممممم!! خدایا شکرت چقدر حال میکنم از اینکه یک اشتباه یا یک ترمز پیدا میکنم(برعکس قبل که. ناراحت میشدم) چون قبلا پیدا میکردم ولش میکردم اما الان پیدا میکنم و. تغییر بنیادین در خودم به وجود میارم مثل همون دو روز گذشته که واقعا تغییرات مثبتی در گفتگو های ذهنیم و شخصیتم به وجود اومده

    16.رعایت نکردن اصول تمرکز لیزری

    این هستش که من خب یکسری تایم های 50 دقیقه ایی یا بیشتر رو مشخص میکنم که تمرکزی یکسری کارهارو انجام بدم اما توی این تایم اصول تمرکز رو رعایت نمیکنم یا وسطش زیر پا میزارم خب من درموردش مطالعه زیاد کردم از اونجایی که اشتباه چهاردهم من عمل نکردن بود و خیلی تا حد خوبب تونستم اصلاحش کنم دوست دارم به اون چیزایی که درمورد تمرکز میدونم عمل کنم اما هردفعه این اشتباه رو تکرار میکنم که توی تایم مشخص شده برای تمرکز اصول. تمرکز رو رعایت نمیکنم اصولی مثل

    •پشت میز نشستن

    •چیزی نخوردن

    •حذف عوامل حواس پرتی حین کار

    •بیرون نرفتن از اتاق

    •روی یک موضوع موندن

    •توجه رو معطوف کردن فقط به کاری که دارم انجام میدم

    و کلی از چیزایی که حالا هست تا تایم تمرکزی مارو با کیفیت تر کنه

    حالا من خیلی اینارو مطالعه کردم و راجع بهش فکر کردم و میدونم دقیقا باید چیکار کنم اما میبینی تایم تمرکزم باز دوباره میام مثلا رو تخت دراز میکشم و کار رو عوض میکنم هعی و چیزی میخورم ولی خب الان که شناسایی کردم این اشتباه رو خیلی نسبت بهش اگاه تر شدم

    از اونجا که. عاشق کار کردن روی اشتباهات هم هستم فکر میکنم بعد از نوشتن این قضیه بیشتر حواسم باشه به این قضیه و خیلی کمتر دیگه تکرارش کنم

    این کامنت رو هم توی تایم استراحتم نوشتم

    معمولا 50/1٠ دقیقه تمرکز و استراحت دارم توی تایم استراحت کانون توجهم رو به یچزای مثبت میبندم و کلا با اصل بهبودگرایی یک کار مفیدی. هم انجام میدم مثل همین کامنت گذاشتن و خداروشکر که سرعت نوشتنمم رفته بالا و همچنین الان توی حال و. هوای نوشتن کامنت بیشتر هستم تا سکوت کردن

    پس این به عنوان اشتباه 16 ام. من در لیست قرار میگیره تا گوشام رو نسبت به این اشتباه از این به بعد تیز نگه دارم

    خب الان دیگه میخوام برم تایم تمرکزم رو شروع کنم و با این اگاهی که تمام تمرکزم رو توی اون تایم نگه دارم و توی استراحت بعدی میام ادامه کامنت رو مینویسم

    +++++

    خب الان 50 دقیقه تمرکز رفتم یکسری کار انجام دادم کاری که میخواستم انجام بدم نیازمند تمرکز لیزری ام البته اونقدر ها نبود اما به هر حال با تمرکز میتونست خیلی مفید تر باشه و خداروشکر خیلی خیلی بهتر شد این تمرکز لیزری چون اگاهانه داشتم به خودم میگفتم و خودم رو از عوامل حواس پرتی دور میکردم و خیلی تایم خوبی بود و کمک کرد بازم پیشرفت کنم و بازم بهبود بدم خودم رو

    خیلی فوق العاده دارم از کانون توجه استفاده میکنم برای رسد خودم خداروشکر

    •پیشرفت هام رو میبینم

    •فرصت هارو تایید میکنم

    •توانایی هام رو میبینم و تحسین میکنم

    و کلی کار دیگه

    همچنین از انتظارات مثبت هم کمک میگیرم

    خلاصه بعد از اینکه اشتباه “عمل نکردن” رو بررسی کردم دیگه دنبال تئوری نیستم بلکه با بهبود گرایی تمام دارم به قانون و چیزایی که میدونم عمل میکنم و این بهبود گرایی به طرز فوق العاده ایی سرعت منو توی حرفه ایی شدن تمرین ها برده بالا چون هعی انجام میدم و هعی بازخورد میگیرم

    خداروشکر میکنم که توی مسیر هستم خیلی قوی و البته دیگه قراره ادامه بدم چون روی الگو تکرار شونده ادامه ندادن کار کردم

    خیلی خیلی این کار کردن روی اشتباهات باعث شده من اگاه باشم نسبت به اشتباهاتی که انجام میدم و اشتباهات گذشتم رو سعی میکنم انجام ندم

    شاید اگر سینای نسخه قبل بود

    هنوز شروع نکرده بود کارهای عقب مونده اش رو

    جا میزدم از مسیر و کلی اشتباه رو دوباره و دوباره تکرار میکردم اما الان حسابی متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم و خیلی دارم به عمل کردن به چیزهایی که نتیجه رو به ارمغان میاره بیشتز فکر میکنم و خداروشکر میکنم

    ترکیب این کار با بهبود گرایی معجزست

    خداروشکر

    حالا که این الگو اشتباه 16 رو در خودم پیدا کردم تایم های تمرکزی بعدی رو بسیار کفید تر و عالی تر انجام خواهم داد و چقدررر اگه ادامه بدم نتیجه های بینظیری میگیرم خداروشکر میکنم

    همین پاشنه آشیل ادامه ندادن حسابی منو قبلا اذیت میکرد اما الان که فهمیدم باید ادامه بدم خیلی حالم بهتره و امیدوار تر شده گفتگو های ذهنیم و البته همیشه روش کار میکنم

    همچنین این صفحه کامنت ها که یک جورایی صفحه تمرین من شده خیلی کمکم کرده و بینهایت از استاد و خانم شایسته و دوستانی که توی این سایت نقش دارن سپاسگزارم

    خداروشکر میکنم که اینقدر توانایی دارم و فکر میکنم همیشه بیشترین و بهترین خودم رو هر دفعه چطوری بزارم!

    این الگو رو به لیست الگو های تکرار شونده توی گوگل کیپ اضافه میکنم تا حواسم همیشه بهش باشه

    خداروبینهایت سپاسگزارم بابت زندگی بینظیر و فوق العاده ایی که دارم و قراره داشته باشم

    صد در صد این احساس خوب من اتفاقات عالی رو رقم میزنه!

    خداوند یار و نگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هام

    من یک موضوعی رو خیلی وقت ها یادم میره و امروز هم دوباره به همین اشتباه دچار شدم و گفتم این موضوع رو بیام اینجا به عنوان پانزدهمین الگوی تکرار اشتباه گه از دیشب تا الان در خودم ایجاد کردم رو بیام بنویسم

    15.یادم میره هدف انجام همه تمرین ها رسیدن به احساس خوب هست

    یعنی بارها و بارها شده فراموش میکنم این موضوع رو و میام حس خودم رو بد میکنم بخاطر اینکه فلان تمرین رو کامل انجام ندادم یا نرسیدم انجامش بدم یا مثلا حسم رو بد کردم امروز که اوووو 14 تا الگو پیدا کردی چقدر اشتباه داری کِی میخوای روی این ها کار کنی،،،

    درصورتی که من اینارو شناسایی کردم تا باور هایی که احساس بد میشه و سبب تکرار اشتباه میشه رو دربیارم و حذفشون کنم تا احساسم بهتر بشه درکل

    وگرنه ما که نمیتونیم صد در صد باور هامون رو شناسایی و حذف کنیم

    در واقع هر یک ساعت که ما میشینیم روی خودمون کار میکنیم به این دلیل هست که بشینیم و احساس خودمون رو خوب کنیم

    مثلا من الان که دارم این منطق هارو مینویسم دیگه احساسم بد نیست از اینکه بیام بگم که 14،15 تا الگو اشتباه دارم چون دارم منطق میارم و حسم رو خوب میکنم برای ثروت هم همینطوریه مثلا من 30 تا اگر ترمز پیدا کردم نمیام حسم رو بد کنم که اووو چه همه کار دارم بلکه میام توی اون تایمی که میخوام روی باور هام کار کنم هدفم رو میزارم بهتر کردن احساسم و سعی میکنم این هدف رو خوب تیک بزنم بجای اینکه بیام بگم من حتما باید برای هر ترمز مثلا ده صفحه منطق بیارم!

    کلا تمام کار ما اینه که احساسمون خوب باشه حتی تمرین تمرکز لیزری هم که استاد مثلا توی دوره به ما میده به این دلیل هست که تمام کانون توجهمون رو بدیم به کاری که داریم انجام میدیم تا حالمون خوب باشه و کل داستان همینه حالا من باید کل هدفم رو بزارم توی زندگیم احساس خوب به وسیله:

    •شناسایی ترمز هام

    •پیدا کردن منطق ها و الگو ها برای حذف ترمز ها

    •ایجاد باور های مناسب

    •تمرین کدنویسی

    •جهت دهی به کانون توجه

    •انتظارات مثبت داشتن

    •کنترل ورودی ها

    حالا این احساس خوب با توجه به چیزی که ما میخوایم میتونه متفاوت باشه

    مثلا من پول و ثروت میخوام اول از همه باید حسم رو نسبت بهش خوب کنم این سریع ترین و بهترین راه برای بدست آوردنش هست.

    پس داستان این شد هدف من کلا احساس خوب هست نه اینکه بخوام مشق بنویسم یا خیلی منظم و کمال گرایانه بخوام تمرین کنم مثلا میتونم در حین همین که دارم این کامنت رو مینویسم حسم بگه روی باور فراوانی کارکن

    اینکه خدای ما خدای فراوانی هاست و کلی اه حل داره تا منو به چیزایی که میخوام برسونه و جهان هرروز داره ثروتمند تر میشه توی کار خود من اینقدر فرصت ها روز به روز داره زیاد تر میشه که فقط یک تمرکز لیزری چنان پولی رو به جریان میندازه که حد نداره و…

    و اگر بتونم همینطوری کلا هدفم این باشه که احساسم رو خوب کنم دیگه نگران نمیشم از اینکه کلی ترمز پیدا کردم یا وقت نمیکنم که روی خودم کار کنم یا مثلا کمال گرایانه رفتار کنم بخوام به همه ترمز هام برسم

    بلکه مثلا من توی برنامم مینویسم 5 ساعت کار کردن روی ترمز ها حالا کار من اینه توی این 5 ساعت کلییی از لحاظ احساسی تغییر کنم من باید یک ادم دیگه ایی بشم از احساسی

    به قول استاد توی جلسه 12 کشف قوانین اگر داری اگاهانه جهت میدی به پیشفرض های ذهنیت اما احساسی در تو تغییر نکرده یعنی تو هیچ کاری نکردی

    همش احساسه

    حالا من یکی یکی میتونم بیام به ترتیب یا اصلا قاطی پاتی روی ترمز هام و باور هام کار کنم و البته روی پاشنه اشیلم بیشتر تمرکز بزارم

    یعنی روی اون چیزی که نسبت به زمانی که دارم براش میزارم بیشترین نتیجه رو برام به ارمغان میاره:)

    +++++++

    امروز من تونستم به یکسری از کارهایی که به تعویق انداختمشون سعی کنم برسم و یکسری هاش رو هم انجام دادم

    اما امروز بازم تا حدودی این الگو رو درخودم پیدا کردم که کارهارو به تعویق مینداختم جالبه هدایتی به یک فایلی برخوردکردم از یک کتاب که دقیقا درمورد همین موضوع داشت صحبت میکرد میگفت درواقع ما یک کاری رو انجام میدیم چون پیشبینی میکنیم اون به ما احساس مطلوبی میرسونه یعنی اگر گرسنه هستی میری غذا بخوری چون پیشبینی میکنی این احساس گرسنگی ات که یک رنج هست رو به احساس لذت سیری تبدیل میکنه

    خیلی وقت ها ما بخاطر پیشفرض های قبلیمون یک کاری رو انجام نمیدیم و. به تعویق اش میندازیم مثلا قبلا یک کاری سخت برای ما انجام شده و یا احساسی برای ما به وجود نیاورده به همین دلیل به تعویق میندازیمش یا اصلا انجامش نمیدیم

    اما راهکار چیه

    راهکار برای کارهای که میدونیم باید انجام بدیم اما انجام نمیدیم با هنر تغییر نگاه و جهت دهی ذهن ارتباط مستقیمی داره.

    ما اگر بتونیم هرچیزی رو فرصت ببینیم بجای محدودیت خیلی بهتر انجامش میدیم و به تعویق نمیندازیم

    یا مهارت تغییر دیدگاه مثلا بجای اینکه بگیم امروز باید ورزش کنم،،، بگم امروز وقت کار کردن روی سلامتی و فرصتی برای بهبود عضلاتم هست خب این خیلی خیلی به ما کمک بیشتری میکنه

    یا مثلا اگر کسی امتحان داره بجای اینکه. بگه مجبورم درس بخونم بگه: میتونم تایمی که دارم درس میخونم ماهیچه های ذهنی تمرکزم رو تقویت کنم این فرصتی هست تا من بتونم روی تمرکزم ام کار کنم یا….

    پس خیلی وقت ها میشه که ما یک کاری رو به تعویق میندازیم به این دلیل هست

    پیشبینی لذت داشتن یا همون تمرین انتظار مثبت داشتن توی جلسه 12 کشف قوانین خودش یکی از مواردی هست که کمک میکنه با احساس بهتری بریم یک کاری رو. انجام بدیم

    حالا این رو همه میپذیرن

    اما برای مایی که داریم با قانون کار میکنیم میدونیم این کار باعث روانتر شدن اون کار هم میشه یعنی من اگر با انتظار مثبت یک کاری انجام بدم واقعا هم این کاراتفاق میفته حالا دیگه باید تمرین کنیم تا حرفه ایی بشیم توش

    درمورد یک اشتباه دیگه ایی که من مرتکب میشم هم میخوام صحبت کنم که توی کامنت های قبلی ام بهش اشاره کردم: عمل نکردن بود

    یعنی بیشتز به دنبال یادگیری ام تا عمل کردن درسته یادگیری ام خوبه اما چیزی که نتیجه رو به ارمغان میاره عمل کردنه

    کلا ما باید به دنبال چیزایی باشیم که نتیجه به ارمغان میاره خیلی وقت ها تمرین نتیجه خیلی بیشتری برای ما به ارمغان میاره تا آموزش دیدن تا فایل دیدن حالا تو هرکاری

    مثلا من اگر بیام بیست ساعت فیلم اموزش رانندگی نگاه کنم تاثیرش به اندازه یک ساعت تمرین عملی پشت فرمون هم نیست

    باید مشخص کنیم

    حالا توی این هم من باز باید خیلی توجه کنم و روش کار کنم که واقعا کارهایی رو انجام بدم که نتیجه میاره حالا درمورد قانون بخوام مثال بزنم ما خیلی وقت ها به درک های خیلی خوبی از قانون میرسیم اما بجای اینکه عمل کنیم تا سرعت نتایج بره بالاتر باز هعی میریم فایل میبینیم درسته که فایل هم خودش نتیجه میاره چون توی فایل ها باور های مناسبی گفته میشه اما بحث اینه عمل کردن خیلی نتیجه بهتری به ارمغان میاره و سرعد بیشتری داره

    من خودم بخاطر همین موضوع توی کاری که خیلی بهش انگیزه و علاقه داشتم صبر کردم و فقط رفتم فایل دیدم و اموزش دیدم و. خودم رو درگیر یکسری تئوری ها کردم که به من حس پیشرفت میداد اما نتیجه وقتی ایجاد میشد که عمل کنم بهش ولی عمل نکردم و انگیزه ام هم خوابید.

    و درمورد این موضوع من زیاد باید توی همه جنبه ها زندگیم باید فکر کنم و سعی کنم بهش عمل کنم واقعا…

    این الگو های تکرار شونده خیلی فوق العاده ان قشنگ دست میزارن روی پاشنه های اشیلی که باید درست بشن و کمک کننده هستن واقعا

    یکسری از کارهایی که من به تعویق مینداختمش کار کردن روی باور های ثروتساز و شغلی بوده

    و این موضوع خیلی زیاد توی من تکرار شده که تصمیم گرفتم اما هیچ وقت درست حسابی شروع نکردم و از ترمزی به نام کمال گرایی میاد که دنبال یک فرصت مناسبه یک روز خاص هست برای کار کردن اما الان طبق اصل بهبود گرایی یاد گرفتم که هر فرصتی که گیر اوردم برای بهتر کردن احساسم نسبت به ثروت خوب کنم و البته ویژن من هم ویژن مالی هست دیگه تمرکزم روی این موضوع میخوام بزارم

    و سعی کنم همیشه توجه کنم به خوبی های ثروت به فراوانی و به تحسین ثروتمندان و توجه به فرصت های که میتونم پول بسازم توی زندگیم

    +++++

    از دیشب تا الان که روی این فایل دارم کار میکنم خیلی چیزای جالبی از ته ذهنم در اوردم و حس میکنم یک درجه شخصیت من رو بهتر کرد من قبلا از این تکرار اشتباه فرار میکردم اما الان به آغوش باز میپذیرمش و رفتم توی دل اشتباهاتی که انجام میدادم اما قایم میکردمش و به قول استاد اشغالارو میریختم زیر مبل

    چقدر درمورد اون قضیه روتین که توی کامنت های قبلیم بهش اشاره کردم اسیب دیدم چقدر بخاطر ادامه ندادن اسیب دیدم و باعث شد که ادامه ندم توی مسیر و باز بیفتم توی خونه اول

    امروز که یکی از اون کارهای عقب افتادم رو میخواستم انجام بدم به طرز عجیبی ذهنم هنگ کرده بود چون چیز زیادی از اون کار یادم نمیومد و باید از اول شروعش میکردم اما اینسری دیگه ادامه میدم هرروز سعی میکنم با اصل بهبود گرایی قدم عملی بردارم برای کاری که دارم انجام میدم هرچند که. واقعا هنوز خیلی کار دارم و باید روی این موضوع کار کنم اما احساسم بهتره از اینکه دارم روی خودم کار میکنم و دوباره افتادم توی مسیر…

    درمورد این عمل کردن که گفتم اشتباهی هست که انجام میدم خیلی وقت ها من مثلا ده ها ساعت روی خودم کار میکردم ولی مثلا اون کاری که باید انجام بدم تا نتیجه بیاد که. مربوط به شغلم هست رو انجام نمیدادم و به تعویق مینداختم یک شاه ترمز که سبب این موضوع میشه

    1.امن موندن از شکست

    یعنی ترجیح موندن توی نقطه امن که نکنه یک وقت شکست بخورم این رفتار خیلی خیلی زیاد توی پدر من دیده میشه و البته به ما خیلی زیاد تلقین شده و باید روش کار کنم که اقا برو توی دل کاری که میخوای انجام بدی برو اصلا شکست بخور اشکال نداره اینطوری شفاف تر میشه برات و با جدیت بیشتر روی خودت کار میکنی و ادامه بده و ادامه بده.

    توی فایل درس هایی از البرت انیشتن توی درس دوم میگه که من انسان خاصی نیستم من بیشتر از بقیه به یک موضوع فکر میکنم

    و این درس فوق العاده ایی هست که میگه یک چیزی رو تا تهش بریم و ادامه بدیم اما برای من اینطوری نیست انگار من یک بار اگه انجامش بدم اون نتیجه مدنظرم رو نگیرم کنار میکشم به سرعت و ادامه نمیدم

    اما طرز فکر افرادی که ادامه میدن چیه:

    •حتما راه حل داره

    •من باید این موضوع رو حل کنم

    میدونی من باید این موضوع رو حل کنم خیلی گفتگو جالبی هست که دوست دارم به ذهنم همیشه یاداوری کنم برای ادامه دادنش که تو باید این موضوع رو حل کنی حالا میتونه نوی پاشنه اشیل باشه یا هرچیزی

    حتی میتونه توی رشد از لحاظ مالی باشه که بگی من باید به نتیجه از نظر مالی برسم حتما راه حل داره! من از پسش بر میام و ادامه بدی و هعی ازمون و خطا کنی ببینی چه سبک زندگی برات بهتره که بتونی نتیجه رقم بزنی بیشتر باید تمرکز لیزری بزاری،، بیشتر باید روی باور هات کار کنی از یکسری چیزا بزنی اما باید این پاشنه اشیل و باور های مخرب ثروت رو از توی ذهنت بکشی بیرون و روشون کار کنی.

    و این هم طرز فکر خیلی خوبی هست که ادم باید داشته باشه تا رشد کنه و یک موضوع رو تا حلش نکرده نره موضوع بعدی

    خیلی وقت ها مثلا من یک موضوع رو نمیفهمیدم ولش میکردم و میگفتم ولش کن

    اما ادمی که شخصیت خاصی برای خودش ساخته باشه همچین کاری نمیکنه

    یاد استاد میفتم که میگفت من چندتا کتاب ان ال پی خونده بودم درکش نمیکردم چیه و بعد میگفت قطار گرفتم رفتم تهران تا ببینم چیه و کل پولم رو هم دادم

    میدونی میخوام بگم استاد رها نکرد و. نگفت ولش کن نمیفهمم دیگه یا عادیه گفت باید بفهمم حتما راه حل داره

    خیلی جالبه به یک داستان هدایت شدم از ابوریحان بیرونی که اون زمان با اون امکانات تونسته به یک شیوه ایی برسه که بتونه شعاع کره زمین رو اندازه گیری کنه و افراد اون زمان میگفتن با امکانات اون زمان تقریبا غیر ممکن بوده ولی اون به راه حلش رسیده چون ادامه داده چون باور داشته راه حل داره.

    خبر خوب اینه من همین الانشم راه های رسیدن من به خوشبختی و ثروت و فراوانی زیاد هست و من فقط باید باور کنم و دنبال راهش بگردم و البته که این دنبال راه گشتن مثل قدیم نباشه که عملی در اون نباشه بلکه الان با کار کردن روی الگو های تکرار شونده فهمیدم که من باید قدم بهبودی رو هرجوری شده بردارم و عمل کنم به هرچیزی که میدونم واقعا هم که ما خیلی وقت ها از قانون بر علیه خودمون استفاده میکنیم و. اینم خودش به نوعی اشتباهی هست که تکرارش میکنیم اما خداروشکر من دارم اگاه تر میشم

    یک الهامی الان بهم شد که خیلی وقت ها من بخاطر اینکه به رشد هایی که کردم توجه نمیکنم نا امید میشم و درک نمیکنم برای همین مسیر رو ول میکنم

    درصورتی که ما خیلی وقت ها رشد ها و. پیشرفت های زیادی میکنیم ولی نادیده میگیریم و این نادیده گرفتن سبب میشه ناامید بشیم

    مثلا من از دیشب تا الان باورم نمیشه خیلییی اگاهی ها و رشد های فوق العاده ایی توی زندگیم وارد شده.

    15 تا الگو تکرار اشتباه در خودم پیدا کردم

    تمرین کدنویسی ام رو بهینه کردم

    کلی دفترچه گوشیم رو مرتب کردم و منظم کردم.

    وارد کردم. تمام الگو هام و ترمز هاش رو داخل گوگل کیپ

    تو گوگل کیپ دسته ترمز های ثروت و شغلی درست کردم

    روی ترمز هام کار کردم

    یک قدم بهبودی مربوط به کارم برداشتم که هعی به تعویق مینداختمش

    و کلی رشد و پیشرفت دیگه

    ما توی تمرین کدنویسی تمرین داریم که ایم هارو به خودمون یاداوری کنیم و از امشب سعی میکنم بیشتر این کار رو انجام بدم

    خداروسپاسگزارم که تونستم از وقتی که قبلا به بطالت میگذروندم استفاده کنم و الان این کامنت ارزشمند رو بنویسم و روی خودم کار کنم

    از خدا ایده ها و راهکار هایی رو میخوام که کمکم کنه در طول روز بیشتر بتونم کارهایی رو انجام بدم که نتیجه بیشتری داره نه اونایی که صرفا احساس رشد رو به من میده

    من باید دنبال نتیجه باشم فقط نتیجه!

    حرف تئوری رو باید بزارم کنار

    عمل هست که نتیجه میاره نه برنامه ریزی

    خیلی وقت ها ما مثلا کل تایممون رو میزاریم که فقط برنامه ریزی کنیم و اخر سر عملی نمیکنیم برنامه ریزی خوبه اما از یک جایی به بعد دیگه از کمال گرایی میاد

    دوست داشتم اینارو بگم هنوزم باید حسابی روی خودم کار کنم تا این اشتباهات رو به حداقل برسونم و کلا کات کنم

    خدایا شکرت

    خداوند یار و نگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خدای مهربان

    در کامنت های قبلیم 12 تا الگو تکرار یک اشتباه رو برای خودم شناسایی کردم و سعی کردم روشون کار کنم و تغییرشون بدم و بهبود بدم شخصیتم رو تا اشتباهات رو حواسم باشه بهشون که دیگه تکرار نکنم

    حالا درمورد الکو های تازه ایی که شناسایی کردم میخوام صحبت کنم.

    13.فرار از مسائل هنگام رو به رو شدن با انها

    درواقع این یک جورایی توی بخش الگو های تکرار شونده فرار هم هست اما درمورد این موضوع اینطوری که این اشتباه رو همیشه مرتکب میشم که وقتی یک مسئله ایی پیش میاد زود ناامید میشم و جا میزنم و دیکه ادامه نمیدم و نمیرم تا اون مسئله رو حل کنم بلکه میگم ولش کن،،

    این درواقع بنظرم از این ترمز بیاد که من باور ندارم به توانایی های خودم و فکر میکنم مسائل از من بزرگ تر هستند(ترمز)

    و کلا به مسئله ایی وقتی برمیخورم فرار میکنم ازش اگر مثلا میبینم توی یک کاری مهارتم رو باید خیلی بیشتر افزایش بدم اینکار رو نمیکنم

    درواقع با برخورد به مسئله ادامه نمیدم

    یکجورایی مربوط به الگو دومم توی این مبحث میشه

    و این اشتباه رو پیدا کردم

    و باید روی این پاشنه اشیل هم کار کنم که مسائل رو حل کنم و ازشون فرار نکنم بلکه گسی بشم که عاشق حل مسائل هست و باور هایی مثل

    همه مسائل راه حل دارن

    من از پس هر مسئله ایی بر میام

    اینا خودم کمک کننده است

    14.عمل نمیکنم یا قدمی نمیدارم

    یک اشتباه دیگه ایی رو که مرتکب میشم اینه که میشینم خیلی تئوری چینی میکنم و استرانژی میریزم و فکر میکنم تا به یک چیز ایده آل و خیلی برتر برسم و حتی وقتی به یک گیزی میرسم یا اموزشی رو میبینم بجای اینکه استفاده کنم از اون میگم بزار یکم دیگه ام ازش یاد بگیرم و بعد عمل کنم

    این اشتباه رو توی اموزه های استاد هم خیلی مرتکب میشم که مثلا میخوام اول همه چیز رو بدونم بعد عمل کنم

    یا میخوام همه ترمز هام رو کشف کنم بعد شروع به برداشتنش کنم درصورتی که عملی که نتیجه میاره رو انجام نمیدم

    و تکرار نمیکنم این کار رو

    یک جورایی شاید از کمال گرایی هم نشات بگیره.

    هعی اموزش میبینم، و حرکت رو میکنم اما عمل نمیکنم خیلیی وقت ها این باعث شده منو سرجای خودم نگه داره

    بیشتر اوقات توی کارهای ریز هم دارم حتی این کار رو میکنم مثلا شاید توی همین الگو های تمرار شونده به کای اینکه یکی یکی واقعا بشینم حلشون کنم درگیر شناسایی اینها میشم

    یعنی حرکتی که نتیجه نمیاره ولی احساس رشد بهم میده

    یا کلی اطلاعات میام کسب میکنم اما عمل گرایی به خرج نمیدم.

    درواقع این موضوع و باید ریشه ایی حل کنم و بهش فکر کنم…

    از بس میشینم فکر میکنم که هیچ وقت شروع نمیکنم و اتفاقا انگیزه هم میخوابه ولی باید از همین الان و همین چیزایی که الان یاد گرفتم در عمل استفاده کنم.

    همین یک موضوع به تنهایی منو حسابی گول زده و گفته نه برای عمل بیشتر هنوز اموزش ببین بازم یاد بگیر بعد عمل کن و بهتر و بهتر بشو و همینطوری این روند ادامه پیدا کرده

    یکجورایی اون عملی که نتیجه بخش باشه رو انگاری نمیخواستم انجام بدم که یک وقت نکنه کامل انجامش ندم یا شکست بخورم یا هرچی!

    ولی این مدتی که درحال کار کردن روی این پاشنه های اشیل خودم هستم صد در صد این موضوع رو قراره بهبود بدم و روش کار کنم و بهش فکر کنم و راجع بهش بنویسم شاید توی کامنت های بعدی مفصل روی ترمز های این موضوع کار کردم و حلش کردم.

    امیدوارم خدا هدایتم کنه که بیشتر اقدامات عملی که منجر به نتیجه میشه رو انجام بدم

    بجای فکر کردن و مطالعه بیشتر راجع به یک موضوع چیزایی که میدونم رو عملی کنم

    درواقع یک جورایی مثل همون تفاوت بین حرف قشنگ یادگرفتن یا عمل کردن هست.

    هنوزم باید راجع به این اشتباه فکر بیشتری بکنم چون هنوز برام شفاف نشده و احساس میکنم باید مثال های بیشتری برای خودم بزنم تا درکش کنم اما قدم اول شناسایی کردمش

    حالا وقتش هست که واقعا حلش کنم

    خدایا ازت هدایت میخوام،،، من در برابر دانایی تو عاجز هستم خودت منو هدایت کن

    الهی به امید تو

    خدایاشکرت

    خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام پروردگار مهربان ما

    الان دارم مفهوم تمرکز روی یک موضوع خاص و موندن روش و تهشو در آوردن و قرار گرفتن در مدار ایده ها یعنی چی

    اینکه من اول که این صفحه رو باز کردم حتی یک تکرار اشتباه هم به زور به ذهنم میرسید اما الان کلی الگو توی خودم پیدا کردم کلی تمرین برای خودم طراحی کردم و کلی برام مفید بوده حالا فکر کن اگر. همون اول که روی این فایل اومدم ادامه نمیدادم و با همون یکی که پیدا کردم میرفتم مثلا یک فایل دیگه رو نگاه میکردم،،، خب هم این نصفه نیمه میموند هم احتمالا اون اما الان از همین یکی که ما اقا اشتباهات رایج خودمون رو بشناسیم کلی دارم درس میگیرم

    حدود ده تا ترمز در اوردم که منجر میشه من اشتباهاتم رو تکرار کنم.

    الان اومدم دوباره درمورد اشتباهات که انجام میدم صحبت کنم توی کامنت قبلیم 7 تا اشتباه رو پیدا کردم

    الان اومدم دوتا دیگه بنویسم در حین نوشتن این متن بالا یک مورد دیگه ام به یادم اومد که اونم الان مینویسم و شرحش میدم

    خیلی جالبه وقتی تمرینی رو توی کامنت انجام میدم خیلی بیشتر باز میکنمش و کلا خودم بیشتر درک میکنم احتمالا به این دلیل که برای هر مورد توضیح میدم جون توی دفترچه گوشی وقتی مینویسم توضیحاتش رو برای خودم نگه میدارم و اگر مثلا ده تا ترمز مینویسم دیگه شرح نمیدم که چه شکلی داره کار میکنه اما توی کامنت هام این موضوع رو اشاره میکنم حالا بگذریم بریم دوباره به مبحث جذاب تکرار اشتباه و این اشتباهی که الان یادم اومد رو اول بنویسم

    1.از این شاخه به اون شاخه پریدن

    وقتی داشتم متن بالا رو مینوشتم و توضیح میدادم که چقدر خوبه روی یک فایل میمونه ادم و درک های خیلی خوبی بهش میرسه به این موضوع رسیدم که من با اینکه اینو میدونم و کلی تجربیات خوبی دارم اما بازم این اشتباه از این شاخه به اون شاخه پریدن رو تکرار میکنم مثلا یک فایل رو میبینم هنوز اونجوری که باید شاید روش کار نکردم اما میرم فایل بعدی یک موضوع دیگه رو کلا توی ذهنم باز میکنم یا مثلا توی یک موضوعی دارم کار میکنم بجای اینکه بیام بهترین همون موضوع بشم میخوام همه رو باهم داشته باشم و اتفاقی گع میفته اینه که هیچ کدوم رو به دست نمیارم

    یک ضرب المثل معروف هست که میگه: نمیتونی همزمان دنبال دوتا خرگوش بدوی

    دقیقا همینطوره و این موضوع رو شاید بالای صد بار به خودم گفتم اما باز دوباره تکرارش کردم

    این سوالات رو اگر بهش تامل کنم احتمالا توی این موضوع کمکم کنه.

    •چه طرز فکری باعث میشه که روی یک موضوع فوکوس کنم؟

    •افرادی که از این شاخه به اون شاخه میپرن چه طرز تفکری دارن؟

    راهکار تغییر این عادت؟

    طرز فکر افرادی که روی یک موضوع تمرکز میکنن اینطوری هست که اهمیت تمرکز رو احتمالا درک کردن حالا به هر طریقی پس من باید توجه کنم و یاداوری کنم بارها که چقدر تمرکز اهمیت داره یکی از راهکار ها برای این موضوع این هست که سعی کنم به یاد بیارم از خودم یا افراد زمان هایی که روی یک موضوع تمرکز کردن و نتایج فوق العاده ایی رو رقم زدن

    همچنین من خیلی وقت ها برای اینکه بتونم روی یک فایل بمونم و هعی از این اموزش به اون اموزش نروم به خودم میگم ببین اگر بتونی همین یک موضوع رو درست حسابی درک کنی به طوری که در عمل ازش استفاده کنی زندگیت در تمام ابعاد تغییر میکنه

    الانم برای اینکه یک منطق دیگه به این حرف بالا اضافه کنم میگم: تو اصلا فکرشو میکردی که از همین فایل و الگو تکرار شونده اشتباه اینهمه رشد مثبت بتونی در خودت بسازی؟ قطعا کلی پتانسیل دیگه هم از دل همین فایل و تمرینش در میاد

    میدونی چرا؟ چون ما انسان های خالق هستیم ما انسان ها خلق میکنیم.

    یکی از ترمز هایی که منجر میشه که من پخش و پلا کار کنم

    •باید به همه چیز مسلط باشم تا نتیجه بگیرم یا اتفاق خوبی بیفته

    در صورتی که اگر بتونم توی یک چیز استاد بشم و تخصصی توش کار کنم خیلی نتیجه بخش هست

    استاد یک فایلی رو بهش اشاره کرد گفت که چاه به عمق یک کیلومتر خیلی بهتر از اقیانوس با عمق یک سانت هست و این یعنی توی یک حوزه بهترین شدن.

    حالا همه این منطق ها و باور ها خودش کمک میکنه که من بهتر بتونم روی این موضوع کار کنم

    یک جمله ایی هم از بروسلی اگر اشتباه نکنم هست که میگه من از کسی که هزار تا حرکت رو یک بار تمرین کرده نمیترسم من از کسی که یک حرکت رو هزار بار تمرین کرده میترسم…

    این قدرت تخصص داشتن روی یک موضوع هست و تمرکز لیزری روی یک موضوع و. از اون شاخه به اون شاخه نپریدن…

    سینای قبلی شاید فردا میرفت دو سه تا فایل دیگه درمورد همین الگو های تکرار شونده نگاه میکرد

    اما سینایی که الان با توجه به حذف این اشتباه داره ساخته میشه حسابی توی این موضوع میمونه و خود شناسی میکنه و ترمز هاش رو برطرف میکنه

    ما نیاز نیست توی همه چی خوب باشیم ما باید توی یک چیز عالی باشیم

    اینم یک باور مناسب و یک جمله که از خودم گفتم(البته که خدا داره میگه)

    هرچند که واقعا اگر تمرکز لیزری باشه نیازی نیست که خیلی روی یک موضوعی زمان بزاریم یعنی مغز من الان این نجوا رو میده خب پس تویی که داری اینطوری میگی یعنی یک هفته میخوای همینطوری روی همین فایل بمونی و هیچ کار دیگه نکنی درصورتی که الان که ایهمه اگاهی درمورد این فایل و اینهمه ترمز و کار کردن روی باور ها بوده فقط از سر شب تا الان بهم داده شده تازه اگر تمرکزی تر پیش میرفتم خیلی بیشتر هم اگاهی بهم داده میشد

    یک تضادی توی ذهنم هست

    (واقعا یک موردی رو بگم احساس میکنم با درک و شناخت اشتباهاتی که تکرار میکنم بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد بخاطر اینکه قرار نیست دیگه یک سری اشتباهات رو تکرار کنم قبلا جالبه میترسیدم از اینکه اشتباهاتی که قبلا تکرار کردم رو تکرار کنم اما الان برام شفاف شده و خیالم راحته)

    2.غافل شدن از تمارین مخصوصا تمرین کدنویسی (ظاهرا همون ستاره قطبی بچه های دوازده قدم)

    خیلی وقت ها شل گرفتم و کامل انجام ندادم این تمرین رو مخصوصا تمرین شب قبل خواب رو که اصلا جدی نگرفتم و واقعا تمرین که به ما توی دوره کشف قوانین داده شده به این خاطر هست که توی کدنویسی هرروز بهتر و بهتر بشیم اما از اونجا که من هیچوقت درست حسابی سی روز کامل شب و روز ننوشتم و کدنویسی نکردم و حتی وقتایی که خیلی داشت خوب پیش میرفت ادامه ندادم هیچوقت اون مهارتی که مدنظرم بود رو توی کدنویسی بدست نیاوردم پس میخوام از این به بعد که این مورد رو اشاره کردم حتما حتما حتما سه تا بخش کدنویسی رو انجام بدم به صورت کامل کامل حتی خیلی وقت ها سر سری انجام میدادم اما میخوام الان اگر واقعا وقت داشتم انجام بدم اگرم وقت نداشتم یا هر موضوعی پیش اومد سعی کنم با اصل بهبود گرایی که یاد گرفتم هرموقع فرصت کردم حتی شده یک کد بنویسم تا بلاخره اون بهبود رو داده باشم

    از موضوعاتی که کمک میکنه این عادت رو در خودم تثبیت کنم

    •شفافیت نسبت به تمرین

    درمورد این موضوع بگم من برام تمرین کدنویسی صبح و تمرین شب تا حد خوبی شفاف هست اما یک بخش سومی داره تمرین کدنویسی که شاید من هیچ بار درست انجامش ندادم به دلیل اینکه شفاف نبودم راجع بهش اونم بخش: “بازخورد، اصلاح و بهبود”

    نمیدونم چرا ولی خیلی این موضوع رو توی ذهن خودم سخت کردم و نسبت بهش انگار دارم کمال گرایی به خرج میدم اما اگر بخوایم از دیدگاه بهبود گرایانه نگاه کنیم اینطوریه که اقا بیا کد هایی که برای امروزت نوشتی رو هنگام تمرین شب بخون و ببین کدوماش اتفاق افتاده، یا کدوماش نصفه و نیمه رخ داده یا کدوم ها رخ نداده حالا که اینا رو بررسی کردی اونایی که اتفاق افتاده رو که بیا فکر کن چطور بهتر و لذت بخش تر برات اتفاق بیفته و اونایی هم که نصفه رخ داده یا رخ نداده رو بیا بررسی کن چطوری کدهارو بهتر بزنی رخ میده یعنی چه باور هایی بسازی براشون یا تجسم چطوری بکنی و…. درکل شب کدهایی که نوشتی رو قراره بررسسی کنی و طبق بازخوردی که میگیری هم به این فکر کنی که چطور اون کد هارو به شکل قشنگ تری اصلاح کنی،،، هم کلا فردا رو چطور بهتر کدنویسی کنی که اینا همش خودش با دیدن اتفاقات و ربطشون به کدهای صبح اتفاق میفته;)

    پس این کاری که من توی ذهنم اینقدر سختش کردم و ازش فرار میکردم به همین سادگی بوده

    •توجه به منافع و سود هایی بینظیری که این تمرین برام به ارمغان میاره.

    -اگر واقعا بتونم حرفه ایی بشم توی انجام تمرین کدنویسی به طوری که بتونم به نهایت احساس عالی برسم که هدف این تمرین هست و بتونم تمام توجهم رو ببرم به سمت خواسته هام سرعت محقق شدن خواسته هام خیلیی زیادمیشه

    -با هر بار انجام این تمرین کلی توی کدنویسی شرایط دلخواهم پیشرفت میکنم و اینقدر خوب کد میزنم که زندگی میشه برام مثل یک بازی ایده ها برام میاد،،، ارتباط های عالی رو شکل میدم، مسائل رو راحت حل میکنم و کلا اتفاقات خوب سرتا سر زندگیم رو از بر میگیره

    یک بار سینا با تعهد جانانه این تمرین رو کامل انجام بده و صد در صد خودت و بزار ببین نتایجش رو

    حالا یک اشتباه توی دل این اشتباه هم بنویسم که تکرار میکنم هنگام انجام تمرین یادم میشه هدف احساس خوبه خیلی وقت ها یعنی من اگر تمرین شب رو انجام بدم اما به اون احساس رهایی نرسم یعنی هیچ کاری نکردم پس باید احساس رو در خودم به وجود بیارم. و تمرین کنم تا بهتر و بهتر احساس به وجود بیارم

    3.سعی در تغییر دیگران بجای تمرکز روی خودم*

    این اشتباه رو هم بارها مرتکب شدم به چند طریق یک وقتایی میخواستم بقیه رو تغییر مثبت بدم تا مثلا مشکلشون حل شه یا مسئله شون رو اوکی کنم یا توصیه کنم فلان باشن و… که عملا این کار باعث شده تمرکزم از خودم بیاد پایین

    یا یک موردی که همین مثال اخرم بود اگر. یک فردی یک رفتاری داشت که فکر میکردم مناسب نیست یا ناخواسته منه میخواستم اون تغییر کنه بجای اینکه من تغییر کنم

    یک خودافشایی بکنم توی رابطه ایی که چند وقت پیشا بودم اواخر توجه من به جای زیبایی های رابطه و اون شخص رفته بود به روی نازیبایی ها و ویژگی های نامناسب اون شخص از طرفی میگفتم اون باید تغییر کنه اون باید فلان ویژگی اش تغییر کنه در صورتی که. مشکل از من و کانون توجهم بوده که منجر میشد اون احساس رو در اون برانگیخته کنم و از این مورد هم به شدت اسیب خوردم و. طرف نه تنها تغییر نکرد بلکه من چون یادم شده بود این قانون رو و اشتباه رو تکرار کردم گفتم خب این که تغییر نمیکنه پس رابطه رو تموم کردم و خب این موردی بود که من فکر میکردم اون باید یگ تغییری بکنه وگرنه من که درستم درصورتی که باید تمرکزم روی شخصیت خودم و باور های خودم میبود.

    باور اینکه

    ما هیچ توانایی در تغییر دیگران نداریم

    قوی ترین باور برای شکستن این الگو هست

    این سه تا اشتباه رو نوشتم یک اشتباه دیگه ایی هم بنویسم که الان مرتکبش هم شدم و باعث شده چهارمی رو توی این لیست بنویسم

    4.متعهد نبودن به ساعت خواب و روتین

    یعنی من مشخص کردم که سر چه ساعتی بخوابم و روتین دارم و اینا اما بارها میگم نه باشه امشب دیرتر میخوابم و خلاصه این باعث میشه روتینم به کل بهم بریزه یعنی برنامه ریزی های فردام باز کلی نیاز به جا به جایی داشته باشه چون نمیتونم صبح زود بیدار بشم

    من روتین مشخص کرده بودم برای خودم که سر یک ساعت خاصی بخوابم و یک ساعت قبل خواب رو مشخص کردم تمرین شب اما اتفافی که میفته تمرین شب رو به تعویق میندازم بعد ایتم باعث میشه هم دیرتر بخوایم هم تمریم شب رو کامل انجام ندم

    و همچنین خیلی وقت ها این اشتباه رو مرتکب میشم که به روتین خودم پایبند نیستم یعنی میام مشخص میکنم که هرروز این تایم از خواب بیدار میشم یک ساعت اول فلان کار و از این تایم تا این تایم هم فلان کار

    اما خیلی وقت ها پایبند نیستم

    طرز فکری که باعث میشه پایبند نباشم فکر میکنم که روتین باعث میشه که آزادی عمل من محدود بشه و یکسری طرز فکر های اینچنینی

    درصورتی که وقتی که من طبق روتینم عمل میکنم و بهش عادت میکنم خیلی وقت کمتری رو به حاشیه های مثل فکر کردن به اینکه چه کارهایی رو امروز انجام بدم دارم.

    درواقع شک به اینکه آیا روتین داشتن کار درستی هست یا نیست باعث میشه که من این اشتباه رو تکرار کنم و برای برطرف کردن باید ترمز شک رو بردارم

    خب منطق هاش اینطوری که

    +وقتایی که روتین دارم خیلی خیلی از تایمم استفاده مفید تری میکنم چون باعث میشه دیگه فکر زیادی رو برای تصمیم گیری و. زمان بندی صرف نکنم

    +امکان اینکه روی یکسری کارها زمان کافی نزارم هست چون هردفعه باید اراده به خرج بدم تا یک کاری و بکنم اما اگر. روتین باشه دیگه اراده نمیخواد بلکه تبدیل به عادت شده

    و خلاصه روتین داشتن خیلی بهتر هست تا فالبداهه تصمیم گرفتن و خیلی باعث میشه از پتانسیل هامون استفاده کنیم خیلی باعث میشه که بهتر و بهتر کار کنیم روی خودمون خیلی سبب استفاده بیشتر از تمارین میشه همچنین برای بهبود تمرکز هم خیلی کمک کننده است چون تایم ثابت هست و نمیتونیم زیادش کنیم پس تلاش میکنیم برای افزایش بهره وری چیکار کنیم؟ تمرکز رو افزایش بدیم

    همچنین من بخاطر همین موضوع یکی دو هفته است میخوام که یک کاری رو شروع کنم اما شروع نمیکنم و البته این رو توی لیست تصمیم های به تعویق انداخته طبق توضیحم توی کامنت قبلی که این ایده بهم داده شد نوشتم و قراره استارتش رو با بهبود گرایی فردا بزنم و البته یکسری کارهای دیگه که مشتاقم انجام بدم و نتیجش رو ببینم

    همچنین ذهن کمال گرا میگه روتین تورو محدود میکنه مثلا میگه نه تو اگر بخوای مثلا یک شبانه روز بیدار بمونی و روی کارت مثلا بیست ساعت تمرکز کنی با روتین که نمیتونی…. توی روتینی که تو نوشتی مثلا تهش بتونی مثلا 6 ساعت روی فلان موضوع زمان بزاری

    اما باید این منطق رو بیارم که این ذهن کمال گرا نه تنها هیچ بار به حساب خودش اون بیست ساعتی که میگه رو تمرکز نزاشته بلکه حتی یک ساعت هم بخاطر این دیدگاه زمان نزاشته و مثلا گفته که اوکی یا بیست ساعت یا یک ساعت هم زمان نمیزارم مثلا بارها شده من دو ساعت دیرتر بیدار شدم و ذهن کمال گرا گفته اوو پس روزت دیگه بی فایده شد باشه فردا شروع کن

    درواقع اینم یک اشتباه کمال گرایانه دیگست گه پایین با عنوان مورد 5 ام توی ایم کامنت مینویسم

    اما درمورد روتین باید بگم خیلی خوبه که داشته باشم درواقع ترس از نتونستن اجراییش کردن خودش باعث میشه که روتین نداشته باشم مثلا میگم هرروز از ساعت 13 تا 19 فلان کار رو بکنم اما مثلا میبین از ساعت 17 من جای دعوت میشم یا باید یک کار دیگه ایی انجام بدم مغز از این اشتباه میترسه و

    ترس از اشتباه خودش یک ترمز دیگست

    درصورتیکه اگرم خراب بشه ما انسان های خلاق و. انعطاف پذیری هستیم و میتونیم یک پلن جدید برای اون روز بریزیم؟؟ چرا خودمون رو محدود گنیم مثلا من میام میبینم اقا فلان مورد رو که باید انجام میدادم ندادم میام تایمم رو جوری تغییر میدم که بتونم قرض بدم از زمان های دیگه به فلان کار یا کلی ایده دیگه که میشه اجرایی کرد پس عملا روتین داشتن چیز خوبی هست

    5.کمال گرایی

    بارها من مرتکب به اشتباه کمال گرایی در تمام ابعاد میشم که یکی از بعد هاش رو پایین توضیح میدم که خیلی زیاد مرتکب شدم

    (اینجا در زمان بندی)

    این الگو که بالا در حین نوشتن متن ها کشفش کردم درواقع اینطوریه که من مثلا میبینی اقا توی روتینی که نوشتم دو ساعت ظهر خستم خوابم میگیره درصورتی که این توی روتین من نبوده یا توی برنامه ریزی و هدفی که برای اون روز انتخاب کردم نبوده کاری که ذهن کمال گرا من بارها اشتباهش رو منجر میشه بخاطر اون دو ساعت میزنه کل تایم هایی ک دارم رو خراب میکنه و میگه امروز رو ولش کن دیگه فردا رو بینقص انجام بده جالبه با این دیدگاه من هیچ روزی رو اونجوری که باید کامل انجام ندادم اخر سر

    ام اصلا منطقی نیست بخاطر دو ساعت 5 ساعتی که دارم رو هم خراب کنم

    یا حتی در اسکیل کوچیک تر مثلا میخواستم پنجاه دقیقه تمرکز کنم بعد میخواستم ساعت 10 شروع کنم یک کار پیش اومده ساعت شده 10:٠5 دقیقه بعد من کاری که میکنه اون تایم رو الکی هدر میکنم تا ساعت 11 رند شروع کنم درصورتی که من میتونستم 45 دقیقه تمرکز کنم بازم اما خرابش کردم

    و این موضوع و این اشتباه رو بارها من مرتکب میشدم

    راهکار بازم برمیگرده به جهت دهی گفتگو های ذهنی اینکه مهم نیست که تو دو ساعت وقتت رو از بین بردی بیا تمرکز کن روی وقتی که داری و خلاصه از این قبیل کلا کمال گرایی موضوعی هست که خیلی زیاد منو درگیر اشتباهات کرده و مم درس نگرفتم ازش تا وقتی که الان دارم آگاهانه این موضوع رو مینویسم تازه داره دوزاریم میفته

    مثلا من شب دیر میخوابیدم حالا به هر دلیلی اما میگفتم نه من برنامه ریختم 4 بیدار شم تا 5 فلان کار رو بکنم و از 5 تا 10 فلان بعد اتفاقی که افتادع اینه که مثلا مم اون شب ساعت دو نیم خوابیدم بعد گوشیم رو برای چهار کوک کردم حالا نه تنها اون ساعت بیدار نشدم و الارم رو قطع کردم بلکه بخاطر سردرگمی و گیحی و فرار از مسئله از تخت بیرون نمیومدم و میدی ده ساعت میگرفتم میخوابیدم!!!! این کمال گرایی رو بارها و بارها به من اسیب زده اما باز تکرارش کردم

    یعنی فقط میخوام خیلی زیاد روی این موضوع کار کنم

    اتفاقا الان هم وقت خوبی شد و خوبه که این هدایت رو شدم تا این کامنت رو بنویسم خب الان ساعت 1:3٠ بامداد هست و من میخواستم زودتر بخوابم اما اولا خوابم نمیبرد دوما شروع کردم به نوشتن دیگه و از ساعت فکر میکنم 12 دارم بدوم وقفه مینویسم و لذت میبرم از این خودشناسی

    من اگر سینای قبلی بودم باز ساعت 4 کوک میکردم و بیدار نمیشدم و یهو میدید روزم و باز دوباره فردا از دست میدادم

    آخ که چقدر این سردرگمی و این از دست دادن روز ها بخاطر کمال گرایی برام رنج اور بود و همیشه سوال بود برام چطوری حل کنم این مسئله رو اما الان جواب رو پیدا کردم که ریشه اش به کمال گرایی بر میگرده

    کمال گرایی درواقع وعده های عجیب و غریبی میده که اجرایی کردنش از توان ما خارج هست از طرفی اگرم اونو اجرایی نکنی پس هیچ کاری نکنی بهتره “این صحبت های کمال گرایی هست”

    ولی بهبود گرایی میگه رشد کن از هر فرصتی و منطقی فکر کن و تکامل رو هم رعایت کن

    اما سینای الان بجای اینکه بخواد 4 کوک کنه تا دقیق به اون برنامه که کمال هست برسه الان که ترمز کمال کرایی رو برداشتم بهم گفته شد که

    ساعتای 7،8 کوک کنم و تا ساعت 10 اون کاری که میخواستم (از 5 تا 10 به مدت پنج ساعت انجام بدم) بیام دو ساعت انجامش بدم و از ده صبح به بعد شروع کنم طبق روتینی که مشخص کردم

    این بهترین راهکار برای منی هست که دیگه کمال گرا نیستم و میدونم اگر با امید بیدار شدن ساعت چهار با یکی دوساعت خواب مثل روزای قبل میخوام سر کنم اخر سر تا لنگ ظهر بیدار نمیشم چون اصلا فرار میکنم از مسئله اما الان راهکار دارم و راه حل دارم.

    یک مورد درمورد روتین بگم یک روتین دقیق و شغاف برای خودم درست نکردم هنوز البته تا خیلی جاهای خوبش رو پیش بردم اما بازم باید روش کار کنم و میخوام این کار رو انجام بدم و البته دیگه به تعویقش نندازم

    قشنگ دارم احساس میکنم تغییرات شخصیتی که در من شکل گرفته و بتزم قراره شکل بگیره

    و تغییرات و تصمیمات هیولای که با حذف این الگو های تکرار اشتباه داره شکل میگیره

    اومدم دوتا الگو اشتباه بنویسم 5 تا نوشتم و اینه قدرت تمرکز و یکپارگه نوشتن

    7 تا توی کامنت قبلی نوشتم 5 تا هم اینجا پس تا الان 12 تا پیدا کردم

    تصمیمات خیلی خوبی رو گرفتم و تغییرات مثبتی رو در خودم تا الان ایجاد کردم

    احتمالا بازم خیلی خیلی زیاد تر توی این صفحه کامنت بزارم نمیدونم ببینم هدایت های الله چطوری هست خدارو سپاسگزارم بابت اینهمه اگاهی و تصیمات و تغییرات فوق العاده مثبتی که حداقل در دوازده جنبه در خودم ایجاد کردم و دارم میکنم

    خداوند یار و نگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام

    1.عقب انداختن کارها

    الگو تکرار شونده عقب انداختن کارهارو من بعضی وقت ها دارم،، توی بعضی چیزها که خیلیی شدید این موضوع هست و به من آسیب های بسیار عجیب و غریبی زده اما توی بعضی مسائل هم خیلی اینکار رو نمیکنم که البته زور اون عقب انداختن ها خیلی بیشتره

    خب طبق درکی که من از الگو های تکرار شونده و ارتباطش با کانون توجه کردم این هست که ما به این دلیل یک کاری رو عقب میندازیم بخاطر اینکه داریم توجه میکنیم به سختی هایی که اون کار داره، یا رنجی که اون کار داره، یا توی ذهنمون به بی فایده بودن اون کار داریم توجه میکنیم،، و. خلاصه اون کار رو با نا راحتی توی ذهن تنظیم کردیم مثلا من و دوستم امکان داره یک شغلی مشترک داشته باشیم… مثلا من کارهایی که باید برای شغلم انجام بدم رو هیچوقت عقب نمیندازم اما میخوام برم ورزش هعی میگم باشه یک ساعت دیگه باشه نیم ساعته دیگه اما رفیقم همیشه کارهای مربوط به شغل رو میبینی عقب میندازه اما عاشق ورزش هست همیشه اول وقت میره ورزشش رو میکنه

    حالا این جا داستان چیه به نظر من دوست من که ورزش رو به تعویق نمیندازه داره توی ذهنش این توجه و این سناریو رو میچینه که:

    چقدر قراره برم ورزش حالم رو خوب کنم، چقدر دوستات خوبی رو قراره ببینم، چقدر پیشرفت کردم. و برام اسون تر شده ورزش کردن و….

    ولی توی شغل همش داره میگه این چه کاریه،، چقدر سخته و اینا و هعی به تعویقش میندازه،،، و فرار میکنه از رنج

    کلا همون مفهوم رنج و لذت بنظرم توی این موضوع خیلی صادق هست

    حالا منی که این الگورو میبینم دارم، کاری که باید بکنم چیه؟ باید ببینم چه کارهایی رو دارم تعویق میندازم بعد بیام توی ذهنم بگم به اون کار و ویژگی هاش دارم چه توجهی میکنم؟ ایا توجهم روی امکان پذیریش هست، ایا توجهم روی لذت هایی هست که داره میاره یا توجهم روی سختی ها و دشواری هاش هست و اون رو برای خودم طاقت فرسا کردم. عادت توجه به سختی های یک کار توی خودم و خانواده ام قشنگ به چشم میاد و این همین مفهوم رو میرسونه که باید بیشتر حواسم از این به بعد به این موضوع باشه و اینو یادم باشه که از همین الان که دارم کامنت رو مینویسم به راحتی یک کار توجه کنم،،، فایل دستیابی به اهداف سخت است یا آسان هم دقیقا راجع به این موضوع صحبت شده که اگر یک کاری اسون توی ذهن شما باشه دیگه شما واقعا مثل هلو اونو انجام میدین! (مختصر ترین خلاصه ایی که میتونستم بگم از اون فایل خخخخ)

    دقیقا منم یک عالمه وقت دارم و وقتمو میکشم و تا اخر سر اونو انجام بدم واقعا هم هزار بار هم ازش ضربه خوردم.

    خیلی اشتباهات زیادی هست که من خودم بارها و بارها تکرار میکنم مثلا هر چند وقت یکبار امکان داره موضوعی که امکان داره میدونم بهم اسیب میزنه و قبلا تعهد دادم هیچوقت انجامش ندم اما بازم انجامش میدم با اینکه مطمئنم اشتباهه اما انجامش میدم

    یک موضوع دیگه ایی که هست من کارکردن روی باور هام و خودم رو هم حتی خیلی وقت ها به تعویق میندازم،،،

    من شروع یکسری تصمیمات بزرگ رو هم به بعد موکول میکنم.

    اتفاقا دقیقا قبل از گوش دادن این فایل دقیقا داشتم به این موضوع فکر میکردم که یکسری اشتباهاتی من همیشه مرتکب میشم که منو برمیگردونه به نقطه اول

    و به این نتیجه رسیدم که این باور توی ذهن من هست که نکنه من لایقش نیستم

    یا اگر. جواب نده چی یعنی ترکیب ترمز عدم لیاقت و شک داشتن منو همیشه برگردونده به نقطه اول یا مثلا گفتم من از پیش بر نمیام وسط راه ول کردم و باز چک و لگدشو خوردم و گفتم این چه کاری بود کردم بعد مثلا اینطوری به خودم میگم وای وای! اگر. اون موقع ول نمیکردم الان چه نتایجی گرفته بودم و الان چه هیولایی شده بودم اما ول کرده بودم باز میام از اول شروع میکنم باز وسط راه ول میکنم

    درواقع الگو دوم من میشه

    2.ادامه ندادن (وسط راه ول کردن)

    بیشتر اوقات وسط راه ول میکنم یک کاری رو و یک مسیری رو که شروع میکنم.

    حالا این میتونه با چیت کردن باشه با ادامه ندادن باشه و برمیگردم سر نقطه اول

    باور هایی(ترمز هایی) که این الگو رو تکرار میکنه

    •من لایقش نیستم

    •جواب نمیده

    •سختی اش خیلی زیاده

    •من از پسش بر نمیام

    •اینا همش بی فایدست

    •اگر جواب نده چی

    •ترمز کمال گرایی

    و یا خیلی وقت ها فرار میکنم از مسئله های بین راه یعنی یکی از عواملی که باعث میشه من وسط راه ول کنم و دیگه تمرکز نزارم روی کاری که دارم انجام میدم این هست که به یک مسئله کوچیکی که بر میخورم میگم دیگه جواب نمیده و کل اون شک ها دوباره میاد و خلاصه بجای تمرکز روی توانمندی هام تمرکز میکنم به روی ناتوانی هایی که برای حل مسئله دارم

    ببینید یعنی این موضوع منو له کرده بارها و بارها

    خیلی خیلی خیلی زیاد منو به نقطه اول برگردونده و خیلییی زیاد مثلا فکر کن من یک تصمیمی رو گرفتم خب،، تا پله 30 ام مثلا رفتم بعد چیت میکنم باز میفتم توی پله 1 ام باز به خودم میام و تا 30 میرم باز میفتم توی پله 1 بعد میبینی شش ماه گذشته و من همینجوری توی همون پله موندم و موندم

    الان که دارم به خودم این حرفا رو میزنم دارم متوجه میشم که چه آسیب هایی این مسئله به من میزنه و با خودم دارم میگم سینا یکبار برای همیشه این مسئله رو امشب درک میکنی ث حل میکنی وگرنه کل زندگیت رو به باد میدی ولی اگر بتونی این پاشنه آشیلت رو حل کنی خیلی اتفاقات خوبی میفته و واقعا هم همینطوره

    یکم بیشتر بخوام شرح بدم این الگو تکرار شونده رو

    مثلا من یادمه یک زمان هایی مطالعه میکردم درمورد افزایش تمرکز و تمرین هاش رو انجام میدادم مثلا حذف حواس پرتی ها و ندادن ورودی اضافی به ذهن و اینجور چیزا از اصول تمرکز بود که اموزه های استاد هم به این موضوع تاکید داره من مثلا بیست روز سی روز عالی عمل میکردم و تا حد خیلی خوبی پیش میرفتم اما بعد یهو تعهداتم و اون مهم بودن ها همه از بین میرفت و من باز امکان داشت طبق اون اصول عمل نکنم و تمرکز ذهنی ام برگرده به همون نقطه اول باز به خودم میومدم و شروع میکردم اما باز یکم پیش میرفتم اما ول میکردم

    حتی توی کار کردن روی دوره کشف قوانین هم همینطوری بارها و بارها بوده مثلا داشتم خوب پیس میرفتم عمل میکردم ترمز هام رو کشف میکردم اصولی پیش میرفتم اما باز یکم ثل میکردم و شل میکردم و هموم سرخوشی که پایین درموردش صحبت میکنم میومد سراغم و حسابی منو خارج میکرد باز میگفتم نمیشه دیگه و میومدم از اول اموزه هارو شروع کنم و باز یک مدت خوب پیش میرفتم اما باز ول میکردم.

    وقتی ما یک تصمیمی رو میگیریم و تا تهش نمیریم خیلی انرژی از ما میگیره واقعا باید تصمیم بگیره ادم تصمیمی که گرفته رو که میدونه درست هست تا جایی که میتونه با جهت دهی گفتگو های ذهنیش به خودش قدرت بده تا مسیر رو ادامه بده.

    بچه ها این الگو حتی خیلی وقت ها منو افسرده میکرد و انرژی ام رو میگرفت و البته همین الانشم خیلی وقت ها منو ازار میده مثلا میدیدم منی که سه چهار ماهه دارم روی یک چیزی کار میکنم و باید نتیجه داشته باشم اما باز باید از اول شروع کنم و انرژی منو حسابی میگرفت

    و همین یکی چنان اهرم رنج و لذت برای من شده که این تغییر رو واقعا در خودم به وجود بیارم که وسط راه بچسبم بهش و ولش نکنم اگر یک کوچولو هم نجوا اومد جا نزنم سریع و بمونم پاش و با راهکار هایی مثل:

    جهت دهی به گفتگو های ذهنی

    توجه به باور های مناسب

    روی اون موضوعی که دارم روش کار میکنم بمونم

    الان یک ایده خیلی فوق العاده ایی به ذهنم رسید که از این به بعد اگر میخواستم اشتباهی کنم یا دوباره الگو ایی پیدا کردم بیام توی همین صفحه یا فایل رو دوباره و دوباره گوش بدم یا دوباره کامنت بنویسم و توضیح بدم برای خودم چون کامنت گذاشتن از اونجا که یک جورایی حالت رسمی تر داره برای ذهنم من رو سرجام مینشونه و تمرکزی مینویسم و از جام پا نمیشم اما وقتی که میخوام توی دفترچه یادداشت ام چیزی بنویسم این اتفاق نمیفته

    3.قطع کردن روند یکپارچه توی اوج

    یک اشتباه دیگه ایی که خیلی تکرار میکنم این هست که روند یک پارچه ایی که باید داشته باشم رو قطع میکنم یعنی داره یک اگاهی های خیلی خوبی بهم داده میشه حیلی وقت ها یهو مثلا گوشی رو میزارم کنار و با یک احساس سرخوشی میرم و یک چیزی میخورم یا دارم یک تمرین رو خیلی خوب انجام میدم یهویی میلم میره به حواس پرتی و ورودی دادن بجز اون مورد خاص و از این ضربه های بسیار بسیار زیادی خوردم.

    اینم به نظرم بر میگرده به همون تکرار اگر من سعی کنم هرجور شده خودم رو نگه دارم پای اگاهی هایی که داره بهم داده میشه پای افکار خوبم و این روند رو قطع نکنم کم کم عادت میکنم به این موضوع و این روند ثانیه به ثانیه اگر قطع نشه یعنی خودمو ثانیه به ثانیه گره بزنم به کاری که دارم انجام میدم معجزاتش بینظیره!

    4.سرخوشی

    الگو دیگه ایی که از خودم پیدا کردم اینه که خیلی سرخوش میشم و عمل نمیکنم

    یعنی مثلا یک چیز خیلی خوبی رو درک میکنم بعد خوشحال میشم میگم اگر عمل کنم چه بشود اگر شروع کنم چی بشه دیگه و خیلی زیاد خیال پردازی میکنم و خیلی میرم توی آینده به طوری که از بس شروعش نمیکنم که انگیزه ام به کلی میخوابه درواقع یک ایده ایی بهم داده میشه و از بس سرخوش اون ایده میشم که شروعش رو یادم میشه بکنم خیلی این مورد توی کارم پیش اومده که یک. فرصتی رو گیر اوردم و گفتم اگر من بشینم تمرکز لیزری روش کار کنم زندگیم در تمام ابعاد تغییر میکنه اما دیدم به طرز خیلی عجیبی انجام دادنش رو انداختم به بعد یعنی مثلا یک ایده خیلی خوبی راجع به کارکردن روی باور هام شاید بهم داده بشه و بعد میرم توی ذهنم فقط انجامش میدم یعنی این سرخوشی خیلیییی زیاد برای من رخ داده حتی یک اشتباه فاحش دیگه ایی که انجام میدم این هستش که مثلا خوشحال میشم از اینکه این ایده رو دارم. و. میخوام شروعش کنم و. مطمئنم زندگیم تغییر میکنه میگم قبلش پس بزار یک چیت بکنم بعدش دیگه جدی شروع کنم و زندگیم رو تغییر بدم و اتفاقی که میفته اینه که به طرز عجیبی این چیت باعث میشه من از مسیر خارج بشم مثال اش هم همین چند وقت پیش بود!

    من به یک درک خیلی خوبی از کانون. توجه رسیده بودم و همچنین با کانون توجهم تونسته بودم احساسم رو عالی کنم به طوری که میخواستم یک چیزی رو شروع کنم گفتم:حالا که من میخوام این موضوع رو شروع کنم بزار فلان سریال جدید که سریال کوتاهی هست رو هم بیینم اتفاقی که افتاد میدونی چی بود،،، اولا اون سریال با اینکه کوتاه بود اما حسابی وقت و. بهره وری منو گرفته چون از شب تا خود صبح داشتم نگاهش میکردم تا تمومش کنم (واقعا اشتباه بزرگی بود! من خیلی وقت هم بود البته فیلم و. سریال ندیده بودم و حتی تعهد داشتم اما باز نگاه کردم) و بعد از اون سریال مغز به من دستور داد حالا تو که این همه میخوای خفن اجرا کنی بیا یک چیت دیگم بکن و انچنان این چیت کردن من منو از مسیر خارج کرد که هنوز با اینکه ده پونزده روز از اون قضیه میگذره من اون رو شروع نکردم درست حسابی و حتی خیلی خیلی زیاد شخصیت قوی که داشتم رو ضعیف کرد و اراده من به شدت تضعیغ شد سر همین قضیه و دری برای شکست الکی به روی خودم باز کردم…

    میدونی این یک جورایی توی ذهن ما اینطوریه که. ما میترسیم از موفق شدن حتی همین سرخوشی هم از احساس عدم لیاقت میاد وگرنه کسی که لیاقتمند خودش رو بدونه سرخوش نمیشه وقتی یک چیز خاصی رو میفهمه بجاش سریع عمل میکنه چون میگه: معلومه که باید به من همچین چیزی گفته میشد تا عمل کنم معلومه که من لیاقتش رو دارم… و این هم یکی دیگه از همون موضوعات اساسی هست که بازم ربط داده میشه به احساس عدم لیاقت یعنی این احساس عدم لیاقت فوق العادست اگر بتونیم همیشه روش کار کنیم و درهایی از فرصت و. نعمت رو به رومون باز میکنه

    و البته از کمال گرایی هم میاد که میگه. نمیدونم بزار ساعت رند بشه شروع کن یا بزار فردا با تعهد شروع کن از اول صبحی و اینم موضوع مهمی هست

    سرخوشی یکجورایی انگار توی به مغز من دوپامین میده که انگیزه منو میگیره یعنی من میرم نیم ساعت توی سرخوشی غرق میشم و بعد میبینم دیگه میلی به عمل ندارم بلکه میل به خیال پردازی اضافی دارم

    5.تجسم کردن ِ چیزایی که قرار نیست رخ بده یا اتفاقاتی که گذشته رخ داده

    الگو دیگه ایی که هست این اشتباه هست که به شدت اتفاقاتی که قرار نیست بیفته یا چیزای گذشته رو تجسم میکنم یعنی میام توی ذهنم مثلا یک اتفاقی که توی یک جمعی 5 ماه پیش رخ داده رو تجسم میکنم یا مثلا تجسم میکنم توی یک جمعی هستم و یکسری حرفا رو دارم میزنم درصورتی که دیگه هیچوقت اون جمع رو قرار نیست ببینیم اما بازم داره منو درگیر خودش میکنه.

    خب درمورد حذف این الگو راهکاری که به ذهنم میرسه اینه که وقتی که این اتفاق افتاد اگاهانه به خودم یاد اوری کنم که سینا این توی گذشته بودن هیچ کمکی بهت نمیکنه و داره بهت اسیب میزنه و با توجه به موضوعی که دارم بهش توجه میکنم. توجهم رو ببرم سمت دیگه. مثلا اگر دارم یک. مهمونی که خیلی قبل تر بوده رو تصور میکنم بگم سینا اون مهمونی تموم شده و. تو قرار نیست دوباره برگردی به اونجا و با اون افراد پس این تجسمات خیلی بی فایدست

    این و نمیدونم افراد دارن یا نه اما توی من یکی که زیاد هست حتی مثلا این موضوع که کاش توی فلان موقعیت فلان حرف رو میزدم

    یا مثلا صحبت های و. اتفاقات گذشته رابطه که داشتم رو یاداوری میکنم

    اینم یک اشتباهی هست که بیشتر وقتمو میگیره مثلا میبینه نیم ساعت هست که من دارم به ذهنم همینطوری ورودی گذشته رو میدم و نمیزارم تمرکز کنه.

    6.چیت کردن توی قانون

    که شامل اشتباه کنترل نکردن ورودی ها هم میشه

    هر چند وقت یکبار من خودمو گول میزنم و میرم باز یک کوچولو توی فضای مجازی و فیلم و ویدیو هایی رو میبینم که ورودی نامناسبی هستن یا حداقل مفید نیستن برای من و اینطوری کم کم دارم خودمو ضعیف تر میکنم یعنی یکی از مورد هایی که همیشه منو توی یک یو یو قرار میده و باعث بالا و پایین شدنم میشه همین موضوع هست که درسته موردش خیلی کمه اما بحث اینه همین یکبار هم خیلی وقت ها کلی از منظم بودن من رو بهم ریخته

    یعنی یک روز بی نظمی کل اون روز هارو خراب میکنه درواقع چیت میکنم توی قانون تقلب میکنم میگم حالا یکبار بار برم فلان فیلم رو هم ببینم،، حالا یک بار هم توی فلان جمع باشم،، حالا فلانی اگر حرف های نادرستی میزنه بازم برم باهاش دوست باشم اشکال نداره.

    حالا یکسری ترمز هارو بنویسم درمورد این الکو

    ترمز هایی که سبب این الگو میشن:

    1.ترس از قضاوت مردم

    2.قضاوت خودم با دیگران “یعنی مثلا میام میگم اینکه مردم دارن یک جور دیگه رفتار میکنن من عجیب غریب ام و فلان و اینا”

    و البته که چیت نکردن با جهت دهی گفتگو های ذهنی هم خیلی مرتبط هست ومن باید همیشه به خودم یاداوری کنم که:

    چیت کردن دری رو باز میکنه برای شکست و منو برمیگردونه توی پله اول

    الان میفهمم تازه منظور استاد رو که میگه من اصلا نمیخوام که شکست بخورم که باز بخوام از اول پاشم و ترجیح میدم همیشه توی مسیر درست بمونم این باور بنیادین استاد و شخصیتشون باعث میشه هیچوقت چیت نکنن چه توی قانون چه توی همین قانون سلامتی که مثال آخرش هست و خب منم باید این شخصیت رو بسازم!

    و به خودم بگم بارها که من ترجیح میدم همیشه توی مسیر بمونم تا اینکه بخورم زمین که بخوام از اول پاشم مگه دیوانه ام که هعی بخوام دوباره کاری کنم؟

    خیلی وقت ها شده میدونستم نباید با یک کسی دوباره برم توی رابطه که به خودم تعهد داده بودم اما باز دوباره ارتباط بر قرار کردم و بعد دیدم بعد یکی دو ماه باز متوجه اشتباهم شدم اما فرقش اینجاست که دوماه دوباره از زندگی خودم رو تلف کردم بخاطر یک اشتباه کوچیک

    اوه اوه! یک تکرار اشتباه همین الان دوباره به ذهنم اومد که از اینم ضربه خوردم:

    7.صحبت درمورد قانون با دیگران

    وای که این اشتباه رو من بارها و بارها کردم این دیگران از خانواده خودم بگیر تا دوستان و افرادی که یک مشکلی دارن و من اومدم قانون رو براشون توضیح بدم

    و بارها به خودم گفتم من دیگه درمورد قانون با هیچکی صحبت نمیکنم اما باز دوباره تکرار کردم این موضوع رو

    اصلا وقتایی که درمورد قانون صحبت نمیکنم یک احساس ارامشی دارم

    و به طرز جادویی عمل کردنم به قانون میره بالاتر یعنی من موقع هایی بوده که حتی یک کلمه گفتم دیگه درگیر حرف قشنگ نمیشم و متعهدانه این رو اجرا کردم

    و عمل کردنم به قانون خیلی زیادتر شده بود

    الان که دارم این منطق ها رو برای خودم میارم که بهتره درمورد قانون با کسی صحبت نکنم خیلی احساس میکنم این اشتباه در من کمرنگ شده

    و همچنین ترجیح میدم نتایجم صحبت کنه

    یک جورایی اون لذتی که توی ذهن ما برای تایید گرفتن از دیگران هست رو بجای اینکه با حرف قشنگ پر کنم با نتیجه ترجیح میدم پرکنم چون عملا کسی که دنبال حرف قشنگ هست دنبال نتیجه نمیره چون تحسین رو با حرفای قشنگ گرفته (و البته اینو هم توی خودم هم توی کلی از افراد دیدم)

    ولی کسی که درمورد قانون صحبت نکنه فقط دنبال اینه که نتیجه بگیره تا احساس رضایت کنه از خودش

    “واو چه اگاهی”

    ++++++

    واقعا تصمیمات به ظاهر کوچیکی که ما میگیریم خیلیی توی زندگی ما تاثیر بنیادینی دارن تصمیماتی که در لحظه ان و در ظاهر کوچیکن.

    مثل وارد یک رابطه عاطفی شدن

    تماس تلفنی با یک کسی

    یک کاری رو شروع کردن

    یک کاری و تموم کردن

    یعنی خیلی وقت ها ظاهرش اینه که میری به یک ادمی که میدونی مناسبت نیست دوباره پیام میدی و یک چیز عجیب و غریبی نیست اما همون یک پیام میتونه تورو دو سه ماه عقب بندازه که چه بسا خود من با همین اشتباه خیلی از تایم های فوق العاده ارزشمندم رو تلف کردم برای هیچی

    خیلی مهمه که ما درک کنیم چیزایی که میدونیم تهش پوچ هست رو قدرت داشته باشیم کات کنیم

    و شاخ و برگ های اضافی رو قطع کنیم و شهامت داشته باشیم رشد کنیم

    خیلی وقت ها اشتباهاتی که ما میکنیم به ظاهر یک تصمیم کوچیکی هست و فکر میکنیم خیلی توی نتیجه ما تاثیر نداره اما به کل مسیر زندگی مارو عوض میکنه

    اگر با فلانی نمیرفتید توی رابطه که کلی به شما اسیب زد چقدر جلو میفتادید(دارم به خودم میگم ها)

    اگر بجای اینکه برم بیرون دور دور مینشستم و اموزش میدیدم چقدر توی نتیجه من تاثیر داشت

    هزارتا از این تصمیم ها که زندگی مارو به صورت بنیادین تحت تاثیر قرار میدن

    خیلی باید دقت کنیم توی این موضوع

    و حواسمون به تکرار اشتباهات باشه…

    ++++++++++

    این الگو ها همیشه باید باهاشون کار کنم و از این به بعد زیاد احتمالا درمورد این پاشنه اشیل بیام این صفحه رو مرور کنم اما باید الان حل. بشه دوست ندارم یکسری اطلاعتت و. حرفای قشنگ رو زده باشم اما تغییری در من رخ نده اما هنوز اون کاری که میدونم خوبه رو شروع نکنم اما هنوز اشتباهاتم رو تکرار کنم میخوام تغییر کنم از بعد نوشتن این کامنت چون اگر تغییر نکنم یعنی این تایمی که گذاشتم هیچ. فایده ایی نداشته.

    الان یک ایده خیلی خوبی بهم داده شد برای اینکه بتونم خوب روی این موضوع کار کنم و واقعا تغییر کنم و اگاهانه تغییر رو از همین امشب شروع کنم این بود که این الگو هایی که اینجا نوشتم رو بیام روی یک کاغذ بنویسم و توی اتاقم توی دست و پام باشه همیشه و یادش بیفتم و اگاهانه هر لحظه دیدمش بدونم که باید گفتگو های ذهنیم و کانون توجهم رو جهت بدم

    و بالا اون برگه عنوان الگو تکرار شونده: تکرار اشتباه بنویسم و هرچی باز به ذهنم اومد که اشتباه هست یا اصلا یک اشتباهی رو کردم و. متوجه شدم دارم تکرارش میکنم بیام و درموردش بنویسم!

    خداروشکر میکنم که این ایده داده شد همزمان که این ایده بهم داده شد ایده های دیگه ایی هم بهم مثل. همین داده شد برای کار کردن روی خودم به وسیله نوشتن توی برگه هایی که جلوی چشمم باشه

    خیلی خوبه که همین الان با نوشتن کامنت تصمیمی که گرفتم رو اجرایی کردم و باز این اشتباه به تعویق انداختن کارها و سرخوشی و… رو انجام ندادم و این نشون میده با همین چیزایی که نوشتم و همین تایمی هم که کار کردم روی خودم تغییر دادم تا حد خوبی

    چون قبلا چند بار پیش اومده بود که یک ایده ایی به ذهنم میرسید حین کامنت نوشتن و مینوشتم اون ایده رو اما کامنت که تموم میشد بخاطر ترمز های کمال گرایی و عدم لیاقت و… که درموردش گفتم اونو به تعویق مینداختم و سرخوش میشدم و میگفتم حالا برم اول مثلا شام بخورم بعد فلان کار رو انجام میدم و بعد میدی هیچوقت انجامش ندادم اما الان واقعا این برگه رو اماده کردم و نوشتم و قراره دیگه ایده هام رو بلافاصله که گفته میشه انجام بدم چون دیگه قرار نیست این الگو رو تکرار کنم

    معنی نداره اصلا که من یک تایمی بزارم و الکو های تکرار شونده ام رو بنویسم اما باز تکرارشون کنم!

    حداقل تا جایی که میتونم باید دیگه تغییر بکنم شاید یک شبه اتفاق نمیفته اما اگر واقعا به خودم بگم همین الان باید تغییر کنی بعد این کامنت خیلی اتفاقات مثبتی میفته

    اگر واقعا ایده هام رو از فردا اجرایی کنم که ده بیست روز به تعویق مینداختمشون وایی! چقدر من با این االگو هایی تکرار شونده به خودم ظلم کردم و خدایا سپاسگزارم که منو هدایت کردی به این فایل فوق العاده بینظیر که این الگو هارو بنویسم

    خداروشکر میکنم احساس میکنم با همین نوشتن خیلی تغییر کردم.

    •یک لیستی میخوام از کارهایی که همش عقب انداختم رو اماده کنم و شروع کنم انجام دادنشون رو

    •یک لیست کلی هم از ترمز های این الگو تکرار شونده یعنی “تکرار اشتباه” میخوام توی یک برگه دیگه بنویسم تا اگر توی روز هرموقع چشمم بهش خورد اگاهانه یک تایمی طبق اصل بهبود گرایی برای ذهنم با گفتگو های ذهنیم منطق بیارم برای اون ترمز ها که حذفشون کنم.

    +++++

    حدود دوساعت و خورده ایی هست که دارم به این موضوع فکر میکنم و کامنت مینویسم بدون وقفه و احساس رضایت خوبی دارم البته هنوزم به فکر کردن و یکسری کارها درمورد این موضوع ادامه میدم (بدون اینکه روند یک پارچه رو قطع کنم که الگو 3 من بود)

    احساس میکنم همین تایمی که گذاشتم کار کنم روی این موضوع کلی منو جلو انداخت و کمکم کرد اشتباهاتی که بارها تکرارشون کردم رو به هیچ عنوان دیگه انجام ندم.

    +++++++

    میدونی این الگو های تکرار شونده تکرار اشتباه یک جورایی دست خودمونه یعنی مسئولیتش رو کامل میپذیریم برای همین فکر میکنم خیلی شفاف تر میتونیم کاتش کنیم تا مثلا الگو تکرار شونده روابط که ما توی ذهنمون فکر میکنیم فلانی به ما بدی کرد و دست ما نیست

    و الان بهم گفته شد که اگر بتونم توی همه جنبه ها همین حد از مسئولیت پذیری و تحت کنترل من بودن صد در صدی رو به وجود بیارم میتونم زندگیم رو خیلی راحت تر کدنویسی کنم و. صد در صد مسئولیت زندگیم رو خودم بپذیرم. همینطوری که صد در صد اشتباهات رو خودم میپذیرم!

    ++++++

    در حین نوشتن این کامنت اگاهی های فوق العاده ایی بهم داده شد و اونارو تا جای ممکن نوشتم و ایده هارو اجرایی کردم خودم احتمالا بارها و بارها دوباره کامنت خودم رو بخونم و اگر باز الگو دیگه ایی رو کشف کردم بیام و درموردش بنویسم و سعی کنم به هیچ عنوان دیگه اشتباهات و تکرار نکنم و بعد از این کامنت و این کار کردن واقعا شخصیتم تغییر کنه

    +++

    این روز ها هم خیلی بیشتر دارم مفهوم تغییر شخصیت و درک میکنم و همچنین خیلی به این فکر میکنم شخصیت قدرتمند وسازنده و خیلی عالی بسازم و همیشه روی این موضوع کار کنم و خب یکی از همین رشد هایی که میتونم توی خودم بدم این هستکه روی این الگو کار کنم و. دیگه این اشتباهات رو تکرار نکنم یعنی شخصیت من بشه شخصیتی که:

    •کار هارو به تعویق نمیندازه

    •وسط راه ول نمیکنه تسلیم نمیشه و تا تهش میره

    •ثانیه به ثانیه روی موضوع مدنظرکار میکنه و روند رو قطع نمیکنه

    •درگیر سرخوشی نمیشه و به سرعت عمل میکنه

    •توی گذشته یا اینده و تصوراتی که پوچ و بیهوده هستن زندگی نمیکنه.

    •دوست نداره که زمین بخوره و دوباره برای بلند شدن کلی انرژی صرف کنه پس چیت نمیکنه

    •درمورد قانون با هیچ کس صحبت نمیکنه و فقط فکرش رو درگیر درک کردن خودش از قوانین و عمل کردن میکنه و میزاره نتایجش صحبت کنن و دنبال نتیجست بجای حرف قشنگ

    “این بهبود های شخصیتی رو در خودم به وجود آوردم و بازم روشون کار میکنم! به امید الله مهربان”

    +++

    خداروشکر که فرصتی برای نوشتن و کار کردن روی خودم به من داده شد تغییرات فوق العاده مثبتی رو خداروشکر در خودم ایجاد کردم! و قراره ادامه بدم و برم توی دل کارهایی که عقب انداختن و ادامه بدم و ادامه بدم و خداروشکر میکنم روی این نقطه ضعف های شخصیتیم کار کردم بازم اگر پیدا کردم حتما مینویسم حالا یا توی کامنت های این صفحه یا توی برگه خودم

    واقعا چقدر یک فایل اگر درست ازش استفاده کنیم میتونه زندگیمون رو تغییر بده!

    خداروشکرر

    خداوند یار و نگهدار و هدایت گر هممون!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مسعود افشانی گفته:
    مدت عضویت: 900 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    الگوهای اشتباه من اولیش اینه که سر یه نقص و عیب کوچیک با همسرم جرو بحث راه میندازم و زود از کوره درمیرم که نشونی از کمال گراییه

    دومیش بسیار زیاد درگیر فضای مجازی هستم با این که میدونم روی زندگیم تاثیر منفی داره میگذاره و دوباره تکرارش میکنم

    سومیش اینه که منم دقیقه نودی هستم و یا خیلی از کارهایی که باید انجام بدم رو به بعدا موکول میکنم و تاخیر میندازم

    چهارمیش اینه که با اینکه با هربار قلیون کشیدن نفس تنگی میگیرم و سخت نفس میکشم ولی دوباره سمت قلیون میرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    دروداستادعزیزم ومریم مهربانم

    وهمه دوستان عالیم

    خداروشکربابت فایلی دیگرونشانه ای دیگرکه درمداربالاتری می توانم بشنوم ویادالگوهای تکرارشونده ای می افتم که درگذشته چقدرمراآزارمی دادندولی چون درجهالت به سرمی بردم ذهنم هم قفل شده بودوبی هدف ادامه دادن وبازتکراررفتارهایی که به من هیچ کمکی نمی کرد.

    ولی به لطف خداونددرکنارشماقرارگرفتم وهمه چیزراآگاهانه باذهنی بازوپاک پذیرفتم وهیچ اجازه ای به ذهنم نمی دادم تاجولان دهدچون به اندازه کافی خسارت به خودم زده بودم ویک جایی بایدمتوقف می شد،خسارت اصلی همان نداشتن آرامش وحال خوب بودولی خداروشکرهرر‌وزدنبال این هستم که همیشه احساسم عالی باشدوقدرلحظه های طلایی که خداوندبرایم مقدرکرده را بدانم وارزش قائل باشم تاجبران خسارت گذشته ام شودچون مقصروموثرخودم بودم بایدزانومیزدم به درگاه خداوندووقتی عاجزمی شوی خداوندبه زیبایی واردعمل می شودوبهشت تغییرات راآرام آرام نشانت می دهدودیگردوست نداری ناآگاه زندگی کنی چون همه چیزدرمقابلم بودوخداوندجای عالی مراهدایت کرده واین من بودم که بایدتسلیم می شدم تاالگوهای رفتاری یاهرچیزدیگرمخربی راکم کم کنارگذاشته وجایگزین های مناسب باراهکارهای عنوان شده ازاستادراپیدامی کردم تاپازل شخصیتم شکل می گرفت واین درزندگیم ثمرات مثبت بی نظیری داشت به ویژه درس های عالی که ازاین دوره بی نظیرکشف قواتین زندگی دریافت کرده ام ودرذهنم آن هاراتداعی کرده تاهمیشه ملکه ذهنم باشند،خدایاشکرت.

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سپیده منصوری گفته:
    مدت عضویت: 985 روز

    به نام یگانه قدرت جهان هستی

    سلامی گرم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم در این سرزمین وحی اللهی

    این فایلهای الگوهای تکرار شونده با اینکه قسمت اول فایل در تمام قسمتها تکرار شده اما من هر بار گوش میدم واسم جدیده و اصلا احساس میکنم اولین بار هست که دارم گوش میدم و چقدررررررر جای تامل و تفکر داره و چه ریشه هایی رو از باورهای منفی و محدود کننده میشه پیدا کرد که هیچوقت فکرش هم نمیکردیم که تکرار فلان کار یا فکرمون غیر عادیه..

    استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم برای آگاهی هایی که شما به ما میدی و استفاده از هرکدام از اونها میتونه زندگی مارو در تمام جوانب متحول کنه..واقعا خدارا سپاسگزارم برای وجود پر از صداقت و سخاوت و دانش شما استاد بی نظیرم

    اما در مورد سوال این فایل..من همون وقت که میشندیم چند مورد یادم اومد که مطمئن هستم با تفکر و تامل بیشتر به موارد بیشتری میرسم..

    یکی از اشتباهات من اینه که سعی در تغییر دادن دیگران دارم البته با شنیدن فایلهای استاد و دوره عزت نفس خییییلی بهتر شدم و دارم می پذیرم که من ناتوانم در تغییر دیگران و هر کس پاسخ فرکانس خودش رو می گیره

    اما در پی تغییر دیگران اشتباه دیگری که انجام میدادم و باعث میشد حالم بد بشه یا روابطم دچار مشکل بشه بحث کردن با دیگران بود بخصوص افراد نزدیکم به این نیت که شرایطشون تغییر کنه و بهتر بشه..دایم میگفتم فلان سریال رو نبینید،اخبار کوش ندید،با فلانی رفت و آمد نکنید و….. و دیدم توجه من به رفتارهای انها در واقع توجه من به ناخواسته است و من بیشتر و بیشتر به زندگی ام ناخواسته دعوت میکنم…و اونها که اوضاعشون خوب نمیشه خودم هم هیچ اتفاق خوبی واسم نمیفته و الان خییلی خوب شدم..مثلا دارن تلویزیون می بینن من یا میرم توی یک اتاق دیگه،یا هندزفری میزارم و فایلهای استاد رو گوش میدم و اگر جمعی باشه که امکان اینکارها نباشه ، میام تو سایت کامنت میخونم و اتفاقا خیلی حالم بهتر میشه و توجهم رو از روی نا خواسته ها بر میدارم و بحث هم نمیکنم،کدورت هم پیش نمیاد و..

    یکی دیگه از اشتباهات من که بارها انجامش دادم اینه که هر مسئله ی مالی که توی زندگی ام پیش اومده سریع طلا فروختم و حلش کردم و نتیجه اش اینه که من که کللللللی طلا داشتم الان چند تیکه ظریف دارم و هنوز مسائل مالی هستن و چون با آموزشهای استاد فهمیدم نه باید قرض کنیم و نه چیزی بفروشیم اینکارو نکردم و اتفاقا از جای دیگه حل شده بدون اینکه من طلا بفروشم یا قرض کنیم..

    هر روز دیر بیدار میشم و کلی از وقتم میره و عذاب وجدان میگیرم،چند روز خوب میشم دوباره بر میگردم روی روال قبل که اینو هنوز حل نکردم و امیدم اینه که با خرید دوره قانون سلامتی و استفاده از اگاهی های این دوره این مسئله هم حل کنم انشالا

    تمرینی که میدونم واسه کارم مهمه و در پیشرفتم خیلی بهم کمک میکنه رو دائما عقب میندازم..چند وقت انجام میدم و دوباره تنبلی میکنم..البته از دیروز تصمیم گرفتم که در لیست هدفهام بنویسم و یکروز در میان انجام بدم و حتما انجام میدم چون هر چیزی که در لیست اهدافم می‌نویسم حتما انجام میدم و جلوی مقاومت ذهنم می مونم اینم از نتایج دوره عزت نفس هست که در عملگرایی به من خیلی کمک کرده..خدارو شکر ررر

    البته الگوهای تکرار شونده دیگه ای دارم که در کامنت فایلهای این دسته میگذارم..

    خدارا هزاران بار شکرگذارم که اینقدر خودم رو نسبت به قبل بیشتر شناختم که میتونم پاسخ این سوالها رو بدم چون اگر قبلا این سوالها از من پرسیده میشد یا جوابی نداشتم یا باید خیییلی فکر میکردم و در نهایت جواب خیلی خاصی نداشتم اما با استفاده از آموزشهای استادم و استفاده از کامنتهای دوستان عزیزم خیلی شناختم از خودم بیشتر شده و میتونم نقاط ضعف و قوتم رو بیان کنم..

    خدایا شکرررررررت

    استاد عزیزم و همه دوستان همفرکانسی ام در پناه الله یکتا شاد و تندرست و سعادتمند باشید

    دوستتون دارم.

    خدایارو نگهدارتان..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: