پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.


و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “

سوال:

چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟

بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

  • من از طرد شدن در رابطه می ترسم
  • من از شکست خوردن می ترسم.
  • من از ناشناخته ها می ترسم
  • من از تنها ماندن می ترسم
  • من از انتقاد شنیدن می ترسم
  • من از تغییر می ترسم
  • و…
نکته: در فایل صوتی و تصویری، مثالهای بیشتر با جزئیات توضیح داده شده تا مفهوم سوال را بهتر درک کنید و پاسخ‌های دقیق‌تری برای این سوال بنویسید
توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید. سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

534 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «دختر بهار» در این صفحه: 1
  1. -
    دختر بهار گفته:
    مدت عضویت: 1953 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم

    من همیشه ترس از( از دست دادن داشتم )میگفتم اگه شریک احساسیم یه وقت بره من نمیتونم تحمل کنم شاید تنهای برام سخت بشه نمیتونم مشکلات خودموحل کنم یا این که شاید تنهای نتونم زندگی بکنم باید حتما طرف احساسیم باشه و یه ترسی همیشه ته وجودم بود که اگه بره من چی کار کنم اگه بره چطور خودمو جمع جور کنم ولی خوب اتفاق افتاد همون چیزی که ازش ترس داشتم پیش اومد که الان نزدیک به 6ماهه تنها دارم کارهامو انجام میدم یکم سخت بود اولش برام ولی الان دیگه کارهامو خودم انجام میدم خوبه یه جاهای ضعیف عمل میکنم ولی باز با خودم میگم تو یک زن قوی هستی تلاش کن میتونی …

    این تنهای باعث شده حس کنم قوی تر شدم باعث شده حس کنم اون ترسی که داشتم الکی بود مگه تا کی میشه یکی رو به زور نگه داشت هر آدمی که میاد توی زندگیمون یک روز باید بره حالا بر هر نحوی چه می خواد خانواده خودمون باشه چه شریک احساسی چه بچه هامون استاد ممنون از این مهربونیتون که واقعا تحسین برانگیزه …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: