پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.


و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “

سوال:

چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟

بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

  • من از طرد شدن در رابطه می ترسم
  • من از شکست خوردن می ترسم.
  • من از ناشناخته ها می ترسم
  • من از تنها ماندن می ترسم
  • من از انتقاد شنیدن می ترسم
  • من از تغییر می ترسم
  • و…
نکته: در فایل صوتی و تصویری، مثالهای بیشتر با جزئیات توضیح داده شده تا مفهوم سوال را بهتر درک کنید و پاسخ‌های دقیق‌تری برای این سوال بنویسید
توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید. سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

534 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Ehsan Moqadam» در این صفحه: 5
  1. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم

    واقعاً خدارو سپاس‌گزارم برای همه چیز

    این روزها بیشتر از همیشه حس می‌کنم که زنده هستم

    حس می‌کنم که خلقتم دلیل محکمی داره و حس می‌کنم بیشتر از همیشه به خدا نزدیک هستم

    زمانی که داشتم تمرین این فایل رو انجام میدادم و بهش فکر میکردم وارد نت گوشیم شدم و دنبال یه سری یادداشت‌هام بودم که وقتی نگاهشون کردم دیدم خیلی از چیزهایی که درخواست کرده بودم محقق شده و حتی چکاپ فرکانسی کشف قوانین رو‌ دیدم با اینکه 5 جلسه هست که این دوره را پشت سرگذاشتم اما قشنگ تغییرات رو حس می‌کردم.

    واقعا سپاس‌گزارم استاد عزیز که انقدر زیبا قوانین رو شرح میدید، همینطور خانم شایسته که با تمرین‌هاشون انقلابی برپا کردند

    هربار که فایل مقدمه رو گوش میدم الگوهای تکراری بیشتری رو تو زندگیم پیدا می‌کنم من برعکس استاد اصلاً متوجه الگوهای تکراری نبودم، یعنی میفهمیدم یه چیزایی داره تکرار میشه اما فکر نمی‌کردم که ایراد از من باشه به همین دلیل تلاش خاصی هم برای تغییر انجام نمیدادم اما همینکه ذهن من یواش یواش فهمید که ماجرا از چه قراره و من هستم که خالق زندگی خودم هستم دیگه شاخکاش برای پیدا کردن این الگوها تیز شد.

    تمرین این بخش برام مفصل‌تر از تمام بخش‌های دیگه بود.

    دیشب وقتی داشتم تمرین جلسه سوم رو انجام میدادم یه ترمز خیلی خیلی اساسی یعنی از اون ترمزهایی که حس میکنی راه نفست رو بسته رو پیدا کردم، یعنی قبلاً هم یه جورایی نزدیک شده بودم بهش و باورهای مناسب رو داشتم روش کار میکردم اما از این ور پام رو روی این ترمزه هم نگه داشته بودم و اجازه نمیدادم این ماشینه حرکت کنه.

    بعد اومدم هی اتفاق‌های زندگیم رو زیر و رو کردم اونجاهایی که خوب عمل کردم و اونجاهایی که روند سینوسی بوده و خیلی سخت گاهاً.

    به این رسیدم که من از بچگی یعنی از زمانی که دست چپ و راستم رو شناختم و یه جورایی به درک و شعور بیشتری رسیدم مصادف شده بود با ورشکستگی پدرم و با اینکه شرایط خیلی بدی نداشتیم اما از بریز و بواش هم خبری نبود حداقل به نسبت دوری و بری‌هامون و در بین اطرافیانم از نظر مادی آدم ضعیفه همیشه من بودم، مثلاً یادم میاد در همون کودکی پسرخالم که همسن من بود دائم مسافرت‌ها داخلی و خارجی درجه یک و خریدها و زندگی خفن و من هم که همیشه ناظر و همبازیش زمانی که میرفتم خونشون و بعد دیدم بزرگ هم که شدم این الگو در من تکرار شد و آدم‌هایی رو جذب کردم که از من اوضاع بهتری داشتند و شرایطی شبیه پسرخاله یعنی من همیشه از امکانات این افراد استفاده می‌کردم.

    تا اینکه همین دیروز برای انجام یه کاری رفتم تو خیابون محل دلخواه زندگیم و شروع کردم به قدم زدن و حسم خیلی خوب بود و یه سری ماجراهایی اتفاق افتاد که داستانش مفصله و ازش صرف‌نظر می‌کنیم اما می‌فهمیدم که احساسم رو داره بد میکنه یعنی همیشه هرچقدر هم اوضاع خوب بود یه چیزی ته وجودم احساسم رو بد میکرد که نمی‌تونستم پیداش کنم تا اینکه بعدش اومدم نشستم به فایل گوش دادن و فکر کردن یعنی انقدر این موضوع برام مهم شده بود که هیچ کار دیگه‌ای نمی‌تونستم انجام بدم چون حس می‌کردم دارم رو تردمیل راه میرم، همه چیز به‌ظاهر سرجاشه اما چرا پیشرفت حاصل نمیشه یه‌جورایی نمیگذاشت بی‌خیالش بشم.

    بعد یاد این موضوعات افتادم و به این رسیدم که من در وجودم به‌شدت نسبت به اینکه همه به یک اندازه به نعمت‌ها و خداوند دسترسی دارند مقاومت دارم، حداقل تو یه سری موضوعات و باور ندارم که من هم میتونم داشته باشم.

    بهتره این‌طور تعریفش کنم که با توجه به شرایطم این ترمز برام به‌وجود اومده بود که بابا چیزهای خوب برای دیگرانه.

    تصور اینکه این موضوع چقدر ریشه‌دار بود توی ذهنم برام غیرقابل باور بود. این ترمز من رو نسبت به لایق چیزهای دلخواهم دونستن ترسونده بود.

    وقتی داشتم به پرسش‌های این فایل فکر می‌کردم دیدم من از همه چیز میترسم، حالا درسته ترس یه حس طبیعی تو وجود آدمه و درصدش تو موضوعات مختلف متفاوته اما اینکه ادامه‌دار میشه طبیعی نیست چون کم‌کاری کردی و نیمدی واهی بودنش رو برای خودت منطقی کنی و باورها و الگوهای درست رو جایگزینش کنی و پروندش رو تو ذهنت ببندی.

    مثلاً یکی از ترس‌های من تو مسائل کاری ترس از دیده شدن بود، ترس از اینکه دیگران بهتر از من هستند تو این کار و اگر من دیده بشم چه اتفاق‌هایی برام میفته و مسئولیتم زیاد میشه و ممکنه از پسش برنیام، برای همین همیشه وقتی به مشتری و شرایط دلخواهم فکر می‌کنم و تجسم میکنم یه شک و ترسی هم تو وجودم حس میشه که برمیگرده به این ترمز: چیزهای خوب برای دیگرانه.

    چند وقت ‌پیش بعد از مدت‌ها وارد یه رابطه کوتاه‌مدتی شدم که انقدر مقاومت وجود داشت که عمرش بسیار کوتاه بود و من اومدم با خودم گفتم که آقا چرا اینجوری میشه برای من و من نمی‌تونم فرد دلخواهم رو پیدا کنم و به خیالی که ترمزهام رو پیدا کردم چند مورد رو نوشتم و دیگه تمام اما این ترمزها جدی‌تر از اونی بود که من فکرش رو میکردم برای همین تو تجربیات گذشته خودم هم ردپای “چیزهای خوب برای دیگرانه” عمر چیزهای خوب زندگیم رو کوتاه کرده بود همیشه.

    متوجه شدم که من از ناکافی بودن میترسم یعنی فکر می‌کنم همیشه شرایطم نامطلوبه (یه چیزی کمه) یا اینکه منابع مالی مورد نیازم رو ندارم و اونقدر دوست‌داشتنی یا جذاب نیستم، حداقل برای کسی که دارم تو ذهنم بهش فکر می‌کنم.

    همین ترس‌ها باعث شد که من تنهاتر بشم و همین باز خودش یه ترسی به اسم ترس از تنها ماندن رو در وجودم ایجاد کرد.

    همان‌طور که چیزهای خوب در وجود آدم ریشه میکنه ترس‌ها هم میگردن و خودشون رو گسترش میدن و به سایر ابعاد زندگی هم سرایت می‌کنند.

    من همیشه فکر می‌کردم‌ که همه کارهام باید سخت پیش بره و اصلاً اگه سختی نکشی تو مسیرت اون لیاقته ایجاد نمیشه برای همیشه این ترس رو همراه خودم در ورود به هر مسئله‌ای میوردم

    ترس از حل مسئله و پیدا نکردن جواب

    ترس از فقر و کمبود و عقب‌ماندن از مسابقات تمام‌ناشدنی با دیگران

    ترس از عمر و بهره صحیح نبردن از زندگی

    ترس ازمورد قضاوت قرار گرفتن

    ترس ازآسیب رساندن به دیگران و مسئولیت آن‌ها

    ترس از درخواست کردن

    ترس از کمک خواستن

    ترس از هدایت خواستن

    ترس از شکست خوردن و اشتباه کردن

    ترس از گناه و لغزش

    ترس از گمگشتگی و استیصال

    ترس‌هایی بودند که تو این مدت شناختمشون و آرام آرام منطق‌های پوچ و بی‌اساسشون رو تغییر میدم

    مگر می‌شود خدا عادل باشه اما همه ما به یک اندازه به نعمت‌ها دسترسی نداشته باشیم؟!

    شرایط من نه‌تنها بد نیست بلکه راهی شد تا من این مسیر رو بشناسم چون از خدا درخواست کرده بودم

    اگر من با این تضادها برخورد نداشتم هرگز از خدا هدایت نمی‌خواستم که آقاجان مسیر درست رو به من نشون بده، مسیر کسانی که تو اون جا‌ده سرسبز جنگلی سوت‌زنان قدم می‌زنند و کیف می‌کنند

    خداروشکر می‌کنم که دارم رشد می‌کنم و بیشتر از زندگیم لذت می‌برم

    زندگی واقعاً یک مسیره که باید ازش لذت برد و به‌خاطرش سپاس‌گزار بود

    همه این ترس‌ها من رو به درک بیشتر قانون احساس خوب= اتفاق خوب رسوند

    کسی که در لحظه زندگی کنه از هیچ چیز نمی‌ترسه، وقتی در لحظه زندگی کنی حالت خوب میشه

    ترس از آینده است و غم از گذشته

    بارها هممون شنیدیم این رو

    اما وقتی عمیق میشی میفهمی که بابا 1 ساعت بعد فکر میکنی قراره یه اتفاق بد برات بیفته؟ بهش فکر نکن، چرا فکر میکنی همه چیز نمیتونه تغییر کنه، انقدر غرق در اتفاقات نامناسب میشیم که خودمون منتظریم اتفاق بد برامون بیفته

    درصورتی‌که خدا به بندگان گناهکارش هم میگه هرگز از رحمت من ناامید نشید

    وقتی من یک نفر رو پیدا کردم تو همون دوران تو خانوادم که شرایط مشابه به من داشت و نپذیرفته بود شرایط سخت و چیزهایی که بقیه باور کرده بودند رو نتایجی بدست آورد که برای همه قابل تحسینه و خود من تامل کردم که هر وقت من از این فرد الگوبرداری کردم موفق بودم.

    حالا که به استاد رسیدیم که دیگه این نتایج خیلی خیلی بزرگ‌تر از قبل باید بشه به شرط اینکه این ترس‌ها رو‌کنار بگذاریم و ایمان نشون بدیم و تداوم داشته باشیم.

    خدایا شکرت

    ما را به راه راست

    به راه کسانی که به ‌آ‌ن‌ها نعمت داده‌ای هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
  2. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    درود بر شیر خدا

    واقعاً نوشته‌های آرامش‌بخشی داری دوست من

    چقدر مثالت درباره معلم فوق‌العاده بود

    این فایل و کامنت شما باعث شد مطلبی رو درخصوص واژه ترس در قرآن بیان کنم که فکر می‌کنم برای همه دوستان کاربردی باشه

    همان‌طور که مستحضر هستید در زبان عربی و البته قرآن واژه‌های زیادی از نظر لغوی در فارسی ترس معنا می‌شوند مثل: خوف، فزع، رعب، جلت، خشیت و همه این‌ها در قرآن هم آمده اما معنای این‌ها بسیار با هم متفاوته و حتماً خداوند برای قشنگی از این واژ‌ه‌ها در حاهای مختلف استفاده نکرده.

    در واقع در بین تمام این کلمات دو واژه خوف و خشیت از نظر معنایی بهم نزدیک‌تر هستند اما باز هم تفاوت‌هایی دارند.

    وجه مشترک این دو کلمه ترس فیزیکی نیست، در واقع نوعی نگرانی و تردید درخصوص حدود الهی است.

    در واقع واژه خوف در جاهایی به‌کار رفته که اون اضطراب یا نگرانی علنی و ثابت نشده یه حالتی از تردیده که از کنترل از دسترس خارج شدن میاد یعنی همان قدرت را به غیر از خدا دادن از نظر ذهنی به‌همین‌خاطر هم از الله و رب استفاده شده قبل یا بعد این واژه درواقع همان قدرت ندادن به عوامل بیرونی است و خداوند هم خطاب به انسان دستور به نماندن در این حالت رو میده.

    اما واژه خشیت شکل عمل‌تری داره نسبت به خوف یعنی از حالت ذهنی به یک کنش فیزیکی تبدیل شده و دیگه صرفاً حالت ذهنی نداره و به یک رفتار مبدل شده، به‌نوعی معنای از تردید و نگرانی خارج شدنی که در رفتار هویداست.

    اما ترس‌های دیگه‌ای هم داریم که معنای فیزیکی‌تری داره که معنای وحشت رو میدن که از نظر معنایی و رفتاری کاملاً متفاوت با خوف و خشیت هستند.

    مثلاً در آیه‌ای آمده:

    إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ

    دقت کنید که در این آیه حالتی که برای داود به‌وجود میاد وحشت‌زدگیه اما پاسخی که دریافت میکنه متفاوت از وحشت‌زدگیه، یعنی دستوری به خارج شدن از حالت اضطراب و نگرانی که به‌خاطر قدرت دادن به چیزی غیر از خداست.

    یاد جمله‌ای از استاد در دوره دوازده قدم میوفتم که میگن شما وقتی در مدار خوبی‌ها باشی حتی حیوانات درنده هم نمیتونن به شما آسیب بزنن یعنی وقتی وحشت‌زده میشی از یه حیوان درنده به این معناست که داری قدرت رو از خداوند میگیری و به اون حیوان میدی، که این باعث شرک میشه.

    در واقع دستور خداوند به نگران نبودن به‌نوعی بازداشتن انسان از شرکه.

    یعمی وقتی که شما نگاه موحدانه‌ای داری هیچ چیزی برخلاف این در زندگی تو عمل نخواهد کرد و هر اتفاقی که بیفته خیره و تحت کنترل خداست چون انسان در مواجهه با تضادها فکر میکنه که این اوضاع از کنترل خارج شده و قدرت رو می‌خواد به عواملی غیر از خودش بده.

    بازهم سپاس‌گزارم که انقدر زیبا برامون نوشتی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  3. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    درود بر شما سید علی جانم

    شما واقعاً درجه یک هستی و‌ خوندن نوشته‌هات یکی از کارهای لذت‌بخش برای منه از شما سپاس‌گزارم

    به نکته بسیار خوبی اشاره کردی که ترس از ناشناخته‌ها میاد

    در واقع در قرآن هم دلیل اینکه شخصیتی مثل ابراهیم به محمد معرفی میشه برای شناسایی این جنس از ارتباطه، ارتباطی که درکش باعث از بین رفتن ترس‌های محمد میشد.

    تمام پیامبران با این ناشناخته‌ها روبرو بودند و نگران میشدند چون براشون یه سرى چیزها ناشناخته بود.

    مثل اونجایى که خداوند به موسى دستور میده که عصاش رو بندازه در میان مارهاى ساحرین و موسى به دلیل ناشناخته بودن این کار دچار خوف میشه و خداوند بهش میگه که ما اون رو مثل اىلش میکنیم برات نگران نباش

    خیلى زیبا دارى از عمیق‌تر زندگی کردم مینویسی از سپاس‌گزارتر بودن و خیلی دارم ازت یاد می‌گیرم

    دمت کرم رفیق

    ان‌سالله که همیشه زندگیت پر از نور و برکت الله باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  4. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    درود بر شما سهیلا جان

    خداوند گاهی در کالبد ناآرامی فرزند از خواب بیدارت میکنه و میارتت پای سجاده تا باهاش حرف بزنی

    ما رایت شیئا الا و رائیت الله قبله، معه و بعده و فیه

    خداوند در تک تک لحظات زندگى و اتفاقات زندگیمون هست

    وقتى خدا رو باور میکنى دیگه به هیچ چیزى تو زندگیت، حتى ترس‌هات بی‌دلیل نگاه نمی‌کنی.

    همه این ترس‌ها قبلاً هم بودن اما چرا حالا داریم ازش باخبر میشیم یا بهتره بگم حالا داریم به‌عنوان سد راه زندگی توحیدی خودمون میبینیمشون؟ چون خدا ازمون می‌خواد و داره هدایتمون میکنه که عزیزم حالا وقتشه یه مرحله مقرب‌تر بشی، بیا و بنشین تا تو رو آگاه کنم، از ضعف‌هات، از ترس‌هات.

    اینکه ما آگاه میشیم از ترس‌ها و ضعف‌هامون نشان‌دهنده ضعف نیست بلکه کاملاً نشان‌‌دهنده قدرته، نشان‌دهنده هدایت و حضور الله چون پرده غفلت کنار رفته و داریم با چشم دل بهش نگاه می‌کنیم.

    می‌خوام توحیدی زندگی کنم اما این ترسم داشتم حالا ازش باخبر شدم

    می‌خوام سرم تو زندگی بالا باشه و حضور خدارو حس کنم اما این ترس‌هارو هم دارم

    خب قدم اول اینکه آگاه بشیم که میترسیم

    به‌قول سید علی جان خوشدل ترس‌ها از ناشناخته‌ها هستن و همین موضوع باعث میشه ما کاوش کنیم و بریم تو دل ناشناخته‌ها.

    تا وقتی ترسی نباشی حرکتی هم اتفاق نمیفته

    هیچ حالت و احساسی بد نیست حتی ترس و غم.

    اگر بد بود خداوند در وجود ما قرار نمیداد.

    اما همه اندازه و نشانه‌ای داره. مثل یک دماسنج و قطب‌نما.

    ترس و غم که به‌وجود میاد داره این هشدار میده که باید حرکت ایجاد بشه باید یه تغییری به‌وجود بیاد

    شادی که به‌وجود میاد این نوید داده میشه که مسیر درسته سپاس‌گزار باش و ادامه بده

    به‌شخصه هر وقت یه چیزی تو زندگی من رو ترسوند باعث شد با صدای بلندتر و عمیق‌تری خدا را بخوانم و قوی‌تر بشم

    آنچه مرا نکشد قوی‌ترم خواهد ساخت

    این ترس‌ها ما رو نکشته پس باید به فکر قوی‌تر شدن باشیم و حائل‌های بین خود و رب را کنار بزنیم

    دوست نازنینم که انقدر عمیق و جذاب نوشتی سپاس‌گزارم و برای شما آرزوی سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    درود بر سید علی عزیزم

    وقتی چالش ذهنی خودت رو مطرح کردی خیلی سریع یاد هوش مصنوعی افتادم، تکنولوژی مثل Siri در آیفون یا شکل پیشرفته‌تری که تو فیلم Her نشان داده شد یا هوش‌های مصنوعی که هر روز داره شکل جدید و پیشرفته‌تری رو به خودش میگیره. جهان هم دقیقاً داره به همین شکل عمل میکنه، یعنی کلاً هر چیزی که تو این جهان خلق یا اختراع میشه قطعاً از طبیعت الهام گرفته شده و طبق قوانین موجود داره عمل میکنه.

    کاری که یک تکنولوژی مثل Siri داره انجام میده اینکه درخواست‌های شما را با توجه به منابعی که در اختیار داره در سریع‌ترین زمان ممکن پاسخ میده و به شکل اون کنش مثل تماس با یه فرد خاص یا اعلام برنامه هفتگی یا هر امکانی که در این هوش وجود داره. آیا میشه گفت Siri خود گوشیه؟ خود آیفونه؟ یا اون تکنولوژی یا ابزار خاصه؟ یا میشه اون رو بدون در نظر گرفتن امکاناتی که در گوشی وجود داره کاربردی دونست و ماهیتی براش متصور شد؟ ما درخواست‌هامون رو از اون انجام میدیم اما درواقع یه سری اتفاق‌هایی داره در گوشی میفته و یه سری دستوراتی اجرا میشه که اون کنش اتفاق میفته.

    یه تفاوت‌هایی بین این هوش و نحوه کارکرد جهان هستی وجود داره که توضیح میدم. برای اینکه این توضیح را متوجه بشیم اول باید بفهمیم که ماهیت این خدا چیه؟ سیستم چیه؟ توحید و شرک به چه معناست؟

    همان‌طور که خودت میدونی ال+اله= خدایی رو معرف میکنه که= رب‌العالمینه یعنی به نسبت اله‌های متفاوتی که افراد از ماه و خورشید و ستاره گرفته تا گاو و فرعون و نمرود هیچ‌کدوشون رب‌العالمین نیستن، به‌طوردقیق‌تر خاصیت‌های اون اله اصلی رو ندارند. توی قرآن هم صفات و ویژگی‌های مختلفی برای این الله در نظر گرفته شده که خب همشان نشان‌دهنده برتری این اله نسبت به اله‌های دیگست. خالق، علیم، قدیر و …. . اما نکته‌ای که اینجا وجود داره اینکه این‌ها هیچ‌کدام ماهیت این الله رو به‌تنهایی مشخص نمیکنن که چیه این اله دقیقاً. مثلاً اله‌های دیگه ماهیتش مشخصه که یا انسانن یا حیوان یا شی هستند اما این الله ماهیتش تنها یکبار اون هم در سوره نور آیه 35 معرفی شده، اون هم به‌حالت تمثیل که خود این تمثیل خیلی جای تعمق داره. قبل از اینکه این آیه رو بررسی کنیم یه چند تا آیه دیگه رو معرفی میکنم که پیشنهاد میکنم مطالعه کن و بعد سراغ این آیه بیا. آیه 3 انعام، 3 یونس، 32 یونس، 19 ابراهیم، 63 نحل. این آیات ابعاد متفاوتی از الله رو بررسی می‌کنند و تو آیه 35 نور حالا میاد این الله رو با تمثیل توضیح میده.

    جا داره اینجا اشاره کنم به جلسات 9-10 دوره راهنمای عملی و جلسه 4 کشف قوانین که خیلی خوب استاد درخصوص ماهیت الله توضیح میدن، می‌خوام یه نقل‌قولی رو از استاد در جلسه 10 راهنمای عملی اینجا بیارم که در مورد ماهیت الله میگه هو ظاهر و باطن، هو اول و آخر. یعنی به‌نوعی به انسانی که تا اینجای کار اله رو فقط در چیزی قبول داشت که بتونه ببینه می‌خواد نشان بده که اونی که فکر میکنی نیست. ای نمرود یا فرعونی که ادعا میکنی که رب هستی، ای مسیحی که فکر میکنی عیسی خدا یا پسر خداست، الله اونی نیست که تو فکرش رو میکنی، چیه؟ آیه 35 سوره نور:

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

    در معنی این آیه چندتا موضوع قابل تامله:

    1. تشبیه الله به نور و خاصیت‌های نور که باز در جلسه 10 و آزمایش‌های فیزیک کوانتوم به‌روی نور و تاثیر اثر ناظر که در آخر این آیه هم از فعل یشاء استفاده شده نه یرید.

    2. استفاده از مثال برای تعریف ماهیت وجودی الله

    3. چراغی در میان شیشه که تلالوش رو ما درک می‌کنیم

    4. استفاده از واژه شجره که در قرآن به‌معنای صرفاً درخت نیست، بیشتر صحبت از یک مجموعه است (در آیه 30 سوره قصص این مفهوم قابل ملاحظه است) و حتی استفاده از زیتون هم که مایعی بود بدون دود که قبلاً به‌جای سوخت استفاده میشد که نه دودی داشت و نه بویی

    5. روشن بودن این نور بدون اشتعال به‌طوری که هیچ سایه‌ای نه در شرق ایجاد میکنه نه در غرب

    6. استفاده از تمثیل نور برای درک جریان هدایت که در مقابل مفهوم ضلالت به کار میره اون هم طبق مشیت نه اراده.

    یک موضوع خیلی مهمی رو استاد درخصوص ماهیت انرژیتکی جهان و خداوند بیان میکنه که به نظرم خیلی خیلی درسته، اون هم اینکه همه چیز در این جهان از انرژیه یعنی خداوند هم جدای از این موضوع نیست، یعنی قدیسیتی که ما به الله میدیم نباید ما رو در درک انرژیتکی بودنش دچار مشکل کنه. ماهیت جهان بر اینه و نمیتونه چیزی غیر از این باشه. انرژی در هر لحظه داره تبدیل میشه چه برای ما قابل لمس و رویت باشه و چه نباشه داره تبدیل میشه. این انرژی هم برای تبدیل هر چیزی به چیز دیگه تابع یک قانون و قائده خاصی است، یعنی تبدیل این انرژی نمیتونه خارج از قواعد باشه. مثل اینکه ما نمی‌تونیم حال بدی داشته باشیم و چیزهای خوبی رو جذب کنیم چون این موضوع در چارپوب قواعد این انرژی نیست این انرژی فقط در حالت مثبت میتونه تغییر شکل بده یعنی فقط میتونه تغییر کنه، اگه ما حالمون بده از نظر جهان و قوانین این انرژی داریم پاسخ مثبت میدیم برای تبدیل این انرژی به اتفاقات نامناسب.

    ربوبیت و یگانگی الله موضوعی نیست که برای ما قابل درک و فهم نباشه، یعنی دقیقاً پذیرش همین موضوع که ما انرژی هستیم و تبدیل می‌شویم و به‌طور هشیارانه و خلاقانه میتونیم تبدیل کنیم فقط ما انسان‌ها، یعنی دمیده شدن روح صحبت از فعال شدن حالت هشیار و خلاقانه تبدیل انرژی به‌نسبت سایر موجوداتی که دارند طبق یک برنامه مشخصه از پیش تعریف شده و به اصطلاح غریضی عمل می‌کنند.

    این یکی از تفاوت‌های هوش کیهانی و هوش مصنوعی است، یعنی تفاوت در حجم و میزان قدرت خلق شوندگی. هوش مصنوعی با تمام پیشرفت‌هاش که خودش حاصل تبدیل این انرژی هوش کیهانی است محدودیت‌هایی در ارائه خدمات داره اما هوش کیهانی هیچ محدودیتی برای گسترش و ارائه خدمات نداره. یعنی محدودیت‌های ما در دریافت خدمات از هوش کیهانی محدودیت‌های ما از آگاهی قوانین هوش کیهانی است نه اینکه هوش کیهانی محدود باشه. میشه اینطور مثال زد که مثلاً در بسیاری از گجت‌هایی که در دسترسی ما هستند هم ما داریم از یه‌سری چیزهای ابتداییش استفاده می‌کنیم و بعدا‌ً متوجه میشیم که این گجت این قابلیت‌ها رو هم داره، یا اصلاً بعداً شناخته شده یا نسخه جدیدتر و کامل‌تری ازش ارائه میشه. مثل موضوع اینترنت که شاید خود مبدعان این شبکه هم تصورش رو نمی‌کردند که انقدر این موضوع بتونه گسترده بشه، در واقع این گستردگی در ذات وجود داشته اما انسان‌ها ازش ناآگاه بودن و آرام هدایت شدند به همین خاطر خداوند از واژه هدایت در مقابل ضلالت استفاده میکنه.

    به آیه 63 سوره نحل توجه کن

    تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ

    به یگانگی الله سوگند یاد میشه که ما رسولانی را فرستادیم، یعنی یک سیستم طبق یک اصل (انرژی) و قواعدی که براش تعریف شده این کار را انجام داد.

    خدا یک انرژی و هوش خودکاره که شاید درک همین مسئله برای ما دشوار باشه که نفهمیم این هوش خودکار یعنی چی و چقدر میتونه گسترده و پیشرفته باشه. اما نکته اینجاست که در حال بسط دادن خودشه این انرژی، همین موضوع جالبی که هر ساله دانشمندان دارن بیشتر بهش میرسند که این جهان داره بسط پیدا میکنه و بزرگ‌تر میشه، مثل خود ما که از یک نطفه تبدیل به یک انسان بالغ میشیم و هوشمندتر میشیم، یعنی این مغز و ذهن ما توانایی این کار رو داره اما دلیل اینکه انسان‌ها بیشتر دارند از توانایی‌های ذهنی خودشون استفاده میکنن اینکه دارن بیشتر با کارکردهاش آشنا میشوند.

    خود شما که با برنامه‌نویسی آشنا هستی میدونی که هر چیزی که تو ذهنته میشه از طریق کدنویسی انجامش داد چون این پتانسیل رو داره و اگر شما ازش خبر نداری به این دلیل که آگاهی شما کمه نه اینکه برنامه‌نویسی محدودیت داشته باشه یا اگر همه محدود باشه شکل جدیدتر و کامل‌تری ازش ارائه میشه. حالا پرسشی که میتونه اینجا به وجود بیاد اینکه توسعه‌دهندگان این برنامه دارند این برنامه رو گسترش میدن یا شما که داری با نگارش کدهای جدید آپشن‌های بیشتری رو از این برنامه و قابلیت‌هاش ارائه میدی؟

    دلیل اینکه ما در درک خداوند دچار مشکل میشیم به این خاطره که ما خداوند رو با خودمون مقایسه می‌کنیم و هر محدودیتی که در خلق و تبدیل این انرژی داشته باشیم رو به خداوند هم نسبت میدهیم، درسته که یک زبان برنامه‌نویسی نتیجه خلق یه سری انسانه و اون انسان‌ها تنها با توجه به درکی که پیدا کردند اومدن این برنامه رو به وجود اوردن و ما رو خلق نکردند اما این انتظار رو داشتند که این برنامه توسط انسان‌های دیگه گسترش پیدا کنه اما تفاوت با خداوند اینکه خداوند هم این کدها رو نوشته و هم توسه‌دهندگان رو به وجود آورده. یعنی این هوش توانایی انجام این کار رو داشته و به انسان هم این توانایی رو داده.

    مثلاً به بحث متاورس فکر کن. افراد شخصیت‌هایی رو به وجود میارند که اون شخصیت‌ها خودشون خودشون رو گسترش میدن.

    تمام چیزهایی که در جهان هست نشانه‌های خدا هستند اما خود خدا مجموعه‌ای از همه این چیزهاست که خب چون ما همه چیز رو هیچ‌وقت ندیدیم و نمیبینیم نمیتونیم بیشتر از این درکش کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: