پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-29 04:11:212024-08-04 11:31:00پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
من در مورد پول در آوردن الگوهای یکسان دارم
تا وقتی که روی خودم کار می کنم پول هست و پول میاد و تقریبا خوبه
ولی وقتی روی باورهای ثروت سازم کار نمی کنم و اصلا انگاری یادم می رود . از پول خبری نیست که نیست.
با دیدن فایل تصویری این را در خودم متوجه شدم که پول درآوردن را دایمی در خودم دریافت نمی کنم بلکه همیشه کم کم و ماهی و دو ماهی یه مقدار است
و همینه که مثلا برای خریدن یه سرویس طلا پولش را ندارم چون باورهای ثروت ساز را دایمی کار نکردم
و حتی خوشحالی دارد که اگر پیوسته کار کنم و بشود جزیی از وجودم همیشه پول دارم و کم کم با قانون تکامل می تونم در رده ی افراد ثروتمند همیشه و همیشه و همیشه باشم و بمونم
خدایا شکرت
من از همه چی می ترسیدم
از یه بچه
از آدمها
از راه رفتن
از خودم ؟؟؟!!!!
حالا چرا از خودم چون خودمو خوب نمیشناختم چون می دونستم کمبود و کمبودهایی دارم که نمی تونم اونها را رفع شون کنم
خدایا شکرت
از دوره های استاد خداوند بهم یاد داد که خداوند به شجاعان پاسخ می دهد
من این شجاعت را باهاش زندگی کردم
شب تاریک تاریک در خونه تنها موندم
تا یه گربه یا یه سگ دیدم سریع رفتم سمتش و دیدم اون حیوان از من می ترسه بعد یاد حرف اسناد افتادم که گفت : وقتی به سمت ترسها می روی می بینی که ترسها خودشون محو می شوند
إلهی شکر الهی شکر الهی شکر
من ترس از بنگاه رفتن داشتم
یعنی می ترسیدم بروم بنگاه و بگویم
آقا ببخشید خونه می خواهم
و اون قدر به صورت اول متافیزیکی بعد هم به صورت واقعی و حقیقت رفتم تو دلش
با بنگاه دارها صحبت کردم
باهاشون رفتم خونه دیدم
می گفتم
می خندیدم
واقعا اگر خداوند در هر لحظه از زندگی باشه
و قانون بدون تغییرش چه حرکت هایی که انجام شود
الله اکبر
….
من داشتم می پذیرفتم که دیگه خونه برای من نیست
دیگه اصلا من هیچوقت خونه دار نمیشوم
ولی باز هم خدا و دستان بی نظیرش اسناد جان عزیزم
من قبول کردم که دیگه نیست
تموم شد
یا برای از ما بهترون است
یا برای ثروتمندان است
اینها را باید عین حقیقت قبول کرد وگرنه جواب بی جواب
چون در حد یه حال خوبه
در حد به نوشته است
پس کو نتایج ؟
من باید الگو داشته باشم تا ذهنم باور پذیر شود براش
دختر خاله ام در همین سن جوانی در همین اوضاعی که ذهن من آره بهتره بگم ذهن من میگه نمیشه خواسته ی من را داره
جاری بزرگم
جاری دومی ام
خانم حضرتی دوستم
آقای زارع همسایه مون
وووو
یا یه باگ اینکه من در ذهنم این بود باید یه چیزی را از دست بدهم تا به چیزی را صاحب شوم
یا یه چیزی را بالا بفروشم تا صاحب چیز دیگه ای شوم
و الحمدلله رب العالمین الان خیلی بهتر شده ام و اصلا به از دست دادن فکر نمی کنم
یه خانم و آقایی هستند از دوستان همسرم و خودم این دونفر پایه اصلی کوهنوردی هستند یعنی به هیچ عنوان نه خسته میشوند از این کار نه گوش به حرف کسی می دهند
این دو نفر زن و شوهر الگوی من سده اند برای خیلی از کارهام که باید اینقدر پیگیر باشم
خستگی معنایی نداشته باشه برام
راهی را که انتخاب کرده ام ادامه بدهم
فارغ از نگاه دیگران
سرزنش دیگران
وووو
خدا را شکر برای وجودشان
….
من وقتی وارد برنامه های استاد شدم اوضاع هر روز بهتر و بهتر شد به صورت معجزه وار الهی شکر
اما این باعث شد من شوم حال خوب من همسرم یعنی من باید تمام صحبت های استاد را البته در حد خودم همه و همه را برای همسرم می گفتم تا اون هم به حال خوب برسد تا اون هم مثل من از قانون بدونه
ولی باز هم خدا دستمو گرفت و از صحبت های استاد فهمیدم که اصلا وظیفه ی من نیست که حال یکی دیگه را خوب کنم
و کم کم این را ترک کردم اولش با سرزنش ها و تحقیرهای شوهرم روبرو شدم ولی جهان بهم کمک کرد و پای حرفم وایستادم
الان نمیگم در همه ی موارد ولی در بعضی از موارد هنوز هم همون کارها و مسیرها را طی می کنه.
ولی من خدا را شکر خیلی تغییر کردم برای خودم
خدا را شکر
خدا را شکر
خدا را شکر
من از اشتباهات دیگران درسهایش را می گیرم و برای خودم و زندگیم به کار می برم
هم دوره و هم این فایل همه با هم کمکم کننده است
قدرت تحسین کردن دیگران من سعی کردم در ذهنم حک کنم چون میدونم چه قدرتمند است و کارساز
…..
باور:
من در کجا سرمایه گذاری کنم رشد می کنم
من در هر کجا ملک دارم
من ملک های فراوانی دارم که خدا را صد هزار مرتبه شکر هر روز داره رشد بیشتری می کنه
من معجزه وار ملک های زیادی را دریافت کردم و دریافت می کنم و دریافت خواهم کرد
خدا را شکر خدا هوایم را در هر لحظه دارد
من با داشتن ملک اعتماد به نفسم بالاتر میرود
هر روز بر تعداد ملک هام اضافه میشه
«قانون از دست دادنی وجود ندارد» . خدا همچین قانونی ندارد . من با افکارم این باور را در ذهنم درست کردم و خود خدا هم کمکم می کنه تا ابن ترمز را رفع کنم و باور درست و صحیحش را بسازم و صعود کنم
همه ی ملک های من تصاعدی رشد می کنند
…..…………
………………….
………………………..
الهی شکر
الهی شکر
الهی شکر
من با یه دوستی رفتیم بیرون بعد به یه پارک فوق العاده عالی هدایت شدیم ایشون خیلی مدارش پایینه و هیچ ملک و خونه ای ندارد
من دیدم دائما داشت می گفت اینجا خیلی قشنگه خب این باور که خوبه
بعد می گفت خوبه که آدم یه جایی مثل اینجا داشته باشه خب این هم که خوبه
حالا بعد می گفت برای ما که نیست ….!!!!!
برای از ما بهترون است ؟؟؟؟؟؟
دیگه اون دنیا…..
دیگه اون دنیا
این دنیا که تموم شد
این دنیا که نداد
حداقل اون دنیا بده
این همه ترمز و باور مخرب اون همه زیبایی را خراب کرد به همین راحتی
به همین راحتی خودمون را محروم کردیم از نعمت ها از ثروت ها از خوشی ها
با حسرت خوردن به اینکه برای ما که نیست
برای اون دنیا
حالا این به درسی بود برای من که وقتی در این دنیا بتونم در اون دنیا هم خداوند به من لطف می کنه
حسرت نخوردن برای نداشته ها
تحسین کردن برای آنهایی که دارند
لذت بردن از لحظه حالم
لذت بردن از داشته هام
من که خودم خیلی باید مدام تکرار کنم تادر ذهنم حک شود.
تا موندگارت شود در ذهنم
تا یادم بمونه
تا به عقب بر نگردم
تا رشدهایم تصاعدی شود
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
……..
من باید صاحب ملک شوم
من باید صاحب خونه شوم
من باید در خونه ی خودم زندگی کنم
اینها بخشی از درخواست های من از خود خود خود خداوند است
و می دونم من را هدایت می کنه.
باید کار به کسی نداشته باشم
دیگران را رها کنم
خود خدا دستانش را به سمت من هدایت می کنه
مسیر ادامه دارد …….
قانون ادامه دارد…..
درک کردن ادامه دارد…
ساعت 21:21 به فال نیک می گیرم
به نام تنها فرمانروای جهان و جهانیان
سلام
……
من با تمام سوالات بالا ترس را احساس کردم و بیشتر از جنبه ی بیزینس شخصی و کسب و کار ترسهام را دیدم البته این شجاعت را داشتم که اینجا عنوان کنم خدا را شکر
من با طرد شدن مشکل دارم و ترس دارم و باید راه حلش را در درونم پیدا کنم تا رشد کنم
من از ناشناخته ها و شکست خوردن خیلی می ترسم چون همیشه این در وجودم هست که نکنه این کار را بکنم و نشه؟؟ حتی برای کامنت نوشتن هم ترس دارم نکنه استاد ببینه و خوشش نیاد؟؟ نکنه دوستان ببینن و بهم بخندن ؟؟ نکنه استاد ببینه و بگه این شاگرد من دیگه نیست حذفش کنید به خدا بارها و بارها من ترسیدم و کامنت ننوشتم برای این ترس واهی و مسخره ؟؟!!!!!!!!!!!!!
حالا به خودم میگم بابا استاد خودشون میگن من لذت می برم شماها از خودتون میاد میگید دوستانم دیگه هم میان میگن از زندگیشون ، از موفقیت هاشون ، از نحوه ی آشناییشون وووو
یعنی من وقتم را می زارم و کامنت می نویسم و کامنت ها را می خونم این برای رشد منه …..
…………..
نکنه همسرم که با هم در بیزینس هستیم بگه چرا این کار را کردی/؟
حالا باید چیکار بکنم؟؟
خب حالا بر فرض هم بگه که چرا این کار را کردی ؟!! من باید نترسم و اون کار را انجامش بدهم و به خودم بگم دیدی هیچی نشد بر فرض اینکه اون// بنر// چون ما دفتر تبلیغاتی داریم// خراب شد به هزار و یک دلیل دوباره می زنیم مثل صبح یه نفر براش بنر چاپ کرده بودیم و برده بود بعد دیده بود اشتباهی شده و آورد با نهایت احترام درستش کردیم و بعد بردش به همین راحتی به همین سادگی
من از تنها ماندن هم می ترسم چون الان روی کسب و کار تمرکز کردم می بینم خیلی از تنها ماندن هم می ترسم نکنه همسرم بگه مغازه را تنها بچرخون؟؟؟ چون چند بار تاکید کرده که می خواهم به تو بسپارم ، نکنه نتونم؟؟ نکنه مشتری هارو ناراضی کنم؟؟نکنه مشتری ها از من ناراضی شوند؟؟ و دیگه نیان مغازه ما؟؟
حالا راهکارش چیه؟؟ به خدا توکل کنم ، در کسب و کاری که هستم حرفه ای شوم که هر کاری که آورد مشتری با عشق انجامش بدهم
خدا را شکر
تنها سلاح ترس ، رفتن در خود ترس هست بعد می بینی که ترس محو شده و دیگه ازش خبری نیست
…………..
اما الگوهای تکرارشونده برای من /////کم محلی دادن دیگران است//////؟؟؟؟!!!!!!
چون هر کجا میروم ، حالا به مکان جدید هست یا در جمع دوستان یا در جمع فایل و اقوام زیاد محل به من نمیدهند چون خیلی این طرز رفتار با من برخورد شده است و همچنان هم می شود عرض میکنم
البته که میدونم از عدم عزت نفس هست وباید باز هم روش کار کنم ولی این طرز برخورد واقعا یه وقتایی آدم را آزار میده و قابل تحمل نیست که شما وارد یه جمعی میشی و می بینی همه برخورد خوبی باهات ندارند و کم کم بیشترشون پشت بهم میکنند !!!!!
من هنوز که هنوزه دلیل این رفتار را نفهمیدم !!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون خیلی هم از برنامه های استاد هم استفاده میکنم و دوره هاشون را تهیه کردم البته که با عشق
ولی این نوع طرز برخورد را هنوز علت اصلیش را نفهمیدم
قبل از آموزه ها و ندونستن قانون ، به جمع و مهمونی نمیرفتم ولی الان میروم و این برخورد باهام میشه ؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
………………..
خدایا شکرت
به نام الله
سلام آیدا جونم
مرسی که برام ارزش قایل شدی و دست به قلم شدی
دوره عزت نفس استاد جون را دارم و خیلی خدا را شکر دارم روش کار میکنم خدا را صد هزار مرتبه شکر
ولی یه تضادهایی هستند که واقعا حوصله آدم ازشون سر میره و به خودش میگه بسه بابا ؟؟!!!!!!!!!! تمومش کنید دیگه………….
البته این رو هم اضافه کنم که این جمعی که من میرم برای ترمزهای قبلی با من این برخورد را دارند، چون قبلا برای باورهای منفی و بد خودم هر چی که می گفتند من میگفتم باشه
حتی یادمه خودمون وام گرفته بودیم و این جمع فهمیده بودند و بهمون می گفتند پول تون را به ما بدید تا ما ماشین بخریم و حالا برای این موارد هم هست و همه هم می دونند و الان میگم این ها قدرتی ندارند ول یباید با ایمان بگم و روش وایسم
یعنی می خواهم این رو بگم که می خواهند یه جورایی همون رفتار و رفتارهای قبلی و چند سال پیش را که من باهاشون داشتم و اونها با من داشتند را به من نشون بدهند
و من هم اعتماد به نفسم بالاست
من امیدم به خداونده
و کسی کاره ایی نیست
و نمیخواهم بی احترامی بهشون کنم
همه ی این ها به باورهای وجودی ما بر میگرده
باز هم ممنونم ازت عشق دلم
به نام الله
سلام
ممنون که وقت ارزشمندت را برام گذاشتی و برام نوشتی
اینکه من متفاوت هستم و طرز نگاهم متفاوته بعضی افراد را به فکر فرو برده و نمیدونم یه حرکاتی از خودشون بروز می دهند
چون جامعه به شدت منفیه و حالا من می خواهم یه جور دیگه به قضایا نگاه کنم البته من کار خدمو میکنم و از هیچ کس نمی ترسم و وارد بحث هم با هیچ کسی نمیشوم
به خداوند می سپرم و ردش می کنم
واقعا وقتی سالم و سلامت هستی همه تعجب میکنند
یه وقتایی مجبور میشم که الکی همین طوری بگم.. آره خیلی اوضاع خرابه …خیلی مریضی زیاد شده
ولی سریع السیر حالم خوب میکنم و خودمو به اون راه می زنم
چون واقعا سلامتیم برام مهمه
چون واقعا نمی خواهم بیمار باشم
چون نمی خواهم مثل قبلا و چند سال پیشم و در بیشتر اوقات ، در اورژانس سرم به دست باشه و گریه کنم ، من این رو نمیخواهم
من سلامتیم برام مهمه
من سالم بودن همیشگی ام برام مهمه
من سرزنده بودنم برام مهمه
تنها کاری که میتونم بکنم خودمو از جمع های منفی کنار بکشم به خاطر خودم
ولی خداوند هست و همیشه کمک می کنه
تا خدا را دارم شاد هستم و خوشحال
بازم ممنون عزیزم
به نام الله
سلام
ممنون که من رو قوی دیدید البته که من از شاگرهای استاد جونم هستم و با عشق آموزه هایش را دنبال میکنم
البته که خودتون هم زلال و صاف و یکدست هستید که منو هم همین طور دیدید
دقیقا درست گفتید ادم قوی با کلمات ترسهاش را خرد میکنه .. واقعا نتایج من وهمه ی دوستان گواه بر این موضوعه ولی بعضی از ترمزها را باید ریشه یابی کرد و درستش کرد چون تموم نمیشه و از راه دیگه ایی وارد میشه
خدا را صدها هزار بار شکر که کامنت من را دوست داشتی الهی الحمدلله
به نام الله
سلام عزیزم
آفرین به خود شما که برای من پاسخ نوشتید و به من زهرا جان گفتید
دیگه تمومه
دیگه حله
می دونی عزیزم.. وقتی با تضادی برخورد میکنی باید بهش فکر کنی خصوصا اینکه اون داره همین طور تکرار میشه
تمریناتی که در دوره عزت نفس استاد داده را من انجام میدهم ولی باز هم باید بیشتر روشون کار کنم اگر می خواهم نتایجم تصاعدی شود
و نکته ی مهمی که باید بگم اینکه من دارم روی خودم کار میکنم و روی خودم حساب نکنم ، بلکه بسپرمش به خدا
وقتی به خدا می سپاری تموم شده بدونش
من یادم نمیاد به خودم افتخار کرده باشم و ممنون که بهم گفتی عشق دلم که باید به خودم افتخار کنم
مرسی عزیزم
به نام الله
سلام
خدا را شکر برای وجودتون عزیز دلم
ترمزها اونقدر مخفی هستند که باید حرکت کنی تا بفهمی
و وقتی فهمیدی باید از خداوند کمک بخواهی
که این سایت الهی بهترین جوابها درونش هست برای نتایج تصاعدی
عزیزم یه نکتته ای هستت که من روی نکات مثبت دیگران زوم میکنم و خودم هم تا میتونم روی نکات مثبت تمرکز لیزری دارم وواقعا تا جایی که خداوند یاریم کنه این کار را میکنم اما یه وقتایی واقعا انسان های خداوند یه جورایی خسته میکنند آدم رو یعنی در جمعی همه دارند میگویند می خنده اند یکدفعه یه حرکت هایی ازشون سر میزنه که تعجب آوره
حالا کار ما این هست که بهش توجه نکنیم
ولی دیدید بقیه همین طور زول میزنند به آدم و یه جورایی آدم خجالت میکشه و واقعا می خواهد زمین دهن باز کنه
البته میدونم واقعا نباید بهش توجه کنم ولی در جمع ها می بینم این تضاد را
مثلا من در یه مهمونی بودم چند وقتت پیش همه می گفتیم میخندیدیم و بعد یکی از اقوام گفت که فلانی خیلی از // من که زهرا قاضی هستم /// سرتر هست من هیچی نگفتم و خندیدم وتوجه نکردم و ایشون مگه رها میکرد موضوع را ؟!!! همین طور ادامه و ادامه وهمین طور میگفت به خدا قسم من هیچی نمی گفتم ومی خندیدم
این را میگم که چندیدن بار برام تکرار شده وگرنه به چه دلیل من باید یادم باشه این موضوع را
و جالبه در بیشتر اوقات همه هم تایید میکنند که آره فلانی خیلی خوبه …. فلانی از فلانی خیلی سرتر و بهترهست
حالا کار من این هست که روی نکات خوب زوم کنم
ولی دوست عزیزم و دوستان خوب سایت الهی خودم
واقعا این تضاد برای من مهمه
در جمع یه نفر را بخواهی کوچیک کنی یه کم برات سخته
وبعد هم بیشتر افراد پشت بهت کنند
حالا خدا را شکر به این تضاد مهم من برخورد کردم و خداوند بهم گفت و خداوند بهم فهموند و دارم حلش میکنم
خدا را صد هزار مرتبه شکر
ممنون که جواب ترمز من را دادید عزیزم
به نام الله
سلام
چقدر با احساس خوب کامنت شما دوست عزیز و هم فرکانسی عزیزم قطعا همین طور ی که شما گفتید
چون قانون مو لا درزش نمیره
ممنون که برام نوشتید عزیزم
بله درست می فرمایید عزیزم تایید کردن این که خدا را شکر مثلا فلانی من را تحویل گرفت این خودش باور مهم و اساسی هست که حتما باید رعایتش کنم اگر میخواهم نتیجه بگیرم
خدا را شکر برای وجودتون
خدا را شکر برای وجودت عزیزم
بله کاملا درسته سوالات نادرست ما رو به جواب های نادرست وا میداره و باید سوال درسست را از جهان پرسید تا جواب درست را بهت بگه
من واقعا در جواب دوستان در بالا هم گفتم من تا تونستم اعراض کردم . توجه نکردم ولی واقعا یه کم به خوودم اومدم و گفتم باید این تضاد را حلش کنم . این به چه معنیه ؟؟ یعنی چی در من ایراد داره که باید حل کنم و من حواسم نیست ؟ چه باوری در من ریشه داره که من نمیدونم خدایا خودت بهم بگو و اگر زرنگ باشم جوابها را بهم گفت
و خدا را شکر با این همه پاسخ ها مواجه شدم
چی از این بهتر
با خوندن کامنت ها من هم قلبم باز میشه و این امید در من شعله می زنه که نگران نباش و درست میشه
تو فقط قدم بردار حل کردنش با ما
به نام الله
سلام محمد جان عزیزم
ممنون که کامنت من را خوندی عزیزم ، دوست هم مدارم
خدا را شکر که خداوند به دلم انداخت و من این تضاد را نوشتم و باعث گسترش شدم الهی صد هزار مرتبه شکر
شکی در این نیست که هم باعث رشد من و هم باعث رشد شما و همه ی دوستانم میشه
دوست عزیزم ، دوستان هم فرکانسی عزیزم ، من خودمو میگم به خدا قسم من اصلا و ابدا
نمی دونستم که همچین قانون بدون تغییری هست
اصلا روحم خبر نداشت
ولی به خدا توکل کردم و خداوند هم که همیشه اجابت میکنه
من وقتی با این تضاد برخورد می کردم ، فکر میکردم با یه کاری انجام دادن می تونم دل طرف را بدست بیارم و به خیال خودم اون با من برخورد خوبی داشته باشه مثلا چیکار می کردم؟؟
براش هدیه می گرفتم
یا از وسایل خونه ام بهش می دادم
یا تا می گفت فلان چیز را ندارم سریع می رفتم و براش می آورم اگر داشتم البته چون به خیالات واهی خودم بودم و میگفتم حل شد دیگه ولی برای یه روز و دوباره هم من یادم می رفت و هم اون طرف یادش می رفت ……..
ولی خدا را شکر الان یه استاد عزیزی داریم که میگه تو نمی خواهد کاری بکنی
تو فقط باورهات را تغییر بده
و بسپر به جهان
به خدا خودش می دونه چیکار کنه
تو واکنش گرا نباش
تو ذهنت را کنترل کن
تو فاعرض عنهم را رعایت کن
بقیش با خدا
خودش هدایتت میکنه
……………….
قطعا دوست عزیزم رشد میکنم ورشد خواهیم کرد
همین که شما برام نوشتی خودش رشد هست برام
الهی الحمدلله
ممنون که برام ارزش قائل شدی و برام نوشتی
مرسی