پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8 - صفحه 31

534 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جواد خاکی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 852 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین

    سلام به همه دوستان

    سلام خدمت همه دست‌اندرکاران تهیه این سایت

    بریم راجب به سوالاتی که پرسیده شد

    چیزی که من توی خودم کشف کردم در مورد ترس این بوده :

    مثلا من از کار‌های فیزیکی (ترس از ارتفاع ، ترس از حیوانات ، ترس از آب و…) ترسی ندارم

    و اتفاقا عاشق کارهای هیجان انگیزم …خیلی از چیزهایی که توی اطرافیانم دیدم که ترس دارن ،با خودم گفتم واسه چی میترسن اما توی زمینه ‌های درونی من بسیار بسیار ترس دارم

    من بشدت از اینکه کسی بهم نه بگه ترس دارم و هضمش برام سخته دارم رو خودم کار میکنم که بابا تو حق اینو داری که درخواست کنی بقیه هم حق اینو دارن که بگن نه یا بگن آره

    و از زمانی که از شما شنیدم درخواست کنید سعی کردم فارغ از اینکه طرف بگه آره یا نه درخواست کنم

    و نتایج بسیار خوبی گرفتم.این ذهن ماست که قضاوت میکنه و همیشه ام قضاوت هاش اشتباه در میاد

    من ترس از شنیدن انتقاد رو داشتم و دارم.همیشه اون چیزی که فکر میکردم درسته یا اون چیزی که توی دلم بوده رو نمیگفتم به این دلیل که طرف ناراحت نشه.همیشه خودم رو موافق نشون دادم مبادا اینکه بگن بالا چشمت ابروعه.خودسرزنشی بسیاری دارم اگه کسی از من انتقاد‌ بکنه یا اینکه منو طرد بکنه.

    از شکست خوردن هم میترسم.توی خیلی از شرایط کاری یا شرایطی که می‌دونستم باید برم تو دلش اما نرفتم و خیلی آروم آروم جلو رفتم که شکست نخورم اما همون موندن توی دایره‌ امنم و ترس از شکست باعث شده که شکست بخورم

    توی روابطمم الگوی تکرار شونده داشتم

    ینی فردی که اومده بود توی زندگی من دقیقا عین قبلی بود حتی اسم مستعار دومی شبیه اولی بود

    و بعد اینکه اون دومی هم به نتیجه نرسید من تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم

    بنظر من یه پکیج کاملی از ترس های ما به علت بیماری کمالگرایی است

    من همیشه هر جایی که ذهنم اومده و گفته باید عالی باشی یا فلان کار رو عالی انجام بدی به خودم آگاهانه گفتم نه من می‌خوام معمولی باشم ،حتی با خودم گفتم میخوام اون کار رو به بدترین شیوه ممکن انجام بدم ولی بعدش نتیجه اش خوب در اومده برام

    این انتظار کمال و عالی بودن پیش زمینه‌اس برای ایجاد ترس و شروع نکردن

    و همچنین باعث میشه فکر کنیم بقیه هم عالی‌ان و هیچ نقصی ندارن

    این موضوع باعث میشه که اولا

    خودمون رو باهاشون مقایسه کنیم و احساس بدی نسبت به خودمون داشته باشیم

    دوما انتظار‌مون از دیگران میره بالا و اگه جایی خلاف تصور ما رفتار کنن ، ما بهم میریزیم

    خلاصه ترس زیاد هست ولی همینکه میپذیری ترس داری ، همین موضوع باعث میشه که آگاه بشی به ترس‌هات

    آگاه شدن و پذیرش اولین قدم برای حل هر موضوعیه

    سپاسگزارم خداوندم که فرصت داد به من تا در این فضا قرار بگیرم و نظرمو با شما دوستان به اشتراک بذارم

    شاد و موفق باشید

    خدانگهدارتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ناصر رضازاده گفته:
    مدت عضویت: 605 روز

    سلام استادعزیزم

    استادعباسمنش عزیزوخانم شایسته

    من هدایتی این فایل رودیدم

    که یک اتفاق چندباربرای من افتاده ومن درسش رونگرفتم

    واین فایل بهم کمک کردتاازاین الگوهای تکرارشونده

    ومن یک سری باورهای اشتباه دارم ومن بایدروی خودم هنوزهم کارکنم تابهتربشم

    ومن سعی میکنم تابیشترباترس هام روبروشوم وپیشرفت کنم

    استادمن یک درسی که ازاموزش های شماگرفتم

    به نازیبایی هاتوجه نکنم وتوجه کنم به زیبایی هاخیلی دوست دارم عباسمنش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    الهام باخرد گفته:
    مدت عضویت: 340 روز

    سلام استاد جان فایل رو گوش دادم‌کاملا متوجه منظورتون شدم و عالی بود فقط ذهن من چند روزه درگیره که الگو هارو پیدا کردم ولی باور غلطشو چه جوری پیدا کنم ربط بینشون و ارتباط و وجه مشترکشونو چه جوری درک کنم

    مثلا من هر چند وقت یکبار با همسرم دعوای شدید داریم یا خودم عصبی و افسرده میشم حالا باورم کدومه که اینجوری میشم ؟؟؟؟

    یا اینکه من هر چند وقت یکبارچند روزی حسابام‌صفر میشه کلا با اینکه خودم شاغلم

    اخه چه جوری متوجه باوری که اینو ساخته بشم ؟؟؟

    لطفا منو از این ابهام خارج کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مجید کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 171 روز

    سلام دوستان عزیز وهم درد

    دوستان بهترین چیزی که ما خودمان از ترس رها کنیم وفاصله بگیریم از ترس هامو، که یک دوست پا وخوب وبزرگی داریم،اون دوست کیه؟بله اون دوست فقط فقط خداست،، خدا رو کنار خودمون،پشت پناه خودمون بدانیم مثل حس مادی در کنار ما هست بدانیم همه جا باهاش میریم وهیچ ترسی نداریم بدانیم با وجود خدادلم قرص کنیم وخودمان بزرگتر واز همه خوبتر واز همه بالاتر بدانیم وبگیم این جهان رو خدا برای ما آفریده است.یادبگیریم یاد بگیریم خدا کنارما هست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مجید کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 171 روز

    سلام دوستان عزیز وهم درد

    دوستان بهترین چیزی که ما خودمان از ترس رها کنیم وفاصله بگیریم از ترس هامو، که یک دوست پا وخوب وبزرگی داریم،اون دوست کیه؟بله اون دوست فقط فقط خداست،، خدا رو کنار خودمون،پشت پناه خودمون بدانیم مثل حس مادی در کنار ما هست بدانیم همه جا باهاش میریم وهیچ ترسی نداریم بدانیم با وجود خدادلم قرص کنیم وخودمان بزرگتر واز همه خوبتر واز همه بالاتر بدانیم وبگیم این جهان رو خدا برای ما آفریده شد.یادبگیریم یاد بگیریم خدا کنارما هست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    رستا بانو 717 گفته:
    مدت عضویت: 775 روز

    سلام درود حضور استاد عزیزم مریم جان و دوستان عزیز

    امیدوارم هرجایی این دنیای زیبا که هستین شاد سلامت تن درست باشین

    استاد هر لحضه شکر بابت وجودتون و آگاهی تون

    خیلی خوشحالم خیلی ممنونم

    که کمک میکنید ما هدایت بشیم سمت خوبی ها وشادی ها

    واقعا این فایل ها پر آگاهی پر درس پرنکته ممنونم

    واقعا ممنونم

    خداروشکر که دارم استفاده میکنم هم از کامنت ها هم فایل ها

    فایل ها که بی نظیرن

    کامنت ها هم پر درس پر یاد آوری

    الهی شکر ممنونم استادم خدارو شکر خدارو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مرتضی مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2823 روز

    بنام فرمانروای جهانیان

    درود فراوان خدمت استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته گرامی و دوستان گلم

    خدایا الان قسمت هشت الگوهای تکرار شونده هستم و وقتی فکر میکنم می بینم چقدرالگوهایی دارم که همنیطور بدون دلیل دارم تکرارشون میکنم

    خدای بزرگ ای امپراطور جهان ازت متشکرم که منو هدایت کردی تا بتوانم بهتر خودم را بشناسم

    ترسهایی که هنوز نتوانستم بر آنها غلبه کنم

    ترس از دست دادن عشقم

    ترس از اینکه نتوانم زندگی عشقولانه داشته باشم

    ترس از ناراحت کردن بقیه بخصوص عشقم و فرزندانم

    ترس از اینکه نتوانم ثروتمند بشوم و به خواسته هام برسم

    ترس از دست دادن پول هام و صفر شدن حسابهام

    ترس از قضاوت شدن توسط دیگران

    ترس از اشتباه کردن و زیر سوال رفتن

    ترس از اینکه نتوانم مسئولیتم را در قبال عشقم و فرزندانم انجام دهم در این مواقع احساس گناه هم دارم

    ترس از به اجرا گذاشتن مهریه و به زندان رفتن

    خدایا به تو پناه میبرم

    خدایا لطفا مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای

    دوستتون دارم

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    افسانه قرنجیک گفته:
    مدت عضویت: 247 روز

    بنام خدا

    همین جا هم سلام کنم ب دوستان

    همین نیم ساعت پیش داشتم کامن مینوشتم تو قسمت فایل «انتخاب شغل از زاویه ی باور ب فراوانی و احساس لیاقت»درمورد شغلم نگرانی هایی داشتم ک خدای عزیزم منو هدایت کرده بودن ب اون سایت عالی

    چ ترس هایی هست ک هنوز نتونستم بهشون غلبه کنم؟؟

    یکی از بررگترین ترس هام ترس از موفق نشدن و شکست خوردن تو شغلم ک عاشقشم هستم

    از بچگی مادرم ب من میگفتن ک تو هیچی نمیشی هرکاری میخاستم انجام بدم ایراد میگرفت میگفت چرا درست انجام ندادی یا نمیتونی یک کاری رو درست انجام بدی و من هربار کاری رو انجام میدادم وخوب هم انجام میدادم بازترس اینو داشتم نکنه خوب نبوده نکنه موفق نشم نکنه از من ایراد بگیرن نکنه مسخره بشم …

    و این الگو در من بوجود اومد و همش تکرار میشد یا کاری رو انجام نمیدادم یا وقتی شروع کردم بعد مدت کوتاهی بیخیالش میشدم

    اما باز الان ترسام کمتر شده ب لطف خدا و کمتر نگرانم و میدونم باید تکاملم رو طی کنم.

    راجب ازدواجم همینطور همیشه میگفتن کسی تورو نمیگیره مجرد میمونی پیر میشی پیش ما وای ک چقد ترس داشتم یادمه 14سالم بود بابت باورهای استباهی ک داشتم اولین خاستگارو قبول کردم بماند ک چقدر سختی کشیدم و حالم بد بود تو اون زندگی ک برای خودم ساخته بودم خداروشکر بعدش از مدار هم خارج شدیم و جدا شدیم

    و گذشت و من دوباره ازدواج کردم و دوباره همان الگو همان باورها و همان زندگی قبلی اما با یک ادم دیگ

    میگفتم خدایا چرااااا

    اینکه از قبلی هم بدتره داری چیکار میکنی با من؟

    غافل از اینکه بدونم همه ی این ها رو خودم جذب کرده بودم

    این شد شروع کردم روی خودم کار کردن و خدارو هزار مرتبه شکر با هربار بهتر شدن من رابطم عالی تر میشه رفتارهایی ک فکرش رو نمیکردم این ادم انجام بده برام انجام میده و محبت میکنه

    راجب پول هم ترس زیادی داشتم و دارم

    از خرج کردن پول خیلی میترسم همیشه ترس از دادن یا تموم شدن پول رو دارم و همینطور هم میشه یک مدت پول خوبی میاد اما با الگو و باورهای تکرار شوندم تموم میشه و دوباره صفر میشیم و این هی تکرار میشه و اینطور نشده و درامد و ورودی ثابتی داشته باشم بخاطر الگوهام

    ترس این رو دارم مشتری نداشته باشم یا از کارم خوشش نیاد با اینکه زیبا میشد و مشتری راضی بود اما خودم راضی نمیشدم ک نکنه خوب نبوده و نتونسته ب من بگه؟!

    ترس اینکه بقیه از من موفق تر باشن و من نتونم ب موفقیت برسم وقتی همکاری رو میبینم ک موفق تر از من هستن با مشتری های زیادی دارن خیلی بهم میریزم ک چرا من ندارم و شاید هم قرار نیست تو این شغلم موفق باشم و از ترس کنار میکشیدم خودم رو…اما خداروشکر از وقتی با استاد اشنا شدم بهتر شدم و دارم روی خودم و لیاقتم کار میکنم و ب لطف خدای مهربانم100درصد تو این مسیر موفق میشم چون ایمان دارم بی دلیل من رو تو این مسیر قرار نداده

    اینا ترس هایی بودن ک تاثیر خیلی زیادی رو من داشتن

    از خدای یکتا میخام من رو تو مسیر راست هدایت کنه راه کسانی ک بهشون نعمت داده

    کمکم کنه بتونم باورهامو بشکنم و ب همه ی ترسام غلبه کنم و موفق بشم.

    خدایا شکرت با گفتن اینا خیلی اروم تر شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    به نظر من این سلسله فایل ها یک کلاس عملی بسیار عالی برای عزت نفس و مهم نبودن نظر دیگران هست روزی که هدایت شدم برای کارکردن روی این فایل های ارزشمند اولش میخواستم توی دفترم به سوالات هر قسمت جواب بدم چون وقتی سوالات رو جواب میدی و مجبور به خودافشایی میشی و با نیمه های تاریک وجودت روبرو میشی خودت هم تعجب می‌کنی که زیر این لایه های فکری و ذهنی ات چه افکار نامناسبی مدفون شده و هربار بوی تعفن باورهای اشتباه سرت رو به درد میاره و تو می‌دیدی یه وقتایی هرکاری می‌کنی نمیشه که نمیشه که نمیشه بوی تعفن به مشامت می‌رسید اما از تشخیص محل بو عاجز بودی حالا یه سری از دوستان هم همیشه به من لطف دارند و پیام های سراسر عشق و محبتی که از قلب و وجودشون سرازیر میشه برام می‌فرستند و منو مشمول الطاف خودشون میکنند که برای من خوندن و دیدن اسم اون ها لذت بخش ترین کار دنیاست و ترس از این داشتم که نکنه این دوستان هم که همیشه میگن ما کامنت هات رو دنبال می‌کنیم این کامنت ها رو بخونن اونوقت چه فکری در موردم میکنند؟؟اما خداروشکر تونستم بر این نجوای ذهنم غلبه کنم و گفتم هر عزیزی که توی این سایته دنبال عشق و توحید هست پس می‌دونه آدم برای اینکه به اون عشق ابدی برسه باید ابراهیم وار یکی یکی بت های درونش مثل بت ترس،بت فرار،بت تکرار اشتباهات و …رو بشکنه تا به اون قدرت و عظمت لایتنهایی برسه پس مطمئنم دوستانم نه تنها من را قضاوت نمی‌کنند بلکه در این مسیر هارون وار در کنارم می ایستند مثل عمو اصغر عزیز که با پیام و کامنتش و یادآوری یک نکته ضروری قوت قلبی بهم داد پس این از دوستان سایت.

    از طرفی به خودم گفتم حالا که اینطور شد حتما باید تمریناتت در سایت قید بشه این خودش یک تمرین عالی برای عزت نفس هست و خداروشکر تمرینات رو مو به مو و صادقانه نوشتم و پاسخ دادم و توی همین چند روز هم کلی نتیجه گرفتم که انشالله در فرصت مناسب نتایج رو خواهم نوشت.

    و اما سوال این فایل:

    چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟؟؟

    من از شکست خوردن خیلی میترسم.

    من از اینکه موقعیت هایی که دارم رو از دست بدم خیلی میترسم و همین ترس باعث شده کلی باج بدم به دیگران مثلاً:

    خونه ای که الان داخلش زندگی میکنم و اجاره کردم برای اینکه سال بعد هم صاحب خونه ام خونه رو با قیمت کمتر بهم بده و بزاره دوباره بشینم میترسم که صاحب خونه بگه خونه رو بهت نمیدم بعد بخاطر همین مسئله بارها شده که من باج دادم مثلاً یه وسیله اساسی خونه خراب شده که طبق عرف صاحب خونه باید هزینه تعمیرش رو پرداخت کنه اما من پرداخت کردم

    یا برای اینکه مشتری ام رو از دست ندم بهش باج دادم یعنی از خودم گذشتم از پولم از وقتم گذشتم که اون راضی باشه .

    من از شروع کردن کسب و کارم میترسم

    من از استعفا دادن از شغل کارمندی که ازش متنفرم میترسم

    من از اینکه با بقیه مقایسه بشم و در این مقایسه آدم ضعیفه شناخته بشم میترسم

    من از تغییر میترسم

    من از ناشناخته ها میترسم

    من از اینکه نتونم پول بسازم میترسم

    من از اینکه مشتری نداشته باشم میترسم

    من از اینکه از کارمندی استعفا بدم و بیمه و دفترچه ام قطع بشه میترسم

    من از کارکردن با آدم های کاربلد و حرفه ای میترسم

    من از انتقاد شنیدن میترسم

    من از موفق نشدن میترسم

    من از پول خرج کردن و پیش آمدن خرج های غیر مترقبه میترسم

    من از حرف ها و نظرات دیگران درباره ی خودم میترسم

    من از حرف زدن در جمع میترسم

    من از خطا و اشتباه کردن میترسم

    من از تعمیر کردن وسایل میترسم

    من از موقعیت های خوب میترسم یعنی وقتی یه شرایطی دارم که از همه لحاظ خوبه استرس میگیرم و میترسم چون میگم این شرایط پایدار نیست

    من از مکان های تاریک میترسم

    من از آینده میترسم

    من از خرابی وسایل میترسم

    من از حیوانات مخصوصاً مار میترسم

    خدایا شکرت فقط خدا می‌دونه این خودافشایی ها چه نعمات بزرگی با خودشون دارن چون خود خدا هم گفته قطعا با هر سختی آسانی است.

    ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل زیبا

    ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1396 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    ترسهایی که من هنوز دارم چیست؟

    حرف مردم

    بی عرضه قلمداد شدن

    شکست

    مسخره شدن

    نتوانستن

    اینا رو که یادم بود نوشتم،ریشه در کودکی و رفتار اطرافیانم داره و البته بعضی ها هم بعد از به صفر رسیدن مالی ایجاد شده.

    مهم نیست که از کجا ریشه گرفته اند بلکه مهمه که ببینیم از کجا بهشون آب و غذا داده شده.

    همونطور که همه متوجه شدیم ریشه همه کمی و کاستی و جهل و تاریکی و ترس و غم و اندوه و استرس و اضطراب و ناامیدی و….. شیطانه

    و شیطان در کجا مستقره یا در کجا میتونه باشه توی ذهن

    یعنی شیطان چطور عمل می کنه،با وسوسه با گمان با ظن با جلوه دادن

    در واقع شیطان عملکردی نمیتونه داشته باشه

    مگر اینکه ما باورش کنیم

    شیطان فقط بر کسانی مسلطه که ذهنشون رو کنترل نمیکنن

    پس به دست آوردیم چرا ما می‌ترسیم، به هر دلیلی این ترسها رو تو ذهنمون پرورش دادیم.

    و البته از طرفی دیگه آشنا نبودیم با خدا و خدا رو و نیروی اصلی بوجود آورنده رو تو خودمون درک نکردیم و دور دیدیم

    خب الان که متوجه شدیم اینا به هر دلیلی به دروغ وارد ذهن ما شدن و موندن و زیاد شدن حالا چکار کنیم؟

    اول اینکه خدای خودمون رو پیدا کنیم،خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره و اجابت میکنه دعای اجابت کننده به محض درخواست،این خدا قادر مطلقِ،عالم مطلقِ،این خدا خدای همه چیزه،برگی بدون اذن او بر زمین نمی افته و این خدایی گه همه چیزه همیشه با ماست ،هیچ وقت ترکمون نمیکنه،همیشه عاشق ماست،ما رو به همین شکلی که هستیم دوست داره،همیشه پشتیبان ماست و اینکه بدونیم این خدا همه رو هدایت میکنه به همون سمتی که دوست داریم و اینکه ما لایق ارتباط با او هستیم و اینکه خدا ما رو هدایت میکنه به درخواستهامون،پس این خدا رو باور کنیم 100 در صد

    از اونطرف قضیه شیطان کار خودش رو انجام میده و فهم و درک و آگاهی‌های ما ،ما رو متوجه وسوسه شیطان میکنه و اجازه نمیدیم کنترل ذهن از دستمون بیرون بره بلکه کنترل رو میگیریم تو دستمون و قوی تر که بشیم اصلا ما به ذهن میگیم چی بگه که به نفعمون باشه

    الگوهای تکراری نشونه ای برای ما که اون عامل ترس رو سریعتر تشخیص بدیم و بیرونش کنیم .

    این درک من بود و من هم با دوره عزت نفس،لیاقت ،حل مسئله دارم میرم جلو تا نور آگاهی ها،ظلمت جهل رو نابود کنه و همه چیز عیان بشه و تاریکی ها محو میشن.

    خدا نگهدار ماست

    الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّـهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّـهُ واسِعٌ عَلِیمٌ

    شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستی می‌دهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر می‌کند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما می‌دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعده‌های خود، وفا می‌کند.)

    بقره – 268

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      zahra Mohammadi گفته:
      مدت عضویت: 510 روز

      سلام مچکرم از کامنتتون

      چقدر دقیق وصحیح گفتین اینجای کامنتتون و

      همونطور که همه متوجه شدیم ریشه همه کمی و کاستی و جهل و تاریکی و ترس و غم و اندوه و استرس و اضطراب و ناامیدی و….. شیطانه

      و شیطان در کجا مستقره یا در کجا میتونه باشه توی ذهن

      یعنی شیطان چطور عمل می کنه،با وسوسه با گمان با ظن با جلوه دادن

      در واقع شیطان عملکردی نمیتونه داشته باشه

      مگر اینکه ما باورش کنیم

      شیطان فقط بر کسانی مسلطه که ذهنشون رو کنترل نمیکنن

      دقیقا من چند روزه متاسفانه نتونستم ذهنم وکنترل کنم وافسار ذهنم وشیطان به دست گرفته بود و یه سره از کمبود وفقر وبدبختی میگفت

      خدا روشکر با خوندن کامنت بچه ها ومخصوصا کامنت شما دقیق برام روشن شد که خودم باعث حال بدم شدم وبخاطر ترس هام ضعف از خودم نشون دادم ونتونستم ذهنم وکنترل کنم وچند روزه حال بسیار بدی وتجربه کردم

      مچکرم از کامنتتون که امروز به لطف الله مهربونم وکمک شما دوستان عزیزم به آرامش رسیدم

      موفق باشید دوستان عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1396 روز

        سلام زهرا عزیز

        خدا رو شکر که در حال آرامشید و احساس خوب رو دوباره به زندگیتون دعوت کردید.

        همه ما دچار نجواهای شیطان می‌شویم و اینجا مهم کنترل ذهن.

        تحت هیچ شرایطی نباید به احساس نا خوب اجازه ورود یا ماندن بدهیم.

        به قول اُستاد مهم نیست با چه منطقی دست شما رو بخاریه، به هر حال میسوزه پس سریع باید دستمون رو بکشیم و نداریم بسوزه.

        یادمون باشه احساس نا خوب رو از ابتدا باید کنترل و دفع کنیم و هر چه بگذرد تواناییش بیشتر می‌شود.

        سپاسگزارم که به من یادآوری کردید که مردِ عمل باشم و به دانسته هام و نوشته هام عمل کنم.

        احساس خوب=اتفاقات خوب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: