پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-01 06:29:012024-08-04 11:28:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام
1 هدفی که بهش نرسیدم وازش دور شدم مقابله وانتقام از مجرمین بود به دلایلی مختلفی مثل افکار خشم محور و بعد ترس زا،نیت پاک اما واکنش غیر توحیدی و…
در کل نمیدونم هدف مشکل داره وباور هایی که اونا شکل دادن یا مسیر اشتباه بوده ویا ابزار ایراد داشتن وعقایدی که مسیر را درست کردن وابزار ساختن؟!؛ مثلا نگرش ناجی گرا شاید، باید به خواطر خودم مجادله میکردم نه برای بقیه و…
نکته که از این هدف فهمیدم داستان پیامبر بود: که قرآن چندین بار به ایشون یاداوری کرده که نباید از شرایط ودیگران به احساس بد(غم،ترس،درماندگی و…)برسن و دراین مورد مدریت ذهن لازمه
2 پرورش اندام: این هدف را پشت گوش انداختم تا اینکه با برخورد به ناخواسته ای مجبور شدم تصمیم بگیرم وروش کار کنم اما استقامت نداشتم وتکامل را رعایت نکردم .پایه ای هم نبود که همگام با من پیش بیاد و انگیزه ام هم به دلایلی زود فروکش کرد.
3 بسیاری از اهداف کوتاه مدت: به دلایل مختلف ومتعدی به خیلی از اونا نرسیدم، بحث فساد ذهنی ومرور زیاد برنامه ها ،لذت بردن از انها ونادیده گرفتن سختی وزمان لازم برای اجرا به منظور رسیدن به هدف،
همچنین پیگیری کردن بسیاری از برنامه ها ،که می خواستم به همه جا برسم ،همچنین نداشتن جدیت کافی در تصمیم گیری ها و…
*دلایل خیلی عجیب وپنهان که متوجه شدم شاید در راه رسیدن به اهداف بازدارنده باشند
1 انتخاب نا خوداگاه اهداف(هدف گذاری نکردن وواضح نکرن اهداف به طوری که نقشه ی حرکتیم فقط فکر زیاد وعمل متوسط بوده)
2درست معلوم نیست اهدافم هدف باشه یا برنامه خیلی دوست دارم در ذهنم ودر ناخواگاهم درست مواردی مثل تمایلات،برنامه ها،اهداف،هوس ها، ارزش ها
و علایق را از هم تفکیک کنم که بتونم درست فعالیت کنم.
دیگر دلایل کلی که پیدا کردم:
احمالکاری وعقب انداختن کار ها،عدم جدیت بعد از گرفتن تصمیمات،فکر زیاد به جای عمل زیاد،لذت جویی،کمالگرایی ناخوداگاه و عیده آل شدن شرایط برای حرکت
(که جدیدا این مورد را فهمیدم )،
فسفور سوزی زیاد در حین برنامه بندی و حس رضایت زیاد بعد از هدف گذاری که فساد ایجاد کرده، کم شدن انگیزه کمی بعد از شروع(شاید بخواطر اینکه انگیزه های من بیشتر از رویا بوجود میان تا چشمنداز ها)
لذت جوی و عدم مدریت تمایلات،فکر کردن مکرر به اهداف بعدی، استقامت و پشکار ناکافی و…
این موارد برخی از خوشناسی های بنده در مورد دلایل نرسیدن به اهدافم بود
استاد عباسمنش ، خانم شایسته و دوستان عزیزم
سلااام
خداروشکر مسکنم که در این مسیر خوشبختی همراه شما هستم.
سوال:درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
روابط عاطفی دلخواهم و داشتن دوستان صمیمی و زیاد
دلیل : استرس و ترس ، توجه بیشتر به خلق ثروت ، بهونه های مختلف
یاد گرفتن زبان انگلیسی
دلیل : پرداختن به هدف مهمتر که همون خلق ثروته ، طولانی بودن روند یادگیری
رسیدن به سمت نماینده و بالاتر در نتورک
دلیل : سخت بودن و طولانی بودن روند رشد ، خجالتی بودن ، ، فکر میکردم من هنوز جا نیوفتادم تو این کار ، فکر میکردم برای سن من موفق شدن خیلی زوده ، فکر میکردم اگر الان رشد نمیکنم داره ریشه ها ساخته میشه و من بعدا تصاعدی رشد میکنم ، اولش سخته ولی بعدش راحت میشه .
سحر خیزی
هربار که خواستم تو یه ساعت مشخص بیدار بشم نشد و همش یا 5 یا 6 اینطورا بیدار میشدم .
دلیلشم دوست داشتم مثل آدمهای موفق عمل کنم احساس میکردم که سحر خیزی باعث موفقیتم میشه ، حس خوبی بهممیداد صبح های زود بیدار شدن ، هر موقع گوشیم زنگ میخورد میگفتممن کاره خاصی ندارم حالا یک ساعت دیر تر و دکمه اسنوک رو میزدم که بعدا دوباره زنگ بزنه و این شد عادت من همین الانشمکه باید سره یه ساعت مشخصی بیدار شم تا برم سره پست باز هم از همین دکمه استفاده میکنه .
خوش خطی
احساس میکردمهدف های مهم تر هست که باید دنبال کنم .
تند خوانی
هدف های مهمتر
همیشه پول درآوردن جزوه هدف عای مهمم بوده که نتها به اون حدی که خواستم نرسیدم بلکه از هدف های دیگگ عقب منودم
بدنسازی
سه ماه رفتم ول کردم چون احساس کردم دارم به بدنم آشیب میزنم چون سره پست زیاد وایمیستم .
منظم نگه داشتن اتاقم
چون مشترک استفاده میکنم با اعضای خانواده و میگم فایده ای نداره اونا دوباره کثیفش میکنن .
هدف های بلند مدت رو انتخاب میکردم هدف های بزرگ تو نتورکم همین بودم ، میدیدمآخرین سمت چیه ، مثلا حامی الماس میگفتممیخوام از الان برای این هدف تلاش کنم ، همیشه دوست داشتم برای دیگران بگن چقدر خفنم دست بزارم روی بالاترین هدف و اونو پیگیری کنم ، ولی قانون تکامل قشنگ لهم کرد ، الانم از این ور بود اوفتادم هدف هام خیلی کوچیکشده ولی خب اشکال نداره تیکش میزنم و تجربه کسب میکنم
خدایاشکرت
سلام به همه عزیزان و استاد عشق و مریم عزیز و دوست داشتنی.
راستش من حتی وقتی تیتر فایل رو دیدم یه هدفم اومد تو ذهنم. و خیلی بولد هست برام. روزی نمیشه که بهش فکر نکنم اما با این وجود اتفاق نیفتاده هنوز.
خیلی از اهدافمو به یاری خدا بهشون رسیدم اما این یه دونه انگار یه گرهی هست که کور شده و نمیتونم سرنخشو پیدا کنم و بازش کنم.
اون هدف خلق یه رابطه عاشقانه هست مثل رابطه استاد.
بدون هیچ تعهد محضری ای و بدون هیچ زنجیری مثل مهریه و شناسنامه و …
واقعا محمد چه دلیلی باعث شده به این هدفت نرسی درحالی که به کلی از اهدافت رسیدی؟
دونه دونه تیک میزنم اهدافمو اما این یکیو نتونستم تاحالا.
راستش من تاحالا رابطه عاطفی توی دنیای واقعی نداشتم و هرچی بوده مجازی بوده.
تونستم تو دنیای واقعی کانکشن بزنم اما کم بوده و به رابطه عاطفی ختم نشده.
همین الان که دارم تایپ میکنم اهدافمو میبینم که چسبوندم بالای میز کامپیوترم و مربوط به برنامه نویسی هستن و می بینم که چقدر دارم براشون تلاش میکنم و تیکشونو میزنم یکی یکی …
اما این هدفم گیره. خیلی هم دوست دارم تجربش کنم به شدتتتت.
ولی به قول استاد جهان کار نداره که شما چقدر یه چیزیو دوس دارین و به فرکانستون نگاه میکنه.
خدایا ازت هدایت میخوام. بگو باید چیکار کنم تا به هدفم برسم و تیکشو بزنم…
عاشقتونم
سلام به استاد عشق جانم
خیلی لذت بخشه تو این سایت بودن بخدا لذتی که توی حال خوب است تو هیچ جا نیست آقا من خیلی دیدم و گشتم ولی هیچ کدوم به اندازه حال خوب داشتن لذت بخش نیست حالا تصور کن توی حال خوب، پول در بیاری ورزش کنی روابط عاشقانه جدید پیدا کنی، دیگه اونقدر غرق خوشی و لذت و معنویات میشی که ته نداره ممنون استاد جان
.
.
.
درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
1-استاد الان این را فهمیدم که چرا من هدفی اول سال انتخاب میکنم و بهش نمیرسم این است که اصلا من این مدلی تربیت نشدم، هیچکدام از الگوی های دوران کودکی من، با برنامه ریزی و هدف مندی زندگی نکرده اند و باری به هر جهت بودن و اگر پولی به دستشون میومد تازه تصمیم میگرفتن که چی بخرند مثلا یادمه داییم خونه درست میکرد و هرموقع پول دستش میومد یکم کار ساخت خونه رو جلو میبرد و چندین سال طول کشید تا خونه تموم بشه آخه من هیچوقت ندیدم یبار بگن تا آخر سال میخوام به این هدف هام برسم، اصلا باورام یجوریه که حتی تو دوره 12 قدم گفتین هدف انتخاب کنید من یجوری شدم و خب یچیزی نوشتم ولی هیچ تلاشی تا الان نکرده ام و میگم خب دست من نیست که (در نا خودآگاهم میگم) الان میتونم درک کنم که اگر هدفی انتخاب کرده ام باید دست به کار بشم و تلاش کنم حالا اینم بگم من تا یچیزی رو میخوام با تمام وجودم حرکت میکنم و اصلا تعلل ندارم ولی اینکه هدف بنویسم و براش تلاش کنم یجورایی برام نامفهوم بود
2- دومین دلیل اینه که من هدف هامو مینویسم ولی از فرداش یادم میره و هرموقع یادم بیوفته نگاه میکنم میبینم حتی یک درصد از اون هدف تو زندگیم ندارم و بیشتر برام تایید میشه باید باری به هر جهت زندگی کنم تا اتفاقا خودشون اتفاق بیوفتند و جالبه تا این سن زندگی من ثابت مونده
3- سومین دلیل که شما هم گفتین “چون من هدف هایم را خیلی بزرگ و غیر واقع بینانه انتخاب می کنم” در واقع از کمال گرایی میاد که بخشیش تو دوره حل مسائل رفع شد و یه بخشیش تو عزت نفس و بخش اعظمش را با تمرین حل میکنم
4- چهارمین دلیل را هم شما باز گفتین “چون من خیلی زود با برخورد با اولین مانع ناامید می شوم” خیلی شده یه انگیزه ای در من صورت گرفته و هدف گذاشته ام که بهش برسم ولی تو اولین مانع نا امید شده ام و گفتم بخیال نمیشه
من روی باور فراوانی به اندازه ای کار کرده ام که کمی باورام تغییر کرده و باور دارم فراوانی ثروت هست روابط هست فرصت ها هست ولی گیری که داشته ام این بود که چرا تو زندگی من نیست اما این باورو پیدا کردم که آره همه چیز فراوانه ولی برای من نیست، اینم به لطف الله تو دوره عزت نفس حل میشه برام
خدایا شکرت بابت همه چیز های زیبا تو زندگیم
به نام خداوند یکتا
سلام به همه عزیزان
سوال: درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
1-چون من در شروع کار خیلی زیاد انگیزه وشور و شوق دارم و از کاری که دارم برای رسیدن به هدفم انجام می دهم خیلی لذت می برم، اما خیلی زود انگیزه وشور وشوقم رو از دست میدم و همین باعث میشه دیگه تمایلی برای انجام قدم هایی که باید بردارم تا به هدف مورد نظر برسم نداشته باشم و وقتی که انگیزه وشور شوقم زود از بین میره، باعث میشه تمرکز هم روی کاری که دارم انجام می دم نداشته باشم و به جای لذت برن از کاری که دارم انجام می دهم، مدام به دنبال بهانه ای برام فرار کردن از زیر کار باشم و کاری که دارم انجام می دم رو به خوبی انجام ندهم.
2- چون من، قدم هایی را که برای رسیدن به هدفم مشخص کردم وباید بردارم رو مدام به تعویق می اندازم، وامروز وفردا می کنم.
3-چون من از شکست خوردن می ترسم، می ترسم که مثل دفعه قبل هدفم رو دنبال کنم ودوباره به هدفم نرسم و اطرافیان من رو با افرادی که به این هدف مشترک رسیدند مقایسه کنند وبگن باز هم شکست خودی
4- چون فکر می کنم به خاطر اینکه، هنوز نتونستم اون چیزی که واقعا بهش علاقه دارم رو در درون خودم پیدا کنم به خاطر همین بعضی هدف هایی که انتخاب می کنم و فکر می کنم بهشون علاقه دارم مثلا یک کاری رو به عنوان شغلم برای آینده انتخاب می کنم اما بعد چند روز که دارم برای رسیدن به اون شغل تلاش می کنم، می بینم من که واقعا به این کار علاقه ندارم و اگه بهش برسم هم فکر نکنم از انجام دادنش لذت ببرم و فکر می کنم به خاطر دیگران و…. انتخاب کردم بعد در وسط کار ولش می کنم و دنبالش نمی رم و کلا اون هدف رو بی خیال می شم.
5- فکر می کنم به خاطر اینکه شاید هنوز *واقعا از ته قلبم باور نکردم که می تونم به هدفم برسم و دارم ادا در می یارم وخودم رو گول می زنم وسر خودم کلاه می گذارم ،و مگم که من باور دارم به هدفم می رسم، و به خاطر همن هم به هدفم نمی رسم، و از شکست خوردن می ترسم چون اگر باور داشتم که به هدفم می رسم نباید ترس از شکست خودن می داشتم ونگران می بودم
شاد و سعادتمند باشید.
به نام خالق خلاق و زیبایی
سلام به خلاقان خالق زندگی خود
*مدتهای زیادی در زندگیم به هدف و اکثر خواسته هام نمیرسیدم چونکه من داشتم یسری الگوهای تکراری رو تکرار میکردم و هرچقدر که میگذشت من از هدفم دور و دورتر میشدم تا اینکه بصورت عملی قدم برداشتم بسمت هدفم اما بازم بعداز مدتی اون الگوهای قبلی با یسری شکل های دیگه وارد بازی شدند و باز هم مجدد همون ناکامی ها و حسرت نرسیدن به هدف چرا؟!
چونکه اون الگوهای تکراری در حال تکرار بودن و من کوهی از ایرادهای وحشتناک البته ناآگاهانه اما قوانین همیشه کار خودشو انجام میده و از طرفی پیام های خداوند هم همیشه هستند*
و بااینکه مدتهای زیادی ست که همیشه دارم بصورت عملی برا هدفم فعالیت میکنم اما بازم یسری الگوهای ریز و درشت تکراری و مخرب دیگه هم هستند تا همین چند هفته قبل که دیدم ای خدا اینا دارن منو چکار میکنند و به کجا میبرند تا اینکه اومدم دوباره روشون کار کردم با آگاهی های شیوه حل مسائل بهتر تونستم انجام بدم
چونکه کلی تمرین،تکنیک،ضربات دست ها،پاها،تمرینات آمادگی جسمانی
ذهنی
کتاب های مربوطه
و….
چندروز بود که داشتم دور خودم میچرخیدم یهو گفتم خب بیا از دوره شیوه حل مسائل کمک بگیر و عمل و تغییر کن اومدم کارهامو اولویت بندی کردم و کارهارو به قسمتهای کوچکتر تقسیم کردم یعنی کارهایی که برام سخت بودم خورد کردم به قسمتهای کوچکتر که الان دارم نگاه میکنم شکرخدا میبینم چقدر فشار روانیم کمتر شده و به عالمه کار دارم در طول روز انجام میدم برا هدفم
چونکه بجای فکر کردن و بولد کردن کوهی از کارها و از کارهای بزرگ شروع کنم بلکه از قدم های کوچک تر و مکتوب کردن کارهامو که بتونم با لذت بیشتر و نتایج بهتری به جلو حرکت کنم،
میگه نه غرق تفکرات نه غرق در اوهام
یعنی نه فقط با فشار فکرهای منطقی و سخت آسا نه اینکه دیگه بدون عمل و حرکت و فقط تخیل و از قدم های بزرگ بخواهیم شروع کنیم بلکه تعادل بین این دو باید باشه که نتایج رویایی کسب شود
یکی از پیشنهادهای من به دوستان عزیز اینه که هرکی دوره شیوه حل مسائل رو داره برا هدفش استفاده کنم هرکی هم نداره میتونه اینو بیاد داشته باشه که کارهارو اینقدر به قسمتهای کوچک خورد کنه که دیگه انجام هرکار سخت و غیرممکنی براش خیلی راحت و قابل انجام بشه،
کاری که خود من قبلا خیلی وقتها داشتم ناخودآکاه انجامش میدادم ولی خودمم هواسم نبوده،
منم به این نتیجه رسیده ام که اگر به هدف نمیرسیم یسری از الگوهای تکراری در وجود ما ریشه دار و شکل گرفته هستند که ما باید مدتی حسابی روشون کار کنیم تا تغییر کنند بسمت موفقیت در هدف مون چونکه اگه زیاد تکرار نشده بودن که اینقدر سالها ازشون ضربه نمیخوردیم اما خبر خوب هم اینه که وقتی اولین موفقیتها و تغییرات رو کسب میکنی یه عالمه انگیزه و انرژی بهت داده میشه که در مدت کوتاهی جبران اون همه سال رو میکنه فقط نیازمند به باورهای درست و عملکردهایی براساس انگیزه ها و قوانین درست داره
من یکی دیگه از تمرینهایی که اغلب انجام میدم برا هدف اصلیم به خودم میگم مرگ همیشه نزدیک منه پس من اونروز و اون ساعات رو تا حدممکن خوب و ارزشمند استفاده کنم
و هرروزم که هواسم به فرا رسیدن مرگ نیست اونطور که باید ممکنه خوب از وقت و انرژیم استفاده نکنم
دوستون دارم بی نهایت عزیزای دلم هستید همیشه و هرلحظه بهترینهارو براتون آرزو میکنم
با سالم درود خدمت دوستان هم فرکانسی و استاد محترم و خانوم شایسته عزیز!
خوب برویم سر اصل مطلب
اگر امروز من به یکسری خواستهام نرسیدم
بخاطریکه مثل وحی منزل این باور را نپذیرفتم که تمام شرایط زندگی ما حاصل فرکانسهای هست که هر لحظه به جهان هستی ارسال میکنم و جهان هستی شرایط و اتفاقات همجنس با باورهای ما را سر راه زندگی ما قرار میدهد.
نمیگم که من به هیچ خواستهای نرسیدم بلکه به میزان که به این قانون خوبتر عمل کردم.
نتایج خوبتر گرفتم در زندگیم.
مثل هماهنگی خوب که بین جسم و روحم دارم، سلامتی که دارم، پشرفت خوبی که در کسپوکارم به دست آوردم و خیلی چیزهای دیگه که دارم خداره سپاسگزارم از بابتش.
و منظور من عمل کردن به قانون به گونه اساسی و حرفیای کار کردند هست که من باید انجام میدادم.
یعنی یک خواستهای که برایم اولویت بالای دارد. برای خودم مشخص کنم و باورهای هم جهت با خواستهام را بنویسم.
و هروز الگوهای های مشابه برایش پیداکنم
و هروز این باورها را به گونه متفاوت با خودم تکرار کنم و دلیل های منطقی برایش پیدا کنم.
و این مسیر را باید همیشه ادامه بادم نه یک روز و دو روز بلکه همیشه و همیشه…
واگر کلی قانون به همین یک موضوع خلاصه میشود و اصلی ترین موضوع همین هست، پس چرا من وقت و زمانی کافی نمیگذارم روی قانون،
منیکه ادعا دارم که به این درک رسیدم. که تمام اتفاقات زندگیم دست خودم است. هیچ عامل بیرونی در زندگیم تأثیری ندارد. و همهای شرایط را با افکارم خلق میکنم.
خوب پس چرا زمان کافی برای این موضوع نمیگذارم و هی تعلول میکنم و پشت گوش میاندازم؟
پس چرا من وقت و زمان زندگیم را جمع کرده روی این موضوع نمیگذارم؟
پس چرا باور های هماهنگ با خواسته هایم را نمیسازم؟
پس چرا کوشش میکنم که تبلیغات کنم تا مشتریان بیشتر به دست بیارم؟
پس چرا من به عوامل بیرونی قدرت میدم. که اگر وضعیت دولت تغییر کند شرایط من هم تغییر میکند؟
پس چرا من میترسم اگر کسی ایده و محصولم را کاپی کند؟
پس چرا میترسم وقتی کسی مرا تحدید کند؟
پس چرا وقتی فروشم کم میشود، روی باورهایم کار نمیکنم و میگی بازار خرابه، مشتری نیست؟
پس چرا وقتی روابطی خوبی با دیگران ندارم، باورهای خوب در مورد روابط نمیسازم؟
پس چرا مسئولیت تمام زندگیم را در تمام ابعادش، به عهده نمیگیرم؟
جواب تمام این سوالها اینه که من مثل وحی منزل باور نکردم که تمام شرایط و اتفاقات زندگی من 100% حاصل ورودی های ذهن من هست، هیچ عاملی بیرونی تاثیر گذار نیست،
و اگر امروز به یکسری خواستهام نرسیدم بخاطری کم کاری خودم روی موضوع بوده
و خداوند را سپاسگزارم که امروز به این درک رسیدم که باید به قانون با جدیت نگاه کنم.
و همیشه این موضوع را برایم یاد آورم شوم که اصل قانون همین موضوع هست. و گاهی موقع ها ما اینقدر به شاخ و برگ قانون میچسپیم، که فراموش میکنیم که اصل قانون چه بوده، به قول استاد در قدم دوم میگه اگر ما هروز مواظب فرکانسهای خود باشیم و تمرکز روی نکات مثبت بگذارم جهان خودش ما را هدایت میکنه به سمت تورموزهای که باید برداشته شود.
یعنی تو وقتی در مسیر درست قدم میگذاری جهان از حرکت کردن تو همایت میکند.
به همین دلیل خیلی آدم های موفق جهان از قانون به گونهای که ما آگاهی داریم. و همچین استاد داریم که فقط به ما قانون درس میدهد. نداشتن، ولی خیلی خوب تصمیم های خوب میگرفتن و به مسیر های خوب هدایت میشدن و خیلی موفقیت های بزرگ خلق کردند. مثل انیشتین، گرانبیل، ادیسون و ایلان ماسک که همهای شان یک مسیر درست را ادامه دادند و مسیرها برایشان باز شدند و در یک کلام جهان همایت کردند از اهداف شان.
و اینها نمونهای خوب هست که به ما این باور را یاد آوری کند که خداوند از اهداف ما همایت میکند و خداوند دوست دارد که ما موفق شویم. به شرطیکه ما بخواهیم و این را به جهان ثابت کنیم. بعد جهان در خدمت ما در میآید و روی خوش خود را به ما نشان میدهد.
و یکی تورموز های دیگه که دارم.
ذهنم چند تیکه هست هم میخواهم ازدواج کنم و هم میخواهم به استقلال مالی و زمانی برسم و هم میخواهم مهاجرت کنم. و این با قانون در تضاد هست، چون فرکانسهای من چند تیکه هست.
و یکی از دلیل های که من به خواستم نرسیدم.
حتمآ همین موضوع هست چون فرکانسهای من چند تیکه هست و تمرکز لیزری که عامل خلق هر خواستهای هست ندارم و به همین دلیل به خواستهایم نرسیدم و مسیری موفقیتم خیلی آ هسته و کند بوده.
بخاطریکه تمرکز 100درصدی نگذاشتم روی خواستم.
به قول استاد اگر شما روی دوتا موضوع تمرکز میگذارید نتیجش هم پنجاه پنجاه نیست بلکه هشت هشت میشود
و قانون تمرکز را رعایت نکردم.
و خداوند را سپاسگزارم که متوجه این موضوع شدم.
و از استاد عباس منش عزیز و خانوم شایسته مهربان سپاس گذارم که همچین فضای ایجاد کردند که ما خودمان را کندوکاو کنم و بشناسیم که چه باور های مخرب داریم که اصلا متوجهش نبودیم تا حالا
و سپاسگزارم از دوستان که با کامنت های شان تجارب شان را به اشتراک میگذارند تا بتوانیم درک خوب از خودمان و جهان داشته باشیم.
ولیبنام الله یکتا تنها فرمانروای جهانیان
سلام ب همگی عزیزان
درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
مهم ترین هدف من قبل از آشنایی با استاد ک تازه با شکرگزاری آشنا شده بودم
جذب همسر دلخواه بود
چراا چون فک میکردم اگه ب این هدف برسم دیگه همه چی گلستان میشه
بخاطر تضادی ک تو رابطه ی عاطفی بهش برخورده بودم
متوجه شدم من دوسدارم شخصی وارد زندگیم بشه ک:
اول مستقل باشه
هم از لحاظ مالی
هم احساسی
وهم تو تصمیم گیری خودش بتونه تصمیم بگیره
اینا رو بعد ی مدت ک عضو گروه شکرگزاری شده بودم متوجه شدم چون خیلی مینوشتم و هرروز برام واضح تر میشد ک چی میخوام
و ویژگی های ظاهری و هم مینوشتم
بعداز دادن این درخواستم
ب طور باور نکردنی از همه جا از طریق کسایی ک فکرشم نمیکردم
خواستگار بهم معرفی شد
با اینکه توخونه بودم و بیرون هم نمیرفتم
ولی هیچ کدوم دلخواه من نبودن
چرااا؟؟
چون من خودم تغییر نکرده بود باورهام هنوز خیلی کار داشت
فقط خواسته مو داده بودم ب جهان
ب قول سیدعلی من باید اون ویژگی ها رو درخودم ب وجود میاوردم
تا شبیه و همدار باخواسته م برسم
درصورتی ک من هیچ کدوم از اون ویژگی ها ی دلخواهو درخودم بوجود نیاورده بودم
و الان خداروشکر متوحه شدم دلیل نرسیدنم ب هدفم چی بوده
اول باید روخودم کار کنم و باورهامو بسازم و بعد بقیه ش خودش اتفاق میفته
هدف بعدی من استقلال مالی هست
اینکه برای خودم کار کنم و ارزش خلق کنم
ک هدایت شدم ب خیاطی و دوره دیدم با ی استاد عالی خداروشکر
ولی چون باورهای محدود کننده داشتم درموردش از قبل
اینکه زحمتش زیاده و دستمزدش کنه باورم شده بود چون اجیم خیاطی میکرد و همیشه همینو میگفت
و از خیلیا شنیدم
ولی من چون خییلی دوسدارم خیاطی رو
اینکه با دستای خودت ی چیزی و خلق میکنی خیلی لذت بخشه برام
و برای همین توخونه کارمو شروع کردم با یه چرخ ساده مارشال اینم بگم قبل از خریددوره پولی خیاطی ک گفتم
اوایل هدایت شدم ب یه دوره تقریبا کاملا رایگان ک فقط25تومن برای ثبت نام دادم با همین دوره اولیه شروع کردم ب کار
برای خودم اول ی کت دوختم خوب بود
بعد یکی از مشتریای ثابتم آحیم شد
ک خیلی براش دوختم و ایشونم میگفت هرچی میخوایی بهت میدم برا دستمزد
و خیلی عالی پیش رفتم و درامدم سه برابرشد
و بعد پولی دستم اومد چرخ گرفتم با یه سری ابزار خیاطی خداروشکر چقد لذت میبردم ک دارم رشد میکنم
دوره خیاطی تهیه کردم
خیلی تمیزتر شد کارم اومدم دستمزدم و بیشتر کردم چون دوره تهیه کردم
و کیفیت کارم بیشترشده بود ولی خواهرم انگار راضی نبود بهش گفتم هرجا دوسداری برو لباس بدوز من ناراحت نمیشم چون هرکی آزاده خودش انتخاب کنه
و ایشون رفت مشتری ی خیاط دیگه شد و این اتفاق اعتماد بنفس منو پایین آورد
با اینکه کارم خیلی بهترشد و برای مادر و دونفر دیگه میدوختم هم حسم بد شد
پس تصمیم گرفتم باورهامو درست کنم
و اینکه بزارم خدا هدایتم کنه ک این مسیر و چطور ادامه بدم
الان فقط باعشق برای خودم ومادرم فعلاخیاطی میکنم
و میدونم ک خدا هدایتم میکنه اول باید باورهامو درست کنم تا درمدار متاسب قرار بگیرم و بعد بقیه مسیر بهم گفته میشه
و مهم ترین هدفی ک الان دارم
اینه ک باخودم و خدای درونم ب صلح برسم
وقدرت و فقط ب الله بدم تو ذهنم
و ارتباط عمیقی باخدا برقرار کنم
گهگاه ک کامنتی از دوستان میخونم دلم میره براش و قابل لمسه برام
دوسدارم خودم در تمام لحظات حسش کنم و باهاش ارتباط برقرار کنم
عاشقتممم استاد بابت این سوالای بینظیر
درپناه خدا باشید
به نام رب جهانیان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
سلام به دوستان
خدایا شکرت بابت وجود استاد و این سایت توحیدی.
هدف،
الان از هدف یک سیبل توی ذهنم میاد که اگه حالا وسط خال نزدی اون گوشه ها هم اشکال نداره.
اما تضاد بزرگی که کل زندگیمو در بر گرفته بود مسائل مالی و ضعف شدید در این مورد خاص بود.
واین در من خواسته ایجاد کرد و خداوند هدایتم کرد به این مسیر.
و حالا هر سال و یا هر وقت من میخوام برای خودم هدفی بزارم هیچ چیز اهمیت خاصی ندارد به جز اهداف مالی و همیشه میبینم این هدف بیشتر از اهداف دیگه در من شور و اشتیاق ایجاد میکنه و برام زیبا و دلنشین است.
حالا به هر حال هدف من رشد چشمگیر مالی هست و انصافا الان دیگه مثل اون اوایل برای نشان دادن خودم به دیگران نیست که هدف رو دارم. وفقط برای تجربه خودم و بیشتر لذت بردن از این جهان است .
اما تا حالا روند برای من راضی کننده نبوده
البته اینم بگم که همین الان نسبت به قبل از آشنایی با استاد خیلی تغییر کرده ام ولی راضی کننده برام نیست اما سپاسگزارهستم .
و خوب من همش دارم روی باورهای فراونی کار میکنم و نمیدانم و گاهی اوقات گیو آپ میکنم.
و غر میزنم و گله و شکایت میکنم از خداوند
و بعضی اوقات هم مثل همین امروز داشتم با خدا حرف میزدم و اشکم جاری شد اما با احساس خوب.
در حال حاضر کارم فیزیکی است و وقت کمتری برای کار کردن روی خودم دارم.
و تمام سعی ام رو میکنم که از وقت های مرده ام استفاد خوب بکنم و یا از وقت استراحت
لطفا اگه دوستی کامنت منو خوند و متوجه باوری اشتباه در من شد و هر چی که اصلا به ذهنش رسید در مورد من اگه در جواب برام بنویسه ممنون میشم .
آرزوی بهترینها رو براتون دارم
سلام.
فایل های صوتی سری الگوهای تکرار شونده رو دانلود کردم همشون ی فایله و تکراریه.
لطفا بررسی کنید.
الانم سایت نمیذاره نطر ثبت بشه باید بیشتر بنویسم.
من دوره کشف قوانینو دارم کار میکنم برام جالب بود این سری فایل های الگوی تکرار شونده رو. هم همزمان گوش بدم.
ممنون
امیدوارم دوستان نتایج دلخواهشون رو بدست بیارن
سلام،
در توضیحات هر فایل در الگوهای تکرار شونده نوشته شده که “بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)”
در انتهای هر فایل استاد سوال متفاوت مطرح میکنند.