پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 22
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-01 06:29:012024-08-04 11:28:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با درود وخسته نباشید به استاد عباس منش بزگوار وخانوم زحمتکش خانم. شایسته.این فایل عالی نشانه امروزم هست پوند بار گوش کردم وخودم میدانم که این فایل هدایت الله یکتا است که من هدایت بشوم و بهتر بتونم اون پترنهارو پیدا کنم چون من میدانم که من هم الگوهای تکرار شونده دارم که باید دقت بیشتری بکنم تا بتونم حل بکنم .چون به قول استاد وحقیقتی که از آموزهای استاد به دست آوردم احساس خوب برابر است با زندگی بهتر واحساس بد برابر است با حال بد وسختی زندگی پس باید سعی بکنیم که در هر لحظه به زیبایها توجه بکنیم
سپاسگذار شما هستم استاد نازنینم چقد قشنگ صحبت میکنین واقعا…
عاشقتونم از این راه دور
چقد خوبه که شما این آگاهی ها رو دارین و مارو آگاه میکنین واقعا همیشه فکر میکنم اگر شما نبودین ما باید از چه راهی انقد خوب عالی این موضوعات رو میفهمیدم انقد قشنگ واضح… واقعا از بودنتون ممنونم امیدوارم هر جا هستین شاد شاد شاد باشین
عاشقتونم
در جواب سوالتون که گفتید چه هدف هایی دارین چه سالانه چه کوتاه که به اون نمیرسید ؟ و چه دلایلی که باعث نرسیدنتون به اون هدف چیه…
سحرخیزی یعنی 4 یا 5 صبح بیدار شدن…
1.استاد همیشه همیشه این برنامه رو ریختم ولی نمیدونم چرا حتی تا 7 صبح هم بیدار میشم ها ولی اصلا به 5و 4 نمیزسه و این هدف رو همیشه دارم من استاد همیشه و حس میکنم فهمیدم چرا اینجوریه!
اولش این که انگیزه ایی ندارم براش وقتی بیدار میشم
هنوز اهرم رو انجام ندادم که بفهمم چقد این کارم خوبه و مهمه و چقد انجام دادنش برام لذت بخش میتونه باشه
چون هیچ وقت ننشستم برنامه امو در روز بنویسم تا براش انگیزه داشته باشم و بیدار شم و حالمو خوب کنم…تعهد برای این کارم ندارم و انگیزه زود بیدار شدن ندارم
2.کسب درآمد و افزایش درآمده
من همیشه به این موضوع که بر نیخورم استاد خب؟ همیشه میگم حالا باید چیکار کنم؟ باید رو باور هام کار کنم؟ باید زیپ دهنمو بکشم و راجب مشکلات صحبت نکنم؟ اصلا نمیدونم چکاری میشه کرد ولی همیشه تو اهداف ماهانم بود …««افزایش درآمد »» همیشه به مشکل بر خوردم نه ورودی داشتم که جذبی و یه سری وقتا هم که یه پیشنهاد کار میدادن فقط به عنوان کمک دست یا کمکی بودم که حقوقی نداره….
3.یکی دیگه از اهدافم ایجاد روابط صلح امیز بود
البته این همیشه اوکی بوده استاد ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا میتپم تو این موضوع نمیدونم راه درست چیه یا نمیدونم اصلا روابط منشاش از چیه؟ از خود دوستی ؟ از خدا شناسی؟ خب باز باید چجوری باشه؟ چجوری باید یه رابطه عمیق و قشنگ رو با خدا و خودم برقرار کنم؟ همش این موضوع منو به فکر فرو میبره ولی باز از خدا هدایت میخوام و میدونم به زودی همین روزا یعنی تا آخر سال قراره اتفاقا عالی چه از روابط با خودم و خدا چه ثروت چه سلامتی همه چی بترکونم ! و قراره یه تحول عظیم ««خرید دوره احساس لیاقت»» داشته باشم
استاد مهربونم ازت ممنونم که هستی
وجودت برای من حداقل خیلی دلگرمیه همیشه بابت بودنتون تو قلبم یه حس رضایت یه حسی که آخیش استاد هست دارم :)
مرسی که هستی :)))
سلام استاد جونم حالم عالی خدایا صد هزار مرتبه شکر امیدوارم که حال شما هم مثل من عالی عالی باشه عاشقتونم الان دوروزه که دارم با تمام وجود روی خودم کار میکنم خدایا شکر و سپاس گزارم که توی این مسیر مرا هدایت کردی و راه درست را نشانم دادی ی ساعت پیش دوباره روی فایل شما تمرکز کردم و هم گوش کردم و هم نوشتم و نکته بر داری کردم
متوجه ی چیزی شدم که باز هم دلیل نرسیدم ب هدفم شد و دلم نیومد که نیام بگم و گفتم باید بیام و اشتراک بزارم من الان نزدیک دوسالی هست که با شما هستم ولی ب لطف خدا و قانون تکامل دیروز وارد سایت شما شدم ودوره تکرار شونده مساعل تکراری را گوش کردم و دوباره ب ی گزینه ی دیگری برخوردم که این من هر بار فایل های شما رو گوش میکردم اون تمرین و تمرکزی که باید روش میزاشتمو .کامل با وجود انجام نمیدادم و فکر میکردم چند باری که ی فایل را گوش میکنم فرکانسم عوض میشه در صورتی که فرکانس و حالت تو با تغییر فایل عوض نمیشه فقط با تکرار و ریشه یابی و درست کردن افکار و تمرکز روی هدف عوض میشه هم حالت و هم عوامل بیرونی این ریشه در اعماق وجودم بود که پیداش کردم و افتخار میکنم با شما اشنا شدم خدایا سپاس گزارم سایتتون عالی من احساس عالی دارم خدایااااااااااا سپاس گزارم عاشقتممممم
سلام ب استاد عزیزم و مریم جان
خوشحالم و سپاس گزار خداوند هستم که عضو سایت شدم
سوال استاد
چه اهداف و هدف هایی هست که شما انتخاب میکنید ولی ب ان نمیرسید ؟و چه دلیلی داره که شما ب هدفتون نرسید؟
هدف من رسیدن ب رابط خوب و عالی با خانواده است
من هر باری که رابط داشتم با خانواده همش ب ی الگوی تکراری بر خورد کردم و میکنم امروز بعد از عضو شدن در سایت و گوش کردن ب فایل استاد متوجه الگوی تکراری شدم که الگوی تکراری این بود که من هر موقع با خانواده رابطه بر قرار میکنم
با بی احترامی یا بد رفتاری یا حتی مشکلاتی که در رابطه با من نیست بر میخورم که بقیه یا درد ودل میکنند یا گله گزاری میکنند
با گوش کردن فایل متوجه شدم که 1.من برای خودم ارزش قاعل نیستم 2.میترسم ب حرف هاشون گوش نکنم و فکر کنند بهشون بی احترامی کردم3.واینکه فکر میکردم وظیفه ای من این که هر چی بقیه میگند من باید بپذیرم 4.و هیچ وقت نظر خودم که من چی دوست دارم بشنوم و درباره ی چی دوست دارم صحبت کنم را نمیگفتم و بیشتر شنونده ی حرف های وقت هدر دادن بودم
الان چند روزی روی خودم دارم کار میکنم ولی نه خیلی عمقی ولی از امروز قول دادم ب خودم و خدا که کمکم کنه که عمقی ریشه یابی کنم باز و اینکه کنترل کنم ورودی ها را تا پیشرفت کنم و ی رابطه ای عالی بسازم خدایا سپاس گزارم بابت اگاهی حین نوشتن و اینکه سپاس گزارم که ب هدفم میرسم و بهترین رابطه را جذب میکنم و همش پر از خنده شادی و سلامتی در انتظار من است سپاس گزارم از استاد و دوستان که با من بودند
سلام به استاد بزرگوارم و مریم جان عزیزم.
چقدر مطالب این فایل عالی بود و من به عینه تجربیاتی از این جنس صحبت ها رو در زندگی خودم و اطرافیانم دیدم ،اما در نورد سوال این جلسه که چه هدفهایی رو داریم که بهش نمیرسیم؟؟؟
من چند ساله که ارزوی موفقیت و پیشرفت توی شغلم و دارم اما متاسفانه هر سال دارم ضعیف تر عمل میکنم و فقط وقتی که به گذشته فکر میکنم غصه میخورم که چرا زمان و از دست دادم.من عاشق کارمم و از انجام دادنش لذت میبرم اما همه کارهایی که تا الان انجام دادم نتیجه معکوس بهم داده ،
الان که دارم فکر میکنم میبینم خیلی باورهای اشتباهی توی وجودم هست که میخوام اینجا بنویسم و با همه ی قدرت تغییرشون بدم.
اولین باور اشتباه من اینه که زمان و از دست دادم و الان دیگه دیر شده درصورتیکه من فقط 32 سالمه و کلی تجربه وسابقه کار دارم .
باور اشتباه بعدیم اینه که سرمایه ندارم تا سالن خودمو بزنم توی یه محله پر رفت و امد و شلوغ ،که به قول داییم میگفت وقتی شرایط الان اینطوریه باید از اهرم استفاده کنی ،باید بری توی سالن های خوب کار کنی تا از اطریق اهرم اونا تو رشد و پیشرفت کنی و شناخته بشی.
باور اشتباه بعدیم نداشتن اعتماد به نفس کافیه،که خودمو دست کم میگیرم در صورتیکه بارها همکارانمو دیدم که با وجود سابقه کاری و مهارت کم چقدر خودشونو قبول دارن و بخاطر همین اعتماد به نفسشون خیلی هم موفقن توی کارشون.
باور غلط دیگه من باور کمبود است که انقدر ارایشگر های مطرح زیادن که من اصلا به چشم نمیام.
یک دلیل دیگه توی عدم پیشرفت توی کارم نداشتن تبلیغات و پیج اینستاگرامه که مشتری ها چطور میتونن به من اعتماد کنن .
دوستان این موارد خیلی جلوی منو گرفته و واقعا وقتی که به پشت سرم نگاه میکنم میبینم که چقدر موقعیت ها رو از دست دادم اما امروز اول دی ماه به خودم قول دادم که این زمستون ،بهار زندگیم بشه ،شروع کنم قدم بردارم و مطمئنم که خدا کنارمه ،میخوام روی همه ترس هام پا بزارم ،دورههای جدید و اپدیت و ثبت نام گردم و اولین قدم و برای رسیدن به اهدافم برداشتم ،من باور دارم که خدا یه قدم جلوتر از منه و داره هدایتم میکنه امیدوارم به زودی بیام و از تغییرات مثبتی که ت ی زندگیم ساختم بهتون بگم ،
ممنونم که وقت گذاشتین و کامنتم و خوندین ،دوستون دارم.
به نام خداوندم
سلام استادعزیزم سلام مریم جانم
سلام دوستان هم مسیرم
قبلا که فایل روی سایت قرارگرفت کامنت گذاشتم وامروز که از طریق نشانه امروزم هدایت شدم به این فایل اومدم کامنت بزارم.
اول از همه ازشما استاد عزیزم سپاسگزارم بخاطر تمام فایل های ارزشمندی که روی سایت قرار میدین واینقدر سخاوتمندانه این آگاهی های ناب رو دراختیار بچهای این سایت قرارمیدین.
سپاسگزارم از مریم جان بخاطر همراه بودن بااستادعزیزو حضور ارزشمندشون دراین سایت الهی.
همینطور که در کامنت قبلیم هم گفتم،هدفم داشتن کسب وکارشخصی واسه خودم بود
برداشت الآنم از نرسیدن به هدفم این هست که با اینکه خیلی تلاش داشتم وراه های مختلف روامتحان کردم حتی در زمینه آموزش هم با یک کار آموز در همین شرایطی که بودم درمنزل شروع کردم به امید اینکه رشد وپیشرفت کنم وکارم رو توسعه بدم وکارم رو با کارآموزهای بیشتری شروع کنم اما این اتفاق نیوفتاد
واز لحظه ای که به لطف خداوندم وارد دوره احساس لیاقت شدم یه آرامش عجیبی در درونم شکل گرفته وبه این نتیجه رسیدم که نباید خیلی بچسبم به خواسته م باید درلحظه زندگی کنم واز لحظه لحظه زندگیم استفاده ببرم وبا خودم درصلح وآرامش باشم وتحت هر شرایطی این شادی درونم رو حفظ کنم ودرکنار آزاد ورها بودنم در گوشه ای از ذهنم خواسته ام رو داشته باشم وبه خداوندم اجازه بدم خدایش رو بکنه ومنم بندگیمو بکنم تا درزمان مناسب وشرایط مناسب به سادگی وآسونی به خواسته م برسم.
درپناه الله مهربان شادوسالم ووثروتمندوسعادتمند دراین دنیا وآخرت باشید
سلام بر عزیزای دل
خدا رو شکر که میتونم یه فایل دیگه ببینم گوش کنم درک کنم و دربارش فکر کنم و بنویسم خدا رو شکر تومسیری هستم که میتونم این اگاهی ها رو دریافت کنم خدایا شکرت که ما رو با استاد بینظیری چون عباسمنش اشنا کردی هزاران بار شکر که تو این مسیر هستم
جواب به سوال این قسمت:
هدف من نزدیک به دو سال هست افزایش درامد و داشتن ازادی مالی مکانی و زمانی هست یعنی کسب درامد کنم از شغلی که بهش علاقه دارم وزمان و مکان توش برام مهم نباشه و البته هرکجا خواستم باشم هر زمان خواستم بتونم به کارهای دیگم رسیدگی کنم و نیازی به حضور صد در صدم نباشه تو اون مورد خاص و صد در صد کار برای خودم باشه و خودم برای خودم درامد بسازم خب درامدم افزایش کمی داشته و بقول استاد اگه اونقدر درامدتون افزایش پیدا نمیکنه حداقل افت نمیکنه و برای هزینه های الکی و مازاد خرج نمیشه یه اسمی روش گذاشتین تو دوازده قدم قدم اول یادم نمیاد چیبود و خدا رو شکر من هزینه هام الکی نرفت یعنی پولم بیهوده خرج نشد اما خب اون ازادی مالی مکانی زمانی هنوز اتفاق نیفتاده و دلیلشم عدم لیاقت من هست اینکه توانایی خودمو باور ندارم اینکه عوامل بیرونی رو دخیل میدونم اینکه تا همین دو سه ماه پیش ترس داشتم ترس از دست دادن شغل و اینکه نتونم درامد داشته باشم و ترس از کمبود که هنوزم در من هست تمام اینها باعث میشه کم تلاش کنم یا مدام کار کردن در این مورد و تلاش برای هدفمو پشت گوش بندازم
اما دیگه الان تقریبا یک ماهی شده که بطور جدی دارم برای اهدافم تلاش میکنم و خدا رو شکر نمیگم خیلی چشم گیر اما نشانه هاش و دارم میبینم و میدونم استمرار و پیگیری من باعث رسیدن به هدفم هرچه زودتر میشه با کمک اموزه های شما و تصمیم جدی خودم و یاری خداوند
خیلی خیلی ممنونم ازتون استاد عزیزم
سلام و درود فراوان بر استاد عزیز
من خودم خیلی پیش میاد با تلاش فراوان بر هدفم نمیرسم ویکی از مهمترین دلایل آن این است که به قول استاد در جلسه 4قانون آفرینش تلاش جسمی ام با تلاش ذهنی ام هم خوانی ندارد،وچونکه در ذهنم باور ندارم به آن موفقیت وهدف میرسم هرچه که بیشتر تلاش میکنم آن هدف از من دورتر میشود و واقعا خودم باور دارم که نمیشود ولی تلاشم را میکنم
و نتیجه هم که مشخص است…
از دیگر علت های نرسیدن به اهداف صحبت کردن درباره ای اهدافتان با انسان های نامناسب است به چند دلیل میتواند صحبت کردن درباره اهدافمان با انسان های ناسالم ضرر آفرین باشد…
دلیل اول آنها با مسخره کردن و تحقیر کردن ما سعی میکنند که اعتماد به نفس ما در آن موضوع را کاهش دهند
دلیل دوم این افراد سعی میکنند هدفمان را برای ما پست وزشت کنند مثلاً اگر هدف ما مهاجرت به یک کشور پیشرفته است سعی میکنند با بد وبیراه گفتن به آن کشور وگفتن اتفاقات ناجالب آن کشور هدف ما را زشت کرده و در ضمیر ناخودآگاه ما تأثیرات منفی بگذارند ویا اگر هدف ما لاغر شدن باشد با گفتن ضررهای لاغری ما را از هدفمان منصرف کنند…
دلیل سوم سعی میکنند که برنامه هایی مثله مسافرت و دورهمی های ناسالم ترتیب دهند و تمرکزمان را از هدفمان برداشته و بر موضوعات دیگر ببرند…
همان صحبتی که استاد در دوره هایشان میگویند که درباره مباحث این دوره با کسی صحبت نکنید به نظر من درباره اهدافمان هم صدق میکند… با آرزوی اینکه هرکس این کامنت را میخوانند به تمام اهدافش برسد…
به نام خدای مهربان و هدایتگر
سلام استادای عزیزم، سلام دوستای مهربون و توحیدیم
و اما رسیدم به قسمت نهم این سری فایل های ارزشمند رو این یکی فااایل من خیلییی خیلییی موندم و کلیییی هم درک و اگاهیم بالاتر رفته و اصلا فرکانسم رو از وقتیکه شروع کردم به انجام دادن و نوشتن این تمرینها و نوشتن تو دفترم خیلی بالا رفته و از همه مهمتر بیشتر خودمو شناختم و کشف کردم خدایااا شکرت
مرسییی استادای عزیزم از گذاشتن این فایل های دانلودی ارزشمند و تمرینات فوق العاده ای ک برامون گذاشتین عاااشقتونم
خب سوال این بخش
درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
من سه تا هدف خیلیی بزرگ از وقتیکه با استاد و قوانین اشنا شدم تو زندگیم داشتم که در ادامه بیشتر توضیح میدم
1) داشتن رابطه خوب
من خیلیییی ادم اجتماعی و خوش برخوردیم و هر کسی هم که حتی برا بار اول منو میبینه انرژی مثبتم رو میگیره و سریع جذبم میشه اما زود از کوره در میرم و کنترل احساساتم به شدت پایینه و همین ی مورد باعث شده ک من روابط عمیقی با کسی نتونم داشته باشم قبل از اشنایی با قوانین من فک میکردم که دوستای صمیمی خیلیی زیادی دارم اما کم کم متوجه شدم که نه اینطور نیست من فقط فک میکردم ک اونا دوستای صمیمی هستن درحالیکه من نه چیزی ازشون میدونم و نه حتی خییللی میشناسمشون، از زمانیکه با این جریان و سایت پیش رفتم متوجه شدم تقریبا هیچ دوست صمیمی ندارم و تو بیشتر روابط دوستانم من نفر سومی بودم ک در صورتیکه نفر دوم نبود مورد توجه قرار میگرفت! یا تو روابط عاطفی هیچوقت اون رابطه مورد دلخواهی ک میخواستم داشته باشم رو نداشتم و همیشه پر از تنش و ناراحتی و وابستگی بود یا تو روابط کاریم به همین شکل همیشه در حال جنگ و جدال با مدیر و معاون سر ساده ترین و ابتدایی ترین حق و حقوقم بودم و هربار ک رو ورودی هام کار کردم یکم بهتر شد شرایط اما بخاطر از بین نبردن ریشه های اصلی اون باورهای هرز، باز از ی جای دیگه سر باز میکرد و سبز میشد و دوباره منو به سمت تجربه همون روابط نادلخواهم میکشوند. الان این مدتی ک دارم بیشتر رو خودم و باورهام و خودشناسیم کار میکنم متوجه شدم ک من زیاد شل کن و سفت کن داشتم تو کنترل ورودی هام. سه ساله ک میدونم قانون چیه و هربارم ازش نتیجه گرفتم اما هربار ی جور دیگه متوجه میشدم ک این نشون دهنده همون روند تکامله. چون قانون که ثابته اما اینکه تو این مدت من هربار درکم ی مرحله میره بالاتر یعنی دارم پیشرفت میکنم و خدا رو هزاار بار شکر میکنم، من مدت ها بود ک به شششدددت از وابستگی رنج میبردم. من به شدت ادم وابسته ای بودم جوریکه هرجا ک میخواستم برم مخصوصا برای سفر یا تفریح یا کافه، کلا جاهایی ک میخواستم خوش بگذرونم همش دلم میخواست ک ی نفر باشه کنارم و تنهایی بلد نبودم و بهم خوش نمیگذشت اما با تمرین هایی ک انجام دادم رفته رفته اینکار برام لذت بخش شد و بعد از برخورد کردن به تضادهایی تو زندگیم امسال تونستم دیگه از این وابستگی به معنای واقعییی رها بشم مخصوصا به وابستگی ک ب کسی ک دوسش داشتم و سالها بود بخاطر همین وابستگی داشتم اذیت میشدم و اسمش هم گذاشته بودم عشق! اما الان دیگه خودمو بیشتر دوست دارم و برام کسی مهمتر و با ارزشتر از خودم تو زندگیم نیست و زندگی و روابط عاطفی ک دارم رو راحتتر میگیرم و به خودم و اهدافم بیشتر بها میدم و خدااا رو هزار بار شکر ک از این جهت پیشرفت کردم و میدونم با کنترل کردن ورودی هام میتونم به زودی احساساتم رو هم کنترل کنم و به خشمم هم تسلط پیدا کنم. خدایاا شکرت برای درک این اگاهی
تنها دلیلی ک تا الان این روند کند پیش رفته بوده فقط و فقط بخاطر عدم رعایت این اصل ک همه چیز وابسته به ورودی هامون و کنترل کردن ورودی هامون هست. من هربار ک کنترل کردم کلیی نتایج عاالی دیدم اما هربار ک شل گرفتم و گفتم حالا اینبار رو اشکال نداره همینجور باز به مسیر گذشتم برگشتم.
2) داشتن ثروت و کسب و کار خودم
از زمانیکه شروع ب کار کردن کردم بخاطر اینکه دوست داشتم تو جاهایی کار کنم ک از نظر زمان رفت و امد بهم گیر ندن همیشه تو جاهایی کار کردم که این ازادی رو داشتم و حتی یادمه دو سال اول کاریم دوجا مشغول ب کار بودم و هم کارم خیلی راحت بود و هم درامدم خوب بود اونموقع هنوز با سایت و استاد اشنا نبودم یادمه که همون موقع به ی تضادی برخورد کردم و اونم این بود ک مامانم ازم خواسته بود ک اون کار اولیم ک من نماینده ی شرکت تهرانی بودم و بصورت دورکاری داشتم کارش رو انجام میدادم رو بسپارم ب داداشم و اینجوری هم داداشم کار داشته باشه و هم من ی کار برام کافی بود!! من خیلییی اونروز عصبانی شدم ک چرا من باید از خودم بزنم برا یکی دیگه خب مگه کار کمه ک من باید یکی از کارامو ببخشم به داداشم و سر همین موضوع کلییی بحث کردم با مامانم و یادمه ک گفتم اره شما نمیتونید پیشرفت منو ببینید و دقیقا از روز بعدش از تهران بهم زنگ زدن گفتن ک دیگه نیازی به همکاری با من ندارن و همکاری من تموم شد تو همون هفته و من تا مدتها از مامانم عصبانی و ناراحت بودم و همش به این فکر میکردم ک مامانم چشم دیدن پیشرفت منو نداره. و از اونجا تو در و دیوار خوردنای من شروع شد هربار سر حقوق با مدیر و معاون و بقیه من درگیر بودم! منی ک خیلیی راحت داشتم حقوق میگرفتم و هیچ مشکلی هم نداشتم! و فکر اینکه مامانم منو چشم زده منو تو این چرخه خراب انداخت! بعدها هم ک با سایت اشنا شدم متوجه شدم من احساس قربانی شدن شدیدی تو وجودم هست اینقد این حس شدیده ک هم تو روابطم و هم تو خلق ثروتمم تاثیر گذاشته! تو روابطم بخاطر این حس قربانی شدن ک هربار بلاهای مختلفی سرم اومده و برا اینکه ترحم بقیه رو جلب کنم هربار از مشکلاتک پیش بقیه میگفتم و همه هم میگفتن وااای تو چققد بدشانسی!! و سر خلق کردن ثروت هم همینطور بخاطر جلب این حس ترحم من الان همزمان دارم سه تا کار مختلف رو انجام میدم با دستمزد خیلییی خیلییی پایین! بخاطر باورهای خرابی ک دارم اولش فکر میکردم بخاطر عدم احساس لیاقته که من اینقد به کارهای با دستمزد پایین هدایت میشم اما الان متوجه شدم نهه ی چیز عمیق تره، درسته عدم احساس لیاقت هم هست اما از اون عمیق تر احساس قربانی شدنه که اره به همه نشون بدم ببینید من با اینکه سه تا کار مختلف انجام میدم اما حقوقم در حد ی کارمند ساده هم نیست! به مامانم انگار میخوام نشون بدم ببین چیکار کردی ک مقصر تو بودی من داشتم راحت پول در میوردم اما تو با راضی نبودنت و چشم اینو نداشتن ک من دوتا کار دارم با حقوق خوب منو به این وضع کشوندی! یا به بابام میخوام نشون بدم ببین مقصر تویی ک من سر اینکاری ک بارها خواستم استعفا بدم اما تو نذاشتی و هربار سرش جنگ و دعوا داشتیم و الان مجبورم هم سر اینکار بمونم و هم کلی کارای مختلف انجام بدم ک به اون حقوقی ک مدنظرمه یکم نزدیک بشم! ی جورایی میخوام انگار همه رو مقصر بدونم بجز خودم چرا؟ چون راحتترین کار اینه! چون کنترل کردت ورودی ها و پذیرفتن اینکه همه چیز از خود و درون مونه کار سختیه! واقعا تلاش کردن و کنترل کردن ورودی ها و احساسات و افکار سخته چون تلاش ذهنی زیاد میخواد، چون تعهد و ادامه دادن میخواد بخاطر همین هی مدام تو در و دیوارم چون دارم از اینا فرار میکنم! چون ادم متعهدی نبودم. اما الان ک باورای مخرب رو پیدا کردم بهتر میتونم عمل کنم و زودتر مچ خودمو میگیرم و دیگه تلاش نمیکنم ک بیرون رو درست کنم بلکه تلاش میکنم خودمو و درونم رو درست کنم. مامانم و بابام هم هیچوقت بد منو نخواستن اونا تنها کارها و رفتارهایی ک فک میکردن درسته رو انجام دادن و هیچ خوب مطلقی در وجود همه نیست. الان هم خدا رو شکر به سمت کارهایی هدایت شدم ک در مسیر رسیدن ب خواستهام هست یعنی همون ازادی زمانی و مکانی درسته پول زیادی ازش ساخته نمیشه امااا وقتی میبینم هم در مسیر اهدافم هست و هم دارم به سمت ازادی زمانی و مکانی هدایت میشم پس یعنی در مسیر درستی قرار گرفتم و فقط باید بیشتر روی باورهای ثروت سازم کار کنم و احساس لیاقت و بستن زیپ دهنم و دیگه از کار و ادما و دستمزدی ک میگیرم ننالم درهای رحما و نعمت هم خدا باز میکنه البته ک باز هست فقط من هنوز وارد مسیر اصلی نشدم و دارم از فرعی میزنم و این فرعی مطمعنم به زودی منو ب سمت مسیر اصلی میرسونه و نعمت و فراوانی و ثروتی ک میخوام به سمتم جاری میشه. خداااایاااا شکرت.
3) مهاجرت
سه ساله ک دارم رو این هدف تمرکز میکنم و براش هم قدم برداشتم و حتی کلاس زبان رفتم اما اینم بخاطر باورهای اشتباهم هربار درجا زدم، چندین کلاس زبان عوض کردم ک الان نگاه میکنم میبینم هر کدومش واقعا برا من عاالی بودن و هربار کیفیتشون بهتر و بهتر شده اما خب هر چند ماه ی باری این کلاسا رو ول میکردم چون حس میکردم اون پیشرفتی ک میخوام رو نداشتم ولی اشتباه میکردم. اما خب این روند زبان خوندن رو متوقف نکردم و خودم ب صورت خودخوان هم انجام میدادم و سعی کردم تو این محیط زبان انگلیسی باشم و اول برای تحصیل اقدام کردم و کلییی کارا رو پیش بردم و حتی پارسال تونستم ی بورسیه بگیرم از ی دانشگاه تو انگلیس اما از ازمون ایلتس ترسیدم از اینکه بهم گفتن تو سه ماه باید همه کاراتو بکنی و بیای ترسیدم چنان فشار و استرسی بهم وارد شد ک کلا گذاشتمش کنار و الان متوجه شدم من میخوام خیلییی راحت مهاجرت کنم ن با سختی پس دوباره شروع کردم به نوشتن خواستم ک من دقیقا چی میخوام! متوجه شدم من مهاجرت از طریق کاری برام مناسبتره پس تو همین مسیر قدم برداشتم و خدا هم دستان زیادی رو برام فرستاده و حتی باورام بهتر شده ک این مسیر آسونه و هر مسیر سختی ک دیدم رو فقط باید دورش خط بکشم خیلیااا بدون مدرک زبان آیلتس رفتن پس قطعا منم میتونم. من زبان انگلیسیم خوبه حتی امسال سفر دبی که داشتم دو هفته رو خیلیی راحت گذروندم و کلیی دوست خارجی پیدا کردم از کشورهای مختلف با لهجه های مختلف و خیلی راحت با زبان انگلیسی باهاشون ارتباط گرفتم و کاری ک الان دارم انجام میدم دقیقا مرتبط با زبان انگلیسی و به همین خاطر چون به یادگیری کلمات بیشتر بهم کمک میکنه و دایره لغات انگلیسیم رو بالا میبره عاشقشم و مطمعنم به زودی زووود مسیر رفتنم و مهاجرتم درست میشه، من اگه تا الان از پس اینکار برنیومدم بخاطر باورهای نادرستم و نا واضح بودن خواستهام بوده از وقتیکه نوشتم دقیقا چی میخوام حس میکنم مسیرمم بهتر و اسونتر شده و زمانیکه گفتم از تنهایی مهاجرت کردن نمیترسم خدا کلیی دوست سر راهم قرار داده ک همشون دوست دارن با من مهاجرت کنن چون میگن تو سرشار از انرژی مثبتی و مطمعنیم ک کنار تو خیلیی این روند اسونتر میشه زمانیکه من رها شدم از وابستگی ها خدا بنده هاشو فرستاده
عاااااشقتم خدااا جونم
انشالله اخر امسال و تو عید میام همین جا و زیر همین پست از روند تکاملیم مینویسم و انشالله ک تا اونموقع به خواستم یعنی مهاجرت رسیده باشم
چون الان اولویت اصلیم شده مهاجرت
الهی به امید تو و هدایت های تو و راه گشایی خودت عااااشقتم من به هر خیری از سمت تو نیازمندم خدا جونم
ندا جان سلام امیدوارم هرجا هستی سلامت باشی و آرزو میکنم به بهترین های خودت برسی.
خیلی لدت بردم از کامنتت و چندین نکته مثبت برام داشت.
جوری که دفترم رو اوردم و یادداشتشون کردم.
چندین باور اشتباه و یا گیر ذهنی و ترمز از خودم،توی کامنتت پیدا کردم و آگاهیهای قشنگی رو کامنتت بهم داد.
و یه نکته دیگه..
کامنتت،پر از شهامت و شجاعت بود و نشون میده روی اعتماد بنفست کار کردی.
امیدوارم در مسیر زندگیت همیشه موفق باشی و به بالاترین نسخه ی خودت و مورد علاقه هات برسی.
ازت ممنونم بخاطر کامنتت که پر از آگاهی بود و به منم کمک کرد
سلام دوست عزیزم محمد جان
مرسی ک با کامنتتون باعث شدین من ی بار دیگه کامنتم رو بخونم و ببینم الان دقیقا کجام!
و خدا رو شکر ک دارم در مسیر درستم حرکت میکنم و درحال یادگیری بیشتر زبان انگلیسی با تمرکز بیشتر هستم
خدارو شکر
مرسی از ارزوی قشنگت برام
امیدوارم شما هم در مسیر رشد و تکامل هرروز قدم های بیشتری برداری و در این مسیرزیبا لذت ببری
به نام خدای عاشق ها
سلام استاد عزیزم
جواب سوال نهم
هدف:
1.بهبود رابطه :
هربار خواستشو دارم و میدونم رابطه خوبی میخوام با عشقم تو این چندسال البته فکر ک میکنم واقعا نمیدونستم سالهای اول رابطه خوب اصلا یعنی چی یا معیارایی داشتم که همونا کلا غلط بود خب اما انگار تضاد های زیادی ک بینمون بوجود اومد هم بهم نشون داد میخوام طرف مقابلم چجوری باشه هم خودم شخصیتم چجوری باشه اما تااینجا فقط میدونم چی میخوام تا یک ماه پیش حدودا که گفتم خدایا خب من چیکارباید بکنم فقط میگم رابطمو خوب کن حتما خودمم باید کاری کنم دیگه ،وگرنه که تاالان بعد این همه سال میشد تو این یک ماه نوشته ها مطالب حرف هایی سرراهم اومده که وای برمن تازه فهمیدم 100درصد اشتباها از من بوده
درکل تو بهبود رابطه و داشتن رابطه خوب با عزیزدلم من به نتیجه نرسیدم هنوز بعد چندسال بااینکه ایشکن همون ویژگی هایی ک من میخوامو داره و روز به روزم داره شبیه اون ویژگی هایی میشه که ازخداوند عزیزم خواستم و میخوام
بنظرم اولین دلیلش اینه که من فقط یک هدف کلی دارم و تقسیمش نمیکنم به گام های کوچک
دو اینکه اصلا نمیدونم برای بهبود تو رابطه چیکار باید کرد
سوم تازگی بخودم اومدم که واقعا و از ته ته دل و عمق وجودم بپذیرم اشتباه از من و باید برنامه داشته باشم برای تغییرش نه فقط دعا و درخواست باید عمل کرد
2.پیداکردن کار:
ازوقتی وارد دانشگاه شدم همیشه تو فکرم بود که یکار نیمه وقت حداقل داشته باشم اما تا الان هیچ کاری پیدا نکردم
البته دوبار یه اقدامی کردم اولین بار معلم خصوصی بچه های ابتدایی و دومین بار معلم زبان
اما اینقدر باورهای ثروتم مشکل داشت که حقوقم خنده دار چه عرض کنم گریه دار بود
فکر کنم مشکل اصلیم درباره این موضوع این که بااازهم من یک هدف بزرگ مشخص کردم و به هدفای کوچیک تقسیم نکردم
دوما خودمو نمیشناسم نمیدونم تو چه کاری علاقه دارم
سوما حرف بقیه برام خیلی مهم که مثلا این همه درس خوندی تو بهترین دانشگاه حالا یه کاری ک اصلاااا ربط نداره داری انجام میدی
چهارما تکامل و طی کردن تو مسیر ثروت برام سخت
3.شنا یادگرفتن :
اینقدر ترس شنا کردن دارم که هربار اصلا یه مشکلی پیش میاد
4.گواهینامه رانندگی گرفتن :
بارها مدارک مختلف گرفتم اما تو این قضیه اصلا گیر کردم نمیدونم شاید ترس دارم ازاینکه نتونم قبول بشم و یادبگیرم
ذهنم محدودیت داره که تو بلد نیستی ماشین و حتی روشن کنی خیای سخته
محدودیت مالی که خب حالا گرفتی ماشین نداری