پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

426 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شاهین آقایی گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستانم

    امروز روی نشانه من کلیک کردم

    و این جلسه بازشد یه موضوع تکرارشونده در روابط من وجود دارد

    در هر محیط کاری که وارد میشوم روزهای اول با اشتیاق عالی انرژی خوب کلی حس امید میرم و نتایج خوب میسازم جالبه بعد از چند ماه خیلی مسائل پیش میاد و اون بهشتی که اول بود از بین میره و حتی نکات منفی آنقدر زیاد میشه که دوست دارم برم یه جای دیگه و تمام احساس ارزشمندی من خراب میشه

    من الان جایی که هستم حتی تو تصورات من نبود ولی میگم چرا از جای قبلی اومد اینجا اونجا بهتر بود الان اونجا خودم صاحب کار بودم و کلی مواردی که ذهنم را درگیر میکنه و خودم را سرزنش میکنم

    میگم شاهین تو از اونجا ناراضی بودی که اومدی بیرون و باید اینجایی که هستی بتونی به احساس بهتر برسی و رشد کنی نمیشه هر سه ماه یکبار بری یه جای جدید اونم با بهانه های ذهنی

    ریشه های زیادی که واضح است

    یک عادی شدن شرایط است

    دو من آدمی هستم که زودرنج هستم پذیرش انتقاد ندارم

    سه نمیتونم با افراد رابطه بزارم و مثل اونها باشم احساس تفاوت میکنم شاید به خاطر ملیت است اما با إیرانی های اینجا هم من مسئله دارم حسادت میکنم

    موضوع مقایسه کردن خیلی تکرار شونده است

    من دوست دارم خودم صاحب کسب و کار باشم به روش خودم کار کنم

    من به شدت باورهام تخریب شده و این به خاطر اتفاقاتی است که بعد از مهاجرتم رخ داده

    اصلا سخته خودم را باور کنم و احساس کنم یک هنرمند هستم یا یک انسان و توانایی هام خیلی تخریب شده کاری که هفده سال براش وقت گذاشتم و فکر میکنم هیچی نیستم کاره من ارزش نداره

    بعضی وقت ها میگم بیخیال این مسیر شو برگرد برو سر یه کار دیگه حتی این یه ترمز برای مهاجرت بعدی ام است که جزو اهدافم است ولی واقعا به نظر من تا زمانی که تغییر انجام نشه محیط تغییر کنه همان نتایج قبلی تکرار میشود

    تصمیم دارم شروع کنم از فایل های دوره احساس ارزشمندی کمک بگیرم روی باورهای ثروت کار کنم

    و به لطف خدا اوضاع و شرایط تغییر میکند و هرگز هیچ چیز ماندگار نیست

    من توانایی تغییر باورها رو دارم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    abolfazl گفته:
    مدت عضویت: 661 روز

    بنام خدواند مهربان.

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز.

    الگو های تکرار شوند در مورد خرید اجناس در مورد هرچیزی درمورد اون خواسته تحقیق نکردم مثلا از یه جای لباس اینترنتی گرفتنم بدون اینکه ببینم قابل استفاده هست یانه برم جای از افراد دیگه بپرسم یا اینکه تحقیق کنم در مورد اون وقتی از اون ناراضی بودم و به دست رسید سعی کردمم حسمو خوب کنم و ازش استفاده کنم و به خودم گفتم که دیگر اگر خواستم یه محصولی رو بگیرم درموردش اطاعات کسب کنم.

    اتفاقی مجدا برام اتفاقا افتاد این بود که خواستم گوشی همراه برای خودم تهییه کنم ولی دوباره هم گرون خریدم و هم اینکه گوشی خراب بود و….

    الگو های تکرار شوند بدهکاری خوش سانسی بد شانسی باید به خودمون بگیم ک چون اون افکاری که تو ذهمنمون رو تغییر ندادیم اون اتفاقات برامون میفته ک حداکثر مون این الگو های رو داریم.

    سوال: چه الگو های از باز خورد افراد میگیریم؟

    باز خوزد های ک من از افراد میگیرم

    1. با هر کسی ارتباط گرفتم سنگ صبور اون ها بودم به اتفاقات بدی ک براشون افتاده گوشی میگردم و حس مسولیت میکردم ک باید کمک شون کنم این یکی از الگو های تکرار شونده منه ولی چند شب پیش تمومش کردم بدون رو دروایسی به طرف متقابلم گفتم که اگر قراره سنگ صیورت باشم و باهام درد ودل کنی باهام حرف نزن و به همین سادگی.

    2.یکی چیزی ک حس میکنم خیلی تمرکزم روش گذاشتم و از طرف خودم دیگران دارم اونو جذب میکنم الاننم سخته م بگم ولی بهترین جا برای ثبت تغییرات عمل قبل و بعد کامنت نوشتن هستش

    من ببیبنی خیلی بزرگه واینکه توی مدرسه خیلی نمیت.نم ارتباط بگیریم یا اگر بگیرم منو مسخره میکنند سعی میکنم که اتفاقات خوب دورم رو ببینم و به حرف اونا توجه یی نکنم ولی اون حرفا باعث شده ک ارام نباشم عصبی باشم و همش تویی خودم باشم که افراد منو یکی ادمی که نمیتونه ارتباط بگیره اغلب میشناسن تویی مدرسه این اتفاق ک افتد تا خودمو درگیر کاری نکنم مدام بهش فکر میکنم بعد تویی خونه افرادی ک باهاشون زندگی میکنم اون افراد هم همون رفتار رو باهام دارن بعضی اوقات به خودم میگم که چرا باید این اتفاقات واسم بیفته ولی خوب جوابی پیدا نکردم براش اللان ک انی فایل رو گوش دادم خیلی چیزی ازش یاد نگرفتم ولی حس ارامی بهم میده انگار صدای استاد مثل اینکه ادم رو اروم کنه.{الان متوجه شدم که این افکاری درمن ریشه کرده و تویی احساس لیاقت و خود ارزشمندی من تاثیر زیادی گذاشته و همچینین کانون جذب}

    3. ولی در سرکار من ادمی هستم ک میتونم با مشتری ارتباط بگیرم محصولی رو به خوبی به فروش برسونم از مشتری های که مانده دانر زنگ بزنم به راحتی و ازشون درخواستته حسشابشون رو بکنم.

    {تازه با بخش عقل کل اشنا شدم و فهمیدم چه کنجینه یی بزرگی هست ک میتونم ازش استفاده کنم}

    در مسیر موفیقت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    خانم نقدی گفته:
    مدت عضویت: 217 روز

    به نام خداوند وهابم

    سلام به استاد عزیز

    استاد جان من امروز به لطف خداوند به سایت هدایت شدم

    و چقدر عالی من به این صفحه هدایت شدم

    الگوهای تکرار شونده

    اگر دقیقا با درک به این موضوع نگاه کنیم میبینیم که بیشتر مسائل تکراری تو زندگی ها به خاطر همین الگوهای تکراریه

    الگوهای تکراری من ترس از حرف دیگران و انتقاد دیگران مخصوصا نسبت به خانوادمه و اینکه همیشه

    میخواستم خونوادم از من راضی باشند و جالب اینجا بود که همیشه بر عکس جواب داده

    خدا را شکر در مورد رضایت خونوادم از خودم ازموقعی که با درونم آشتی کردم و در صلح هستم به الگوی درست تبدیل شده و به این باور رسیدم که بابت قانون فراوانی نظرها رفتارها با هم‌منفاوته و …..

    و اما در مورد ترس از انتقاد دیگران هنوز ضعیف عمل میکنم اما ایمان دارم با درک بهتر از قوانین جهان و عمل کردن به آنها الگوها و باورهای درست را در خود نهادینه میکنم

    و الگوی تکرار شونده مالی زندگیم

    ترس از بدهکاری و ترس از پول خرج کردن که این الگو باعث شده 10 ساله در مسائل مالی باشیم و به قول استاد هر دفه به طریقی تعهدات مالی داشته باشیم و اینکه همیشه برا موفقیت اقدام میکنیم و با احساس عالی ولی بعد پشیمانیم که چرا اینکار را انجام دادیم اما به لطف خداوند تقریبا 6 ماهی هست که دوستم فایل های سایت استاد را برام ارسال کرده و با عمل کردن به آموزه های استاد و تغییر باورهام نتایج عالی را تجربه کردم اما هنوز ترس از خرج کردن در من هست

    اما موضوع مهم اینه که الان من اینجا هستم و به هدایت خدا و الهامی که به من شد ایمان دارم و با درک بهتر قوانین جهان میتوانم اتفاقات عالی را رقم بزنم

    شاد و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 1870 روز

    بنام خدای یکتا

    در مورد بازخوردهای اطرافیانم از رفتار و عملکردم.

    مرتب به من میگن که حواست جمع نیست خواهرم مرتب به من میگه وقتی کسی که با تو داره حرف میزنه تو اصلا یه جایه دیگه ای هستی اصلا انگار نه انگار که طرف داره با تو حرف میزنه من هم اصلا عمدی این کارو انجام نمیدم.

    یا حتی تو یه جمع نشستیم با دوستان در مورد یه موضوعی حرف میزنند بعداً میان تعریف میکنند اصلا من انگار اونجا نبودم اصلا نشنیدم در مورد این موضوع حرف زده باشند بعد مثلاً میان از من سوال میکنند من میگم نه نمی‌دونم من اصلا همچین چیزیو نشنیدم بعد اونا به من میگن تو هیچ وقت حواست جمع نیست چرا گوش نمیدی یا چرا اینجوری هستی.

    یا اینکه دوستم همیشه به من میگه چرا سر کلاس هیچ وقت به هیچی گوش نمیدی و کلا همه این دیدگاه و نسبت به من دارن که هیچ وقت به هیچی گوش نمیدی.

    بعد یه مدت هدایت شدم به این الگوی تکرار شونده بعد فکر کردم که چرا من اینطوریم بعد سعی کردم خودمو اصلاح کنم ازین به بعد حواسم جمع باشه متوجه شدم که تمرکز خیلی خیلی برام سخته یعنی دست خودم نیست بعضی وقتا به هوشم میام که طرف داره حرف میزنه با من و من ناخودآگاه یه جایه دیگه هستم و این بی تمرکزی ضربات سختیو به من زده و سر کلاس یا هر کارگاهی که درباره موضوعات درسی برگزار میشه اصلا نمیتونم گوش بدم واقعا نمیتونم تمرکز بگیرم یعنی خیلی خیلی برام سخته زووم کنم برای یه موضوعی تمرکزمو بزارم البته به تازگی متوجه شدم برای تمامی موضوعات زندگیم اینطوریم هرچی فکر میکنم که خدایا چرا من اینطوریم مشکل از کجاست واقعا نمی‌دونم .

    وقتی دوستان میان تعریف میکنند مثلاً درس خوندن یک ساعت پشت سر هم تمرکز داشتن اینا برای من خوابه رویاست

    دوستان خواهش میکنم اگه نظری دارید راهنماییم کنید که من چه باوری دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      صدف صادقی گفته:
      مدت عضویت: 626 روز

      سلام به دوست عزیزم

      می خواستم بهت بگم که منم قبلا اینطوری بودم

      خیلی خیلی زیاد

      فکر کنم بیش فعالی داشتم یا انرژی زیاد نمی دونم ولی می دونستم که تمرکز کردن تو ذهنم مساوی بود با اینکه الان یه اتفاق های ناجالب می افته

      انگار به صورت روتین خودم رو مسئول انرژی بخشیدن به اطراف و اطرافیانم می دونستم و نمی تونستم تمرکز کنم و انرژیمو از پراکندگی روی اطراف و اطرافیانم در بیارم بزارم روی یک نقطه خاص

      این رو هم بگم من نمی تونستم تمرکز کنم قبلا ، سعی نکردم خودم رو مجبور کنم که حالا تمرکز کن ببین اونا میتونن تمرکز کنن تو نمی تونی !!

      نه این کار رو نکردم

      به جاش واقعا اومدم فکر کردم ببینم چرا ؟؟ چرا دختر تمرکز نمی کنی ؟

      کاهی وقت ها از صبح خودمو مجبور می کردم که حق نداری از جات بلند شی

      یا میرفتم صبح تو یه اطاق نی گفتم ببین تمرکز کنی چی میشه مثلا ؟

      و اوایل که واسم خیلی خیلی سخت بود

      ولی کم کم ادامه دادم

      و بعد هم که دلیلش رو متوجه شدم با خودم مهربون تر رفتار کردم

      البته شاید دلیل من با شکا متفاوت باشه

      ( من خودمو مسئول دادن انرژی توجه و ذهنم به آدم های اطرافم و کلا اطرافم می دونستم ……. )

      اومدم ریشه این رو دراوردم …. چرا ؟ و بعد کم کم متقاعدش کردم با همین صحبت های استاد که من مسئول دیگران نیستم و خودمو متقاعد کردم کم کم که تمرکز برات خوبه ( توصیه میکنم از اهرم رنج و لذت استفاده کنی برای ایجاد این عادت جدید )

      و الان خدا رو شکر در اثر تکرار و تمرین اتفاقا خیلی خیلی خیلی تو تمرکز کردن ماهر شدم

      یعنی صفر و صد کردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مرتضی مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2819 روز

    بنام فرمانروای جهانیان

    درود فراوان خدمت استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته گرامی و تمام دوستان گلم در این سایت

    سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟

    خیلی درمورد باز خوردهای دیگران به خودم فکر کردم و هرچی بیشتر فکر میکردم تعجب میکردم که این چه تضادی هست که من در اون گیر کردم چرا بازخورد ها اینقدر خوب هستند درموردم ولی من فکر میکنم به هیچ نتیجه ای نرسیدم بخصوص از وقتی که شروع کردم روی خودم کار کنم

    بازخوردهای اغلب افرادی که من باهاشون هستم:

    بهم میگویند تو خوشتیپ هستی و خوش لباس و همیشه بوی خوب می دهی

    بهم می گویند چقدر آرام و ریلکس و خونسرد هستی کلا دنیا بی غم هستی

    بهم می گویند تو قلب پاکی داری

    بهم می گویند تو فرد توانمند و با هوش هستی

    بهم می گویند تو پولدار و ثروتمند هستی و هرگز باور نمی کنند که پول نداشته باشم

    بهم می گویند چقدر انرژی مثبت داری

    بهم می گویند چقدر وقت شناس هستی و سر وقت میای

    توی اتاقم در اداره اکثر همکارهام میدونن که نباید حرف منفی بزنند

    بهم می گویند خیلی ولخرج هستی

    دوستتون دارم

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    بازیار گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

    سلام خدمت همه عزیزان الگوهای تکرار شونده،فراموش کردن، و آدمایی که میان تو کار و زندگی و هر جایی نیاز به کمک دارن،امروز داشتم به الگوهای تکرار شونده فکر میکردم که اکثر مواقع که یادمه مثلاً کارای میکردم که باعث میشد بهم گیر بدن یعنی اینقدر رو موضوعات مختلف و گوناگون بودم که رو کارم تمرکز نمی‌کردم و همین باعث میشد هی حواس پرتی بگیرم،تو کارم خیلی دوست دارم به دیگران کمک کنم تا جایی که سو استفاده میشد،یا اعتماد بی خودی میکنم اینا بیشتر الگوهای تکرار شونده هستن،محکم نیستم تو کارم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1551 روز

    به نام خدای هدایتگر و مهربانم

    سلام به استادای عزیزم و همه دوستان گرامی این سایت ارزشمند

    از صبح تا الان با کلی درگیری ذهنی گذروندم با اینکه تمرین ستاره قطبیم هم نوشته بودم و کارهای لیستمم مشخص بود اما خب بخاطر رفتارهای نادرستم که هنوز اصلاح نشدن ذهنم به شدت درگیر شده بود و من این همه زمان رو تو آشفتگی کامل ذهنی سپری کردم که الان خدا رو شکر به خودم اومدم و میخوام به سوالات این بخش جواب بدم چوون کاااااملا مرتبط با وضعیت و حالت الان من هست و مطمعنم بعد از جواب دادن به امید و کمک خدا، درکم بهتر میشه و بهتر میتونم قوانین رو درک و خودمو کنترل کنم و زندگیم رو بهبود ببخشم چون من قراره ی بخش دیگه از وجودم و رفتارم رو کشف کنم

    و اما سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟

    1- عجولم، این نقطه ضعفم برجسته ترینه و عمیق ترینه چون از بچگی این رفتارم همرام بوده تا به الان و با توجه به گذشت زمان، شدیدتر هم شده و اصلااا ادم صبوری نیستم و همش میخوام که سریع همه چیز پیش بره و به نتیجه برسه که ی جاهایی خوب بوده مثلا در رسیدن به مقاطع تحصیلیم که در کمترین زمان بهشون رسیدم اما بیشتر جاها بد بوده چون ناامید میشدم و سریع اعصابم بهم میریخته و کنترل احساسات و عصبانیتم رو از دست میدادم و کلی دور و بریام رو ناراحت میکردم و میکنم و کلا سریع آشفته میشم چیزی که دقیقا امروز هم باهاش مواجه شدم.

    2- کنترل احساسات و عواطفم رو ندارم، که این نشون دهنده عدم اعتماد بنفس و کمبود ایمان و شرکه. شادیم رو سریع نشون میدم، عصبانیتم رو سریع بروز میدم و هرکسی به راحتی میتونه از چهرم حالم رو متوجه بشه که ناراحتم یا خوشحالم یا عصبانیم و هیچوقت نتونستم احساساتم رو مخفی کنم چون نتونستم کنترلی داشته باشم روش.

    3- خیلی لجبازم، برای اینکه ثابت کنم حق با منه ساعت ها با بقیه بحث میکنم و حتی صدام بالا میره بیشتر وقتا و کنترلی هم روی صدام ندارم و بدون فکر فقط حرف میزنم و بحث میکنم ک بیشتر وقتا هم پشیمون میشم چون تو این بحثا بیشتر وقتا حرمتا شکسته میشه و بزرگتر بودن افراد و سن و سالشون در نظر نمیگیرم و نامحترمانه صحبت میکنم چون بی فکر صحبت میکنم و تنها فقط زبانم کار میکنه که زبانی بسیار نیش دار و کنایه دار دارم.

    4- کسایی که بهم نزدیک هستن مدام بهشون نصیحت میکنم و میخوام که راه درستی که خودم فکر میکنم درسته رو بهشون نشون بدم که نتیجش میشه هم تمرکز بر تغییر شخصیت طرف مقابلم و بحث های طولانی و سرسام آور و ناراحتی که خدا رو شکر تو این مدت آگاهانه کمترش کردم اما خب هر تغییری با روند همراهه که بعضی وقتا از کنترلم خارج میشه.

    5- قبلا خیلی دختر متمرکزی بودم روی کارام و همیشه هرکاری رو به نتیجه میرسوندم بعد میرفتم سراغ کارای دیگه اما الان چند سالی هست که از این رویه دور شدم و بیشتر کارا رو نصفه رها میکنم و تمومش نمیکنم یا میخوام چندتا کار رو با هم هندل کنم که این هم کلی انرژی ازم میگیره و هم باعث آشفتگیم و در نهایت هم باعث رها شدنش میشه.

    6- دیگه مثل سابق دختر متعهدی نیستم به چیزایی که میخوام برسم و مدام به تعویق میندازمش و بهونمم اینه که خسته شدم و میخوام هروقت که حال داشتم و حال وانرژیم خوب بود برم سراغش

    تا الان همین موارد یادم مونده امیدوارم که بتونم این نقاط ضعفم رو بهبود بدم. الهی به امید تو خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1460 روز

    سلام به همگی دوستان

    من بازخوردهایی که میگرم بیشتر تو محیطهای رکار هست

    اینکه چقدر ساکتی یا چرا صحبت نمیکنی چرا آروم صحبت میکنی

    خب من یه مدت طولانی یه شرکتی کار میکردم که فوق العاده ارتباط زیادی با همکارها داشتم زنگ میزدن میومدن پای میزم صحبت میکردن حتی بیرون هم گاهی میرفتم

    اما این ارتباطها و صمیمیت شروع به آزار من کرد مثلا خیلی غیبت میکردن (منم غیبت میکردم البته اما نه اون حجم) خیلی حتی تهمت به هم میزدن مسخره می کردن

    اینقد این رفتارها زیاد شده بود من تصمیم گرفتم اصلا غیبت نکنم اون زمان هم با قانون آشنا نبودم و لی حس بدی این کار بهم میداد

    برای همین کسی میومد صحبت کنه حرف رو سعی میکردم عوض کنم

    بعد رفتارها مزاحمتها کلا به حدی رسید که گفتم خدایا کاش من سر کار با کسی صمیمی نمیشدم (هرچند کلا محیط مناسبی نداشت)

    برایرهمین یواش یواش فوق العاده کم حرف شدم از اون دختر شاد مهربون که روابط عمومی خوبی داشت تبذیل شدم به یه آدم ساکت که هم میترسیدم با کسی صحبت کنم هم دلم نمیخواست دیگه… و کلا از اون کارم اومدم بیرون البته مجبور شدم

    اما توی محیط های کاری دیگه هم میبینم که اصلا نمیتونم ارتباط برقرار کنم فوق العاده ساکت شدم صحبت نمیکنم طوری که به چشم میاد

    دلیلش باور این موضوع هست که سر کار اگه صحبت کنی و قاطی بشی اذیتت میکنن

    خودمم تلاش کردم از این حالت یه موچولو خارج بشم دیدم نمیتونم و ترس عجیبی پیدا کردم که این البته به عزت نفس هم مربوط میشه و دیگران رو میبینم که تو محیط کار راحت صحبت میکنن من حس میکنم یه ایرادی پیدا کردم اصلا هیچ چیز تو ذهنم برای صحبت کردن نمیاد یا اصلا تمایلی ندارم به صحبت و یا میترسم

    اولین کار باید رو عزت نفسم کار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نسرين خالقي گفته:
    مدت عضویت: 1297 روز

    سلام استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان ،

    استاد جان بابت همه این فایل ها سپاس گذارم ، استاد جان تمام گوشی ، اپ های مختلف نوشتاری و گفتاری من در گوشی فقط فایل های شماست هر چی گوش کنم بازم کمه ،کامنت این عزیزها ی سایت که دیکه اصلا به کنار ، گنج هست گنج .

    در خصوص این سوال :

    بازخورد اصلی و عمده ای که از همه گرفتم و می گیرم این که خیلی اروم و صبور هستم ، بعضی هم میگن تًو چرا اینقدر کم حرف هستی .

    بر خلاف قیافه جدی که دارم همه میگن مهربان هستم . خودم می دونم خیلی جاها کم حرف بودن و ساکت بودن من از کمی عزت نفس أست که میگم اگر چیزی بگم اشتباه باشه چی ، الان تازه خیلی بهتر شدم در طول تحصیل اصلا روم نمی شد سوال بپرسم یا جواب بدم ، بعد که یکی دیگه جواب می داد می گفتم ااااا من بلد بودم ها .

    خصلت دیگه که بهم میگن صبور بودن من أست البته این هم به خاطر کمبود عزت نفس هست چون ادم بیخیال نیستم ظاهرم صبور ولی از درون حرص می خورم .

    موردی که همه میگن خیلی جدی و به ظاهر بد اخلاق میام ، برای همین در ابتدا خیلی ادم ها طرف من نمیان تا بعد کم کم بشناسند،

    و جالب که بیشترین ایراده های زندگی ام را همسر جان به من گرفته ، که از همه مدل کار من ایراد میگیره البته به قول خودش با نیت خیر که میخواد من بی ایراد باشم و مثلا یکی از بهترین ها باشم دیگه از اون ور بوم افتاده ، از اب خوردن و لباس پوشیدن و خانه داری و راتندگی و … همش ایراد میگیره کلا بخش منفی بین زندگی هست میگم خدا پدر را بیامرزه من عمری قبل از تو زندگی کردم یک دونه از ابنها را کسی به من نگفته . ولی خوب من نظر اکثریت را ول نمی کنم به نظر یک نفر بچسبم .

    خلاصه استاد جان ، چقدر عالی این سوالها سبب شدید خودمون را وارسی کنیم .

    در وقت ناهار کامنت نوشتم باید برگردم سر کار ، خیلی فی ابداهه شد

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز وبزرگوارم

    چقد از چهره ی شما وصداتون وحرفاتون انرژی وحس وحال خوب میگیرم خدا داند

    درپاسخ ب سوال بازخوردمن از دیگران؟

    همه میگن فقط بفکر خودتی وباید جواب خوبیایی ک از بقیه میبینی وبدی وببین چطور همه چقد باهات خوبن

    میگن اخرش کاری میکنی ک خودت میخای وهیچی نمیگی

    میگن چطور حوصلت سرنمیره همش تنهایی وبافامیل ارتباط نمیگیری

    یا همش میگن نیستی کجایی هیچ خبری ازت نیس

    یا همسرم همش میگه ک کارات تلمبار میکنی واخرش انجام میدی خسته میشی کلی بهت فشار میات کارات تقسیم کن هرسری گفته بهم برخورده چرا فک میکنه من شلخته هستم یا مرتب نیستم

    تااینکه فهمیدم فشرده کار انجام دادن جزو ویژگیم هست کلا باید روش کار کنم امروز شروع کردم راحت کارام انجام شد

    یا بقیه بخان نظر بدن همش میگن خیلی ببخشید نظر میدیم میدونیم خوشت نمیات ولی فلان کار کنی بهتر نیس البته هرجور راحتی بهم میگن

    همسرم چندبار گفته انتقاد پذیر نیستی

    همسرودخترم همش میگن خیلی زحمت میکشی توی خونه وتشکر میکنن از من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: