عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

743 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیدمحمد لایق گفته:
    مدت عضویت: 2309 روز

    سلام استاد عزیزم

    سپاسگزارم بابت گزاشتن فایلهای فوق العاده ای ک میزارین و انقدر زیبا و کامل قوانین بدون تغییر جهان و توضیح میدید و باورهای من و بهتر و بهتر میکنید

    ممنونم از لیلای عزیز بخاطره تعهدش تلاشش و اینکه داستان زندگی شو با ما در میون گزاشت

    صحبت های شما در مورد قوانین تو این فایل بینظیر بود و چقدر ارامش بخش

    داستان لیلا جان اشک رو ب چشمان من اورد و من و یاد گذشته خودم انداخت و دوست دارم منم داستان زندگی مو اینجاهم بگم با اینکه هر چند وقت ی بار ب بهانه فایلهای مختلف میام و مینویسم از داستان زندگیم

    من هم اردیبهشت سال97بود ک عضوسایت شدم

    در سال 97تو سن 24سالگیم بعد از سالها تلاش فراوان برای تغییر زندگیم از لحاظ مالی در شرایطی بودم ک کلی بدهی داشتم و اعتماد بنفس بسیار پایین

    فایلهای اساتید مختلف و کتاب های زیادی در زمینه موفقیت خونده بودم اما هیچ نتیجه ای از لحاظ مالی نداشتم بلکه بدهکار تر هم شده بودم

    یادمه ب خودم گفتم تو ک هر کاری ک میتونستی کردی و نشد بیا عضو سایت شو شاید این عضویت و شنیدن صحبت های استاد عباسمنش بتونه تاثیر گزار باشه و با گوشی ک اینم اقساطشو نمیتونستم ب موقع پرداخت کنم عضو سایت شدم

    از لحاظ مالی انقدر شرایط مالی بدی داشتم ک حتی نمیتونستم اینترنت بخرم و چند فایل صوتی رو دانلود کنم ولی هر روز 20مگ اینترنت میخریدم ب هر زحمتی ک بود و یک فایل صوتی دانلود میکردم و چند بار گوش میدادم و راجع به صحبت های استاد فکر میکردم و مثال پیدا میکردم از زندگی خودم و دیگران تا باور پذیر بشه واسم و نکته جالب این بود ک از همون اوایل نشانه هایی میومد و من با دیدن نشانه ها ذوق زده میشدم و میگفتم ببین قانون کار میکنه و من بالاخره مسیر درست و پیدا کردم، نشانه هایی مثل پیدا کردن یک اسکناس روی زمین یا سوار شدن ب تاکسی ک از من کرایه نمیگرفت و یا صدای استاد و ازماشینی ک در اون خیابونی ک منم اونجا بودم میشنیدم

    هرروز احساس من بهتر میشد و نشانه ها بزرگتر میشدن و منم توجه میکردم ب نشانه ها و ده ها بار با خودم در مورد نشانه ها صحبت میکردم و تحسین میکردم ـ

    بعد دوماه از اشنایی با سایت و کار کردن روی باورهام کسب کارم ک 5سال واسش تلاش فراوان کرده بودم با خاک یکسان شد و اینجا بود ک باید عمل میکردم ب اموزش ها و ذهنم و کنترل میکردم و احساسمو خوب میکردم

    همکارهای من پشت سرم صحبت میکردن و ب گوش من میرسید اما سعی میکردم حتی یک دقیقه هم بهش فکر نکنم و جواب ندم چون تو اون دو ماه متوجه این شده بودم ک وجه اشتراک همه ی افراد موفق کنترل کردن ذهنشون بوده پس منم باید بتونم ذهنمو کنترل کنم و احساسمو خوب کنم و ب لطف خداوند تونستم تا حدود خوبی اینکارو بکنم البتع ک گاهی هم نتونستم اما برآیند کلی مثبت بود

    همچنان نشانه های مثبتی میدیدم و خوشحال خرسند بودم از اینکه من راه رو پیدا کردم و دیگ همه چی حل شده و حتما به مدار جدیدی رسیدم ک کسب کارم این اتفاق واسش افتاد و قراره خداوند ب من نعمت های دیگه ای بده

    خلاصه بعد گذشت چند ماه فردی ک فقط1بار دیده بودمش با من تماس گرفت و پیشنهاد کاری ب من داد ک اگ تو شرایط قبل بودم نمیپذیرفتم اما با توجه ب مطلبی ک گفتم پذیرفتم و شروع ب همکاری کردم و در عرض کمتر از یک سال من با کسب کار جدیدم تمام بدهی هامو پرداخت کردم و درامدم ک میانگین 1ملیون هم نبود ب حدود10ملیون رسید ـ

    اسان شدم برای اسانی ها و اتفاقات و شرایط ب طوری واسم رقم میخورد ک با تلاش فیزیکی خیلی کمتر نتایج خیلی بهتری میگرفتم و خداوند کسب کار دیگه ای هم واسم فراهم کرد

    تو این کسب کار جدید همه چی باز بهتر شد و طبق هدایتی ک خداوند ب من کرد من کسب کاری قبل رو تمام کردم تا فقط تمرکزم روی یک کسب کار باشه در حالی ک این تصمیم، تصمیم اسانی نبود اما قلب من روشن بود و ب هدایت خداوند ایمان بیشتری داشتم و قلبم رو ارام میکرد ـ

    پیشرفت ها سرعت بیشتری گرفت بعد این تصمیم و الان ک تو سال 1403هستیم میبینم ک زندگی من دیگر هیج شباهتی ب قبل نداره ـ

    الان درامدم مثبت 100ملیون شده، منی ک پول اتوبوس نداشتم ماشین خارجی سوار میشم منی ک ارزوم داشتن ی لباس خوب بود بهترین لباس هارو میپوشم، ده ها سفر فوق العاده داشتم و شرایط رفاهی زندگیم فوق العادس ب لطف خدا و خداوندبرای من اعتباری ساخت ک از دور ترین شهر های ایران ب من اعتماد میکنن و بدون چک برای من کالا میفرستن و اعتماد میکنن

    3نفر از عزیزترین افراد زندگیم با من همکاری میکنن و پول درمیارن و کیفیت زندگیشون خیلی بهتر شده

    و هزاران هزار نعمت دیگ ک انشالله بیشتر در موردشون با خودم و شما عزیزان صحبت میکنم

    این فایل هم باور های منو بهبود داد و خواسته های جدیدی در درونم ایجاد کرد مرسی لیلا جان ک با ثروتمندشدنت اینچنان تاثیر مثبتی روی من و هزاران نفر گزاشتی ومرسی استاد جان ک انقدر بزرگ منش و فوق العاده هستین ک ملیون نفر زندگی شون با اشنایی با شما تغییرات مثبتی داشته ـ

    دوستون دارم خیلی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      محمد رضا نعمتی گفته:
      مدت عضویت: 1441 روز

      سلام.عرض ادب به دوست عزیزم سید محمد بابت این تلاش های ادامه دارت بهت تحسین میگم برای اینکه می دونم کنترل ذهن وقتی که کسب و کارت بالا پائین شده یعنی چی چون خودم دقیقا تو اون شرایط هستم.

      و بهت تبریک میگم که رسیدی به عددی که انشالله هدف منه…

      انشالله برسه روزی که بگی رسیدم به ماهی 1میلیارد…

      هرجا هستی موفق و پیروز باشی دوست دار تو محمدرضا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهدیه ادیب گفته:
    مدت عضویت: 772 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام میکنم به استاد عزیزم و همچنین به خانم شایسته ی عزیز و دیگر دوستان

    این کامنتی که استاد خوندن رو من همون روزی که لیلا جان کامنتش رو توی سایت گذاشتن خوندم و واقعا لذت بردم چقدر اشکم سرازیر شد و چقدر ایمانم قوی تر شد و کامنتشون رو سیو کردم که همیشه داشته باشم و بخونم و به یاد بیارم که از کجا میشه به کجا رسید

    دیشب طبق معمول قرآن رو گرفتم دستم و از خدا خواستم باهام حرف بزنه و چیزی که در اون لحظه باید بهم گفته بشه رو بهم بگه ، چشمامو بستم و قرآن رو باز کردم و سوره ابراهیم اومد ، توی همون دو صفحه سه بار بهم گفت شکرگزاری کن ، نعمت های خدارو نسبت به خود به یاد داشته باشید

    و این آیه معروف :

    وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ «7»

    و هنگامى که پروردگارتان اعلام فرمود: همانا اگر شکر کنید، قطعاً شما را مى‌افزایم، و اگر کفران کنید البتّه عذاب من سخت است.

    گفتم اوکی پس خدایا داری بهم میگی که شکرگزاری کنم باشه پس خودت هم قدرتِ سپاسگزاری بیشتر بهم بده

    صبح که از خواب پاشدم وقتی میخواستم تمرین ستاره قطبی رو انجام بدم شروع کردم به شکرگزاری کردن در حالی که اصلا یادم نبود دیشب قرآنو باز کردم و این آیات اومده ، اصلا انگار جنس شکرگزاری کردنم فرق میکرد واسه یه چیزایی شکرگزاری کردم که اصلا قبلا خیلی بهشون توجه نمیکردم و احساسم خوب بود ، بعد یه لحظه به خودم اومدم گفتم چقد امروز قشنگ دارم شکرگزاری میکنم ، اینجا بود که یهو یادم افتاد که دیشب چه اتفاقی افتاده و یاد اون آیات افتادم و همین مسئله هم احساس خوب بیشتری بهم داد

    وقتی ستاره قطبی رو انجام دادم اومدم تو سایت کاری که هرروز صبح انجام میدم ، دیدم استاد فایل جدید گذاشته ، وااای چقدر خوشحال شدم ، چون استاد هروقت میان جلو دوربین و فایل جدید میزارن جریانی از آگاهی رو منتشر میکنن ، بعد دیدم که میخوان در مورد کامنت لیلا جان صحبت کنن و همینطور که همه فایلو دیدین چقدر از سپاسگزاری کردن و حس و حالِ خوبِ بعداز سپاسگزاری و همچنین به جریان افتادن نعمت و فراوانی تو زندگیمون به خاطر شکرگزاری صحبت کردن ، همونطور که لیلا جان هم دقیقا با سپاسگزاری به خواسته هاش رسیده و الان آسان شده برای آسانی ها ، و این صحبت ها برام تثبیت کننده و تصدیق کننده ی آیاتی بود که دیشب خدا بهم نشون داد ، و یک بار دیگه بهم یادآوری کرد که ” شکرگزاری کن ”

    و فهمیدم دیشب خدا کلیت و اصل قانون جهان رو بهم گفته ” سپاسگزاری ”

    امیدوارم هیچوقت این اصل یادم نره و بتونم به بهترین نحو سپاسگزارِ هر آنچه در زندگیم هست باشم خواه نعمت ها باشه خواه تضادها و مسائل که این ها هم برای رشد خودمه و اینکه بهتر بفهمم خواسته م چیه و من چیو میخوام

    در مورد اون آقایی که پشت سر شما بدگویی کردن هم بگم من دوماه پیش اتفاقی تو یوتیوپ اون فایلو دیدم و باید بگم به جای اینکه عصبی بشم یا حرص بخورم که چرا داره این حرفارو میزنه ، واقعا خندم گرفت ، هم از لحن حرف زدنشون که با چه عصبانیتی داشتن صحبت میکردن هم از حرفایی که در مورد خدا و اینکه خدا چیه زدن ، همون جا فرق استاد رو با این آدم دیدم و گفتم ببین استاد عباسمنش الان کجاست و شماها کجایید ، از همین جا میشه فهمید که چه کسی خدارو فهمیده ، قانون رو فهمیده و چه کسی فقط داره حرف میزنه

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      Hamide گفته:
      مدت عضویت: 807 روز

      سلام قشنگ و توحیدی من

      چقدر از خوندن کامنتتون حس خوبی گرفتم مخصوصا وقتی آیه ی شکرگذاری براتون اومده و این نشانه خیلی بزرگه که تمام لحظات زندگی باید شاکرباشیم تا به هرانچه دوست داریم برسیم

      ازشماخواهش کوچیکی دارم

      گفتید کامنت لیلای عزیز روسیوکردید ازشمادرخواست دارم برای منم بفرستید یابگید زیرکدوم فایل ایشون کامنت گذاشتن تامنم بخونم

      از لطف شمابسیارسپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهدیه ادیب گفته:
        مدت عضویت: 772 روز

        سلام دوست عزیزم

        ممنونم که دیدگاه من رو مطالعه کردین

        کامنت لیلای عزیز تو پروژه خانه تکانی ذهن گام هفتم هست با عنوان : باورهایی برای امکان پذیری آرزوها

        که اگر کامنت هارو بر حسب امتیاز بزنید کامنتشون بالاترین امتیاز رو داره

        من لینک دیدگاه رو اینجا براتون میزارم

        abasmanesh.com

        امیدوارم مفید باشه براتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    بنام خدواندهدایتگر

    سلام براستادعباسمنش گرانقدر

    سلام برخانم شایسته نازنین

    سلام برخانم فرهادی عزیز اقاابراهیم گل وسایرعوامل سایت

    سلام بردوستان بهشتی ام

    سلام برلیلای عزیز

    سلام برهمه بندگان مخلص خدا

    سلام برزیبایی ها

    سلام برنعمتهای روزافزون خدا

    سلام برقدرت سپاسگزاری

    سلام برهمه عاشقان

    خدایاشکرت بابت همه چیز

    خدایاشکرت بابت اگاهی های نابی که هرروزنصیبم میکنی

    خدایاشکرت بابت اگاهی های این فایل فوق العاده ارزشمند

    خدایاشکرت بابت قدرت وتوانایی بی بدیل فن بیان استادعباسمنش

    خدایاشکرت بابت فرکانس وانرژی بالای این فایل

    خدایاشکرت که دریافت اگاهی های این فایل بی نظیررونصیبم کردی

    خدایاشکرت بابت این روززیبا وشروع هفته ای سرشارازشادی زیبایی فراوانی وبرکت

    لیلای عزیز زمانی که کامنتتون امدروی یکی از فایلهای” گام خانه تکانی ذهن” وخوندمش عجیب به دلم نشست وبلافاصله به عزیزدلم همسرنازنینم که باهم دراین مسیرالهی هستیم گفتم بروحتماکامنت لیلا بشارتی روبخون فوق العاده است

    حسی بهم گفت این کامنت حرفها داره برای گفتن

    طبق معمول چندروزگذشته اول صبح رفتم سایت بخش ” خانه تکانی ذهن” متوجه شدم که گام سیزدهم بارگذاری نشده و تعجب کردم اطلاعیه خانم شایسته عزیز روخوندم وباخودم گفتم خبرهای درراه است سریع رفتم برای دانلودفایل جدید متوجه زمان زیادفایل شدم دیدم که کامنتی روی فایل نیست گفتم خدایامیشه فایل جدیدجدید تازه ازتنوردرامده باشه چونکه واقعادلم برای چهره وصحبتهای تازه استادحسابی تنگ شده بود

    بله خداهمان لحظه خواسته ام رااجابت کرد

    کاری پیش آمده بود که بایدهمان موقع ازخونه میرفتم بیرون فایلو دانلود کردم ودر طول مسیرازطریق پخش ماشین گوش جان سپردم به صحبتهای استادزمانی که استادگفتندموضوع فایل صحبت کردن درمورد کامنت لیلای عزیز هست گفتم آخ جون دیگه نورالله نورشد نابینا ازخداچی میخواد؟ دوچشم بینا

    امااستاد چی بگم ازپاشنیه اشیل خودم تاقبل ازاشنایی باشما 99درصدبرای رضایت خانواده و جامعه زندگی میکردم هدف زندگی ام این بود که همسرم،فرزندانم،پدرم،مادرم، خواهرانم، برادرانم،اقوام همسرم ( باهمسرم نازنینم دخترخاله پسرخاله هستیم) دوستانم سایربستگانم، همسایگانم،همکارانم،روسا ،مردم واین لیست انتهایی نداشت تمام تلاش وهم غم من این بودکه کاری بکنم تاهمه بگن به به ببین چقدر فلانی همسرخوبیه، پدرخوبیه،پسرخوبیه ،دامادخوبیه، برادرخوبیه ،قوم خوبیه،همسایه خوبیه،همکارخوبیه ، کارمند خوبیه والا اخر

    من به زعم خودم خیلی خوب بودم وبه خودم افتخارمیکردم وفکرمیکردم که مهربانترازمن،دلسوزترازمن، احساسی ترازمن، امین ترازمن،متعهدتراز من خداخلق نکرده درحالی که این ویژگی من درذهنم این بود که فقط تعریف بقیه راداشته باشم وازم تعریف کنند دیگه هیچی برام مهم نبود حالانکته جالب ماجرااین بود من هرچه تلاش میکردم که خودمو عالیی جلوه بدم وهمه روراضی نگه دارم وهمه ازم تعریف کنن درست برعکسش برام اتفاق میفتاد درروابط خانوادگی مخصوصا پدری هرروزمن مسله داشتم حالا این مسائل ازطرف خانواد همسرم کمتربود

    امارابطه باهمکاران وازجمله باروسا وحتی بخشی ازجامعه ومردم که به واسطه شغل اداری که داشتم فاجعه بود بارها به همسرم میگفتم من دیگه بایدچکارکنم تابقیه ازمن راضی باشند هرچه بیشترتلاش میکردم که بقیه روراضی نگه دارم اوضاع بدتربدترمیشد علیرغم این تلاشی که داشتم وفکرمیکردم چقدرادم خوبی هستم تمام تمرکز وتوجه من روی نکات منفی افرادبود من ازخدابی خبر ،من ازقوانین خداوند بی خبر باعث شده بود زندگی شلم شوربای داشته باشم درکناراین ویژگی افتضاحی که داشتم به انواع بیماری هم مبتلا بودم که درکامنتهای قبلی اشاره کرده

    اماسرانجام اواسط شهریور98

    “لحظه موعود”

    “لحظه رهایی ”

    لحظه..‌‌.

    اشکم اجازه نمیده

    فرارسید

    آب زنید راه را، هین که نگار می‌رسد

    مژده دهید باغ را، بوی بهار می‌رسد

    راه دهید یار را، آن مه دَه چهار را

    کز رخ نوربخش او، نور نثار می‌رسد

    چاک شُدَست آسمان، غلغله‌ای است در جهان

    عنبر و مشک می‌دمد، سنجق یار می‌رسد

    رونق باغ می‌رسد، چشم و چراغ می‌رسد

    غم به کناره می‌رود، مه به کنار می‌رسد

    تیر روانه می‌رود، سوی نشانه می‌رود

    ما چه نشسته‌ایم پس، شه ز شکار می‌رسد

    باغ سلام می‌کند، سرو قیام می‌کند

    سبزه پیاده می‌رود، غنچه سوار می‌رسد

    خلوتیان آسمان، تا چه شراب می‌خورند

    روح خراب و مست شد، عقل خمار می‌رسد

    چون برسی به کوی ما، خامشی است خوی ما

    زان که ز گفت و گوی ما، گرد و غبار می‌رسد

    آره به لطف خدای رحمان لحظه رهایی من ازجهالت ونادانی فرارسید

    خدواندمهربان دستمو گرفت گذاشت دردست پیامبرزمانه اش سیدحسین عباسمنش وگفت سیدحسین این بنده نازنینم تصمیم به تغیرگرفته فوندانسیون جدید براش بریز ازنوع بسازش

    به لطف الله مهربان الان خودم رومقایسه میکنم با5سال قبلم هیچ شبهاتی به آن اصغرقبل ندارم

    آرامش دارم

    خواب راحت دارم

    خوشبختی رواحساس میکنم

    5سال است که هیچ دارویی مصرف نکردم من همان آدمی هستم که 20سال مبتلا به سردردمیگرن وافسردگی خفیف بودم وداروی ارامش بخش مصرف میکردم

    عزت نفس واعتمادبه نفسم بازسازی شده وروزبه روز درحال رشدوپیشرفت درهمه زمینه هاهستم

    باخودم وخدای خودم عهدبسته ام که تمام تلاش خودمو بکارگیرم تا لحظه ای ازاین مسیرالهی منحرف نشوم

    خدایاشکرت که دررکاب استادعباسمنش هستم

    استادعباسمنش عزیزم پیامبرزمانه ام

    خانم شایسته نازنین بانوی اول سخاوت ومهربانی

    دوستان بهشتی ام

    ازخدواند بهترین‌ها روبراتون ارزودارم

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  4. -
    مینو برنی گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    با سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    من از جلسه اول، با این خانه تکانی جلو آمدم،و هر جلسه را چند صفحه نوشتم.

    دیروز که گام دوازدهم را خلاصه برداری می‌کردم،داشتم به تمام اتفاقات زندگیم تا الان فکر می‌کردم.

    تقریبا به 99 درصد خواسته‌هایم با زجر و استرس رسیده ام.

    فشار فیزیکی خیلی کمتر،، اما از فشار روحی و ترس و اضطراب و بلاتکلیفی بسیار زیاد.

    قبولی دانشگاهم،، رفتنم سر کار،، خانه خریدن ،اجاره دادن خانه،، رفتن مستاجر با زحمت ،،،آمدن مستاجر جدید با دلهره،، تعیین محل کارم ،،انتقالیم. وووو

    همین الان هم ، محل کارم هنوز مشخص نیست.

    خلاصه در هر زمینه از زندگیم هر پیشرفتی که داشتم با خون دل به آن رسیدم.

    دیشب و امروز صبح در تمرین ستاره قطبی نوشتم : خدایا این ترمزی که در ذهنم هست که به سختی به هر چیزی می‌رسم واضح به من بگو.

    و امروز خداوند این فایل عالی را برای جوابم فرستاد.

    من قبل از ورود به سایت مثبت نگر نبودم اتفاقاً به شدت تمرکز به نکات منفی در تمام جنبه‌های زندگی ،داشتم.

    و جالب اینکه: جاهایی که همه چیز خوب بود و یا معمولی (نه خوب و نه بد) من در تجسماتم و خیال پردازی‌هایم، بدترین قسمت را سناریو می‌کردم و خودم را شخص اول آن اتفاق بد تصور می‌کردم و ساعت‌ها خیال پردازی.

    خدا را شکر خیلی از آنها اتفاق نمی‌افتاد! چون واقعاً خیلی تخیلی و به دور از واقعیت بود.

    با ورود به سایت کم کم یاد گرفتم شکرگزار باشم و بر نکات مثبت توجه کنم،، اوضاعم بهتر شد.

    ولی همچنان سختی رسیدن به اهدافم وجود داشت و هنوز هم ادامه دارد.

    من دوره لیاقت و ثروت را دارم کار می‌کنم.

    ساعت موبایلم را تنظیم کرده ام و سر ساعت سپاسگزاری می‌نویسم.

    اما همچنان اکثر کارهایم با سختی و دلهره و اضطراب جلو می‌رود.

    و امروز متوجه شدم من تمرکزم روی بدترین حالت ممکن است.

    یعنی در هر کاری تجسم بدترین حالت با شدیدترین سختی را دارم.

    به زبان نمی‌آورم و حرفی نمی‌زنم و اخبار گوش نمی‌دهم اما در ذهنم غوغایی برپاست.

    نشخوارهای ذهنیم خیلی خیلی بیشتر از آنچه هست که به زبان می‌آورم.

    و همین هست که مشکلاتم با دندان و به سختی حل می‌شود.

    من به قانون خیلی متعهد نیستم ! عمل می‌کنم اما نه همیشه و این ذهن خیلی فراری می‌شود ،،از دستم در می‌رود!!

    ممنونم خانم شایسته عزیز ؛ که تا چند روز فایلی روی سایت نمی‌گذارید تا دوباره از اول گام‌ها را مرور کنیم.

    برگردیم و دوباره قوانین را مرور کنیم.

    این جلسه واقعاً راه حل تمام مسائل من است و انگار یک فایل اختصاصی برای من.

    و من از امروز می‌خواهم دوباره یک تعهد به خودم بدهم و این تعهد را مکتوب کنم و به دیوار بزنم.

    فقط و فقط به نکات مثبت و نعمت‌های زندگیم توجه کنم و برای آنها شکرگزار خداوند باشم,

    متعهد بشوم که از ناخواسته‌ها و هر آنچه که باعث اضطراب و تنش و ناآرامی در من می‌شود اعراض کنم.

    دوباره فایل‌ها و نوشته‌های این خانه تکانی را از اول شروع کنم.

    مثل دستمالی که دست می‌گیرم و هر جای خانه را که گردگیری کرده ام دوباره یک دستمال می‌کشم.

    برگردم افکارم و ذهنم وباورهایم و فرکانس‌هایم را ،از اول دوباره گردگیری کنم.

    و تمام حواسم و فکرم و تمرکزم را روی خواسته‌هایم بگذارم.

    بی‌نهایت سپاسگزارم از استاد عباس منش

    بی‌نهایت سپاسگزارم از خداوند هدایتگر و مهربان و رئوف به بندگانش، سپاسگزارم که به 24 ساعت نکشید که جواب سوالم را داد.

    سپاسگزار خداوندی هستم که قوانینش ثابت است:

    قانون تمرکز بر نکات مثبت / تحسین کردن نعمت‌ها و خوبی‌ها / سپاسگزار بودن بابت نعمت‌ها و خوبی‌ها/ احساس خوب= اتفاق خوب/ قانون درخواست کردن و رها کردن/ و به چگونگی رسیدن به خواسته فکر نکردن/ قانون رها کردن و لذت بردن از زمان حال.

    این‌ها قوانین اصلی جهان برای رسیدن به خواسته است.

    پنجشنبه 12 مهر 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    اکرم گودرزی گفته:
    مدت عضویت: 844 روز

    سلام استاد به به لذت بردم واقعا عالی بود با خودم می گفتم استاد کجاست حتما داره ی دوره جدید درست میکنه خیلی خوشحال شدم از دیدن شما ازاین که انگار جوانتر و زیباتر شدید خدارو صد هزار مرتبه شکر از خانم شایسته عزیز هم سپاسگزارم به خاطر این پروژه خانه تکانی ذهن من بهروز لایوهارو گوش میدم و نکته برداری میکنم اما توی تایپ و نوشتن کامنت بسیار ضعیف هستم واقعا این فایل به تنهایی یک دوره کامله به نظر من هرچی که توی 12 قدم آموزش داده شد امروز یکجا توی این فایل بود واقعا به خودم تبریک میگم بابت داشتن چنین استادی بابت مسیری که هدایت شدم به آن استاد عزیزم من از کودکی به خیاطی علاقه داشتم همیشه هم انجام میدادم ولی هیچ وقت به شکل یک هنر باارزش ویا حرفه ای که بتونم با اون پول بسازم تو چه نکردم 30 سال همینطور انجام دادم وقتی ازدوره های شما استفاده کردم و ارزش خودم واستعدادم را فهمیدم خداوند هدایت کرد الان دارم با لذت کار میکنم و درآمد دارم خداروشکر اطرافیان می گفتند 55 سالته دیگه دیره براتو نمیتونی انجام بدی ولی استاد آموزه های شما چنان انگیزه ای در من بوجود آورد که انگار 20 سالمه الان سرکار میرم خوشحالم ازهمه مهمتر اعتماد به نفسی که از پول ساختن بدست آوردم واقعا معجزه میکنه استاد جان بیشتر وقت هایی که ی کمی انرژی پایین میاد شروع میکنم مثل لیلای عزیز سپاسگزاری چیزهایی که دارم سپاسگزاری برای وسایل خونم برای سلامتین برای بچه هام برای موادغذایی برای سایت عباسمنش برای گوشیم برای شغلی که دارم درست گرفتید واقعا معجزه میکنه متشکرم که بازهم یادآوری کردین میدونم باید بیشتر سپاسگزاری کنم واقعا استاد جان چقدر روی خودتون کار کردین که وابستگی به کسی ندارین من تو این قسمت هنوز مشکل دارم دخترم تهران زندگی میکنه ومن شهرستان هستم گاهی خیلی دلتنگ میشم واقعا خیلی نگاه توحیدی باید داشته باشی که بتونی راحت این مسله رو هضم کنی استاد عزیز به نظرم این فایل امروز باید هزاربار گوشش بدم تا بتونم تمام نکات رو بفهمم و عمل کنم و عمل کنم قانون تکامل چقدر واضح گفته شد منم شروع کردم کم کم دارم اول بدهی رو صاف میکنم الان خیلی وسایل نیاز دارم تو خونه مثل یخچال مبل وغیره اما گفتم باید اول ازدست بدهی خلاص بشم خداروشکر بیشترش پرداخت شده و هربار که مقداری از بدهی رو میدم جان تازه میگیرم و سپاسگزاری میشم خلاصه استاد جان لطفا زود به زود فایل بزارید احساس میکنم انگیزهوشورو شوق جدیدی میگیرم بااین که شما همیشه یک قانون رو توضیح میدید اما هیچ وقت تکرار ی نیست بسیار سپاسگزارم الان حدود 2 ساعته که دارم این متن رو تایپ میکنم گفتم من بسیار نوشتن ضعیفی دارم خداروشکر میکنم بابت آگاهی های امروزم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  6. -
    مرضیه رحیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 452 روز

    سلام استاد نور و برکت

    سبحان الله خدایا شکرت

    استاد چقد خوب بود این فایل تون چقد نکته و کلید توش داشت هررر جمله اش نکته بود و هر جمله اش یک دوره

    احساس میکنم تمام فایل های شما تو این صحبت بود و یک مرور خوب و یک فرصت خوب یرای یادآوری نکات برای ما بود

    با عشق گوش دادم و سیو کردم و ده ها بار دیگر هم به لطف خدا گوش خواهم کرد و با تعهد بیشتر در زندگی عمل خواهم کرد

    درود بر استاد نور و برکت که صبتهاشون نور و آگاهی هست و باعث رشد وبرکت در زندگی و در کل جهان می‌شود و درود بر لیلای عزیز که اینقد قشنگ و با حس خوب روند پیشرفت و تکامل شون توضیح دادن خدا قوت

    هر روزتون بهتر از دیروز و لطع خدا همیشه شامل حالتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  7. -
    محمد صدرا شهبازیان گفته:
    مدت عضویت: 3118 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خدایی که برای بنده اش کافیست

    استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز سلام

    تا دقیقه 43 فایل رو دیدم ولی میخام کامنت بزارم

    در مورد موضوعات و اگاهی هایی که شاید از قبل از طریق برنامه های شما شنیده بودم ولی اخیرا با برخورد با تضاد برام واضح تر شده

    شنیده بودم اما درک نکرده بودم یا اگر اندکی درک کرده بودم ، تغیر نکرده بودم

    انگار همیشه تضاد و کشمکش هست بین دو بخش متفاوت از وجود

    بین دو سبک زندگی متفاوت

    دو نوع تقکر برعکس

    همیشه کشمکشی هست بین مغز و منطقی که میخاد بدوه میخاد تلاش کنه میخاد درگیر باشه و سرش شلوغ و فکر میکنه اینطور نتیجه میگیره

    فکر میکنه اینطور به ارامش میرسه

    پس تمرکزشو میزاره روی چگونگی به دست اوردن چیزی که نیست

    بجای سپاسگذاری بخاطر چیزی که هست

    من فهمیدم گرانبها ترین داشته هر انسانی ارامشه و ارامش از طریق سپاسگذار بودن به دست میاد

    من فهمیدم تمام احساسات منفی به هم مرتبط هستند

    ناسپاسی ، اضطراب ، توجه به نکات منفی ، درگیری ، دلتنگی ، تقلا ، تلاش برای راضی کردن دیگران ، و بقیه بازیکن های تیمشون یک طرف هستن

    و سپاسگذاری ، نگاه توحیدی ، ارامش ، رضایت ، راحتی ، خوشبختی ، خودبخود درست شدن کار ها ، رها کردن و .. هم طرف دیگه هستن

    ماجرا از جایی شروع شد که من نتونستم تصمیم درستی بگیرم

    و تصمیم گرفتم نقش خدا رو ایفا کنم

    برای کی؟ برای خودم برای خونه ای که داریم میسازیم

    کار خدا رو انجام دادن من باعث شد که از کارم بیام بیرون که توی ساخت خونه به پدرم کمک کنم

    نه با این فکر که من از خدا میخام و اون کمک میکنه و کار انجام میشه ، نه

    مشکل اینجا بود که من روی توانایی خودم روی مدیرت خودم روی اگاهی خودم حساب میکردم و میخاستم به زور و با تنش چالش و درگیری های متفاوت این خونه رو هرجور که شده خوب بسازم و بعدش هم نقشه های دیگه ای که داشتم

    کوتاه بگم

    غرور من و روی خودم به تنهایی حساب کردنم منجر به چالش های متعدد شد که اینجا نیازی به بیانش نیست

    اما هیچ وقت نباید بخایم نقش خدا رو ایفا کنیم نه توی زندگی خودمون نه توی زندگی بقیه

    هیچ وقت نباید خودمون رو از درامد محروم کنیم

    هیچ وقت نباید کار‌کردن روی خودمون رو حتی با فکر این کخ یک مدت موقت هست متوقف کنیم

    هیچ وقت نباید برنامه هامون رو به دیگران اطلاع بدیم یا بدتر بخوایم که اون ها هم همراه ما بشن و طبق ما برنامه ریزی کنن

    هیچ وقت نباید برای به دست اوردن چیزی زجر بکشیم

    من یکی که از این به بعد هیچ سختی به خودم نمیدم

    و تمام سعی و تلاشم رو میکنم که یک کلمه هم حرف منفی به زبون نیارم هیچ وقت نخام بجنگم و همه چیز رو راحت و اسان بگیرم و بجای تلاش برای رسیدن به یک نقطه خاص از جایی که هستم لذت بردن و ارامش داشتن رو شروع کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  8. -
    صنم گفته:
    مدت عضویت: 502 روز

    سلام استاد باارزش چقدر خوشحال شدم از اینکه دیدم فایل جدید در سایت گذاشتید و چقدر مسیر لیلا جان زیبا بود و من هر لحظش رو درک کردم.. همه ماهایی که برای شروع مسیر بهبود به سمت شما هدایت شدیم و با شما رشد کردیم احساس میکنم یک جنس خالص و بسیار معنوی از تغییر رو تجربه کردیم.تجربه ای که هر روزش معنوی بوده در حالی که شما عوض تجویز مسکن به ما برای فراموشی دردهامون دست ما رو در دست گرفتین و کمک کردید تا از رودخانه عبور کنیم.تا یاد بگیریم چطور توانمند باشیم.چطور در مقابل فرمانروای جهان هستی سجده کنیم و در زندگی دنیویمون هر روز مسلط تر بر لحظه حال قدم های درست برداریم.تا متوجه بشیم عمل شایسته یعنی تک تک کارهایی که در طول روز انجام میدیم و در ما احساس شکرگزاری و پاسخ به خداوند رو ایجاد می‌کنه.تا متوجه بشیم نقطه پایان و فراغتی وجود ندارد و تا روزی که در این دنیا زندگی میکنیم هر لحظه باید ذهنمون رو کنترل کنیم و انتخاب کنیم که فکر ی رو می‌خوایم تبدیل به باور بکنیم در خودمون… من با این جمله از شما که روند طبیعی جهان هستی بهبودی و رشد هست هزاران گره و ترمز رو در ذهنم برطرف کردم.با این جمله از شما که تمام آنچه میخوای از قبل هست.. اون هست.. فقط تغییر کن تا بهش برسی برای خودم تمرینها ایجاد کردم.فقط همین دو جمله از شما حاصلش برای من پر کردن چند دفتر بود چون با هر رشد و تکاملی که کسب کردم آگاهی های درون این جملات برام وسیع تر و خالص تر شد. اولش حرف هاتون رو برای خودم تبدیل به جملات تاکیدی میکردم تا ورودی هام رو کنترل کنم و ذهنم رو با صحبتاتون بمباران میکردم تا باورهایی که توی ناخداگاهم بودن رو بتونم هرس کنم و تغییر برام ممکن بشه.اما هرچقدر که پیش میرم از همون صحبت‌ها سطح بالاتری از آگاهی رو درک میکنم.فکر کنم من هم جزو کسانی هستم که در شرایط بسیار سخت به سمت شما هدایت شدم.شرایط درونی نامناسبی که دنیای اطرافم رو هم سخت کرده بود.. از زخم معده و پانیک اتک هایی که منو بسیار تضعیف کرده بود تا روابط بی کیفیت.. و گرفتار بودنم در خاطراتی از گذشته که فقط منو زنجیر کرده بودن و هر روز رنج هایی که مربوط به سالها پیش بود در من مرور میشد ترس جزوی از من بود.احتیاج جزوی از من بود.. در حدی که یک سرماخوردگی از بچم منو از پا در میآورد آنقدر که ضعیف بودم.. اما رسیدم به نقطه ای که پسر 9 سالم ناگهان مشخص شد که چشمش داره عصب های بیناییش رو با سرعت از دست میده.تقریبا همه دکترا میگفتن عصبهای بیناییش تا حد زیادی رفته و کاریش نمیشه کرد..بر خلاف اون چیزی که تا قبلش از من انتظار می‌رفت توی همون لحظات من اشک شکر گزاری میریختم و از خداوند سپاسگزار بودم که داره منو دستی قرار میده برای کمک به نجات چشم بنده اش.. شاید از دید اطرافیان من دیوونه به نظر میومدم چون با گریه میومدن پیشم یا زنگ میزدن بهم اما من با قلب باز اونا رو آروم میکردم میگفتم جای نگرانی نیست خیره.. با همین باور قلبی که از ایمان و توکل من ایجاد شده بود،وقتی کامل تسلیم بودم و افکار و احساسات غلط رو از میان راه برداشتم پروردگارم منو به مسیری هدایت کرد که هرگز هرگز با دنیایی تحقیق و بدو بدو من نمی‌رسیدم بهش و در نهایت پسرم به دست اون پزشکی رسید که این اعتماد رو به خودش داشت که از پس جراحییش برمیاد چون هیچ دکتری قبول نمی‌کرد جراحیش کنه و میگفتن بسیار خطرناکه…. پسرم جراحی شد و از نابینایی کامل نجات پیدا کرد.من هرگز مغلوب این فکر نشدم که ای کاش طوری میشد که اینقدر آسیب رو هم بیناییش نمی‌دید.بلکه هر دم فقط سپاسگزار بودم و توی اون لحظات متوجه شدم که چطور وقتی شخصی گره از کارمون باز می‌کنه عمیقا ازش متشکر هستیم و تقدیرش میکنیم اما به یاد داریم که خداوند چطور از طریق بندگانش برامون قفل ها رو باز می‌کنه.اون روز فهمیدم که من تغییر کردم.اگر آدم سابق بودم به جای کمک به پسرم یک خانواده باید بسیج میشدن منو از شوک و بدحالی نجات بدن.و رسما نمی‌تونستم برای پسرم دستی باشم از دستان خدا چون دسترسی به الهامات و هدایت او نداشتم..

    این یک مثال بود و من هر روز زندگیم وقتی میبینم چقدر رفتارم و تفکرم نسبت به همه اون چیزایی که اطرافم بودن و الآنم هستن تغییر کرده متوجه میشم که در مسیر درس هستم و مدام بازمیگردم و بازمیگردم..

    شاید نزدیک ترین آدمهای زندگیم نفهمیدن که دقیقا چه اتفاقی درون من رخ داد اما وقتی میبینم که در تمام موارد چقدر بهبود پیدا کردم و این بهبودی خودش رو در زندگیم به آهستگی تبدیل به شرایط و امکان‌ها کرد بیشتر احساس شایستگی برای دریافت آنچه خداوند به من بخشیده رو میکنم.

    از شما خیلی سپاسگزارم که سالها پیش به صدای قلبتون گوش کردید و مسیر قم به بندر عباس،بندرعباس به تهران.. کلوپ بازیهای کامپیوتری به کشتی.. کشتی به پارک ملت.. پارک ملت به مهاجرت و….. رو پیمودید تا آموزگاری باشید برای اون آدمهایی که به دنبال تغییر و بهبودی و رسیدن به حقیقت هستن.امیدوارم همیشه تندرست و سعادتمند باشید استاد باارزشم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  9. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 918 روز

    به نام خداوند که به شدت برایم کافیست

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    خداوند را هزاران مرتبه شکر

    از لیلای عزیزم سپاسگزارم که باعث شد این فایل بی نظیر ضبط بشه و با کامنت اش هم ایمان ما را قوی کنه و هم ایمان خودش را خدایا شکرت

    استاد عزیزم من کامنت لیلای عزیز را خوانده بودم و خییلی تحسین اش کردم ولی این صحبت های شما یک انرژی خاص میده خدایا شکرت

    اولین درس سپاسگزاری

    بار های اولی که با استاد آشنا شده بودم درک درست از سپاسگزاری نداشتم و یک دوستی داشتم هر روز می آمد و نتایج که سپاسگزاری به دست آورده می گفت و خییلی نتایج خوب گرفته بود و من اصلا نمی‌فهمیدم و سپاسگزاری را جدا از حرف های استاد می دانستم و این بخاطری کج فهمی من بود تا این که گذشت و گذشت و من از یکجا واقعا خواستم تغییر کنم و همه چی را تحسین می کردم و همه چی ویدیو می گرفتم و در دفترچه که داشتم می نوشتم و یک فصل از روز شمار را در دفترچه ام نکته به نکته نوشتم و پاداش این عمل به قوانین شد مسافرت وختی مسافرت کردم و آنجا همه چیز را تحسین می کردم و این تمرکز به نکات مثبت شده بود جز از شخصیت من و حالا بهتر درک میکنم تحسین کردن همان سپاسگزاری است و آن زمان چون مدار من پایین بوده من درک نکرده بودم و کج فهمی داشتم خدایا شکرت بابت این که حالا در مدار مناسب تر قرار گرفتم و از این آگاهی ها استفاده میکنم الهی شکرت.

    هر چقدرم شرایط به ظاهر سخت باشه باز هم می شود تغییر کرد

    فرض کنیم اگر لیلای عزیز تغییر نمی کرد صد در صد شرایط از آن جگرکی که داشت برایش سخت تر می شد

    و این تغییر بود که آن شرایط به ظاهر بد برایش نقطه عطف شده

    و لیلای عزیز از طریق مخالفین استاد با استاد آشنا شده

    به قول استاد اگر شما روی خودتان تمرکز کنید اعراض کنید از ناخواسته ها اعراض کنید از جواب های که خییلی ام خوب داده می توانید آن شرایط آن افراد که به ضرر شما می خواهد کاری انجام دهید می شود به سود شما و این خییلی سخته ولی می شود با تمرین درستش کرد خدایا شکرت

    فایل های توحید خودش یک گنجینه است

    اصل صحبت های استاد درباره همین باور های توحید است و این توحیدی عمل کردن و همه چیز را به خدا سپردن و تمام قدرت را دادن به خداوند است باعث می شود آسان شویم به آسانی ها الهی شکرت

    تا اینجا همه چی از خداوند خواستم دو دستی داده به من هر کاری که خواستم برایم انجام بشود خداوند برایم انجام داده خدایا شکرت

    مهمترین کار همین تقسیم کار های بزرگ اهداف بزرگ به اهداف کوچک است و من چون خییلی کمالگرا هستم نتوانستم این را به درستی عمل کنم و بعضی وخت توهم می زنم می خواهم تمام کار ها را به یکباره کی انجام بدم و انشالله روی این هم کار میکنم و کار هم کردم و از نتایج که قرار است برایم اتفاق بی افتاد برای خودم و برای تمام عزیزانم می نویسم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  10. -
    محسن فصاحت گفته:
    مدت عضویت: 899 روز

    سلام و درود و سپاس به یکایک عزیزان جان اولاً من می‌خوام که تحسین کنم خانم‌های عزیز رو خصوصاً دوست عزیزی که زحمت این کامنت رو کشیده بودند و این فایل زیبای یک ساعت و ربع ضبط شد معمولاً خانم‌ها جا افتاده‌تر و پخته‌تر از آقایان هستند میگن آقایان مثل شرابی می‌مونن که باید جا بیفتند .

    خداوند عشق را از طریق زن به انسان آموخت چرا که در درون زن زایش و زندگی و حیات شکل می‌گیرد و ذات جهان به گونه‌ای است که زنها تحمل درد و رنج و سختی بیشتری دارند .

    به خوبی می‌توانند زندگی و چالش‌ها را مدیریت رهبری و فرماندهی کنند آنها صاحبان قلب‌ها و دل‌های مردان هستند و فرمانروا و پادشاه و امپراتورانی هستند که تصمیم‌های هوشمندانه و انتخاب‌های پخته‌تر و مقتدرانه و مطمئن‌تری می‌گیرند چرا که آنها آینده اندیش نگر هستند .

    قدر و ارزش چیزها را بهتر می‌دانند به خوبی سهم خودشان را در زندگی انجام می‌دهند و از احساس و الهام درونی بهتری برخوردارند و بزرگ فکر می‌کنند و صبر بیشتری دارند تمام ویژگی‌ها و پختگی‌هایی که برای یک خانم و دوشیزه و بانوی دنیا دیده برخوردار هست آنها برخوردارند .

    چون طلایی که میزان عیارش را هر شخص خودش تعیین می‌کند دریافتم ارزش وجودی آنها از طلای ناب و شمش 24 عیار ،که خیلی به آن علاقه دارند هم بالاتر است لحظه شگفت‌انگیزیست که دریابیم معبد تن و ذهن ما همان معدن طلای پاک است چرا که جایگاه آفریدگار پاک است و در این بدن روحی الهی قرار داده شده است که هرگاه با تفکری عمیق و ژرف الهی ممزوج شود شاهکاری بی‌بدیل را خلق می‌کند. بانوان فرشتگان مهربانی هستند که خداوند به ما هدیه داده است اگرچه ما مردها کمتر قدر این هدیه الهی را می‌دانیم .

    هرگز دری باز نمی‌شود، بلکه آن در را باید گشود و اجازه دهیم هوای تازه به زندگی ما از پنجره امید وارد شود و صبر و امید غنچه‌های گلی هستند که همیشه با هم جوانه می‌زنند و من صمیمانه از قلبم و از یکایک ایشان به خاطر صبوری‌هایشان سپاسگزارم به خاطر تربیت فرزندان به خاطر اینکه همراه و دوست خوبی برای ما و آنها هستند.

    آنها به خوبی می‌دانند ثروت خانه در شادیست .

    قلب آرام و پرحرارت و گرم و شادی دارند دائم در حال کار و تلاش و پیشرفت و به فکر زندگی و آینده فرزندان و خانواده هستند روح بزرگی دارند و شخصیت محکم و مقتدر و در عین حال آرام و با درایت و با سیاست .

    کائنات هر لحظه در حال عکس گرفتن از ماست .

    به ارتعاشات و احساسات و افکار ما که انرژی را متساعد می‌کند پاسخ می‌دهد و به نوعی همان فرکانس را با شرایط و رویدادهای همفرکانس با کانون توجه ما به زندگی ما می‌آورد.

    هرچه بیشتر ببخشیم بیشتر به زندگی ما از همان جنس

    وارد می‌شود به هرچه توجه کنیم از اساس آن به زندگی ما وارد می‌شود هرچه بیشتر تحسین و تمجید و ستایش کنیم همان نوع برخورد نعکاسش در زندگی ما نمایان می‌شود.

    من هر لحظه شما را تحسین و تمجید و آفرین می‌گویم و از خداوند سلامتی و شادمانی و خوشبختی و فراوانی نعمت و برکت و ثروت و عشق وافر را خواهان و خواستارم و لحظه به لحظه سپاسگزار خداوندی هستم که با بهتر شدن شخصیت درونی ما جهان را برای ما هموارتر و در مسیر بهتر و زیباتر و قشنگ‌تر و راحت‌تر قرار می‌دهد .

    ما را به تمام خواسته‌ها و آرزوهای قلبیمان می‌رساند و حتی بهتر و بیشتر و قشنگ‌تر از حد تصور مان .

    وقتی با کائنات همسو می‌شویم و در مسیر آماده برای رشد و مستعد برای باروری و شکوفایی می‌شویم و پرورش پیدا می‌کنیم و آگاهانه توجه به احساس خوب داریم و کانون توجه ذهن خویش را به الهامات الهی،زیبایی و شادی می‌گذاریم قلبمان باز می‌شود و چون غنچه گلی شکفته می‌شود و راه و مسیر جدیدی در زندگی ما آغاز می‌شود.

    آغاز رویش و بالندگی و شادمانی و احساس خوب در زندگی زمانی است که در برخورد با شرایط مشابه قبلی واکنشهای بسیار بهتر و قشنگ تر و هوشمندانه تر و به جای ذهنیت واکنش دهنده،آگاهانه:

    رفتار متناسب و درست از خود نشان داده همچنان که در گام هشتم آموختم ذهنیت خلاق داشته باشیم.

    با کوچکترین بهبودی خویش را تشویق و پاداش دهیم و مانند استاد گرانقدر به خود ببالیم و افتخار کنیم .

    به یکایک عزیزان تبریک می‌گویم صبوری و بی‌باکی و در عین حال آرامی شما را می‌ستایم و از صمیم قلب بهترین‌ها را برایتان آرزو دارم بهشت زیر پای مادران است .کودک در رحم مادر با صدای قلب او آشنا می‌شود و بوی مادر به او زندگی می‌دهد و از شیره جانش می‌مکد .

    در قلبی که ایمان به آفریدگار رزاق هست هرگز ترس راه ندارد. خداوند ،بی‌نهایت مهرش از مادری که به کودک دلبند خویش مهر دارد بیشتر است ولی خداوند انسان نیست و احساسی عمل نمی کند و طبق سنت و قانون خویش سیستمی چون باران دارد ،عشق مانند گوهرهای زیبا الماس گونه از باروری ابرها بر درختان می‌بارد و شبنم چون شفق از لای گلبرگ‌های سبز فام و گل‌های رنگارنگ ،مرواریدگونه سرازیر بود بوی نم خاک ، مرا از خود بیخود کرده درختان پیچ و اقاقیا و گل‌های نرگس و بنفشه و رز و مریم و شقایق و لاله و میخک و ختمی با من حرف می‌زدند و تو را به یاد من می‌انداختند واقعاً که زیبایی‌های یار تمامی ندارد.

    آب دوباره بخار می شود و تشکیل ابر می دهد و باز باران با ترانه …

    برق نگاهت چون شعله‌های آتشفشان گرم و باروح هست و لباس سبز فامی که پوشیده بودی با آن قامت زیبا چه برازنده می‌نمود از هر نگاه و از هر رفتار و گفتارت هزاران قند و شکر و شیرینی به آفاق می‌پراکندی و وقتی تو را دنبال می‌کردم با لحنی ملیح و عاشقانه و با فصاحت و بلاغت و ملاهت و ظرافت و عشوه‌ای بی‌نظیر در لحن گفتار و کلمات و آهنگی بی‌همتا و طنازی خاصی هلال ماهت و چشمک ستاره هایت لبخند ملیحی چون الماس می‌درخشید تو را پنهان پیدا می‌کرد به راستی که یک الهه ناز هستی نمی شود هیچ ایرادی در نظم آستانه زیبایی بیکرانت گرفت آنقدر محو تماشای تو بودم که زمان را فراموش کردم به راستی که با عشق زمان می‌گذرد دائم نگاهم بر لبانت بود تا اگر دری و گوهری گرانبها از آن فرود آید غافل نشوم گویی می‌خواستم جانم را برای یک نگاه نافذت بدهم به راستی که هم مرگ بود و هم نوشدارو .

    در وهم ناید و چون افسانه‌ای در انتهای بی‌نهایت لایتناهیش غرق می‌شوی و چون امواج دریا شمارشی برای الطاف بیکرانت نیست.

    اصلا که را دارم به غیر از تو ؟!

    دوست دارم ساده،صمیمی اندازه تمام گل‌های جهان که تو دوست داری وقتی در باغ گلها قدم می‌زنم چنان از خود بی‌خود می‌شوم و بند بند وجودم عشق را فریاد می‌زند و محدودیت‌های خویش را کمرنگ می‌بینم و بی‌نهایت خویش را فریاد می‌زنم چون بلبلان و چکاوکان که هوش از سر هر مدهوش و رهگذری می‌برند و تو همچنان در گل‌ها غرق باشی و بی‌نهایت آنها را بغل کنی ببویی و با آنها هم کلام شوی.

    و چقدر گل‌ها نیز به تو علاقمند هستند و زیبایی تو را می‌ستایند و پذیرای وجود نازنین چون گل تو هستند نمی‌دانم با گل‌ها چه سخنی می‌گویی ولی می‌دانم تمام گل‌ها درختان پرندگان و کوه‌ها هر لحظه با تو سخن می‌گویند و تو را ستایش و سجده و تسبیح فراوان می کنند و جهان را جای بهتری برای زندگی می‌سازند،اینگونه است که ما به خداوند اعتماد داریم دنیا را از پنجره دیگری می‌بینیم آنگاه که جهان برای ما رمزگشایی می‌شود .

    با اینکه تنهایی یکی از محدود لذت‌هاییست که نمی‌توان با کسی تقسیم کرد ولی در کنار تو بودن از هر آب گوارایی برای تشنه‌ای لذت بخش‌تر است مشتاقانه منتظرم تا دوباره از عشق به گل‌ها از شکرگزاری از سفر از دریا و از توکل و آنچه که تو دوست داری بگویم و دوباره به وجه بیایم.

    مرا هزار امید است و هر هزار تویی

    شروع شادی و پایان انتظار تویی

    بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت

    چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی.

    بسیار خوشحال و شکرگزارم چون :

    من به خوبی دریافتم

    تحول و تغییر مداوم در زندگی من

    درست نتیجه

    عمل گام به گام به قوانین اوست

    اینگونه سود است و سرور و رقص و شادی و آرامش و احساس خوب و زیبایی و نورا علی نور.

    چرا که خداوند از من انشاءالله رضایت دارد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: